نجوا (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نَجْوا (به فتح نون و سکون جیم) از
واژگان قرآن کریم به معنای بیخ گوشی حرف زدن و سخن سرّی است.
مشتقات
نَجْوا که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
نَجْوی (به فتح نون و سکون جیم) به معنای بیخ گوشی حرف زدن و سخن سرّی؛
نَجْواهُمْ (به فتح نون و سکون جیم) به معنی سخنان در گوشیشان؛
نَجِیًّا (به فتح نون و ضم جیم) به معنی نجوا کننده؛
ناجَیْتُمُ (به فتح جیم) به معنی گفتگوی محرمانه کنید؛
نَجْواکُمْ (به فتح نون و سکون جیم) به معنی گفتگوی محرمانه کنید.
نَجْوا به معنای بیخ گوشی حرف زدن و سخن سرّی (راز و راز گفتن) است.
اسم و
مصدر هر دو به کار رفته است.
در لغت آمده:
«نَجَا فلانا نَجْواً و نَجْوَی سارّه» یعنی پنهانی با او گفتگو کرد ایضا
«نَاجَاه مُنَاجَاة: سارّهُ» راغب در علّت این تسمیه گفته:
اصل این کلمه آن است که در جای مرتفعی با طرف راز خلوت کنی. به قولی
اصل آن
نجات است و آن اینکه به کسی در آنچه خلاص و
نجات اوست یاری کنی.
به مواردی از
نَجْوا که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(اَ لَمْ یَعْلَمُوا اَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ) (آيا نمىدانستند كه خداوند، اسرار و سخنان درگوشىِ آنها را مىداند)
طبرسی ذیل آیه فوق فرموده: نجوی در
اصل به معنی دوری است گویی نجوی کنندگان خود را از مردم دور میکنند و به قولی آن از نَجْوَة به معنی مکان مرتفع است که
سیل به آن نمیرسد گویی متناجیان سخن خویش را به محلی بالا میبرند که کسی که غیر از خودشان به آنجا نمیرسد.
(لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ) (بسيارى از سخنان درگوشى و جلسات محرمانه آنها، خير و سودى ندارد)
طبرسی ذیل آیه فوق از
زجاج نقل میکند: نجوی در کلام آن است که جمعی یا دو نفر در آن منفرد باشند خواه سرّی بگویند یا آشکار.
پس در نجوی بیخ گوشی بودن لازم نیست بلکه آن سخنی است که دور از اغیار باشد قرآن کریم نیز این معنی را تایید میکند.
(اَ لَمْ یَعْلَمُوا اَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ اَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ) (آيا نمىدانستند كه خداوند، اسرار و سخنان درگوشىِ آنها را مىداند؛ و خداوند داناى اسرار نهان است)
ظاهرا مراد از سرّ آن است که در نفس خویش دارند و نجواهم سخن پنهانی آنهاست یعنی مگر نمیدانند که خدا نهان آنها و راز گفتنشان را میداند و خدا دانای نهانهاست.
(اَ لَمْ تَرَ اِلَی الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوی ثُمَّ یَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ وَ یَتَناجَوْنَ بِالْاِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ..) (آيا نديدى كسانى را كه از نجوا سخنان در گوشى نهى شدند، سپس به كارى كه از آن نهى شده بودند باز مىگردند و براى انجام
گناه و تعدّى و نافرمانىِ پيامبر به نجوا مىپردازند)
(اِنَّمَا النَّجْوی مِنَ الشَّیْطانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً اِلَّا بِاِذْنِ اللَّهِ.) (نجوا تنها از سوى
شیطان است؛ تا
مؤمنان را غمگين سازد؛ ولى نمىتواند هيچگونه ضررى به آنها برساند جز به فرمان خدا)
مراد از نجوی ظاهرا همان نجوای منافقان و مریض القلبها است و آیه تذکّر میدهد که مؤمنان از آن نترسند.
(فَلَمَّا اسْتَیْاَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیًّا) (هنگامى كه برادران از او مأيوس شدند، به كنارى رفتند و با هم به نجوا پرداختند)
نَجِیّ بر وزن فعیل قومی است که با هم نجوی میکنند در واحد و جمع یکسان باشد یعنی: چون از
یوسف ناامید شدند (از اینکه برادر آنها را بدهد) از مردم کنار شدند در حالیکه میان خویش نجوی میکردند که چه بکنند.
(وَ نادَیْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْاَیْمَنِ وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا) (ما او را از جانب راست كوه طور فرا خوانديم؛ و همچون نجوا كننده او را به خود نزديک ساختيم)
(نَجِیًّا) حال است از فاعل
(قَرَّبْناهُ) یعنی: موسی را از جانب راست
طور ندا کردیم در حالیکه با او
مناجات میکردیم مقرّب درگاه خود نمودیم، ممکن حال باشد از مفعول
(قَرَّبْناهُ) که مراد
موسی (علیهالسّلام) است.
(نَحْنُ اَعْلَمُ بِما یَسْتَمِعُونَ بِهِ اِذْ یَسْتَمِعُونَ اِلَیْکَ وَ اِذْ هُمْ نَجْوی.) (ما بهتر مىدانيم براى چه گوش فرا مىدهند؛ و همچنين در آن هنگام كه با هم نجوا مىكنند.)
(نَجْوَی) مصدر است به معنی فاعل، واحد و جمع در آن یکسان است یعنی ما به آنچه گوش میدهند در حین استماعشان داناییم و نیز آنگاه که نجوی کنندگانند، به قول بعضی تقدیر آن (و اذ هم ذو نجوی) است.
(یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ اَطْهَرُ فَاِنْ لَمْ تَجِدُوا فَاِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ) «یعنی چون خواستید با رسول خدا مناجات و گفتگو کنید پیش از آن صدقهای بدهید آن برای شما خیر و پاک کنندهتر است و اگر نیافتید خدا غفور رحیم است»
آیه روشن است در اینکه ثروتمندان اگر میخواستند محضر
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مشرّف شده و مذاکره کنند، لازم بود اوّل صدقهای بدهند جمله
(فَاِنْ لَمْ تَجِدُوا...) نشان میدهد که آن حکم وجوبی بوده و از فقراء ساقط بوده است.
المیزان در علت این حکم احتمال داده که: اغنیاء بیشتر با آن حضرت خلوت میکردند و در آن نوعی
تقرّب و اختصاص به آن حضرت نشان میدادند و آن سبب حزن و شکسته خاطر بودن فقراء میشد لذا مامور شدند که
صدقه دهند تا سبب از بین رفتن
حزن و غیظ قلوب فقراء شود (از یک طرف به زیارت و مناجات آن حضرت نائل شوند و از طرف دیگر با صدقه از شکسته خاطر بودن بینوایان جلوگیری کنند.)
نگارنده گوید: علت حکم همان
(ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ اَطْهَرُ) (اين براى شما بهتر و پاكيزهتر است)
است و میشود احتمال المیزان را از آن استفاده کرد.
(اَ اَشْفَقْتُمْ اَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ) (آيا ترسيديد فقير شويد كه از دادن صدقات قبل از نجوا خوددارىكرديد؟!)
آیه ۱۳
مجادله که نقل خواهد شد حکم این آیه را
نسخ کرده و از قرار معلوم کسی جز
علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) به این آیه تا نسخ شدنش عمل نکرده است در مجمع از آن حضرت نقل شده که فرمود: در قرآن آیهای هست که کسی پیش از من به آن عمل نکرده و بعد از من نخواهد کرد آن
(یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ...) است من دیناری داشتم آن را به ده
درهم فروختم هر گاه خواستم با رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مناجات کنم یک درهم صدقه دادم تا آیه آن را نسخ کرد این روایت در
تفسیر کشاف نیز نقل شده، در المیزان آن را از
در المنثور نقل میکند.
در
مجمع و کشاف از
ابن عمر نقل کرده که گفت: برای علی بن ابی طالب سه فضیلت است اگر یکی برای من بود از شتران سرخ موی در پیشم محبوبتر بود: تزویج فاطمه، اعطاء رایه روز خیبر و
آیه نجوی.
در مجمع و تفسیر خازن و
ابن کثیر نقل شده: چون مردم از مناجات جز در صورت صدقه نهی شدند کسی جز علی بن ابی طالب با آن حضرت مناجات نکرد که او دیناری صدقه داد و مناجات کرد سپس آیه رخصت نازل شد.
زمخشری گوید: به قولی مدت این حکم ده شب و به قولی قسمتی از یک روز بود.
آیه بعدی چنین است:
(اَ اَشْفَقْتُمْ اَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ فَاِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَاَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ اَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ...) «یعنی آیا از
فقر ترسیدید از اینکه پیش از نجوی صدقاتی بدهید پس حالا که نکردید و خداوند از شما اغماض نمود
نماز بخوانید و
زکات بدهید و خدا و رسول را اطاعت کنید (یعنی به دستورات دیگر عمل نمائید.)»
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «نجوی»، ج۷، ص۲۶-۳۰.