ملا احمد نراقی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
احمد بن محمدمهدی فاضل نراقی (۱۱۸۵-۱۲۴۴ یا ۱۲۴۵ق)، معروف به ملا
احمد نراقی، از فقهاء، عالمان
شیعه و علمای اخلاق در
قرن دوازدهم و سیزدهم هجری قمری بود.
وی در
نراق و
نجف تحصیل کرده و از بزرگانی چون
ملا محمدمهدی نراقی،
وحید بهبهانی،
سید مهدی بحرالعلوم،
شیخ جعفر کاشف الغطاء،
میرزا مهدی شهرستانی و آقا
سید علی کربلایی بهره برده و در علوم مختلف از جمله:
فقه،
اصول عقاید،
اخلاق،
شعر،
عرفان،
فلسفه،
منطق، حساب، هندسه و... به مراتب
عالی رسید و صاحب نظر شد. او سپس از نجف به وطن خود
کاشان بازگشت و مرجعیت، رهبری و هدایت مردم را بر دوش گرفت، در این دوره مقابله با تهاجمات فرهنگی، حکم جهاد و سرپرستی مردم در مقابله با حمله روسها به
ایران از جمله اقدامات ایشان بود.
ایشان اصل
ولایت فقیه را به زیبایی بیان کرده و همه شبههها را پاسخ داد. این عالم تالیفات بسیاری در موضوعات مختلف نگاشته که کتاب
معراج السعاده،
عوائد الایام،
مستند الشیعه فی احکام الشریعه و
هدایة الشیعه الی احکام الشریعه از جمله آنهاست.
ملا
احمد نراقی فقیه بزرگ، سال
۱۱۸۵ق در
شهر نراق از توابع شهرستان
کاشان دیده به جهان گشود.
احمد نراقی، مقدمات و بیشتر دروس متوسط و
عالی را در محضر پدرش مرحوم
ملا محمدمهدی نراقی تحصیل نمود. سال
۱۲۰۵ق، که بیست بهار از عمرش میگذشت همراه پدرش به
نجف اشرف هجرت کرد و در آنجا مدتی از حوزه درسی
وحید بهبهانی بهره برد، اما پس از اندکی در همین سال استاد کل وحید بهبهانی به رحمت ایزدی پیوست و او همراه پدر خود به زادگاهش نراق بازگشت. تنها چهار سال از رحلت استادش گذشته بود که ملا
احمد در سال
۱۲۰۹ق، پدرش ملا مهدی را هم از دست داد؛ پدر اندیشمندی که وی بیشتر اندوختههای علمی خود را از او به ارث برده بود.
ملا
احمد نراقی سه سال پس از رحلت پدر در تاریخ
۱۲۱۲ق، به قصد زیارت
عتبات عالیات بار دیگر عزم سفر نمود و این بار به تنهایی به نجف اشرف هجرت کرد. در این شهر، از حوزه درسی فقیهان بزرگی مانند:
سید مهدی بحرالعلوم و
شیخ جعفر کاشف الغطاء استفادههای شایانی برد. این فقیه فرزانه مدتی هم در
کربلا در جوار
حرم حسینی ساکن شد و از محضر
میرزا مهدی شهرستانی و آقا
سید علی کربلایی بهره علمی برد.
و در علوم و فنون مختلف از جمله:
فقه،
اصول عقاید،
اخلاق،
شعر،
عرفان،
فلسفه،
منطق، حساب، هندسه و ... به مراتب
عالی رسید و صاحب نظر شد.
ملا
احمد نراقی پس از تکمیل تحصیل به زادگاه خود بازگشت. وی در شهر کاشان سکونت اختیار کرد و چون از جایگاه مناسب علمی و موقعیت خود مردمی برخوردار بود، به مقام مرجعیت دینی رسید و همانند پدرش زعامت مذهبی و سیاسی مردم آن سامان و نواحی را به عهده گرفت.
او همواره به فکر رفاه و آسایش توده مردم مستضعف بود و در مواقع مختلف به دفاع از حقوق مردم مظلوم منطقه برخاست و با ظالمان و سرکشان به ستیز پرداخت. در ادامه این ظلمستیزی با حاکمان ظالم منطقه و حتی با حکومت وقت ایران (
فتحعلی شاه قاجار) درگیر شد. چنانکه در کتابهای تاریخی آمده است حاکمانی که از سوی فتحعلی شاه برای منطقه کاشان گماشته میشدند، چند بار به خاطر رفتار و کردار ستمکارانه شاه نسبت به مردم، توسط ملا
احمد نراقی از این سمت دولتی عزل شدند. این سبب ناخشنودی شاه شد. بنابر این آن عالم بزرگ را به
تهران فراخواند و او را به اخلال در امر مملکت متهم کرد. ملا
احمد نراقی در جواب شاه آستینها را بالا برد و دستهای خود را به طرف آسمان گرفت و خطاب به
پروردگار عرض کرد:
« ... بار خدایا! این سلطان ظالم، حاکم ظالمی را بر مردم قرار داد و من رفع
ظلم کردم و این ظالم بر من عصبانی است ...»
و چون اراده کرد
نفرین کند شاه بلند شد، دستهای او را گرفت و از وی عذرخواهی کرد و با مشورت و موافقت ملا
احمد، یک فرد لایقی را برای ولایت کاشان منصوب نمود. از این قضیه تاریخی علاوه بر نفوذ و قدرت معنوی ملا
احمد نراقی در میان توده مردم میتوان دریافت که فتحعلی شاه با آن همه کبر و غرور و جاه و جبروتش به مقام معنوی ملا
احمد واقف بوده و به آن اعتقاد داشته است به همین سبب با خواهش و تمنا و پوزش از نفرین او مانع میشود.
دوران ملا
احمد نراقی همزمان با سلطنت پادشاهان زند و
قاجار بوده است. هنگام سلطنت
کریم خان زند، او ایام کودکی و نوجوانی خود را پشت سر میگذاشت و مهمترین دوران حیات این فقیه با حکومت
آقا محمدخان قاجار و فتحعلی شاه از سلسله قاجار مقارن بوده است. سال
۱۱۹۳ق، که ملا
احمد هشت ساله بود کریم خان زند پس از نزدیک به سی و یک سال سلطنت چشم از جهان فرو بست.
سال
۱۲۱۳ق، فتحعلی شاه به حکومت رسید و تا حدودی توانست موقعیت خود را تثبیت کند و بر اوضاع مسلط شود.
چند سال بعد، هنگامی که ملا
احمد نراقی از نجف به وطن خود کاشان بازگشت و مرجعیت، رهبری و هدایت مردم را بر دوش گرفت، حوادث سرنوشتسازی به وقوع پیوست که یکی از مهمترین آنها جنگهای ایران و
روس بود. فقیه مجاهد ملا
احمد نراقی در این جنگ نابرابر بیدرنگ وارد عرصه پیکار شد و همواره سایر فقیهان و عالمان شیعه به صدور حکم جهاد بر ضد تجاوزات دولت روسیه اقدام کرد و مردم را به مبارزه و پیکار با دشمن غاصب فراخواند.
هنگامی که ملا
احمد حکم جهاد داد، فقیهان عظام شیعه و دانشوران نجف و
کاظمین مانند
آیت الله سید علی طباطبایی و شیخ جعفر کاشف الغطاء اعلام جهاد کردند.
آیت الله سید محمد طباطبایی، معروف به مجاهد، عالمان بلاد را از موضوع آگاه ساخت و همه شخصیتهای مذهبی را در صدور فتوای جهاد بر ضد دولت تجاوزگر روسیه متحد نمود. بعد با ارسال نامههایی به فتحعلی شاه تأکید کرد که مانع از ظلم و جور ایادی دولت روس شود، در غیر این صورت خود این مسئولیت را بر دوش خواهد گرفت.
فتحعلی شاه که در مقابل تصمیم قاطعانه عالمان دینی چارهای جز تسلیم نداشت با درخواست آنان موافقت کرد. آیت الله سید
محمد مجاهد با عدهای از دانشوران وارد ایران شد و در تهران جلوس کرد و همه عالمان برجسته ایران را به تهران فراخواند. به دنبال آن اغلب فقیهان بزرگ شهرها از جمله ملا
احمد نراقی به این ندا، لبیک گفتند و به جمع فقیهان مجاهد پیوستند. و حتی در جبهه جنگ نیز حاضر شدند.
یکی از مورخان که از نزدیک این رخداد را تعقیب کرده، در اینباره چنین مینویسد:
« ... و روز شنبه هیجدهم
ذیقعده سال
۱۲۴۱ق، جناب حاجی ملا
احمد نراقی کاشانی که از تمامت علمای اثنا عشریه فضیلتش زیادت بود به اتفاق حاجی ملا
عبدالوهاب قزوینی و جماعتی دیگر از علماء و حاجی ملا
محمد پسر حاجی ملا
احمد نراقی که او نیز قدوه مجتهدین بود، از راه برسید. تمامت شاهزادگان و قاطبه امرا و اعیان نیز به استقبال بیرون شتافتند و جنابش را تکبیر و تهلیل و مکانت و محلی جلیل فرود آوردند و این جمله مجتهدین که انجمن بودند به اتفاق فتوا راندند که هر کس از جهاد با روسیان بازنشیند از اطاعت یزدان سربرتافته، متابعت
شیطان کرده باشد ...»
جالب اینکه وقتی میرزا عبدالوهاب معتمد الدوله و میرزا ابوالحسن خان، وزیر امور خارجه با این تصمیم به مخالفت برخاستند، علما در جواب آنها پیامهایی دادند و نوشتند که: «همانا شما را در عقیدت و کیش خود فتوری است و اگر نه چگونه جهاد با کافران را مکروه میشمارید؟» در این حال آنها ساکت شدند. یا هنگامی که سفیر روس در ایران با ترفندهایی در تکاپو بود تا علما را از این اندیشه باز دارد، آنان با صراحت اعلام کردند که: «در شریعت ما با کفار از در مهر و حفاوت سخن کردن گناهی بزرگ باشد. اگرچه روسیان از حدود ایران بیرون شوند هم جهاد با ایشان را واجب دانیم.»
ملا
احمد نراقی، تنها به صدور حکم جهاد بسنده نکرد، بلکه همراه سایر عالمان و فقیهان بزرگ از تهران خارج شد و به سوی
آذربایجان، خط مقدم جبهه جنگ حرکت کرد و با حضور خود در
شهر تبریز و مناطق مختلف آذربایجان مردم را بر ضد اشغالگران روسی، بسیج و روشنگری نمود.
دوران زعامت و مرجعیت ملا
احمد نراقی و حضور او در شهر کاشان را میتوان یکی از بحرانیترین مقاطع تاریخی ایران و جهان نامید. در این برهه از تاریخ میان قدرتهای بزرگ جهانی تکاپوی عمیقی در جهت دستیابی به منابع کشورهای آسیایی و آفریقایی آغاز شده بود که به «سیاست مستعمراتی» معروف شده بود. در این میان، کشور ایران به خاطر موقعیت استراتژی و ارتباط دیرینهای که با
کشور هند داشت از اهمیت ویژهای برخوردار بود و در آغاز عصر این سیاست، ایران جزء اولین کشورهای مورد نظر و رقابت استعمارگران بود. این سیاست استعماری در آن مقطع در ابعاد و عرصههای گوناگون اعمال و تعقیب میشد که تهاجم در عرصه فرهنگی و شکستن سنگرهای اعتقادی مردم ایران، یکی از برنامههای این دسیسه استعماری به شمار میآمد.
دشمنان اسلام به ویژه سردمداران دولت انگلیس که همواره به دنبال غارت منافع ملی و مذهبی ملتهای مسلمان بودند، پیش از این در عصر صفوی به خوبی تجربه کرده بودند که حضور
اسلام و
روحانیت شیعه، بزرگترین مانع تحقق اهداف آنها در این سرزمین است و هیچ چیزی به اندازه اسلام و روحانیت برای آنان شکننده نیست. لذا برای درهم شکستن این دو نیروی معنوی بهطور همه جانبه سرمایهگذاری میکردند.
یکی از این اقدامات شوم، فعالیتهای جسورانه فردی به نام «
هنری مارتین» از گروه «پادریان» در ایران بود. او به عنوان یک
کشیش و مبلغ مسیحی در طول یازده ماه اقامت خود در ایران علاوه بر ترجمه
انجیل و
عهد جدید، کتابی به نام «میزان الحق» در حقانیت
دین مسیح و در آیین مقدس اسلام و
رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و نفی
وحی و
قرآن نگاشت و با پشتکار و جسارت عجیبی با عالمان اسلام به
مشاجره و
مناظره پرداخت. هنری مارتین با ترفندهایی که آموخته بود در شبههافکنی و ایجاد تردید میان جوانان بسیار ماهر بود، چنانکه توانست در این زمینه به موفقیتهایی هم دست یابد. مأموریت او در سال ۱۲۲۷ هـ. ش در ایران به پایان رسید و عازم
کشور ترکیه شد و در همان سال درگذشت؛ اما سالیان دراز شبهات او در میان محافل علمی و عمومی مردم باقی و مطرح بود.
در آن ایام پاسخهای بسیاری در نفی نظرها و شبهههای مارتین پادری نوشته شد؛ اما چون اغلب نویسندگان آن از مایه علمی لازم و کافی بهرهمند نبودند، نه تنها نتوانستند از عمق تأثیرات آن بکاهند، بلکه خود باعث تحکیم این جبهه شوم فرهنگی شدند. در این میان فقط سه نگارش از استحکام و برهان قاطعی برخوردار بود که بارزترین آن کتاب «
سیف الامه و برهان المله» نوشته ملا
احمد نراقی بود که توضیح آن در بخش آثار خواهد آمد. این فقیه پرتلاش در پویایی، رسایی و گویا کردن محتوای این کتاب سنگ تمام گذاشت و در تکمیل آن با ده نفر از شخصیتهای یهود به مذاکره علمی نشست.
در این کتاب غیرت دینی، احساس مسئوولیت اجتماعی، شجاعت و شهامت علمی ملا
احمد نراقی به وضوح مشاهده میشود. این کتاب در سال
۱۲۳۳ق، پنج سال بعد از فوت مارتین نگارش یافت و در مهار افکار و اندیشههای انحرافی و رفع شبهات ساختگی او تأثیر بسزایی گذاشت و این تنها رد بر شخص مارتین نبود، بلکه در واقع ملا
احمد نراقی با این تلاش و تحقیق در برابر یک تهاجم همه جانبه فرهنگی قد علم کرد که در پشت پرده از جانب دولت وقت انگلیس تغذیه و هدایت میشد.
بسیاری، گوناگونی و نوآوری، سه ویژگی است که نگاشتههای ملّا
احمد نراقی را برجستگی و حیات علمی او را زینت بخشیدهاند.
وی، در عمر کوتاه خود (۱۱۵۰هـ. ش ـ ۱۲۰۸هـ. ش) چهل اثر علمی نگاشت که در بین آنها
مستند الشیعة فی احکام الشریعة، بسیار گسترده است.
او در این نگاشتهها، عرصهها و میدانهای گوناگونی را در نوردیده و سمند تحقیق را به هر سوی تاخته و از گوناگون دانشها: کلام، فلسفه، عرفان، اخلاق، فقه، اصول،
تفسیر،
حدیث، ریاضی،
طب،
نجوم و… قبسهایی برگرفته است.
در زبان نگارش و شکل عرضه، نیوشا و نیوشنده سخن خود را در نظر گرفته که از چه رده فکری و پایه علمی است و نیاز و پرسش و شبهه او چیست.
او، هم به
فارسی نگاشت و هم به
عربی، هم به زبان ساده نوشت و هم به زبان علمی، هم از نظم بهره گرفت و هم از نثر.
نیوشندگان سخن او، ردههای گوناگون علمی بودند.
از آبشخور دانش او، بسیار کسان بهره بردند و بهره میبرند.
از پلههایی که او به سوی آسمان سعادت افراشت، بسیار بالا رفتند و به بام بلند سعادت بار یافتند.
دانشی مرد شگفت بود، همه بسیار نویس بود و هم نوآور، دو پدیدهای که در یک اقلیم کم گنجند.
بسیارند بسیار نویسان به دور از نوآوری و آفرینندگی و بالندگی، امّا کمیابند و کیمیا بسیارنویسان نوآور و آفریننده و بالنده. ملا
احمد نراقی در قلّه این خیزش بزرگ علمی، تندرآسا درخشید، هم بسیار نگاشت و هم ناب.
هر آنچه نگاشت، با همه بسیاری ملال نینگیخت، که سرور انگیخت و بر شادابی علمی فزود، زیرا نو بود و هر نوی سرورانگیز و شادابی فزاست و خیزش آفرین.
او، به هر عرصهای که گام گذاشت، سخنی نو در افکند و پایههای نوین استوار ساخت و افقهای جدیدی گشود.
ملا
احمد، هم در
فقه، بنیانهای جدیدی پی ریخت، اصل
ولایت فقیه را به زیبایی بیان کرد و همه شبههها را پاسخ داد و هم در نجوم و هیئت، راههای نارفتهای رفت و عرصههای ناپیمودهای را پیمود و هم در جامعه خود و پس از خود شوری اخلاقی انگیخت و سیاست ناب اسلامی را با تلاش سخت توان فرسا در ساحت اندیشه و عمل، برای همیشه از انزوا به در آورد و به پهنه جامعه کشاند و بر اندیشه بنیاد سوز و تباهی آفرین جدایی دین از سیاست، خط بطلان کشید و شیعه را با توان و نیرویی بیش از پیش و با پشتوانهای سخت سترگ و استوار، که از دل اسلام ناب برآمده بود و فقیهان با تکیه بر روح اسلام و امامت پاینده و جاودانه آن، و سخنان
ائمه اطهار، بر آن مهر تأیید زده بودند، به آوردگاه جدید وارد ساخت و روی در روی ستم پیشگان قرار داد.
پرتوهای دانش و بینش و منش او، هم در دوران خود او، در دل تاریکیها شعله افروختند و هم در دورانهای بعد، ظلمت شکستند و روشنایی آفریدند.
آنچه برای امروز ما حوزویان میتواند سودمند و مفید باشد، دستیابی به راز و رمز این توفیقها و کامیابیهاست.
باید درنگ کرد و به جستوجو پرداخت و همه سوی را کاوید، تا آنچه مایه برکت و پرباری عمر نراقیها، شده، دریافت و فهمید.
اینان، چسان راههای سازندگی و دانشاندوزی را پیموده که اینسان، سایه گستراندند و همگان را از نعمت وجود خود بهرهمند ساختند.
اینان در زندگی علمی خود، از چه روشی بهره بردند و چه خط مشی را دنبال کردند، که اینگونه، زیبا و رخشان بر تارک حوزهها درخشیدند و پس از گذشت قرنها، هنوز محفل افروزِ محفلها و انجمنهای علمیاند و نگاشتههایشان همچون کاغذ زر دست به دست میشوند و مورد استناد قرار میگیرند.
این در حالی است که بسیاری از همدورهها و همگنان آنان، با همه تلاشها و بهرهوریها از محضر استادان بزرگ و نامور، نتوانستند اوج بگیرند و در سیر و دگرگونی اندیشه جامعه خود نقشی بیافرینند و اثری بگذارند و سرچشمه خیزش و حرکتی شوند و بنیادی را استوار سازند و مشعلی فرا راه حقیقت جویان برافروزند.
ما بر این باوریم، رمز پرتو افشانی این مردان بزرگ، در انقلابی بوده که در حرکت علمی خویش پدید آوردهاند.
آنان تمام حرکتهای علمی و تلاشهای مدرسی خود را بر مدار اندیشیدن سامان داده و همسنگی و هماهنگی بین آموختن و اندیشیدن برقرار ساخته و از فروافتادن در گرداب فراگیری، گردآوری و انباشت مطالب، به دور از اندیشه و بررسی ژرف در جُستارها و گزارهها، پرهیختهاند.
افزون بر این، از پرداختن و اندیشیدن در گزارهها و جُستارها و پُرسمآنهای غیرلازم، چه در پژوهش و چه در تحصیل و فراگیری، دوری گزیدهاند.
ملّا
احمد نراقی در زمره این دانشی مردان است که این از رفتار و سلوک علمی و نگاشتههای پربار او به دست میآید.
با نگاهی و درنگی در دوران تحصیل و سپسها در دوران پژوهش او، به خوبی روشن میشود که نراقی، سنجیده و هدفمند و با برنامهریزی، راه علمی خود را میپوییده است.
در این حرکت و پویش، تلاش میورزیده از هر چیزی که او را از رسیدن به قلّههای معنی و دانش و در نوردیدن آنها باز میداشته، دامن بگیرد و با چشم دوختن به افقهای دور که باید به آنها دست یابد و درنگ روی مجال و وقت، آنقدر زاد و توشه بر میگرفته که در پیمودن این مسیر، او را لازم بوده و بیش از آن را هدر رفتن وقت و بازماندن از هدف میدانسته است.
این، همان اوجی است که بزرگان و ناموران دانش و معنی به آن دست یافته و اثرگذار شده و کران تا به کران را روشنایی بخشیدهاند.
نراقی، از این زاویه و با این بینش، بر طالب علمان روا نمیدانسته که بیش از اندازه و نیاز، در دانشهای مقدماتی و دانشهای پیرامونی درنگ ورزند و حوزه را از کارایی لازم و افق گشایی و رسیدن به هدفهای بلند و متعالی بازدارند.
او بر این عقیده بوده و خود نیز به آن سخت پایبندی نشان داده که طالب علمان نباید وقت و عمر خویش را در فرعهای نادره و شبهههایی که جز در ذهن جای ندارند، صرف کنند و تمام تلاش خویش را برای فهم سخنان دیگران به کار بندند که کاری است ناروا و عمر برباد ده.
او، افزون بر این دقیقهشناسی در زندگی علمی، با تلاش و درنگ به رمزی بزرگ دست یافت و آن را در هر تلاش علمی به کار بست و از آن بهره گرفت و آن، اندیشیدن و دقیق، همه سویه، ژرف و درست اندیشیدن بود.
او، به روشنی دریافت که اندیشیدن، در تکاپو و تلاش علمی بودن، چه جایگاه و نقشی و چه انقلاب و رستاخیزی در انسان جویای کمال و دانش پدید میآورد و چه افقهایی را میگشاید و چه راههای پرسنگلاخی را هموار میسازد و چه سختیهایی را آسان میکند و….
به روشنی دریافت، اندیشیدنِ همه سویه و دقیق، افقهای جدیدی را به روی انسان اندیشمند میگشاید و به ذهن انسانِ، توان بالگشایی و پرواز در آسمانهای بیکران دانش را میبخشد و انسان را از بسته ذهنی و کوتاه اندیشی میرهاند و چشماندازی بس دلگشا و روح افزا، فرا روی او قرار میدهد.
از اینروی، در تلاش بزرگ علمی خود، به تکاپو برخاست، تا آنچه تفکر را از رشد باز میدارد و جلوی بالندگی آن را میگیرد، بشناسد و از آن بپرهیزد و آنچه مایه رشد، شکوفایی و بالندگی تفکر میشود، بشناسد و به آن در آویزد
و زندگی علمی خود را بر این ساختار و سامانه استوار سازد. این دگرگونی و انقلاب، دگرگونیها و انقلابهایی را در پی داشت.
این اندیشه، که همانا محور و مدار قراردادن اندیشه باشد، در چگونگی فراگیری و پژوهش او اثر ژرف گذاشت، به گونهای، با اینکه بر خلاف روش معمول حوزهها و مشی طالب علمان، مدت کمی از عمر خود را در راه فراگیری از محضر استادان به کار برد، جزء سرامدان روزگار خویش شد و از بسیاری از همگنان خود پیشی گرفت و به آن پایه و مایه علمی رسید که
شیخ انصاری جویای دانش را بر حلقه درس خود کشاند و چهار سال وی را در این مقام مقیم ساخت.
شیخ انصاری از محضر نراقی بهره بسیار برد، تا جایی که به باور شماری از صاحبنظران و اهل اندیشه، شخصیت علمی وی پس از دوران چهارسالهای که در محضر نراقی بود، نمود و بروز یافت و آنچه را که از دانش در دوران تحصیل اندوخته بود، با اخگری که او بر جانش انداخت، شعله ور شد.
کسانی که روی دگرگونی و انقلابی که اندیشه ورزی در شخص پدید میآورد، درنگ نکرده بودند، به این وهم و پندار گرفتار آمدند که جایگاه علمی هر فرد بسته به حضور بیشتر او در محضر استادان برجسته است، از اینروی، بر نراقی خرده میگرفتند و تلاش میورزیدند، جایگاه علمی او را کمرنگ بنمایانند و حتی نگاشتههای او را کم ارزش انگارند،
غافل از اینکه آنچه را آنان کاستی میانگارند نقطه قوت است و اوج بالندگی و رشد و پویایی.
کم استاد دیدن، بسیار اندیشیدن و این آثار شگرف را آفریدن، در جامعه و پیرامون خویش و حتی فرهیختگان و اهل دانش و صاحبان اندیشه اثرگذاردن و در آنان دگرگونی پدید آوردن هنر است و اوج شکوفایی و کمال.
البته این هنر و اوج، از چشم و دیده تیزنگران و بیداران و صاحبان خرد به دور نمانده و آنان کم استاد دیدن و بسیار اندیشیدن را کمال شخصی دانسته و زبان به ستایش این کسان گشوده و از آنان، به بزرگی یاد کردهاند.
۱. شیخ مرتضی انصاری (
۱۲۸۱ -
۱۲۱۴ق)؛
۲. ملا مهدی نراقی (
۱۲۶۸ - ۱۲۰۹ق)؛
۳.
میرزا ابوالقاسم نراقی (متوفای
۱۲۵۶ق)؛
۴. ملا
محمدجواد نراقی (متوفای
۱۲۷۸ق)؛
۵. میرزا
محمدنصیر نراقی، نصیر الدین (متوفای
۱۲۷۳ق)؛
۶.
ملا محمد نراقی. (متوفای
۱۳۹۷ق)؛
۷.
سید محمدتقی کاشانی (
۱۲۵۸ق)؛
۸. ملا
علی مدد ساوجی کاشانی (
۱۲۷۰ق)؛
۹. میرزا
ابوتراب نطنزی کاشانی (
۱۲۶۱ق)؛
۱۰. ملا
احمد نطنزی کاشانی؛
۱۱. ملا
محمدحسن جاسبی قمی؛
۱۲.
میرزا حبیبالله کاشانی؛
۱۳.
سید شفیع جاپلقی بروجردی (
۱۲۸۰ق)؛
۱۴. ملا
محمد کزازی قمی؛
۱۵. شیخ
محمد جزفادقانی (
۱۲۶۴ق)؛
۱۶. میرزا
احمد حسینی ساوجی (
۱۳۰۵ق)؛
۱۷.
سید علی بن خلیفه احسانی نجفی (
۱۲۳۳ق)؛
۱۸. ملا
محمدعلی آرانی کاشانی (
۱۲۵۰ق)؛
۱۹. علامه شیخ
محمد میثمی؛
۲۰. شیخ
علی محمدخان نظامالدوله صدر اصفهانی (
۱۲۷۶ق)؛
۲۱. حاج ملا
علی خلیلی (
۱۲۹۷ق)؛
۲۲. شیخ
محمدعلی هزار جریبی مازندرانی؛
۲۳. ملا
غلامرضا آرانی کاشانی. (به مقدمه
رساله هلالیه تألیف ملا غلامرضا آرانی مراجعه کنید.)
ملا
احمد در موضوعات مختلف تالیفاتی دارد که به آنها اشاره میشود.
۱.
مستند الشیعه فی احکام الشریعه؛
۲.
هدایة الشیعه الی احکام الشریعه؛
۳.
وسیلة النجاة؛
۴.
تذکرة الاحباب؛
۵.
خلاصة المسائل؛
۶. مناسک حج؛
۷. رساله در عصیر عنبی.
۸.
مناهج الاحکام فی الاصول؛
۹.
اساس الاحکام؛
۱۰.
مفتاح الاحکام؛
۱۱.
عین الاصول؛
۱۲.
حجیة المظنه.
۱۳.
عوائد الایام.
۱۴.
سیف الامة و برهان المله.
۱۵.
معراج السعاده.
۱۶. حاشیه اکرثاوذوسیوس. (ریاضی)؛
۱۷. شرح محصل الهیئه (هیئت)؛
۱۸.
جامع المواعظ (پند نامه)؛
۱۹.
رسائل و مسائل فی حل غوامض المسائل؛
۲۰.
الخزائن؛
۲۱.
دیوان طاقدیس.
ملا
احمد نراقی در حلقه آن سلسله از فقیهان
شیعه قرار دارد که در طول تاریخ با افکار و اندیشههای نو و پویا، انقلاب بزرگ فقهی و فرهنگی ایجاد کردند و کارآمدی
فقه شیعه و کارآیی اسلام و تشیع را برای همیشه تضمین نمودند و به اثبات رساندند و به همین سبب نیز خود در تاریخ زنده و جاوید به یادگار ماندند. در این بخش به چند نمونه از افکار و اندیشههای این عالم بزرگ نظر می افکنیم:
از مسائل مهمی که ملا
احمد نراقی را از سایر فقیهان متمایز می سازد، بحث مبسوط و شفاف وی پیرامون «ولایت همه جانبه فقیه» جامع الشرایط است که او این موضوع سرنوشتساز را برای نخستینبار به طور منسجم، مستدل و جامع در عائده ۵۴ از کتاب «عوائد الایام» خویش مطرح کرده است. البته این هرگز بدان معنا نیست که این بحث در آثار فقیهان پیشین عنوان نشده و مورد غفلت آنان قرار گرفته باشد، بلکه بر خلاف این توهم باطل، بحث فوق همواره در کتابهای فقهی شیعه و در محافل علمی حوزهها به طور پراکنده وجود داشته و مطرح شده است. چنانکه خود مرحوم ملا
احمد نراقی به این نکته توجه داشته و در آغاز این بحث چنین مینویسد:
« ... به تحقیق، من فقها و نویسندگان کتب فقهی را دیدم که در
زمان غیبت، بسیاری از اموری را به حاکم وقت ارجاع میدهند و ولایت او را در اکثر کارها امضا میکنند. اما در این خصوص هیچ دلیلی ارائه نمیدهند، اگر هم بعضی دلیل آوردند، دلیلشان ناتمام میباشد. از طرفی با این که این مسأله خیلی مهم و سرنوشتساز است ولی متأسفانه منقح نشده است.»
بنابراین هنر ملا
احمد نراقی در این بود که با تیزبینی و شجاعت و با یک بینش نوین حکومتی وارد عرصه پرمخاطره
اجتهاد و فقاهت شد و این موضوع ریشهدار و اصیل را از پراکندگی رهانید و بدان انسجام، استحکام و پویایی بخشید. او با تلاش فقیهانه، مقوله «ولایت فقیه» را از لابلای متون فقهی، اصولی و کلامی استنباط کرد و بیرون کشید و آن را برای اولینبار به شکل یک اصل، مبنا، پایه و قاعده، درآورد و به جامعه اسلامی تحویل داد. فاضل نراقی در این باب با استناد به نوزده روایت از
امامان معصوم (علیهمالسلام) به تحلیل عقلی این احادیث میپردازد و مینویسد:
« ... براستی از مسائل آشکاری که هر عامی و عالمی آن را میفهمد و به آن حکم میکند، این است که: هرگاه پیامبری، هنگام سفر یا مرگ بگوید: فلانی وارث من، مانند من، در جای و مقام من است، جانشین، امین و حجت من است، از جانب من بر شما حق حاکمیت دارد و در همه رخدادها به او مراجعه کنید، گردش امور و قانونگزاری به دست اوست و او سرپرست رعیت من میباشد، هر ولایتی که در اداره امور مردم بر
پیامبر بود، برای او نیز هست. بهطوریکه هیچ کس در کلام پیامبر شک نمیکند و این مطلب از آن گفتار فوری به ذهن تبادر میکند ...»
آنگاه در بخش دیگر از این بحث اینگونه به ولایت مطلقه فقیه اشاره میکند:
« ... کلما ان للنبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و الامام الذینهم سلاطین الانام و حصون الاسلام، فیه الولایه و کان لهم فللفقیه ایضاً ذلک الا ما اخرجه الدلیل من اجماع اونص او غیرهما ...»
هر امری که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ائمه (
علیهمالسلام) در آن
ولایت دارند از این جهت که حاکم و حافظ جامعه اسلامی بودند، امروز در زمان غیبت تمام آن ولایت با همه ابعادش، به مجتهد و حاکم جامع الشرایط انتقال می یابد، چرا که آن حکومت و حفاظت را امروز اینان بر دوش گرفتهاند.
گویند درویشی، نام ملا
احمد نراقی و تعریف کتاب معراج السعاده او را شنیده و به توهم اینکه این فقیه بزرگ، فردی منزوی و زاهد (به معنای منفی) است، به شدت مرید و شیفته وی شده بود. زیرا در مسلک درویشان و صوفیان، گوشهنشینی و بیتفاوتی نسبت به امور و مشکلات مردم، ارزش و
زهد تلقی میگردد و مسئوولیت داشتن و از طریق آن به گرفتاریهای مردم رسیدگی کردن دنیا و ضد ارزش به شمار میآید. به همین سبب روزی درویش به قصد زیارت ملا
احمد نراقی وارد
شهر کاشان میشود و چون دستگاه ریاست، رفت و آمد و مراجعه مردم را به وی میبیند، اندکی از ارادتش نسبت به او کاسته میشود. از سوی دیگر ملا
احمد نراقی هم در دیدارهایی که با درویش انجام میدهد متوجه این موضوع میگردد.
روز سوم درویش میگوید که تصمیم دارد به
کربلا برود. ملا
احمد در جواب میگوید: چه بهتر که من هم چنین قصدی داشتم. پس صبر کن تا با هم حرکت کنیم. در اینجا درویش میپرسد، چند روز باید صبر کنم تا شما آماده شوید؟ جواب میشنود: همین الان مهیا هستم. این سخن باعث شگفتی درویش شده، پرسش را دوباره تکرار میکند و جواب را به همان ترتیب دریافت مینماید. سپس با هم این سفر را آغاز میکنند. وقتی به چند فرسخی
قم میرسند به خاطر رفع خستگی در کنار چشمهای اتراق میکنند. در این حال درویش به نظر ناراحت میرسد و به فکر فرو میرود. ملا
احمد نراقی علت را میپرسد، درویش میگوید: کشکول خود را در خانه شما جا گذاشتهام.
نراقی میفرماید: اینکه چیزی نیست وقتی از سفر بازگشتیم، آن را تحویل میگیری. او قبول نمیکند و میگوید: من به این کشکول خیلی علاقهمندم. ملا
احمد سوال میکند: آیا نمیتوانی مدتی بدون کشکول باشی؟ او جواب میدهد: من تبرزین خودم را میخواهم و آماده بازگشت به کاشان میشود. در این هنگام آن فقیه زاهد و پارسا میفرماید: ای دروش! من به آن ریاست و مقام و منزلتی که در کاشان دارم، اینقدر وابسته نیستم که تو، به این کشکول خود وابستهای؟!
در سالهای
۱۲۴۴ و
۱۲۴۵ق، بیماری وبا فراگیر شده و بسیاری از مردم را به کام مرگ کشیده بود. بدینترتیب ملا
احمد نراقی هم در این ایام دچار این بیماری شد و چشم از جهان فرو بست و به دیار ابدی شتافت. پیکرش از کاشان به
نجف اشرف انتقال یافت و در کنار پدرش
ملا محمدمهدی نراقی به خاک سپرده شد.
تاریخ دقیق رحلت این عالم بزرگ چندان روشن نیست. اغلب محققان مانند:
شیخ عباس قمی،
شیخ آقا بزرگ تهرانی،
محمدباقر خوانساری محمدرضا مظفر،
علیاکبر دهخدا و ... آنرا سال ۱۲۴۴ق، نوشتند، برخی هم مثل:
سید محسن امین و
مدرس تبریزی میان ۱۲۴۵ ـ ۱۲۴۴ق، و بین ۲۳
ربیع الثانی ۱۲۴۴ق، و اوائل ۱۲۴۵ق، به شیخ انصاری و در
ذیقعده همین سال به برادرش ملا
محمد مهدی معروف به (آقا بزرگ)
اجازه روایت داده و در
ربیع الاول سال ۱۲۴۵ق، کتاب «قضا و شهادت» از مستند الشیعه را نگارش کرده است.
چنین نتیجه گرفته که تاریخ رحلت آن فقیه روز ۲۳ ربیع الثانی ۱۲۴۵ق، منحصر میشود.
در حالیکه این قول هم مجرد احتمال است و نظر قطعی نمیتواند به شمار آید.
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «ملا احمد نراقی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۸/۲۰.