هَضْم (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
هَضْم، هَضِیم: (ظُلْماً وَ لا هَضْماً) (طَلْعُهَا هَضِيمٌ)«هَضْم» در لغت به معنای
«نقص» است،
و اگر جذب شدن غذا را به بدن هضم میگویند، به خاطر آن است که غذا ظاهراً کم میشود
و تفالههای آن باقی میماند.
و «هَضِیم» از مادّه
«هضم» معانی مختلفی دارد: گاه، به معنای در هم فرو رفته به کار میرود، گاه، به معنای میوه رسیده، گاه، لطیف
و نرم وکاملًا قابل هضم،
و گاه نیز به معنای هضم شده آمده است؛
و در آیه مورد بحث اگر «طلع» به معنای شکوفههای خرما باشد «هَضِیم» به معنای در هم فرو رفته است که نشانه پر بار بودن درخت است،
و اگر «طلع» به معنای نخستین ثمره این درخت باشد، «هَضِیم» به معنای شاداب
و نرم
و لطیف
و رسیده است.
(وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا يَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا)(امّا آن كس كه كارهاى شايسته انجام دهد، در حالى كه
مؤمن باشد، نه از ستمى مىترسد،
و نه از كمبود حقش.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: بيانى است طفيلى براى حال
مؤمنین صالح، كه به منظور تكميل اقسام
و تتميم سخن در دو فريق
صالحان و مجرمین آمده است،
و اگر
عمل صالح را مقيد به
ایمان كرده، براى اين است كه عمل صالح به وسيله
کفر حبط مىشود،
و اين مقتضاى
آیات حبط است،
و كلمه هضم به معناى نقص است،
و معناى آيه واضح است.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
(وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ) (در ميان كشتزارها
و نخلهايى كه ميوههايش شيرين
و رسيده است؟!)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: اگر بعد از ذكر
جنات، نخل را كه باز يكى از مصاديق جنات است ذكر فرمود، به خاطر اهتمامى است كه
عرب به اين درخت دارد
و كلمه طلع در نخل به منزله گرد گل در ساير درختان است
و كلمه هضيم - به طورى كه گفتهاند به معناى درختان تو در هم
و سر بهم كشيده است.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «هَضْم، هَضِیم»، ص۶۲۵.