مفهوم غایت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در مفهوم غایت، بحث از انتفا یا عدم انتفای سنخ
حکم مغیّا از مابعد
غایت است.
مفهوم غایت، به
معنای انتفای سنخ حکم مغیا از مابعد غایت است؛ برای مثال، در
قرآن کریم آمده است: ﴿فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَاَیْدِیَکُمْ اِلَی الْمَرافِقِ﴾،
که از آن وجوب شستن دستها در
وضو تا
آرنج ، استفاده میشود. در این
آیه «ایدیکم» مغیّا، «المرافق» غایت، و «
وجوب شستن» حکم مغیّا است و در صورت
مفهوم داشتن، بر عدم وجوب شستن بالاتر از آرنج دلالت میکند.
لازم به ذکر است که از جملات غایی به دو صورت بحث میشود:
ا) آیا غایت در مغیّا داخل است یا خیر؟ به عبارت دیگر، آیا «حکم مغیّا» برای غایت هم ثابت است یا نه؟ در این باره پنج دیدگاه وجود دارد:
۱. غایت مطلقا در مغیّا داخل است؛
۲. غایت مطلقا در مغیّا داخل نیست؛
۳. اگر غایت از جنس مغیّا باشد در مغیّا داخل است، وگرنه نیست؛
۴. اگر غایت بعد از
کلمه «الی» باشد در مغیّا داخل نیست و اگر بعد از کلمه «حتی» باشد در مغیّا داخل است؛
۵.
جمله غایی به خودی خود بر داخل بودن یا نبودن غایت در مغیّا دلالت نمیکند، مگر این که دلیلی از خارج بر هر یک اقامه شود.
ب) بحث درباره مفهوم داشتن یا نداشتن جملات غایی.
در این باره سه دیدگاه وجود دارد:
۱. بیشتر قدما و متاخران معتقدند جمله غایی، مفهوم دارد؛
۲. جمعی مانند مرحوم «
شیخ طوسی » و «
سید مرتضی » معقتدند جمله غایی مفهوم ندارد؛
۳. برخی به تفصیل روی آورده و گفتهاند اگر غایت، قید حکم باشد، مفهوم دارد و اگر
قید موضوع باشد، مفهوم ندارد.
در توضیح نظر سوم گفته شده است: درباره قضیه معروف» كُلُ شَيْءٍ طَاهِرٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ
قَذِرٌ»
، دو احتمال وجود دارد:
۱. قید «حتی تعلم انه
قذر» غایت برای «طاهر» باشد که «حکم» قضیه است؛
۲. قید برای «کل شیء» باشد که موضوع
قضیه است.
تنها در صورت اول که غایت، قید برای
حکم باشد، مفهوم دارد، زیرا نشان میدهد که حکم به
طهارت در فرض نبود
علم به نجاست، ثابت است و در فرض علم به نجاست، ثابت نیست.
اگر غایت در مغیّا داخل باشد، مفهوم، شامل بعد از غایت میشود و خود غایت به منطوق ملحق میگردد، اما اگر غایت، از مغیّا خارج باشد، هم خود غایت و هم پس از آن در دایره مفهوم واقع میشود.
بنابراین، داخل بودن یا نبودن غایت در مغیّا، به مفهوم داشتن یا نداشتن
جمله غایی ارتباطی ندارد، بلکه فقط در
توسعه و
تضییق دایره مفهوم اثر دارد.
«حتی» دو گونه است:
جاره ؛
عاطفه . این که غایت در مغیّا داخل است یا نه، تنها در «حتی» ی جاره جریان دارد، اما در «حتی» ی عاطفه چون غایت به واسطه عطف، به طور
یقین در مغیّا هست، این بحث جا ندارد؛ برای نمونه، در جمله «مات الناس حتی الانبیاء» چون «حتی» دلالت میکند بر این که انبیا نیز خواهند مرد، دیگر این بحث مطرح نمیشود.
بحث درباره داخل بودن غایت در حکم مغیّا، در جایی
تصور دارد که قدر مشترکی باشد و برای داخل شدن در حکم مغیّا و یا در حکم پس از غایت صلاحیت داشته باشد، اما اگر این قدر مشترک وجود نداشت، بحث از داخل بودن غایت در حکم مغیّا جا ندارد؛ نمونه آن، آیه: ﴿فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَاَیْدِیَکُمْ اِلَی الْمَرافِقِ﴾
است که درباره
مرفق (
آرنج ) هم میتواند حکم مغیّا که
وجوب شستن جاری شود و هم حکم بعد از غایت (
بازو ) که عدم وجوب شستن است.
فرهنگنامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۷۶۷، برگرفته از مقاله «مفهوم غایت».