نشانههای ظهور قیامت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بیشتر مفسران ظهور نشانه مورد اشاره در آیه:«یَومَ یَأتی بَعضُ ءایاتِ رَبِّکَ»
را به استناد روایاتی که در ذیل آن رسیده
طلوع خورشید از
مغرب دانستهاند.
برخی جمع شدن خورشید و ماه در آیه «وجُمِعَ الشَّمسُ والقَمَر»
را نیز ناظر به این پدیده دانستهاند.
در گذشته طلوع خورشید از
مغرب از نگاه دانشمندان هیئت و نجوم، امری محال تلقی میشد؛ ولی مفسران گفتهاند: چنین رویدادی محال عادی است؛ اما عقلا محال نیست، از اینرو میتواند متعلق قدرت الهی قرار گیرد.
امروزه نظرات علمی تبدیل حرکت زمین به حرکتی مخالف حرکت کنونی یا عوض شدن جای قطب شمال و قطب جنوب را ممکن میداند؛ خواه بهصورت تدریجی باشد، چنان که بررسیهای فلکی نشان میدهد، یا بهصورت ناگهانی که وقوع حادثهای جوّی موجب آن گردد. البتّه همه این مباحث در صورتی است که تعبیر طلوع خورشید از
مغرب رمز و اشاره به سرّی از اسرار حقایق نباشد.
درباره مدت این طلوع اختلاف است؛ برخی آن را سه شبانه روز دانستهاند.
آلوسی معتقد است طبق عقیده مشهور، خورشید تنها یک روز از
مغرب طلوعمیکند.
برخی گفتهاند: با این رخداد، بساط تکلیف برچیده شده، زمان
توبه پایان میپذیرد
:«یَومَ یَأتی بَعضُ ءایاتِ رَبِّکَ لا یَنفَعُ نَفسا ایمانُها لَم تَکُن ءامَنَت مِن قَبلُ اَو کَسَبَت فی ایمانِها خَیرًا».
در برخی منابع به نقل از
رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آمده است: پس از این رخداد مردم ۱۲۰ سال به زندگی خود ادامه میدهند.
یکی از نشانههای قیامت، ظهور دود در آسمان دانسته شده است:«فَارتَقِب یَومَ تَأتِی السَّماءُ بِدُخان مُبین»
برخی از مفسران این آیه را ناظر به یکی از اشراط الساعه دانسته
و گفتهاند: منظور از «دخان مبین» همان دود غلیظی است که در پایان جهان و در آستانه
قیامت ، صفحه آسمان را میپوشاند و سرآغاز عذاب دردناک الهی برای ستمگران است.
در حدیثی از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در مورد
آیه فوق آمده است: این دود میان مشرق و
مغرب را پرمیکند و ۴۰ شبانه روز میماند و بر اثر آن حالتی شبیه زُکام به
مؤمن دست میدهد؛ ولی
کافر شبیه
مست شده و دود از بینی و گوشها و پشت او بیرونمیآید.
برخی دیگر از مفسران آیه ۱۰
دخان را مربوط به عذاب مشرکان در زمان رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دانسته و گفتهاند: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) قوم خود را
نفرین کرد و آنان به قحط سالی و گرسنگی مبتلا شدند و بر اثر گرسنگی شدید بین خود و آسمان، چیزی شبیه دود میدیدند.
یکی از اشراط الساعه،
نفخه مرگ است که با وقوع آن جانداران آسمانها و زمین میمیرند:«ونُفِخَ فِی الصّورِ فَصَعِقَ مَن فِی السَّم وتِ ومَن فِی الاَرضِ...».
از ظاهر
آیه «فَاِذا نُفِخَ فِی الصّورِ نَفخَةٌ واحِدَة • وحُمِلَتِ الاَرضُ والجِبالُ فَدُکَّتا دَکَّةً واحِدَة»
چنین برمیآید که دمیده شدن در صور پیش از درهم کوبیده شدن زمین و کوههاست. برخی آیه «ویَومَ یُنفَخُ فِی الصّورِ فَفَزِعَ مَن فِیالسَّماواتِ ومَن فِی الاَرضِ...»
را نیز در مورد نفخه مرگ
یا اعم از آن و زنده ساختن
دانستهاند.
قرآن از تاریکشدن
خورشید به «تکویر» (جمعشدن و پیچیده شدن مانند پیچیدهشدن
عمامه بر سر) یاد کرده است
:«اِذَا الشَّمسُ کُوِّرَت»
در آیهای دیگر به جمعشدن
خورشید و
ماه و به هم پیوستن آن دو که به گفته برخی به معنای تاریک شدن آنهاست اشاره شده است
:«وجُمِعَ الشَّمسُ والقَمَر»
؛ همچنین از تاریک شدن
ستارگان با واژههایی همچون «انکدار» (تاریکی»:«واِذَا النُّجُومُ انکَدَرَت»،
«
طمس » (ناپدیدشدن):«فَاِذا النُّجومُ طُمِسَت»
و «انتثار» (پراکنده شدن و فروریختن):«واِذَا الکَواکِبُ انتَثَرَت»
سخن به میان آورده است. دستاوردهای دانش بشری از تعیین زمان تاریکشدن
ستارگان ناتوان است؛ اما تأیید میکند که باگذشت زمان و در هر لحظه، از انرژی آنها کاسته شده و سرانجام به خاموشی خواهد گرایید.
پس از آنکه خورشید و ماه و
ستارگان تاریک گشتند، زمین با نور پروردگار روشنمیشود:«واَشرَقَتِ الاَرضُ بِنورِ رَبِّها».
برخی گفتهاند: بعید نیست مراد از روشن شدن زمین به نور پروردگار، کنار رفتن پرده و حجاب و ظهور حقیقت اشیا و آشکار شدن کارهای خیر و شرّ برای ناظران باشد.
در شماری از آیات، از شکافتن آسمان پیش از
قیامت سخن به میان آمده است. مراد از آسمان در این آیات، کرات آسمانی است.
قرآن مجید از دگرگون شدن نظام کواکب و شکافته شدن کرات آسمانی با تعبیرهایی گوناگون یاد کرده است:
الف. حرکت شدید و دورانی
:
«یَومَ تَمورُ السَّماءُ مَورا».
«مور» گاه به معنای حرکت شدید و گاه به معنای حرکت دورانی است
، ازاینرو به گرد و غباری که با حرکت باد به هر سوی پراکنده میگردد «مُور» گفته میشود.
آوردن واژه «مَورا» بهصورت مصدر، تأکیدی بر شدت این حرکت و گردش است.
«یَومَ تَکونُ السَّماءُ کالمُهل».
تولید انرژی و گرما بر اثر حرکت اشیا از دستاوردهای علمی است، بنابراین، شاید گداخته شدن آسمان نتیجه حرکت و چرخش شدید آن باشد.
«وانشَقَّتِ السَّماءُ فَهِیَ یَومَئِذ واهِیَه».
در آن هنگام آسمانها از هم شکافته و سست گردیده و فرومیریزد. «واهِیَه» به معنای سستی و از هم وارفتگی است
این رخداد با واژههایی همچون «انشقاق»:«اِذَا السَّماءُ انشَقَّت»
، «تشقّق»:«ویَومَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالغَم مِ»،
«انفطار»:«اِذَا السَّماءُ انفَطَرَت»،
«فرج»:«اِذا السَّماءُ فُرِجَت»،
«فتح»:«وفُتِحَتِ السَّماءُ فَکانَت اَبوبا»
و «کشط»:«واِذَا السَّماءُ کُشِطَت»
آمدهاست. برخی گفتهاند: بعید نیست اینگونه آیات کنایه از آن باشد که ابر
جهل کنار میرود و عالم آسمان که عالمی غیبی است آشکار میشود و ساکنان آن (فرشتگان) ظاهر گشته، به زمین که جایگاه
انسان است نازل میشوند.
از دیگر رخدادهایی که
قرآن به آن تصریح میکند انشقاق و دو پاره شدن
ماه است:«اِقتَرَبَتِ السّاعَةُ وانشَقَّ القَمَر».
بخش نخست آیه به نزدیک شدن
قیامت اشاره دارد و به نظر برخی بخش دوم آیه «انشَقَّ القَمَر» به دلیل عطف آن بر «اِقتَرَبَتِ السّاعَةُ»
به یکی از اشراط الساعه و نشانههای نزدیک شدن قیامت اشاره دارد.
از نظر این گروه، این حادثه هنوز واقع نشده است؛ لیکن چون تحقق آن در آینده قطعی است
قرآن با لفظ ماضی از آن یاد کرده است
؛ امّا به اتفاق مسلمانان بر پایه
شأن نزول و روایات وارد درباره آیه مورد بحث، این رویداد حادثهای تاریخی و از معجزاتی است که در پی درخواست مشرکان و با فرمان
رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به وقوع پیوسته است. آیه بعد که برخورد مشرکان با این پدیده را بیان کرده و میگوید:آنها
انشقاق قمر را
سحر پنداشتهاند:«... ویَقولوا سِحرٌ مُستَمِرٌّ»
نظر پیشین را ردّ و تحقق این حادثه در گذشته را تأیید میکند.
برخی در وجه ارتباط دو بخش آیه «اِقتَرَبَتِ السّاعَةُ وانشَقَّ القَمَر».
گفتهاند:شکافته شدن ماه از نشانههای
نبوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
بعثت آن حضرت نیز یکی از اشراط الساعه است.
«یَومَ نَطوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلکُتُبِ».
تعبیر «طَیِّ السِّجِلِّ لِلکُتُبِ» به این معناست که هرگاه صفحهای پیچیده شود الفاظ موجود در آن نیز پیچیده میشود
و از تشبیه مذکور در
آیه درهم پیچیده شدن کامل نظام آسمان استفاده میشود. برخی گفتهاند: مراد از این آیه آن است که آسمان از غیر خدا غایب گشته، از آن عین و اثری ظاهر نمیشود و از آنجا که آسمان مانند دیگر اشیا از مفاتح و خزاین غیب نازل شده
مراد از پیچیده شدن آسمان، بازگشتن آن به همان خزاین است.
پیش از وقوع
قیامت زلزلهای سخت سراسر زمین را فرا میگیرد، بهگونهای که همه محتویات خود از جمله اجساد مردگان را به بیرون میافکند:«اِذا زُلزِلَتِ الاَرضُ زِلزالَها • واَخرَجَتِ الاَرضُ اَثقالَها»
و چنان از هم شکافته میشود که اجساد به سرعت از آن جدا شوند:«یَومَ تَشَقَّقُ الاَرضُ عَنهُم سِراعا».
قرآن این
زلزله را «عظیم» وصف کرده و بیان داشته که با وقوع آن، هر شیردهندهای از فرزند شیرخوارش غافل میشود و هر آبستنی بار خود را فرو مینهد و همه مردم چون مستان به نظر میآیند:«اِنَّ زَلزَلَةَ السّاعَةِ شَیءٌ عَظیم • یَومَ تَرَونَها تَذهَلُ کُلُّ مُرضِعَة عَمّا اَرضَعَت وتَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمل حَملَها وتَرَی النّاسَ سُک ری وما هُم بِسُک ری ول کِنَّ عَذابَ اللّهِ شَدید».
از زلزله زمین در آیاتی دیگر با واژههای «رَجْف» و «رَجّ» به معنای لرزش و حرکت شدید یاد شده است:«یَومَ تَرجُفُ الرّاجِفَة • تَتبَعُهَا الرّادِفَة»،
«یَومَتَرجُفُ الاَرضُ والجِبالُ»،
«اِذارُجَّتِ الاَرضُ رَجا».
فرو پاشیدن کوهها که بهطور طبیعی بر اثر
زلزله شدید زمین حاصل میشود، خود طیّ مراحلی انجام میپذیرد
:
الف. کوهها به لرزه در میآید:«یَومَ تَرجُفُ الاَرضُ والجِبالُ».
ب. از جابرکنده میشود:«وحُمِلَتِ الاَرضُ والجِبالُ».
برخی مراد از حمل زمین و کوهها را احاطه
قدرت بر آنها دانستهاند
که در
قیامت ظهور مییابد.
ج. به حرکت در میآید: «وتَسیرُ الجِبالُ سَیرا»،
چنانکه برخی از مفسران «بسّ» در آیه «وبُسَّتِ الجِبالُ بَسا»
را نیز به معنای به حرکت درآمدن آنها دانستهاند.
د. درهم کوبیده میشود:«فَدُکَّتا دَکَّةً واحِدَة»
ه . بهصورت تودهای از شنهای متراکم درمیآید:«و کانَتِ الجِبالُ کَثیب ا مَهیلا»
و. پس از متراکم شدن، به ذرات کوچکتری بدل شده، بهصورت گرد و غباری پراکنده میشود:«وبُسَّتِ الجِبالُ بَسا • فَکانَت هَباءً مُنبَثا»
گفته شده:«هباء» غباری است که در ستونی از نور
خورشید که از منفذی تابیده شود قابل رؤیت است.
این امر نشان نهایت خردشدن و ریز شدن سنگهای عظیم کوههاست. برخی گفتهاند:کوهها در اصل اجزایی متفرق مانند ذرات منتشر در هوا بود که برخی از فرشتگان الهی آنها را جمع کرده، و بهصورت کوه در آوردند و با وقوع
قیامت دوباره بهصورت اصلی خویش بازمیگردد، زیرا در قیامت هر چیزی به اصل خویش باز میگردد.
ز. غبارهای پراکنده به شکل پشمهای
حلاجی شده که با
تندباد حرکت کند و تنها رنگی از آنها در آسمان دیده شود در میآید:«وتَکونُ الجِبالُ کالعِهنِ المَنفوش»
ح. سرانجام از کوهها شبح یک
سراب در بیابان خشک میماند:«و سُیِّرَتِ الجِبالُ فَکانَت سَرابا»
و با از بین رفتن کامل کوهها ناهمواریهای زمین از میان میرود:«فَیَذَرُها قاعا صَفصَفا • لاتَری فیها عِوَجا ولا اَمتا»
برخی گفتهاند: مراد از بدل شدن کوهها به سراب، انعدام کوهها و باطل شدن حقیقت آنهاست. به این ترتیب آن کوههای استوار که حقایقی دارای جِرمی بس بزرگ و نیرومند بود و طوفانها نمیتوانست آنها را حرکت دهد به سرابی باطل تبدیل میشود که هیچ حقیقتی ندارد.
دگرگونی دریاها در
قرآن با دو واژه «
تسجیر »:(برافروخته شدن) «واِذَا البِحارُ سُجِّرَت»
و «
تفجیر » (منفجرشدن):«واِذَاالبِحارُ فُجِّرَت»
بیان شده است. در معنای این دو واژه نظرات گوناگونی ارائه شده است؛ مانند: به هم پیوستن آبهای زمین و پر شدن و یکی شدن دریاها
، خشک شدن دریاها و برافروخته شدن و
آتش گرفتن دریاها.
برخی گفتهاند: دریاها با متلاشی شدن کوهها در میان آنها پر میشود و آب سراسر خشکی را فرا میگیرد.
برخی دیگر احتمال دادهاند که بر اثر
زمین لرزه و آتشفشانها آب دریاها با مواد مذاب زمین که در حال جوشش است برخورد کرده، دچار برافروختگی شود یا به واسطه سقوط پارههای
ستارگان آسمان که هنوز خاموش نشده و افتادن آنها، دریاها به حالت جوشش درآید.
برخی مفسران بر افروختن و سوختن آب دریاها را به سبب
تجزیه شدن دو عنصر
آب ، یعنی
اکسیژن و
هیدروژن و سوختن آنها دانسته
و با این دیدگاه به دنبال ارائه تفسیری علمی از این رخداد برآمدهاند.
بدین ترتیب با فروپاشی کامل نظام طبیعی، آسمان و زمین ساختاری نو مییابد:«یَومَ تُبَدَّلُ الاَرضُ غَیرَ الاَرضِ والسَّم وتُ».
گفته شده: با تدبّر کافی در آیات مربوط به تبدیل زمین و آسمان میتوان فهمید که مراد از این «تبدیل» آن معنایی که معمولا به ذهن میرسد (مانند
تبدیل خاک زمین به
نقره یا
نان و...) نیست، بلکه مراد این است که نظام
دنیا کاملا از بین رفته، و نظامی دیگر با شئونی دیگر غیر از آنچه ما تصور میکنیم پدید میآید.
برخی در توضیح چگونگی تبدیل آسمانها و زمین گفتهاند: اهل
بصیرت پیش از وقوع
قیامت ، امور و احوال آخرت را با چشم اخروی میبینند و برای مشاهده روز قیامت، به مرگ طبیعی نیازی ندارند، زیرا با تبدیل نشئه دنیوی آنها به نشئه اخروی و تبدیل گوشها و چشمها و حواس آنها به گوشها و چشمها و حواس اخروی، همه موجودات آسمان و زمین نیز نزد آنان تبدیل میگردند، زیرا هریک از موجودات طبیعی دارای دو نشئه است که نشئه دنیوی آنها با حواس دنیوی و نشئه اخروی آنها با بدل شدن این حواس به حواسی اخروی قابل مشاهده است و
آیه ۴۸
ابراهیم به این تبدیل اشاره دارد
و بیشتر اهل
بهشت هم اکنون در بهشتاند، چنانکه بیشتر اهل
جهنم نیز هم اکنون در جهنّماند؛ ولی به سبب نداشتن حواس اخروی آن را ادراک نمیکنند
و آخرت با ازبین رفتن حجابها و ظهور حقایق و زوال تعیّنات و تمیّز حق از باطل، حاصل میشود.
از آیه ۲۲ ق
نیز استفاده میشود که هر چه
انسان در
قیامت مشاهده میکند، در دنیا موجود بوده و برای وی مهیّا شده است؛ ولی او از آنها غافل است و ویژگی روز قیامت آن است که در آنروز پرده کنار رفته و آنچه پشت آن است دیده میشود
، پس حقیقت
معاد ظهور حقیقت اشیا پس از خفای آن است
و بیشترین صفاتی که در
قرآن برای قیامت ذکر شده به آن روز اختصاص ندارد، بلکه این صفات در روز قیامت کاملا آشکار میشود.
از کهکشان تا انسان؛ انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیضاوی؛ بحارالانوار؛ به سوی جهان ابدی؛ پیام
قرآن؛ تاجالعروس من جواهر القاموس؛ التبیان فی تفسیر
القرآن؛ التحقیق فی کلمات
القرآن الکریم؛ تحقیقی در دین مسیح؛ تفسیر التحریر و التنویر؛ تفسیر جوامع الجامع؛ تفسیر
غریب القرآن الکریم؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر
القرآن العظیم، ابنکثیر؛ تفسیر نمونه؛ جامعالبیان عن تأویل آی
القرآن؛ الجامع لاحکام
القرآن، قرطبی؛ الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روحالمعانی فی تفسیر
القرآن العظیم؛ زاد المسیر فی علم التفسیر؛ ساختمان خورشید؛ السنن الواردة فیالفتن و عوائلها و الساعة و اشراطها؛ فی ظلال
القرآن؛ قاموس کتاب مقدس؛ کتاب مقدس؛ لسان العرب؛ مجمعالبیان فی تفسیر
القرآن؛ المعجم الصغیر؛ مفردات الفاظ
القرآن؛ المیزان فی تفسیر
القرآن؛ النهایة فی
غریب الحدیث و الاثر؛ الیوم الآخر بین الیهودیة و المسیحیة و الاسلام.
مرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «اشراط الساعه ».