معاهده پیامبر با طوایف عربستان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علاوه بر
پیمان مهمی که با مردم
مدینه و
یهودیان این شهر به امضاء رساندند. پیمانهای بسیار دیگری را نیز چه با حضور نمایندگان قبایل و چه از طریق ارسال
نامه بخصوص بعد از
غزوه تبوک با دیگر قبایل
شبه جزیره عربستان امضا کردند.
رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علاوه بر
پیمان مهمی که با مردم
مدینه و
یهودیان این شهر به امضاء رساندند. پیمانهای بسیار دیگری را نیز چه با حضور نمایندگان قبایل و چه از طریق ارسال
نامه بخصوص بعد از
غزوه تبوک با دیگر قبایل
شبه جزیره عربستان امضا کردند که در این مقاله به گزیدهای از این پیمانها اشاره شده است:
(این پیمان غیر از آن پیمانی مشهوری است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با مردم مدینه و یهودیان این شهر به امضاء رساندند.) یهودیان بعد از کشته شدن کعب بن اشرف به قصد گلایه نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمدند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «او ما را
آزار داد و در
شعر خود به ما ناسزا گفت در صورتی که از هیچ یک از شما چنین کاری سر نزده است که در پی آن
شمشیر به میان آمده باشد.» سپس دو طرف موافقت کردند که پیماننامهای بین طرفین به امضا برسد. بر پایه این پیمان، یهودیان متعهد شدند که احدی از دشمنان رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اصحابش را به
زبان و با
دست و با
سلاح و سپردن
حیوانات در خفا و آشکارا کمک ندهند. در صورت عهد شکنی
یهود، بر رسولخداست که خونشان را بریزد و
زنان و کودکانشان را به
اسارت بگیرد و اموالشان را تصاحب کند. سپس حضرت با هر یک از این قبایل، پیمان جداگانه امضاء کردند.(بعلاوه اینکه
مقریزی، درکتاب خود
امتاع الاسماع، تنها به ذکر کتابت چنین پیمانی توسط رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اکتفا کرده است.)
تَیماء سرزمین کوچکی بود در اطراف
شام که میان سرزمین و وادیالقری بر سر راه حاجیان شام و
دمشق قرار داشت.
در سال نهم هجری، هنگامیکه مردم تیماء از آمدن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به وادیالقری آگاه گشتند، نمایندهای نزد حضرت فرستادند؛ با قرار پرداخت
جزیه، میان ایشان و پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیمان صلحی منعقد شد. بر پایه این پیمان، حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پذیرفتند که مردم تیماء در برابر پرداخت جزیه، در
بلاد خود بمانند و زمینهایشان را در دست خود نگه دارند.
متن این پیمان بدین قرار است:
«به نام
خداوند بخشنده مهرباناین نوشتهای است از محمد رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای
بنیعادیا
بیگمان اینان با پرداخت جزیه، در پناه
اسلام خواهند بود تا آنگاه که
شب و
روز در کار است برایشان ستمی نخواهد رفت و از سرزمین خویش رانده نخواهند شد.»
«ایله شهری است کوچک و آباد از آن یهود بر ساحل
دریای سرخ از سوی شام. گویند که این شهر پایان
حجاز و آغاز سرزمین شام است.»
در هنگام بستن این پیمان مردم ایله سیصد نفر بودند و مریحنّه (نام وی را یوحنا هم گفتهاند.) بن رؤبه فرمانروای این شهر بود؛ از
واقدی نقل شده که هنگامی که مردم دومة الجندل، ایله و تیماء از پذیرش اسلام اعراب آگاه شدند، از آن واهمه داشتند که همان گونه که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سپاهی به سوی اکیدر
گسیل داشت به سوی آنان نیز گسیل دارد از اینرو پادشاه ایله به همراه مردم جرباء و اذرح نزد رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده با ایشان صلح کردند، حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای ایشان جزیهای معین نمود و برای هر یک آنان پیماننامهای نوشت.
از واقدی نقل شده که هنگامی که مردم دومةالجندل، ایله و تیماء از پذیرش اسلام اعراب آگاه شدند، از آن واهمه داشتند که همان گونه که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سپاهی به سوی اکیدر گسیل داشت به سوی آنان نیز گسیل دارد، از اینرو پادشاه ایله به همراه مردم جرباء و اذرح نزد رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده با ایشان صلح کردند حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای ایشان جزیهای معین نمود و برای هر یک آنان پیماننامهای نوشت.
جزیهای که حضرت بر ایشان قرار داد پرداخت یک دینار در سال به ازاء هر فرد
بالغ در ایله بود.
که با توجه به جمعیت آنها، این فقره از سیصد دینار بالغ میشد و بر ایشان شرط کردند که هر مسلمانی که بر آنان میگذرد از وی پذیراییکنند. بر اساس این
عهدنامه آنها مورد حفظ و حمایت
مسلمین قرار گرفتند.
میان جرباء و اذرح دو سه شب، راه است حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیماننامهای را با این دو طایفه امضاء کردند که متن آن بدین قرار است:
«به نام خداوند بخشنده مهربان
این نوشتهای است از سوی محمد رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای مردم اذرح
ایشان در پناه خدا و محمدند (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برایشان است که در هر ماه
رجب یکصد دینار تمام و سره بپردازند.
در برابر نیکاندیشی و نیکی ایشان به مسلمانان و به آن دسته از پیروان اسلام که هنگام ناامنی و به انگیزه
هراس از
دشمن و آزار وی، به آنان پناه میبرند. خداوند سرپرست ایشان خواهند بود آنان در
آرامش و
آسایش خواهند بود؛ مگر آنکه محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیش از بیرون رفتن خود فرمانی تازه صادر کند.»
مقنا در نزدیکی ایله واقع شده است و از سرزمینهایی بود که یهودیان و
مسیحیان را در خود جا داده است رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بدین قرار با آنها صلح کردند:
«به نام خداوند بخشنده مهربان
از محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرستاده خدا به
بنیجنبه و مردم مقنا
پس از
حمد و
سپاس الهی؛ نمایندگان شما هنگام بازگشت به سرزمینتان نزد من آمدند زمانی که این نوشته بدست شما برسد، شما در پناه
خدا و پیامبر وی خواهید بود. پیامبرخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از همه کردههای شما و گناهانتان چشم پوشید و بیگمان، بیآنکه هیچگونه ستمی بر شما رود در پناه خدا و پیامبرش خواهید بود. بیشک پیامبرخدا از هر گزندی که خود را از آن نگه میدارد، شما را نیز از آن نگاه خواهد داشت. جامههای شما و همه
بردگان و
اسب و سلاحتان به جز آنچه که رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یا فرستاده وی آن را ندیده گیرند، از آن پیامبر خداست به علاوه بر شماست که یک چهارم
خرما و یک چهارم
صید ماهی خود را به همراه یک چهارم از نخهای بافته شده زنانتان را بپردازید، شما پس از پرداخت آنچه که گفته شد از دادن هر گونه جزیه و
بیگاری به دور خواهید بود. چنانچه سخن بشنوید و فرمان برید بر رسولخداست که
نیکوکار شما را گرامی دارد و گنهکارانتان را ببخشایید هر کس، مردم مقنا را به کاری نیک آگاه سازد آن نیکی از آن خود وی خواهد بود هر کس آنان را به کاری بد آشنا کند به خود بدی ساخته است. هیچکس جز از خود شما یا از خاندان پیامبرخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر شما فرمان نخواهد راند.»
این پیمان توسط
امام علی (علیهالسّلام) در سال نهم هجری نوشته شد.
«از محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیامبر خدا به اکبر بن عبدالقیس
ایشان با وجود لغزشهای بزرگ و کارهای ناروایی که در
جاهلیت مرتکب شدهاند در پناه خدا و پیامبر او هستند بر ایشان است که بر پیمان خویش استوار باشند کسی نباید راه خواربار بر ایشان ببندد و از
آب باران بازشان دارد نیز نباید هنگام رسیدن میوهها آنان را از چیدن آنها جلوگیرند علاء بن حضرمی از سوی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر
صحرا و
دریا و شهر و بزرگان آنجا و آنچه از آنجا به دست میآید نماینده اوست؛ مردم
بحرین در برابر
ستم و ستمگر و در میدان کارزار یاران و پشتیبان اویند در برابر محتوای این نوشته بیآنکه سخنی را جا به جا کنند و یا آنکه
تفرقه در سر بپرورانند با خدا پیمان بستهاند. بر سپاهیان اسلام است که ایشان را از فیء بهرهمند سازند در داوری، راه
عدالت در پیش گیرند و در رفتار میانهرو باشند این فرمانی است که هیچ یک از دو گروه نباید آن را دگرگون سازند خدا و پیامبرش بر ایشان گواهند.»
«از محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرستاده خداوند به
بنی
نهددرود بر شما؛ آن کس که
نماز را به پا دارد
مؤمن است و آن کس که
زکات دهد
مسلمان است و هر کس گواهی میدهد که جز خدای یگانه خدایی نیست در شمار آگاهان نخواهد بود تا آنگاه که بر پایه احساس و
تعصّب جاهلی دراندیشه
نیرنگ و پیمانشکنی نباشید.
شتر پیر و حیوانی که به تازگی زاییده است و اسب رام گشته و کره یکساله از آن شما خواهد بود به سبب گردآوری زکات چهارپایانتان را از رفتن به
چراگاه باز نخواهند داشت کسی درختان شما را نخواهد برید دامهای شیرده شما را نزد مامور جمعآوری مالیات، نخواهد برد تا از رفتن به چراگاه بازمانند.
هر کس بر محتوای این پیمان استوار ماند رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز نسبت به پیمان خود استوار خواهد ماند؛ ولی هر کس آن را نادیده انگارد باید افزون بر زکات مقّرر شده، مال دیگری را نیز باید بپردازد.»
رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در پیدرخواست صلح از سوی سید و عاقب نمایندگان مردم
نجران یمن، با ایشان قرار داد صلحی را به امضا رساندند:
«به نام خداوند بخشنده مهربان
این نوشته محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسول خداست برای مردم نجران
رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) زمانی بر ایشان فرمان میراند که همه داراییهای آنان را، بدست خودشان سپرد که در برابر آن سالانه دو هزار دست
جامه از جامههای اواقی تقدیم کنند هزار جامه در ماه رجب هر سال و هزار جامه دیگر در ماه
صفر، هر سال بهای هر دست جامه یک اوقیه
نقره باشد که وزن آن چهل درهم است و اگر حلهای دهند که بیش از یک اوقیه بیارزد زیاده با ایشان حساب آید و اگر ارزشش کمتر از یک اوقیه باشد، کاستی آن در محاسبه منظور خواهد شد و اگر به جای حلهها چیزی مثل
اسلحه، اسب یا شتر و یا هر متاعی به همان قیمت دهند، عوض حلهها از آنها پذیرفته میشود. هزینه زندگی و آسایش فرستادگان به
یمن به مدت بیست روز یا کمتر از آن به عهده مردم نجران خواهد بود و نباید فرستادگان من، بیش از یک ماه نزد آنان نگاه داشته شوند.
بر مردم نجران است که هنگام پدید آمدن
شورش و هجوم دشمنان در یمن، سی
زره، سی راس اسب و سی نفر شتر، به
امانت به مسلمانان بدهند آنچه از زرهها و اسب و شتر و کالاها که به
عاریت به فرستادگان من دادهاند
تباه گردد فرستادگان من باید عوض آنها را به ایشان بازگردانند.
داراییهای مردم نجران و مردم پیرامون آن، جانهایشان،
آیین و پرستشگاههایشان، کسان حاضر و غایب و بستگان نزدیک ایشان و آنچه ازاندک و بسیار در دست دارند در پناه خدا و در حمایت فرستاده خدا محمد رسول خداست هیچ اسقفی از مقام خویش و هیچ
راهب و کاهنی از مقام خود بر کنار نخواهد شد؛ هیچگونه پستی و خون زمان جاهلیت دامن ایشان را نخواهد گرفت برای پیکار با دشمنان اسلام گسیل نخواهند شد یک درهم دارایی از ایشان ستانده نخواهد شد پای هیچ لشکری به سرزمین آنان نخواهد رسید. هر کس از ایشان حقی بخواهد، دادگری و
انصاف در میانشان حاکم خواهد بود به گونهای که نه ستم کنند و نه ستم ببیند؛ از این پس هرکه
رباخواری کند از پیمان و
امان من بدور است هیچکس از مردم نجران نباید به
جرم ستمکاری کسی دیگر کیفر ببیند تا آنگاه که اینان نیکخواه و در پیمان خویش درستکار و از سنگینی
گناه ستمگری، به دور باشند پناه خدا و
تعهد محمدرسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر این پیماننامه استوار خواهد بود تا آنکه خداوند فرمان خویش را به کار گیرد.»
در روز
حدیبیه نمایندگان خزاعه، پیماننامهای که سالها قبل با
عبدالمطلب بسته بودند نزد حضرت آورده تقاضای تجدید پیمان کردند متن این پیماننامه چنین بود:
«آنگاه که سران واندیشمندان خزاعه نزد عبدالمطلب بنهاشم آمدند این پیمان میان او و خزاعه بسته شد کسانی از خزاعه که حضور ندارند به تصمیم حاضران
قبیله خویش گردن مینهند بیگمان پیمانها و پیوندهای
آفریدگار و آنچه که هرگز به فراموشی سپرده نخواهد گشت، میان ما و شما استوار گشته است تا آنگاه که
خورشید از کوه ثبیر سرزند و
کوه حرا بر جای است و دریایی است که پشمی را تر کند دستهای ما و شما و پیروزیهایمان یکی است و پیوسته و برای همیشه میان ما و شما چیزی جز استواری بر پیمان فزونی نخواهد یافت.»
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به شرط افزودن یک بند دیگر به این پیماننامه، با این تقاضا موافقت کردند و آن اینکه دو طرف به هیچ ستمگری یاری نرسانند و تنها به یاری ستمدیده برخیزند.
«برای
بنیغفار
بیگمان ایشان از مسلمانان و در
سود و
زیان نیز با آنان برابرند پیامبرخدا به حقیقت داراییها و جانهای ایشان را در پناه خدا و پیامبر او
نهاده است.
بنیغفار در برابر کسی که به ایشان ستم آغاز کند از یاری مسلمانان برخوردار خواهند گشت. هرگاه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آنان را به یاری خویش فرا خواند تا زمانی که دریایی پشمی را تر کند باید به ندای او پاسخ دهند و به یاری او بشتابند؛ مگر آنکه با
دین به پیکار برخیزد. این نوشته جلو گناهی را نخواهد گرفت.» (یعنی در صورتی که یکی از طرفین پیماننامه مرتکب گناهی میشود این نوشته نمیتواند او را از کیفر گناه برهاند.)
«به نام خداوند بخشنده مهربان
این فرمانی است از سوی
محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای مردم منطقه خارف و جنابالهضب و حقایقالرمل به وسیله نماینده ایشان ذیالمشعار برای مالک بن نبط:
شما تا آنگاه که بر این پیمان و درستکاری تن در دهید بلندیها و نواحی سخت سرزمینهای یاد شده، از آن شما خواهد بود که از گیاهان آن بهره ببرید و دامهای خویش را در زمینهای بدون مالک آن بچرانید ما نیز از نسل و فراورده شتران و گوسفندان بهرهمند خواهیم شد ایشان از پرداخت زکات شتران پیر و نوزاد شتر و زکات هر حیوان اهلی پیر،
پرندگان خانگی، قوچی که پوست آن را
دبّاغی کنند و
گاو و
گوسفند سالمند که شش سال داشته باشد
معاف هستند.»
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «معاهده پیامبر با طوایف عربستان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۵/۱۷.