نسخ قرآن به سنّت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نسخ حکمی قرآنی به وسیله
سنّت معصومین (علیهمالسلام) را نسخ قرآن به سنت گویند. این بحث در
اصول فقه کاربرد دارد.
نسخ قرآن به سنت، به این معنا است که حکمی از
قرآن کریم به وسیله سنتی از
معصومین (علیهمالسلام) نسخ میگردد.
در جواز
نسخ قرآن به سنت متواتر و قطعی اختلاف است و کسانی که آن را ممکن دانستهاند، میگویند چنین نسخی صورت نگرفته، اگر چه
محال نیست.
همچنین در
جواز نسخ قرآن کریم به
سنت و
خبر واحد اختلاف وجود دارد و اکثریت قریب به اتفاق
علمای اسلام آن را
جایز نمیدانند، و کسانی که آن را جایز میدانند، به وقوع آن در نسخ بخشی از
آیه وصیت که شامل
وصیت برای
والدین و
اقرباء نیز میشود به
حدیث نقل شده از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) مبنی بر «اَلا لاوصیة لوارث» استدلال نمودهاند.
یکی از اقسام نسخ قرآن، نسخ قرآن به سنّت است، که دو قسم دارد:
۱.
نسخ قرآن به خبر واحد ؛
۲.
نسخ قرآن به خبر متواتر .
گروهی از دانشمندان
اهل سنّت ، نسخ قرآن به
خبر واحد را پذیرفتهاند؛ اما بیشتر محققان، این نسخ را
انکار کردهاند. درباره نسخ قرآن با خبر متواتر نیز اختلاف نظر هست؛ گروهی با این استدلال که
سنّت نیز همانند
آیات قرآن از سوی
خدا است
و فرقی میان
کتاب و سنت در
تشریع نیست و نیز با
استناد به مواردی از نسخ قرآن به سنت متواتر، آن را پذیرفتهاند. از نمونههای نسخ قرآن به سنّت متواتر،
آیه ۱۸۰
سوره بقره درباره
وصیت و نیز آیه ۲
سوره نور درباره حکم
شلاق درباره
زنان باکره و غیر باکره است.
مخالفان نسخ قرآن به سنّت متواتر نیز به ادلّه عقلی و نقلی استناد کردهاند؛ مانند:
۱. سنّت،
فرع قرآن است و
حجیت و اعتبارش با قرآن
ثابت شده است. با این فرض، چگونه ممکن است فرع بر
اصل پیشی بگیرد و آن را نسخ کند؟!
۲. قرآن از جهات مختلفی از سنّت قویتر است؛ از جمله این که الفاظ قرآن
معجزه ، و
مسّ قرآن بدون
طهارت حرام است؛ حال چگونه اضعف میتواند اقوا را از بین ببرد؟!
۳. نپذیرفتن نسخ قرآن با سنّت متواتر موجب صیانت قرآن از
طعن طعنه زنندگان میشود؛
۴. به
شهادت آیاتی از قرآن، نسخ قرآن به سنّت
جایز نیست؛ مانند:
ا. آیه ۱۰۶ سوره بقره:(مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ اَوْ نُنسِهَا نَاْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا اَوْ مِثْلِهَا...). این آیه، نسخ قرآن را منسوب به خدا میداند؛ بنابراین، تنها قرآن میتواند
ناسخ باشد، نه چیز دیگر؛
ب. آیه ۴۴
سوره نحل :(... وَاَنزَلْنَا اِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ اِلَیْهِمْ...) که سنّت را مبیّن قرآن معرفی کرده است، نه ناسخ آن؛
ج. آیه ۱۰۱ سوره نحل:(وَاِذَا بَدَّلْنَا آیَةً مَّکَانَ آیَةٍ وَاللّهُ اَعْلَمُ بِمَا یُنَزِّلُ...) که تبدیل آیه را تنها به آیه معرفی کرده است، نه به سنّت و امثال آن.
اما به اعتقاد گروه مقابل، هیچ یک از این ادله نمیتواند ادعای مخالفان را ثابت کند؛ زیرا:
۱. اولاً اگر سنّت، آیاتی را که بیان گر حجیّت و اعتبار خود سنت است نسخ میکرد، اشکال وارد بود؛ در حالی که سنّت، آیاتی را نسخ میکند که ربطی به حجیت و اعتبار سنت ندارد؛ ثانیاً خود قرآن به پیروی از
رسول گرامی صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و سنّت او فرمان داده است؛ لذا اگر سنّت در جایی به نسخ
امر کند و ما آن را نپذیریم، در
حقیقت برخلاف دستور
خداوند عمل کردهایم.
۲. گرچه قرآن در جهات یاد شده اقوی از سنّت است، اما این دلیل بر اقوا بودن دلالت آیات از دلالت سنّت نیست؛ زیرا تقدیم سنّت در صورت تعارض صرفاً به آن دلیل است که سنّت بیانگر آیه و قرینه بر آن است.
۳. همان گونه که
صیانت از قرآن لازم است، صیانت از
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و سنّت او هم لازم است و نمیتوان به خاطر بهانه گیری
کافران و
ملحدان از مطلب حقی چشمپوشی کرد.
۴. اشکال
استدلال به
آیات ، عبارت است از این که در آیه (مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ...) باید گفت حکمی که توسط رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم صادر میشود، آن هم از سوی خدا است؛ بنابراین، اگر سنّت نبوی آیهای را نسخ کند، هیچ اشکالی ندارد.
اما در آیه دوم، مبیّن بودن
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با ناسخ بودن آن منافاتی ندارد؛ زیرا نسخ هم نوعی بیان و
تبیین است؛ بیان انتهای
حکم شرعی به طریق شرعی.
اما در
آیه سوم، اوّلاً ظهور آیه در تبدیل «لفظ» آیهای به آیه دیگر است؛ درحالی که بحث ما در این جا تبدیل حکم آیه است؛ ثانیاً این آیه از واقعیتی خارجی
حکایت میکند؛ به این شرح که هرگاه پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم آیهای را به جای آیهای دیگر میآورد، آن حضرت را به
افترا بر
خداوند متهم میکردند؛ ولی این دلیل نمیشود که تبدیل آیه (نسخ) صرفاً با آیه ممکن است و لا غیر.
فرهنگنامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۸۳۸، برگرفته از مقاله «نسخ قرآن به سنت». فرهنگنامه علوم قرآنی، برگرفته از مقاله «نسخ قرآن به سنت».