مفهوم شرط (اصول)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
منتفی شدن
سنخ حکم معلّق بر شرط در صورت انتفای
شرط را مفهوم
شرط گویند.
مفهوم
شرط، از اقسام
مفهوم مخالف و به معنای انتفای اصل
حکم در
جمله جزا هنگام انتفای
شرط است؛ برای مثال، در
آیه: ﴿إِنْ جاءَکمْ فاسِقٌ بِنَبَإ فَتَبَینُوا﴾
منطوق دلالت میکند
بر اینکه اگر فاسقی خبری آورد تحقیق و جستوجو کردن درباره صحت و سقم آن
واجب است؛ یعنی
وجوب تبین هنگام خبر آوردن
فاسق ثابت است. هم چنین،
مفهوم شرط آیه دلالت میکند
بر اینکه اگر فاسق
خبر نیاورد، بلکه
عادل یا
ثقه خبر آورد، حکم وجوب تبین نیز ساقط و منتفی است.
در کتاب «
کفایة الاصول» آمده است: «ان المفهوم هو انتفاء سنخ الحکم
المعلق علی
الشرط عند انتفائه».
مشهور میان
اصولیون این است که
جمله شرطیه مفهوم دارد و برخی وجود مفهوم
شرط را در مثل
وقف،
نذر،
ایمان و
وصیت مسلّم دانستهاند.
در کتاب «
تمهید القواعد» آمده است: «لا اشکال فی دلالتهما (
الشرط و الوصف) فی مثل الوقف و الوصایا و النذور و الایمان».
در چگونگی دلالت جمله
شرطیه بر مفهوم تقریرهای مختلفی ارایه شده است، از جمله:
جمله
شرطیه برای دلالت
بر اینکه
شرط علت انحصاری برای جزا است وضع شده است، به دلیل
تبادر علیت منحصر در ذهن
عرف هنگام شنیدن جمله
شرطیه؛ در نتیجه، با انتفای
شرط که علت انحصاری برای وجود جزا است حکم در جمله جزا نیز منتفی میشود.
جمله
شرطیه تنها برای دلالت
بر تلازم میان
جزا و
شرط وضع شده و از راه انصراف فهمیده میشود که
شرط علت منحصر برای وجود جزا است، زیرا فرد اکمل لزوم،
لزوم علّی انحصاری است.
این امر در گرو بیان سه مقدمه است:
أ).
ادات شرط برای دلالت
بر ربط لزومی میان
شرط و جزا وضع و استعمال شده است (اثبات مراد استعمالی)؛
ب). آن چه متکلم استعمال کرده جدی است، زیرا اصل، مطابقت
مدلول تصوری و
مدلول تصدیقی جدی است؛
ج). متکلم در مقام بیان است و برای جزا به کمک اداتی مانند «أو»
شرط دیگری را در عرض
شرط اول نیاورده است، پس معلوم میشود که
شرط،
علت تامه برای جزا است.
همچنین، از
اطلاق احوالی شرط معلوم میشود که این
علیت تامه به حالت خاصی منحصر نیست و هنگامی که ثابت شد
شرط در هر حال علت تامه برای جزا است، روشن میشود که این علت، انحصاری است، زیرا اگر برای دست یافتن به جزا به
علت دیگری به کمک علت اول نیاز باشد، به این معنا است که در این حالت خاص، علیت
شرط برای جزا، تام نیست و این خلاف اطلاق احوالی است.
به این ترتیب، روشن میشود که هنگامی جمله
شرطیه مفهوم پیدا میکند که سه ویژگی ذیل موجود باشد:
۱.
ملازمه عقلی: ثابت شود که میان
شرط و جزا، ملازمه عقلی است و
ملازمه اتفاقی کافی نیست؛
۲.
ترتب: تلازم از نوع ترتب، و
شرط، علت و مقدم
بر جزا باشد،
۳.
انحصار: معلوم شود که
شرط علت منحصر برای جزا است.
ضابطه مفهوم
شرط در نزد مشهور دو چیز است:
۱.
ربط لزومی میان
شرط و جزا به نحو
علیت تامه منحصره؛
۲. انتفای اصل حکم به دنبال انتفای
شرط.
«
شهید صدر» معتقد است ضابطه مفهوم
شرط دو چیز است:
أ) وجود رابطه خاص میان
شرط و جزا، که ملاک آن متوقف بودن جزا
بر وجود
شرط است و لازم نیست این ربط، از نوع لزومی باشد؛
ب) انتفای طبیعی و اصل حکم به دنبال انتفای
شرط.
«شهید صدر» مطلب اول را از راه وضع و مطلب دوم را از راه اطلاق جمله جزا اثبات میکند.
وی و مشهور اصولیون، در ضابطه دوم (انتفای اصل حکم) با هم اتفاق نظر دارند، اما مرحوم «
آقا ضیاء عراقی» اختلاف اصولیون را در همین ضابطه میداند و معتقد است در ضابطه اول اختلافی ندارند و در حقیقت، ضابطه، مفهوم داشتن یا نداشتن انتفای سنخ حکم یا عدم آن است.
مفهوم
شرط در جایی است که
جمله،
شرطیه باشد و ملاک
شرطیه بودن یک جمله،
تغایر میان
موضوع و
شرط است؛ برای مثال، در جمله «اذا جاء زید فاکرمه»،
شرط «مجیء زید»، موضوع «زید» و
حکم «وجوب اکرام» است. برخی از جملهها در ظاهر،
شرطیه میباشد اما در واقع
شرطیه نیست. جملهای
شرطی است که
شرط در آن، تحقق بخش موضوع است، به طوری که تنها علت موجود شدن موضوع، وجود
شرط است، مثل جمله: «اذا رزقت ولدا فاختنه؛ اگر
خدا پسری به تو داد باید او را
ختنه کنی»، که «
شرط» در دید عرف همان «موضوع» است و چون این جمله، در واقع جمله
شرطیه نیست، از بحث مفهوم داشتن یا نداشتن خارج است.
فرهنگنامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، برگرفته از مقاله «مفهوم
شرط».