نحله (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نِحْلَه (به کسر نون، سکون حاء و فتح لام) از
واژگان قرآن کریم به معنای عطیّه است.
نِحْلَه به معنی عطیّه است در
مجمع گوید: نحله عطیّهای است که در مقابل
ثمن و
عوض نباشد،
راغب نیز نظیر آن را گفته است.
راغب معنای اصلی
نحل را
زنبور عسل گرفته و گوید: به نظر من مهریّه را از آن جهت نحله گویند که عطیّه مرد مثل عطیّه زنبور عسل عوض مالی ندارد و گوید: میشود عطیّه را معنای اصلی قرارداد در این صورت زنبور را از آن جهت نحل گویند که کارش عطیّهایست نسبت به مردم
(به اختصار) در مجمع وجه دوّم را اختیار فرموده و گوید: زنبور را نحل گویند که خداوند بوسیله او عسل را به مردم عطا کرده است.
(وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَ نِحْلَةً) (و مهر زنان را به طور كامل بعنوان يک بدهى يا
هدیه، به آنان بپردازيد)
مراد از «
(صَدُقة)» (بفتح صاد و ضمّ دال)
مهریّه زنان است
گوئی علّت این تسمیه آنست که اعطاء آن دلیل صدق الفت و
عشق مرد به
زن است و اطلاق نحله از آنست که مهریّه فقط عطیّه و بخششی است از مرد و با این دو لفظ
قرآن کریم موقعیّت مهر را در
اسلام بیان کرده که چون موقعیّت زن موقعیّت عشق و موقعیّت مرد موقعیّت تمنّا و خواهش از زن است لذا مهریّهای به او میدهد که فقط عطیّه و شاهد صدق توجّه مرد به زن است.
هبه،
تملیک عینی است مجاناً و بدون عوض. و این همان هبه به معنای اعم است که شامل صدقه و
سکنی و غیر آن میشود و اما معنای اصطلاحی خاص آن که در مقابل نظایر آن است، احتیاج به قیدهای خارجکننده دارد و مطلب سهل است. و گاهی از آن به «
عطیّه» و «
نحله» تعبیر میشود. و هبه، عقدی است که احتیاج دارد به ایجابی با هر لفظی که بر مقصود دلالت کند - مانند «هبه کردم (بخشیدم) به تو» یا «به ملک تو در آوردم» یا «این مال تو» و مانند اینها - و به قبول با چیزی که دلالت بر رضایت نماید. و عربی در آن معتبر نیست. و بنابر اقوی با
معاطات - با تسلیم عین و تحویل گرفتن آن به عنوان هبه - واقع میشود.
عطیّه برای ارحام مستحب است، ارحامی که خدای متعال مؤکداً به صله ایشان امر فرموده و از قطع ایشان نهی کرده است، که از مولای ما
امام باقر (علیهالسلام) است که فرموده: «در کتاب
علی (علیهالسلام) است که صاحب سه خصلت ابداً نمیمیرد تا وبال و نتیجه بد آنها را ببیند: ظلم و قطع رحم و قسم دروغ که با آن با خدا مبارزه میکند. همانا ثواب صله رحم از ثواب همه طاعتها زودتر به صاحبش میرسد؛ یک قبیله با اینکه فاسقند
صله رحم میکنند و این باعث زیادی اموال و جمعیتشان میشود، قسم دروغ و قطع رحم خانهها را از اهلش خالی میکند و خویشاوندی را انتقال میدهد و انتقال خویشاوندی موجب قطع نسل است». و صله رحم نسبت به پدر و مادر اولی است، چون که خداوند به نیکی به آن دو امر کرده است، از
امام صادق (علیهالسلام) روایت است که «مردی پیش
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد و از حضرت درخواست توصیه نمود، حضرت فرمود: اصلاً به خدا شرک مورز، اگرچه سوزانده شوی و عذاب گردی مگر آنکه قلبت به ایمان ثابت باشد و پدر و مادرت را اطاعت کن و به آنان نیکی نما، زنده باشند یا مرده و اگر پدر و مادرت به تو امر کردند که از اهل و مالت دست بکشی این کار را انجام بده، چون که این از ایمان است».
و
مادر از همه اولی است، زیرا که در نیکی و صله به مادر بیش از پدر تاکید شده است، که از امام صادق (علیهالسلام) روایت است: «مردی پیش پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد و عرض کرد یا رسول اللَّه به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: مادرت. گفت بعد چه کسی؟ فرمود: مادرت. گفت بعد چه کسی؟ فرمود: مادرت. گفت سپس چه کسی؟ فرمود: پدرت». و روایت به این مضامین زیاد است که به مظانش مراجعه شود.
برتری دادن بعضی از فرزندان بر بعضی دیگر، در عطیّه جایز است، ولی
کراهت دارد و چهبسا
حرام باشد اگر سبب برانگیخته شدن
فتنه و
کینه و دشمنی شود که به فساد بکشاند. همان طور که در جایی که ایمن از فساد باشد و بعضی از آنان خصوصیتی داشته باشند که موجب اولویت مراعات آن شود، برتریدادن آن چهبسا ترجیح داشته باشد.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «نحله»، ج۷، ص۳۶. •
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی