نصوص امامت امام عسکری (منابع امامیه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نصوص امامت امام عسکری (علیهالسّلام) در منابع
امامیه بر دو گونه است، تعدادی از نصوص، عمومی است و از ایشان بهعنوان یکی از
ائمه دوازدهگانه نام میبرد و پارهای از اینها بهطور ویژه از امامت آن حضرت سخن بهمیان آورده است. این نصوص در تعدادی از منابع معتبر حدیثی از جمله دو کتاب از
کتابهای چهارگانه شیعه یعنی «
کافی»
کلینی و «
من لایحضره الفقیه»
شیخ صدوق (رحمةاللهعلیهما) بازتاب دارد. اسناد تعداد قابل توجهی از این روایات، بر اساس
دانش رجال معتبر است. در ادامه چند نمونه از این روایات بیان میشود.
امروزه اختلاف مرکزی میان
امامیه و سایر
فرقههای اسلامی، پیرامون مساله
امامت است. این مساله به نوبه خود اهمیت واکاوی از مستندات هر مذهب را میطلبد. آنچه در این میان برای هر فرد شیعی مهم مینماید، بررسی ادله و نصوص امامت
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) و دیگر پیشوایان اُمت
اسلامی است.
گزارشهای مربوط به امامت امام عسکری (
علیه
السّلام) در منابع امامیه، به دو بخش گزارشهای کلی و اختصاصی تقسیم میگردد. این گزارشها در تعدادی از منابع معتبر حدیثی از جمله دو کتاب از
کتابهای اربعه امامیه یعنی «
کافی»
کلینی و «
من لایحضره الفقیه»
شیخ صدوق (رحمةاللهعلیهما) به چشم میآید. نصوص امامت امام یازدهم، حجم قابل توجهی از میراث حدیثی امامیه را به خود اختصاص داده است بهطوری که ملاحظه مجموع آنها، اطمینان به درستی آن را در پی دارد، بههمین دلیل نیازی به بررسی سندی تک تک آنها نمیباشد، در عینحال؛ همانطور که در ادامه خواهید دید، روایات معتبر بر اساس
دانش رجال امروزی، در اینباره متعدد وجود دارد. آنچه در پی میآید مقدار اندکی از این گزارشها است:
مقصود از گزارشهای کلی، آن دست نصوص و روایاتی است که
امامت تمامی
ائمه (علیهمالسّلام) از جمله
امام عسکری (علیهالسّلام) را ثابت میکند. این گزارشها در سه دسته کلی با نامهای احادیث اثنی عشر، احادیث معراج و احادیث لوح جای میگیرد.
دسته نخست، احادیث اثنی عشر است. مقصود از این دسته، احادیث «دوازده خلیفه» معروف و مصطلح
[
اثنی عشر خلیفه
]
نیست. مراد، آن دسته روایاتی است که به مناسبتهای گوناگون، نامهای دوازده امام در آن ذکر گردیده است.
باید دانست؛ در دو دسته بعدی نیز اسامی دوازده امام آمده است اما با توجه به آنکه آن دو دسته هرکدام ناظر به یک جریان خاص بوده، در دو گروه مستقل آوردیم در حالی که دسته نخست به مناسبتهای گوناگون صادر گشته و ناظر به یک جریان خاصی نبوده است، بههمین دلیل آن را بهطور مستقل و تحت عنوان «احادیث اثنی عشر» آوردیم.
در این قسمت چهار روایت از این سری احادیث از چهار مصدر حدیثی، کافی کلینی، من لا یحضره الفقیه و
عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام) شیخ صدوق و
کفایة الاثر مرحوم
خزاز قمی، ارائه میشود. این روایات توسط
امام صادق،
امام کاظم،
امام رضا و
امام جواد (علیهم
السّلام)، به ثبت رسیده است. هر چهار روایت از نظر موازین دانش رجال معتبر و مورد قبولند. در ادامه متن روایات به همراه بررسی اَسنادشان تقدیم میگردد.
امام صادق (
علیه
السّلام): الْاِمَامُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله
علیه... وَ بَعْدَ عَلِیٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ. (سند معتبر)
حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ
بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ
بْنُ مُوسَی قَالَ مُحَمَّدُ
بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ
بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ یَعْقُوبَ
بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ
جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع اِذْ دَخَلَ
عَلَیْهِ مُعَاوِیَةُ
بْنُ وَهْبٍ وَ عَبْدُ الْمَلِکِ
بْنُ اَعْیَنَ... قَالَ (
علیه
السّلام) اِنَّ اَفْضَلَ الْفَرَائِضِ وَ اَوْجَبَهَا عَلَی الْاِنْسَانِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ وَ الْاِقْرَارُ لَهُ بِالْعُبُودِیَّةِ... وَ بَعْدَهُ مَعْرِفَةُ الرَّسُولِ... وَ بَعْدَهُ مَعْرِفَةُ الْاِمَامِ... وَ یَعْلَمُ اَنَّ الْاِمَامَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صعَلِیُّ
بْنُ اَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ
بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ
بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ اَنَا ثُمَّ مِنْ بَعْدِی
مُوسَی ابْنِی ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وَلَدُهُ عَلِیٌّ وَ بَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِیٌّ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِیٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ وَ الْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ...
هشام میگوید: نزد امام صادق (
علیه
السّلام) بودم که
معاویه بن وهب و
عبدالملک بن اعین بر آن حضرت وارد شدند... امام (
علیه
السّلام) به معاویة
بن وهب فرمود: همانا برترین واجبات بر انسان
معرفت پروردگار و
اقرار به
عبودیت است ... بعد از آن،
معرفت نسبت به
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است ... بعد از آن، معرفت
امام است ... هر کسی باید بداند که امام بعد از پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم)
علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) است، سپس
حسن بن علی و
حسین بن علی، بعد از او
علی بن حسین، بعد از او
محمد بن علی و بعد از او من هستم، پس از من فرزندم
موسی و سپس فرزندش
علی، بعد از او فرزندش
جواد و بعد از او فرزندش
علی، سپس فرزندش
حسن و سپس فرزندش
حجت، امام است.
سلسله راویان این روایت همگی مورد اعتماداند. شرححال هریک از آنها را بنگرید.
الْحُسَیْنُ
بْنُ عَلِیّ:
نجاشی درباره او مینویسد:
الحسین
بن علی
بن الحسین
بن موسی بن بابویه القمی ثقة.
حسین بن علی بن حسین بن موسی قمی، فردی مورد وثوق است.
هَارُونُ بْنُ مُوسَی: نجاشی درباره او میگوید:
ابومحمد التلعکبری، من بنی شیبان: کان وجها فی اصحابنا ثقة، معتمدا لا یطعن
علیه...
در میان اصحاب ما چهر شناخته شده و مورد اعتماد بود، وی قابل
اعتماد بود و نمیتوان به او اشکال گرفت
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَن بنِ الوَلید: نجاشی به بهترین وجه او را میستاید. وی مینویسد:
شیخ القمیین وفقیههم ومتقدمهم ووجههم ثقة ثقة، عین.
بزرگ اهل
قم،
فقیه و پیشکسوت آنان بهشمار میرفت، او بسیار مورد اعتماد بود و شخصیت برجستهای داشت.
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ: وی نیز از نگاه نجاشی فردی مورد اعتماد و بزرگ است. او میگوید:
کان وجها فی اصحابنا القمیین، ثقة، عظیم القدر.
در میان اهل قم، دارای قدر و منزلت بود، او مورد اعتماد و گرانقدر بود.
یَعْقُوبُ بْن یَزِید: نجاشی درباره او چنین مینگارد:
وکان ثقة صدوقا.
وی انسانی مورد اعتماد و راستگو بود
مُحَمَّدُ بْن اَبِی عُمَیْر: وثاقت ابن ابی عمیر در میان
شیعیان مورد اتفاق است. نجاشی درباره او نوشته است:
جلیل القدر، عظیم المنزلة.
او انسانی گرانقدر و والا مقام است.
هِشَامُ بنُ سالِم: وی نیز از شخصیت ممتاز برخوردار است. نجاشی درباره او میگوید:
ثقة ثقة.
او بسیار مورد اعتماد است.
امام کاظم (علیهالسّلام): اللَّهُمَّ اِنِّی اُشْهِدُکَ اَنَّکَ رَبِّی وَ مُحَمَّداً نَبِیِّی وَ عَلِیّاً وَ... َ الْحَسَنَ
بْنَ عَلِیٍّ... اَئِمَّتِی. (سند معتبر)
رَوَی عَبْدُ اللَّهِ
بْنُ جُنْدَبٍ عَنْ
مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ ع اَنَّهُ قَالَ: تَقُولُ فِی سَجْدَةِ الشُّکْرِ اللَّهُمَّ اِنِّی اُشْهِدُکَ وَ اُشْهِدُ مَلَائِکَتَکَ وَ اَنْبِیَاءَکَ وَ رُسُلَکَ وَ جَمِیعَ خَلْقِکَ اَنَّکَ اَنْتَ اللَّهُ رَبِّی وَ
الْاِسْلَامَ دِینِی وَ مُحَمَّداً نَبِیِّی وَ عَلِیّاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ عَلِیَّ
بْنَ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ
بْنَ عَلِیٍّ وَ
جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ
مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِیَّ
بْنَ مُوسَی وَ مُحَمَّدَ
بْنَ عَلِیٍّ- وَ عَلِیَّ
بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنَ
بْنَ عَلِیٍّ وَ الْحُجَّةَ
بْنَ الْحَسَنِ
بْنِ عَلِیٍ اَئِمَّتِی بِهِمْ اَتَوَلَّی وَ مِنْ اَعْدَائِهِمْ اَتَبَرَّا...
عبدالله بن جندب میگوید: امام کاظم (
علیه
السّلام) فرمود: به هنگام
سجده شکر میگویی: بار خدایا؛ تو و
ملائکه و پیامبرانت و تمامی مخلوقات را
گواه میگیرم که همانا تو پروردگام هستی و
اسلام دین من است و محمد (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) پیامبر من است و علی
بن ابی طالب، حسن و حسین و علی
بن حسین و محمد
بن علی و
جعفر بن محمد و
موسی بن جعفر و علی
بن موسی و محمد
بن علی و علی
بن محمد و حسن
بن علی و حجة
بن حسن، امامان من هستند، نسبت به آنها تولی دارم و از دشمنانشان برائت میجویم.
صدوق (رحمةالله
علیه) در مشیخه کتاب «
من لا یحضره الفقیه» طریق خود به عبدالله
بن جندب را اینگونه آورده است:
وما کان فیه عن عبدالله
بن جندب: فقد رویته عن محمد
بن علی ماجیلویه رضی الله عنه عن علی
بن ابراهیم
بنهاشم عن ابیه عن عبدالله
بن جندب.
تمامی این افراد از اعتبار کافی برخوردارند. در ادامه شرح حال تک تک آنها را میآوریم.
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ:
شیخ صدوق (رحمةالله
علیه) روایات فراوانی از او در کتابهای گوناگونش نقل میکند، چنین امری میتواند نشان از اعتماد و تایید صدوق (رحمةالله
علیه) نسبت به او باشد.
بههمین دلیل جمعی از دانشمندان بر این عقیدهاند اگر
راویان ثقه بهویژه افرادی مانند
کلینی و شیخ صدوق، روایات زیادی از یک راوی نقل کنند، نشان از اعتماد آنها به آن راوی بوده است.
و عدهای از عالمان اینگونه افراد را مورد وثوق میدانند. مرحوم
آیتالله بروجردی در یک سخنی چنین میآورد: الظاهر انّه یمکن استکشاف وثاقة الراوی من تلامیذه الذین اخذوا الحدیث عنه فاذا کان الآخذ مثل الشیخ او المفید او الصدوق او غیرهم من الاعلام خصوصا مع کثرة الروایة عنه لا یبقی ارتیاب فی وثاقته اصلا.
ظاهر آن است که
وثاقت راوی را میتوان از طریق شاگردانی را که از او
حدیث اخذ نمودند، بهدست آورد. پس زمانی که گیرنده حدیث مثل
شیخ طوسی،
شیخ مفید، شیخ صدوق و امثال این بزرگان باشند، بهویژه آنکه از آن راوی زیاد روایت نقل کنند، شکی در وثاقت آن راوی باقی نمیماند.
علاوه بر آنکه
علامه حلی (رحمةالله
علیه) طریق شیخ صدوق (رحمةالله
علیه) به منصور
بن حازم را که در میان آنها ماجیلویه وجود دارد، طریقی معتبر و صحیح میداند. بنابراین؛ میتوان گفت که وی از نگاه علامه حلی (رحمةالله
علیه) نیز مورد اعتماد است. متن علامه (رحمةالله
علیه) این است: وطریق الشیخ ابی
جعفر محمد
بن بابویه فی کتاب من لا یحضره الفقیه... عن منصور
بن حازم صحیح.
طریق (سلسله راویان) صدوق (رحمةالله
علیه) در کتاب «من لایحضره الفقیه» به منصور
بن حازم، طریقی درست و صحیح است.
عَلِیُّ
بْنُ اِبْرَاهِیم: راوی بعدی
علی بن ابراهیم است.
نجاشی درباره او میگوید: علی
بن ابراهیم
بن هاشم ثقة فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب.
علی
بن ابراهیم انسانی مورد وثوق در حدیث است، وی مورد اعتماد و دارای مذهبی درست است.
اِبْرَاهِیمُ بنُ هَاشِم: سومین نفر در این سلسله، پدر علی
بن ابراهیم
[
ابراهیم
بنهاشم
]
است.
آیتلله خویی (رحمةالله
علیه) در شرححال او مینویسد: لا ینبغی الشک فی وثاقة ابراهیم
بن هاشم ویدل علی ذلک عدة امور: الاول: انه روی عنه ابنه علی فی تفسیره کثیرا وقد التزم فی اول کتابه بان ما یذکره فیه قد انتهی الیه بواسطة الثقات. الثانی: ان السید ابن طاووس ادعی الاتفاق علی وثاقته. الثالث: انه اول من نشر حدیث الکوفیین بقم والقمیون قد اعتمدوا علی روایاته وفیهم من هو مستصعب فی امر الحدیث فلو کان فیه شائبة الغمز لم یکن
یتسالم علی اخذ الروایة عنه وقبول قوله.
هیچ تردیدی در وثاقت ابراهیم
بن هاشم وجود ندارد به دلیل آنکه: اولا: فرزند او (علی
بن ابراهیم) در تفسیرش از او روایت کرده است و او ملتزم شده که از افراد مورد وثوق در تفسیرش روایت کند. ثانیا:
سید بن طاووس ادعا کرده که وثاقت ابراهیم
بن هاشم
اجماعی است. ثالثا: او اولین نفری بوده که احادیث
اهلبیت (علیهمالسّلام) را در
قم آورده و قمیها به روایات او اعتماد داشتند در حالی که در میان قمیها افرادی بودند که در امر حدیث سختگیر بودند و اگر او را مورد اعتماد نمیدانستند، اینچنین احادیث او در میان آنان مورد قبول نبود.
عبدُالله
بنُ جُندَب: شیخ طوسی (رحمةالله
علیه) او را مورد وثوق میداند و مینویسد:
عبدالله
بن جندب البجلی... ثقة.
عبدالله بن جندب بجلی فردی مورد اعتماد است.
علاوه بر آن، در کتاب «
الغیبه» آورده است:
وکان عابدا رفیع المنزلة لدیهما علی ما روی فی الاخبار.
او فردی عابد بود و آنگونه که در اخبار آمده، وی نزد امام کاظم و امام رضا (علیهماالسلام) دارای منزلت بود.
امام رضا (علیهالسّلام): مَحْضُ
الْاِسْلَامِ شَهَادَةُ اَنْ لَا اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ خَلِیفَتُهُ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ بَعْدَهُ.... ثُمَّ الْحَسَنُ
بْنُ عَلِیٍّ.... (سند معتبر).
حَدَّثَنَا عَبْدُالْوَاحِدِ
بْنُ مُحَمَّدِ
بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِنَیْسَابُورَ فِی شَعْبَانَ سَنَةَ اثْنَتَیْنِ وَ خَمْسِینَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ
بْنُ مُحَمَّدِ
بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسَابُورِیُّ عَنِ الْفَضْلِ
بْنِ شَاذَانَ قَالَ: سَاَلَ الْمَاْمُونُ عَلِیَّ
بْنَ مُوسَی الرِّضَا (
علیه
السّلام) اَنْ یَکْتُبَ لَهُ مَحْضَ
الْاِسْلَامِ عَلَی سَبِیلِ الْاِیجَازِ وَ الِاخْتِصَارِ فَکَتَبَ (
علیه
السّلام) لَهُ اَنَّ مَحْضَ
الْاِسْلَامِ شَهَادَةُ اَنْ لَا اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ... وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ... وَ اَنَّ جَمِیعَ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدُ
بْنُ عَبْدِ اللَّهِ هُوَ الْحَقُّ... وَ خَلِیفَتُهُ وَ وَصِیُّهُ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (
علیه
السّلام). .. وَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ عَلِیُّ
بْنُ الْحُسَیْنِ زَیْنُ الْعَابِدِینَ ثُمَّ مُحَمَّدُ
بْنُ عَلِیٍّ بَاقِرُ عِلْمِ النَّبِیِّینَ ثُمَّ
جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ وَارِثُ عِلْمِ الْوَصِیِّینَ ثُمَّ
مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ الْکَاظِمُ ثُمَّ عَلِیُّ
بْنُ مُوسَی الرِّضَا ثُمَّ مُحَمَّدُ
بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ عَلِیُّ
بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ
بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعِینَ...
فضل بن شاذان میگوید:
مامون از امام رضا (
علیه
السّلام) درخواست کرد تا
اسلام خالص را بهطور خلاصه برای او بنویسد؛ امام (
علیه
السّلام) در پاسخ او نوشت:
اسلام خالص
شهادت به یکتائی
خداوند است ... و شهادت به
رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ... و اینکه هرچه را او آورد،
حق است ... و امام بعد از او
علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) است، سپس امامان بعدی، حسن
بن علی، حسین
بن علی، علی
بن حسین، محمد
بن علی،
جعفر بن محمد،
موسی بن جعفر، علی
بن موسی، محمد
بن علی، علی
بن محمد، حسن
بن علی و حجت منتظر (علیهم
السّلام) هستند...
عَبْدُالْوَاحِدِ
بْنُ مُحَمَّدِ
بْنِ عُبْدُوس: راوی اول
عبدالواحد بن عبدوس نیشابوری است. شیخ صدوق (رحمةالله
علیه) روایات زیادی از او نقل میکند. پیشتر گفتیم که چنین امری میتواند نشان از اعتماد صدوق (رحمةالله
علیه) نسبت به این راوی بوده باشد و گذشت که عدهای از عالمان چنین افرادی را مورد اعتماد میدانند.
شهید ثانی (رحمةالله
علیه) در کتاب فقهی
مسالک الافهام، درباره عبدالواحد
بن عبدوس مینویسد: وانما ترک المصنف العمل بها لان فی سندها عبد الواحد
بن عبدوس النیسابوری وهو مجهول الحال مع انه شیخ ابن بابویه وهو قد عمل بها فهو فی قوة الشهادة له بالثقة ومن البعید ان یروی الصدوق رحمه الله عن غیر الثقة بلا واسطة.
همانا مصنف
[
محقق حلی (رحمةالله
علیه)
]
عمل به این روایت را ترک کرد برای آنکه در سندش عبدالواحد
بن عبدوس وجود دارد و او فردی مجهول الحال است.
[
شهید ثانی میگوید:
]
در حالی که او شیخ
ابن بابویه [
صدوق (رحمةالله
علیه)
]
است و صدوق (ره) به این روایت عمل کرد. این
[
عمل شیخ صدوق (رحمةالله
علیه) به روایت عبدالواحد
بن عبدوس
]
همانند آن است که به وثاقت عبدالواحد
بن عبدوس شهادت داده باشد. بعید است که صدوق (ره) از فردی که مورد وثوق نیست، بدون واسطه روایت نقل کند.
عَلِیُّ
بْنُ مُحَمَّدِ
بْنِ قُتَیْبَةَ: راوی دوم،
علی بن محمد بن قتیبه نیشابوری است. نجاشی میگوید:
علیه اعتمد ابو عمرو الکشی فی کتاب الرجال.
کشّی در کتاب
رجال خود بر او اعتماد کرده است.
علاوه بر آنکه کشّی در کتاب رجالی خود روایات فراوان از او نقل میکند، کثرت نقل بزرگان از یک راوی، همانطور که قبلاً هم گفتیم، در نگاه عدهای از دانشمندان نشانهای بر وثاقت آن راوی بهشمار میرود. البته چه بسا اعتماد کشّی نسبت به این راوی که در کلام نجاشی آمده، از این باب بوده باشد.
الْفَضْلُ
بْنُ شَاذَان:
فضل بن شاذان آخرین
راوی این سلسله است. نجاشی جایگاه بلندی برای او قائل است و درباره او مینویسد: و کان ثقة احد اصحابنا الفقهاء و المتکلمین و له جلالة فی هذه الطائفة و هو فی قدره اشهر من ان نصفه.
انسانی مورد وثوق بود. یکی از
فقهاء و متکلمان اصحاب ما بود. در میان طایفه، دارای جلالت قدر است و جایگاه او مشهورتر از آن است که توصیفش کنیم.
امام جواد (علیهالسّلام): اَشْهَدُ عَلَی الْحَسَنِ
بْنِ عَلِیٍّ بِاَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ عَلِیِّ
بْنِ مُحَمَّدٍ... (سند معتبر)
عِدَّةٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ
بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ اَبِی هَاشِمٍ دَاوُدَ
بْنِ الْقَاسِمِ
الْجَعْفَرِیِّ عَنْ اَبِی
جَعْفَرٍ الثَّانِی (
علیه
السّلام) قَالَ اَقْبَلَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (
علیه
السّلام) ومَعَه الْحَسَنُ
بْنُ عَلِیٍّ (علیهماالسلام) وهُوَ مُتَّکِئٌ عَلَی یَدِ
سَلْمَانَ فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ فَجَلَسَ اِذْ اَقْبَلَ رَجُلٌ حَسَنُ الْهَیْئَةِ واللِّبَاسِ
فَسَلَّمَ عَلَی اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ - فَرَدَّ (
علیه
السّلام) فَجَلَسَ ثُمَّ قَالَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ اَسْاَلُکَ عَنْ ثَلَاثِ مَسَائِلَ اِنْ اَخْبَرْتَنِی بِهِنَّ عَلِمْتُ اَنَّ الْقَوْمَ رَکِبُوا مِنْ اَمْرِکَ مَا قُضِیَ عَلَیْهِمْ واَنْ لَیْسُوا بِمَاْمُونِینَ فِی دُنْیَاهُمْ وآخِرَتِهِمْ واِنْ تَکُنِ الاُخْرَی عَلِمْتُ اَنَّکَ وهُمْ شَرَعٌ سَوَاءٌ... فَالْتَفَتَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (
علیه
السّلام) اِلَی الْحَسَنِ فَقَالَ یَا اَبَا مُحَمَّدٍ اَجِبْه قَالَ فَاَجَابَه الْحَسَنُ (
علیه
السّلام) فَقَالَ الرَّجُلُ اَشْهَدُ اَنْ لَا اِلَه اِلَّا اللَّه ولَمْ اَزَلْ اَشْهَدُ بِهَا واَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه ولَمْ اَزَلْ اَشْهَدُ بِذَلِکَ واَشْهَدُ اَنَّکَ وَصِیُّ رَسُولِ اللَّه صوالْقَائِمُ بِحُجَّتِه واَشَارَ اِلَی اَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ ولَمْ اَزَلْ اَشْهَدُ بِهَا واَشْهَدُ اَنَّکَ وَصِیُّه والْقَائِمُ بِحُجَّتِه واَشَارَ اِلَی الْحَسَنِ (
علیه
السّلام) واَشْهَدُ اَنَّ الْحُسَیْنَ
بْنَ عَلِیٍّ وَصِیُّ اَخِیه والْقَائِمُ بِحُجَّتِه بَعْدَه واَشْهَدُ عَلَی عَلِیِّ
بْنِ الْحُسَیْنِ اَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ الْحُسَیْنِ بَعْدَه واَشْهَدُ عَلَی مُحَمَّدِ
بْنِ عَلِیٍّ اَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ عَلِیِّ
بْنِ الْحُسَیْنِ واَشْهَدُ عَلَی
جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ بِاَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ مُحَمَّدٍ واَشْهَدُ عَلَی
مُوسَی اَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ
جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ واَشْهَدُ عَلَی عَلِیِّ
بْنِ مُوسَی اَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ
مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ واَشْهَدُ عَلَی مُحَمَّدِ
بْنِ عَلِیٍّ اَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ عَلِیِّ
بْنِ مُوسَی واَشْهَدُ عَلَی عَلِیِّ
بْنِ مُحَمَّدٍ بِاَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ مُحَمَّدِ
بْنِ عَلِیٍّ واَشْهَدُ عَلَی الْحَسَنِ
بْنِ عَلِیٍّ بِاَنَّه الْقَائِمُ بِاَمْرِ عَلِیِّ
بْنِ مُحَمَّدٍ واَشْهَدُ عَلَی رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ... فَیَمْلاَهَا عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً
والسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ورَحْمَةُ اللَّه وبَرَکَاتُه ثُمَّ قَامَ فَمَضَی فَقَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یَا اَبَا مُحَمَّدٍ اتْبَعْه فَانْظُرْ اَیْنَ یَقْصِدُ فَخَرَجَ الْحَسَنُ
بْنُ عَلِیٍّ (
علیه
السّلام) فَقَالَ مَا کَانَ اِلَّا اَنْ وَضَعَ رِجْلَه خَارِجاً مِنَ الْمَسْجِدِ فَمَا دَرَیْتُ اَیْنَ اَخَذَ مِنْ اَرْضِ اللَّه فَرَجَعْتُ اِلَی اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (
علیه
السّلام) فَاَعْلَمْتُه فَقَالَ یَا اَبَا مُحَمَّدٍ اتَعْرِفُه قُلْتُ اللَّه ورَسُولُه واَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ اَعْلَمُ قَالَ هُوَ الْخَضِرُ (
علیه
السّلام).
وحَدَّثَنِی مُحَمَّدُ
بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ اَحْمَدَ
بْنِ اَبِی عَبْدِ اللَّه عَنْ اَبِی هَاشِمٍ مِثْلَه سَوَاءً.
امام جواد (
علیه
السّلام) فرمود:
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) وارد
مسجد الحرام شد،
حسن بن علی همراهش بود و به دست
سلمان تکیه داده بود، ناگاه مردی خوش قواره و خوش لباس آمد و به امیرالمؤمنین (
علیه
السّلام)
سلام داد، آن حضرت جواب داد سپس گفت: ای امیرالمؤمنین، من از تو سه مساله میپرسم، اگر پاسخ آنها را دادی میدانم که این مردم در کار تو
[
امر
امامت]
مرتکب خلاف شدهاند، و در
دنیا و
آخرت خود آسوده نیستند و اگر پاسخ ندهی، میدانم که تو امتیازی نسبت به آنها نداری ...
[
پس از آنکه سؤالات را مطرح کرد
]
امیرالمؤمنین (
علیه
السّلام) به امام حسن (
علیه
السّلام) فرمود: ای ابامحمد، پاسخ او را بده، امام حسن (
علیه
السّلام) پاسخش را داد، آن مرد گفت: من گواهم که جز خدا کسی شایسته پرستش نیست و گواهی میدهم که محمد (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) رسول خدا است و اشاره به امام علی (
علیه
السّلام) کرد و گفت: گواهی میدهم که تو
وصی رسول خدائی و قائم به حجت او هستی سپس به حسن (
علیه
السّلام) اشاره کرد و گفت: گواهی میدهم که تو هم وصی او هستی و گواهی میدهم که
حسین بن علی (علیهالسّلام) وصی برادر خود میباشد و گواهی میدهم
علی بن حسین (علیهالسّلام) بعد از حسین (
علیه
السّلام) او امامت را اقامه میکند.
گواهی میدهم بر
محمد بن علی (علیهالسّلام) که او است قائم به کار امامت علی
بن الحسین (
علیه
السّلام). گواهی میدهم بر
جعفر بن محمد (علیهالسّلام) که بعد از محمد
بن علی، امامت را عهدهدار میشود. گواهی میدهم بر
موسی بن جعفر (علیهالسّلام) که قائم بهکار امامت
جعفر بن محمد (
علیه
السّلام) اوست. گواهی میدهم بر
علی بن موسی (علیهالسّلام) که قائم به کار امامت
موسی بن جعفر (
علیه
السّلام) اوست. گواهی میدهم بر
محمد بن علی (علیهالسّلام) که قائم به امامت علی
بن موسی (
علیه
السّلام) اوست. گواهی میدهم بر
علی بن محمد (علیهالسّلام) که قائم بهکار امامت محمد
بن علی (
علیه
السّلام) اوست. گواهی میدهم بر
حسن بن علی (علیهالسّلام) که قائم به کار امامت علی
بن محمد (
علیه
السّلام) اوست. گواهی میدهم به مردی که فرزند حسن عسکری (
علیه
السّلام) است ... او زمین را از
عدالت پر کند چنانچه از
ستم پر شده است. آنگاه گفت: درود بر تو ای امیرمؤمنان سپس برخاست و رفت. امیرالمؤمنین (صلواتالله
وسلامه علیه) فرمود: ای ابامحمد دنبالش برو ببین کجا میرود، امام حسن (
علیه
السّلام) بیرون رفت و برگشت و فرمود: همینکه پایش را از مسجد بیرون نهاد، ندانستم کجا رفت. امام علی (
علیه
السّلام) فرمود: ای ابامحمد، او را میشناسی؟ گفتم: خدا و رسولش و امیرالمؤمنین داناترند، فرمود: او جناب
خضر نبی (علیهالسّلام) بود.
هر دو سند کافی معتبر است. در اینجا تنها سند نخست را مورد بررسی قرار میدهیم.
عِدَّةٌ مِنْ اَصْحَابِنَا: ابتدای سند با عبارت "عدة من اصحابنا" شروع میشود و راوی بعد از آن،
احمد بن محمد بن خالد برقی است. علامه حلی (رحمةالله
علیه) از قول مرحوم کلینی نقل میکند:
کلما ذکرته فی کتابی المشار الیه عدة من اصحابنا عن احمد
بن محمد
بن خالد البرقی فهم علی
بن ابراهیم وعلی
بن محمد
بن عبدالله ابن اذینة واحمد
بن عبدالله
بن امیة وعلی
بن الحسن.
هرگاه در کتابم گفتم: عدة من اصحابنا عن احمد
بن محمد
بن خالد البرقی، مقصود از آن عده و جماعت عبارتند از: علی
بن ابراهیم، علی
بن محمد
بن عبدالله
بن اذینه، احمد
بن عبدالله
بن اُمیه و علی
بن حسن.
هر گاه بتوانیم وثاقت حتی یک از نفر از این جماعت را ثابت کنیم، از جهت علمی این طبقه قابل تمسک و به اصطلاح، معتبر است. همانطور که مشاهده میکنید یکی از این افراد
علی بن ابراهیم قمی است. دیدگاه نجاشی پیرامون وثاقت و اعتبار او پیشتر بیان شد و نیازی به تکرار آن نیست.
اَحْمَدُ
بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ: احمد
بن محمد
بن خالد برقی نیز از نظر نجاشی مورد اعتماد است. وی درباره این راوی نوشته است:
وکان ثقة فینفسه.
احمد
بن محمد
بن خالد فردی مورد وثوق بود.
اَبِوهَاشِمٍ دَاوُدَ
بْنِ الْقَاسِمِ: راوی بعدی
ابوهاشم جعفری است. نجاشی پیرامون او میگوید: داود
بن القاسم ابوهاشم
الجعفری رحمه الله کان عظیم المنزلة عند الائمة (علیهم
السّلام)، شریف القدر، ثقة.
داود
بن قاسم ابوهاشم
جعفری، نزد
ائمه (علیهمالسّلام) جایگاه بلندی داشت، او انسانی شریف و مورد وثوق بود.
دسته دوم، احادیث معراج است. مطابق این روایات،
خداوند متعال در سفر آسمانی پیامبر
اسلام (صلیالله
علیهوآله
وسلّم)، دوازده امام از جمله امام عسکری (
علیه
السّلام) را بهعنوان انسانهای نورانی،
معصوم و جانشینان بر حق
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) معرفی نمود.
در اینجا سه روایت از مجموعه احادیث معراج را میآوریم. یک روایت از «
کمالالدین شیخ صدوق» و دو روایت از «
کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر مرحوم
خزاز قمی» است. هر سه روایت را امام علی (
علیه
السّلام) از رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) است گزارش میدهد.
امیرالمؤمنین (
سلامالله
علیه) از رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم): لَمَّا اُسْرِیَ بِی اِلَی السَّمَاءِ اَوْحَی اِلَیَّ رَبِّی... وَ اِذَا اَنَا بِاَنْوَارِ.... وَ الْحَسَنِ
بْنِ عَلِیٍّ... قَالَ هَؤُلَاءِ الْاَئِمَّةُ.
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ
بْنُ اِبْرَاهِیمَ
بْنِ اِسْحَاقَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ
بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ
بْنُ مَابُنْدَاذَ قَالَ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ
بْنُ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ
بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ
جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع عَنْ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمَّا اُسْرِیَ بِی اِلَی السَّمَاءِ اَوْحَی اِلَیَّ رَبِّی جَلَّ جَلَالُهُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ اِنِّی اطَّلَعْتُ عَلَی الْاَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَرْتُکَ مِنْهَا فَجَعَلْتُکَ نَبِیّاً... ثُمَّ اطَّلَعْتُ الثَّانِیَةَ فَاخْتَرْتُ مِنْهَا عَلِیّاً وَ جَعَلْتُهُ وَصِیَّکَ... وَ خَلَقْتُ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ مِنْ نُورِکُمَا ثُمَّ عَرَضْتُ وَلَایَتَهُمْ عَلَی الْمَلَائِکَةِ فَمَنْ قَبِلَهَا کَانَ عِنْدِی مِنَ الْمُقَرَّبِینَ یَا مُحَمَّدُ لَوْ اَنَ عَبْداً عَبَدَنِی حَتَّی یَنْقَطِعَ وَ یَصِیرَ کَالشَّنِّ الْبَالِی ثُمَّ اَتَانِی جَاحِداً لِوَلَایَتِهِمْ فَمَا اَسْکَنْتُهُ جَنَّتِی وَ لَا اَظْلَلْتُهُ تَحْتَ عَرْشِی یَا مُحَمَّدُ تُحِبُّ اَنْ تَرَاهُمْ قُلْتُ نَعَمْ یَا رَبِّ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ارْفَعْ رَاْسَکَ فَرَفَعْتُ رَاْسِی وَ اِذَا اَنَا بِاَنْوَارِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ
بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ
بْنِ عَلِیٍّ وَ
جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ
مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ
بْنِ مُوسَی وَ مُحَمَّدِ
بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ
بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ
بْنِ عَلِیٍّ وَ محمد
بْنِ الْحَسَنِ الْقَائِمِ فِی وَسْطِهِمْ کَاَنَّهُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ- قُلْتُ یَا رَبِّ وَ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ هَؤُلَاءِ الْاَئِمَّةُ....
امیرمؤمنان (
علیه
السّلام) میفرماید: رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) فرمود: هنگامی که مرا به
آسمان سیر دادند، پروردگارم به من
وحی کرد: ای محمد! همانا به
زمین نظر کردم و تو را از آن برگزیدم و پیامبر قرار دادم ... سپس دوباره نظری افکندم و علی را انتخاب کردم و او را
وصی و خلیفه تو قرار دادم ... و
فاطمه و حسن و حسین را از نور شما دو نفر آفریدم. سپس ولایت آنها
[
امیرمؤمنان و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین (علیهم
السّلام)
]
را به
فرشتگان عرضه داشتم، هر کس پذیرفت نزد من از مقربین است. ای محمد اگر بندهای به قدری مرا
عبادت که مانند پوست و مشکی خشکیده و پوسیده شود سپس در حالی که منکر ولایت آنان باشد، مرا ملاقات کند، من او را در بهشتم جا ندهم و زیر عرشم سایه نبخشم. ای محمد آیا دوست داری آنها را ببینی؟ عرض کردم آری پروردگارا. خدای (عزّوجلّ) فرمود: سر بلند کن، سر بلند کردم و انوار علی و فاطمه و حسن و حسین و علی
بن الحسین و محمد
بن علی و
جعفر بن محمد و
موسی بن جعفر و علی
بن موسی و محمد
بن علی و علی
بن محمد و حسن
بن علی و
قائم را دیدم که قائم در وسط آنها مانند ستاره درخشان بود، عرض کردم پروردگار اینها کیانند؟ فرمود
امامان بعد از تو هستند...
امیرالمؤمنین (
سلامالله
علیه) از رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم): لَمَّا عُرِجَ بِی اِلَی السَّمَاءِ رَاَیْتُ اثْنَیْ عَشَرَ نُوراً فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ هَذِهِ اَنْوَارُ الْاَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ.... بَعْدَ عَلِیٍّ ابْنُهُ الْحَسَنُ. حَدَّثَنِی عَلِیُّ
بْنُ الْحُسَیْنِ
بْنِ مَنْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ
بْنُ الْحَسَنِ الْکُوفِیُّ الْمَعْرُوفُ بِاَبِی الْحَکَمِ قَالَ حَدَّثَنَا اِسْمَاعِیلُ
بْنُ مُوسَی بْنِ اِبْرَاهِیمَ قَالَ حَدَّثَنِی
سُلَیْمَانُ بْنُ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنِی شَرِیکٌ عَنْ حَکِیمِ
بْنِ جُبَیْرٍ عَنْ اِبْرَاهِیمَ النَّخَعِیِّ عَنْ عَلْقَمَةَ
بْنِ قَیْسٍ قَالَ: خَطَبَنَا اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع عَلَی مِنْبَرِ الْکُوفَةِ خُطْبَتَهُ اللُّؤْلُؤَةَ... فَقَامَ اِلَیْهِ رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ عَامِرُ
بْنُ کَثِیرٍ فَقَالَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَقَدْ اَخْبَرْتَنَا عَنْ اَئِمَّةِ الْکُفْرِ وَ خُلَفَاءِ الْبَاطِلِ فَاَخْبِرْنَا عَنْ اَئِمَّةِ الْحَقِّ وَ اَلْسِنَةِ الصِّدْقِ بَعْدَکَ قَالَ نَعَمْ اِنَّهُ بِعَهْدٍ عَهِدَهُ اِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ صاَنَّ هَذَا الْاَمْرَ یَمْلِکُهَا اثْنَا عَشَرَ اِمَاماً تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ وَ لَقَدْ قَالَ النَّبِیُّ صلَمَّا عُرِجَ بِی اِلَی السَّمَاءِ نَظَرْتُ اِلَی سَاقِ الْعَرْشِ فَاِذَا فِیهِ مَکْتُوبٌ لَا اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ اَیَّدْتُهُ بِعَلِیٍّ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِیٍّ وَ رَاَیْتُ اثْنَیْ عَشَرَ نُوراً فَقُلْتُ یَا رَبِّ اَنْوَارُ مَنْ هَذِهِ فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ هَذِهِ اَنْوَارُ الْاَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ اَ فَلَا تُسَمِّیهِمْ لِی قَالَ نَعَمْ اَنْتَ الْاِمَامُ وَ الْخَلِیفَةُ بَعْدِی تَقْضِی دَیْنِی وَ تُنْجِزُ عِدَاتِی وَ بَعْدَکَ ابْنَاکَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ بَعْدَ الْحُسَیْنِ ابْنُهُ عَلِیٌّ زَیْنُ الْعَابِدِینَ وَ بَعْدَهُ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ یُدْعَی بِالْبَاقِرِ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ
جَعْفَرٌ یُدْعَی بِالصَّادِقِ وَ بَعْدَ
جَعْفَرٍ ابْنُهُ
مُوسَی یُدْعَی بِالْکَاظِمِ وَ بَعْدَ
مُوسَی ابْنُهُ عَلِیٌّ یُدْعَی بِالرِّضَا وَ بَعْدَ عَلِیٍّ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ یُدْعَی بِالزَّکِیِّ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ عَلِیٌّ یُدْعَی بِالنَّقِیِّ وَ بَعْدَ عَلِیٍّ ابْنُهُ الْحَسَنُ یُدْعَی بِالْاَمِینِ وَ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِ الْحسنِ سَمِیِّی وَ اَشْبَهُ النَّاسِ بِی یَمْلَاُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما....
علقمة بن قیس میگوید: امیرمؤمنان علی
بن ابی طالب (
علیه
السّلام) بر
منبر کوفه خطبه خواند ... مردی به نام عامر
بن کثیر برخاست و گفت: ای امیرمؤمنان! ما را از پیشوایان
کفر و خلفاء باطل آگاه ساختی؛ اکنون ما را از پیشوایان حق بعد از خودت آگاه کن. فرمود: این عهدی است که رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) به من سفارش کرده که امر
خلافت را دوازده نفر امام که نُه نفرشان از نسل حسین (
علیه
السّلام) هستند، مالک شوند. و فرمود: هنگامی که مرا به آسمان بالا بردند به ساق
عرش نظر کردم در آن نوشته بود «لا اله الّا اللَّه محمّد رسول اللَّه» خدایی جز خدای یگانه نیست، محمد رسول خدا است و او را به وسیله علی
[
صلواتاللهو
سلامه
علیه]
مدد کرده و به او یاریش دادم و دوازده نور دیدم، عرض کردم: پروردگارا این انوار از آن کیست؟ ندا آمد: ای محمد؛ اینها نور امامان از فرزندان تو است. عرض کردم: ای رسول خدا آیا نامشان را برای من بیان نمیفرمایی؟ فرمود: آری! تو پس از من امام و خلیفه هستی و پس از تو دو فرزندم حسن و حسین، و بعد از حسین فرزندش علی
بن الحسین زین العابدین، پس از علی فرزندش محمد است که به باقر خوانده شود، بعد از او فرزندش
جعفر است که به صادق خوانده شود، پس از او فرزندش
موسی است که به کاظم خوانده شود، پس از
موسی، فرزندش علی است که به رضا خوانده شود، بعد از علی فرزندش محمد است که به زکیّ خوانده شود، پس از محمد فرزندش علی است که به نقی خوانده شود، بعد از علی فرزندش حسن است که به امین خوانده شود، و بعد از او قائم است. او هم نام و شبیهترین مردمان به من است و زمین را از
عدل و داد پر کند همچنانکه از ستم و بیدادگری پر شده است.... .
امیرالمؤمنین (
سلامالله
علیه) از رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم): قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ کَمِ الْاَئِمَّةُ بَعْدَکَ قَالَ اَنْتَ یَا عَلِیُّ ثُمَ... بَعْدَ عَلِیٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ... هَکَذَا وَجَدْتُ اَسَامِیَهُمْ مَکْتُوبَةً عَلَی سَاقِ الْعَرْش.
حَدَّثَنَا عَلِیُّ
بْنُ الْحُسَیْنِ
بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ
بْنُ مُوسَی التَّلَّعُکْبَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَی
بْنُ مُوسَی الْهَاشِمِیُّ بِسُرَّ مَنْ رَاَی قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی عَنْ اَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ
بْنِ عَلِیٍّ عَنْ اَبِیهِ عَلِیٍّ ع قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صفِی بَیْتِ اُمِّ
سَلَمَةَ وَ قَدْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ "اِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً " فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صیَا عَلِیُّ هَذِهِ الْآیَةُ نَزَلَتْ فِیکَ وَ فِی سِبْطَیَّ وَ الْاَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِکَ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ کَمِ الْاَئِمَّةُ بَعْدَکَ قَالَ اَنْتَ یَا عَلِیُّ ثُمَ ابْنَاکَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ بَعْدَ الْحُسَیْنِ عَلِیٌّ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ
جَعْفَرٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَ
جَعْفَرٍ مُوسَی ابْنُهُ وَ بَعْدَ
مُوسَی عَلِیٌّ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِیٌّ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِیٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ وَ الْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ هَکَذَا وَجَدْتُ اَسَامِیَهُمْ مَکْتُوبَةً عَلَی سَاقِ الْعَرْشِ فَسَاَلْتُ اللَّهَ تَعَالَی عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ هُمُ الْاَئِمَّةُ بَعْدَکَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ اَعْدَاؤُهُمْ مَلْعُونُونَ.
امیر مؤمنان علی (
علیه
السّلام) فرمود: در خانه
ام سلمه بر رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) وارد شدم که آیه «اِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً،
» بر آن حضرت نازل شد. رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) فرمود: یا علی؛ این آیه درباره تو، حسن و حسین، علی
بن حسین، محمد
بن علی،
جعفر بن محمد،
موسی بن جعفر، علی
بن موسی، محمد
بن علی، علی
بن محمد، حسن
بن علی و حجت قائم، نازل شده است. من به این صورت نامهایشان را بر ساق عرش مشاهده نمودم و در اینباره از خداوند سوال نمودم، جواب آمد: ای محمد؛ اینها امامان بعد از تو هستند. همانا آنان انسانهایی پاک و معصوماند و دشمنانشان ملعون هستند.
دسته سوم، احادیث لوح است. راوی
حدیث لوح صحابی گرانقدر جناب
جابر بن عبدالله انصاری است. او میگوید: بعد از ولادت
امام حسین (علیهالسّلام)، برای عرض تبریک نزد
فاطمه (علیهاالسّلام) رفتم در این هنگام لوح سبز رنگی در دست او دیدم که همانند خورشید درخشان بود گفتم: ای دختر پیامبر، این لوح چیست؟ فرمود: لوحی است که خدای متعال آن را به پدرم هدیه داد و در آن نام علی، حسن و حسین (علیهم
السّلام) و اسامی اوصیاء از فرزندانم
[
از جمله
امام جواد (علیهالسّلام)]
نوشته شده است. پدرم نیز آن را بهعنوان مژدگانی به من عطا فرمود.
روایات لوح با سندهای گوناگون در منابع حدیثی
امامیه بازتاب دارد، در این بخش سه روایت بهعنوان نمونه آورده میشود. روایت اول در
کافی کلینی، روایت دوم در
عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام) شیخ صدوق و روایت سوم در
ارشاد شیخ مفید وجود دارد.
ابوبصیر از
امام صادق (علیهالسّلام): قَالَ اَبِی یَا جَابِرُ اَخْبِرْنِی عَنِ اللَّوْحِ الَّذِی رَاَیْتَهُ فِی یَدِ اُمِّی فَاطِمَةَ ع... فَقَالَ جَابِرٌ رَاَیْتُهُ فِی اللَّوْحِ: هَذَا کِتَابٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ لِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ... اِنِّی فَضَّلْتُ وَصِیَّکَ عَلَی الْاَوْصِیَاءِ... وَ اَخْتِمُ بِالسَّعَادَةِ لِابْنِهِ عَلِیٍّ اُخْرِجُ مِنْهُ الدَّاعِیَ اِلَی سَبِیلِی الْحَسَنَ.... مُحَمَّدُ
بْنُ یَحْیَی وَ مُحَمَّدُ
بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ
بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الْحَسَنِ
بْنِ ظَرِیفٍ وَ عَلِیُّ
بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ
بْنِ اَبِی حَمَّادٍ عَنْ بَکْرِ
بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ
بْنِ سَالِمٍ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ اَبِی لِجَابِرِ
بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیِّ- اِنَّ لِی اِلَیْکَ حَاجَةً فَمَتَی یَخِفُّ عَلَیْکَ اَنْ اَخْلُوَ بِکَ فَاَسْاَلَکَ عَنْهَا فَقَالَ لَهُ جَابِرٌ اَیَّ الْاَوْقَاتِ اَحْبَبْتَهُ فَخَلَا بِهِ فِی بَعْضِ الْاَیَّامِ فَقَالَ لَهُ یَا جَابِرُ اَخْبِرْنِی عَنِ اللَّوْحِ الَّذِی رَاَیْتَهُ فِی یَدِ اُمِّی فَاطِمَةَ ع بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صوَ مَا اَخْبَرَتْکَ بِهِ اُمِّی اَنَّهُ فِی ذَلِکَ اللَّوْحِ مَکْتُوبٌ فَقَالَ جَابِرٌ اَشْهَدُ بِاللَّهِ اَنِّی دَخَلْتُ عَلَی اُمِّکَ فَاطِمَةَ ع فِی حَیَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صفَهَنَّیْتُهَا بِوِلَادَةِ الْحُسَیْنِ وَ رَاَیْتُ فِی یَدَیْهَا لَوْحاً اَخْضَرَ ظَنَنْتُ اَنَّهُ مِنْ زُمُرُّدٍ وَ رَاَیْتُ فِیهِ کِتَاباً اَبْیَضَ شِبْهَ لَوْنِ الشَّمْسِ.
فَقُلْتُ لَهَا بِاَبِی وَ اُمِّی یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صمَا هَذَا اللَّوْحُ فَقَالَتْ هَذَا لَوْحٌ اَهْدَاهُ اللَّهُ اِلَی رَسُولِهِ صفِیهِ اسْمُ اَبِی وَ اسْمُ بَعْلِی وَ اسْمُ ابْنَیَّ وَ اسْمُ الْاَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِی وَ اَعْطَانِیهِ اَبِی لِیُبَشِّرَنِی بِذَلِکَ قَالَ جَابِرٌ فَاَعْطَتْنِیهِ اُمُّکَ فَاطِمَةُ ع فَقَرَاْتُهُ وَ اسْتَنْسَخْتُهُ فَقَالَ لَهُ اَبِی فَهَلْ لَکَ یَا جَابِرُ اَنْ تَعْرِضَهُ عَلَیَّ قَالَ نَعَمْ فَمَشَی مَعَهُ اَبِی اِلَی مَنْزِلِ جَابِرٍ فَاَخْرَجَ صَحِیفَةً مِنْ رَقٍ فَقَالَ یَا جَابِرُ انْظُرْ فِی کِتَابِکَ لِاَقْرَاَ اَنَا عَلَیْکَ فَنَظَرَ جَابِرٌ فِی نُسْخَةٍ فَقَرَاَهُ اَبِی فَمَا خَالَفَ حَرْفٌ حَرْفاً فَقَالَ جَابِرٌ فَاَشْهَدُ بِاللَّهِ اَنِّی هَکَذَا رَاَیْتُهُ فِی اللَّوْحِ مَکْتُوباً بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ: هَذَا کِتَابٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ لِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ وَ نُورِهِ وَ سَفِیرِهِ وَ حِجَابِهِ وَ دَلِیلِهِ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْاَمِینُ مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعَالَمِینَ عَظِّمْ یَا مُحَمَّدُ اَسْمَائِی وَ اشْکُرْ نَعْمَائِی وَ لَا تَجْحَدْ آلَائِی اِنِّی اَنَا اللَّهُ لا اِلهَ اِلَّا اَنَا قَاصِمُ الْجَبَّارِینَ وَ مُدِیلُ الْمَظْلُومِینَ وَ دَیَّانُ الدِّینِ اِنِّی اَنَا اللَّهُ لا اِلهَ اِلَّا اَنَا فَمَنْ رَجَا غَیْرَ فَضْلِی اَوْ خَافَ غَیْرَ عَدْلِی عَذَّبْتُهُ عَذاباً لا اُعَذِّبُهُ اَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ فَاِیَّایَ فَاعْبُدْ وَ عَلَیَّ فَتَوَکَّلْ اِنِّی لَمْ اَبْعَثْ نَبِیّاً فَاُکْمِلَتْ اَیَّامُهُ وَ انْقَضَتْ مُدَّتُهُ اِلَّا جَعَلْتُ لَهُ وَصِیّاً وَ اِنِّی فَضَّلْتُکَ عَلَی الْاَنْبِیَاءِ
وَ فَضَّلْتُ وَصِیَّکَ عَلَی الْاَوْصِیَاءِ وَ اَکْرَمْتُکَ بِشِبْلَیْکَ وَ سِبْطَیْکَ حَسَنٍ وَ حُسَیْنٍ فَجَعَلْتُ حَسَناً مَعْدِنَ عِلْمِی- بَعْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ اَبِیهِ وَ جَعَلْتُ حُسَیْناً خَازِنَ وَحْیِی وَ اَکْرَمْتُهُ بِالشَّهَادَةِ وَ خَتَمْتُ لَهُ بِالسَّعَادَةِ فَهُوَ اَفْضَلُ مَنِ اسْتُشْهِدَ وَ اَرْفَعُ الشُّهَدَاءِ دَرَجَةً جَعَلْتُ کَلِمَتِیَ التَّامَّةَ مَعَهُ وَ حُجَّتِیَ الْبَالِغَةَ عِنْدَهُ بِعِتْرَتِهِ اُثِیبُ وَ اُعَاقِبُ اَوَّلُهُمْ عَلِیٌّ سَیِّدُ الْعَابِدِینَ وَ زَیْنُ اَوْلِیَائِیَ الْمَاضِینَ وَ ابْنُهُ شِبْهُ جَدِّهِ الْمَحْمُودِ مُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ عِلْمِی وَ الْمَعْدِنُ لِحِکْمَتِی سَیَهْلِکُ الْمُرْتَابُونَ فِی
جَعْفَرٍ الرَّادُّ
عَلَیْهِ کَالرَّادِّ عَلَیَّ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَاُکْرِمَنَّ مَثْوَی
جَعْفَرٍ وَ لَاَسُرَّنَّهُ فِی اَشْیَاعِهِ وَ اَنْصَارِهِ وَ اَوْلِیَائِهِ اُتِیحَتْ بَعْدَهُ
مُوسَی فِتْنَةٌ عَمْیَاءُ حِنْدِسٌ- لِاَنَّ خَیْطَ فَرْضِی لَا یَنْقَطِعُ وَ حُجَّتِی لَا تَخْفَی وَ اَنَّ اَوْلِیَائِی یُسْقَوْنَ بِالْکَاْسِ الْاَوْفَی مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِی وَ مَنْ غَیَّرَ آیَةً مِنْ کِتَابِی فَقَدِ افْتَرَی عَلَیَّ وَیْلٌ لِلْمُفْتَرِینَ الْجَاحِدِینَ عِنْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ
مُوسَی عَبْدِی وَ حَبِیبِی وَ خِیَرَتِی فِی عَلِیٍّ وَلِیِّی وَ نَاصِرِی وَ مَنْ اَضَعُ
عَلَیْهِ اَعْبَاءَ النُّبُوَّةِ وَ اَمْتَحِنُهُ بِالاضْطِلَاعِ بِهَا یَقْتُلُهُ عِفْرِیتٌ مُسْتَکْبِرٌ یُدْفَنُ فِی الْمَدِینَةِ الَّتِی بَنَاهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ- اِلَی جَنْبِ شَرِّ خَلْقِی حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَاَسُرَّنَّهُ بِمُحَمَّدٍ ابْنِهِ وَ خَلِیفَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ وَارِثِ عِلْمِهِ فَهُوَ مَعْدِنُ عِلْمِی وَ مَوْضِعُ سِرِّی وَ حُجَّتِی عَلَی خَلْقِی لَا یُؤْمِنُ عَبْدٌ بِهِ اِلَّا جَعَلْتُ الْجَنَّةَ مَثْوَاهُ وَ شَفَّعْتُهُ فِی سَبْعِینَ مِنْ اَهْلِ بَیْتِهِ کُلُّهُمْ قَدِ اسْتَوْجَبُوا النَّارَ وَ اَخْتِمُ بِالسَّعَادَةِ لِابْنِهِ عَلِیٍّ وَلِیِّی وَ نَاصِرِی وَ الشَّاهِدِ فِی خَلْقِی وَ اَمِینِی عَلَی وَحْیِی اُخْرِجُ مِنْهُ الدَّاعِیَ اِلَی سَبِیلِی وَ الْخَازِنَ لِعِلْمِیَ الْحَسَنَ وَ اُکْمِلُ ذَلِکَ بِابْنِهِ محمد رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ
عَلَیْهِ کَمَالُ
مُوسَی وَ بَهَاءُ عِیسَی وَ صَبْرُ اَیُّوبَ فَیُذَلُّ اَوْلِیَائِی فِی زَمَانِهِ وَ تُتَهَادَی رُءُوسُهُمْ کَمَا تُتَهَادَی رُءُوسُ التُّرْکِ وَ الدَّیْلَمِ فَیُقْتَلُونَ... اُولَئِکَ اَوْلِیَائِی حَقّاً بِهِمْ اَدْفَعُ کُلَّ فِتْنَةٍ عَمْیَاءَ حِنْدِسٍ وَ بِهِمْ اَکْشِفُ الزَّلَازِلَ وَ اَدْفَعُ الْآصَارَ وَ الْاَغْلَالَ اُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ اُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ. قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ
بْنُ سَالِمٍ قَالَ اَبُو بَصِیرٍ لَوْ لَمْ تَسْمَعْ فِی دَهْرِکَ اِلَّا هَذَا الْحَدِیثَ لَکَفَاکَ فَصُنْهُ اِلَّا عَنْ اَهْلِهِ.
امام صادق (
علیه
السّلام) فرمود: پدرم به جابر
بن عبدالله انصاری فرمود: با تو کاری دارم، چه وقت برایت آسانتر است که تو را تنها ببینم؟ جابر گفت: هر وقت شما بخواهی. پدرم روزی با او خلوت کرد و به او فرمود: درباره لوحی که در دست مادرم فاطمه (علیهاالسّلام) دیدهای به من خبر ده. جابر گفت: در زمان حیات رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) خدمت مادرت فاطمه (علیهاالسّلام) رفتم و او را بهجهت ولادت حسین (
علیه
السّلام) تبریک گفتم، در دستش لوح سبز رنگی دیدم که گمان کردم از زمرد است و نوشتهای سفید در آن دیدم که همانند خورشید درخشان بود. گفتم: ای دختر پیامبر! پدر و مادرم فدایت، این لوح چیست؟ فرمود: لوحی است که خدا آن را به رسولش (صلیالله
علیهوآله
وسلّم)
هدیه داد و اسم پدرم، شوهرم، دو فرزندم و اسامی اوصیاء از فرزندانم در آن نوشته است و پدرم آن را بهعنوان مژدگانی به من عطا فرمود. جابر گفت: سپس فاطمه (علیهاالسّلام) آن را به من داد، من آن را خواندم و از آن رونویسی کردم. پدرم فرمود: ای جابر! آن را بر من عرضه میداری؟ گفت: آری. آنگاه پدرم به همراه جابر منزل او رفت، جابر ورق صحیفهای را بیرون آورد. پدرم فرمود: ای جابر، تو در نوشتهات نظر کن تا من برایت بخوانم، جابر در نسخه خود نظر کرد و پدرم قرائت کرد تا آنجا که کاملاً مطابق هم بوده و هیچ اختلافی با هم نداشتند.
جابر گفت: خدا را
گواه میگیرم که اینگونه در آن لوح نوشته بود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ این نامه از جانب
خداوند عزیز حکیم برای محمد پیامبر اوست که
جبرئیل از نزد پروردگار جهان بر او نازل کرد. ای محمد اسماء مرا بزرگ شمار و از نعمتهای من سپاسگزاری کن. همانا من هستم خدائی که جُز من خدائی نیست. من از بین برنده جباران و جزا دهنده
روز رستاخیز هستم. هرکه به غیر از فضل من امیدوار باشد و از غیر عدالت من بترسد، او را بهگونهای عذابی کنم که هیچکسی را اینگونه
عذاب نکرده باشم. همانا هیچ پیامبری را مبعوث نساختم جُز آنکه جانشینی برایش قرار دادم. همانا تو را بر سایر
انبیاء برتری دادم و
وصی تو را بر
اوصیاء دیگر برتری دادم. تو را به حسن و حسین گرامی داشتم. حسن را بعد از پدرش کانون علم خود قرار دادم و حسین را خزانهدار وحی خود ساختم و او را با شهادتش گرامی داشتم و او برترین شهداست و حجت رسای خود را نزد او قرار دادم و بواسطه عترت او پاداش و کیفرم میدهم.
نخستین آنها،
سجاد که سرور عابدان است و پسرش
محمد که شکافنده
علم است. بعد از او
جعفر است. کسی که درباره او شک کند هلاک میشود و هرکه او را نپذیرد مرا نپذیرفت. همانا مقام
جعفر را گرامی میدارم. پس از او فرزندش
موسی است که (در زمان او) آشوبی سخت و گیج کننده باشد و بعد از او فرزندش
علی است. وای بر کسی که منکر اوست. او را مردی پلید و گردنکش (
مامون) میکشد و نزد بدترین مخلوقم (
هارون) به خاک سپرده میشود. همانا این گفتار حق از ناحیه من است که او را به پسر و جانشین او
محمد خوشحال میکنم. او حجت من بر خلائق است میباشد. هرکه به او
ایمان آورد،
بهشت جایگاه اوست. بعد از او پسرش
علی را که امین وحی من است، از او بهوجود میآورم. همچنین بعد از او خزانهدار علمم حسن (
امام عسکری (علیهالسّلام)) را به وجود میآورم. همانا این رشته را به پسر او «م ح م د» کامل کنم. او کمال
موسی، رونق
عیسی و
صبر ایوب دارد. در زمان (
غیبت) او دوستانم خوار گردند و (ستمگران) سرهای آنها را برای یکدیگر
هدیه میفرستند چنانکه سرهای ترک و دیلم (
کفار) را به هدیه فرستند. همانا آنها دوستان حقیقی من میباشند که از
برکت آنها مصیبتها را میبردارم.
عبدالرحمن
بن سالم گفت: ابوبصیر به من گفت: اگر در تمام عمرت جُز این حدیث نشنیده باشی، تو را کفایت میکند. پس آن را از نااهلان پنهان دار.
امام باقر (
علیه
السّلام) از جابر: دَخَلْتُ عَلَی فَاطِمَةَ وَ قُدَّامَهَا لَوْحٌ فِیهِ اثْنَا عَشَرَ اسْماً... قَالَتْ هَذِهِ اَسْمَاءُ الْاَوْصِیَاءِ اَوَّلُهُمْ ابْنُ عَمِّی وَ اَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی قَالَ جَابِرٌ فَرَاَیْتُ فِیهِ مُحَمَّداً مُحَمَّداً مُحَمَّداً فِی ثَلَاثَةِ مَوَاضِعَ وَ عَلِیّاً عَلِیّاً عَلِیّاً عَلِیّاً فِی اَرْبَعَةِ مَوَاضِعَ.
حَدَّثَنَا عَلِیُّ
بْنُ الْحُسَیْنِ
بْنِ شَاذَوَیْهِ الْمُؤَدِّبُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَ اَحْمَدُ
بْنُ هَارُونَ الْعَامِیُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ
بْنُ عَبْدِ اللَّهِ
بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ اَبِیهِ عَنْ
جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ
بْنِ مَالِکٍ الْفَزَارِیِ الْکُوفِیِّ عَنْ مَالِکِ
بْنِ السَّلُولِیِّ عَنْ دُرُسْتَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ
بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ
بْنِ جَبَلَةَ عَنْ اَبِی السَّفَاتِجِ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ اَبِی
جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ
بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ ع عَنْ جَابِرِ
بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قُدَّامَهَا لَوْحٌ یَکَادُ ضَوْؤُهُ یَغْشَی الْاَبْصَارَ وَ فِیهِ اثْنَا عَشَرَ اسْماً ثَلَاثَةٌ فِی ظَاهِرِهِ وَ ثَلَاثَةٌ فِی بَاطِنِهِ وَ ثَلَاثَةُ اَسْمَاءَ فِی آخِرِهِ وَ ثَلَاثَةُ اَسْمَاءَ فِی طَرَفِهِ فَعَدَدْتُهَا فَاِذَا هِیَ اثْنَا عَشَرَ قُلْتُ اَسْمَاءُ مَنْ هَؤُلَاءِ؟ قَالَتْ هَذِهِ اَسْمَاءُ الْاَوْصِیَاءِ اَوَّلُهُمْ ابْنُ عَمِّی وَ اَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی آخِرُهُمْ الْقَائِمُ قَالَ جَابِرٌ فَرَاَیْتُ فِیهِ مُحَمَّداً مُحَمَّداً مُحَمَّداً فِی ثَلَاثَةِ مَوَاضِعَ وَ عَلِیّاً عَلِیّاً عَلِیّاً عَلِیّاً فِی اَرْبَعَةِ مَوَاضِعَ.
جابر
بن عبدالله انصاری گفت: نزد فاطمه (علیهاالسّلام) رفتم، مقابل او لوحی قرار داشت که نزدیک بود نورانیت آن لوح چشمها را نابینا کند. در آن لوح دوازده اسم بود که سه اسم روی آن، سه اسم پشت آن، سه اسم آخر آن و سه اسم هم در کنار آن بود. من آنها را شمردم و مجموعاً دوازده اسم بود. پرسیدم: اینها اسامی چه کسانی است؟ فرمود: اینها اسماء اوصیاء است. اولین آنها پسر عمویم است و یازده نفر از اولاد من هستند که آخرین آنها «قائم» است. جابر گفت: در سه موضع از آن لوح نام محمد
[
نام سه وصی محمد بود
]
و در چهار موضع از آن نام علی دیده میشد
[
نام چهار وصی علی بود
]
.
امام باقر (
علیه
السّلام) از جابر: دَخَلْتُ عَلَی فَاطِمَةَ بَیْنَ یَدَیْهَا لَوْحٌ فِیهِ اَسْمَاءُ الْاَوْصِیَاءِ وَ الْاَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهَا فَعَدَدْتُ اثْنَیْ عَشَرَ اسْماً آخِرُهُمْ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ اَرْبَعَةٌ مِنْهُمْ عَلِی.
اَخْبَرَنِی اَبُو الْقَاسِمِ
جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ اَبِی الْجَارُودِ عَنْ اَبِی
جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ
بْنِ عَلِیٍّ ع عَنْ جَابِرِ
بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ع وَ بَیْنَ یَدَیْهَا لَوْحٌ فِیهِ اَسْمَاءُ الْاَوْصِیَاءِ وَ الْاَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهَا فَعَدَدْتُ اثْنَیْ عَشَرَ اسْماً آخِرُهُمْ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ اَرْبَعَةٌ مِنْهُمْ عَلِی.
جابر
بن عبدالله انصاری گفت: نزد حضرت فاطمه (
سلاماللهعلیها) رفتم، مقابل ایشان لوحی قرار داشت و در آن نامهای اوصیاء و
ائمه از فرزندان او بود. آنها را شمردم دوازده اسم در آن بود. آخرین آنها قائم
[
حضرت مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف)]
بود. نام سه نفرشان «محمد» و نام چهار نفر «علی» بود.
علاوه بر گزارشهای کلی، یک سری گزارشها هم بهطور خاص از
امامت امام عسکری (
علیه
السّلام) سخن بهمیان آورده است. آنچه در پی میآید، نمونههاییاندک از این دست گزارشات است.
ا. امامت امام عسکری (
علیه
السّلام) در کلام امام رضا (
علیه
السّلام) (الْاِمَامُ بَعْدِی مُحَمَّدٌ ابْنِی وبَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ عَلِیٌّ وبَعْدَ عَلِیٍّ ابْنُهُ الْحَسَنُ).
خادم امام رضا (
علیه
السّلام) میگوید:
دعبل خزاعی نزد امام رضا (
علیه
السّلام) آمد و قصیده معروفی را که پیرامون
اهلبیت (علیهمالسّلام) سروده بود خواند، در این میان از خروج امام دوازدهم هم سخن به میان آورد، بههمین مناسبت امام رضا (
علیه
السّلام) تا حدودی به چگونگی
دوران غیبت و حضور امام مهدی (
علیه
السّلام) پرداخت و تعداد امامان بعد از خود تا امام دوازدهم از جمله امام عسکری (
علیه
السّلام) را برشمرد.
شیخ صدوق (رحمةالله
علیه) در گزارشی آورده است:
حَدَّثَنَا اَحْمَدُ
بْنُ زِیَادِ
بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ
بْنُ اِبْرَاهِیمَ
بْنِ هَاشِمٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عَبْدِ
السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ سَمِعْتُ دِعْبِلَ
بْنَ عَلِیٍّ الْخُزَاعِیَّ یَقُولُ لَمَّا اَنْشَدْتُ مَوْلَایَ الرِّضَا (
علیه
السّلام) قَصِیدَتِیَ الَّتِی اَوَّلُهَا: مَدَارِسُ آیَاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلَاوَةٍ وَ مَنْزِلُ وَحْیٍ مُقْفِرُ الْعَرَصَاتِ. فَلَمَّا انْتَهَیْتُ اِلَی قَوْلِی:
خُرُوجُ اِمَامٍ لَا مَحَالَةَ خَارِجٌ• • • یَقُومُ عَلَی اسْمِ اللَّهِ والْبَرَکَاتِ.
بَکَی الرِّضَا (
علیه
السّلام) بُکَاءً شَدِیداً ثُمَّ رَفَعَ رَاْسَهُ اِلَیَّ فَقَالَ لِی یَا خُزَاعِیُّ فَهَلْ تَدْرِی مَنْ هَذَا الْاِمَامُ... یَا دِعْبِلُ الْاِمَامُ بَعْدِی مُحَمَّدٌ ابْنِی وبَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ عَلِیٌّ وبَعْدَ عَلِیٍّ ابْنُهُ الْحَسَنُ وبَعْدَ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ...
دعبل خزاعی گفت: نزد امام رضا (
علیه
السّلام) قصیده خود را که با این ابیات شروع میشد:
مدارس آیات خلت من تلاوة••••• ومنزل وحی مقفر العرصات،
خواندم، وقتی که به این بیت رسیدم:
خروج امام لا محالة خارج••••• یقوم علی اسم اللَّه والبرکات
(امام قائم حتما خروج خواهد کرد در حالی که با
[
مدد از
]
اسم خدا و برکات الهی قیام خواهد نمود)
امام رضا (
علیه
السّلام) گریست، آنگاه رو به من کرد و فرمود: ای دعبل، آیا میدانی این امام (که خروج میکند) کیست؟. .. ای دعبل! امام بعد از من پسرم محمد و بعد او پسرش علی، بعد از او پسرش حسن و بعد از حسن پسرش، قائم منتظر است ...
این روایت به نوبه خود از راویان مورد اعتمادی برخوردار است. در ادامه شرححال آنها را مورد بررسی قرار میدهیم.
اَحْمَدُ
بْنُ زِیَادِ
بْنِ جَعْفَر الْهَمَدَانِی: راوی نخست
احمد بن زیاد همدانی است. شیخ صدوق (رحمةالله
علیه) درباره او مینویسد: کان رجلا ثقة دینا فاضلا.
او مردی مورد وثوق، دیندار و فاضل بود.
عَلِیُّ
بْنُ اِبْرَاهِیمَ و اِبْرَاهِیمُ
بْنُ هَاشِم: جلالت قدر این دو نفر در قسمت گزارشات کلی بیان گردید.
عَبْدُالسَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ: راوی بعدی ابوصلت خادم امام رضا (
علیه
السّلام) است.
نجاشی درباره او میگوید: عبدالسلام
بن صالح ابوالصلت الهروی ثقة صحیح الحدیث.
عبدالسلام
بن صالح مورد وثوق است و احادیث او درست است.
دِعْبِل
بْن عَلِیٍّ الْخُزَاعِیَّ:آخرین راوی در این حلقه دعبل است. نجاشی درباره او مینویسد: دعبل
بن علی الخزاعی الشاعر مشهور فی اصحابنا.
دعبل
بن علی خزاعی شاعر... در میان
امامیه فردی مشهور است.
علامه حلی (رحمةالله
علیه) در شرح حال او آورده است: دعبل ابن علی الخزاعی الشاعر، حاله مشهور فی الایمان وعلو المنزلة، عظیم الشان.
دعبل
بن علی خزاعی شاعر، وضعیت ایمانی او مشهور است و جایگاه بلند دارد.
امام عسکری (
علیه
السّلام) در مواردی
امامت خودش را مطرح نمود. بدیهی است از منظر
شیعیان، استناد به کلام امام عسکری برای اثبات امامتش به دور از هرگونه ایراد است زیرا از نگاه هر فرد شیعی،
ائمه (علیهمالسّلام) در بالاترین درجه اعتبار قرار دارند و هرآنچه را بیان کند، بدون تردید مورد قبول است حتی اگر آن گفته پیرامون خودشان بوده باشد (برای اثبات این مدعا، مستنداتی فراوان در جایش وجود دارد)، علاوه بر آنکه اثبات امامت امام عسکری (
علیه
السّلام) تنها در گروِ سخنان این امام نیست بلکه دلائل گوناگونی وجود دارد و ما نمونههایی از آن را پیشتر ارائه کردیم.
در این قسمت دو روایت با سند کاملا معتبر از آن حضرت را میآوریم.
الْاَرْضُ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ وَ اَنَا ذَلِکَ الْحُجَّةُ... (
سند معتبر).
امام عسکری (
علیه
السّلام) یکبار موضوع امامتش را نزد
احمد بن اسحاق اشعری بیان نمود، متن آن به گزارش
شیخ صدوق (رحمةاللهعلیه) این است:
حَدَّثَنَا اَبِی وَ مُحَمَّدُ
بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ
بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ
بْنُ اِسْحَاقَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی مَوْلَانَا اَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ
بْنِ عَلِیٍّ الْعَسْکَرِیِّ (
علیه
السّلام) فَقَالَ یَا اَحْمَدُ... اَمَا عَلِمْتُمْ اَنَّ الْاَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ وَ اَنَا ذَلِکَ الْحُجَّةُ اَوْ قَالَ اَنَا الْحُجَّةُ.
احمد
بن اسحاق میگوید: بر مولایم امام عسکری (
علیه
السّلام) وارد شدم فرمود: ... ای احمد! آیا نمیدانید که زمین خالی از حجّت نمیباشد و من آن حجّتم - یا فرمود: من حجّتم.
تمامی راویان این روایت، در رتبه بالایی از اعتبار قرار دارند. اینک شرححال آنها را بنگرید:
پدر شیخ صدوق (رحمةالله
علیه): شیخ صدوق (رحمةالله
علیه) این روایت را توسط دو تن از مشایخ خود، پدرش و
محمد بن حسن بن ولید نقل میکند، هر دو نفر مورد وثوقاند، اما بیان وثاقت یکی از این دو نفر برای ما کافی است، بههمین دلیل تنها به شرححال پدر شیخ صدوق (رحمةالله
علیه) میپردازیم. نجاشی درباره او نوشته است: علی
بن الحسین
بن موسی بن بابویه القمی شیخ القمیین فی عصره و متقدمهم و ثقتهم.
علی
بن حسین
بن بابویه قمی، شیخ و پیشگام قمیها در عصر خودش بود و در میان آنها مورد اعتماد بود
عَبْدُاللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ: نجاشی درباره او میگوید: عبدالله
بن جعفر بن الحسین
بن مالک
بن جامع الحمیری شیخ القمیین و وجههم.
عبدالله
بن جعفر بن حسین
بن مالک
بن جامع حمیری شیخ و بزرگ اهل قم است.
اَحْمَدُ
بْنُ اِسْحَاقَ: نجاشی پیرامون شخصیت وی نوشته است:
احمد
بن اسحاق
بن عبدالله الاشعری... و کان خاصة ابی محمد (
علیه
السّلام).
احمد
بن اسحاق اشعری... یکی از یاران خاص امام عسکری (
علیه
السّلام) بود.
مَا مُنِیَ اَحَدٌ مِنْ آبَائِی بِمَا مُنِیتُ بِهِ مِنْ شَکِّ هَذِهِ الْعِصَابَةِ فِیَّ... (سند معتبر)
امام عسکری (
علیه
السّلام) بار دیگر، از تردید یک عده در امر امامتش شکوه کرده است. این متن به شرح ذیل است:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ
بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ
بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ
بْنُ اِسْحَاقَ قَالَ: خَرَجَ عَنْ اَبِی مُحَمَّدٍ ع اِلَی بَعْضِ رِجَالِهِ فِی عَرْضِ کَلَامٍ لَهُ مَا مُنِیَ اَحَدٌ مِنْ آبَائِی ع بِمَا مُنِیتُ بِهِ مِنْ شَکِّ هَذِهِ الْعِصَابَةِ فِیَّ فَاِنْ کَانَ هَذَا الْاَمْرُ اَمْراً اعْتَقَدْتُمُوهُ وَ دِنْتُمْ بِهِ اِلَی وَقْتٍ ثُمَّ یَنْقَطِعُ فَلِلشَّکِّ مَوْضِعٌ وَ اِنْ کَانَ مُتَّصِلًا مَا اتَّصَلَتْ اُمُورُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَا مَعْنَی هَذَا الشَّکِّ.
احمد
بن اسحاق میگوید: از طرف امام عسکری (
علیه
السّلام) نامهای به یک نفر صادر شد و در ضمن آن آمده بود: هیچیک از پدرانم مانند من مورد شکّ و تردید این گروه واقع نشده است، اگر امر امامت امری موقّت بود و شما بدان معتقد و متدیّن شده بودید، شکّ و تردید محل داشت، امّا اگر آن امری متصل و دائم باشد مادامی که امور خدای تعالی متّصل است، پس معنای شکّ در آن چیست؟
تمامی راویان گزارش فوق از اعتبار قابل قبولی برخوردارند. شرح حال محمد
بن الحسن
بن الولید در بخش گزارشات کلی بیان شد و شرح حال دو تن بعدی هم در روایت قبلی از نظرتان گذشت.
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «روایات امامت امام عسکری (علیهالسلام) در منابع امامیه».