چون دو گروه همدیگر را دیدند یاران موسی گفتند: ما حتما گرفتار خواهیم شد این دریا و این دشمن. (ای بسا که زبانهای ملامت به سوی موسی (علیهالسّلام) گشوده شد). موسی گفت: نه خدایم با من و یار من و من با طرح نقشه خدائی بیرون شدهام در همین هنگام عصا کار خودش را برای چندمین بار کرد. (فَاَوْحَیْنا اِلی مُوسی اَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ) (و به دنبال آن به موسى وحى كرديم: «عصايت را به دريا بزن.» او چنين كرد و دريا از هم شكافته شد، و هر بخشى همچون كوه عظيمى شد!) به محض رسیدن عصا به دریا، آبهای دریا بشکافت و متحجّر گردید و راهی باز شد و در دو طرف آن راه آبها مانند کوه بزرگی جامد و بیحرکت ماندند خالق کاینات صفت میعان و جریان را از آب برداشت همچنان که سوزاندن را از آتش در قصّه ابراهیم (علیهالسّلام)، بنیاسرائیل به سرعت وارد آن راه شده و به طرف صحرای سینا رفتند در این وقت فرعون با لشگریانش رسیدند و راه را باز دیده وارد شدند تا بنیاسرائیل را تعقیب نمایند پس از ورود آنها آبهای دریا به هم آمد فرعونیان شروع بدست و پا زدن نمودند. فرعون چون مرگ را معاینه دید گفت: (آمَنْتُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو اِسْرائِیلَ وَ اَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ) (گفت: «ايمان آوردم كه هيچ معبودى، جز كسى كه بنىاسرائيل به او ايمان آوردهاند، وجود ندارد؛ و من از مسلمین هستم.») ولی خداوند توبه او را قبول نکرده و در جوابش (که فرعون نشنید) فرمود: اکنون ایمان میآوری حال آنکه پیشتر عصیان کردی و از مفسدان بودی، امروز فقط جسد تو را بیرون انداخته و در دسترس مردمان قرار خواهیم داد تا به آیندگان عبرتی باشی و بدانند عاقبت دشمنان حق و عاقبت جبّاران چنین است. (وَلَقَدْ بَوَّاْنا بَنِی اِسْرائِیلَ مُبَوَّاَ صِدْقٍ وَرَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّی جاءَهُمُ الْعِلْمُ...) (سپس بنىاسرائيل را در جايگاه خوبى منزل داديم؛ و از روزيهاى پاكيزه به آنها عطا كرديم؛ امّا آنها به نزاع برخاستند و اختلاف نكردند، مگر بعد از آنكه علم و آگاهى به سراغشان آمد.) بنیاسرائیل چون به صحرای سینا وارد شدند زندگی نوینی آغاز کردند از اسارت فرعونیان رستند ولی روی جهالتی که داشتند قدر آن همه نعمت را ندانسته مرتبا خدا را عصیان کردند و موسی و هارون (علیهماالسّلام) را به زحمت انداختند، خداوند برای آنها منّ و سلوی نازل فرمود مدّتها از آن دو ارتزاق کردند رجوع شود به «منّ» (ببینید: من (مفرداتقرآن)) و «سلوی» (ببینید: سلوی (مفرداتقرآن)) با این همه معجزات چون در آبادیهای سینا به گروهی بتپرست برخوردند گفتند: (یا مُوسَی اجْعَلْ لَنا اِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ) (ای موسی تو هم براى ما معبودى قرار ده، همان گونه كه آنها معبودان و خدايانى دارند.) موسی برای ما نیز خدایانی بساز. از لحاظ آب در مضیقه شدند به دستور خدا موسی عصا را به سنگ زد، دوازده چشمه از آن جاری گردید بنا شد هر یک از دوازده گروه از چشمهای آب گیرند. (وَاِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ اُناسٍ مَشْرَبَهُمْ) (و به ياد آوريد زمانى را كه موسى براى قوم خويش، آب طلبيد؛ به او گفتيم: «عصاى خود را بر آن سنگ مخصوص بزن!» ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشيد؛ آن گونه كه هر طايفه از طوايف دوازدهگانه بنىاسرائيل، چشمه خود را مىشناختند.) از جمله وقایع صحرای سینا داستان گاوکشی است که بنیاسرائیل در مورد پیدا کردن قاتلی انجام دادند، آن ماجرا کاری بس مهمّ بود که در «بقر» (ببینید: بقر (مفرداتقرآن)) ذیل عنوان بقره بنیاسرائیل مشروحا گفته شده است.موسی (علیهالسّلام) در سینا ماموریّت یافت که مدتی دور از قوم خود در محلّی به مناجات با خدا پرداخته و از خداوند قانونی برای اداره بنیاسرائیل دریافته بیاورد یعنی الواح تورات را. در آیهای میخوانیم که مدّت خدا چهل روز بوده و در آیه دیگر سی روز ولی ده روز بر آن افزوده شد. (وَاِذْ واعَدْنا مُوسی اَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَاَنْتُمْ ظالِمُونَ) (و به ياد آوريد هنگامى را كه با موسى چهل شب وعده گذارديم؛ و او، براى گرفتن فرمانهاى الهى، به ميعادگاه آمد؛ سپس شما گوساله را بعد از او براى پرستش انتخاب نموديد؛ در حالى كه ستمکار بوديد.) این آیه در چهل بودن صریح است؛ ولی آیه: (وَواعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَ اَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ اَرْبَعِینَ لَیْلَةً) (و ما با موسى، سى شب وعده گذاشتيم؛ سپس آن را با ده شب ديگر تكميل نموديم؛ به اين ترتيب، ميعاد پروردگارش با او، چهل شبِ تمام شد.) وعده ملاقات را سی روز ذکر میکند که ده روز دیگر بر آن افزوده شده. به نظرم وعده از اوّل چهل شب بوده ولی ذکر سی شب و افزودن ده شب برای امتحان بوده است یعنی بنیاسرائیل اوّل بدانند که موسی پس از ۳۰ روز مراجعت خواهد کرد و چون بنا شد ده روز دیگر بماند آیا در این ده روز استقامت خواهند ورزید یا نه و چون سی روز گذشت و موسی نیامد سامری فورا جریان گوساله را پیش آورد و با یاران خویش مردم را به عبادت آن خواند. به هر حال چون برگشتن موسی (علیهالسّلام) به طول انجامید سامری مقداری زیور آلات از مردم و مقداری از خویش جمع کرده و آنها را ذوب نموده به صورت گوسالهای در آورد و آن صدای گاو داشت (به نظر میآید که در جوف آن دستگاههایی گذاشته بود باد که از عقب آن وارد میشد در اصطکاک با آن دستگاه به صورت صدای گاو از دهانش خارج میشد که فرموده: (فَاَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُوارٌ) (و براى آنان مجسّمه گوسالهاى كه صدايى همچون صداى گوساله داشت پديد آورد.) سامری چون از ساختن گوساله فارغ شد با عدهای از همدستان خویش مردم را به عبادت گوساله خواندند و گفتند: «هذا اِلهُکُمْ وَ اِلهُ مُوسی» این معبود شما و معبود موسی است، موسی معبود خویش را که در اینجا است از یاد برد و در طلب آن به طور رفت. هارون که جانشین موسی بود با این امر به مخالفت برخاست و گفت: مردم پروردگار شما خدای رحمان است نه این گوساله از من پیروی کنید و از عبادت آن دست بردارید گفتند: تا برگشتن موسی به آن عبادت خواهیم کرد. خداوند در طور به موسی از ماجرای سامری خبر داد، موسی به عجله و اندوهناک و خشمگین به میان بنیاسرائیل باز گشت و آنها را به باد ملامت گرفت و گفت: (یا قَوْمِ اَ لَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْداً حَسَناً اَ فَطالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ اَمْ اَرَدْتُمْ اَنْ یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّکُمْ فَاَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِی؟!) (اى قوم من! مگر پروردگارتان وعده نيكويى به شما نداد؟! آيا مدّت جدايى من از شما به طول انجاميد، يا مىخواستيد غضب پروردگارتان بر شما نازل شود كه از وعده من تخلف كرديد؟!) مردم تقصیر را به گردن سامری انداخته و گفتند او این کار را کرد. موسی آنگاه به برادرش هارون پرخاش کرد: چرا گذاشتی این کار کنند و سر هارون را گرفت و پیش خود کشید. هارون گفت: پسر مادرم سر و ریش مرا مگیر مردم مرا بیچاره کردند و خواستند بکشندم، ترسیدم بگویی میان بنیاسرائیل نفاق افکندی و فرمانم را مراعات نکردی. موسی (علیهالسّلام) آنگاه به سراغ سامری آمد: این چه وضعی است پیش آوردی؟! سامری گفت: آنچه این مردم ندانستند من دانستم مقداری از دین تو را اخذ کرده سپس رها کردم و نفس من این چنین وادارم کرد رجوع شود به «اثر». (ببینید: اثر (مفرداتقرآن)) موسی گفت: برو حق نداری با کسی افت و خیز و گفتگو و معاشرت کنی و باید تنها زندگی نمائی و این معبودی که به آن عبادت کردی ریز ریز کرده و به دست باد در دریا پراکنده خواهم کرد، عبادت کنندگان گوساله توبه کردند، فتنه فرو نشست. حال به بررسی نکاتی درباره حضرت موسی میپردازیم: ۱۳.۱ - قتل قبطیدر گذشته خواندیم که موسی (علیهالسّلام) در دفاع از اسرائیل یک نفر مصری را کشت باید دید این چه قتلی بوده است اگر قضیّه را از نظر اسلام پیجویی کنیم باید گفت: قتل قبطی اشکالی نداشت زیرا مصریان نسبت به بنیاسرائیل کافر حربی بودند، پسران آنها را سر بریده و دخترانشان زنده نگه داشته و برده خویش به حساب میآوردند موسی (علیهالسّلام) به فرعون گفت: (عَبَّدْتَ بَنِی اِسْرائِیلَ) (آيا اين كه بنىاسرائيل را برده خود ساختهاى...) یعنی بنیاسرائیل را برده گرفتهای و نیز به فرعون میگفت: (فَاَرْسِلْ مَعَنا بَنِی اِسْرائِیلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ) «بنیاسرائیل را با ما بفرست و عذابشان نکن» قبطیان راجع به موسی و هارون میگفتند: (اَنُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنا وَقَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ) «آیا به دو بشر مثل خودمان ایمان بیاوریم حال آنکه قوم اینها بردگان ما هستند.»علی هذا شکی در کافر حربی بودن آنها نمیماند. وانگهی آیه: (فَوَجَدَ فِیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ) (او به هنگامى كه اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد؛ ناگهان دو مرد را ديد كه به جنگ و نزاع مشغولند.) ظهورش آن است که هر دو میخواستند همدیگر را بکشند، به نظرم قبطی میخواسته اسرائیلی را بکشد او هم میخواسته از خود دفاع کند هر چند به قتل مصری تمام شود، در این صورت قتل مصری برای دفاع از اسرائیلی اشکال نداشته در صورتی که دفاع بدون قتل مقدور نبود. این دو وجه در صورتی است که قتل را عمدی بگیریم. ولی قتل مصری غیر عمدی بود و موسی نمیدانست که مشت کار قبطی را تمام خواهد کرد ظهور: (فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ) (موسى مشت محكمى بر سينه او زد و كار او را ساخت و بر زمين افتاد و مُرد)؛ موسى گفت: «اين نزاع شما از عمل شيطان بود.) در آن است که موسی از این اتّفاق دلخوش نبوده است لفظ «هذا» ظاهرا اشاره به منازعه آن دو نفر است یعنی این کاری که میکردند کار شیطانی است مرا نیز به زحمت انداخت و اینکه موسی پس از آن واقعه گفت: (رَبِّ اِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ) (پروردگارا! من به خويشتن ستم كردم؛ مرا بيامرز. خداوند او را آمرزيد.) مرادش آن نیست که خدایا من گناه کردم و مستحقّ عذاب شدم بلکه ظاهرا نظرش به وضع روز بود که خدایا من خودم را به زحمت انداختم فرعون این کار را نادیده نخواهد گرفت برای من چارهای پیش آور. بنابراین «فَغَفَرَ لَهُ» همان بود که به توفیق خدا از مصر فرار کرد و نجات یافت، در جای دیگر میخوانیم که خدا این کار را به موسی منّت نهاده و میفرماید: (وَقَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّیْناکَ مِنَ الْغَمِ) (و تو كسى از فرعونيان را كُشتى؛ امّا ما تو را از اندوه تعقيب فرعونيان نجات داديم.) اگر قتل مصری گناه بود میبایست بفرماید: نفسی را کشتی و مستحق عقوبت شدی و باز میبینیم که موسی در موقع مناجات میگوید: آنها مرا درباره قتل مصری گناهکار میدانند نه اینکه بگوید: من گناهکار شدهام. (رَبِّ اِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَاَخافُ اَنْ یَقْتُلُونِ) (پروردگارا! من يك تن از آنان را كُشتهام؛ مىترسم مرا به قتل برسانند.) در جای دیگر گفته: (وَلَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَاَخافُ اَنْ یَقْتُلُونِ) (و آنان به اعتقاد خودشان بر گردن من گناهى دارند؛ مىترسم مرا بكشند.) در هیچ یک از این آیات مسئولیتی از جانب خدا بر موسی ذکر نشده است. ۱۳.۲ - لَنْ تَرانِیآیا موسی در اثر اصرار آن هفتاد نفر که با خود به کوه طور برده بود گفت: «رَبِّ اَرِنِی اَنْظُرْ اِلَیْکَ» یا خودش این تقاضا را کرد؟ آیا موسی دو بار با خدا میقات داشته و به طور رفته یا فقط یکبار؟ معنی «رَبِّ اَرِنِی» چه بود آیا در صورت دوم از موسی بعید نبود که چنان تقاضائی از خدا بکند؟! در سوره اعراف از آیه ۱۴۲ جریان میقات چنین شروع میشود: (وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَ اَتْمَمْناها بِعَشْرٍ..) (و ما با موسى، سى شب وعده گذاشتيم؛ سپس آن را با ده شب ديگر تكميل نموديم...)و در آیه مابعد آمده: (وَلَمَّا جاءَ مُوسی لِمِیقاتِنا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ اَرِنِی اَنْظُرْ اِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانِی وَلکِنِ انْظُرْ اِلَی الْجَبَلِ فَاِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانِی..) (و هنگامى كه موسى به ميعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببينم.» گفت: «هرگز مرا نخواهى ديد. ولى به كوه بنگر، اگر تاب بياورد كه در جاى خود ثابت بماند، مرا خواهى ديد.») ظهور آیه در تنهایی موسی است که خودش این تقاضا را از خدا کرده و گفته: «خدایا خودت را به من بنمایان تا تو را ببینم» خدا فرموده تو هرگز مرا نتوانی دید ولی به کوه بنگر و در اثر تجلّی خدا کوه ریز ریز شد و موسی بیهوش افتاد و چون بیدار شد و به حال آمد گفت: (سُبْحانَکَ تُبْتُ اِلَیْکَ وَ اَنَا اَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ) (خداوندا منزّهى تو از اينكه با چشم تو را ببينم! من به سوى تو بازگشتم و من نخستين مؤمنانم.) در آیات بعدی سخن از آمدن تورات است و آنگاه خدا جریان سامری را به موسی خبر میدهد، موسی خشمگین به سوی قوم بر میگردد و مردم را ملامت میکند و به هارون پرخاش مینماید و الواح تورات را به کناری میاندازد و آنگاه میگوید: (وَ لَمَّا سَکَتَ عَنْ مُوسَی الْغَضَبُ اَخَذَ الْاَلْواحَ..) (هنگامى كه خشم موسى فرو نشست؛ الواح تورات را بر گرفت.) پس از همه این ماجریها میرسیم به این آیه: (وَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا فَلَمَّا اَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ اَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ اِیَّایَ اَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا..) (موسى از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براى ميعادگاه ما برگزيد؛ و هنگامى كه زمين لرزه آنها را فرا گرفت و هلاك شدند، گفت: «پروردگارا! اگر مىخواستى، آنها و مرا پيش از اين هلاك مىكردى. آيا ما را به آنچه بى خردان ما انجام دادهاند...) از آیه اخیر هم روشن میشود که موسی (علیهالسّلام) بار دیگر با آن هفتاد نفر به طور رفته و آنها را لرزه گرفته است مگر آنکه بگوئیم مراد از «میقاتنا» در این آیه همان میقات اوّل است و بردن آن هفتاد نفر بعدا به طور مستقل ذکر شده است. علّت اینکه آنها را لرزه گرفته و مردهاند ظاهرا همان است که به موسی (علیهالسّلام) گفتند: خدا را آشکارا به ما نشان بده: (وَإِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَاَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَاَنْتُمْ تَنْظُرُونَ)(ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ...) (و نيز به ياد آوريد هنگامى را كه گفتيد: «اى موسى! ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد؛ مگر اينكه خدا را آشكارا با چشم خود ببينيم؛» پس صاعقه شما را گرفت؛ درحالى كه تماشا مىكرديد.سپس شما را پس از مرگتان، حيات بخشيديم...) ایضا آیه: (فَقالُوا اَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَاَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ..) (و گفتند: «خدا را آشكارا به ما نشان ده!» و به خاطر ظلم و ستمشان، صاعقه آنها را فرا گرفت. سپس گوساله سامرى را، پس از آن همه دلايل روشن كه براى آنها آمد، به خدايى انتخاب كردند.) چون علّت رجفه آن هفتاد نفر در آیه وَ اخْتارَ مُوسی... ذکر نشده به نظر میآید که گویندگان «اَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً» همان هفتاد نفر بودهاند وانگهی در دو آیه اخیر که اخذ صاعقه به دنبال آن درخواست، آمده مسلّما برای همه بنی اسرائیل نبوده است. به نظر میآید چنانکه بعضی از بزرگان نیز احتمال دادهاند حضور در میقات فقط یکبار بوده برای نزول تورات و آن هم با حضور آن هفتاد نفر، آن وقت باید دید چرا در سئوال «اَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً» آنها را صاعقه گرفته و مرده و سپس زنده شدند ولی در جواب «اَرِنِی اَنْظُرْ اِلَیْکَ» که از جانب موسی بود فقط «لَنْ تَرانِی» و ریز ریز شدن کوه به وقوع پیوسته است. به نظر بعضی: (موسی علیه السّلام) این درخواست را در اثر اصرار آن هفتاد نفر کرده است، ولی ظهور «اَرِنِی اَنْظُرْ اِلَیْکَ» مفید آن است که موسی این درخواست را بالاستقلال برای خود کرده است و گرنه میگفت: خدایا اینها چنین درخواست میکنند. جای گفتگو است که پس از درخواست موسی کوه ریز ریز شده و موسی بیهوش افتاده است ولی آن هفتاد نفر پس از درخواست از شدت صاعقه مردهاند آیا این دو واقعه در یک وقت و در یک میقات اتفاق افتاده است یا در دو بار اللّه اعلم. در خاتمه باید گفت: مقصود بنیاسرائیل از «اَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً» دیدن خدا به صورت جسم و مادّه بود (نعوذ باللّه) ولی غرض موسی از «اَرِنِی اَنْظُرْ اِلَیْکَ» رؤیت قلبی بود چنانکه گفتهاند و چون رؤیت قلبی را به صورت علم ضروری میخواست که خدا آنی از نظرش دور نباشد لذا خدا در جوابش «لَنْ تَرانِی» گفت یعنی وجود تو آن قدرت را ندارد. ناگفته نماند: در حالات حضرت رسول (صلّیاللّهعلیهوآله) نقل شده چون توجّه به ملکوت اعلی میکرد طوری وضعش منقلب میشد که دست به پای عایشه زده میفرمود: «کَلِّمِینِی یَا حُمَیْرَاءُ؛ ای عایشه با من حرف بزن» گویا منظور موسی (علیهالسّلام) آن بود که در مقام توجّه به خدا همیشه در چنین حالی باشد، پیداست که وجود بشر طاقت آن را ندارد. ۱۳.۳ - توبه و کشتاردرباره توبه بنیاسرائیل از گوسالهپرستی چنین میخوانیم: (وَإِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ اَنْفُسَکُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا اِلی بارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا اَنْفُسَکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بارِئِکُمْ فَتابَ عَلَیْکُمْ اِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ) (و زمانى را كه موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! شما با انتخاب گوساله براى پرستش به خود ستم كرديد؛ توبه كنيد؛ و به سوى آفريننده خود بازگرديد؛ و خود را (يكديگر را) به قتل برسانيد؛ اين كار، براى شما در پيشگاه آفريدگارتان بهتر است.» سپس خداوند توبه شما را پذيرفت؛ زيرا اوست توبهپذير مهربان.)«ظَلَمْتُمْ اَنْفُسَکُمْ» نشان میدهد که طرف خطاب فقط پرستش کنندگان گوسالهاند نه همه بنیاسرائیل «فَتُوبُوا اِلی بارِئِکُمْ» دلالت بر وجوب توبه و ندامت از عمل را دارد «فَاقْتُلُوا اَنْفُسَکُمْ» که با فاء آمده مبیّن آن است که این توبه در اوّل ندامت و پس از آن کشتن یکدیگر است و نیز معنیاش آن است که بعضی بعضی را بکشند مثل: (فَاِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی اَنْفُسِکُمْ) (و هنگامى كه داخل خانهاى شديد، بر خويشتن سلام كنيد.) یعنی بعضی بر بعضی سلام کنید و چون از نظر قرآن ملّت و جامعه به حکم یک تن است لذا «اَنْفُسِکُمْ» فرموده چنانکه گفتهاند. عملی شدن آیه آن بود که گوسالهپرستان پس از ندامت به جان هم افتاده یکدیگر را بکشند تا وقتی که موسی (علیهالسّلام) بفرماید دیگر بس است و یا عدهای از آنانکه عبادت نکرده بودند به جان عبادت کنندگان بیفتند و آنها را بکشند تا آنگاه که موسی بفرماید کافی است صدق توبه شما معلوم شد. در تورات سفر خروج باب ۳۲ نقل شده که موسی گفت هرکس خواستار خداست پیش من آید، بنیلاوی پیش او جمع شدند، موسی گفت: خدا میگوید: هر کس برادر، دوست و همسایه خود را بکشد بنیلاوی موافق سخن موسی عمل کردند در آن روز قریب به سه هزار تن کشته شدند. درباره آیه فوق فقط دو روایت در تفسیر صافی و برهان نقل شده که قابل اعتماد نیستند و متن هر دو مشوش است و در یکی از آن دو عدد کشتگان ده هزار نقل شده و بعضیها که عدد آنها را هفتاد هزار کشته ذکر کردهاند معلوم است که اغراق میباشد. المیزان ظهور آیه را پذیرفته و المنار آنچه را که از تورات نقل کردیم نقل نموده و قضیّه را حتمی دانسته است و احتمال داده مراد از: «فَاقْتُلُوا اَنْفُسَکُمْ» انتحار باشد. به نظر بعضی مراد غصّه مرگ شدن و یا قتل شهوات نفسانی است ولی ظهور آیه مخالف این احتمالات است. نام مبارکش ۱۳۶ بار در کلام اللّه مجید به کار رفته است. • قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «موسی»، ج۶، ص۳۰۴-۳۲۱. ردههای این صفحه : انبیاء بنی اسرائیل | انبیاء ذکرشده در قرآن | پیامبران اولوالعزم | حضرت موسی | مفردات قرآن | واژه شناسی واژگان سوره اعراف | واژه شناسی واژگان سوره بقره | واژه شناسی واژگان سوره شعراء | واژه شناسی واژگان سوره طه | واژه شناسی واژگان سوره قصص | واژه شناسی واژگان سوره نساء | واژه شناسی واژگان سوره نور | واژه شناسی واژگان سوره یوسف | واژه شناسی واژگان سوره یونس | واژه شناسی واژگان شخصیتهای قرآنی |