نَبْتَلیه (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نَبْتَلِيْه: (نُّطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَّبْتَلِيهِ) جمله
«نَبْتَلِيْه» از مادّه «
ابتلاء- بَلاء» اشاره به رسيدن انسان به مقام «تكليف، تعهد، مسئوليت، آزمايش و امتحان» است،
و اين يكى از بزرگترين مواهب خدا است كه به انسان كرامت فرموده و او را شايسته «تكليف و مسئوليت» قرار داده است. و از آنجا كه «آزمايش و تكليف» بدون «آگاهى» ممكن نيست، در آخر آيه اشاره به ابزار شناخت و چشم و گوش مىكند كه در اختيار انسانها قرار داده است.
بعضى نيز گفتهاند: منظور از ابتلاء و آزمايش در اينجا تطوّرات و تحولاتى است كه به جنين از مرحله نطفه، تا رسيدن به يك انسان كامل دست مىدهد. ولى با توجّه به تعبير «
نَبْتَلِيْه» و همچنين تعبير به «انسان» تفسير اول مناسبتر است.
ضمناً، از اين تعبير استفاده مىشود كه ريشه همه ادراكات انسان از ادراكات حسى او است؛ و به تعبير ديگر، ادراكات حسّى، «مادرِ» همه «معقولات» است، و اين نظريه بسيارى از فلاسفه اسلامى است، و در ميان فلاسفه يونان «
ارسطو» نيز طرفدار همين نظر بوده است.
(إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا) (ما
انسان را از
نطفه به هم آميختهاى آفريديم، و او را مىآزماييم؛ بدين جهت او را شنوا و بينا قرار داديم.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه ابتلاء كه جمله نبتليه از آن مشتق است، به معناى نقل چيزى از حالى به حالى و طورى به طور ديگر است، مثلا
طلا را در بوته ابتلا مىكنند، تا
ذوب شود و به شكلى كه مىخواهند در آيد، و خداى تعالى انسان را ابتلا مىكند، يعنى از نطفه خلقش مىكند، و سپس آن نطفه را
علقه و علقه را
مضغه مىكند، تا آخر اطوارى كه يكى پس از ديگرى به او مىدهد، تا در آخر خلقتى ديگرش مىكند. بعضى
از مفسرين گفتهاند: مراد از ابتلاى انسان، امتحان او از راه تكليف است، ليكن اين سخن با تفريع «
فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً» نمىسازد، چون سميع و بصير شدن انسان نمىتواند متفرع بر امتحان انسان باشد، و اگر مراد از آن تكليف بود جا داشت تكليف را متفرع بر سميع و بصير بودن انسان كند، نه به عكس، و اگر از اين اشكال جواب بدهند، و بگويند كلام پس و پيش شده، و تقدير: خلقناه من نطفة أمشاج فجعلناه سميعا بصيرا لنبتليه است، قابل اعتنا نيست.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «نَبْتَلیه»، ص۵۷۹.