نظام سیاسی حوزه علمیه نجف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فعالیت
حوزه علمیه نجف به عرصه
علم و
دانش محدود نماند و به ویژه از
دوره قاجار، به طور جدّی به صحنه
سیاست کشیده شد.
در
دوره قاجار، دنیای
اسلام با دو پدیده
استعمار و
استبداد مواجه بود و
حوزه علمیه نجف به عنوان بزرگترین مرکز علمی
تشیع، با رویکردی دینی، به آنها واکنش نشان داد.
این واکنشها بیش از همه به تحولات
ایران و
عراق بود.
جنگهای ایران و روس از سرنوشتسازترین رخدادهای دوره قاجار در زمان فتحعلی شاه (حک: ۱۲۱۲ـ۱۲۵۰) بود و مقامات دربار ایران در بحبوحه دوره نخست
جنگ برای مقابله با روسیه به
علما متوسل شدند که به صدور
حکم جهاد توسط شیخ
جعفر کاشف الغطاء و سایر علمای
نجف و
کربلا انجامید.
وی حتی در توجیه
جهاد طی نوشتهای اقدام
مجتهدان به
جهاد دفاعی را
واجب شمرد و به عنوان
نایب ائمه معصومین به فتحعلی شاه اذن داد از
وجوه شرعیه برای تأمین مخارج جنگ استفاده کند.
کتاب غایة المراد فی أحکام الجهاد او هم برای ترغیب مردم به
دفاع از سرزمین خود و به خواهش عباس میرزا قاجار نوشته شد.
علمای
حوزه نجف همگام با علمای سایر حوزهها در سوق دادن مردم به جهاد با روسها و آغاز جنگ دوم برای آزادسازی سرزمینهای اشغالی فعال بودند و حتی حکم جهاد نیز صادر کردند
هر چند این مرحله از جنگ نیز سرنوشتی جز شکست برابر روسها نیافت.
ماجرای
تحریم تنباکو نیز نمونهای دیگر از حضور حوزه نجف در قضایای سیاسی ایران بود؛ هر چند رهبری این اقدام مهم را مرجع علی الاطلاق آن زمان، میرزا
حسن شیرازی ــکه در آن زمان در
سامرا مقیم بودــ بر عهده گرفت.
اوج حضور سیاسی حوزه نجف در
نهضت مشروطه است.
محور فعالیتهای سیاسی نجف در این زمینه، سه تن از مراجع بزرگ بودند: حاج میرزا
حسین خلیلی تهرانی،
ملا عبداللّه مازندرانی و
آخوند خراسانی.
نوشتههای اینان به صورت
اعلامیه،
فتوا،
نامه،
تلگرام و
رسالههای کوچک و بزرگ در دسترس مردم قرار میگرفت.
این سه، نخستین بار همگام با سایر معترضان به حکومت قاجار بر ضد سیاستهای سوء امین السلطان، صدراعظم مظفرالدین شاه، اعلامیه مشترک دادند
و به دنبال
مهاجرت کبرایِ علمای تهران و
تحصن عدهای از مردم در
سفارت انگلیس، طی نامهای به شاه خواستار بازگرداندن علما به تهران شدند
و در مراحل بعد نیز از نهضت مشروطه حمایت کردند.
پس از جلوس محمدعلی شاه بر تخت
سلطنت و بروز اختلاف مشهور مشروعه و مشروطه، مواضع این سه
فقیه و
مرجع حوزه نجف کاملا در تأیید مشروطه بود و مخالفت با آن را کاری ناصواب میشمردند.
پیش از بمباران مجلس، اقدامات علمای نجف چندان جدّی و نافذ نبود؛ ولی مسئله مجلس سبب اصلیِ خیزش جدّی ایشان برای
مبارزه با استبداد شد.
سرکوب آزادیخواهان و
تبعید رهبران روحانی داخل، عملا مسئولیت دفاع از مشروطه را بر دوش علمای نجف گذاشت، مخصوصآ آنکه مستبدین بر تعارض مشروطه با دین پای میفشردند.
ضمن آنکه مبنای حمایت علمای نجف از مشروطه، مبارزه با
ستم، استبداد و سلطه بیگانگان، فراهم کردن
رفاه عمومی و اجرای
قوانین اسلامی بود.
نظر این علما در تنبیه الامة و تنزیة الملة
میرزای نائینی به عنوان جدیترین متن نظری در دفاع از مشروطه ــ که از حوزه نجف منتشر شدــ نیز منعکس است.
به رغم کوششی که علمای حوزه نجف برای مبارزه با استبداد به خرج دادند، عملکرد برخی سران مشروطه پس از فتح
تهران و پایان استبداد صغیر موجب ناخشنودی آنان شد و نفوذ ایشان به دلیل کمتوجهی حکومت مشروطه کاهش یافت و سران مشروطه فقط در مواردی که ضروری میدانستند به آنان رجوع میکردند؛ نظیر موضعگیری علیه ملا قربانعلی زنجانی
و شیخ
فضلاللّه نوری که اظهارنظر ایشان در هموارسازی برخورد مشروطهگران تندرو با آن دو مفید افتاد.
اما در مسائلی چون اجرای اصل دوم متمم
قانون اساسی و ضدیت آشکار با برخی
احکام اسلامی به خواست آنان عنایت کمتری میشد.
به همین سبب، علمای نجف مجبور میشدند در مواردی مانند چاپ مقاله انتقادآمیز حبل المتین از
روحانیان و برخی رفتارهای تقیزاده از سران
حزب دموکرات، واکنشهای تندی بروز دهند.
این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که در واقعه مشروطه، همه علمای حوزه نجف نظر یکسان نداشتند و به ویژه پس از رخدادهایی چون
اعدام شیخ فضلاللّه نوری، کشته شدن
سید عبداللّه بهبهانی و تبعید آخوند
ملا قربانعلی زنجانی عملا جریان حامی مشروطه از آن فاصله گرفت و جریان معارض با مشروطه قوت یافت.
بحرانی که بر اثر
اولتیماتوم دولت روس در ۱۳۲۹، در پی اقدامات اصلاحی مورگان شوستر، خزانهدار کل
ایران رخ داد، مردم و نخبگان سیاسی را دوباره متوجه
حوزه نجف کرد.
علمای نجف مردم را به ایستادگی تشویق کردند؛ دستور
تحریم کالاهای روسی را دادند؛ جهاد اقتصادی را همپای جهاد و
شهادت در رکاب
امام زمان علیهالسلام شمردند؛ و با دولتهای روس و انگلیس برای رفع خطر، از طریق مکاتبه، تماسهایی برقرار کردند.
علمای حوزه تصمیم داشتند استادان،
طلاب و
عشایر عراق عرب و مردم ایران را به رویارویی با تجاوز روسیه بکشانند، ولی هنگامی که مردم بیشماری برای حرکت به سمت ایران گرد
علما جمع شده بودند و
آخوند خراسانی عزم حرکت به سمت ایران داشت، شب پیش از حرکت، ناگهان جان سپرد (رجوع کنید به شهرستانی
که خود از شاگردان نزدیک خراسانی بوده و مشاهدات خود را گزارش کرده است) (نیز رجوع کنید به این منابع
).
این پیشامد که برخی آن را مشکوک تلقی کردهاند، پایان بخش این مرحله از
جنبش علمای نجف بود.
پایمال شدن
استقلال ایران توسط روسیه و انگلستان و مداخلات استعماری این دو قدرت بزرگ، در بسیاری از
کشورهای اسلامی با
انزجار عمومی علیه آن دو
دولت همراه بود.
از سوی دیگر، شروع
جنگ اول جهانی با محوریت روسیه و انگلستان، عملا
دولت عثمانی را وارد جنگ کرد که به صدور فتاوی جهادیِ مراجع نجف و قیام مردم عراق بر انگلیس انجامید.
دلیل مداخله علما و صدور
فتوای جهاد، به طور عمده، حفظ سرزمین
اسلام در برابر تجاوز
کفار بود.
هر چند پس از این جنگ، توجه علمای حوزه نجف به مسائل ایران و عراق منعطف شد (ادامه مقاله)، ولی شرایط خاصی که در عراق به علت دخالت انگلیسیها پیش آمده بود، ایجاب میکرد با مسئله عراق بیشتر درگیر باشند تا ایران (ادامه مقاله).
به همین جهت در ماجرای قیام شیخ حسین چاهکوتاهی و سید عبدالحسین لاری در جنوب ایران،
میرزا کوچک خان جنگلی در شمال و شیخ
محمد خیابانی در
آذربایجان واکنش صریحی از خود نشان ندادند.
پس از تبعید شیخ مهدی خالصی به دستور انگلیسیها به
حجاز و اعتراض علمای نجف به این تبعید و در پی آن، خروج اعتراضآمیز میرزا
محمدحسین نائینی و
سید ابوالحسن اصفهانی از عراق به قصد ایران،
رضاخان سردار سپه کوشید از این واقعه برای مقاصد خود در تغییر
سلطنت بهره برد.
او با تظاهر به تبعیت از علما، نظر آنان را به سوی خود جلب کرد و هدایای ارسالی ایشان را پس از بازگشت به عراق، برای نشان دادن حمایت علما از او، به نمایش همگانی گذاشت.
در واقع، او برای تغییر سلطنت به سود خود، از نفوذ مراجع حوزه نجف بهره برد و در دیدار با علمای بزرگی چون نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی در
قم و در قبال تعهدی که به حرکت در مسیر مورد تأیید علما، پذیرش نظارت
مراجع بر مجلس و رسمیت بخشیدن به
مذهب جعفری سپرد، رضایت ایشان را برای سلطنت خویش به دست آورد.
در دوره سلطنت پهلوی اول، از سوی مراجع و علمای نجف برای مشارکت در امور سیاسی ایران تمایل چندانی دیده نمیشود.
نائینی در برابر سیاستهای رضا شاه پهلوی به نوشتن نامه نصیحتگرانه بسنده کرد
و سید ابوالحسن اصفهانی از حمایت رسمی از علمای معترض داخل خودداری کرد.
به نظر میرسد شکستهای پیدرپی در عرصه سیاست و فشار دولت عراق بر علمای نجف، در انتخاب سیاستِ خویشتنداری در مقابل حکومت ایران بیتأثیر نبوده است.
واپسین نقشهای سیاسی حوزه نجف در امور ایران به
قیام پانزده خرداد تا وقوع
انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷، پیوند خورده است.
پس از دستگیری
امام خمینی و دو مرجع دیگر ایران (شیخ بهاءالدین محلاتی و حاج آقا حسن قمی) در ماجرای پانزدهم خرداد، مراجع نجف (
سید محسن حکیم،
سید ابوالقاسم خویی و...) همراه با علما و مراجع ایران (قم و مشهد و اهواز و همدان و...) با صدور اعلامیههایی ضمن محکوم کردن اقدام دولت، خواستار آزادی سریع این سه
مرجع تقلید و توجه به اعتراضات علما شدند.
از سوی دیگر، امام خمینی پس از آزادی از زندان در فروردین ۱۳۴۳، بار دیگر در اعتراض به
لایحه کاپیتولاسیون در آذر ۱۳۴۳ دستگیر و به ترکیه تبعید شد و با مساعی مراجع ایران و نجف، پس از چند ماه به
نجف انتقال یافت.
ظاهراً دولت ایران امیدوار بود با حضور امام خمینی در نجف، عملا
مرجعیت او تحت الشعاع قرار گیرد و جایگاه و نفوذ اجتماعی وی به تدریج به فراموشی سپرده شود، اما امام خمینی در عین پیگیری مبارزه با
رژیم پهلوی و ارتباط با مبارزان داخل و خارج، همچنان در جایگاه مرجعیت به تدریس و تألیف و تصنیف ادامه داد و عملا شمار زیادی از فضلای ایرانی و غیرایرانی را به مبارزه با رژیم پهلوی سوق داد.
وی تا مهر ۱۳۵۷ که به اجبارِ حکومت بعثی، در پی هماهنگیهای آن حکومت با دولت ایران، از عراق خارج شد، در نجف به فعالیتهای علمی و سیاسی اشتغال داشت.
حوزه علمیه نجف پیوسته در تحولات سیاسی و اجتماعی عراق نیز نقش فعال و گاه محوری داشته است.
انگلیس پس از آغاز
جنگ اول جهانی در ۱۹۱۴ از جنوب به
عراق حمله برد و
بصره را به تصرف درآورد.
مردم عراق و دولت عثمانی از علما یاری طلبیدند
و گروهی بزرگ در
محرّم ۱۳۳۳ از نجف به رهبری علمای عظام مانند سید مصطفی کاشانی، شریعتِ اصفهانی، سید علی داماد (متوفی ۱۳۳۶) و سید محمدسعید حبوبی به سوی
بغداد به راه افتادند و
سید محمدکاظم یزدی، مرجعِ وقت، نیز با اعزام فرزند خویش به
جبهه، با سایر علما همراهی کرد.
شمار بسیاری از این مجاهدان طلاب عرب و ایرانی بودند
و فرماندهی هر یک از گروههای مسلح با یک یا دو تن از علمای نجف بود.
طلاب نجف همچنین وظیفه داشتند با عزیمت میان عشایر، آنان را به دفاع در برابر متجاوزان فرا خوانند.
سپاه مجاهدین در ۱۳۳۴/۱۹۱۶، در کوت العماره شکست سنگینی به نیروهای انگلیسی وارد آورد،
اما بغداد و شمال عراق و نیز دیگر مناطق در سالهای بعد تسلیم انگلیسیها شدند.
نارضایی از سلطه بیگانگان موجب شد انجمنهایی در شهر نجف توسط عدهای از رجال دین و خانوادههای مشهور علمی تشکیل شود.
مهمترین این انجمنها، جمعیت نهضت اسلامی (جمعیة النهضة الاسلامیة) بود و شاخه سیاسی آن را عمدتآ علما و مجتهدان بزرگ حوزه همانند
سید محمدعلی بحرالعلوم و شیخ
محمدجواد جزایری تشکیل میدادند.
با
ترور حاکم سیاسی نجف، ویلیام مارشال در ۱۹۱۸ توسط کمیته سرّی جمعیت،
قیام نجف علیه اشغالگران آغاز شد.
انگلیسیها به شدت آن را سرکوب کردند،
ولی این قیام مقدمهای شد برای نقش مهمی که نجف در
انقلاب سال ۱۹۲۰ ایفا کرد (انقلاب ۱۹۲۰، عراق).
انگلیسیها در پی آن بودند از طریق
همهپرسی قیمومیت خویش را بر عراق محقق سازند، ولی در غالب شهرها با مخالفت مردم و علما مواجه شدند.
میرزا
محمدتقی شیرازی طی
فتوایی ممنوعیت حکومت غیرمسلمانان را بر مسلمانان اعلام کرد، و همو طی نامهای به
حاکم مکه، خواهان تأسیس یک حکومت عربی در عراق شد.
پس از درگذشت سید محمدکاظم یزدی و تصدی
مرجعیت عام شیعیان توسط میرزا محمدتقی شیرازی، جنبشِ استقلال شتاب بیشتری گرفت.
پس از اعلام تحت الحمایگی عراق، شیرازی مجلس مشورتی از علمای بزرگ برگزید که تعدادی از آنان از عالمان
حوزه نجف بودند و از میان ایشان
سید ابوالقاسم کاشانی از همه فعالتر بود.
پس از
وفات میرزای شیرازی، مرجعیت اعلای شیعه به
شریعت اصفهانی انتقال یافت و به این ترتیب، نجف همچنان پایگاه رهبری کننده انقلاب ماند.
نجف پس از انقلاب به طور مستقل اداره میشد و «الهیئة العلمیة الدینیة العلیا» سومین تشکیلات مؤثر در نجف بود و نقش رهبری محلی را داشت و علمای برجستهای چون عبدالکریم جزایری، شیخ محمدجواد جزایری و سید محمدعلی بحرالعلوم از اعضای آن بودند.
رهبران انقلاب در نجف و
کربلا اهداف استقلال طلبانه انقلاب را به اطلاع مجامع بین المللی میرساندند، ولی منابع مالی نهضت تنها از داخل و با تکیه بر کمکهای مراجع تقلید و گاه تجار و رؤسای عشایر تأمین میشد.
در پایان انقلاب، پیشنهاد گفتگوی انگلیسیها موجب بروز شکاف میان انقلابیون شد.
اکثریت اعضای الهیئة العلمیة الدینیة العلیا و در رأس آنان شیخ الشریعه جزء مخالفان بودند.
انگلیس با حملات گسترده انقلابیون را به تسلیم واداشت و در نجف و کربلا تعدادی از علمای مبارز دستگیر شدند و برخی از جمله سید ابوالقاسم کاشانی گریختند.
پس از شکست انقلاب، برای مدت نسبتآ طولانی علمای نجف از دخالت در مسائل سیاسی خودداری میکردند، مخصوصآ آنکه شیعیان مورد بیمهری قرار گرفته بودند.
با این همه، در قضیه
اشغال فلسطین و استقرار رژیم
اسرائیل و به ویژه پس از جنگ ژوئن ۱۹۶۷ (۱۳۴۶ ش)، حوزه نجف مواجهاتی ایجابی داشت و مراجع نجف هم در محکوم کردن
اشغال و هم در دفاع از مردم
فلسطین و توصیه
مسلمانان به مقابله با اشغالگران بیانیههایی صادر کردند.
روی کار آمدن جریانهای طرفدار
کمونیسم و سپس حاکمیت رژیم بعث نیز بدون واکنشِ حوزه نماند و مقاومتها و مخالفتهای آشکار و مخفیِ حوزه نجف و متعاقب آن دستگیری و تعقیب و زندان و اعدام شمار زیادی از طلاب و استادانِ آن را در پی داشت.
تأسیس حزب الدعوة الاسلامیة نقطه عطفی در کارکرد سیاسی حوزه علمیه نجف در چند دهه اخیر به شمار میرود.
این حزب توسط گروهی از علمای جوان و اصلاح طلب حوزه نجف نظیر
سید محمدباقر صدر و
سید مرتضی عسکری در ۱۳۳۶ ش/ ۱۹۵۷ بنا نهاده شد.
دغدغه اصلی حزب مسائل اعتقادی و مقابله با شبهات و زدودن انحرافات بود، ولی دیری نپایید که ناگزیر به
سیاست کشیده شد.
رهبران حزب الدعوة و اخوان المسلمین عراق در ۱۳۳۹ ش/۱۹۶۰ بر سر تأسیس یک
دولت اسلامی با همکاری مردم
شیعه و
سنّی به توافق رسیده بودند.
با فعالیتهای گسترده این حزب در عراق، شمار بسیاری از جوانان جذب حزب شدند، موضوعی که مخالفت کمونیستها و
ناسیونالیستها را به دنبال داشت و سید محمدباقر صدر خود بارها مورد حمله ناسیونالیستهای نجف قرار گرفت.
سید محسن حکیم از معدود مراجع بزرگ نجف بود که در خروج این حوزه از انزوای سیاسی نقش فوق العاده مؤثری داشت.
از دهه ۱۳۵۰ ش فعالیتهای سیاسی سید محمدباقر صدر، که در آن زمان یکی از استادان برجسته حوزه نجف بود، بیش از پیش در محافل سیاسی شیعه عراق مورد توجه قرار گرفت.
با افزایش اعتراضات مذهبی که غالباً توسط علمای حوزه نجف سازماندهی میشد، سرکوب حزب حاکم بعث نیز شدت مییافت.
انتفاضه
صفر ۱۳۹۷/ بهمن ۱۳۵۵ دولت عراق را متوجه نقش رهبری علما در نهضت اسلامی کرد و به همین جهت محدودیتهایی را برای ایشان اعمال داشت.
حامیان آیت اللّه صدر در خرداد ۱۳۵۹ انتفاضه
رجب را در منزل او آغاز کردند ولی این حرکت نیز فرجامی چون اقدامات پیشین یافت و در پی آن، صدر و خواهرش
بنت الهدی دستگیر و اعدام شدند.
آیت اللّه خویی در اعتراض به این عمل، درخواست کرد به وی اجازه دهند از عراق خارج شود، ولی دولت علاوه بر رد این درخواست، حسابهای او را مسدود و برخی از شاگردانش را دستگیر و عدهای از آنان را اعدام کرد.
به طور کلی، پس از پیروزی
انقلاب اسلامی ایران، دولت عراق مشکلات بیشتری برای
علما و
طلاب علوم دینی حوزه نجف ایجاد کرد؛ در نتیجه برخی از علمای مبارز حوزه به علت تنگناهای شدید در عراق، ناگزیر از
مهاجرت به دیگر کشورها شدند و فعالیت سیاسی خود را در آنجا پی گرفتند.
(۱) آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة.
(۳۱) محمدمهدی آصفی، «مدرسة النجف و تطور الحرکة الاصلاحیة فیها»، در موسوعة النجف الاشرف، جمع بحوثها جعفر دجیلی، بیروت: «دارالاضواء، ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
(۳۳) جعفر بن باقر آل محبوبه، ماضی النجف و حاضرها، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۳۴) احمد مجید عیسی، الدراسة فی النجف، البیان، سال ۲، ش ۲۷، ۲۸ (ذیقعده ۱۳۶۶).
(۳۵) اسحاق نقاش، شیعةالعراق، (قم) ۱۳۷۷ ش.
(۳۶) حسن اسدی، ثورةالنجف علی الانگلیز، او، الشرارة الاولی لثورة العشرین، بغداد ۱۹۷۵.
(۳۷) اعلام المعقول فی مدرسة النجف، در موسوعةالنجف الاشرف، بغداد ۱۹۷۵.
(۳۹) محسن امین و علی شرقی و فاضل جمالی، «کلمات قصیرة حول اسلوب الدراسة فی النجف و نظام الحلقات»، در موسوعةالنجف الاشرف، بیروت: دارالاضواء، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
(۴۰) اوراق تازهیاب مشروطیت مربوط به سالهای ۱۳۲۵ـ۱۳۳۰ قمری، چاپ ایرج افشار، تهران: جاویدان، ۱۳۵۹ ش.
(۴۱) محمد بحرالعلوم، «الجامعة العلمیة فی النجف عبر ایامها الطویلة»، الموسم، ش ۱۸ (۱۴۱۴).
(۴۲) محمد بحرالعلوم، «الدراسة و تاریخها فی النجف»، در موسوعة العتبات المقدسة، تألیف جعفر خلیلی، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۴۳) بحوث شاملة حول اسلوب الدراسة فی النجف و نظام الحلقات، (از) محمدتقی فقیه و دیگران، در موسوعة النجف الاشرف، ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۴۴) علی بهادلی، الحوزة العلمیة فی النجف: معالمها و حرکتها الاصلاحیة، ۱۳۳۹ـ۱۴۰۱ه/ ۱۹۲۰ـ۱۹۸۰م، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۴۵) کامل سلمان جبوری، النجف الاشرف و حرکةالجهاد: عام ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ه/ ۱۹۱۴م، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
(۴۶) رسول جعفریان، تشیع در عراق، مرجعیت و ایران، تهران ۱۳۸۶ ش.
(۴۷) فاضل جمالی، «جامعةالنجف الدینیة»، نقله الی العربیة جودت قزوینی، الموسم، ش ۱۸ (۱۴۱۴).
(۴۸) عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۵۰) محمدحسین حرزالدین، تاریخ النجف الاشرف، هَذَّبه و زاد علیه عبدالرزاق محمدحسین حرزالدین، قم ۱۳۸۵ ش.
(۵۱) محمد حسینی شیرازی، تلک الایام: صفحات من تاریخ العراق السیاسی، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
(۵۲) فضلاللّه بن عبدالنبی خاوری شیرازی، تاریخ ذوالقرنین، چاپ ناصر افشارفر، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۵۳) محمد خلیل الزین، «ذکریاتی عن النجف الاشرف»، آفاق نجفیة، سال ۲، ش ۵ (۱۴۲۸).
(۵۴) جعفر خلیلی، «مکتبات النجف القدیمة و الحدیثة»، در موسوعة العتبات المقدسة.
(۵۵) محمد خلیلی، «مدارس النجف القدیمة و الحدیثة»، در موسوعة النجف الاشرف.
(۵۶) عبدالجبار رفاعی، «تطور الدرس الفلسفی فی النجف الاشرف»، در موسوعة النجف الاشرف.
(۵۷) عبدالحلیم رهیمی، تاریخ الحرکة الاسلامیة فی العراق: الجذور الفکریة و الواقع التاریخی (۱۹۰۰ـ۱۹۲۴)، بیروت ۱۹۸۵.
(۵۸) محمدمهدی شریف کاشانی، واقعات اتفاقیه در روزگار، چاپ منصوره اتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۵۹) هبةالدین شهرستانی، «فاجعة حضرة آیةاللّه الخراسانی»، العلم، ش ۷ (محرّم ۱۳۳۰).
(۶۰)
صادق صادق، خاطرات و اسناد
مستشارالدوله صادق، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۶۱ـ۱۳۷۴ ش.
(۶۱) محمد
صادقی تهرانی، نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی ۱۹۲۰ عراق و نقش علمای مجاهد اسلام، قم: دارالفکر، (بیتا).
(۶۲) محمدکاظم طریحی، النجف الاشرف: مدینة العلم و العمران، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
(۶۳) حسن علوی، الشیعة و الدولة القومیة فی العراق: ۱۹۱۴ـ۱۹۹۰، قم: دارالثقافة للطباعة و النشر، (بیتا).
(۶۴) محمد غروی، الحوزةالعلمیة فی النجف الاشرف، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
(۶۵) محمدحسن قاضی، «صفحات مطویة من تاریخ الحرکات الاصلاحیة فی النجف الاشرف»، در موسوعة النجف الاشرف.
(۶۶) احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۶۷) احمد کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۶۸) عبدالحسین مجید کفائی، مرگی در نور: زندگانی آخوند خراسانی، تهران ۱۳۵۹ ش.
(۶۹) مدرسة الجزائری: مدرسة النجف الدینیة، در موسوعة النجف الاشرف.
(۷۰) محمدحسن مرتضوی لنگرودی، «مصاحبه با حضرت آیةاللّه حاج سیدمحمدحسن مرتضوی لنگرودی»، حوزه، سال ۱۰، ش ۱ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۲).
(۷۱) مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست: اسناد و گزارشهایی از آیات عظام نائینی، اصفهانی، قمی، حائری و بروجردی، ۱۲۹۲ تا ۱۳۳۹ شمسی، به کوشش محمدحسین منظورالاجداد، تهران: شیرازه، ۱۳۷۹ ش.
(۷۲) عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۷۳) عبدالرزاق بن نجفقلی مفتون دنبلی، مآثر سلطانیه: تاریخ جنگهای اول ایران و روس، چاپ غلامحسین زرگرینژاد، تهران ۱۳۸۳ ش.
(۷۴) عدی مفرجی، النجف الاشرف و حرکة التیّار الاصلاحی: ۱۹۰۸ـ۱۹۳۲م، بیروت ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
(۷۵) مقدام عبدالحسن فیاض، تاریخ النجف السیاسی: ۱۹۴۱ـ۱۹۵۸، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
(۷۶) مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۷۷) محمد ملکی، آشنایی با متون درسی حوزههای علمیه ایران: شیعه، حنفی، شافعی، قم ۱۳۷۶ش.
(۷۹) محمدحسن نجفی قوچانی، سیاحت شرق، یا، زندگینامه آقانجفی قوچانی، چاپ رمضانعلی شاکری، تهران ۱۳۶۲ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حوزه علمیه نجف»، شماره۶۶۳۸.