موجهات مرکبه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در بحث از
ماده و
جهت قضیه بیان میشود که هرگاه
جهت خاصی برای یک قضیه ذکر شود آنرا قضیه
موجهه مینامند.
موجهات را به دو قسم
مرکب و
بسیط تقسیم میکنند. گذشتگان حجم وسیعی را برای بیان اقسام
موجهات بیان میکردند که براساس آن
منطق از حالت
ابزار برای اندیشیدن خارج و بیشتر به یک
معما تبدیل میشد. متاخران کوشیدند با کاستن از تعداد این قضایا مهمترین گونههای قضایای
جهت دار بسیط و مرکب را مورد بحث قرار دهند. به پیروی از این گروه در این نوشتار نیز به مهمترین اقسام پرداخته خواهد شد.
دلیل اینکه این گونه قضایا را مرکبه نامیدهاند این است که آنها در
حقیقت از دو قضیه
موجبه و
سالبه ترکیب یافتهاند. هرقضیه مرکبه اگر تحلیل شود به دو قضیه خواهیم رسید. یک قضیه و به عبارت دیگر یک جزء قضیه مرکب در کلام بیان شده و جزء دیگر با قید عدم دوام و
عدم ضرورت از آن حکایت شده است. هریک از این قضایا بر اساس جزء بیان شده در کلام نام گذاری میشوند؛ اگر سالبه باشد قضیه سالبه و اگر موجبه باشد قضیه موجبه خواهد بود. با این توضیح وارد بیان اقسام قضایای مرکب میشویم. (برای فهم درست اقسام مرکبات لازم است نخست ماده و
جهت در قضایا و
موجهات بسیطه ملاحظه شوند. زیرا بیشتر مرکبات ترکیب یافته از بسائط با قیود لادوام و لا ضرورتاند.)
این نوع قضیه، قضیة مشروطه عامه است که به لادوام ذاتی مقید شده است. چنانکه در اقسام بسایط بیان شده مشروطة عامه قضیهای است که بر ضرورت
ثبوتمحمول برای
موضوع تا زمانی که وصف برای موضوع ثابت است دلالت میکند. در هر مشروطه عامه این احتمال وجود دارد که محمول برای موضوع به رغم تجرد از وصف آن دائم الثبوت باشد، چنانکه احتمال دارد دائم الثبوت نباشد.
منطق دانان برای جلوگیری از تثبیت شدن این احتمال و گوشزد کردن این نکته که محمول برای ذات موضوع دائم الثبوت نیست قضیه را به لادوام ذاتی مقید کردهاند. قید لادوام ذاتی حکایت از یک
قضیه دیگر میکند که همان
مطلقه عامه میباشد.
از باب نمونه وقتی گفته میشود هر درختی تا زمانی که
درخت است ضرورتا رشد میکند نه دائما، در حقیقت با قید نه دائما اشاره شده که رشد درخت مربوط به وصف آن است نه دائما، اگر روزی این درخت قطع و به کنده چوبی تبدیل شود دیگر رشد آن متوقف خواهد شد. بدین ترتیب مشروطه خاصه از مشروطه عامهای که در کلام ذکر شده و مطلقة عامهای که به صورت ضمنی و با قید لادوام از آن حکایت شده ترکیب یافته است.
عرفیه خاصه همان عرفیة عامه است که به لادوام ذاتی مقید شده است. مفاد آن این است که محمول برای موضوع تا زمانی که وصف هست دوام دارد، اما بدین معنا نیست که با دوام ذات محمول نیز دوام داشته باشد. همانند مشروطة خاصه در عرفیه خاصه نیز احتمال دوام محمول برای موضوع هست، لذا با آوردن قید لادوام ذاتی از به وجود آمدن این احتمال جلوگیری شده است.
از باب نمونه گفته میشود هردرختی تا زمانی که درخت است دائما رشد میکند ولی نه دائما، بدین معنا که رشد دائمی درخت در گرو وصف درخت بودن است نه اینکه حتی اگر درخت نباشد و تبدیل به
خاکستر شود نیز این
رشد ادامه پیدا کند. چنان که ملاحظه میشود عرفیه خاصه از دو قضیه
عرفیه عامه و
مطلقه عامه ترکیب یافته است، با این تفاوت که عرفیه عامه در کلام ذکر شده و مطلقة عامه با قید لادائما فهمانده شده است.
این نوع قضیه در حقیقت همان مطلقه عامهای است که به لا ضرورت ذاتی مقید شده است. در مطلقه عامه هم این احتمال وجود دارد که
محمول برای ذات
موضوع ضرورت داشته باشد و هم عدم آن احتمال دارد. برای آنکه روشن شود که ثبوت محمول برای ذات موضوع ضروری نیست، قید لا بالضرورة در کلام ذکر میشود. دلیل وجودیه نامیده شدن آن این است که مطلقه عامه بر تحقق
حکم و
وجود خارجی آن دلالت میکند و لاضروری نامیدن آن نیز به دلیل آن است که به این قید مقید شده است.
این نوع قضیه همان مطلقه عامهای است که به لادوام ذاتی مقید شده است. در مطلقه عامه هم این احتمال وجود دارد که محمول برای
ذات موضوع دوام داشته باشد و هم
عدم آن احتمال دارد. برای آنکه روشن شود که ثبوت محمول برای ذات دائمی موضوع نیست، قید لا بالضرورة در کلام ذکر میشود. دلیل وجودیه نامیده شدن آن این است که مطلقه عامه بر تحقق حکم و وجود خارجی آن دلالت میکند و لادائمه نامیدن آن نیز به دلیل آن است که به این قید مقید شده است.
حینیة لادائمه همان حینیة مطلقه است که به لادوام ذاتی مقید شده است. دلیل تقیید این است که حینیه مطلقه به معنای این است که محمول برای موضوع هنگام اتصاف به یک وصف
فعلیت دارد، بر همین اساس هم احتمال دارد که
ثبوت محمول برای ذات موضوع دائمی باشد و هم عدم آن ضرورت دارد. برای اینکه
مخاطب گرفتار اشتباه نشود قضیه به عدم دوام مقید شده است.
ممکنة خاصه همان
ممکنه عامه است که به لاضرورت ذاتی مقید شده است. مفاد آن این است که طرف موافق و مخالفی که در
قضیه بیان شده است هیچ یک
ضرورت ندارند. ولی از آنجا که در هر قضیه ممکنه عامه احتمال آن وجود دارد که جانب موافق یا مخالف ضرورت داشته باشد، قید عدم ضرورت ذاتی ذکر میشود تا از امکان عام بودن بیرون آید و هردو طرف برای آن یکسان شود که در این صورت مفاد امکان خاص خواهد بود.
چنان که ملاحظه میشود تمام مرکبات پیش گفته با اضافه شدن لادوام و لا ضرورت از قضیة بسیط به مرکب تبدیل شدهاند.
ابن سینا به دلیل آنکه متقدمان بحث
جهات و
نقیض و
عکس قضایای
موجهه را بسیار مهم میانگاشتند حجم بسیاری را به این مطلب اختصاص داده است.
امام خمینی در بحث
قضایا به
موجهات توجه داشته، معتقد است ماهیت شیء در خارج از سه صورت (
امکان،
وجود،
امتناع) خالی نیست و باید یکی از
جهات موجه باشد
و اینگونه نیست که احکام منطقی
موجهات، صرف تصورات محض باشد و اهل منطق قضایای
ممکنه،
ضروریه،
حینیه و
مشروطه را صرفاً تصویر کرده باشند؛ بلکه همه اینها دارای نفس الامری است.
امام خمینی با بیان اقسام
موجهات به احکام و کاربردهای آنها اشاره کرده و در برخی آثار فلسفی و اصولی خویش، از آنها بهره برده است.
به اعتقاد امام خمینی قضیه
مشروطه خاصه قضیهای است که در آن به ضرورت محمول برای موضوع مادامیکه موضوع متصف به حالت معینی است، میباشد و در فرق میان قضیه مشروطه با قضیه حینیه، معتقد است در قضیه شرطیه وجود وجود دخیل است؛ یعنی مثلاً به شرط اینکه ماهیت وجود داشته باشد، قضیه مشروط است تا محمول عارض وجود شده و به واسطه آن ماهیت که معروض عارض است، موجود شود؛
اما در
قضیه حینیه وقتی وجود عارض
انسان میشود که انسان وجود داشته باشد نه اینکه وجود شرط باشد؛
همچنین به باور ایشان قضیه ضروریه قضیهای است که حکم به ضرورت
ثبوت محمول برای موضوع شده است؛ یعنی هیچ گونه امری غیر از ذات موضوع و کمال آن، دخالتی در ثبوت و ضرورت قضیه نداشته و مقید به هیچ قیدی نیست.
البته معنای اینکه قضیه ضروریه اخص از
مطلقه است این نیست که به عین قضیه ضروریه، مطلقه هم گویند، بلکه معنای آن این است که مطلقه از همان مادهای که ضروریه متحقق شده تشکیل میگردد.
•
سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام، برگرفته از مقاله «موجهات مرکبه». • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.