این مجموعه در یک مقدمه پنج صفحهای و سه بخش، تدوین شده است. در مقدمه از اهمیت علم منطق ، توجهات مناطقه عرب، هدف موسوعة منطقی و امتیازات آن، سخن رفته است.
بخش دوم، نمایش نظام یافته اصطلاحات است که صفحات ۱ تا ۱۱۱۰ را به خود اختصاص داده است. در این بخش اصطلاحات منطقی به سادهترین شیوه الفبایی به نمایش گذاشته شده است. بدین ترتیب میتوان با دانستن یک اصطلاح به جایگاه آن در این علم پی برد. در این جا مناسب است به چند نمونه از اصطلاحات منطقی بر اساس حروف الفباء اشاره کنیم:
[۱]موسوعة مصطلحات علم المنطق عند العرب، فريد جبر- سميح دغيم- رفيق العجم- جيرار جهامى، ص۱.
۱. اجزای ماهیت ؛ درعقل ، جنس و فصل و در خارج، ماده و صورت است. ۲. برهان حقیقی؛ آن است که یقینی بوده و ضرورت داشته باشد و هیچ وقت تغییر پیدا نکند.
[۲]موسوعة مصطلحات علم المنطق عند العرب، فريد جبر- سميح دغيم- رفيق العجم- جيرار جهامى، ص۱۴۲.
۳. تجربیات ؛ آن است که از مجموع عقل و حس حاصل میشود. ۴. ثبوت ؛ چیزی است که از آن به صدق تعبیر میشود. ۵. جسم ؛ چیزی است که دارای ابعاد ثلاثه باشد. ۶.حرکت ؛ انواع حرکت شش قسم است: تکون ، فساد ، نمو ، نقص ، استحاله و تغیر به مکان . حرکت، به طور مطلق در مقابل سکون است. ۷. خطابه ؛ در نظر ارسطو خطابه مبتنی بر مبادی کلی است و ارسطو آن را به عنوان کلام مقنع تعریف کرده است. ۸. دلالت ؛ بر سه قسم است: مطابقی ، تضمنی و التزامی
[۳]موسوعة مصطلحات علم المنطق عند العرب، فريد جبر- سميح دغيم- رفيق العجم- جيرار جهامى، ص۳۶۷.
۹. ذات ؛ به معنی خود و عین شی ء است. گفتهاند: ذات شی ء و عین شی ء. لفظ منسوب به ذات، ذاتی است. ذات، اعم از شخص است. ۱۰. رسم ؛ در اصطلاح منطقیان در مقابل حد است و به دو قسم تام و ناقص تقسیم میشود. ۱۱. زمان ؛ به نظر ارسطو زمان مقدار حرکت فلک اعظم است، زیرا زمان در زیادت و نقصان متفاوت است. بنا بر این کمیت است و چون جوهر فرد محال است، زمان نمیتواند کم منفصل باشد. ۱۲. سفسطه ؛ قیاسی است مرکب از وهمیات که مقصود از آن در غلط انداختن دشمن و اسکات اوست. ۱۳. شرط ؛ عبارت است از مقدم قضیه شرطیه و نیز شرط به قولی اطلاق میشود که صدق قول دیگر متوقف بر آن است، به نحوی که اگر اولی کاذب باشد دومی نیز کاذب خواهد بود. ۱۴. صناعت جدل ؛ جدل، قیاسی است که مقدمات آن از مشهورات و مسلمات فراهم آمده باشد و مقصود از آن یکی الزام و اسکات خصم است و دیگری آگاه کردن کسی که به درک مقدمات برهان قادر نیست. ۱۵. ضد ؛ به معنای مخالف و منافی است و دو ضد عبارت از دو صفت مختلف است که در پی یک دیگر وارد موضوع واحد شوند و با هم جمع نشوند، مانند سفیدی و سیاهی. ۱۶. طبع ؛ عبارت است از سرشتی که انسان بر آن آفریده شده است. ۱۷. ظن ؛ عبارت است از یکی از طرفین شک همراه با رجحان. ۱۸. عرض ؛ دارای دو معناست: عرضدر مقابل جوهر و عرضدر مقابل ماهیت . ۱۹. غایت ؛ چیزی است که وجود شی ء برای آن است و به آخرین حدی اطلاق میشود که عقل نزد آن توقف میکند. ۲۰.فصل ؛ کلی ذاتی است که به نوع تحت یک جنس ، در جواب «آن کدام است» اطلاق میشود. ۲۱. قیاس ؛ درمنطق عبارت است از قول مؤلف از اقوال که وقتی پذیرفته شود، ذاتا قول دیگری از آن لازم میآید. ۲۲- کلی ؛ مفهومی است که تصور آن مانع از این نباشد که افراد زیادی در آن مشترک باشند. ۲۳. لم؛ از نظر لغوی؛ یعنی برای چه؟ و طلب سؤال از علت و سبب حکم به واسطه لم؛ یعنی حکم و واسطهدر آن خواسته میشود. ۲۴- ماهیت؛ چیزی است که در جواب ماهو گفته میشود. ۲۵. ناطق ؛ یعنی حیوانی که دارای نفس دراکه باشد. ۲۶. واسطه ؛ بر دو قسم است: واسطهدرعروض و واسطهدر ثبوت . ۲۷. یقین؛ تصدیق جازم است که مطابق و ثابت است.