نظام تمدنی قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن در ابعاد مختلف به پالايش دستاوردهاى
تمدنی پيشين و تأسيس عناصر جديد تمدنى دست زد كه سرانجام آن پيدايش
تمدن اسلامی در سال هاى بعد بود.
نظام تمدن اسلامى بر پايه
ارکان و عناصر گوناگونى استوار گرديد كه تعاليم
قرآن در ايجاد آن ها تأثير فراوان داشته است.
قرآن آموزه
توحید را سنگ بناى تمدن اسلامى و منشأ پيدايش همه مظاهر
تمدن بشری را
خداوند مى شناسد.
در نگاه
قرآن از يك سو خداوند سرچشمه همه
خیرات و
پروردگار جهان است. در بسيارى از آيات
آفرینش زمينه ها و عوامل طبيعى و
معنوی تمدن مانند
باران (بقره/۲،۲۲)،
باغ ها (انعام/۶،۹۹)، انواع
غذاها،
گیاهان،
درختان (عبس /۸۰،۲۴ ـ ۳۲)، علم و
معرفت و توان انتقال آن به ديگر
نسل ها (علق /۹۶،۴ ـ ۵) به
خدا نسبت داده مى شود. خداست كه انسان را آفريده و توان آباد كردن
زمین را به او بخشيده است:«... هُوَ اَنشَاَكُم مِنَ الاَرضِ واستَعمَرَكُم فيها...»(
هود/۱۱،۶۱)، از اين رو
قرآن در يادكرد از تمدن هاى پيشين، محور
دعوت پيامبران را توحيد و مبارزه با
شرک معرفى مى كند. (براى نمونه نك:
هود/۱۱،۶۱)
از سوى ديگر براساس آموزه هاى
کرامت انسان، استعدادهاى ويژه، برتريش بر ديگر موجودات، (اسراء/۱۷،۷۰)
جانشينى او از طرف خدا بر زمين،
(بقره/۲،۳۰) و
بنده خدا بودنش (آل عمران/۳،۵۱؛ ذاريات/۵۱،۵۶)، مسئوليت
آبادانی آن به وى واگذار مى شود. انسان
مسلمان نيز پديده هاى طبيعى را
آیه خدا و
مقدس مى داند و از همين رو با هماهنگى كامل با طبيعت اطرافش زندگى مى كند.
خدا
قدرت (بقره/۲،۲۰) و
عدالت (آل عمران/۳،۱۸) دارد. در همان حال
مهربان (
هود/۱۱،۹۰) نيز هست. همه
سوره های قرآن جز «
توبه » با وصف او به بخشندگى و
مهربانى آغاز مى شوند. علم او نيز به همه چيز احاطه دارد. (فصّلت/۴۱،۵۴)
قرآن از يك سو با تأكيد بر
حنیفیت (انعام/۶،۱۶۱) كه ويژگى
ادیان ابراهیمی است و پذيرش اصول توحيد،
نبوت و
روز حساب، اسلام را ادامه
رسالت پیامبران الهی، و ايمان به پيامبران پيشين را از اصول مسلم خود مى داند. (بقره/۲،۱۳۶؛ آل عمران/۳،۸۴) از سوى ديگر
خاتمیت (احزاب/۳۳،۴۰) خود را نيز اعلام مى دارد. دو ويژگى ياد شده
دین اسلام را جهانى كرده،
زمينه تعامل آن را با ديگر
ادیان فراهم مى كند، از اين رو
اهل کتاب را به
خداپرستی و دورى از شرك دعوت مى كند. (آل عمران/۳،۶۴) البته در بعضى
عقاید مانند به
صلیب كشيده شدن
عیسی (عليه السلام) (نساء/۴،۱۵۷) با پيروان ديگر كتاب ها مخالفت مىورزد، با اين حال در
قرآن از اجبار ديگران در انتخاب
عقیده پرهيز و منع شده است (بقره/۲،۲۵۶) و درگيرى با غير مسلمانان به مواردى مانند
نقض پيمان (انفال/۸، ۵۶ ـ ۵۸؛ توبه/۹، ۱۲ ـ ۱۳) و فتنه انگيزى (بقره/۲، ۱۹۰ ـ ۱۹۲؛ انفال/۸،۳۹) محدود شده كه براى حفظ نظم
جامعه و رفاه و امنيت آن ضرورى است.
نظام اخلاقی قرآن بر پايه اعتقاد به
اراده مطلق خدا و
معاد استوار است. هدف
قرآن اصلاح كامل شكل زندگى بر پايه از بين بردن
آداب جاهلی و جايگزين كردن
اخلاق و رفتار بر
شالوده توحيد است، از اين رو در بسيارى موارد به كلى از
کیش اعراب بريده يا برخى از فضيلت هاى برجسته آن ها را به صورتى سازگار با توحيد در مى آورد. در واقع آيات
وحی اصطلاحات و كليد واژه هاى
جاهلیت را دستخوش تغيير قرار داده، برخى را گسترده، بعضى را محدود كرده و شمارى را به كلى دگرگون مى كند؛ براى نمونه
سخاوت و
مهمان نوازی به شكل افراطى و بر اساس ميل به
خودنمایی يا انگيزه اى آنى، دو ويژگى برجسته
عرب • بودند.
قرآن با معتدل و معقول كردن ميزان
انفاق از يك سو (فرقان/۲۵،۶۷؛ اسراء/۱۷،۲۹) و نيز بنيان نهادن آن بر ايمان و
پاداش قیامت (حديد/۵۷،۷) از سوى ديگر، كيفيت و كميت عادت مردم زمان خود را دستخوش تغيير قرار داد.
عرب خوى
انتقامجویی داشت و معمولاً در
انتقام گرفتن از حد مى گذشت، از اين رو
مجازات و
قصاص را تنها به ميزان
جرم جايز دانست، با اين حال به كسانى كه خطاى ديگران را ناديده مى گيرند نويد پاداش ويژه داد: «و جَزؤُا سَيِّئَة سَيِّئَةٌ مِثلُها فَمَن عَفا واَصلَحَ فَاَجرُهُ عَلَى اللّهِ ...».(شورى /۴۲،۴۰؛ نيز نك: بقره/۲،۱۹۴؛ نور/۲۴،۲۲)
قرآن نگاه لذت جويانه به زندگى و مبتنى بر انكار
جاودانگی (انعام/۶،۲۹؛ جاثيه/۴۵،۲۴) را رد كرده، شوق و تلاش ناشى از آگاهى به
قیامت را جايگزين آن ساخت
:«... لِيَجزِىَ الَّذينَ ءامَنوا وعَمِلوا الصّــلِحـتِ بِالقِسطِ...».(يونس/۱۰،۴؛ نيز نك: انعام/۶،۱۶۰؛ نحل/۱۶،۳۱) در واقع اخلاقيات مربوط به اين جهان به خودى خود يك نظام جامع و مانع نيست. تنها مقصد نهايى جهان
و به تعبير ديگر
ایمان به زندگى پس از
مرگ و ترس از
کیفر و اميد به پاداش
است كه
بنیان آن را تعيين مى كند. بر اين اساس تعابير متضاد «اَصحـبُ الجَنَّةِ» و «اَصحـبُ النّارِ»(براى نمونه: يونس/۱۰،۲۶ ـ ۲۷؛ حشر/۵۹،۲۰) و مانند آن ها در يك دوگانگى
بنیادین اخلاقى بيانگر شاخص هاى نيك و بد در اين جهان اند. افزون بر اين، در دستگاه اخلاقى
قرآن، انسان مسئول افعال خويش است (انعام/۶،۱۶۴) و اثر كار خوب يا بد هركس مستقيماً به خود او مى رسد (اسراء/۱۷،۷)، گرچه ظاهراً براى ديگران انجام شده باشد.
آيات وحى ارتباط انسان ها با يكديگر را بر پايه
عدالت و نيكى به همنوع تعريف كرد
(نحل/۱۶،۹۰) و از بى عدالتى به ديگران حتى دشمنان برحذر داشت. (مائده/۵،۸) اساس برترى را نيز
تقوا دانست نه
نژاد و
قوم.ويل دورانت (م. ۱۹۸۱ م.)،
(حجرات/۴۹،۱۳) در حوزه دوستى و همكارى، به افقى فراتر از حد معمول توجه كرد و افزون بر تشويق به هميارى در نيكوكارى و
پرهیزگاری (مائده/۵،۲) همه كسانى را كه به اصل ايمان باور دارند
برادر ناميد:«اِنَّمَا المُؤمِنونَ اِخوَةٌ».(حجرات/۴۹،۱۰) در مقابل،
مؤمنان را از دوستى با غير اهل ايمان (مائده/۵،۵۱) گرچه
پدر و برادر باشند (توبه/۹،۲۳) به شدت نهى كرد. در عين حال نيكى كردن و
عدالتورزی نسبت به كسانى را كه از در
جنگ با مسلمانان درنيامده اند ممنوع نساخت، بلكه به آن سفارش نيز كرد: «لا يَنهـكُمُ اللّهُ عَنِ الَّذينَ لَم يُقـتِلوكُم فِى الدّينِ ولَم يُخرِجوكُم مِن ديـرِكُم اَن تَبَرّوهُم وتُقسِطو ا اِلَيهِم».(ممتحنه/۶۰،۸) در نتيجه نگرش
متسامحانه اسلام در
روابط اجتماعی، مسلمانان از دستاوردهاى تمدنى غير مسلمانان بهره برده و عناصر مفيد آن را در تمدن اسلامى وارد كردند. فرايند همسان سازى و اسلامى كردن عناصر غير اسلامى در دوره هاى بعد و در ارتباط با
اندیشه های یونانی،
ایرانی،
هندی و
غربی انجام گرفته است.
قرآن مالکیت حقیقی همه اشياء را از آن خدا مى داند (آل عمران/۳،۱۰۹، ۱۲۹)
؛ ولى حق
مالکیت اعتباری و دنيوى انسان را به رسميت مى شناسد، از اين رو
مال و كار ديگران محترم است و كسى حق ندارد از آن به شكل ناعادلانه بهره ببرد
: «يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لا تَأكُلوا اَمولَكُم بَينَكُم بِالبـطِـلِ اِلاّ اَن تَكونَ تِجـرَةً عَن تَراض مِنكُم ...».(نساء/۴،۲۹) افزون بر اين
قرآن بر رعايت اخلاق كار و
تجارت از سوى مسلمانان تأكيد مى كند و از آنان مى خواهد در همه
معاملات به شرايطى كه
معامله براساس آن ها انجام گرفته پايبند باشند: «يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اَوفوا بِالعُقود».(مائده/۵،۱)
در بسيارى ديگر از آيات نيز احكام و قوانين زندگى
اقتصادی مسلمانان بيان شده اند.
ارث (براى نمونه: نساء/۴، ۱۱ ـ ۱۲)،
مالیات های دینی مانند
خمس (انفال/۸،۴۱)، مخالفت با مال اندوزى (توبه/۹،۳۴) و منع
رباخواری (آل عمران/۳، ۱۳۰) از اين جمله اند.
قرآن نظام سیاسی ويژه اى را براى
حکومت با همه جزئياتش تعيين نمى كند؛ ولى حوزه
سیاست را از
دین جدا نمى داند و نگاهى كلى نسبت به چارچوب حكومت متناسب با اهداف هدايتى اش دارد.
اصولى كه ارائه مى كند در راستاى هدف تحقق حكومت الهى اند و مقصود از فرستادن پيامبران(عليهم السلام)، قيام مردم براى برپايى عدالت بيان مى شود: «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّنـتِ واَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتـبَ والميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ».(حديد/۵۷،۲۵)
قرآن اصل «
شورا » را به عنوان يك مهم پذيرفته و بر آن تأكيد كرده است. (آل عمران/۳، ۱۵۹) از نظر
قرآن هريك از افراد
جامعه براى تحقق حاكميت فرمان خدا نسبت به ديگران مسئوليت دارد، از اين رو آيات،
امر به معروف و نهی از منکر را
فریضه مى دانند. (آل عمران/۳، ۱۰۴، ۱۱۰) به دستور
قرآن، مسلمانان بايستى براى دفاع از خود در برابر دشمنان آماده باشند: «و اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّة ومِن رِباطِ الخَيلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وعَدُوَّكُم».(انفال/۸، ۶۰؛ نيز: آل عمران/۳، ۲۰۰)
در نگاهى ديگر،
قرآن براى حفظ نظام جامعه و جلوگيرى از
فساد نوع بشر،
احکام اجتماعی ويژه اى وضع كرده
، در مواردى به اصلاح
قوانین دشوار و دست و پاگير مى پردازد (اعراف/۷،۱۵۷)، از اين رو
قتل (مائده/۵، ۳۲)،
زنا (اسراء/۱۷، ۳۲)،
اسراف (اعراف/۷،۳۱)،
ظلم (نساء/۴،۳۰؛ شورى/۴۲،۴۰) و... را ممنوع و براى
ازدواج،
طلاق،
حدود،
دیات و... احكامى معين مى كند.
زنان و
مردان را به رعايت
عفاف (نور/۲۴، ۳۰ ـ ۳۳) توصيه و رسم جاهلى
فرزندکشی (انعام/۶،۱۵۱؛ اسراء/۱۷،۳۱) را برمى اندازد. به مبارزه با تفكر نادرست درباره زن پرداخته، آنان را از داشتن
ثروت (نساء /۴، ۳۲) و
ارث (نساء/۴، ۱۱ ـ ۱۲) بهره مند مى سازد. اين قوانين براى مخاطبانش فوق العاده تازگى داشت. قوانين اخلاقى جديد، مخاطب اوليه
قرآن را تا اندازه اى دگرگون كرد كه
علقه های خویشاوندی و
قبیله ای را كنار نهاد و پيام هايى مانند برادرى مؤمنان را پذيرفت.
قرآن با ارائه الگويى جديد از رابطه خدا و
بشر و ايده
پرستش و ... در يك سيستم پيچيده از تركيب ايمان و عمل،
عرفی متفاوت از زمان خود ترسيم كرد.گرچه روش هاى زندگى همچون
خوراک و
پوشاک با گذشت زمان تغيير مى كنند؛ ولى اصولى كه
قرآن عرضه داشت براى هميشه باقى ماند. همين اصول ثابت بود كه زمينه را براى اصلاح در دوره هاى بعدى فراهم ساخت. نمونه روشن چنين تغييرى را مى توان در رخت بربستن
بردگی در زمان هاى بعدى دانست. افزون بر اين در
قرآن راه هاى اصلى
آزادی و
استقلال، بدون آسيب ديدن توانايى هاى انسان براى توليد و پيشرفت بيان شده اند.
(۱) ويل دورانت (م. ۱۹۸۱ م.)، تاريخ تمدن، ترجمه: آرام و ديگران، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۸ ش.
(۲) طالقانى، پرتوى از
قرآن، تهران، شركت سهامى انتشار، ۱۳۵۰ ش.
(۳) الطباطبايى (م. ۱۴۰۲ ق.)، الميزان، بيروت، اعلمى، ۱۳۹۳ ق.
(۴) عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، به كوشش على عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.
(۵) مطالعات تاريخى (فصلنامه)، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى.
(۶) الفكر الاسلامى (مجله)، مجمع الفكر الاسلامى.
(۷) سيد حسين نصر، قلب اسلام، ترجمه: خرازى، تهران، نشر نى، ۱۳۸۵ ش.
(۸) سيد قطب (م. ۱۳۸۶ ق.)، فى ظلال
القرآن، القاهرة، دارالشروق، ۱۴۰۰ ق.
(۹) توشيهيكو ايزوتسو، مفاهيم اخلاقى دينى در
قرآن، ترجمه: بدره اى، تهران، فرزان روز، ۱۳۷۸ ش.
(۱۰) محمد تقى مصباح، جامعه و تاريخ از ديدگاه
قرآن، تهران، سازمان تبليغات، ۱۳۷۸ش.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تمدن:دستاوردهای مادی و معنوی بشر، ضمن نظمی اجتماعی»، ج۸.