• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نیازمندی به تفسیر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



‌روشن بودن يک چيز مانند قرآن يک مطلب است و درک روشني آن مطلب ديگر، به عبارت ديگر ممكن است يک چيز در قالب واقعيت، حقیقت، مسئله و ... براي كسی روشن باشد؛ اما برای ديگری روشن نباشد، به تعبير سوم درک روشن بودن يک چيز منوط به تهيه مقدمات و داشتن ابزار و آگاهی از آن است.



گرچه قرآن کریم به حسب اوصافی که خود برای خویش ذکر کرده، بیان («هذا بیان للناس و هدی و موعظة للمتقین») و تبیان («... و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء و هدی و رحمة و بشری للمتقین») و کتاب مبین («... قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین»، «... تلک آیات الکتاب المبین»، «تلک آیات الکتاب المبین»، «تلک آیات القرآن و کتاب مبین» و هم چنین؛؛) و به زبان عربی آشکار و برای پند گرفتن سهل و آسان است، ولی هر اندیشمند بصیری که اندک آشنایی با قرآن و معارف داشته باشد، به خوبی می‌داند که علوم و معارف نهفته در قرآن کریم دارای سطوح و مراتب مختلف است و دلالت آیات کریمه بر آن، آشکار و نمایان است و هر کسی در صورتی که به زبان عربی آشنا باشد، بدون نیاز به تفسیر می‌تواند آن معارف را از قرآن کریم فرا گیرد (شاید در قسمتی از اوصاف مزبور، نظر (رحمة‌الله‌علیه) این مرتبه از معارف قرآن و دلالت آیات بر آن باشد.) و اگر حد خود را بشناسد و پا از گلیم خویش فراتر ننهد، فروتنی علمی را پیشه خود سازد و خویشتن را شاگرد قرآن بداند، نه پیشنهاددهنده و حاکم و امام بر آن (این حالت در نهج البلاغه (خطبه ۱۴۷) نکوهش شده است: «کانهم ائمه للکتاب و لیس الکتاب امامهم» )، و با ذهنی پاک و ضمیری باصفا در معارف آن تدبر نماید، به میزان دانش و استعداد خود، از هدایت و اندرز این کتاب نیز بهره‌مند خواهد شد:
ـ «ثم انزل علیه الکتاب... و اعلام لایعمی عنها السائرون و آکام لایجوز عنها القاصدون و هدی لمن ائتم به».
ـ «و ما جالس هذا القرآن احد الا قام عنه بزیادة او نقصان زیادة فی هدی او نقصان من عمی...» )
ولی فهمیدن بخش عمده‌ای از معارف بلند این کتاب عظیم که در سطحی فراتر از فهم توده مردم است، برای بسیاری از افراد ـ هرچند از ادبیات عرب هم بهره وافری داشته باشند ـ بدون تفسیر میسر نیست و دلالت آیات کریمه بر آن معارف، برای آنان آشکار نیست. و در فهم و درک این معارف، از الفاظ و عبارات قرآن، سخت نیازمند به تفسیر است («و هذا القرآن انما هو خط مستور بین الذفتین لاینطق بلسان و لابد له من ترجمان و انما ینطق عنه الرجال» ، «... و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم». (که یا باید خود مقدمات لازم برای توانایی بر تفسیر را طی کرده و دانش و شرایط لازم برای تفسیر را کسب نموده و به تفسیر آیات بپردازند و یا از تفاسیر معتبر مفسران مورد اعتماد بهره گیرند و افزون بر دو بخش یادشده، بخش دیگری از معارف این کتاب عظیم که در مرتبه‌ای فراتر قرار دارد با کمک تفسیر مفسران یا تحصیل مقدمات تفسیر و کسب شرایط و دانش‌های لازم نیز، قابل دست‌رسی نیست و فهم آن ویژه راسخان در علم (نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و اوصیای گران‌قدر آن حضرت) است و تنها راه پی بردن به آن معارف بلند، رجوع به راسخان در علم، و تفسیری است که از آنان نقل شده است و ما اکنون درصدد بیان موارد آن نیستیم.
از بیان گذشته نتیجه می‌گیریم که معارف قرآن کریم از جهت ظهور و خفا، و سهولت و صعوبت فهم آن از الفاظ و عبارات آیات، در سه مرتبه قرار دارد: یک مرتبه از آن بی‌نیاز از تفسیر است و یک مرتبه از آن ویژه راسخان در علم است؛ ولی در مرتبه دیگری از آن، که بخش عمده‌ای از معارف را در بر می‌گیرد، نیازمند تفسیر است. این دسته‌بندی سه‌گانه، در روایات نیز مطرح شده است («ثم آن الله جل ذکره... قسم کلامه ثلثة اقسام: قسما منه یعرفه العالم و الجاهل و قسما لا یعرفه الا من صفا ذهنه و لطف حسه و صح تمییزه ممن شرح الله صدره للاسلام؛ و قسما لا یعرفه الا الله و انبیائه و الراسخون فی العلم» ) و همین نیاز موجب شده است که در این طول تاریخ قرآن، تفسیرهای بسیار زیادی برای آن تدوین گردد. پرسش اساسی در این زمینه آن است که راز این نیازمندی متون به تفسیر، علل مختلفی دارد که برخی از آن‌ها در مورد قرآن مجید بی‌معناست. به عنوان مثال، برخی متون به خاطر عدم تسلط کافی مؤلف بر زبان متن و قواعد آن زبان یا رعایت آن در هنگام نوشتن متن و یا عادت به مبهم‌نویسی و معما‌گویی، نیازمند تفسیر و تبیین است. برای آشنایان با قرآن مجید روشن است که با توجه به هدف قرآن و این‌که سراسر سخن خدا و در حد اعلای فصاحت و بلاغت است، چنین دلیلی برای نیازمندی به تفسیر در مورد آن معنا ندارد، ولی علل دیگری وجود دارد که به مهم‌ترین آن‌ها می‌پردازیم.


امام‌ خمینی مراتب داشتن قرآن را با دو رویکرد هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی بررسی کرده‌ است:
۱- مراتب قرآن بر اساس مراتب وجود (هستی‌شناختی): امام‌ خمینی حقیقت قرآن را دارای مراتبی می‌داند که پیش‌ از تنزل به منازل خلقی، از شئون ذاتی و حقایق علمی در حضرت احدیت بوده و در هر نشئه‌ای از نشآت هستی، ظهوری دارد، چنان‌که قرآن در حضرت‌های علمیه، حضرت اعیان، حضرت ارواح و حضرت مثال و عالم ماده به‌گونه‌ای ظهور دارد.
امام‌ خمینی معتقد است که کتاب تدوین و قرآن کریم نیز مراتبی دارد که هم راستا با مراتب تکوینی است و مراتب هفت‌گانه بطونی آن عبارت‌اند از مقام احدیت غیبی، حضرت واحدیت، مقام مشیت و فیض منبسط، عالم عقول، عالم نفوس، عالم مثال و عالم طبیعت است.
۲- مراتب قرآن بر اساس فهم آن (معرفت‌شناختی): هر مرتبه از مراتب و منازل قرآن مختص گروهی است که پس‌ از به دست آوردن طهارت، توان حمل و درک آن را دارند و پایین مرتبه آن، همین کتابی است که پیش روی مردم است. از این‌ رو مرتبه ظاهر و الفاظ قرآن که تنزل یافته از مراتب بالاست نیز سفره گسترده‌ای است که همه اقشار و اصناف از آن استفاده می‌کنند.
[۲۴] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۸، ص۱۶۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



عواملی که زمینه‌ساز نیازمندی به تفسیر شده است، می‌توان در سه دسته جای داد:

۳.۱ - فقدان آگاهی‌های لازم

یکی از علل مهم نیازمندی به تفسیر، ضعف دانش بشر است. فهم قرآن منوط به برخورداری معلومات مختلفی است که فقدان هر یک، فهم مقصود خداوند از الفاظ و عبارات قرآن را دچار ابهام ساخته و نیازمندی به تفسیر را ضروری می‌سازد. فقدان آگاهی‌ها گاه مربوط به مفاد واژگان است هر چند فاصله زمانی ما از عصر نزول سبب ابهام برخی واژگان می‌شود، ولی آن‌چه در این‌جا مد نظر است، نقش فاصله زمانی در این زمینه نیست. بررسی‌های قرآنی و تاریخی نشان می‌دهد که در زمان نزول نیز پاره‌ای از واژگان قرآنی برای جمعی از مخاطبان قرآن مبهم بوده و آنان از مفاد آن بی‌اطلاع بوده‌اند:

۳.۱.۱ - نمونه اول

به عنوان مثال هنگامی که از ابوبکر معنای «کلاله» را پرسیدند، آن را نمی‌دانست و گفت: «به رأی خود می‌گویم و اگر صواب باشد، از خداست و اگر خطا باشد، از من و شیطان است». و نیز هنگامی که معنای «ابا» ( «و فاکهة و ابا»، اب در منتهی الاریب به گیاه و چراگاه معنا شده است.) را از او پرسیدند، گفت: «کدام زمین مرا برمی‌دارد و کدام آسمان بر من سایه می‌افکند، اگر ندانسته در کتاب خدا سخن گویم» ( سیوطی در درالمنثور ذیل این آیه کریمه چنین آورده است: «و اخرج ابوعبید فی فضائله و عبد بن حمید ابراهیم التیمی، قال سئل ابوبکر... عن قوله «ابا» فقال: ‌ای سماء تظلنی و‌ای ارض تقلنی اذا قلت فی کتاب الله ما لا اعلم». ) و یا وقتی معنای آن را از عمر پرسیدند، گفت: «از تعمق و تکلف نهی شده‌ایم».
[۳۱] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱۳، ص۲۸۵.


۳.۱.۲ - نمونه دوم

نمونه دیگر، سخن ابن‌ عباس است که گوید: معنای «فاطر السموات» (اين كلمه شش بار در قرآن به كار رفته است: ) را نمی‌دانستم، تا این‌که دو بادیه‌نشین که درباره چاهی نزاع داشند، پیش من آمدند؛ یکی از آن دو گفت: «انا فطرت‌ها».
در این‌گونه موارد، فهم آیات قرآن نیازمند دست‌یابی به مفاد واژگان به کار رفته در آیات مورد نظر است و دست‌یابی به مفاهیم عرفی این واژگان بخشی از تفسیر به شمار می‌آید.

۳.۲ - ناآگاهی نسبت به ادبیات عرب

ناآگاهی نسبت به ادبیات عرب و شناخت صحیح ساختار کلمات و جملات و خصوصیات معانی بیانی آیات کریمه نیز یکی از عوامل نیازمندی به تفسیر است که ضرورت بهره‌گیری افراد ناآگاه از تفسیر آگاهان و مفسران ارجمند قرآن را روشن می‌سازد؛ زیرا فهم مفاد آیات قرآن، به شناخت صحیح این امور وابسته است. توضیح این نکته در مباحث بعدی خواهد آمد.

۳.۳ - ناآگاهی از شرایط و اسباب نزول

در پاره‌ای از موارد، ناآگاهی از شرایط و اسباب نزول، معنا و مقصود از آیه را در هاله‌ای از ابهام فرو می‌برد و سبب نیازمندی به تفسیر می‌شود؛ مانند آیه شریفه «إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِيُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ» که عدم آگاهی از شأن نزول آیه و این‌که مقصود از «نسیء» در فرهنگ آن زمان چه بوده، سبب نیاز به تفسیر است.

۳.۴ - ناآگاهی به استعارات و تشبیهات

گاه نیز در قرآن مجید استعارات و تشبیهات ظریفی به کار رفته است که با دانش کافی و تبحر و تسلط بر موارد کاربرد، می‌توان به آن دست یافت. این‌گونه موارد برای افراد عادی مبهم و نیازمند تفسیر است؛ چنان‌که عدی بن حاتم معنای «کلوا واشربوا حتی یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود من الفجر» در اثر عدم دقت و مهارت در فهم نکات ظریف به‌کار‌ رفته در آن، مفاد آیه را نادرست فهمیده بود و پس از ارائه برداشت خود از آیه به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)، پیامبر نادرستی آن برداشت و مفاد صحیح آیه را برای وی بیان کرد.

۳.۵ - ناآگاهی از کاربردهای مجازی

عدم آگاهی از مصداق خاصی که در برخی آیات مد نظر است. و عدم آگاهی و مهارت کافی در فهم معنای الفاظ مشترک و کاربردهای مجازی و شناخت قراین پیوسته و ناپیوسته آیات، مانند ارتباط یا عدم ارتباط آیات با یک‌دیگر (سیاق) و روایات ناظر به آیات، امور دیگری است که زمینه‌های نیازمندی به تفسیر را فراهم می‌سازد.


بررسی قرآن مجید نشان می‌دهد که این کتاب دارای ویژگی‌هایی است که برخی از آن‌ها در نیازمندی ما به تفسیر مؤثر است؛ از آن جمله، موارد زیر را می‌توان ذکر کرد:

۴.۱ - معارف والا با الفاظ محدود

قرآن کریم، در بیان مطالب، از حداکثر ظرفیت و جمله‌ها برای قالب‌ریزی معانی عمیق استفاده کرده است. این کتاب، تمام معارفی را که بشر برای سعادت خویش به آن نیازمند است، در حجم نسبتاً کمی از الفاظ و عبارات ارائه کرده است (این حقیقت که قرآن بیانگر همه مورد نیاز بشر است، علاوه بر آیات قرآن، در روایات نیز مورد تأکید قرار گرفته است. در آیات قرآن می‌خوانیم: «... و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء» و «... و ما کان حدیثا یفتی و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل کل شیء...» ) و این امر سبب شده که فهم بخشی از آیات، نیازمند تأمل و دقت بیش‌تر و تحقیق عمیق‌تری برای پی بردن به مقصود خدا باشد و از‌ این‌رو ضرورت تفسیر را ایجاب می‌کند.

۴.۲ - استفاده از الفاظ متداول

در قرآن مجید، علاوه بر آیاتی که به امور جهان مشهود می‌پردازد، آیاتی وجود دارد که از حقایق ماورای این جهان سخن می‌گوید. این آیات، حقایق فراتر از این جهان را در قالب الفاظی که برای تفهیم و تفاهم امور این جهانی وضع شده‌اند، ارائه می‌کند و این امر سبب می‌شود که فهم مقصود خداوند از آن آیات، برای همگان میسر نباشد و برای پی بردن به آن، تلاش فکری ویژه (تفسیر) ضرورت یابد. شایان ذکر است که در فهم این دسته از آیات علاوه بر توان علمی و مهارت ‌فوق‌العاده، پاکی درونی و طهارت معنوی، نیز مؤثر است و کسانی می‌توانند آن مطالب عالی را از آیات کریمه درک کنند و برای دیگران تبیین نمایند که از چنین ویژگی‌هایی برخوردار باشند.

۴.۳ - آمیختگی و پراکندگی مطالب

یکی دیگر از ویژگی‌های قرآن، آن است که مطالب آن دسته‌بندی موضوعی ندارد و این‌گونه نیست که این کتاب، تمام سخن خود درباره یک موضوع را یک جا و در فصل معینی بیان کرده باشد، بلکه در هر صفحه‌ای از آن و حتی گاه در هر آیه‌ای از آن، از موضوعات متعدد و مطالب مختلفی سخن به میان آمده است. در حدیث هم آمده است: «و لیس شیء ابعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن. ان الایة لینزل اولها فی شیء و اوسطها فی شی ء و آخرها فی شیء و هو کلام متصرف علی وجوه...».
[۴۷] حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، ج۱۸، باب ۱۳، از ابواب صفات قاضی، ح۶۹۴.
[۴۸] حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، ج۱۸، باب ۱۳، از ابواب صفات قاضی، ح۷۳.
[۴۹] حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، ج۱۸، باب ۱۳، از ابواب صفات قاضی، ح۷۴.
این امر نیز، از جمله اموری است که نیاز به تفسیر را ضروری می‌سازد (از توضیح این ویژگی، و راز به‌کارگیری این شیوه در قرآن کریم به دلیل بررسی آن در دروس علوم قرآن و تفسیر خودداری می‌شود).

۴.۴ - فاصله زمانی با زمان نزول

هرچند که گذشت زمان، از جهت پیشرفت‌های علمی و رشد استعداد و قوه ادراک بشر و یا پیش آمدن وقایعی روشنگر، ممکن است موجب روشن‌تر شدن مفاد بعضی از آیات و آشکار شدن مقصود از آن گردد، ولی از جهت دیگر، فاصله زمانی، از اموری است که نیاز به تفسیر را تشدید می‌کند؛ زیرا از یک‌سو احتمال تغییر مفاهیم کلمات و فاصله گرفتن از اوضاع و شرایط زمان نزول آیات، آگاهی از مفاد استعمالی آیات در آن زمان و فهم معنای مراد از آن را مشکل نموده و از سوی دیگر، اختلاف نظرها و تشکیک‌ها و تردیدهایی که به تدریج از طرف مفسران و یا احیاناً مغرضان در مورد آیات کریمه مطرح می‌شود، مفاد آیات و معانی مراد از آن را در هاله‌ای از ابهام قرار می‌دهد.
اختلافی که در قرائت قرآن کریم در برخی آیات در طول تاریخ رخ داده نیز، یکی از عوامل ابهام‌آفرین دیگری است که در اثر فاصله زمانی پدید آمده و سبب نیازمندی به تفسیر شده است؛ زیرا در مواردی که اختلاف قرائت معنا را تغییر دهد، بدون آگاهی از قرائت صحیح، پی بردن به مراد خدای متعال از آیات میسر نخواهد بود. علاوه بر آن‌چه گذشت، در طول زمان، نیازهای علمی جدیدی برای بشر به وجود می‌آید که پاسخ آن‌ها در قرآن با صراحت بیان نشده و استنباط آن از اشارات قرآن کریم، توان علمی ویژه‌ای می‌طلبد و تفسیر آیات، با توجه به نیازهای جدید ضرورت می‌یابد.


۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۸.    
۲. نحل/سوره۱۶، آیه۸۹.    
۳. مائده/سوره۵، آیه۱۵.    
۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۱.    
۵. شعراء/سوره۲۶، آیه۲.    
۶. نمل/سوره۲۷، آیه۱.    
۷. قصص/سوره۲۸، آیه۲.    
۸. زخرف/سوره۴۳، آیه۲.    
۹. دخان/سوره۴۴، آیه۲.    
۱۰. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاعه، ص۱۳۵، خطبه ۱۴۷، ترجمه محمد دشتی.    
۱۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۲، ص۲۱.    
۱۲. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاعه، ص۲۱۲، خطبه ۱۸۹، ترجمه محمد دشتی.    
۱۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۲، ص۲۴.    
۱۴. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاعه، ص۱۶۸، خطبه ۱۷۵، ترجمه محمد دشتی.    
۱۵. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاعه، ص۱۱۷، خطبه ۱۲۵، ترجمه محمد دشتی.    
۱۶. نحل/سوره۱۶، آیه۴۴.    
۱۷. حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۳۱۳، ح۱۸.    
۱۸. طبرسی، احمد بن علی، احتجاج، ج۱، ص۳۷۶.    
۱۹. خمینی، روح‌الله، آداب الصلاة، ص۳۲۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۲۰. خمینی، روح‌الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۲۱۴، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    
۲۱. خمینی، روح‌الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۵۰، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    
۲۲. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۷، ص۴۳۱-۴۳۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.    
۲۳. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۹، ص۱۱۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.    
۲۴. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۸، ص۱۶۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۲۵. زمخشری، تفسیر الکشاف، ج۱، ص۴۸۶.    
۲۶. سیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمان بن ابوبکر، درالمنثور، ج۱، ص۹.    
۲۷. نساء/سوره۴، آیه۱۷۶.    
۲۸. عبس/سوره۸۰، آیه۳۱.    
۲۹. زمخشری، تفسیر الکشاف، ج۴، ص۷۰۴.    
۳۰. سیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمان بن ابوبکر، درالمنثور، ج۸، ص۴۲۱.    
۳۱. عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱۳، ص۲۸۵.
۳۲. انعام/سوره۶، آیه۴.    
۳۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۱.    
۳۴. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۰.    
۳۵. فاطر/سوره۳۵، آیه۱.    
۳۶. زمر/سوره۳۹، آیه۴۶.    
۳۷. شوری/سوره۴۲، آیه۱۱.    
۳۸. سیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمان بن ابوبکر، الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۳۰۴، نوع سی و ششم.    
۳۹. توبه/سوره۹، آیه۳۷.    
۴۰. بقره/سوره۲، آیه۱۸۷.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۲۳.    
۴۲. نحل/سوره۱۶، آیه۸۹.    
۴۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۱۱.    
۴۴. حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۰۳-۲۰۴، ح۳۳۶۰۴.    
۴۵. حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۰۴، ح۳۳۶۰۵.    
۴۶. حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۰۴، ح۳۳۵۷۲.    
۴۷. حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، ج۱۸، باب ۱۳، از ابواب صفات قاضی، ح۶۹۴.
۴۸. حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، ج۱۸، باب ۱۳، از ابواب صفات قاضی، ح۷۳.
۴۹. حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، ج۱۸، باب ۱۳، از ابواب صفات قاضی، ح۷۴.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «نیازمندی به تفسیر»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱/۱۷.    
دانشنامه امام خمینی    ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    ، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار