منابع اجتهاد فقه شیعه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
منابع اجتهاد
فقه شیعه عبارت است از:
قرآن،
حدیث،
عقل،
اجماع.
با وفات
رسول گرامی اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) و
صحابه کرام و
تابعین صحابه و در پی گسترش کمّی و کیفی قلمرو
حکومت اسلامی و پیدایش مراکز متعدّد
تمدّن در حوزه این قلمرو وسیع، اختلاف و تشتّت آراء در
مسائل شرعی، با شدت بیشتری بروز کرد و ضرورتِ تعیین ضوابطی برای تشخیص
احکام شرع احساس گردید.
اهل سنّت، در برخورد با مسائل دینی نوین، چون نتوانستند پاسخ مشکلات را در کتاب و
سنّت رسول الله (صلّیاللهعلیهوآله)، که
منابع منحصر
استنباط احکام، در دیدگاه آنان بود، بیابند، به «
اجتهاد به رای»، «
قیاس»، «
استحسان»، «
مصالح مرسله» و «
سد ذرایع» روی آوردند. در مقابل،
فقه پویای شیعه امامیه، به پیروی از
سیره نبوی (صلّیاللهعلیهوآله) و
ائمه (علیهمالسّلام)، با بهرهگیری از اجتهادات
فقهای بزرگ که منطبق با شرایط و مقتضیات هر زمان، منحنی بالندگی را پیمود و میتوان مدعی شد که در کلیه شئون پاسخگوی معضلات و مشکلات است. با وجود این که
منابع اصلی استنباط احکام در نظر
اهل سنّت و
شیعه، واحد است؛ امّا علمای شیعه با استفاده صحیح از این
منابع بر شکوفایی
فقه پویا، افزودند.
ذیلا این
منابع را بررسی مینماییم:
مراد از کتاب، همان «
کتاب الله» که بر پیامبر اسلام، حضرت محمد (صلّیاللهعلیهوآله)، نازل شده، میباشد. و اسم آن قرآن گذاشته شده است و هیچ دخالتی برای پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله)، در
الفاظ و اسلوب آن نیست، بنابراین آنچه بر پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) نازل شده و پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) با اسلوب خود، آن را بیان نمودهاند و نیز
احادیث قدسی و همچنین
کتب آسمانی دیگر، مثل
تورات،
انجیل و
زبور، قرآن نیستند.
دلایل حجیت قرآن کریم از قرار زیر میباشد:
احدی از
مسلمین در
حجّیت آن
شک نکرده است.
احادیث بسیاری مبنی بر این که پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) و
اهلبیت (علیهمالسّلام) به قرآن تمسک میکردند و مردم را به آن ارجاع میدادند.
اعجاز قرآن از جهت اسلوب و مضامین و هماهنگی حیرت آور این
کتاب مقدس و
تحدّی و به مبارزه طلبیدن همه دانشمندان در همه اعصار و ناتوانی
بشر در مقابله با قرآن.
آیاتی از قرآن کریم را از باب
استیناس و نه
استدلال، تا
دور لازم آید، مطرح مینماییم. مثل «تنزیل الکتاب لاریب فیه من رب العالمین»
و «انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما اراک الله و لاتکن للخائنین خصیماً»
و «و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی».
اصولیها اتفاق دارند که
سنّت بر آنچه از پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله)، اعم از
گفتار یا
فعل و یا
تقریر، اطلاق میشود. لکن اختلاف شده، که آیا بر آنچه از صحابه و یا ائمه معصومین (علیهمالسّلام) صادر شده نیز
سنّت اطلاق میشود یا نه؟
ما
دلیل معتبری بر این که آنچه از صحابه صادر شده
سنّت باشد و آن را حجت بدانیم، در دست نداریم و حجیت
سنّت پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) هم بین شیعه و
اهل سنّت اتفاقی است؛ لذا در حجیت
سنّت ائمه هدی (علیهمالسّلام) بحث مینماییم.
دلایل حجیت
سنت در قرآن از قرار زیر است:
«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس
اهل البیت ویطهرکم تطهیراً».
روشن است که «انّما» از قویترین
ادات حصر است و
خداوند منحصراً اراده کرده که اذهاب
رجس (
ذنوب) از
اهلبیت (علیهمالسّلام) نماید و تخلف مراد از اراده، نسبت به خداوند
محال است؛ زیرا «انّما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون».
این آیه به وضوح بر
عصمت اهلبیت (علیهمالسّلام) دلالت دارد و تکالیفی را هم انجام میدادند. و روشن است که
اهلبیت (علیهمالسّلام) احکامی را به عنوان
حکم الله بیان میکردند و تکالیفی را نیز انجام میدادند و گاهی
عمل اصحاب را نیز
امضاء مینمودند. پس همه اینها مطابق واقع و حکم الله است و
حجیت دارد.
«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»،
واضح است همانطور که مطلقا به
اطاعت خداوند و پیامبرش امر کرده، به اطاعت «
اولیالامر» هم فراخوانده است. و در جای خود ثابت شده که منظور از «اولیالامر» ائمه معصومین (علیهمالسّلام) میباشند.
قال رسول الله (صلّیاللهعلیهوآله): «انّی ترکت فیکم ما ان تمسّکتُم به لَن تضلّوا بَعدی کتابَ الله حبلٌ معدود من اسماء الی الارض و عترتی
اهلبیتی و لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض فانظروا کیف تخلّفونی فیهما».
این حدیث دلالت بر عصمت
اهلبیت میکند؛ زیرا
اهلبیت (علیهمالسّلام) را در ردیف کتابی قرار میدهد که
باطل به آن راه ندارد و تمسک به
اهلبیت (علیهمالسّلام) در کنار قرآن را وسیله حفظ در
ضلالت و
گمراهی میداند برای همیشه تاریخ؛ پس تمسک به یکی از این دو، قطعاً گمراهی و ضلالت را به دنبال دارد. کمبودی که در
منابع فقه اهل سنّت احساس میشود، دقیقاً به خاطر اخذ کتاب و رها کردن
اهلبیت پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) است و نقطه قدرت
فقه شیعه تمسّک به ذیل عنایات و بهرهبرداری از دریای مواج علوم
اهلبیت (علیهمالسّلام) است.
وقتی پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) به تمسّک به
اهلبیت در کنار قرآن سفارش مینماید؛ بنابراین باید قول
اهلبیت (علیهمالسّلام) حجیت داشته باشد.
شیعه اجماع را
حجّت میداند، امّا در صورتی که کاشف از قول معصوم (علیهالسّلام) باشد، اجماع گرچه به صورت مستقل از
ادلّه به حساب آمده؛ امّا حقیقتاً بازگشت به
حجّیت سنّت دارد و لذا همان ادلّه حجّیت
سنّت برای اجماع هم کافی است و دلیلی ندارد که اگر عدهای جمع شدند ولی قول آنان، کاشف از قول معصوم (علیهالسّلام) نبود «حکم الله» با این اجماع ثابت شود و ادلّهای که
اهل سنّت برای اعتبار اجماع، بدون قید و شرط ذکر کردهاند، پذیرفته نیست. برای آگاهی بیشتر به «الاصول العامه
للفقه المقارن» مراجعه شود.
شیعه در رابطه با عقل، نه در مسیر
افراط اهل سنّت که عقل را مطلقا تحت عناوین «قیاس و استحسان» حجت دانستهاند، قدم گذاشته و نه در راه
تفریط آنها که عقل را کاملاً بیاعتبار میدانند، بلکه راه وسط را انتخاب نمودهاند و معتقد است،
اولاً: در
اصول دین یگانه مراجع عقل میباشد.
ثانیاً: در فروعات عقل مدرک است و نه
حاکم.
ثالثاً: عقل نیاز به
تربیت دارد تا مدرکات او با
غرایز و
شهوتآلود نشود.
رابعاً: عقل قابلیت ادراک احکام کلیه شرعیه فرعیه را به وسیله درک
حسن و قبح ذاتی اشیاء دارد؛ لکن به صورت
موجبه جزئیه؛ یعنی بعضی از احکام کلیه را درک میکند و در این بعض هم قادر به درک جزئیات نیست؛ زیرا احاطه به مصالح و مفاسد واقعیه و مورد نظر شارع مقدس ندارد.
امّا دلیل
حجیت عقل، در آن محدودهایی که حجیت دارد این است که حسن و قبح را درک میکند و حکم شارع قطع پیدا میکند و حجیت
قطع ذاتی است.
شیعه به دلیل استفاده درست از
منابع موجود، دارای
فقهی پویا و بالنده و پاسخگو است و خود را نیازمند تمسّک به
ادلّه ظنی که پشتوانه قطعی ندارد، نمیبیند.
شهید مطهری (رحمةاللهعلیه) میفرماید:
«
منابع چهارگانه اسلام کافی است که علمای امت نظر
اسلام را درباره هر موضوعی کشف نمایند، علمای اسلام هیچ موضوعی را به عنوان این که بلاتکلیف است، تلقی نمیکنند».
سایت اندیشه، برگرفته از مقاله «منابع اجتهاد فقه شیعه»، تاریخ بازیابی ۹۶/۳/۸