نَزْع (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نَزْع (به فتح نون و سکون زاء) از
واژگان نهج البلاغه به معنای کندن است. از این ماده مواردی در
نهج البلاغه آمده است.
نَزْع به معنای کندن است. «
نزع الشیء من مکانه: قلعه» مخاصمه و مجادله را
نزاع و
تنازع گفتهاند که طرفین یکدیگر را جذب و قلع میکند.
در اینجا به مواردی از کاربرد این واژه در نهج البلاغه اشاره می کنیم:
امیرالمومنین (علیهالسلام) در
حکمت ۴۱۵ فرموده:
«فاذا منعوها نزعها منهم ثم حولّها الی غیرهم» «خدای را بندگانی است که برای نفع مردم به آنها
نعمت داده است، تا بذل میکنند، در دست آنها نگاه میدارد و چون منع کردند از آنها میگیرد و به دیگران میدهد».
(شرحهای حکمت:
)
ایشان درباره
بیعت خویش به بیعتشکنان فرمود:
«قبضت یدی فبستطموها و نازعتکم یدی فجذبتموها» «دستم را بستم و شما آن را باز کردید، دستم از شما کندم و کنار کشیدم و شما آن را به طرف خود کشیدید».
(شرحهای خطبه:
)
در مقام
دعا فرموده:
«اللهم اجعل نفسی اوّل کریمة تنتزعها من کرائمی» «خداوندا! نخستين نعمت گرانبها از نعمتهاى خويش را كه از من مىگيرى جانم قرار ده!»
(شرحهای خطبه:
)
نازع: آنکه از چاه آب میکشد، چنانکه فرموده:
«و کلّت النزعة باشطان الرکّی» «و خسته شد آب کشندگان از طنابهای چاه»
(شرحهای خطبه:
)
نزعه (مثل طلبه): آب کشندگان.رجوع شود به «شطن»
درباره
نفس انسان فرموده:
«فان هذه النفس ابعد شیء منزعا و انّها لا تزال تنزع الی معصیة فی هوی» «این نفس بعیدترین چیزی است در ترک معاصی و پیوسته به
معصیت در
هوای نفس شائق میشود.»
(شرحهای خطبه:
)
منزع مصدر میمی است به معنی کندن و دست کشیدن است، و «
نزع» چون با «الی» متعدی شود به معنی شوق و میل آید.
از این ماده مواردی در
نهج البلاغه آمده است.
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «نَزْع»، ج۲، ص۱۰۲۵.