نظریه شناخت اجتماعی در تحول اخلاقی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تا وقتی حس مسؤولیت اخلاقی و الهی، همراه نقش مسؤولیت فردی و اجتماعی نباشد، مسؤولیتهای دیگر چندان تاثیر در ایجاد
انگیزه برای ایفای بهتر نقش اجتماعی ندارد.
حیات اجتماعی مستلزم سازگاری و تعاضد بین همه آحاد آن است. همان طوری که
جامعه باید فرد را در خود بپذیرد و جایگاه و پایگاهی مناسب شان و قابلیتهای او در درون خویش برای او ایجاد نماید فرد نیز خود را با جامعه سازگار نماید تا بتواند از امکانات اجتماعی برای
رشد و تعالی خود بهرهمند شود. شخصیت اجتماعی هر کس از میزان هماهنگی و همنوایی او با الگوهای مشترک رفتاری جامعه، نشات و
قدرت میگیرد. افراد جامعه از طریق درونفکنکردن ارزشها و الگوهای مشترک رفتاری در فراگرد اجتماعی شدن شرکتجسته و در طی آن، هر کس جایگاه و مقام خود را در شبکه روابط اجتماعی پیدا میکند و سپس متناسب با آن جایگاه و مقام به انجام وظیفه و ایفای نقش اجتماعی خود میپردازد.
شخصیت اجتماعی هر فرد در عین حال که
حکایت از وجه
اشتراک ارزشی و رفتاری او با فرهنگ و نظام ارزشی جامعه دارد وجه تمایز او از سایرین نیز میباشد. انسانها از طریق اجتماعی شدن یاد میگیرند که خود را به عنوان یک موجود مستقل و مختار و مسؤول باز شناسند. خود اجتماعی هر فرد جنبه شخصیتی هم دارد که به واسطه آن جنبه، دیگران در برابر او واکنش خاصی نشان میدهند و با رفتاری خاص مواجه میگردند.به نظر برخی از عالمان جامعه شناسی،
انسان وقتی به خودیت و هویت شخصی خود پی میبرد که در برابر جامعه قرار گیرد. جامعه کاشف فردیت هر فرد است.
از عواملی که در اجتماعیشدن و
تکوین شخصیت اجتماعی مؤثرند،
خانواده و مدرسه نقش مهم تری را در اجتماعیشدن و سازگاری با
فرهنگ و سنن جامعه دارد. شخصیت اجتماعی هر فرد در واقع همان مقام و منزلت اجتماعی اوست. سازگاری فرد با جامعه مستلزم سازگاری جامعه با فرد است، لازمه سازگاری متقابل، وجود توقعات و انتظارات مختلف بین فرد و جامعه میباشد، یعنی شخصیتها و مقامها انتظار آفرین هستند.
از نظر جامعه شناسی، آن نوع
انتظار و توقعی که جامعه با توجه به امکانات خود و قابلیتهای افراد از آنها دارد نقش اجتماعی (social roul) نام دارد. نقش هر فرد در نهایت به وظایف او در قبال جامعه بر میگردد و با شخصیت و منزلت اجتماعی او تناسب دارد. در واقع باید گفت که نقش باید با مقام و منزلت اجتماعی فرد تناسب داشته باشد. هر فرد در متن جامعه مانند یک عضو از یک ارگانیزم وظایفی دارد که حدود آن را از یک طرف توانایی و قابلیت او و از طرف دیگر ارزشها و کارکردهای جامعه تعیین مینماید.
اگر نقش اجتماعی هر فرد توقعات جامعه از او باشد، مقام اجتماعی (SOCIAL) هر فرد توقعات او از جامعه است. نقش فی الواقع جنبه دینامیکی و پویایی مقام اجتماعی و ظاهر ساز آن میباشد. مقام و منزلت اجتماعی هر فرد تابع نقش اجتماعی اوست. مقام و شخصیت اجتماعی هر فرد از جامعه میباشد، یعنی جامعه با ملاحظه نقش او به او مقام خاصی میدهد و شخصیت اجتماعی او را پدید میآورد. جامعه با توجه به نقش آفرینی هر فرد به او مقام و شخصیت اجتماعی خاص
تفویض میکند و در قبال مقام اجتماعی از او مسئولیت میخواهد. جامعه اوضاع مختلف اجتماعی را همراه با نقشهای مختلف به فرد میآموزد تا هر فرد متناسب با توانایی و قابلیت اکتسابی یا ذاتی خود بتواند به
انتخاب نقش یا
اکتشاف نقش بپردازد.
نقش اجتماعی فرد میتواند متعدد باشد، در عین حال هر کسی یک یا دو نقش اصلی دارد و سایر
نقش یا بدلی و تحمیلیاند و یا آن که تابع نقش اصلی میباشند. نقش اصلی هر فرد آن وظایفی است که هر فرد مطابق توانایی و قابلیت جسمی و ذهنی و اجتماعی خود میپذیرد و آن انتظاراتی است که متناسب با
لیاقت و کفایت مکتسب خود به جا میآورد.
نقشهای مختلف فرد تاثیر زیادی بر
رشد یا تنزل مقام اجتماعی او دارد. نقش اجتماعی به تدریج الگوها و ارزشهای خاصی را بر فرد تحمیل کرده و بر شکلگیری منش او تاثیر میگذارد. عالیترین نقش اجتماعی در افراد و گروههای مولد جامعه یافت میشود. هر فرد یا گروهی که در پروسه
تولید اجتماعی نقش دارد دارای عالیترین مقام اجتماعی نیز میباشد. منظور از تولید داشتن،
قدرت آفرینندگی است،
خلاقیت و تولید فرهنگی و اقتصادی تعیین کننده مقام حقیقی هر فرد و فصل متمایز کننده مقام عالی اعتباری از مقام واقعی است.
تعلیم و تربیت سازنده مهمترین نقش اجتماعی است. تعلیم و
تربیت نوعی کنترل و نظارت ایجاد میکند که فرد آگاهانه مسؤولیت رفتاری فردی اجتماعی خود را میشناسد، به ویژه وقتی این نظارت در حیطه رفتار ارزشی باشد، در این صورت آن را به
زبان دینی
امر به معروف و نهی از منکر میتوان گفت.
توصیه و
تذکر و تعلیم به یادگیری ارزشهای اخلاقی و اجتماعی و رعایت آنها در زندگی عملی نوعی مصونیت ایجاد میکند که در پرتو آن، حدود و حقوق افراد و آحاد جامعه محفوظ میماند. تعلیم و تربیت از آن جهت مهمترین نقش اجتماعی است که زمینه خلاقیت ذهنی را در ابعاد مختلف فراهم میسازد و امکان
رشد اجتماعی را توسعه میدهد و رفتار متضاد آحاد جامعه را به سمت
وحدت و هماهنگی سوق داده و نیروهای پراکنده و فعّال و مولد را درجهت اهداف اجتماعی به
حرکت در میآورد. نظام قانونی و سیاسی حاکم بر جامعه به تنهایی قادر به اعمال مقررات نیست، مگر آن که همه یا اکثریت افراد آن به نقش اجتماعی تعلیم و تربیت به عنوان یک
رسالت فرهنگی نگریسته و در حفظ ارزشها و احترامات افراد جدّی و کوشا باشند.
فردی که از شخصیت به هنجار برخوردار بوده و ذهنی داردکه به طور منظم و مستمر در پرتو آموزشهای علمی و اخلاقی قرار گرفته، نقش خود را در جامعه آن چنان انجام میدهد که با حدود انتظارات جامعه از او متناسب باشد، بر عکس
انسان ناآگاه و یا ناسالم که اغلب پایین تر از سطح توقعات اجتماعی عمل میکند و در مسیر ایفای نقش خود دچار
افراط و تفریط میشود و قادر نیست حد
اعتدال خود را در گفتار و رفتار بشناسد و به آن متعهد باشد.
گفته شدکه نقش هر فرد وظایفی است که جامعه از او متوقع میباشد و در برابر ایفای نقش به شخصیت و منزلت خاصی در متن روابط اجتماعی میدهد و از
حقوق او پاسداری میکند و امکانات رشد و تعالی او را فراهم میآورد. جامعه با توجه به نقش هر فرد همان طور که به او مقام و منزلت اجتماعی میدهد از او مسئولیت میطلبد، به عبارت دیگر مسؤولیت اجتماعی هر فرد متناسب با مقام اجتماعی او بوده و مقام اجتماعی هر فرد متناسب با ایفای نقش او در قبال جامعه است.
نظام ارزشی و بیوریتم (bioritm) جامعه
ایجاب میکند که هر کس در قبال مقام و شخصیت اجتماعی خود همواره به نقش خویش توجه داشته و در اعمال آن دقت و زحمت بیش تری به خود بدهد، به همین جهت برای مقام اجتماعی هر فرد باید ارزش حقوقی قائل شد و از صاحب مقام طلب مسؤولیت کرد. همان طوری که فرد در قبال عوامل و حوادثی که به سلامت جسمی و روانی و اموال و اعراض او
صدمه و
ضرر میرساند به طور غریزی و انگیزة
حبّ ذات،
احساس مسؤولیت میکند و عکس العمل تعصّب آمیز نشان میدهد، در برابر عواملی که تعادل
حیات اجتماعی او را به مخاطره میاندازد، نیز عکس العمل متعهدانه نشان دهد، زیرا حیات اجتماعی برای هر فردی که درجامعه زندگی میکند بیش از حیات فردی ارزش دارد.
تعهّد مسؤولیت اجتماعی وقتی معنا دارد که از دو خصیصه
اختیار و قدرت برخوردار باشد. اگر فرد متناسب با نقش و مقام اجتماعی خود دارای اختیار یعنی قدرت انتخاب باشد و یا توانایی انجام کاری را داشته باشد، مسلماً در برابر پاسخ از عمل خود و آثار پیامدهای آن،
احساس مسؤولیت پیدا میکند. بین مسؤولیت فرد نسبت به خود و جامعه رابطه منطقی و ضروری وجود دارد. وقتی نتوان مرز حیات فردی را از حیات اجتماعی جدا کرد در این صورت نمیتوان مرز بین مسؤولیت فردی با مسؤولیت اجتماعی را نیز جدا ساخت. جامعه چون خانواده محیط
رشد و
تکامل فرد تلقی میشود، در واقع
خانه دومی است که دامنه کارکردهای آن وسیعتر میباشد. همان طور که هر عضوی از اعضای
خانواده دارای نقش و مقام خاصی میباشد و در برابر مقام و منزلت خانوادگی خویش مسؤولیت دارد، طبعاً در خانه بزرگتر خود یعنی جامعه نیز مطابق نقش خویش باید
احساس مسؤولیت کند و ضمان آثار و عواقب اعمال خود را بپذیرد.
مقام اجتماعی هر فرد معرّف شخصیت و میزان
لیاقت و کفایت اوست. اگر فرد در جایگاه اجتماعی خود
احساس مسؤولیت نکند در پی آن شخصیت اجتماعی خود را نیز از دست میدهد. مسؤولیت یک مفهوم اضافی دارد، یعنی در برابر هر مسؤولی باید یک سائلی وجود داشته باشد که مسؤول در برابر آن باید
محاسبه و مؤاخذه شود. سائل میتواند
وجدان اخلاقی فرد باشد یا
قضاوت اجتماعی و یا محاکم قضایی و مقامات اداری. اگر سائل فقط وجدان فرد باشد ممکن است
ضمانت اجرایی آن در طی تکرار عمل خلاف نقش از بین برود. همان طوری که هر کس میتواند از زیر بار سؤال و بازخواست محاکم قضایی با لطایف الحیل فرار نماید، در این صورت باید مسؤولیت الهی را به مسؤولیت فردی افزود تا همواره ضمانت اجرایی ایفای نقش هر فرد، مطابق مقام و منزلت اجتماعی او محفوظ بماند. تا وقتی حس مسؤولیت اخلاقی و الهی نباشد مسؤولیتهای دیگر چندان تاثیر در ایجاد انگیزه برای ایفای بهتر نقش اجتماعی ندارد.
اصولاً
احساس مسؤولیت، یک
واقعیت درونی است. درون هر فرد باید مسؤولیت پذیر باشد، چون هر نوع
اراده و انگیزهای از درون انسان بر میخیزد، بیرون فقط میتواند مسؤولیت جعلی و تحمیلی ایجاد کند، به همین لحاظ نظارت خارجی بر اعمال و نقشهای افراد یک جامعه بدون نظارت باطنی نمیتواند وظیفه شناسی و
عشق و علاقه به کار و تلاش و انجام مسؤولیتهای قانونی پدید آورد.
مقام و شخصیت اجتماعی هر فرد گاهی ناشی از توانایی و قابلیتهای مکتب اوست، در آن صورت مقام او را در شبکه روابط و ضوابط جامعه اکتسابی میدانیم و گاهی ناشی از
حسب و
نسب نژادی یا قبیلهای و مذهبی است، در این صورت منزلت آن فرد، انتسابی و اعتباری است، به عبارت دیگر مقام و منزلت اجتماعی هر فرد ناشی از طبقه نژادی و خانوادگی و مذهبی اوست، اما منزلت اکتسابی هر فرد با ابراز
لیاقت و کفایت حاصل میشود.
منزلت انتسابی، جنبه اعتباری داشته و بدون آن که با
لیاقت و قابلیت فرد مبتنی باشد تحت تاثیر تحولات اجتماعی دگرگون میشود و حتی ممکن است از بین برود، لکن مقام اکتسابی هر فرد از آن جا که مطابق قابلیتهای تحصیلی و تکوینی او میباشد و بر خصایص وجودی او مبتنی است، در این صورت با تحول ایام هرگز
محو و نابود نمیشود، در صورتی که نقش ملازم آن مقام، همواره محفوظ بماند. در جوامع سنتی معمولاً مقام انتسابی،
اعتبار و دامنه نفوذ بیش تری دارد، لکن در جوامع صنعتی از آن جا که قابلیت هر فرد یا میزان تخصّص و کارآیی علمی او بستگی دارد، در آن صورت منزلت انتسابی، قدرت عمل خود را از دست میدهد.
بسیار اتفاق میافتد در برخی از جوامع سنتی افراد به منزلتهایی دست مییابند که نقش متناسب با آن را نمیتوانند انجام دهند؛ به عبارتی این گونه افراد منزلت و شخصیت دلخواه خود را صاحب شدهاند، لکن در ایفای نقش متناسب مقام خویش
احساس ناتوانی میکنند، طبیعی است در این صورت باید مقام خود رها کرده و منزلت واقعی خود را بشناسد و نقش مطابق آن را ایفا کند و الاّ منزلت فوق موجب از دست رفتن منزلتهای دیگر اجتماعی میشود.
یکی از مشکلاتی که در رابطه با ایفای نقش اجتماعی وجود دارد تعارض بین نقشهای (ROLES CONFLICT) مختلف فرد است. از آن جا که نقش، توقع و انتظار جامع از فرد در قبال ایفای وظایف اوست، گاهی به جهت تفاوت موجود در توقعات و مطالبات افراد جامعه، آن فرد مجبور است نقشهای مختلفی را ایفا کند در حالی که انجام آنها موجب
تعارض شدید روانی و کشمکشهای عصبی او میشود. فردی که نقشهای متنوعی دارد که ایفای آنها انتظارات رفتاری متناقضی را ایجاب کند،
احتمال دارد که به شکل تعارض نقشها دچار گردد. تعارض نقش هم در جوامع صنعتی و هم در جوامع سنتی وجود دارد، در جامعه صنعتی که شاخص آن، عضویت در فعالیتها و گروههای مختلف است از بیش تر افراد انتظار میرود که نقشهای مختلفی را بپذیرند در حالی که در مقام عمل، بسیاری از آن نقشها با همدیگر تعارض داشته و مشکلاتی را برای فرد پدید میآورند. انتظارات مختلف جامعه در فرد، علایق متضادی پدید میآورد، لکن آن فرد در ایفا و به جا آوردن آن انتظارات اغلب فرصت و امکانات محدودی دارد، به همن دلیل
خوف و هراس ناشی از احتمال فقدان مقام و منزلت اجتماعی در فرد تولید فشار عصبی و
اضطراب و نگرانی میکند که برای حل تعارض فوق، فرد باید نقش اصلی خود را پیدا کرده و آن را به دیگران بقبولاند.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «نظریه شناخت اجتماعی در تحول اخلاقی»، تاریخ بازیابی۹۵/۸/۲۶.