هَجْر (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
هَجْر (به فتح هاء) و
هِجران از
واژگان نهج البلاغه به معنای جدا شدن انسان از انسانی است خواه با بدن یا با زبان یا با قلب باشد.
هُجْر (به ضم هاء) به معنی
هذیان میباشد.
امام علی (علیهالسّلام) درباره
فریب در
دین،
ضلالت اصحاب رسول خدا، بیان ویژگی مردگان و... از این واژه استفاده کرده است.
هَجْر و
هِجران به معنای جدا شدن انسان از انسانی خواه با بدن باشد یا با زبان یا با قلب: «هجر الشیء: ترکه و اعرض عنه» آمده است.
کاربردهای مختلف
هَجْر و
هُجْر در نهج البلاغه:
به
اشعث بن قیس كه رشوهاى براى حضرت آورده بود فرمود:
«أَعَنْ دِينِ اللهِ أَتَيْتَنِي لِتَخْدَعَنِي؟ أَمُخْتَبِطٌ (أَنْتَ ) أَمْ ذُوجِنَّة أَمْ تَهْجُرُ» «آيا آمدهاى مرا از دين خدا به فريبى آيا اختلال مغز دارى يا
دیوانه هستى و يا هذيان (و حرف بیمعنى) مىگوئى»
(شرحهای خطبه:
)
به
حضرت مجتبی (علیهالسّلام) مىنويسد:
«ربّ ساع فيما يضرّه من اكثر اهجر و من تفكر ابصر» «اى بسا كسی كه تلاش مىكند براى ضرر خود هركس زياد سخن گويد كارش به هذيان مىكشد، هر كس فكر كند بينا مىشود.»
(شرحهای نامه:
)
در
نامه ۴۵ صفحه ۴۲۰ فرموده:
«طُوبَى لِنَفْس... وَهَجَرَتْ فِي اللَّيْلِ غُمْضَهَا» (خوشا به حال آن كس... خواب را در شب كنار گذارده)
(شرحهای نامه:
)
غمض (مثل صرد) به معنى خواب است يعنى از خواب كنار شود.
درباره ضلالت اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از رحلت آن حضرت فرمود:
«حَتَّى إِذَا قَبَضَ اللهُ رَسُولَهُ (صلى الله عليه وآله)، رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الاَْعْقَابَ... وَهَجَرُوا السَّبَبَ الَّذِي أُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ...» «چون خدا رسولش را به طرف خود برد قومی به عقب برگشتند... و از سبب و وسیله
هدایت (
اهل بیت (علیهمالسّلام)) که به
مودّت آن مامور بودند هجرت کردند و کنار رفتند.»
(شرحهای خطبه:
)
معاویه به آن حضرت نوشت من با
مهاجرین و
انصار به
جنگ تو خواهم آمد، امام (صلواتاللهعلیه) در جواب نوشت:
«وَقَدِ انْقَطَعَتِ الْهِجْرَةُ يَوْمَ أُسِرَ أَخُوكَ» (هجرت از آن روزى كه برادرت (
یزید بن ابوسفیان روز
فتح مکّه) اسير شد، پايان يافت.)
(شرحهای نامه:
) برادر معاویه به نام یزید بن ابیسفیان که در روز فتح مکّه
اسیر گردید یعنی روز فتح مکه برادرت به جنگ با اسلام برخاست و اسیر شد، تو و پدرت به اجبار
مسلمان شدید، دیگر مهاجر بودن قطع گردید، مشروح این مطلب در «
اسر» دیده شود،
محمد عبده اشتباه کرده و گفته: «برادر معاویه
عمرو بن ابیسفیان روز «
بدر» اسیر گردید».
در یک جا فرموده:
«وَالْهِجْرَةُ قَائِمَةٌ عَلَى حَدِّهَا الاَْوَّلِ، مَا كَانَ لله تعالى فِي أَهْلِ الاَْرْضِ حَاجَةٌ مِنْ مُسْتَسِرِّ الاُْمَّةِ وَمُعْلِنِهَا، لاَ يَقَعُ اسْمُ الْهِجْرَةِ عَلَى أَحَد إلاَّ بِمَعْرِفَةِ الْحُجَّةِ في الاَْرْضِ، فَمَنْ عَرَفَهَا وَأَقَرَّ بِهَا فَهُوَ مُهَاجِرٌ...» (امّا مهاجرت بر همان حد نخست خود باقى است. (زيرا)
خداوند به مردم روى زمين از اين كه ...ايمانشان را پنهان دارند و يا آشكار كنند نيازى ندارد. نام هجرت را بر كسى نمىتوان گذارد جز آن كس كه
حجّت خدا را بر روى زمين بشناسد، بنابراين آن كس كه حجّت خدا را شناخت و به آن اقرار نمود او «مهاجر» است.)
(شرحهای خطبه:
) محمد عبده گوید «امّة» به کسر اول به معنی حالت است ولی در
لغت پیدا نشد، امام (صلواتاللهعلیه) در اینجا یک مطلب دیگری فرموده و آن اینکه هجرت به طرف حق و امام معصوم برای دانستن حق و پیوستن به امام
واجب است چنانکه هجرت به طرف
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) واجب بود و این برای مصلحت مردم است وگرنه خدا به کسی از اهل ارض نیازی ندارد، نه به کسی که ایمان خدا را کتمان میدارد و نه به کسی که اظهار میکند، بعد فرمود: اسم هجرت و اطلاق مهاجر به کسی صحیح است که حجت خدا را بشناسد و اگر او را شناخت و به
امامت او اقرار کرد، او را در واقع به سوی حق هجرت کرده است و اینکه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: و این برای مصلحت مردم است وگرنه خدا به کسی از اهل ارض نیازی ندارد، نه به کسی که
ایمان خود را کتمان میدارد و نه به کسی که اظهار میکند، بعد فرمود: اسم هجرت و اطلاق مهاجر به کسی صحیح است که حجت خدا را بشناسد و اگر او را شناخت و به امامت او اقرار کرد، او در واقع به سوی
حق هجرت کرده است و اینکه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «لا هجرة بعد الفتح» منظور هجرت از
مکه به
مدینه است قبل از فتح مکّه، درباره مهاجرین و انصار رجوع شود به «نصر- انصار».
درباره مردگان فرموده:
«فَكُلُّهُمْ وَحِيدٌ وَهُمْ جَمِيعٌ، وَبِجَانِبِ الْهَجْرِ وَهُمْ أَخِلاَّءُ» ، «همهاش تنهایند در حالی که با هم هستند، و از هم کنار هستند در حالی که دوستانند.»
(شرحهای خطبه:
)
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «هجر»، ج۲، ص۱۰۸۷.