• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

میرزا رضاخان ارفع

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



میرزا رضاخان متخلص به "دانش" و ملقب به "ارفع‌الدوله" یکی از رجال اواخر عهد ناصری و مظفری که در سایه قریحه خوش و هوش خود و با استفاده از تمامی‌ طرق متداول عصر، همچون چاپلوسی، رشوه‌دادن، توطئه کردن و زد و بند توانست از خانه‌ شاگردی به مقام و منصب برسد و ثروت فراوان بیندوزد.



خاستگاه نسب و خاندان وی مورد اختلاف است. "احتشام‌السطنه" پدر وی را "حاج‌حسن" و از اتباع روس و مردم قفقاز می‌شمرد. "اعتمادالسلطنه" نیز معتقد بود که وی اهل "ایروان" و بیشتر از رعایای روس بود. به نوشته "مهدی ‌بامداد" وی پسر"حاج‌حسن" صراف ایروانی است که پدرش شغل صرافی مختصری داشت.
[۱] دهباشی، علی، خاطرات ارفع‌الدوله، ص۷ـ۱۵، تهران، شهاب، ۱۳۷۸.



نامبرده در تاریخ ۱۲۷۰ در تبریز تولد یافت. با این همه خود ارفع‌الدوله نسب خود را به "سردار ایروان" می‌رساند که پدرش "حاج‌شیخ‌ حسن" مهاجر ایروانی پس از مهاجرت به تبریز به تجارت پارچه روی آورد و از این راه مالی کسب کرد و "حاج‌حسن ‌ایروانی" نذر کرده بود که یکی از پسرانش را برای تحصیل علوم دینیه به عتبات بفرستد. لاجرم قرعه به نام "ارفع‌الدوله" افتاد؛ ولی بروز سیل در تبریز و از میان رفتن سرمایه خانواده، وی را مجبور به بازگشت به وطن و شاگردی صرافی در تبریز کرد. او برای مدتی نزد یکی از تجار ایرانی استانبول می‌رود و زبان فرانسه را می‌آموزد؛ اما به دلیل بیماری از استانبول بازمی‌گردد و بعد از بهبود به تفلیس نزد یکی از آشنایان می‌رود و زبان روسی را هم می‌آموزد. فراگیری این دو زبان در رقم خوردن سرنوشت، رضاخان ارفع تاثیر به سزایی دارد. او به همین مناسبت در قونسول‌خانه تفلیس به عنوان مترجم استخدام می‌شود. وی در این سمت با "فتحعلی‌ آخوندزاده" و "میرزاملکم‌خان" آشنا و تحت تاثیر آنان قرار می‌گیرد و در یکی از مراسلات، یکی از اشعار خود را برای "ملکم" می‌فرستد و "ملکم" به کنایه به او می‌گوید: «شما از این پس به سبب کمال فضایل، باید نام دانش را برای خود انتخاب کنید. رضاخان نیز این شوخی را جدی گرفته و "دانش" را برای تخلص شعری خود انتخاب می‌کند.»
[۲] دهباشی، علی، خاطرات ارفع‌الدوله، ص۷، تهران، شهاب، ۱۳۷۸.



"رضاخان‌ ارفع" با "سلیمان‌خان" کاردار سفارت در تفلیس به عنوان مترجم هیئت اعزامی‌ به سرحدات خراسان به آن حدود می‌رود. آنان به گفته "مخبرالسلطنه هدایت" با گرفتن رشوه، مرتکب خیانت به وطن می‌شوند: «دانسته یا ندانسته "نهر مهدی‌خانی" را که برای آوردن آب به صحرا بوده است با "اترک" جا زده‌اند و "اترک" مسافتی از این نهر به طرف شمال است و وارد "خلیج حسین‌قلی" چندین فرسخ مربع خاک ایران از دست رفته است.
[۳] هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات، تهران، ج۲، ص۳۸۱، زوار، ۱۳۴۴.



بعد از این ماموریت رضاخان به سمت کارداری سفارت ایران در "پطرزبورگ" فرستاده می‌شود. وی در همراهی "ناصرالدین شاه‌" و "امین‌السلطان" در سفر به روسیه به سبب تسلط بر زبان روسی و خدمات وی به شاه و همراهان وی مورد عنایت آنان قرار می‌گیرد و به ازاء چندین ماه خدمت به سمت جنرال قونسول تفلیس که از مهم‌ترین پست‌های وزارت خارجه بود در می‌آید.
[۴] فردوست، حسین، ظهور و سقوط پهلوی، ج۲، ص۴۳۸ـ۴۴۰، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۱.

بعد از بازگشت از پطرزبورگ به قفقاز رفته با لقب"معین‌الوزرا" به سرکنسولی ایران می‌رسد و ثروت فراوانی می‌اندوزد. وی با ترفیع و نزدیکی با دربار ناصری به جایی می‌رسد که به فروش القاب و عناوین هم دست می‌زند. "ناظم‌الاسلام‌کرمانی" می‌گوید: «که ارفع‌الدوله به عین‌الدوله پیشنهاد کرده بود که تا در مقابل پرداخت صد هزار تومان پست وزارت خارجه را به او واگذار می‌کند.»
[۵] کرمانی، ناظم‌الاسلام، بیداری ایرانیان، ص۴۴۷، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱.



وی در سال ۱۳۱۲‌ق به جای "علاءالملک" به سمت وزیر مختاری و ایلچی مخصوص در دربار دولت روسیه به سفارت پترزبورگ می‌رود و به لقب ارفع‌الدوله مفتخر می‌گردد. به دلالی ارفع‌الدوله است که "امین‌السلطان" در زمان "مظفرالدین شاه" وامی‌ را از روسیه می‌گیرد. "حسینقلی‌خان نظام‌السلطنه‌ مافی" می‌گوید: «به توسط رضاخان ارفع‌الدوله ۲۴ کرور از دولت روس قرض کردند که به انظمام تنزیل، هفتاد کرور می‌شود که در ظرف سی و پنچ سال سالی دو کرور قسط بدهند و دولت ایران ماذون نباشد که این مبلغ را از دولت دیگر قرض بگیرد... این وجه به اختلاف شنیدم؛ ولی چیزی که ابدا محل شبهه نیست پنج کرور صدراعظم و مشیرالدوله میرزانصرالله و میرزا‌رضاخان مدخل کردند.»
[۶] نظام‌السلطنه مافی، حسین قلی‌خان، خاطرات و اسناد حسین قلی‌خان نظام‌السلطنه مافی، ص۳۲۶ـ۳۲۷، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۸۶.

این مبلغ وام، خرج سفر مظفرالدینشاه به فرنگ می‌شود و لقب "پرنس" و "امیرنویان" نیز برای رضاخان ارفع‌الدوله به سبب خدمات شایان در گرفتن این وام حاصل می‌گردد.
[۷] مرسلوند، حسن، شرح حال رجال ایران، ص۱۳۸ـ۱۴۲، تهران، الهام، ۱۳۶۹.



ارفع‌الدوله از سن‌پطرزبورگ برگشته و توسط "اتابک‌اعظم امین‌السلطان" به عثمانی می‌رود. در همین حین برای انجام ماموریت ویژه و تقدیم هدایا و نشان‌های اهدایی از طرف مظفرالدین شاه به اعلی‌حضرت امپراتور و خاندان سلطنتی روسیه عازم آنجا شد. در یک ماموریت دیگر به نمایندگی از طرف مظفرالدین شاه جهت شرکت در مراسم تاج‌گذاری "آلفونس‌سیزدهم" پادشاه ۱۶ ساله اسپانیا به آن کشور رفت
[۸] چرچیل، جورج، فرهنگ رجال قاجار، ص۲۳ـ۲۴، ترجمه غلامحسین میرزا صالح، تهران، زرین، ۱۳۶۹.
و بعد در سال۱۳۳۱ق به ایران برگشته و وزیر عدلیه کابینه "میرزا علیخان ‌علاالسلطنه" می‌شود؛ اما به قول "مستوفی" خیلی زود دریافت که مرد میدان مشروطه نیست. به همین سبب بعد از وصول ۵۶ هزار تومان از دولت به "موناکو" بازگشت.
[۹] دهباشی، علی، خاطرات ارفع‌الدوله، ص۱۵، تهران، شهاب، ۱۳۷۸.



ارفع‌الدوله در حکومت رضاشاه به سمت نمایندگی ایران در مجمع اتفاق ملل منصوب شد و مدتی در این مجمع فعالیت کرد و به قول خودش توانست با اختلاف یک رای مجمع را از خطر از هم پاشیدن برهاند.
[۱۰] هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات، تهران، ج۲، ص۳۹۱، زوار، ۱۳۴۴.
رابطه چندان نزدیکی با رضاخان نداشت. یک روز که برای گفتن توصیه‌هایی به رضاخان نزد او رفت موجب عصبانیت سردار سپه می‌شود، رضاخان به او می‌گوید: «میدانی ارفع تو پیر و خرفت شده‌ای بهتر است بروی و شعرهایت را پاکنویس کنی. ارفع خود می‌گوید: من هم اطاعت کرده و همین کار را کردم. وی در سال ۱۳۱۵ درگذشت.
[۱۱] موتی، مصطفی، رجال عصر پهلوی، ج۱، ص۱۹۴، لندن، بی‌جا، ۱۹۹۵.

در مورد شخصیت وی نیز نظرهای گوناگونی گفته شده است، "علامه قزوینی" در این باره چنین نوشته است: «همیشه از خود و از اعمال جلیله‌ای که به زعم خود انجام داده بود، در همه محافل و حتی برای بچه‌ها تعریف می‌کرد. "عبدالله‌مستوفی" وی را نماینده و نمونه بارز سیاستمداران عصر پیشین شمرده است، از هوش و نزاکت وی تمجید می‌کند.
[۱۲] دهباشی، علی، خاطرات ارفع‌الدوله، ص۱۳ـ۱۵، تهران، شهاب، ۱۳۷۸.
"محبوبی اردکانی" از محققین متاخر چنین قضاوت کرده است: «قدر مسلم این است که ارفع‌الدوله در اوان جوانی دارای تربیت مذهبی بوده است. پدر وی وقتی می‌فهمد که پسرش معنی شعری را که در وصف زنان بوده می‌داند، معلم مکتبخانه را به خاطر آموزش چنین اشعاری نفرین می‌کند. مسلما فرزند چینن پسری اهل نماز و زیارت و دعا می‌شود. بعدها وقتی "آخوند‌ ملاکاظم‌ خراسانی" به او تلگراف می‌کند که در کار مسلمانان(در مشروطه ارفع‌الدوله با "محمدعلی‌شاه" است و با مردم مخالفت می‌کند)، دخالت نکند، ارفع‌الدوله چون از آخوند تقلید می‌کرده است، اطاعت می‌کند.» به خدمات ارزنده او نیز اشاره شده است. وی مدرسه "دانش" را در سال ۱۳۱۷ه. ق تاسیس کرد.
[۱۳] محبوبی اردکانی، سازمانهای و موسسات تمدنی جدید در ایران، ج۱، ص۳۸۱، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۶.
ارفع‌الدوله دو پسر دارد که آن‌ها نیز با تحصیلات خود که همگی در خارج از ایران بوده است. برای خود سمت و منصب دست و پا کرده‌اند. ابراهیم و حسن دو پسر وی که اولی سرتیپ و دومی‌ سرلشگر می‌شود.


۱. دهباشی، علی، خاطرات ارفع‌الدوله، ص۷ـ۱۵، تهران، شهاب، ۱۳۷۸.
۲. دهباشی، علی، خاطرات ارفع‌الدوله، ص۷، تهران، شهاب، ۱۳۷۸.
۳. هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات، تهران، ج۲، ص۳۸۱، زوار، ۱۳۴۴.
۴. فردوست، حسین، ظهور و سقوط پهلوی، ج۲، ص۴۳۸ـ۴۴۰، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۱.
۵. کرمانی، ناظم‌الاسلام، بیداری ایرانیان، ص۴۴۷، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱.
۶. نظام‌السلطنه مافی، حسین قلی‌خان، خاطرات و اسناد حسین قلی‌خان نظام‌السلطنه مافی، ص۳۲۶ـ۳۲۷، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۸۶.
۷. مرسلوند، حسن، شرح حال رجال ایران، ص۱۳۸ـ۱۴۲، تهران، الهام، ۱۳۶۹.
۸. چرچیل، جورج، فرهنگ رجال قاجار، ص۲۳ـ۲۴، ترجمه غلامحسین میرزا صالح، تهران، زرین، ۱۳۶۹.
۹. دهباشی، علی، خاطرات ارفع‌الدوله، ص۱۵، تهران، شهاب، ۱۳۷۸.
۱۰. هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات، تهران، ج۲، ص۳۹۱، زوار، ۱۳۴۴.
۱۱. موتی، مصطفی، رجال عصر پهلوی، ج۱، ص۱۹۴، لندن، بی‌جا، ۱۹۹۵.
۱۲. دهباشی، علی، خاطرات ارفع‌الدوله، ص۱۳ـ۱۵، تهران، شهاب، ۱۳۷۸.
۱۳. محبوبی اردکانی، سازمانهای و موسسات تمدنی جدید در ایران، ج۱، ص۳۸۱، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۶.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خاندان ارفع» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۴/۲۲.    






جعبه ابزار