معراج (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مِعْراج:
(سُبْحانَ الَّذی اَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلَی الْمَسْجِدِ الْاَقْصَی الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ) مِعْراج: در این
آیه از مسئله
«اسراء» یعنی سفر شبانه
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از
مسجد الحرام به
مسجد اقصی (
بیت المقدس) که مقدمهای برای معراج بوده است سخن میگوید این سفر که در یک شب و مدت کوتاهی صورت گرفت حداقل در شرایط آن زمان از طرق عادی به هیچوجه امکانپذیر نبود و جنبه اعجازآمیز و کاملا خارقالعاده داشت.
به موردی از کاربرد
مِعْراج در
قرآن، اشاره میشود:
(سُبْحَانَ الَّذِی اَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ اِلَی الْمَسْجِدِ الاَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا اِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ) (پاک و منزّه است آن کس که بندهاش را در یک شب، از مسجدالحرام به مسجدالاقصی -که گرداگردش را پربرکت ساختهایم- برد، تا برخی از نشانههای خود را به او ارائه دهیم؛ چرا که او شنوا و بیناست.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
معنای آیه این است که: باید
تنزیه کند تنزیه کردن مخصوصی آن خدایی را که با عظمت و کبریائیش بنده خود محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را شبانه سیر داد، نهایت
قدرت و
سلطنت خود را به وی نشان داده در دل یک شب او را از مسجدالحرام به سوی مسجد اقصی برده که همان بیت المقدسی است که پیرامونش را مبارک گردانیده بود و این بدان جهت است که عظمت و کبریایی و آیات کبرای خود را به وی بنمایاند، چون او شنوای به گفتار و بصیر و دانای به حال او بود و میدانست که او لایق چنین
عنایت و مکرمتی هست.
در این آیه از مسئله «اسراء» یعنی سفر شبانه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از مسجد الحرام به مسجد اقصی (بیت المقدس) که مقدمهای برای معراج بوده است سخن میگوید.
مشهور و معروف در میان دانشمندان اسلام این است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به هنگامی که در مکه بود در یک شب از مسجدالحرام به مسجد اقصی در بیت المقدس به قدرت پروردگار آمد و از آنجا به آسمانها
صعود کرد و آثار عظمت
خدا را در پهنه آسمان مشاهده فرمود و همان شب به
مکه بازگشت.
نیز مشهور و معروف آن است که این سیر زمینی و آسمانی را با جسم و
روح تواما انجام داد، ولی از آنجا که این یک موضوع فوقالعاده شگرفی است، جمعی به توجیه آن پرداخته و آن را به معراج روحانی تفسیر کردهاند که چیزی شبیه یک خواب یا
مکاشفه روحی خواهد بود، امّا این موضوع کاملا با ظواهر آیات مخالف است، چرا که ظاهر آیات به مسئله جسمانی بودن گواهی میدهد. به هر حال پیرامون این بحث سؤالات فراوانی وجود دارد از جمله:
۱- چگونگی معراج از نظر قرآن و
حدیث و
تاریخ.
۲- اعتقاد دانشمندان اسلامی اعم از
شیعه و
اهل تسنن در این زمینه.
۳- هدف معراج.
۴- امکان معراج از نظر علوم روز.
هرچند بحث طولانی پیرامون این مسائل از عهده یک بحث تفسیری خارج است، ولی ما سعی میکنیم فشرده این مسائل را برای خوانندگان عزیز ذیلا بیاوریم.
معراج از نظر قرآن و حدیث در دو سوره از سورههای قرآن به این مسئله اشاره شده است:
نخست همین
سوره اسراء است که تنها بخش اول این سفر را بیان میکند (سیر از مکه و مسجدالحرام به مسجد اقصی و بیت المقدس) اما در
سوره نجم طی شش آیه (از آیه ۱۳ تا ۱۸)
قسمت دوم معراج یعنی سیر آسمانی آمده که خلاصه مفاد این شش آیه چنین است:
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای دومین بار فرشته وحی
جبرئیل را به صورت اصلی مشاهده و ملاقات کرد (مرتبه اول در آغاز نزول
وحی در
کوه حرا بود).
این ملاقات در نزد
بهشت جاویدان صورت گرفت، پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مشاهده این منظره دچار خطا و اشتباه نشد، آیات و نشانههای بزرگی را از عظمت خدا مشاهده کرد. این آیات که به گفته اکثر
مفسران از معراج سخن میگوید نیز نشان میدهد که این حادثه در بیداری اتفاق افتاده است، مخصوصا جمله:
(ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی) (چشم پیامبر دچار خطا و انحراف و
طغیان نشد) گواه دیگر بر این موضوع است.
از نظر حدیث، روایات بسیار زیادی در زمینه مسئله معراج در کتب معروف اسلامی نقل شده است که بسیاری از
علمای اسلام تواتر یا
شهرت آن را تصدیق کردهاند، به عنوان نمونه:
فقیه و مفسر بزرگ
شیخ طوسی در
تفسیر تبیان چنین میگوید: «علمای شیعه معتقدند خداوند در همان شبی که پیامبرش را از مکه به بیت المقدس برد او را بهسوی آسمانها عروج داد و آیات عظمت خود را در آسمانها به او ارائه فرمود و این در بیداری بود
نه در خواب.»
مفسر عالیقدر مرحوم طبرسی در تفسیر خود «مجمع البیان» ذیل آیات سوره نجم چنین میگوید: «مشهور در اخبار ما این است که خداوند پیامبر را با همین جسم در حال بیداری و
حیات به آسمانها برد و اکثر مفسران را نیز عقیده همین است.»
محدث شهیر
علاّمه مجلسی در
بحار الانوار میگوید: «سیر پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از مسجدالحرام به بیتالمقدس و از آنجا به آسمانها از جمله مطالبی است که آیات و احادیث متواتر شیعه و سنی برآن دلالت دارد و انکار امثال این مسائل یا تاویل و توجیه آن به معراج روحانی، یا خواب دیدن پیامبر ناشی از عدم اطلاع از اخبار
ائمه هدی و یا ضعف
یقین است»؛ سپس اضافه میکند: «اگر بخواهیم اخباری را که در اینباره رسیده جمعآوری کنیم کتاب بزرگی خواهد شد.»
از میان دانشمندان اهل تسنن منصور علی ناصف که از علمای معاصر و از دانشمندان
الازهر و نویسنده کتاب التاج است در کتاب خود احادیث معراج را جمعآوری کرده است.
فخر رازی مفسر معروف پس از ذکر یک رشته استدلالات عقلی بر امکان وقوع معراج میگوید: «از نظر حدیث، احادیث معراج از روایات مشهوره است که در کتب صحاح اهل سنت نقل شده و مفاد آنها سیر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از مکه به بیتالمقدس و از آنجا به آسمانهاست.»
شیخ عبد العزیز بن عبدالله که از علمای متعصب
وهابی معاصر است در کتاب التحذیر من البدع میگوید: «شک نیست که اسراء و معراج از نشانههای بزرگی است که دلالت بر
صدق پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و بلندی مقام و منزلت او میکند» تا آنجا که میگوید: «اخبار متواتر از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که خدا او را به آسمانها برد و درهای آسمان را به روی او گشود.»
ذکر این نکته کاملا ضرورت دارد که در لابه لای روایات معراج
احادیث مجعول یا ضعیفی به چشم میخورد که به هیچوجه قابل قبول نیست، لذا مفسر بزرگ مرحوم طبرسی احادیث معراج را به چهار گروه تقسیم کرده است:
۱- روایاتی که به حکم تواتر قطعی است، مانند اصل موضوع معراج.
۲- احادیثی که قبول آنها هیچ مانع عقلی ندارد و در روایات به آن تصریح شده است، مانند مشاهده بسیاری از آیات عظمت خدا در پهنه آسمان.
۳- روایاتی که با ضوابط اصولی که در دست داریم مخالف است، ولی میتوان آنها را توجیه کرد، مانند احادیثی که میگوید پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آسمانها جمعی را در بهشت و گروهی را در دوزخ دید که باید گفت منظور مشاهده صفات بهشتیان و دوزخیان بوده است (یا بهشت و
دوزخ برزخی).
۴- روایاتی که مشتمل بر امور نامعقول و
باطل میباشد و وضع آنها گواه روشنی بر ساختگی بودن آنهاست، مانند روایاتی که میگوید پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خدا را آشکارا دید، با او سخن گفت و با او نشست که با هیچ منطقی سازگار نمیباشد بلکه مخالف دلیل
عقل و
نقل است و بدون شک این گونه روایات مجعول است.
در تاریخ وقوع معراج در میان مورخان اسلامی اختلاف نظر است، بعضی آن را در سال دهم بعثت شب بیست و هفتم ماه رجب دانسته و بعضی آن را در سال دوازدهم شب هفده ماه رمضان و بعضی آن را در اوایل
بعثت ذکر کردهاند، ولی اختلاف در تاریخ وقوع آن مانع از اتفاق در اصل وقوع آن نیست.
ذکر این نکته نیز لازم است که این تنها
مسلمین نیستند که عقیده به معراج دارند، این عقیده در میان پیروان ادیان دیگر کم و بیش وجود دارد از جمله در مورد
حضرت عیسی (علیهالسّلام) به صورت سنگینتری دیده میشود، چنان که در انجیل مرقس باب ۶ و انجیل لوقا باب ۲۴ و انجیل یوحنا باب ۲۱، میخوانیم که عیسی پس از آنکه به دار آویخته و کشته و دفن شد از مردگان برخاست و چهل روز در میان مردم زندگی کرد سپس به آسمانها صعود نمود (و به معراج همیشگی رفت).
ضمنا از بعضی از روایات اسلامی نیز استفاده میشود که بعضی از پیامبران پیشین دارای معراج بودهاند.
علاوه بر این که مشهور میان دانشمندان اسلام (اعم از شیعه و اهل تسنن) این است که این امر در بیداری صورت گرفته ظاهر خود آیات قرآن در آغاز سوره اسراء و همچنین سوره نجم (چنان که شرح آن در بالا گذشت) نیز وقوع این امر را در بیداری گواهی میدهد.
تواریخ اسلام نیز گواه صادقی بر این موضوع است، زیرا در تاریخ میخوانیم هنگامی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مسئله معراج را مطرح کرد
مشرکان به شدت آن را
انکار کردند و آن را بهانهای برای کوبیدن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دانستند، این به خوبی گواهی میدهد که پیامبر هرگز مدعی خواب یا مکاشفه روحانی نبوده وگرنه اینهمه سر و صدا نداشت و اگر در روایتی از
حسن بصری میخوانیم که «این امر در خواب واقع شده است» و یا خبری که از
عایشه نقل شده: «به خدا سوگند بدن پیامبر از میان ما نرفت تنها روح او به آسمانها پرواز کرد» ظاهرا جنبه سیاسی داشته و برای خاموش کردن جنجالی بوده است که درباره مسئله معراج در میان عدهای به وجود آمده بود.
با توجه به بحثهای گذشته این مسئله برای ما از جمله واضحات است که هدف از معراج این نبوده که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دیدار خدا در آسمانها بشتابد، آنچنان که سادهلوحان پنداشتهاند که متاسفانه بعضی از دانشمندان غربی به خاطر ناآگاهی یا دگرگون ساختن چهره اسلام در نظر دیگران، آن را نقل کردهاند، از جمله این که «گیورگیو» در کتاب محمّد پیامبری که از نو باید شناخت میگوید: «محمّد در سفر معراج به جایی رسید که صدای قلم خدا را میشنید و میفهمید که خدا مشغول نگهداری حساب افراد میباشد، ولی با این که صدای قلم خدا را میشنید او را نمیدید، زیرا هیچکس نمیتواند خدا را ببیند و لو پیغمبر باشد.»
این نشان میدهد که مخصوصا قلم از نوع قلم چوبی است که به هنگام حرکت روی کاغذ تحریر میلرزد و صدا میکند! و امثال این
خرافات و لاطائلات.
نه، هدف این بوده که روح بزرگ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با مشاهده اسرار عظمت، خدا را در سراسر جهان هستی، مخصوصا عالم بالا که مجموعهای است از نشانههای عظمت او مشاهده کند و باز هم درک و دید تازهای برای
هدایت و رهبری انسانها بیابد. این هدف صریحا در آیه یک سوره اسراء و آیه ۱۸ سوره نجم آمده است.
روایت جالبی در این زمینه از
امام صادق (علیهالسّلام) در پاسخ سؤال از علت معراج نقل شده است که فرمود:
«خداوند هرگز مکانی ندارد و زمان بر او جریان نمیگیرد و لکن او میخواست
فرشتگان و ساکنان آسمانش را با قدم گذاشتن پیامبر در میان آنها
احترام کند و نیز از شگفتیهای عظمتش به پیامبرش نشان دهد تا پس از بازگشت برای مردم بازگو کند.»
در گذشته بعضی از
فلاسفه که معتقد به
افلاک نه
گانه بطلمیوسی پوست پیازی بودند مانع مهم معراج را از نظر علمی وجود همین
افلاک و لزوم
خرق و
التیام (خرق به معنی شکافتن و التیام به معنی به هم آمدن است، بعضی از فلاسفه قدیم معتقد بودند که این امر در
افلاک امکانپذیر نیست) در آنها میپنداشتند، ولی با فرو ریختن پایههای هیئت بطلمیوسی مسئله خرق و التیام به دست فراموشی سپرده شد، امّا با پیشرفتی که در هیئت جدید به وجود آمد مسائل تازهای درزمینه معراج مطرح شده و سؤالاتی از این قبیل:
۱- برای اقدام به یک سفر فضایی نخستین مانع
نیروی جاذبه است که باید با وسایل فوقالعاده برآن پیروز شد، زیرا برای فرار از «حوزه جاذبه زمین» سرعتی لااقل معادل چهل هزار کیلومتر در ساعت است!
۲- مانع دیگر، فقدان هوا در فضای بیرون جوّ زمین است که بدون آن
انسان نمیتواند زندگی کند.
۳- مانع سوم گرمای سوزان آفتاب و سرمای کشندهای است که در قسمتی که
آفتاب مستقیما میتابد و قسمتی که نمیتابد وجود دارد.
۴- مانع چهارم اشعّه و پرتوهای خطرناکی است که در ماوراء جوّ وجود دارد، مانند اشعه کیهانی و اشعه ماورای بنفش ماوراءبنفش و اشعه ایکس، این پرتوها هرگاه به مقدار کم به بدن انسان بتابد زیانی بر ارگانیسم بدن او ندارد، ولی در بیرون جوّ زمین این پرتوها فوقالعاده زیاد است و کشنده و مرگبار، امّا برای ما ساکنان زمین وجود قشر هوای جوّ مانع تابش آنهاست.
۵- مشکل بیوزنی است، گرچه انسان تدریجا میتواند به بیوزنی عادت کند ولی برای ما ساکنان روی زمین اگر بیمقدمه به بیرون جوّ منتقل شویم و حالت بیوزنی دست دهد، تحمل آن بسیار مشکل یا غیرممکن است.
۶- و سرانجام مشکل
زمان ششمین مشکل و از مهمترین موانع است، چرا که علوم روز میگوید سرعتی بالاتر از سرعت سیر نور نیست و اگر کسی بخواهد در سراسر آسمانها سیر کند باید سرعتی بیش از سرعت سیر نور داشته باشد.
کوتاه سخن این که مشکلاتی که گفته شد هیچکدام به صورت یک مانع عقلی در این راه نیست، مانعی که معراج را به صورت یک محال عقلی درآورد، بلکه مشکلاتی است که با استفاده از وسایل و نیروی لازم قابل حل است.
به هر حال مسئله معراج
نه از نظر استدلالات عقلی غیرممکن است و
نه از نظر موازین علم روز و خارقالعاده بودن آن را نیز همه قبول دارند، بنابراین هرگاه با دلیل قاطع نقلی ثابت شود باید آن را پذیرفت.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «معراج»، ج۳، ص۱۳۸-۱۴۵.