• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نام پدر امام زمان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



طبق اعتقاد شیعیان دوازده امامی و به اعتراف علمای اهل‌سنت، پدر حضرت مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف)، امام حسن عسکری (علیه‌السلام) است؛ اما بسیاری از علمای اهل‌سنت، برای ابطال نظر شیعه در مورد امام زمان (عجّل‌اللهتعالی‌فرجه‌الشریف)، ادعا کرده‌اند که طبق روایات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نام پدر آن حضرت، عبدالله است، در این مقاله با توجه به روایات خود اهل‌سنت اثبات خواهیم کرد که این مدعا باطل است.

فهرست مندرجات

۱ - شبهه در نام پدر امام زمان
۲ - پاسخ شبهه
۳ - روایات اهل‌سنت با تعبیر اسمه اسمی
       ۳.۱ - طریق ابوهریره با سند صحیح
              ۳.۱.۱ - ابوعیسی ترمذی
              ۳.۱.۲ - ابن‌اثیر جزری
              ۳.۱.۳ - سیوطی
              ۳.۱.۴ - ابن‌کثیر دمشقی
       ۳.۲ - طریق ابن‌مسعود
              ۳.۲.۱ - نقل توسط عمرو
                     ۳.۲.۱.۱ - نقل اول در المعجم الکبیر
                     ۳.۲.۱.۲ - نقل دوم در تاریخ واسط
              ۳.۲.۲ - نقل توسط عاصم
       ۳.۳ - طریق حذیفه بن یمان
              ۳.۳.۱ - مقدسی شافعی
              ۳.۳.۲ - محب‌الدین طبری
              ۳.۳.۳ - محمد بن ابی‌بکر حنبلی
              ۳.۳.۴ - جلال‌الدین سیوطی
       ۳.۴ - طریق عبدالله بن عمر
       ۳.۵ - طریق ابن‌عباس
       ۳.۶ - طریق ابوسعید خدری
       ۳.۷ - طریق امیرمومنان
       ۳.۸ - نتیجه‌گیری بخش اول
۴ - روایات اهل‌سنت با اضافه اسم ابیه کاسم ابی
       ۴.۱ - بررسی سندی این روایات
              ۴.۱.۱ - طریق تمیم داری
              ۴.۱.۲ - طریق قرة بن ایاس
                     ۴.۱.۲.۱ - اقرار علمای اهل‌سنت به ضعف سند
              ۴.۱.۳ - طریق ابوالطفیل
              ۴.۱.۴ - طریق عبدالله بن مسعود
                     ۴.۱.۴.۱ - طریق اول در مستدرک
                     ۴.۱.۴.۲ - طریق دوم از عاصم
                     ۴.۱.۴.۳ - بررسی طریق عاصم
              ۴.۱.۵ - نتیجه‌گیری بررسی سندی روایات
       ۴.۲ - اقرار اهل‌سنت به بطلان عبارت اسم ابیه
              ۴.۲.۱ - مدعیان مهدویت
                     ۴.۲.۱.۱ - محمد عبدالله بن حسن
                     ۴.۲.۱.۲ - مهدی عباسی
       ۴.۳ - پدر امام زمان نزد علمای اهل‌سنت
              ۴.۳.۱ - اشکال
              ۴.۳.۲ - پاسخ‌ها
              ۴.۳.۳ - نتیجه
       ۴.۴ - قابلیت توجیه زیاده روایات
              ۴.۴.۱ - مراد از اسم ابیه
              ۴.۴.۲ - احتمال تصحیف جمله اسم ابیه
۵ - نتیجه‌گیری
۶ - پانویس
۷ - منبع


بسیاری از علمای اهل سنت، برای ابطال نظر شیعه در مورد امام زمان (عجّل‌اللهتعالی‌فرجه‌الشریف)، ادعا کرده‌اند که طبق روایات نام پدر آن حضرت، عبدالله است؛ از جمله ابن‌تیمیه که در حقیقت مؤسس فکری وهابیت به شمار می‌رود، این شبهه را در کتاب معروفش منهاج السنه، مطرح کرده است: ان الاثنی عشریة الذین ادّعوا ان هذا هو مذهبهم، مهدیهم اسمه محمد بن الحسن. والمهدی المنعوت الذی وصفه النبی صلی الله علیه وسلم اسمه محمد بن عبد اللّه. ولهذا حذفت طائفة ذکر الاب من لفظ الرسول حتی لا یناقض ما کذبت. وطائفة حرّفته، فقالت: جده الحسین، وکنیته ابو عبد اللّه، فمعناه محمد بن ابی عبد اللّه، وجعلت الکنیة اسما.
شیعیان دوازده امامی که ادعا می‌کنند مذهب‌شان دوازده امامی است، اسم مهدی آنان م ح م د بن الحسن است در حالی که آن مهدی را که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) توصیف کرده، اسمش محمد بن عبدالله است. به این جهت گروهی از شیعه، جمله «اسم ابیه اسم ابی» را از روایت رسول خدا حذف کرده تا با دروغ‌های آنان تناقض نداشته باشد و گروهی نیز روایت را تحریف کرده‌اند و گفته‌اند: جد مهدی، حسین و کنیه جدش ابوعبدالله است پس معنای روایت رسول خدا این می‌شود که اسم مهدی محمد بن ابی‌عبدالله است و کنیه اسم قرار داده شده است.
همچنین در جای دیگری از کتابش می‌نویسد: واحادیث المهدی معروفة، رواها الامام احمد وابو داود والترمذی وغیرهم، کحدیث عبدالله بن مسعود عن النبی صلی الله علیه وسلم انه قال: لو لم یبق من الدنیا الا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث فیه رجلا من اهل بیتی یواطئ اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی، یملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا.
روایات مهدی شناخته شده است که آن‌ها را امام احمد حنبل و ابوداود و ترمذی و غیر آنان نقل کرده‌اند. مانند روایت عبدالله بن مسعود از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که فرمود: اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی بماند، خداوند آن روز را طولانی کند تا این که مردی از اهل بیت من که نام او نام من و نام پدر او نام پدر من است بر انگیخته شود، او زمین را از قسط و عدل آکنده سازد همانگونه که از ظلم و جور پر شده است.
برخی از علمای اهل سنت نیز بعد از ابن‌تیمیه، این سخن او را تکرار کرده که جهت پرهیز از اطاله سخن، از ذکر کلام آنها خودداری می‌کنیم.
با توجه به متن کلام ابن‌تیمیه، این شبهه دو بخش دارد:
۱. عقیده شیعه در مورد نسب حضرت مهدی با این روایات مطابقت ندارد.
۲. برای این که اعتقاد شیعیان با این روایت مطابقت کند، جمله پایانی روایات را حذف و یا دست به تحریف آن زده‌اند.
قبل از ورود به پاسخ این مطلب، تذکر این نکته لازم است که ابن‌تیمیه به روایاتی استناد کرده است که اصلا برای شیعیان حجت نیست و شیعیان ارزشی برای آن قائل نیستند؛ پس ابن‌تیمیه و همفکران او نمی‌توانند با استناد به روایاتی که دشمنان آن‌ها نقل کرده است، شیعیان را ملزم به پذیرش آن‌ها نمایند. ضمن این‌که ما در این مقاله ثابت خواهیم کرد که حتی این روایات برای اهل سنت نیز حجت نیست و آن‌ها را نیز قانع نخواهد کرد.


در ابتدا به پاسخ شبهه دوم پرداخته و با روایات صحیح‌السند اهل سنت، ثابت خواهیم کرد که در کتب آنها عبارت «اسمه اسمی» بدون زیاده، با حداقل دو سند صحیح به نظر اهل سنت، و از چندین نفر از صحابه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از جمله ابن‌مسعود، ابوهریره، حذیفه، ابن‌عباس، ابوسعید خدری و عبدالله بن عمر در منابع اهل سنت آمده است.
این دسته علاوه بر این‌که طریق صحیح نیز دارند، به حد استفاضه هم می‌رسند و این نشانگر این است که روایت این گروه صحیح است. بنابراین، این ادعا که شیعیان، برای اثبات اعتقاد خود، دست به تحریف روایت زده‌اند، ادعایی باطل و کذب است، و نظر شیعیان، مطابق با این دسته از روایات اهل سنت است.
سپس، به بررسی روایاتی که زیاده «اسم ابیه اسم ابی» در آنها آمده است، ثابت می‌شود که تمام طرق آن، غیر از یک طریق (طریق مشهور) ضعیف است، و آن یک طریق نیز توسط یک راوی مضطرب‌الحدیث نقل شده است که گاهی روایت را با این زیاده و گاهی بدون این زیاده نقل کرده است! و بنابراین برای اثبات زیاده نمی‌توان به سخن او اعتماد کرد. و حتی علمای اهل سنت، تصریح کرده‌اند که این روایت او به خاطر اضطراب حجت نیست!
همچنین کلام علمای اهل سنت خواهد آمد که بر خلاف نظر ابن‌تیمیه، این زیاده توسط مدعیان مهدویت در روایات اضافه شده است، تا بتوانند خود را به عنوان مهدی موعود معرفی کنند! و یا حداقل مهدی شیعه را دروغ جلوه دهند!


روایاتی که تنها جمله «اسمه اسمی» را دارند، از طرق متعدد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده است.

۳.۱ - طریق ابوهریره با سند صحیح

یکی از اصحابی که طبق روایات صحیح‌السند اهل سنت، این فرمایش رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بدون جمله «اسم ابیه اسم ابی» نقل کرده، ابوهریره است و بسیاری از دانشمندان اهل سنت روایت او را در کتاب‌هایشان متذکر شده‌اند.

۳.۱.۱ - ابوعیسی ترمذی

ترمذی از محدثان پر آوازه اهل سنت، در کتاب سنن خود، ابتدا روایت عبدالله بن مسعود را آورده و در پایان، روایت ابوهریره را نقل کرده و تصریح کرده است که این روایت حسن و صحیح است: حدثنا عبد الْجَبَّارِ بن الْعَلَاءِ بن عبد الْجَبَّارِ الْعَطَّارُ حدثنا سُفْیَانُ بن عُیَیْنَةَ عن عَاصِمٍ عن زِرٍّ عن عبد اللَّهِ عن النبی صلی الله علیه وسلم قال: یَلِی رَجُلٌ من اَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی قال عَاصِمٌ وانا ابو صَالِحٍ عن ابی هُرَیْرَةَ قال: لو لم یَبْقَ من الدُّنْیَا الا یَوْمٌ لَطَوَّلَ الله ذلک الْیَوْمَ حتی یَلِیَ...
قال ابو عِیسَی: هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ.
ابن‌مسعود می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: مردی از اهل بیت من که هم اسم من است می‌آید. به نقل ابوهریره نیز رسول خدا فرموده است: اگر از عمر دینا تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن را آنقدر طولانی کند تا این که مردی از اهل بیت من که هم اسم من است بیاید.
ابوعیسی گفته است: این رویت حسن و صحیح است.
بررسی سند روایت:
خود ترمذی این روایت را صحیح دانسته است و البانی نیز این روایت را تصحیح می‌کند، اما برای تکمیل بحث، سند آن را به صورت کامل مورد بررسی قرار می‌دهیم:
سند روایت چنین است:
۱- ترمذی ۲- عبدالجبار بن العلاء ۳- سفیان بن عیینه ۴- عاصم بن بهدله ۵- ابوصالح ۶- ابی‌هریره ۷- رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم).
۱- محمد بن عیسی بن سوره، ابوعیسی الترمذی صاحب سنن
او صاحب یکی از صحاح سته اهل سنت است و در وثاقت او در نزد اهل سنت هیچ شکی نیست!
۲- عبدالجبار بن العلاء بن عبدالجبار العطار
او از راویان صحیح مسلم است، ذهبی در مورد او می‌گوید: عبدالجبار بن العلاء بن عبدالجبار الامام المحدث الثقة ابو بکر البصری
عبدالجبار بن علاء بن عبدالجبار، امام، محدث، ثقه...
۳- سفیان بن عیینة بن ابی‌عمران بن میمون
روایات او در همه صحاح سته اهل سنت موجود است، ذهبی در مورد او می‌گوید: الامام الکبیر حافظ العصر شیخ الاسلام
امام بزرگ، حافظ زمانه، شیخ الاسلام و...
۴- عاصم بن بهدلة ابی‌النجود الاسدی الکوفی
او یکی از قراء ثمانیه و از راویان صحاح سته است.
ذهبی در مورد او می‌گوید: الامام الکبیر مقریء العصر
امام بزرگ و مقرء (کسی که تمام قرائت‌ها در زمان خودش به او می‌رسد) زمان خود!
۵- ذکوان ابوصالح السمان الزیات المدنی
او نیز از روات صحاح سته اهل سنت است، ذهبی در مورد او می‌گوید:
القدوة الحافظ الحجة... ذکره الامام احمد فقال ثقة ثقة من اجل الناس واوثقهم
پیشوا، حافظ، حجت... امام احمد او را یاد کرده و گفت: ثقه ثقه و از گرامی‌ترین مردم و موثق‌ترین آنهاست!
۶- ابوهریره:
او نیز از مشهورترین صحابه است، و به نظر اهل سنت، نیازی به بررسی رجالی او نیست!
بنا بر این، این روایت از جهت سندی، صحیح و بدون اشکال است.

۳.۱.۲ - ابن‌اثیر جزری

ابن‌اثیر جزری نیز روایت ابوهریره را از سنن ترمذی نقل کرده است.
[۸] ابن‌اثیر الجزری، المبارک بن محمد ابن الاثیر (متوفای۵۴۴هـ)، معجم جامع الاصول فی احادیث الرسول، ج۱۰، ص۳۳۰، طبق برنامه الجامع الکبیر.


۳.۱.۳ - سیوطی

جلال‌الدین سیوطی روایت ابوهریره را در کتاب الفتح الکبیر و جامع الاحادیث این‌گونه آورده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلّم) فرمود: لاَ تَذْهَبُ الدُّنْیَا وَلاَ تَنْقَضِی حَتَّی یَمْلِکَ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِیءُ اسْمُهُ اسْمِی.
او روایت ابوهریره را در الفتح الکبیر، با این عبارت آورده است: یَلِی رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِیءُ اسْمُهُ اسْمِی لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا اِلاَّ یَوْمٌ لَطَوَّلَ الله.

۳.۱.۴ - ابن‌کثیر دمشقی

ابن‌کثیر، روایت ابوهریره را از طریق ابوعاصم که از راویان بخاری و مسلم است، نقل کرده و در پایان، بر صحیح بودن روایت تصریح کرده است: قال عاصم: واخبرنا ابو عاصم عن ابی هریرة قال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: لو لم یبق من الدنیا الا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یلی الرجل من اهل بیتی یواطیء اسمه اسمی. هذا حدیث حسن صحیح.

۳.۲ - طریق ابن‌مسعود

این روایت از ابن‌مسعود بدون جمله «واسم ابیه اسم ابی» توسط عاصم از زر بن حبیش که از راویان بخاری و مسلم هستند، نقل شده و بسیاری از بزرگان اهل سنت آن را در کتاب‌هایشان آورده‌اند؛ نقل از ابن‌مسعود، به دو طریق صورت گرفته است: از طریق عاصم از زر و از طریق عمرو بن مره از زر که هر دو نقل را مطرح خواهیم کرد.

۳.۲.۱ - نقل توسط عمرو

نقل توسط عمرو بن مره از زر از عبدالله بن مسعود با سند صحیح
این نقل در دو کتاب و با دو سند مختلف ولی دو متن شبیه به هم (ولی بدون زیاده اسم ابیه اسم ابی) آمده است.

۳.۲.۱.۱ - نقل اول در المعجم الکبیر

حدثنا محمد بن السَّرِیِّ بن مِهْرَانَ النَّاقِدُ ثنا عبد اللَّهِ بن عُمَرَ بن اَبَانَ ثنا یُوسُفُ بن حَوْشَبٍ الشَّیْبَانِیُّ ثنا ابو یَزِیدَ الاَعْوَرُ عن عَمْرِو بن مُرَّةَ عن زِرِّ بن حُبَیْشٍ عن عبد اللَّهِ بن مَسْعُودٍ قال قال رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم لا یَذْهَبُ الدُّنْیَا حتی یَمْلِکَ رَجُلٌ من اَهْلِ بَیْتِی یُوَافِقُ اسْمُهُ اسْمِی.
از عبدالله بن مسعود از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت شده است که فرمود: دنیا از بین نمی‌رود تا اینکه مردی از اهل بیت من که اسم او مطابق نام من است، حاکم شود.
بررسی سندی این نقل:
سند این روایت به صورت ذیل است:
۱- طبرانی صاحب المعجم الکبیر ۲- محمد بن سری بن مهران ۳- عبدالله بن عمر بن ابان ۴- یوسف بن حوشب ۵- ابویزید الاعور ۶- عمرو بن مره ۷- زر بن حبیش ۸- عبدالله بن مسعود (صحابی)
۱- طبرانی صاحب المعجم الکبیر
او به اجماع اهل سنت ثقه و مورد اطمینان است، ذهبی در مورد او می‌گوید:
۸۶ الطبرانی هو الامام الحافظ الثقة الرحال الجوال محدث الاسلام علم المعمرین ابو القاسم سلیمان بن احمد بن ایوب بن مطیر اللخمی الشامی الطبرانی صاحب المعاجم الثلاثة
طبرانی، امام حافظ ثقه، بسیار سفرکننده، محدث اسلام! یکتای معمران (کسانی که بیش از صد سال عمر کردند). .. صاحب سه معجم.
۲- محمد بن سری بن مهران
او نیز ثقه است، ذهبی در مورد او می‌گوید: محمد بن السری بن مهران الناقد. بغدادی، ثقة.
محمد بن سری بن مهران، متخصص علم رجال، بغدادی و ثقه است.
۳- عبدالله بن عمر بن ابان
ذهبی در مورد او می‌گوید: مشکدانة المحدث الامام الثقة ابو عبد الرحمن عبدالله بن عمر بن محمد ابن ابان بن صالح بن عمیر القرشی الاموی مولی عثمان رضی الله عنه
مشکدانه، محدث امام ثقه، ابوعبدالرحمن، عبدالله بن عمر بن بن محمد بن ابان بن صالح بن عمیر قریشی اموی غلام عثمان.
۴- یوسف بن حوشب
ابن ابی‌حاتم رازی متوفای ۳۲۷، از قدیمی‌ترین ائمه جرح و تعدیل اهل سنت، درباره او می‌گوید: یوسف بن حوشب اخو العوام بن حوشب روی عن عبدالله بن سعید بن ابی هند روی عنه عبدالله بن عمر بن ابان وابو سعید الاشج سمعت ابی یقول ذلک وسالته عنه فقال شیخ.
یوسف بن حوشب... از پدرم راجع به او سوال کردم، در مورد او گفت که «شیخ» است.
و به گفته علمای اهل سنت، شیخ در کلام ابن ابی‌حاتم، از الفاظ توثیق است؛ ذهبی می‌گوید: قول ابی حاتم شیخ قال ولیس هذا بتضعیف قلت بل عده ابن ابی حاتم فی مقدمة کتابه من الفاظ التوثیق وکذا الخطیب البغدادی فی الکفایة
ابی‌حاتم که می‌گوید: شیخ، مراد او تضعیف نیست، بلکه ابن ابی‌حاتم در مقدمه کتاب خویش این لفظ را از الفاظ توثیق می‌داند و همچنین خطیب بغدادی در الکفایة.
[۱۸] الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۸، ص۱۴۳، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل احمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۹۹۵م.

بنابراین، او نیز مورد توثیق علمای اهل سنت است.
۵- خلف بن حوشب الکوفی ابویزید الاعور.
ابن‌حجر عسقلانی در تقریب التهذیب درباره او گفته: خلف بن حوشب الکوفی ثقة من السادسة مات بعد الاربعین خت عس.
مزی در تهذیب الکمال در مورد او می‌گوید: اثنی علیه سفیان بن عُیَیْنَة. وَقَال النَّسَائی: لیس به باس. وذکره ابنُ حِبَّان فی کتاب"الثقات
سفیان بن عیینه او را مدح کرده است، نسائی در مورد او گفته است هیچ اشکالی ندارد، و ابن‌حبان او را در ثقات خویش آورده است!
۶- عمرو بن مره:
ابن‌حجر درباره او می‌نویسد: عمر بن مرة الشنی بفتح المعجمة وتشدید النون بصری مقبول من الرابعة د ت.
۷- زِرّ بن حبیش:
ابن‌حجر درباره او می‌نویسد: زر بکسر اوله وتشدید الراء بن حبیش بمهملة وموحدة ومعجمة مصغر بن حباشة بضم المهملة بعدها موحدة ثم معجمة الاسدی الکوفی ابو مریم ثقة جلیل مخضرم مات سنة احدی او اثنتین او ثلاث وثمانین وهو بن مائة وسبع وعشرین ع.
۸- عبدالله بن مسعود: او صحابی است و به نظر اهل سنت، نیازی به بررسی رجالی ندارد.
بنابراین سند این روایت صحیح است.

۳.۲.۱.۲ - نقل دوم در تاریخ واسط

حدثنا اسلم قال ثنا محمد بن عبدالرحمن بن فهد بن هلال قال ثنا عبدالله بن علی السمسار قال ثنا یوسف بن حوشب قال ثنا ابو یزید الاعور عن عمرو بن مرة عن زر بن حبیش عن عبدالله بن مسعود عن النبی صلی الله علیه وسلم قال لا تذهب الدنیا حتی یملک رجل من اهل بیتی یواطئ اسمه اسمی.
از عبدالله بن مسعود از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت شده است که فرمود: دنیا از بین نمی‌رود تا اینکه مردی از اهل بیت من که اسم او هم نام من است، حاکم شود.
البته در این سند، عبدالله بن علی السمسار وجود دارد که مجهول است، اما به خاطر اینکه سند قبلی تا یوسف بن حوشب، صحیح بود، مجهول بودن او ضرری نمی‌زند و نیازی به بررسی سندی ندارد و موید روایت قبل نیز به حساب می‌آید.

۳.۲.۲ - نقل توسط عاصم

نقل توسط عاصم بن بهدله (ثقه مضطرب‌الحدیث) از زر از عبدالله بن مسعود:
با وجود اینکه علمای اهل سنت تصریح به صحت سند این روایت کرده‌اند، ولی عاصم به گفته اهل سنت، مضطرب‌الحدیث است، و این روایت را گاهی با زیاده و گاهی بدون زیاده نقل کرده است، در هر صورت، طبق مبانی علمای علمای اهل سنت، متن بدون زیاده این روایت صحیح است؛ و شیعیان می‌توانند به آن استدلال کنند، اما متن با زیاده که از زر از عبدالله بن مسعود نقل شده است، به خاطر مضطرب‌الحدیث بودن راوی، قابلیت استدلال ندارد.
۱. احمد حنبل (متوفای ۲۴۱هـ) در مسند:
احمد حنبل پیشوای مذهب حنابله در مسندش پنج روایت را بدون این جمله، از طریق عاصم و زر بن حبیش آورده و جالب این است که ایشان حتی یک روایت را که این جمله اضافه را داشته باشد، نیاورده است و این دلیل بر این است که این‌گونه روایات اصلاً وجود نداشته است: حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابی ثنا سُفْیَانُ بن عُیَیْنَةَ ثنا عَاصِمٌ عن زر عن عبد اللَّهِ عَنِ النبی صلی الله علیه وسلم: لاَ تَقُومُ السَّاعَةُ حتی یلی رَجُلٌ من اَهْلِ بیتی یواطی اسْمُهُ اسمی.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فرمود: قیامت بر پا نمی‌شود تا این که مردی از اهل بیتم که هم اسم من است حاکم شود.
حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابی ثنا عُمَرُ بن عُبَیْدٍ عن عَاصِمِ بن ابی النَّجُودِ عن زِرِّ بن حُبَیْشٍ عن عبد اللَّهِ قال قال رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: لاَ تنقضی الاَیَّامُ وَلاَ یَذْهَبُ الدَّهْرُ حتی یَمْلِکَ الْعَرَبَ رَجُلٌ من اَهْلِ بیتی اسْمُهُ یواطی اسمی.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فرمود: روز و روزگار سپری نمی‌شود تا این که عرب را مردی از اهل بیت که هم نام من است حکم فرما شود.
و...
۲. ابوداود سجستانی (متوفای۲۷۵هـ) در سنن:
ابوداود سجستانی نیز این روایت را بدون این جمله اضافه، نقل کرده است: وقال فی حدیث سُفْیَانَ: لَا تَذْهَبُ او لَا تَنْقَضِی الدُّنْیَا حتی یَمْلِکَ الْعَرَبَ رَجُلٌ من اَهْلِ بَیْتِی یواطیء اسْمُهُ اسْمِی.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فرمود: دنیا نمی‌رود یا منقضی نمی‌شود تا این که مردی از اهل بیت من که هم نام من است عرب را مالک شود.
۳. ابوعیسی ترمذی (متوفای۲۷۹هـ) در سنن:
ترمذی از محدثان بزرگ و مورد اعتماد اهل سنت نیز دو روایت را که فقط جمله «یواطی اسمه اسمی» را دارند نقل کرده و در پایان هر دو روایت، به صحیح بودن آنها تصریح کرده است: حدثنا عُبَیْدُ بن اَسْبَاطِ بن مُحَمَّدٍ الْقُرَشِیُّ الْکُوفِیُّ قال: حدثنی ابی حدثنا سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ عن عَاصِمِ بن بَهْدَلَةَ عن زِرٍّ عن عبد اللَّهِ قال قال رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: لَا تَذْهَبُ الدُّنْیَا حتی یَمْلِکَ الْعَرَبَ رَجُلٌ من اَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی.
قال ابو عِیسَی: وفی الْبَاب عن عَلِیٍّ وَاَبِی سَعِیدٍ وَاُمِّ سَلَمَةَ وَاَبِی هُرَیْرَةَ وَهَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیح.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فرمود: دنیا به پایان نمی‌رود تا این که مردی از اهل بیت من که هم نام من است عرب را مالک شود.
ابوعیسی گفته است: در این باب، از علی و ابی‌سعید و‌ ام‌سلمه و ابی‌هریره نیز روایت است و این روایت حسن و صحیح است.
روایت دوم را نیز این‌گونه نقل کرده است: حدثنا عبد الْجَبَّارِ بن الْعَلَاءِ بن عبد الْجَبَّارِ الْعَطَّارُ حدثنا سُفْیَانُ بن عُیَیْنَةَ عن عَاصِمٍ عن زِرٍّ عن عبد اللَّهِ عن النبی صلی الله علیه وسلم قال: یَلِی رَجُلٌ من اَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی قال عَاصِمٌ وانا ابو صَالِحٍ عن ابی هُرَیْرَةَ قال: لو لم یَبْقَ من الدُّنْیَا الا یَوْمٌ لَطَوَّلَ الله ذلک الْیَوْمَ حتی یَلِیَ.
بعد از نقل روایت می‌گوید: قال ابو عِیسَی: هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ.
۴. ابوسعید شاشی (متوفای ۳۳۵هـ) در مسند:
شاشی از محدثان اهل سنت در قرن سوم نیز روایت عاصم را بدون این جمله نقل کرده است: حدثنا احمد بن زهیر نا عبدالله بن داهر الرازی نا عبدالله بن عبد القدوس عن الاعمش عن عاصم بن ابی النجود عن زر عن عبدالله بن مسعود وقال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: لا تقوم الساعة حتی یملک رجل من اهل بیتی یواطی اسمه اسمی یملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا.
رسول خدا فرمود: قیامت بر پا نمی‌شود تا این که مردی از اهل بیت من که هم نام من است، زمین را مالک شود. او زمین را از قسط و عدالت آکنده می‌سازد همان‌گونه که از ظلم و جور پر شده است.
۵. ابوسعید اعرابی (متوفای ۳۴۰هـ) در معجم
اعرابی، یک روایت را بدون این جمله زیاده از عاصم و زر بن حبیش آورده است: نا محمد، نا ابو الجواب، نا عمار بن رزیق، عن عاصم بن ابی النجود، عن زر، عن عبدالله بن مسعود قال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: «لا تنقضی الدنیا حتی یلی من هذه الامة رجل من اهل بیتی یواطئ اسمه اسمی»
۶. ابن‌حبان تمیمی (متوفای ۳۵۴هـ) در صحیح:
ابن‌حبان از علمای اهل نظر اهل سنت نیز روایت عاصم را بدون این جمله آورده است: وَحَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ الْحُبَابِ فِی عَقِبِهِ حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اِبْرَاهِیمَ اَبُو شِهَابٍ حَدَّثَنَا عَاصِمُ بْنُ بَهْدَلَةَ عَنْ زِرٍّ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا اِلا لَیْلَةٌ لَمَلَکَ فِیهَا رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَیْتِی اسْمُهُ اسْمِی.
در روایت دیگر نیز از زربن حبیش آورده است: اَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ اَبِی عَوْنٍ الرَّیَّانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْمُنْذِرِ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ فُضَیْلٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ شُبْرُمَةَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ اَبِی النَّجُودِ عَنْ زِرٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وسلم: یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اُمَّتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی وَخُلُقُهُ خُلُقِی فَیَمْلَؤُهَا قِسْطًا وَعَدْلا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْمًا وَجَوْرًا.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فرمود: مردی از امت من که هم نام و هم خلق من است ظهور می‌کند پس زمین را از عدل و قسط پر می‌کند همان‌گونه که از ظلم و جور آکنده شده است.
تصحیح روایت توسط البانی:
البانی از مفتیان وهابیت این روایت ابن‌مسعود را تصحیح کرده است.
نقل و یا تصحیح این روایت توسط دیگر علمای اهل سنت:
از دیگر مصادری که این روایت را با این مضمون ذکر کرده‌اند می‌توان به آدرس‌های ذیل اشاره کرد.
[۳۷] الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب (متوفای۳۶۰هـ)، المعجم الکبیر، ص۱۳۳، ح۱۰۲۱۴ و ۱۰۲۱۵، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، ۱۴۰۴هـ - ۱۹۸۳م.
[۴۹] ابن‌خلدون الحضرمی، عبدالرحمن بن محمد (متوفای۸۰۸ هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۳۱۲، ناشر: دار القلم - بیروت - ۱۹۸۴، الطبعة: الخامسة.


۳.۳ - طریق حذیفه بن یمان

حذیفه، یکی از اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، این روایت را بدون جمله «اسم ابیه اسم ابی» نقل کرده است.

۳.۳.۱ - مقدسی شافعی

مقدسی شافعی روایت او را در کتابش این‌گونه نقل آورده است: وعن حذیفة رضی الله عنه قال: خطبنا رسول الله صلی الله علیه وسلم فذکرنا رسول الله صلی الله علیه وسلم بما هو کائن، ثم قال: لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله (عزّوجلّ) ذلک الیوم، حتی یبعث فی رجلاً من ولدی اسمه اسمی. فقام سلمان الفارسی رضی الله عنه فقال: یا رسول الله، من‌ای ولدک؟ قال: هو من ولدی هذا، وضرب بیده علی الحسین علیه السلام.
اخرجه الحافظ ابو نعیم، فی صفة المهدی.
حذیفه می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) برای ما خطبه خواند و از آنچه در آینده رخ می‌دهد، برای ما خبر داد و سپس فرمود: اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی بماند خداوند آن را آن قدر طولانی کند تا اینکه مردی از فرزندان من که هم اسم من است در آن روز ظهور کند. سلمان فارسی پرسید یا رسول‌الله آن مرد از نسل کدام فرزندان تواست؟ حضرت فرمود: از این فرزند من و دست خودش را به حسین (علیه‌السّلام) زد. این روایت را ابونعیم اصفهانی در کتاب «صفة المهدی» آورده است.

۳.۳.۲ - محب‌الدین طبری

محب‌الدین طبری نیز از طریق حذیفه روایتی که این جمله را ندارد نقل کرده است: عن حذیفة ان النبی صلی الله علیه وسلم قال لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث رجلا من ولدی اسمه کاسمی فقال سلمان: من‌ای ولدک یا رسول الله؟ قال: من ولدی هذا وضرب بیده علی الحسین.
حذیفه می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فرمود: اگر از عمر دنیا فقط یک روز هم باقی مانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانی کند تا مردی از فرزندانم را که هم نام من است بر انگیزاند. سلمان گفت: از کدام فرزندت‌ ای رسول خدا؟ فرمود: از این فرزندم و دستش را به امام حسین (علیه‌السّلام) زد.
این روایت از نظر طبری مورد قبول است؛ زیرا قبل از این روایت، روایات دیگری را نقل کرده که می‌گویند: مهدی از فرزند فاطمه (سلام‌اللهعلیها) است. طبری بعد از نقل این روایت می‌گوید: فیحمل ما ورد مطلقا فیما تقدم علی هذا المقید.
آن روایات مطلق که در پیش گذشت با این روایت تقیید می‌شود و در نتیجه مهدی از نسل امام حسین (علیه‌السّلام) است.

۳.۳.۳ - محمد بن ابی‌بکر حنبلی

محمد بن ابی‌بکر الحنبلی متوفای ۷۵۱:
وقال الطبرانی حدثنا محمد بن زکریا الهلالی حدثنا العباس ابن بکار حدثنا عبدالله بن زیاد عن الاعمش عن زر بن حبیش عن حذیفة قال خطبنا النبی صلی الله علیه وسلم فذکر ما هو کائن ثم قال لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث رجلا من ولدی اسمه اسمی ولکن هذا اسناد ضعیف.

۳.۳.۴ - جلال‌الدین سیوطی

جلال‌الدین سیوطی، از مفسران و محدثان مشهور اهل سنت نیز روایت حذیفه را از طریق ابونعیم نقل کرده است.

۳.۴ - طریق عبدالله بن عمر

از جمله کسانی که روایت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بدون آن جمله اضافی نقل کرده، عبدالله بن عمر فرزند خلیفه دوم است.
مقدسی شافعی در کتاب «عقد الدرر»، روایت عبدالله بن عمر را این‌گونه گزارش کرده است: وعن عبدالله بن عمر، رضی الله عنهما قال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: یخرج فی آخر الزمان رجل من ولدی، اسمه کاسمی، وکنیته ککنیتی، یملا الارض عدلاً، کما ملئت جوراً.
عبدالله بن عمر می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فرمود: در آخر الزمان مردی از فرزندان من که هم اسم و هم کنیه من است ظهور می‌کند و زمین را همانگونه که از ظلم و جور پر شده است، از عدل آکنده می‌سازد.

۳.۵ - طریق ابن‌عباس

ابن‌عباس یکی از اصحاب رسول خدا است، زر بن حبیش نیز این روایت را از طریق ایشان بدون این جمله «واسم ابیه اسم ابی» نقل کرده و علمای اهل سنت روایت او را در کتاب‌هایشان آورده‌اند. ابوسعید شاشی یکی از محدثان نقل کرده است: حدثنا ابن ابی خیثمة نا یعقوب بن کعب الانطاکی نا ابی عن عبد الملک بن ابی غنیة عن عاصم عن زر عن ابن عباس قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: لا تنقضی الدینا حتی یبعث الله رجلا من امتی یواطی اسمه اسمی.
ابن‌عباس می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فرمود: دنیا به پایان نمی‌رود تا این که خداوند مردی از امت مرا که هم اسم من است بر انگیزد.
سعدالدین تفتازانی از علمای به نام اهل سنت در علم کلام، در شرح مقاصد می‌گوید: درباره خروج حضرت مهدی (علیه‌السلام)، روایات صحیحی وارد شده است و از جمله به روایت ابن‌عباس اشاره می‌کند: خاتمة مما یلحق بباب الامامة بحث خروج المهدی ونزول عیسی صلی الله علیه وسلم وهما من اشراط الساعة وقد وردت فی هذا الباب اخبار صحاح وان کانت آحادا ویشبه ان یکون حدیث خروج الدجال متواتر المعنی اما خروج المهدی فعن ابن عباس رضی تعالی عنه انه قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم لا تذهب الدنیا حتی یملک العرب رجل من اهل بیتی یواطیء اسمه اسمی.
خاتمه: آنچه که به باب امامت ارتباط دارد، بحث ظهور مهدی و نزول عیسی است، و این دو پدیده از نشانه‌های قیامت است که در این باب روایات صحیحی گرچه روایت آحاد‌اند وارد شده است. روایت خروج دجال از نظر معنا متواتر است؛ اما در رابطه با ظهور مهدی، از ابن‌عباس که رضوان خدا بر او باد، نقل شده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فرموده: دنیا به پایان نمی‌رود تا این که عرب را مردی از اهل بیت که هم اسم من است مالک شود.

۳.۶ - طریق ابوسعید خدری

یکی از طرقی که روایت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بدون جمله «واسم ابیه اسم ابی» نقل شده، طریق ابوسعید خدری است.
ابن‌حماد، روایت ابوسعید خدری را اینگونه نقل کرده است: حدثنا الولید عن ابی رافع عمن حدثه عن ابی سعید الخدری رضی الله عنه عن النبی صلی الله علیه وسلم قال اسم المهدی اسمی.

۳.۷ - طریق امیرمومنان

۱- نقل ابوداود سجستانی در سنن:
ابوداود در سنن خویش روایتی را از امیرمومنان (با سندی اختلافی) نقل می‌کند که آن حضرت فرمودند: قال ابو دَاوُد حُدِّثْتُ عن هَارُونَ بن الْمُغِیرَةِ قال ثنا عَمْرُو بن ابی قَیْسٍ عن شُعَیْبِ بن خَالِدٍ عن ابی اسحاق قال قال عَلِیٌّ رضی الله عنه وَنَظَرَ الی ابنة الْحَسَنِ فقال اِنَّ ابْنِی هذا سَیِّدٌ کما سَمَّاهُ النبی صلی الله علیه وسلم وَسَیَخْرُجُ من صُلْبِهِ رَجُلٌ یُسَمَّی بِاسْمِ نَبِیِّکُمْ یُشْبِهُهُ فی الْخُلُقِ ولا یُشْبِهُهُ فی الْخَلْقِ ثُمَّ ذَکَرَ قِصَّةً یَمْلَاُ الْاَرْضَ عَدْلًا
امیرمومنان به فرزند خویش حسن نگاه کرده و فرمود: پسر من سرور است، همانطور که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را چنین لقب داد، و از نسل او مردی همنام رسول خدا بیرون می‌آید که نام او نام پیامبر شماست، و در اخلاق شبیه او است، اما در ظاهر به او شباهت ندارد، سپس قصه‌ای فرموده و گفتند: او زمین را پر از عدل می‌کند!
البته ما این روایت را در آدرس ذیل به صورت کامل بررسی کرده‌ایم.
[۶۱] http://www.valiasr-aj.com/fa/page. php?bank=question&id=۱۱۹۸۰

۲- نقل نعیم بن حماد در الفتن:
نعیم بن حماد نیز در کتاب الفتن نقل می‌کند که آن حضرت فرمودند: حدثنا غیر واحد عن ابن عیاش عمن حدثه عن محمد بن جعفر عن علی بن ابی طالب رضی الله عنه قال سمی النبی صلی الله علیه وسلم الحسن سیدا وسیخرج من صلبه رجل اسمه اسم نبیکم یملا الارض عدلا کما ملئت جورا.

۳.۸ - نتیجه‌گیری بخش اول

روایتی که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مورد اسم مبارک حضرت مهدی (علیه‌السّلام) آمده و موافق نظر شیعه است - یعنی بدون جمله «واسم ابیه اسم ابی» - در منابع اهل سنت نیز با چندین طریق نقل شده است که به اقرار علمای اهل سنت و طبق مبانی آنها دو سند آن یعنی سندی که به ابوهریره می‌رسد و سندی که از طریق عمرو بن مرة بن عبدالله بن مسعود می‌رسد صحیح می‌باشد. همچنین سندی که از طریق عاصم بن بهدله به عبدالله بن مسعود می‌رسد، به گفته علمای اهل سنت صحیح است ولی خود عاصم مضطرب‌الحدیث است.
و بقیه طرق هم مؤید این روایت هستند و در نتیجه این دسته از روایت که بخش اضافی را ندارند و تنها جمله «اسمه اسمی» را ذکر کرده‌اند، تقویت می‌شود و این دسته به حد استفاضه و یا حتی تواتر می‌رسد.
بنابراین، ادعای ابن‌تیمیه و امثال او مبنی بر اینکه شیعیان این اضافه را از متن روایت حذف کرده و آن را تحریف کرده‌اند، تنها و تنها ناشی از ناآگاهی و جهل او نسبت به کتب اهل سنت و مصادر خود آن‌ها و یا تلاش برای پنهان کردن حقیقت است.


در بعضی از روایات اهل‌سنت عبارت «اسم ابیه کاسم ابی» آمده است.

۴.۱ - بررسی سندی این روایات

روایت دسته نخست، روایتی بود که در پایان آنها، جمله «واسم ابیه اسم ابی» نیامده که ثابت شد طبق مبانی اهل سنت، سند آنها کامل و تمام است، و حتی به حد تضافر و یا تواتر می‌رسند. اما دسته دوم روایات که بر ضد شیعه به آنها استدلال شده است، عموما ضعیف بوده و از درجه اعتبار ساقط هستند که در ابتدا به بررسی سندی آنها می‌پردازیم.

۴.۱.۱ - طریق تمیم داری

ابن‌حبان این روایت را در کتاب المجروحین خویش نقل می‌کند که: (عبدالله بن السری المدائنی) روی عن ابی عمران الجونی عن مجالد بن سعید عن الشعبی عن تمیم الداری قال: قلت یا رسول الله رایت للروم مدینة یقال لها انطاکیة ما رایت اکثر مطرا منها فقال النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): نعم وذلک ان فیها التوراة وعصا موسی ورضراض الالواح وسریر سلیمان بن داود فی غار... فلا تذهب الایام ولا اللیالی حتی یسکنها رجل من عترتی اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی یشبه خلقه لخلقی وخلقه خلقی یملا الدنیا قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا.
تمیم داری می‌گوید: به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عرض کردم در روم شهری دیدم که به آن انطاکیه گفته می‌شود و بسیار باران در آن می‌بارد. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: بلی، در آن شهر توارات و عصای موسی و تکه‌های الواح و تخت سلیمان بن داود در غار آنجا است... پس روزها و شب‌ها نمی‌گذرد تا این‌که مردی از عترت من در آنجا مسکن گزیند، مردی که نام او نام من و نام پدر او نام پدر من و در خلقت و خلق شبیه من است، او دنیا را از قسط و عدالت آکنده می‌سازد همانگونه که از ظلم و جور پر شده است.
اقرار ابن‌حبان و دیگر علمای اهل سنت به جعلی‌بودن این روایت:
خود ابن‌حبان بستی قبل از نقل این روایت تمیم داری درباره عبدالله بن سری می‌گوید: او روایات عجیبی را از ابوعمران جونی نقل می‌کند که ساختگی است و نقل آنها جایز نیست؛ و سپس به عنوان مثال یکی از آنها را که همین روایت است ذکر می‌کند: عبدالله بن السری المدائنی شیخ یروی عن ابی عمران الجونی العجائب التی لا یشک من هذا الشان صناعته انها موضوعة لا یحل ذکره فی الکتب الا علی سبیل الانباه عن امره لمن لا یعرفه، روی عن ابی عمران الجونی عن مجالد بن سعید عن الشعبی عن تمیم الداری قال: ... حتی یسکنها رجل من عترتی اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی....
عبدالله بن سری مدائنی شیخی است که از ابی‌عمران جونی عجائبی را که بدون شک از ساخته‌های خود اوست روایت کرده است، و ذکر این روایات در کتاب‌ها جایز نیست؛ مگر این که نقل روایت او باعث شود که دیگران از حال او آگاه شود که در این صورت اشکالی ندارد. بعد روایت فوق را نقل می‌کند...
شمس‌الدین ذهبی و جلال‌الدین سیوطی نیز قبل از این که روایت تمیم داری را نقل کنند همین نظر ابن‌حبان را درباره او گزارش کرده‌اند: قال ابن حبان: عبدالله یروی عن ابی عمران الجونی العجائب التی لا تشک انها موضوعة.
ابو الفرج بن الجوزی اشکالش را روی متن روایت متوجه کرده و می‌گوید: هذا حدیث لا یصح عن رسول الله.
این روایتی است که صحت ندارد از رسول خدا صادر شده باشد.
[۶۷] القرشی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد (متوفای۵۹۷ هـ)، الموضوعات، ج۱، ص۳۶۲، تحقیق: توفیق حمدان، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی ۱۴۱۵ هـ -۱۹۹۵م،

شمس‌الدین ذهبی نیز در جای دیگر، این روایت را ضعیف‌السند و منکر قلمداد کرده است: هذا حدیث منکر ضعیف الاسناد رواه الخطیب فی تاریخه عن احمد بن الحسن بن خیرون عن بن بطحاء.
این روایت منکر و ضعیف‌السند است که خطیب در تاریخش از احمد بن الحسن بن خیرون از ابن‌بطحاء نقل کرده است.

۴.۱.۲ - طریق قرة بن ایاس

یکی از کسانی که در طریق نقل این روایت قرار دارد، معاویة بن قره است که او این روایت را از پدرش نقل کرده و طبری و ابن‌عساکر روایت را این‌گونه گزارش کرده‌اند: حدثنا محمد بن عَبْدُوِسِ بن کَامِلٍ السِّرَاجُ ثنا اَحْمَدُ بن مُحَمَّدِ بن نِیزَکٍ ح وَحَدَّثَنَا اَحْمَدُ بن مُحَمَّدِ بن صَدَقَةَ ثنا محمد بن یحیی الاَزْدِیُّ قَالا ثنا دَاوُدُ بن الْمُحَبَّرِ بن قَحْذَمَ حدثنی ابی الْمُحَبَّرُ بن قَحْذَمَ عن مُعَاوِیَةَ بن قُرَّةَ عن ابیه قال: قال رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم: لَتُمْلاَنَّ الاَرْضُ ظُلْمًا وَجَوْرًا کما مُلِئَتْ قِسْطًا وَعَدْلا حتی یَبْعَثَ اللَّهُ رَجُلا مِنِّی اسْمُهُ اسْمِی وَاسْمُ ابیه اسْمُ ابی فَیَمْلاَهَا قِسْطًا وَعَدْلا کما مُلِئَتْ ظُلْمًا وَجَوْرًا یَلْبَثُ فِیکُمْ سَبْعًا او ثَمَانِیًا فَاِنْ کَثُرَ فَتِسْعًا لا تَمْنَعُ السَّمَاءُ قَطْرِهَا وَلا الاَرْضُ شیئا من نَبَاتِهَا.
معاویه بن قره از پدرش نقل کرده که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: هر آیینه زمین از ظلم و جور آکنده می‌شود همچنانکه از قسط و عدل پر شده است. تا این که خداوند مردی را از خاندان من که نام او نام من و نام پدرش نام پدر من است بر انگیزد، پس او زمین را از قسط و عدل آکنده سازد همانگونه که از ظلم و جور پر شده است. او در میان شما هفت یا هشت سال یا بیشتر (نه سال) درنگ می‌نماید. آسمان قطره‌های بارانش را و زمین گیاهانش را دریغ نمی‌کند.


۴.۱.۲.۱ - اقرار علمای اهل‌سنت به ضعف سند

مناوی بعد از نقل این روایت در فیض القدیر می‌گوید: لتملان الارض جورا وظلما الجور الظلم یقال جار فی حکمه جورا اذا ظلم فجمع بینهما اشارة الی انه ظلم بالغ مضاعف فاذا ملئت جورا وظلما یبعث الله رجلا منی‌ای من اهل بیتی اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی فیملؤها عدلا وقسطا العدل خلاف الجور وکذا القسط وجمع بینهما لمثل ما تقدم فی ضده کما ملئت جورا وظلما فلا تمنع السماء شیئا من قطرها ولا الارض شیئا من نباتها یمکث فیکم سبعا او ثمانیا فان اکثر فتسعا یعنی من السنین وهذا هو المهدی المنتظر خروجه آخر الزمان البزار طب وکذا فی الاوسط عن قرة بن ایاس المزنی بضم المیم وفتح الزای قال الهیثمی رواه من طریق داود بن المحبر عن ابیه وکلاهما ضعیف
هیثمی گفته است این روایت را از طریق داود بن محبر از پدرش نقل کرده است و هر دوی آنها ضعیف هستند!
در سند این روایت، چندین نفر از راویان تضعیف شده‌اند:
۱. احمد بن محمد بن نیزک:
شمس‌الدین ذهبی در المغنی و میزان الاعتدال، از ابن‌عقده نقل کرده است که در امر احمد بن محمد نیزک، نظر است:
احمد بن محمد بن نیزک عن ابی اسامة قال ابن عقدة: فی امره نظر.
ذهبی در الکاشف صریحاً نظر خودش را درباره او، این را این‌گونه اعلام می‌کند: احمد بن محمد بن نیزک ابو جعفر... فیه کلام، مات ۲۴۸ ت.
۲. داود بن محبر:
دومین شخصی که در سند این روایت تضعیف شده، داود بن محبر است. بخاری او را منکر الحدیث خوانده است: داود بن المحبر منکر الحدیث شبه لا شیء کان لا یدری ما الحدیث.
داود بن محبر، دارای روایات منکر است، انگار ارزشی ندارد، او نمی‌دانست که روایت چیست.
نورالدین هیثمی نیز می‌گوید: او بسیار دروغگو است: دَاوُدَ بْنَ الْمُحَبَّرِ کَذَّابٌ.
[۷۶] الهیثمی، الحارث بن ابی اسامة الحافظ نورالدین (متوفای۲۸۲هـ)، بغیة الباحث عن زوائد مسند الحارث، ج۱، ص۳۲۱، تحقیق: د. حسین احمد صالح الباکری، دار النشر: مرکز خدمة السنة والسیرة النبویة - المدینة المنورة، الطبعة: الاولی ۱۴۱۳ - ۱۹۹۲

ابونعیم اصفهانی می‌گوید: احمد بن حنبل و بخاری هر دو، او را دروغگو دانسته است: داود بن المحبر بن قحذم ابو سلیمان حدث بمناکیر فی العقل... کذبه احمد بن حنبل والبخاری رحمهما الله.
داود بن محبر بن قحذم روایات مناکیر دارد که با عقل جور در نمی‌آید... احمد بن حنبل و بخاری او را تکذیب کرده است.
مقدسی درباره داود بن محبر می‌گوید: وداود بن المحبر لاشیء فی الحدیث.
داود بن محبر در روایت چیزی نیست (یعنی روایت او ارزشی ندارد).
۳. محبر بن قحذم:
عقیلی در کتاب ضعفاء روایات محبر و پدرش (قحذم بن سلیمان) را وهم و غلط خوانده است: محبر بن قحذم عن ابیه قحذم بن سلیمان فی حدیثهما وهم وغلط.
در روایت محبر بن قحذم از پدرش قحذم بن سلیمان، مطالب خیالی و غلط وجود دارد.
مناوی در فیض القدیر از هیثمی نقل می‌کند: قال الهیثمی: رواه من طریق داود بن المجر عن ابیه وکلاهما ضعیف.
هیثمی گفته است: این روایت را داود بن محبر از پدرش نقل کرده که هردو (قره و پدر محبر) ضعیف‌اند.
و از این جهت که در سند این روایت، راویان ضیعف قرار دارد، مناوی درباره روایت می‌گوید: واسناده ضعیف.
سند این روایت ضعیف است.

۴.۱.۳ - طریق ابوالطفیل

یکی از کسانی که این روایت از او نقل شده است، ابوالطفیل است. که این روایت از جهت سندی اشکال دارد:
ابن حماد روایت او را با این سند گزارش کرده است: حدثنا الولید ورشدین عن ابن لهیعة عن اسرائیل بن عباد عن میمون القداح عن ابی الطفیل رضی الله عنه ان رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قال: المهدی اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی.
از ابوالطفیل روایت شده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: اسم مهدی اسم من و اسم پدرش اسم پدر من است.
نقد سندی این روایت:
این روایت از نظر سند ضعیف است؛ چون در سند آن افرادی است که از نظر رجال‌شناسان اهل سنت تضعیف شده‌اند و برخی هم مهمل است و در نتیجه این روایت از درجه اعتبار ساقط است و نمی‌توان به آن استناد کرد.
۱. عبدالله ابن لهیعه
اسم ابن لهیعه، عبدالله است که شمس‌الدین ذهبی بعد از نقل دیدگاه دیگران، نظرش خودش را درباره او این‌گونه بیان می‌کند: عبدالله بن لهیعة ابو عبد الرحمن الحضرمی... ضعف... قلت العمل علی تضعیف حدیثه توفی ۱۷۴ د ت ق
عبدالله بن لهیعة ابو عبد الرحمان حضرمی... تضعیف شده است... من می‌گویم: در مقام عمل، بنا بر تضعیف روایت اوست.
نسائی نیز درباره او می‌نویسد: عبدالله بن لهیعة الحضرمی قاضی مصر اختلط فی آخر عمره وکثر عنه المناکیر فی روایته.
عبدالله بن لهیعه حضرمی قاضی مصر است که در پایان عمرش خلط کرده است و روایات منکر از او بسیار نقل شده است.
[۸۴] النسائی، ابوعبدالرحمن احمد بن شعیب بن علی (متوفای۳۰۳ هـ)، ذکر المدلسین، ج۱، ص۵۴، طبق برنامه الجامع الکبیر.

۲. میمون قداح:
مشخصات کامل این شخص، میمون بن داود بن سعید قداح است که علمای رجال اهل سنت شرح حال او را ننوشته‌اند و در نزد آنها مجهول است؛ اما زرکلی او را از رؤسای فرقه اسماعیلیه می‌داند و می‌گوید او در ظاهر شیعه بوده ولی در باطن زندیق (کافر) بوده است: میمون بن داود بن سعید، القداح: راس الفرقة (المیمونیة) من الاسماعیلیة. فی نسبه وسیرته اضطراب، قیل: اسم ابیه دیصان، او غیلان. وفی الاسماعیلیة من ینسبه الی سلمان الفارسی. کان یظهر التشیع ویبطن الزندقة. ولد بمکة وانتقل الی الاهواز. واتصل بمحمد الباقر وابنه جعفر الصادق. روی عنهما. ویقال: انه ادرک محمد ابن اسماعیل بن جعفر، وادبه ولقنه مذهب الباطنیة.

۴.۱.۴ - طریق عبدالله بن مسعود

یکی از کسانی که در سلسله سند این روایت قرار گرفته، عبدالله بن مسعود، صحابی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. این روایت به دو طریق از او نقل شده است.

۴.۱.۴.۱ - طریق اول در مستدرک

طریق اول در مستدرک حاکم از علقمة بن قیس و عبیده سلمانی از عبدالله بن مسعود:
نقل اول در مستدرک حاکم آمده است:
اخبرنی ابو بکر بن دارم الحافظ بالکوفة ثنا محمد بن عثمان بن سعید القرشی ثنا یزید بن محمد الثقفی ثنا حبان بن سدیر عن عمرو بن قیس الملائی عن الحکم عن ابراهیم عن علقمة بن قیس وعبیدة السلمانی عن عبدالله بن مسعود رضی الله عنه قال اتینا رسول الله صلی الله علیه وسلم فخرج الینا مستبشرا یعرف السرور فی وجهه فما سالناه عن شیء الا اخبرنا به ولا سکتنا الا ابتدانا حتی مرت فتیة من بنی‌هاشم فیهم الحسن والحسین فلما رآهم التزمهم وانهملت عیناه فقلنا یا رسول الله ما نزال نری فی وجهک شیئا نکرهه فقال انا اهل بیت اختار الله لنا الآخرة علی الدنیا وانه سیلقی اهل بیتی من بعدی تطریدا وتشریدا فی البلاد حتی ترتفع رایات سود من المشرق فیسالون الحق فلا یعطونه ثم یسالونه فلا یعطونه ثم یسالونه فلا یعطونه فیقاتلون فینصرون فمن ادرکه منکم او من اعقابکم فلیات امام اهل بیتی ولو حبوا علی الثلج فانها رایات هدی یدفعونها الی رجل من اهل بیتی یواطئ اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی فیملک الارض فیملاها قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما
از عبدالله بن مسعود روایت شده است که گفت به نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمدیم، او با خوشحالی بیرون آمد به صورتی که شادی در چهره او دیده می‌شد، و راجع به هیچ چیزی سوال نکردیم مگر اینکه پاسخ ما را داد، و هرگاه سکوت کردیم خود ایشان شروع به سخن کرد؛ تا اینکه گروهی از جوانان بنی‌هاشم که حسن و حسن نیز در میان آنها بودند، عبور کردند، وقتی آنها را دید، با آنها همراه شد، و چشمانش اشکبار! گفتیم‌ ای رسول خدا! چیزی در چهره شما می‌بینیم که آنرا خشنود نمی‌داریم! فرمودند: ما خاندانی هستیم که خداوند برای ما آخرت را بر دنیا برتری داده است، و اهل بیت من بعد از من آوارگی و بی‌پناهی در بلاد را خواهند دید، تا زمانی که پرچم‌های سیاه از مشرق بیرون آید، پس حق را طلب می‌کنند، اما به آنها داده نمی‌شود، بار دوم نیز طلب می‌کنند اما به آنها داده نمی‌شود، بار سوم آن را طلب می‌کنند اما به آنها داده نمی‌شود، و آنها جنگ می‌کنند و پیروز می‌شوند، پس هر کس که از شما یا ذریه شما آنها را دریافت، به نزد امام اهل بیت من آید، حتی اگر شده است با خزیدن بر روی برف، زیرا آنها پرچم‌های هدایت است، که آن را به یکی از اهل بیت من می‌دهند که اسم او اسم من و نام پدر او نام پدر من است، او مالک زمین می‌شود و آن را پر از عدل و داد می‌کند همانطور که پر از ظلم و جور شده است.
بررسی سندی طریق اول:
در سند روایت چندین اشکال وجود دارد:
۱- احمد بن محمد بن السری بن یحیی ابوبکر بن ابی دارم در سند آمده است که به گفته علمای اهل سنت کذاب است!
ذهبی در مورد او می‌گوید: احمد بن محمد بن السری بن یحیی بن ابی دارم المحدث ابو بکر الکوفی الرافضی الکذاب مات فی اول سنة سبع وخمسین وثلاثمائة وقیل انه لحق ابراهیم القصار حدث عن احمد بن موسی والحمار وموسی بن‌هارون وعدة روی عنه الحاکم وقال رافضی غیر ثقة
حاکم از او روایت نقل کرده است و گفته است که رافضی و غیر ثقه است!
۲- محمد بن عثمان بن سعید در سند وجود دارد که مجهول‌الحال است!
و... و به همین جهت، حتی حاکم نیشابوری هم سند را تصحیح نکرده است!

۴.۱.۴.۲ - طریق دوم از عاصم

طریق دوم از عاصم از زر بن حبیش از عبدالله بن مسعود:
این نقل مضامین فراوانی دارد که به آنها اشاره می‌کنیم:
مضمون اول:
حدثنا ابن عیینة عن عاصم عن زر عن عبدالله عن النبی صلی الله علیه وسلم قال: المهدی یواطیء اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی.
ابن‌مسعود می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلّم) فرمود: اسم مهدی، موافق اسم من و اسم پدرش، اسم پدر من است.
نکته قابل ملاحظه در این گزارش این است که ابن‌حماد بعد از نقل روایت می‌گوید: وسمعته غیر مرة لا یذکر اسم ابیه.
این روایت را بارها بدون جمله «واسم ابیه اسم ابی» شنیدم.
مضمون دوم:
حدثنا الْفَضْلُ بن دُکَیْنٍ قال: حدثنا فِطْرٌ عن عاصم عن زِرٍّ عن عبداللهِ قال: قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): لاَ تَذْهَبُ الدُّنْیَا حتی یَبْعَثَ اللَّهُ رَجُلاً من اَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی وَاسْمُ ابیه اسْمَ ابی.
عبدالله بن مسعود می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: دنیا پایان نمی‌پذیرد تا این که خداوند مردی از اهل بیت مرا که نامش موافق نام من و نام پدرش موافق نام پدرم می‌باشد بر انگیزد.
مضمون سوم:
حدثنا الْعَبَّاسُ بن مُحَمَّدٍ الْمُجَاشِعِیُّ الاَصْبَهَانِیُّ ثنا محمد بن ابی یَعْقُوبَ الْکِرْمَانِیُّ ثنا عُبَیْدُ اللَّهِ بن مُوسَی عن زَائِدَةَ عن عَاصِمٍ عن زِرٍّ عن عبد اللَّهِ قال: قال رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم: لو لم یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا اِلا یَوْمٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذلک الْیَوْمَ حتی یَبْعَثَ اللَّهُ فیه رَجُلا مِنِّی او من اَهْلِی اَهْلِ بَیْتِی یواطیء اسْمُهُ اسْمِی وَاسْمُ ابیه اسْمَ ابی.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلّم) فرمود: اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد خداوند آن را طولانی کند تا این که مردی از من یا از خاندان و اهل بیتم که اسم او موافق اسم من و اسم پدرش موافق اسم پدرم می‌باشد، بر انگیزد.
مضمون چهارم:
اَخْبَرَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ بِسْطَامٍ بِالاُبُلَّةِ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ عَلِیِّ بْنِ بَحْرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ مَهْدِیٍّ عَنْ سُفْیَانَ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ زِرٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: لا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّی یَمْلِکَ النَّاسَ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی وَاسْمُ اَبِیهِ اسْمَ اَبِی فَیَمْلَؤُهَا قِسْطًا وَعَدْلا.
رسول خدا فرمود: قیامت بر پا نمی‌شود تا این که امور مردم را مردی از اهل بیت من که نام او موافق نام من و نام پدرش نام پدر من است، مالک شود. پس او زمین را از قسط و عدالت آکنده می‌سازد.

۴.۱.۴.۳ - بررسی طریق عاصم

این نقل توسط عاصم از زر، به صورت مضطرب نقل شده است؛ درست است که بسیاری از راویان، از روات بخاری و مسلم هستند، اما باز از جهت سندی دچار اشکال است، زیرا عاصم که تمامی این اسناد به او می‌رسد، مضطرب‌الحدیث و دارای حافظه‌ای ضعیف است و از دشمنان حضرت علی (علیه‌السلام)، و به احتمال قوی اشکال روایت از او است؛ زیرا این روایت از او از زر عبدالله بن مسعود بارها بدون اضافه «اسم ابیه اسم ابی» نقل شده است و سند صحیح دیگری که از طریق غیر او (یعنی از طریق عمرو بن مرة از زر) به عبدالله بن مسعود رسیده است بدون این زیاده است؛ و حتی بعضی از کسانی که این زیاده را از او نقل کرده‌اند، متوجه اضطراب در نقل او شده‌اند و به این نکته توجه داده‌اند که در مضمون اول همین بخش، به آن اشاره شد. اضطراب او در حدیث تقریبا امری متفق‌علیه بین علما است؛ ابن‌حجر در ذیل نقل کلام علما در مورد او می‌گوید: عاصم بن بهدلة وهو بن ابی النجود الاسدی... قال بن سعد کان ثقة الا انه کان کثیر الخطا فی حدیثه... وقال یعقوب بن سفیان فی حدیثه اضطراب وهو ثقة... وقد تکلم فیه بن علیة فقال کان کل من اسمه عاصم سیء الحفظ... وقال بن خراش فی حدیثه نکرة وقال العقیلی لم یکن فیه الا سوء الحفظ وقال الدارقطنی فی حفظه شیء... وقال بن قانع قال حماد بن سلمة خلط عاصم فی آخر عمره... وقال العجلی کان عثمانیا.
عاصم بن بهدلة... ابن‌سعد گفته است که او ثقه است اما در نقل روایت اشتباه زیاد می‌کند... یعقوب بن سفیان (فسوی) گفته است که در حدیث او اضطراب است اما شخص راستگویی است... ابن‌علیه در مورد او گفته است هر کس که نام او عاصم بود، حفظش (برای روایات) بد بود... ابن‌خراش گفته است حدیث او منکر است و عقیلی گفته است که تنها مشکل او بدی حفظ او بود، دارقطنی نیز گفته است که حفظ او اشکال داشت... ابن‌قانع گفته است حماد بن سلمه گفته است که عاصم در آخر عمر دیوانه شد عجلی نیز گفته است که او عثمانی (دشمن حضرت علی) بود!
نکته قابل توجه درباره او این است که او «عثمانی» بوده و عثمانی‌ها همگی از دشمنان امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) محسوب می‌شده‌اند. اگر هیچ دلیل دیگری بر رد روایت او نباشد، همین یک نکته کفایت می‌کند.
بنابراین، استناد به روایت چنین اشخاصی، در مسائلی که آنرا به صورت مضطرب نقل کرده است، صحیح نیست، حتی اگر او از راویان بخاری و مسلم باشد!

۴.۱.۵ - نتیجه‌گیری بررسی سندی روایات

روایتی که جمله «اسم ابیه اسم ابی» را دارند در منابع اهل سنت از چهار طریق نقل شده است که سه طریق آن، از نظر سند قطعا ضعیف و مورد اعتبار نیستند و تنها طریق چهارم آن که توسط عاصم بن بهدله از زر بن حبیش از ابن‌مسعود روایت شده از راوایان صحیح بخاری و مسلم هستند، اما راوی اصلی این دسته یعنی عاصم بن بهدلة دچار اشکالات عدیده از جمله دشمنی با امیرمومنان علی (علیه‌السّلام) و اضطراب و ضعف حافظه است. بنابراین نمی‌تواند متن مخدوش او مورد استدلال قرار گیرد.
در مقابل این نقل، از طریق عمر و بن مرة از زر از عبدالله بن مسعود با سند صحیح همین روایت بدون زیاده نقل شده است. همچنین متن روایت بدون زیاده با سند صحیح و بدون اضطراب از ابوهریره نیز نقل شده است.
نیز همین روایت از طریق خود عاصم از زر، از ابن‌مسعود بدون این زیاده نیز نقل شده است! و بنا بر این نقل بدون زیاده، یا از باب قاعده الزام حجت است.
و حتی یا اگر به خاطر اشکال سندی روایت عاصم از زر از عبدالله به خاطر اضطراب حجت نباشد، طریق ابوهریره (که بدون زیاده نقل شده است) و از طریق عمرو بن مره از عبدالله بن مسعود که به نظر اهل سنت صحیح است، باقی است.

۴.۲ - اقرار اهل‌سنت به بطلان عبارت اسم ابیه

همانطور که در بخش دوم گفته شد، روایاتی که دارای زیاده «اسم ابیه کاسم ابی» هستند، هیچ کدام از جهت سندی معتبر نیستند؛ اما آیا کسی از علمای اهل سنت، تصریح به بطلان یا جعلی بودن این زیاده کرده است؟ پاسخ این مطلب در کتاب سه تن از علمای اهل سنت آمده است:
۱. علامه کنجی شافعی:
علامه کنجی شافعی در کتاب «البیان فی اخبار صاحب الزمان» می‌گوید: وجمع الحافظ ابو نعیم طرق هذا الحدیث عن الجم الغفیر فی (مناقب المهدی) کلهم عن عاصم بن ابی النجود عن زر عن عبدالله عن النبی صلی الله علیه وآله.
حافظ ابو نعیم، اسناد این روایت را از گروهی بسیار در کتاب مناقب مهدی آورده است که همگی از عاصم از زر از عبدالله (یا زیاده و یا بدون آن) این روایت را نقل کرده‌اند.
بعد از این‌که ۳۱ طریق برای این روایت می‌آورد، می‌گوید: ورواه غیر عاصم عن زر وهو عمرو بن مرة عن زر، کل هؤلاء رووا (اسمه اسمی) الا ما کان من عبید الله بن موسی عن زائدة عن عاصم فانه قال فیه (واسم ابیه اسم ابی). ولا یرتاب اللبیب ان هذه الزیادة لا اعتبار بها مع اجتماع هؤلاء الائمة علی خلافها، والله اعلم.
... این روایت را غیر عاصم از طریق زر بن حبیش، عمرو بن مره از زر روایت کرده است. تمام این راویان، روایت را با جمله «اسمه اسمی» نقل کرده‌اند؛ مگر عبید الله بن موسی از طریق زائده از عاصم که در روایت او جمله «واسم ابیه اسم ابی» آمده است. هیچ عاقلی شک ندارد که این جمله اضافه است و با توجه به اجتماع این راویان بر خلاف آن، روایت او مورد اعتبار نیست.
۲. ربیع بن محمد السعودی
او که از مولفین وهابی است، در کتاب «الشیعة الامامیة الاثنی عشریة فی میزان الاسلام» روایت ««لو لم یبق من الدنیا الاّ یوم واحد لطول اللّه ذلک الیوم حتی یبعث اللّه فیه رجلاً من اهل بیتی یواطئ اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی» را نقل کرده و می‌گوید: ولا ریب انّ هذا قد وضعه اصحاب محمد بن عبد اللّه النفس الزکیة، فانّه کان معروفا بکونه المهدی.
بدون شک این روایت را طرفداران محمد بن عبدالله نفس زکیه جعل کرده است؛ زیرا او مشهور شده بود که مهدی موعود است.
۳. استاد سعد محمدحسن از اساتید الازهر:
استاد سعد محمدحسن ازهری در کتاب «المهدیة فی الاسلام»،
[۱۰۰] ازهری، سعد محمدحسن، المهدیة فی الاسلام، ص۶۹.
تصریح می‌کند که این روایاتی که جمله «اسم ابیه اسم ابی» را دارند، ساختگی است:
احادیث (اسم ابیه اسم ابی) احادیث موضوعة، ولکن الطریف فی تصریحه انه نسب الوضع الی الشیعة الامامیة لتؤید بها وجهة نظرها علی حد تعبیره.
روایات «اسم ابیه اسم ابی»، روایات ساختگی است ولی جالب اینجاست که (ابن‌تیمیه) به صراحت می‌گوید شیعیان روایات بدون زیاده را جعل کرده‌اند تا بتوانند نظر خود را توجیه کنند!

۴.۲.۱ - مدعیان مهدویت

یکی از مطالبی که در کتب شیعه و سنی به آن اشاره شده است، این است که جمله «اسم ابیه اسم ابی»، از جانب مدعیان مهدویت جعل شده است. طبق گزارش منابع روایی و تاریخی، در مورد افراد زیادی ادعای مهدویت شده است، که بعضی از آنها خود چنین کردند و بعضی دیگر در بین مردم به این لقب مشهور شدند؛ از جمله آنها «محمد بن عبدالله بن الحسن»، معروف به حسن مثنی، و «محمد بن عبدالله بن المنصور» از خلفای عباسی هستند که اسم هردوی آنان، محمد بن عبدالله است. و علماء و بزرگان شیعه سنی گفته‌اند که این جمله را برای تبلیغ آنها، جعل کرده‌اند.

۴.۲.۱.۱ - محمد عبدالله بن حسن

منابع تاریخی آورده‌اند که عبدالله بن حسن برای فرزندش محمد، ادعای مهدویت کرد.
همانطور که گذشت، عالم وهابی ربیع بن محمد سعودی در این رابطه می‌گوید: ولا ریب انّ هذا قد وضعه اصحاب محمد بن عبد اللّه النفس الزکیة، فانّه کان معروفا بکونه المهدی.
بدون شک این روایت را طرفداران محمد بن عبدالله نفس زکیه جعل کرده است؛ زیرا او مشهور شده بود که مهدی موعود است.
همچنین محمد بن علی بن طباطبا معروف به ابن‌طقطقی از علمای علم انساب می‌گوید: کان النفس الزکیة من سادات بنی‌هاشم ورجالهم فضلاً وشرفاً ودیناً وعلماً وشجاعة وفصاحة وریاسة وکرامة ونبلاً. وکان فی ابتداء الامر قد شیع بین الناس انه المهدی الذی بشر به، واثبت ابوه هذا فی نفوس طوائف من الناس. وکان یروی ان الرسول، صلوات الله علیه وسلامه، قال: لو بقی من الدنیا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث فیه مهدینا او قائمنا، اسمه کاسمی واسم ابیه کاسم ابی. فاما الامامیة فیروون هذا الحدیث خالیاً من: واسم ابیه کاسم ابی.
فکان عبدالله المحض یقول للناس عن ابنه محمد: هذا هو المهدی الذی بشر به، هذا محمد بن عبدالله....
نفس الزکیه از سادات بنی‌هاشم و از مردان بزرگ بنی‌هاشم از حیث فضل و شرف و تدین و علم و شجاعت و فصاحت و ریاست و کرامت بود. و در آغاز امر بین مردم شایع شده بود که او همان مهدی موعود است و پدرش این تفکر را در اذهان مردم تثبیت کرده بود و روایت می‌کرد که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده: اگر از عمر دنیا یک روزی باقی بماند، خداوند آن روز را طولانی کند تا این‌که مهدی و قائم ما را که اسم او اسم من و اسم پدر او نام پدر من است بر انگیزاند؛ اما امامیه این روایت را بدون جمله «اسم ابیه اسم ابی» روایت کرده‌اند.
عبدالله محض (پدر محمد نفس الزکیه) برای مردم می‌گفت: این پسرم همان مهدی است که به آمدنش بشارت داده شده است این همان محمد بن عبدالله است.
ابوالفرج اصفهانی نیز گزارش کرده است که گروهی از بنی‌هاشم جمع شدند و عبدالله بن الحسن پسرش محمد را به عنوان مهدی موعود معرفی کرد: اَنَّ جَمَاعَةً مِنْ بَنِی هَاشِمٍ اجْتَمَعُوا بِالْاَبْوَاءِ وَفِیهِمْ اِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَاَبُو جَعْفَرٍ الْمَنْصُورُ وَصَالِحُ بْنُ عَلِیٍّ وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ وَابْنَاهُ مُحَمَّدٌ وَاِبْرَاهِیمُ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ فَقَالَ صَالِحُ بْنُ عَلِیٍّ...
فَحَمِدَ اللَّهَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ وَاَثْنَی عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ قَدْ عَلِمْتُمْ اَنَّ ابْنِی هَذَا هُوَ الْمَهْدِیُّ فَهَلُمَّ فَلْنُبَایِعْهُ. قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ لِاَیِّ شَیْ ءٍ تَخْدَعُونَ اَنْفُسَکُمْ وَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ مَا النَّاسُ اِلَی اَحَدٍ اَصْوَرَ اَعْنَاقاً وَلَا اَسْرَعَ اِجَابَةً مِنْهُمْ اِلَی هَذَا الْفَتَی یُرِیدُ بِهِ مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ. قَالُوا قَدْ وَاللَّهِ صَدَقْتَ اَنَّ هَذَا الَّذِی نَعْلَمُ. فَبَایَعُوا مُحَمَّداً جَمِیعاً وَمَسَحُوا عَلَی یَدِهِ. .
گروهی از بنی‌هاشم در ابواء (نام جایی است میان مکه و مدینه) گرد آمدند، و در میان ایشان ابراهیم بن محمد (اولین خلیفه بنی‌عباس که بابراهیم امام معروف شد)، ابوجعفر منصور (معروف به منصور دوانیقیصالح بن علی (عموی منصور)، و عبداللّه بن حسن (که پسر حسن مثنی است) و دو فرزندش محمد و ابراهیم، و محمد بن عبداللَّه پسر عمرو بن عثمان، بودند. پس صالح بن علی در آن انجمن گفت: ... پس از او عبداللَّه بن حسن آغاز سخن کرده و سپاس خدای را بجا آورد آنگاه گفت: شما به خوبی دانسته‌اید که این فرزند من (یعنی محمد) همان مهدی (معروف) است (که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خبر داده) پس بشتابید تا با او بیعت کنیم.
منصور (دوانیقی نیز در تائید گفته او) گفت: برای چه بیهوده خود را گول می‌زنید، به خدا به خوبی دانسته‌اید که مردم در برابر فرمان هیچ کس مانند این جوان یعنی محمد بن عبداللَّه گردن ننهند، و از احدی بمانند او فرمان‌پذیر نشوند؟ همگی گفتند: آری به خدا راست گفتی، این چیزی است که به خوبی می‌دانیم، پس (روی این سخنان) همگی با محمد بیعت کرده و دست بدست او دادند...
نقد این احتمال:
سید بن طاووس در اقبال و علامه مجلسی در بحار گفته‌اند که بنی الحسن هرگز چنین اعتقادی نداشتند که محمد بن عبدالله الحسن همان مهدی موعود باشد.
سید بن طاووس می‌نویسد: ان بنی الحسن (علیه‌السّلام) ما کانوا یعتقدون فیمن خرج منهم انه المهدی صلوات الله علیه وآله وان تسموا بذلک ان اولهم خروجا واولهم تسمیا بالمهدی محمد بن عبدالله بن الحسن علیه السلام.
فرزندان امام حسن (علیه‌السّلام) اعتقاد نداشتند کسی که از آنها قیام می‌کند، مهدی موعود است گرچه این نام را بر خود می‌گذاشتند اولین کسی که خروج کرد و این نام را داشت محمّد بن عبد اللَّه بن حسن است.
ابن‌طاوس برای تایید نظریه خود چند روایت می‌آورد از جمله به این روایت اشاره می‌کند: وروی فی حدیث قبله بکراریس من الامالی عن ابی خالد الواسطی اَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ: یَا اَبَا خَالِدٍ اِنِّی خَارِجٌ وَاَنَا وَاللَّهِ مَقْتُولٌ ثُمَّ ذَکَرَ عُذْرَهُ فِی خُرُوجِهِ مَعَ عِلْمِهِ اَنَّهُ مَقْتُول. وکل ذلک یکشف عن تمسکهم بالله والرسول صلی الله علیه وآله.
یحی بن الحسین حسنی در امالی از ابوخالد واسطی نقل می‌کند که محمّد بن عبداللَّه بن حسن گفت: ‌ای ابا خالد من قیام می‌کنم به خدا قسم کشته خواهم شد بعد عذر خویش را با این‌که می‌دانست کشته می‌شود بیان نمود. ابن‌طاوس می‌گوید: تمام اینها دلیل است بر این که بنی الحسن منحرف از جاده حقیقت نشده و متمسک به خدا و پیامبر بوده‌اند.

۴.۲.۱.۲ - مهدی عباسی

طبق منابع تاریخی، دومین فردی که ادعای مهدویت کرد و اسم او محمد فرزند عبدالله بود، مهدی عباسی است.
طبق گزارش ابن‌تیمیه و ابن‌کثیر، مهدی عباسی به این جهت به مهدی لقب گرفت تا این روایت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مورد او مصداق پیدا کند و او همان کسی باشد که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بشارت آمدنش را داده است.
ابن‌تیمیه حرانی از پایه‌گزاران وهابیت درباره او می‌نویسد: ولهذا لما کان الحدیث المعروف عند السلف والخلف ان النبی صلی الله علیه وسلم قال فی المهدی یواطیء اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی، صار یطمع کثیر من الناس فی ان یکون هو المهدی حتی سمی المنصور ابنه محمد ولقبه بالمهدی مواطاة لاسمه باسمه واسم ابیه باسم ابیه ولکن لم یکن هو الموعود به.
به این جهت که روایت (المهدی یواطیء اسمه اسمی واسم ابیه اسم) از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلّم) در نزد قدما و متاخران معروف بود، بسیاری از مردم طمع کردند در این که او مهدی باشد، تا آنجایی که منصور، اسم پسرش را محمد گذاشت و او را به مهدی ملقب کرد، تا اسم او با اسم رسول خدا و اسم پدرش هم با اسم پدر رسول خدا مطابقت کند؛ ولی او مهدی موعود نبود.
ابن‌کثیر درباره ملقب شدن او به «مهدی» می‌نویسد: وانما لقب بالمهدی رجاء ان یکون الموعود به فی الاحادیث.
او به مهدی لقب گرفت به امید این‌که مهدی موعود روایات باشد.
با توجه به آنچه بیان شد روشن می‌شود که در طول تاریخ افرادی بوده‌اند که ادعای مهدویت کرده‌اند ولی در مورد این دو نفر، احتمال جعل روایت به نفع خودشان بیشتر است؛ زیرا اسم خود و پدرانشان مطابق همان روایاتی است که این جمله را دارند. پس احتمال اینکه این قسمت از روایت، افزوده طرفداران آنها باشد قوی به نظر می‌رسد.

۴.۳ - پدر امام زمان نزد علمای اهل‌سنت

جواب دیگری از روایات دسته دوم این است که تعدادی از بزرگان علمای اهل سنت، تصریح می‌کنند که حضرت مهدی (علیه‌السلام)، فرزند امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) است؛ و این نشان می‌دهد که روایاتی که در آنها زیاده آمده است، مورد تایید این گروه از علمای اهل سنت نیست، و آنها این روایات را قبول ندارند (یا همانطور که خواهد آمد تاویل می‌کنند)
۱. فخرالدین الرازی:
فخر رازی، مفسر نامدار اهل سنت نیز می‌گوید، حضرت صاحب الزمان فرزند امام حسن عسکری (علیهما‌السّلام) است: اما الحسن العسکری الامام (علیه‌السّلام) فله ابنان وبنتان، اما الابنان فاحدهما صاحب الزمان (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف)، والثانی موسی درج فی حیاة ابیه وام البنتان ففاطمة درجت فی حیاة ابیها، وام موسی درجت ایضاًً.
اما امام حسن عسکری (علیه‌السلام)، دارای دو پسر و دو دختر بود، اما پسران آن حضرت؛ پس یکی از آن‌ها صاحب الزمان (عجّل‌اللهتعالی‌فرجه‌الشریف) است و دومی موسی است که در زمان زندگی امام عسکری از دنیا رفت. اما دختران ایشان و همچنین مادر موسی در زمان حیات امام عسکری از دنیا رفته‌اند.
۲. عاصمی مکی:
عاصمی مکی از علمای شافعی مذهب است درباره ولادت آن حضرت می‌نویسد: الامام الحسن العسکری بن علی الهادی... ولده محمدا اوحده وهو الامام محمد المهدی بن الحسن العسکری بن علی التقی بن محمد الجواد ابن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین بن علی بن ابی طالب رضی الله تعالی عنهم اجمعین.
تنها پسر امام حسن عسکری، همان امام م ح م د بن الحسن العسکری... است.
اعتراف علمای اهل سنت بر این‌که حضرت مهدی فرزند امام حسن عسکری است در مقاله جداگانه تحت عنوان «آیا امام حسن عسکری بدون فرزند از دنیا رفته است؟» بر روی سایت مورد بررسی قرار گرفته است.
و از بررسی نظرهای بزرگان اهل سنت به دست می‌آید که آنها روایات دسته اول را قبول ندارند و الا تصریح نمی‌کردند که اسم آن حضرت، مهدی و اسم پدرش حسن است. این دلیل دیگر بر این است که روایت دسته اول، ساختگی است.

۴.۳.۱ - اشکال

روایاتی که زیاده دارند، مفسر و مقید روایات بدون زیاده است!
حال اگر کسی بگوید: در روایت دسته دوم، راویان نخواسته است که تتمه روایت (اسم ابیه اسمی ابی) را بگویند و ذکر آن را ضروری نمی‌دانستند؛ لذا اگر آنها بیان نکرده‌اند دلیل نمی‌شود که این جمله در روایت دسته نخست جعلی باشد.

۴.۳.۲ - پاسخ‌ها

پاسخ اول: زیاده باید سند معتبر داشته باشد، تا بتواند مفسر باشد!
همانطور که ثابت شد، این زیاده با هیچ سند معتبری نقل نشده است، تا بتواند مفسر روایات ناقص و متمم آنها باشد!
تنها سند قابل تکیه برای زیاده، روایت عاصم از زر بود که خود عاصم روایت را به صورت ناقص نیز نقل کرده بود، و به اقرار علمای اهل سنت، عاصم مضطرب‌الحدیث است و به همین علت، زیادات او نمی‌تواند حجت باشد.
پاسخ دوم: علمای اهل سنت، خود این زیاده را با نقیصه در تعارض دیده‌اند!
همانطور که در ابتدای مقاله آمد ابن‌تیمیه و بسیاری از علمای اهل سنت، قائل به تعارض بین زیاده و نقیصه شده‌اند و به همین علت، ابن‌تیمیه گفته بود که علمای شیعه، روایات ناقص را جعل کرده‌اند! ! ! یعنی بین این دو دسته روایت تعارض دیده است وگرنه می‌گفت روایات زیاده متمم روایات نقیصه‌اند.
و از سوی دیگر نیز گروهی از علمای اهل سنت، روایات زیاده را جعلی دانسته بودند؛ و به همین سبب نظر علمای اهل سنت بر این است که یکی از این دو دسته روایات غلط و جعلی است و نه اینکه یکی مفسر دیگری باشد.
سخن علامه کنجی شافعی، مؤید دیگری بر مطلب فوق است: والقول الفصل فی ذلک ان الامام احمد مع ضبطه واتقانه روی هذا الحدیث فی مسنده فی عدة مواضع واسمه اسمی.
سخن آخر و فصل‌الخطاب این است که امام احمد با دقتش در ضبط حدیث و اتقان او در روایات، این روایت را در مسندش در چند جا، بدون این جمله و فقط با جمله «واسمه اسمی» روایت کرده است.
[۱۱۲] الاربلی، ابی‌الحسن علی بن عیسی بن ابی‌الفتح (متوفای۶۹۳هـ)، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج۳، ص۲۷۷، ناشر: دار الاضواء ـ بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۴۰۵هـ ـ ۱۹۸۵م.


۴.۳.۳ - نتیجه

با در نظر داشت اظهار نظرهای علمای اهل سنت که می‌گویند: جمله «واسم ابیه اسم ابی»، در این روایات اضافه شده، و یا این‌که می‌گویند، حضرت حجت، اسمش م ح م د، و نام پدرش حسن عسکری است، روشن می‌شود روایاتی که این جمله را دارند، جعلی و دروغ است، وقتی جعلی بودن روایت این دسته نخست ثابت شد، ثابت می‌شود که روایات بدون زیاده صحیح است و بدون معارض باقی می‌ماند.
ابن‌تیمیه مدعی است که در این روایات تحریف صورت گرفته است در حالی که تحریفی در کار نیست؛ بلکه از طرف خود علمای اهل سنت تاویل شده و درباره آن احتمال داده شده و بین تاویل و احتمال و تحریف تفاوت آشکار است.

۴.۴ - قابلیت توجیه زیاده روایات

نکته قابل توجه در فهم این روایات، آن است بر فرض صحت روایات «اسم ابیه کاسم ابی»، باید کلمات مطرح شده در روایت را با دقت مورد بررسی قرار دهیم.

۴.۴.۱ - مراد از اسم ابیه

علامه کنجی شافعی می‌گوید: مراد از «ابیه»، کنیه امام حسین (علیه‌السّلام) است و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این کنیه را اسم پدر حضرت مهدی (علیه‌السّلام) قرار داده است تا بفهماند که حضرت مهدی از نسل امام حسین است نه از نسل امام حسن (علیهما‌السّلام).
از آنجایی که کتاب علامه کنجی در دسترس ما نیست، کلام ایشان را از کتاب‌های علامه عیسی اربلی و علامه مجلسی (که آنها از کتاب کفایة الطالب
[۱۱۳] کنجی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب، ص۴۸۵.
علامه کنجی نقل کرده) می‌آوریم: وَاِنْ صَحَّ فَمَعْنَاهُ وَاسْمُ اَبِیهِ اسْمَ اَبِی اَیِ الْحُسَیْنُ وَکُنْیَتُهُ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ فَجَعْلُ الْکُنْیَةِ اسْماً کِنَایَةٌ عَنْ اَنَّهُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ دُونَ الْحَسَن.
اگر این جمله «اسم ابیه اسم ابی» در روایت صحیح باشد، معنایش این است که مراد از آن، کنیه حسین بن علی است؛ زیرا کنیه حسین، ابوعبدالله است، و رسول خدا کنیه او را برای پدر مهدی اسم قرار داده است. این کار رسول خدا، کنایه از این است که مهدی از نسل حسین است نه از نسل حسن.
ابن‌طلحه شافعی نیز در پاسخ به اشکال ابن‌تیمیه، روایت را همین‌گونه تاویل کرده است: فالجواب: لا بد قبل الشروع فی تفصیل الجواب من بیان امرین یبتنی علیهما الغرض:
الاول: انه سایغ شائع فی لسان العرب اطلاق لفظة «الاب» علی «الجد الاعلی» وقد نطق القرآن الکریم بذلک فقال «ملة ابیکم ابراهیم» (حج/۷۸) وقال تعالی حکایة عن یوسف «واتبعت ملة آبائی ابراهیم واسحاق» (یوسف/۳۸) ونطق به النبی وحکاه عن جبرئیل فی حدیث الاسراء انه قال: قلت: من هذا؟ قال: ابوک ابراهیم. فعلم ان لفظة الاب تطلق علی الجد وان علا، فهذا احد الامرین.
والامر الثانی: ان لفظة «الاسم» تطلق علی «الکنیة» وعلی «الصفة» وقد استعملها الفصحاء ودارت بها السنتهم ووردت فی الاحادیث، حتی ذکرها الامامان البخاری ومسلم، کل واحد منهما یرفع ذلک بسنده الی سهل بن سعد الساعدی انه قال عن علی: والله ان رسول الله سماه بابی تراب ولم یکن له اسم احب الیه منه. فاطلق لفظة الاسم علی الکنیة....
فاذا اوضح ما ذکرناه من الامرین فاعلم ایدک الله بتوفیقه: ان النبی کان له سبطان: ابو محمد الحسن وابو عبدالله الحسین، ولما کان الخلف الصالح الحجة من ولد ابی عبدالله الحسین ولم یکن من ولد ابی محمد الحسن، وکانت کنیة الحسین ابا عبدالله، فاطلق النبی علی الکنیة لفظة الاسم لاجل المقابلة بالاسم فی حق ابیه، واطلق علی الجد لفظة الاب. فکانه قال: یواطئ اسمه اسمی، فهو محمد وانا محمد وکنیة جده اسم ابی، اذ هو ابو عبدالله وابی عبدالله. لتکون تلک الالفاظ المختصرة جامعة لتعریف صفاته واعلاما انه من ولد ابی عبدالله الحسین بطریق جامع موجز. وحینئذ تنتظم الصفات وتوجد باسرها مجتمعة للحجة الخلف الصالح محمد. وهذا بیان شاف کاف لازالة ذلک الاشکال، فافهمه "
پاسخ: قبل از جواب تفصیلی، دو امری که در هدف ما دخالت دارد باید روشن شود:
امر نخست این است که در زبان عرب شایع است کلمه «اب» را بر «جد اعلا» اطلاق می‌کنند، نمونه آن در قرآن کریم هم آمده که فرموده: «ملة ابیکم ابراهیم» خداوند در مقام حکایت از حضرت یوسف می‌فرماید: «واتبعت ملة آبائی ابراهیم و اسحاق» رسول خدا به این سخن گفت و آن را از جبرئیل در روایت اسراء حکایت کرد. رسول خدا فرمود: گفتم: این کیست؟ جبرئیل گفت: پدرت ابراهیم. پس دانسته شد که کلمه «اب» بر جد اگر چه بالا تر برود، اطلاق می‌شود.
امر دوم این است که لفظ «اسم» هم بر «کنیه و هم بر صفت» اطلاق می‌شود و فصحاء عرب آن را استعمال کرده‌اند و در زبان‌هایشان مرسوم شده و در روایات نیز وارد شده است، بخاری و مسلم آن روایات را ذکر کرده و سند آن را به سهل بن سعد ساعدی رسانده و او از علی (علیه‌السّلام) نقل کرده که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) علی را «ابو تراب» نامید و در نزد رسول خدا اسم محبوب‌تر از آن نبود. پس لفظ اسم را بر کنیه اطلاق کرده است.
وقتی این دو امر برایت روشن شد به توقیق خدا بدان که رسول خدا دو نوه داشت، یکی ابومحمد حسن و دیگری ابوعبدالله الحسین. و از این جهت که خلف صالح و حجت خدا از فرزندان ابی‌عبدالله الحسین (علیه‌السّلام) است نه از فرزند امام حسن، و کنیه حسین اباعبدالله بود، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر کنیه اسم را اطلاق کرده و بر جد لفظ اب را. گویا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده: نام او موافق نام من است، پس او محمد است و من محمدم و کنیه جد او، نام پدر من است؛ زیرا او ابوعبداللَّه و پدر من عبداللَّه است تا این الفاظ مختصره به طریق جامه و موجز، جامع تعریف صفات او باشد و نشانه این باشد که او از فرزند ابی‌عبداللَّه الحسین است با این بیان مختصر تمام صفات برای حجت خدا و خلف صالح او محمد یکجا جمع می‌شود. این بیان در زدودن این اشکال کافی خواهد بود.

۴.۴.۲ - احتمال تصحیف جمله اسم ابیه

کنجی شافعی نیز احتمال داده است که ممکن است در این روایت تصحیف رخ داده باشد، . به این صورت که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) «واسم ابیه اسم ابنی» فرموده باشد ولی راوی آن را «ابی» نوشته است: ویحتمل ان یکون الراوی توهم قوله «ابنی» فصحفه فقال «ابی».
ابن‌بطریق حلی در مورد این احتمال بیان زیبا و روشنی دارد که ذکر آن به خاطر توضیح مطلب خالی از فائده نیست: اعلم ان الذی قد تقدم فی الصحاح مما یماثل هذا الخبر، من قوله صلی الله علیه وآله: یواطئ اسمه اسمی، واسم ابیه اسم ابی، هو ان الکلام فی ذلک لا یخلو من احد قسمین:
اما ان یکون النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اراد بقوله: واسم ابیه اسم ابی، انه جعله علامة تدل علی انه من ولد الحسین دون الحسن، لان لا یعتقد معتقد ذلک. فان کان مراده ذلک، فهو المقصود، وهو المراد بالخبر، لان المهدی (علیه‌السّلام) بلا خلاف من ولد الحسین علیه السلام، فیکون اسم ابیه مشابها لکنیة الحسین فیکون قد انتظم اللفظ [۱۰۷]     المعنی وصار حقیقة فیه.
والقسم الثانی: ان یکون الراوی وهم من قوله: ابنی الی قوله ابی، فیکون قد وهم بحرف تقدیره انه قال: ابنی، فقال: هو، " ابی ". والمراد بابنه الحسن، لان المهدی (علیه‌السّلام) محمد بن الحسن باجماع کافة الامة... فقد اتضح بما قلناه وجه التحقیق، ولله المنة والحمد.
آن روایتی را که از صحاح ذکر کردیم همانند این روایت که رسول خدا فرمود: نام مهدی نام من و نام پدر او نام پدر من است. سخن در این روایت از دو حالت و دو قسم بیرون نیست:
قسم نخست این استکه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این جمله «واسم ابیه اسم ابی» فرموده و آن را نشانه این قرار داده تا دلالت کند که مهدی (علیه‌السّلام) از فرزند امام حسین است و کسی معتقد نشود که او از فرزندان امام حسن است. اگر مراد رسول خدا این باشد مقصود از روایت همین است؛ زیرا مهدی (علیه‌السّلام) بدون اختلاف از فرزند امام حسین (علیه‌السّلام) است، پس اسم پدر او مشابه کنیه امام حسین است با این بیان لفظ و معنا نظم می‌یابد.
قسم دوم این است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) «ابنی» فرموده؛ اما راوی توهم کرده که حضرت «ابی» گفته است، لذا آن را «ابی» نوشته است. در این صورت مراد از «ابنی» فرزندش امام حسن است و حضرت می‌خواست بفرماید: اسم پدر مهدی اسم فرزندم حسن است؛ زیرا مهدی به اجماع تمام امت پدرش حسن عسکری است.... از آنچه ما توضیح دادیم دلیل تحقیق روشن شد.
سیدمحسن امین در اعیان الشیعه بعد نقل این احتمال می‌گوید: احتمال این که در این کلمه، تصحیف رخ داده باشد بعید نیست: اقول: احتمال التصحیف قریب جدا لتقارب الکلمتین فی الحروف وکون الخط القدیم اکثره بدون نقط وقد اورد هذا المضمون ایضا اصحابنا فی کتبهم.
احتمال تصحیف بعید نیست؛ زیرا دو کلمه در حروف در بسیاری جاها نزدیک هم‌اند و از طرفی نوشته‌های قدیمی اکثراً بدون نقطه بوده است.


از مجموع آن چه بیان شد این نتایج به دست می‌آید:
۱. روایات اهل سنت، با مضمون «اسمه اسمی» با چند سند صحیح در نزد اهل سنت ذکر شده است، و ادعای ابن‌تیمیه که روایات ناقص، از جعلیات شیعه است، یا ناشی از ناآگاهی او از روایات اهل سنت است، و یا به خاطر تلاش او برای پنهان کردن حقایق. و بعد از ثابت کردن این مطلب، قسمت اول روایت که موافق نظر شیعه است، یعنی «اسمه اسمی» ثابت می‌شود، و حال اهل سنت هستند که باید ثابت کنند زیاده نیز با سند صحیح آمده است!
۲. تمامی اسناد روایات اهل سنت با زیاده «اسم ابیه اسم ابی» ضعیف است و یا به خاطر اضطراب راوی، از حجیت ساقط می‌شود.
۳. روایات زیاده را نمی‌توان مفسر روایات ناقص گرفت؛ زیرا علمای اهل سنت، تصریح به تعارض این دو دسته روایت کرده‌اند و همچنین گروهی از آنها صریحا روایات زیاده یا نقیصه را جعلی دانسته‌اند و گروهی دیگر نام پدر حضرت مهدی (عجّل‌اللهتعالی‌فرجه‌الشریف) را صریحا امام حسن عسگری (علیه‌السّلام) معرفی کرده‌اند!
۴. بر فرض صحت روایات زیاده، باز متن آنها به صورتی است که قابل حمل است.
در نتیجه اعتقاد شیعیان در رابطه با این که اسم پدر حضرت مهدی (علیه‌السّلام) حسن است، برگرفته از روایات صحیحی است که در منابع شیعیان آمده و اهل سنت آمده و این روایات هم این عقیده ما را تایید می‌کند.


۱. ابن‌تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس احمد عبدالحلیم (متوفای ۷۲۸ ه)، منهاج السنة النبویة، ج۸، ص۲۵۴-۲۶۰، تحقیق:د. محمد رشاد سالم، ناشر:مؤسسة قرطبة، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ه.    
۲. ابن‌تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس احمد عبدالحلیم (متوفای ۷۲۸ ه)، منهاج السنة النبویة، ج۴، ص۹۵، تحقیق:د. محمد رشاد سالم، ناشر:مؤسسة قرطبة، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ه.    
۳. الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفای ۲۷۹ه)، سنن الترمذی، ج۴، ص۵۰۵، تحقیق:احمد محمد شاکر وآخرون، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۴. الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۴۰۱، تحقیق:شعیب الارنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۵. الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۸، ص۴۵۴، تحقیق:شعیب الارنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۶. الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۲۵۶ ش ۱۱۹، تحقیق:شعیب الارنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۷. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۳۶، تحقیق:شعیب الارنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۸. ابن‌اثیر الجزری، المبارک بن محمد ابن الاثیر (متوفای۵۴۴هـ)، معجم جامع الاصول فی احادیث الرسول، ج۱۰، ص۳۳۰، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۹. السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن ابی‌بکر (متوفای۹۱۱ه)، الفتح الکبیر فی ضم الزیادة الی الجامع الصغیر، ج۳، ص۳۰۶، تحقیق:یوسف النبهانی، دار النشر:دار الفکر- بیروت/ لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۲۳ه - ۲۰۰۳م.    
۱۰. السیوطی، جلال‌الدین ابوالفضل عبدالرحمن بن ابی‌بکر (متوفای۹۱۱ه)، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، ج۸، ص۱۵۷، طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۱۱. السیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمن بن ابی‌بکر (متوفای۹۱۱ه)، الفتح الکبیر فی ضم الزیادة الی الجامع الصغیر، ج۳، ص۴۰۷.    
۱۲. الدمشقی، الامام ابو الفداء الحافظ ابن کثیر (متوفای۷۷۴ه)، النهایة فی الفتن والملاحم، ج۱، ص۵۲.    
۱۳. الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب (متوفای۳۶۰ه)، المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۱۳۱ ش ۱۰۲۰۸، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر:مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۴ه - ۱۹۸۳م.    
۱۴. الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۶، ص۱۱۹، تحقیق:شعیب الارنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۱۵. الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۲۲، ص۲۶۹، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر:دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۷ه - ۱۹۸۷م.    
۱۶. الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۵۵، تحقیق:شعیب الارنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۱۷. ابن ابی‌حاتم الرازی التمیمی، ابومحمد عبدالرحمن بن ابی‌حاتم محمد بن ادریس (متوفای ۳۲۷ه)، الجرح والتعدیل، ج۹، ص۲۲۰ ش ۹۲۱، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۲۷۱ه ۱۹۵۲م.    
۱۸. الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۸، ص۱۴۳، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل احمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۹۹۵م.
۱۹. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج۱ ص۱۹۴، رقم:۱۷۲۸، تحقیق:محمد عوامة، ناشر:دار الرشید - سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.    
۲۰. المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲ه)، تهذیب الکمال، ج۸، ص۲۸۰، تحقیق:د. بشار عواد معروف، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۰ه - ۱۹۸۰م.    
۲۱. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۱۷، رقم:۴۹۷۰، تحقیق:محمد عوامة، ناشر:دار الرشید - سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.    
۲۲. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۲۱۵، رقم:۲۰۰۸، تحقیق:محمد عوامة، ناشر:دار الرشید - سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.    
۲۳. الواسطی، اسلم بن سهل الرزاز (متوفای۲۹۲ه)، تاریخ واسط، ج۱، ص۱۰۵، تحقیق:کورکیس عواد، ناشر:عالم الکتب - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ه.    
۲۴. الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۹۳.    
۲۵. الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۲۰۲ و ۴۳۰ و ۴۴۸، ح۳۵۷۱ و۳۵۷۲ و۳۵۷۳ و۴۰۹۸ و۴۲۷۹، ناشر:مؤسسة قرطبة - مصر.    
۲۶. الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۶، ص۴۴.    
۲۷. الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۷، ص۳۱۱.    
۲۸. السجستانی الازدی، ابوداود سلیمان بن الاشعث (متوفای ۲۷۵ه)، سنن ابی داود، ج۴، ص۱۰۶، تحقیق:محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر:دار الفکر.    
۲۹. الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفای ۲۷۹ه)، سنن الترمذی، ج۴، ص۵۰۵، ح۲۲۳۰ و۱۳۳۱. تحقیق:احمد محمد شاکر وآخرون، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۳۰. الشاشی، ابوسعید الهیثم بن کلیب (متوفای ۳۳۵ه)، مسند الشاشی، ج۲، ص۱۱۰ و ۱۱۱، ح۶۳۵ و ۶۳۶، تحقیق:د. محفوظ الرحمن زین الله، ناشر:مکتبة العلوم والحکم - المدینة المنورة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۰ه.    
۳۱. البصری الصوفی، ابوسعید احمد بن محمد بن زیاد بن بشر بن درهم (متوفای۳۴۰ه) معجم ابن الاعرابی، ج۱، ص۴۱۳.    
۳۲. التمیمی البستی، محمد بن حبان بن احمد ابوحاتم (متوفای۳۵۴ ه)، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج۱۳، ص۲۸۴، تحقیق:شعیب الارنؤوط، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الثانیة، ۱۴۱۴ه ۱۹۹۳م.    
۳۳. التمیمی البستی، محمد بن حبان بن احمد ابوحاتم (متوفای۳۵۴ ه)، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج۱۵، ص۲۳۷، ح۶۸۲۵، تحقیق:شعیب الارنؤوط، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الثانیة، ۱۴۱۴ه ۱۹۹۳م.    
۳۴. البانی، محمد ناصر، صحیح الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۲۱۷.    
۳۵. الشافعی، ابوبکر محمد بن عبدالله بن ابراهیم (متوفای۳۵۴ه)، کتاب الفوائد (الغیلانیات)، ج۱، ص۳۸۳، ح۴۱۴، تحقیق:حلمی کامل اسعد عبد الهادی، دار النشر:دار ابن الجوزی - السعودیة/ الریاض،، الطبعة:الاولی ۱۴۱۷ه - ۱۹۹۷م.    
۳۶. الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب (متوفای۳۶۰ه)، المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۱۳۱، ح۱۰۲۰۸، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر:مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۴ه - ۱۹۸۳م.    
۳۷. الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب (متوفای۳۶۰هـ)، المعجم الکبیر، ص۱۳۳، ح۱۰۲۱۴ و ۱۰۲۱۵، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، ۱۴۰۴هـ - ۱۹۸۳م.
۳۸. الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب (متوفای۳۶۰ه)، المعجم الکبیر، ص۱۳۴، روایات ۱۰۲۱۷، ۱۰۲۱۸، ۱۰۲۱۹، ۱۰۲۲۰، ۱۰۲۲۱، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر:مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۴ه - ۱۹۸۳م.    
۳۹. الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب (متوفای۳۶۰ه)، المعجم الکبیر، ص۱۳۵ روایات ۱۰۲۲۳ و۱۰۲۲۵، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر:مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۴ه - ۱۹۸۳م.    
۴۰. الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب (متوفای۳۶۰ه)، المعجم الکبیر، ص ۱۳۶ روایات ۱۰۲۲۶، ۱۰۲۲۷و ۱۰۲۲۹، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر:مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۴ه - ۱۹۸۳م.    
۴۱. الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب (متوفای۳۶۰ه)، المعجم الکبیر، ص۱۳۷ روایت ۱۰۲۳۰، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر:مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۴ه - ۱۹۸۳م.    
۴۲. القطیعی، ابوبکر احمد بن جعفر بن حمدان (متوفای۳۶۸ه)، جزء الالف دینار وهو الخامس من الفوائد المنتقاة والافراد الغرائب الحسان، تحقیق:ج۱، ص۲۰۱، بدر بن عبدالله البدر، دار النشر:دار النفائس - الکویب، الطبعة:الاولی۱۴۱۴ه - ۱۹۹۳م    
۴۳. الاصبهانی، ابونعیم احمد بن عبدالله (متوفای۴۳۰ه)، حلیة الاولیاء وطبقات الاصفیاء، ج۵، ص۷۵، ناشر:دار الکتاب العربی - بیروت، الطبعة:الرابعة، ۱۴۰۵ه.    
۴۴. الاصبهانی، ابونعیم احمد بن عبدالله (متوفای۴۳۰ه)، تاریخ اصبهان، ج۱، ص۳۸۶، تحقیق:سید کسروی حسن، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۰ ه-۱۹۹۰م.    
۴۵. الدانی، ابو عمرو عثمان بن سعید المقرئ (متوفای۴۴۴ه)، السنن الواردة فی الفتن وغوائلها والساعة واشراطها، ج۵، ص۱۰۴۱، احادیث:۵۵۶ و۵۶۲ و۵۶۳ و۵۶۷۵۶۶، و۵۶۸، تحقیق:د. ضاء الله بن محمد ادریس المبارکفوری، دار النشر:دار العاصمة - الریاض، الطبعة:الاولی ۱۴۱۶.    
۴۶. المقدسی الشافعی السلمی، جمال الدین، یوسف بن یحیی بن علی (متوفای:۶۸۵ ه)، عقد الدرر فی اخبار المنتظر، ج۱، ص۹۰ - ۹۱، طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۴۷. الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۴۷۲، تحقیق:شعیب الارنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۴۸. الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۱۸، ص۳۷۹، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر:دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۷ه - ۱۹۸۷م.    
۴۹. ابن‌خلدون الحضرمی، عبدالرحمن بن محمد (متوفای۸۰۸ هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۳۱۲، ناشر: دار القلم - بیروت - ۱۹۸۴، الطبعة: الخامسة.
۵۰. الاصبهانی، ابونعیم احمد بن عبدالله (متوفای۴۳۰ه)، تاریخ اصبهان، ج۲، ص۱۳۴، تحقیق:سید کسروی حسن، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۰ ه-۱۹۹۰م.    
۵۱. المقدسی الشافعی السلمی، جمال‌الدین، یوسف بن یحیی بن علی (متوفای:۶۸۵ ه)، عقد الدرر فی اخبار المنتظر، ج۱، ص۸۲، طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۵۲. الطبری، ابوجعفر محب‌الدین احمد بن عبدالله بن محمد (متوفای۶۹۴ه)، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج۱، ص۱۳۶، ناشر:دار الکتب المصریة - مصر.    
۵۳. الطبری، ابوجعفر محب‌الدین احمد بن عبدالله بن محمد (متوفای۶۹۴ه)، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج۱، ص۱۳۷، ناشر:دار الکتب المصریة - مصر.    
۵۴. الزرعی الدمشقی الحنبلی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن ابی‌بکر ایوب (مشهور به ابن القیم الجوزیة) (متوفای۷۵۱ه)، المنار المنیف فی الصحیح والضعیف، ج۱، ص۱۴۸، ح۳۳۹، تحقیق:عبد الفتاح ابو غدة، ناشر:مکتب المطبوعات الاسلامیة - حلب، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۳ه.    
۵۵. السیوطی، جلال‌الدین ابوالفضل عبدالرحمن بن ابی‌بکر (متوفای۹۱۱ه)، الحاوی للفتاوی فی الفقه وعلوم التفسیر والحدیث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج۲، ص۷۶.    
۵۶. المقدسی الشافعی السلمی، جمال الدین، یوسف بن یحیی بن علی (متوفای:۶۸۵ ه)، عقد الدرر فی اخبار المنتظر، ج۱، ص۹۵، طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۵۷. الشاشی، ابوسعید الهیثم بن کلیب (متوفای ۳۳۵ه)، مسند الشاشی، ج۲، ص۱۱۱، ح۶۳۶، تحقیق:د. محفوظ الرحمن زین الله، ناشر:مکتبة العلوم والحکم - المدینة المنورة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۰ه.    
۵۸. التفتازانی، سعدالدین مسعود بن عمر بن عبدالله (متوفای ۷۹۱ه)، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۲، ص۳۱۲.    
۵۹. المروزی، نعیم بن حماد ابوعبدالله متوفای ۲۸۸ه)، کتاب الفتن، ج۱، ص۳۶۸، ح۱۰۸۰، تحقیق:سمیر امین الزهیری، دار النشر:مکتبة التوحید - القاهرة، الطبعة:الاولی ۱۴۱۲.    
۶۰. السجستانی الازدی، ابوداود سلیمان بن الاشعث (متوفای ۲۷۵ه)، سنن ابی‌داود، ج۴، ص۱۰۸ ش ۴۲۹۰، تحقیق:محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر:دار الفکر.    
۶۱. http://www.valiasr-aj.com/fa/page. php?bank=question&id=۱۱۹۸۰
۶۲. المروزی، ابوعبدالله نعیم بن حماد (متوفای۲۸۸ه)، کتاب الفتن، ج۱، ص۳۷۴ ش ۱۱۱۳، تحقیق:سمیر امین الزهیری، ناشر:مکتبة التوحید - القاهرة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۲ه.    
۶۳. التمیمی البستی، الامام محمد بن حبان بن احمد بن ابی‌حاتم (متوفای۳۵۴ه)، المجروحین من المحدثین والضعفاء والمتروکین، ج۲، ص۳۴، تحقیق:محمود ابراهیم زاید، دار النشر:دار الوعی- حلب، الطبعة:الاولی ۱۳۹۶ه    
۶۴. التمیمی البستی، الامام محمد بن حبان بن احمد بن ابی حاتم (متوفای۳۵۴ه)، المجروحین من المحدثین والضعفاء والمتروکین، ج۲، ص۳۴، تحقیق:محمود ابراهیم زاید، دار النشر:دار الوعی- حلب، الطبعة:الاولی ۱۳۹۶ه    
۶۵. الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۲، ص۴۲۷.    
۶۶. السیوطی، جلال‌الدین ابوالفضل عبدالرحمن بن ابی‌بکر (متوفای۹۱۱ه)، اللآلیء المصنوعة فی الاحادیث الموضوعة، ج۱، ص۴۲۴، تحقیق:ابو عبد الرحمن صلاح بن محمد بن عویضة، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۷ ه - ۱۹۹۶م.    
۶۷. القرشی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد (متوفای۵۹۷ هـ)، الموضوعات، ج۱، ص۳۶۲، تحقیق: توفیق حمدان، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی ۱۴۱۵ هـ -۱۹۹۵م،
۶۸. الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۷۶۵، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة:الاولی.    
۶۹. الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب (متوفای۳۶۰ه)، المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۳۲، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر:مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۴ه - ۱۹۸۳م.    
۷۰. ابن‌عساکر الدمشقی الشافعی، ابی‌القاسم علی بن الحسن ابن هبة الله بن عبدالله (متوفای۵۷۱ه)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الاماثل، ج۴۹، ص۲۹۶، تحقیق:محب الدین ابی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر:دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.    
۷۱. المناوی، عبدالرؤوفف فیض القدیر، ج۵، ص۲۶۲، شرح الجامع الصغیر، دار النشر:المکتبة التجاریة الکبری - مصر - ۱۳۵۶ه، الطبعة:الاولی.    
۷۲. الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، المغنی فی الضعفاء، ج۱، ص۵۷، تحقیق:الدکتور نور الدین عتر. طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۷۳. الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۱، ص۱۵۱.    
۷۴. الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج۱، ص۲۰۳، تحقیق محمد عوامة، ناشر:دار القبلة للثقافة الاسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۳ه - ۱۹۹۲م.    
۷۵. البخاری الجعفی، محمد بن اسماعیل ابوعبدالله (متوفای۲۵۶ه)، الضعفاء الصغیر، ج۱، ص۴۲، تحقیق:محمود ابراهیم زاید، دار النشر:دار الوعی - حلب، الطبعة:الاولی، ۱۳۹۶.    
۷۶. الهیثمی، الحارث بن ابی اسامة الحافظ نورالدین (متوفای۲۸۲هـ)، بغیة الباحث عن زوائد مسند الحارث، ج۱، ص۳۲۱، تحقیق: د. حسین احمد صالح الباکری، دار النشر: مرکز خدمة السنة والسیرة النبویة - المدینة المنورة، الطبعة: الاولی ۱۴۱۳ - ۱۹۹۲
۷۷. الاصبهانی الصوفی، احمد بن عبدالله بن احمد ابونعیم (متوفای۴۳۰ه)، الضعفاء، ج۱، ص۷۸، تحقیق:فاروق حمادة، دار النشر:دار الثقافة - الدار البیضاء، الطبعة:الاولی ۱۴۰۵ - ۱۹۸۴.    
۷۸. المقدسی، مطهر بن طاهر (متوفای۵۰۷ ه)، ذخیرة الحفاظ، ج۴، ص۱۹۳۴، تحقیق:د. عبد الرحمن الفریوائی، ناشر:دار السلف - الریاض، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۶ ه -۱۹۹۶م.    
۷۹. العقیلی، ابوجعفر محمد بن عمر بن موسی (متوفای۳۲۲ه)، الضعفاء الکبیر، ج۴، ص۲۵۹، شماره ۱۸۶۰، تحقیق:عبد المعطی امین قلعجی، ناشر:دار المکتبة العلمیة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۴ه - ۱۹۸۴م.    
۸۰. المناوی، محمد عبدالرؤوف بن علی بن زین العابدین (متوفای ۱۰۳۱ه)، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۵، ص۲۶۲، ناشر:المکتبة التجاریة - مصر، الطبعة:الاولی، ۱۳۵۶ه.    
۸۱. المناوی، محمد عبدالرؤوف بن علی بن زین العابدین (متوفای ۱۰۳۱ه)، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج۲، ص۲۹۰، ناشر:مکتبة الامام الشافعی - الریاض، الطبعة:الثالثة، ۱۴۰۸ه ۱۹۸۸م.    
۸۲. المروزی، نعیم بن حماد ابوعبدالله (متوفای ۲۸۸ه)، کتاب الفتن، ج۱، ص۳۶۸، ح۱۰۸۱، تحقیق:سمیر امین الزهیری، دار النشر:مکتبة التوحید - القاهرة، الطبعة:الاولی ۱۴۱۲.    
۸۳. الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج۱، ص۵۹۰.    
۸۴. النسائی، ابوعبدالرحمن احمد بن شعیب بن علی (متوفای۳۰۳ هـ)، ذکر المدلسین، ج۱، ص۵۴، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۸۵. الزرکلی، خیرالدین (متوفای۱۴۱۰ه)، الاعلام، ج۷، ص۳۴۱، ناشر:دار العلم للملایین - بیروت - لبنان، چاپ:الخامسة، سال چاپ:ایار - مایو ۱۹۸۰ طبق برنامه مکتبه اهل البیت.    
۸۶. الحاکم النیسابوری، محمد بن عبدالله ابوعبدالله الوفاة:۴۰۵ ه، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۵۱۱، ش ۸۴۳۴، دار النشر:دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۱۱ه - ۱۹۹۰م، الطبعة:الاولی، تحقیق:مصطفی عبد القادر عطا.    
۸۷. الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۱، ص۲۸۳ ش ۵۵۱، تحقیق:الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل احمد عبدالموجود، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۹۹۵م.    
۸۸. المروزی، نعیم بن حماد ابوعبدالله (متوفای ۲۸۸ه)، کتاب الفتن، ج۱، ص۳۶۷، ح۱۰۷۶، تحقیق:سمیر امین الزهیری، دار النشر:مکتبة التوحید - القاهرة، الطبعة:الاولی ۱۴۱۲.    
۸۹. ابن ابی‌شیبة الکوفی، ابوبکر عبدالله بن محمد (متوفای۲۳۵ ه)، المصنف فی الاحادیث والآثار، ج۷، ص۵۱۳، ح۳۷۶۴۷، تحقیق:کمال یوسف الحوت، ناشر:مکتبة الرشد- الریاض، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۹ه.    
۹۰. الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب (متوفای۳۶۰ه)، المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۱۳۳، ح۱۰۲۱۳، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر:مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۴ه - ۱۹۸۳م.    
۹۱. الحاکم النیسابوری، ابوعبدالله محمد بن عبدالله (متوفای۴۰۵ ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۴۸۸، تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة:الاولی، ۱۴۱۱ه - ۱۹۹۰م.    
۹۲. السجستانی الازدی، ابوداود سلیمان بن الاشعث (متوفای ۲۷۵ه)، سنن ابی داود، ج۴، ص۱۰۶، تحقیق:محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر:دار الفکر.    
۹۳. الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب (متوفای۳۶۰ه)، المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۱۳۵، ح۱۰۲۲۲، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر:مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۴ه - ۱۹۸۳م.    
۹۴. التمیمی البستی، محمد بن حبان بن احمد ابوحاتم (متوفای۳۵۴ ه)، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج۱۵، ص۲۳۶، تحقیق:شعیب الارنؤوط، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الثانیة، ۱۴۱۴ه ۱۹۹۳م.    
۹۵. الهیثمی، ابوالحسن علی بن ابی‌بکر (متوفای ۸۰۷ ه)، موارد الظمآن الی زوائد ابن حبان، ج۱، ص۴۶۴، تحقیق:محمد عبد الرزاق حمزة، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت.    
۹۶. الدانی، ابوعمرو عثمان بن سعید المقرئ (متوفای۴۴۴ه)، السنن الواردة فی الفتن وغوائلها والساعة واشراطها، ج۵، ص۱۰۴۰، تحقیق:د. ضاء الله بن محمد ادریس المبارکفوری، دار النشر:دار العاصمة - الریاض، الطبعة:الاولی ۱۴۱۶.    
۹۷. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۳۸.    
۹۸. الگنجی الشافعی، الامام الحافظ ابی عبدالله محمد بن یوسف بن محمد القرشی، (متوفای۶۵۸ه)، البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص۴۸۵.    
۹۹. السعودی، ربیع بن محمد، الشیعة الامامیة الاثنی عشریة فی میزان الاسلام، ص۳۰۷، طبعة مکتبة العلم بجدة الطبعة الثانیة ۱۴۱۴.    
۱۰۰. ازهری، سعد محمدحسن، المهدیة فی الاسلام، ص۶۹.
۱۰۱. مرکز الرسالة، المهدی المنتظر فی الفکر الاسلامی، ص۷۳، ناشر:مرکز الرسالة - قم، چاپخانه:مهر - قم، چاپ:الاولی۱۴۱۷ه.    
۱۰۲. السعودی، ربیع بن محمد، الشیعة الامامیة الاثنی عشریة فی میزان الاسلام، ص۳۰۷، طبعة مکتبة العلم بجدة الطبعة الثانیة ۱۴۱۴.    
۱۰۳. الطقطقی، محمد بن علی بن طباطبا المعروف بابن الطقطقی (متوفای۷۰۹ه) الفخری فی الآداب السلطانیة، ج۱، ص۶۱، دار النشر:طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۱۰۴. الاصفهانی، ابوالفرج علی بن الحسین (متوفای۳۵۶ه)، مقاتل الطالبیین، ص۱۴۱، طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۱۰۵. ابن طاووس، رضی‌الدین علی بن موسی بن جعفر السید ابن طاووس (متوفای۶۶۴ه)، الاقبال باالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنة، ج۳، ص۸۸، تحقیق:جواد القیومی الاصفهانی، ناشر:مکتب الاعلام الاسلامی، الطبعة الاولی ۱۴۱۶.    
۱۰۶. المجلسی، محمدباقر (متوفای ۱۱۱۱ه)، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۷، ص۳۰۳، تحقیق:محمد الباقر البهبودی، ناشر:مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة:الثانیة المصححة، ۱۴۰۳ه - ۱۹۸۳م.    
۱۰۷. ابن طاووس، رضی‌الدین علی بن موسی بن جعفر السید ابن طاووس (متوفای۶۶۴ه)، الاقبال باالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنة، ج۳، ص۸۸، تحقیق:جواد القیومی الاصفهانی، ناشر:مکتب الاعلام الاسلامی، الطبعة الاولی ۱۴۱۶.    
۱۰۸. ابن‌تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس احمد عبدالحلیم (متوفای ۷۲۸ ه)، منهاج السنة النبویة، ج۴، ص۹۸، تحقیق:د. محمد رشاد سالم، ناشر:مؤسسة قرطبة، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ه.    
۱۰۹. ابن‌کثیر الدمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر القرشی (متوفای۷۷۴ه)، البدایة والنهایة، ج۱۰، ص۱۵۱، ناشر:مکتبة المعارف - بیروت.    
۱۱۰. الرازی الشافعی، فخرالدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای۶۰۴ه)، الشجرة المبارکة فی انساب الطالبیة، ص۷۸-۷۹.    
۱۱۱. العاصمی المکی، عبدالملک بن حسین بن عبدالملک الشافعی (متوفای۱۱۱۱ه)، سمط النجوم العوالی فی انباء الاوائل والتوالی، ج۴، ص۱۵۰، تحقیق:عادل احمد عبد الموجود- علی محمد معوض، ناشر:دار الکتب العلمیة.    
۱۱۲. الاربلی، ابی‌الحسن علی بن عیسی بن ابی‌الفتح (متوفای۶۹۳هـ)، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج۳، ص۲۷۷، ناشر: دار الاضواء ـ بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۴۰۵هـ ـ ۱۹۸۵م.
۱۱۳. کنجی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب، ص۴۸۵.
۱۱۴. الاربلی، ابی‌الحسن علی بن عیسی بن ابی‌الفتح (متوفای۶۹۳ه)، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج۳، ص۲۷۷، ناشر:دار الاضواء بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۴۰۵ه ۱۹۸۵م.    
۱۱۵. المجلسی، محمدباقر (متوفای ۱۱۱۱ه)، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۵۱، ص۸۶، تحقیق:محمد الباقر البهبودی، ناشر:مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة:الثانیة المصححة، ۱۴۰۳ه - ۱۹۸۳م.    
۱۱۶. الشافعی، محمد بن طلحة (متوفای۶۵۲ه)، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول (علیه‌السّلام)، ص۳۱۸.    
۱۱۷. الاربلی، ابی‌الحسن علی بن عیسی بن ابی‌الفتح (متوفای۶۹۳ه)، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج۳، ص۲۷۷، ناشر:دار الاضواء بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۴۰۵ه ۱۹۸۵م.    
۱۱۸. الحلی، یحی بن الحسن السدی المعروف بابن البطریق، (متوفای۶۰۰ه) عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الابرار، ص۴۳۷، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة:جمادی الاولی ۱۴۰۷.    
۱۱۹. الامین، السیدمحسن (متوفای ۱۳۷۱ه)، اعیان الشیعة، ج۲، ص۵۰، تحقیق وتخریج:حسن الامین، ناشر:دار التعارف للمطبوعات - بیروت - لبنان، سال چاپ:۱۴۰۳ - ۱۹۸۳ م.    



موسسه ولی‌عصر، برگرفته از مقاله «آیا نام پدر حضرت مهدی (عج)، عبد الله بوده است؟».    






جعبه ابزار