• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مظلومیت امام علی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در این مقاله به برترین و مظلوم‌ترین فرد عالم امیرالمومنین، علی (علیه‌السلام) نگاهی خواهیم داشت.



امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) می‌فرماید:
از آن لحظه که پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رحلت کرد همواره مظلوم بوده‌ام.
[۲] شیخ طوسی، الجمل، ص۱۲۳.



ابن شهرآشوب روایت می‌کند که حضرت بر منبر نرفت، جز آن که در پایان کلامش، پیش از پایین آمدن از منبر این جمله را می‌فرمود:
مازلت مظلوما مذ قبض رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حتی یومنا هذا.
[۵] شیخ طوسی، الجمل، ص۱۲۴.



روزی یک نفر اعرابی در بین سخنان حضرت (علیه‌السّلام) فریاد زد:
«وا مظلمتاه».
حضرت علی (علیه‌السّلام) او را به حضور طلبید، هنگامی که نزدیک شد، به او فرمود:
به تو یک بار ستم شده است و به من به تعداد مدر و وبر ظلم شده است.
[۷] ابن شهر آشوب، المناقب، ج۲، ص۱۱۵.

مدر به معنی کلوخ و وبر به معنی کرک حیوانات است، و این کنایه از کثرت است. و در روایتی این اضافه آمده است:
هیچ خانه‌ای از عرب نیست، جز این که مظلمه و حق من بر گردنشان است و از هنگامی که این جا نشسته‌ام، همواره مظلوم بوده‌ام.


مظلومیت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) به یک جهت محدود نمی‌شود و همواره در جهات مختلف، این مظلومیت ساری و جاری بوده است. یکی از این جهات مظلومیت، عدم درک صحیح از معارف و مقاماتی است که پیامبر گرامی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اسلام برای آن حضرت (علیه‌السّلام) برشمرده‌اند. این مظلومیت، علاوه بر آن حضرت به شیعیان و دوستان حضرت امیر (علیه‌السلام) نیز سرایت کرده است و همواره در طول تاریخ عده‌ای که اکثرا عداوت و غرض سوء داشته‌اند اقسام تهمت‌ها و افتراها را به شیعیان نسبت می‌دهند. متاسفانه این اقدامات ناپسند تا زمان حاضر نیز ادامه یافته است.


فردی در جریده‌ای با متهم کردن شیعه و امام علی (علیه‌السّلام) مقاله‌ای نوشته، که ادب مانع نقل آن است. از این رو تنها قطعه‌هایی را که این نویسنده آن‌ها را تخطئه و مسخره کرده است می‌آوریم:
«اعتقاد به این که هر که ولایتش درست نباشد، نماز و روزه و سایر اعمال عبادیش نیز درست نیست، اعتقاد به این که قرآن واقعی در دست ما نیست... اعتقاد به این که هر کس حب ائمه را در دل داشته باشد، همه گناهانش بخشیده شده و وارد بهشت می‌شود و هر کس حب آن‌ها را نداشته باشد، روی بهشت را نخواهد دید... «هفته نامه صدا، ۲۲/۵/۷۹، به نقل از پرتو سخن شماره ۵۰، ۲۰/۷/۱۳۷۹. پرتو نیز دو مقاله در پاسخ سخن این نویسنده دارد».


متاسفانه ایشان هیچ سند و مدرکی از شیعه ارایه نداده است و گرچه این نسبت‌ها به این صورت، درست نیست و آمیخته با تحریف است ولی از آن جا که مظلومیت امام علی (علیه‌السّلام) در صحنه تهمت‌های ناروا ریشه‌ای قدیم و قویم دارد، در این مقاله به احادیثی استناد می‌کنیم که مقبول همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی باشد و پاسخی در خور به این نویسنده می‌دهیم.


در آغاز توجه به چند نکته ضروری است؛

۷.۱ - عدم تحریف قرآن

قرآن کتابی است که تحریف در آن راه ندارد به خاطر اینکه حافظ و نگهدارنده‌اش خود خالق هستی است.

۷.۱.۱ - قرآن موجود

شیعه قرآن موجود را قرآن واقعی می‌داند و امروزه نیز همگان، همین عقیده را دارند و در پاسخ به این گونه تهمت‌ها، کتاب‌های گوناگونی نوشته شده است. «برخی از کتاب‌هایی که درباره مصونیت قرآن کریم از تحریف واین که قرآن واقعی همین است که در دست مردم قرار دارد، نوشته شده به این قرار است:
الف) البرهان علی عدم تحریف القرآن، سیدمرتضی رضوی، لندن- بیروت، دارالارشاد
ب) آراء علماءالمسلمین فی التقیة والصحابة وصیانة القرآن الکریم، سیدمرتضی رضوی، لندن- بیروت.
ج) فصل الخطاب فی عدم تحریف کتاب رب الارباب، استاد حسن زاده آملی دام ظله.
د) ترجمه کتاب سابق به نام «قرآن» هرگز تحریف نشده است.
ه) احدوثة تحریف القرآن، رسول جعفریان و به زبان فارسی: افسانه تحریف قرآن
و) البیان فی تفسیرالقرآن، مرحوم آیة الله خویی قدس سره، مؤسسه انوارالهدی
ز) تدوین القرآن، علی الکورانی العاملی، دارالقرآن الکریم.
ح) صیانة القرآن من التحریف، استاد آیت‌الله معرفت
ط) ترجمه کتاب سابق به نام «مصونیت قرآن از تحریف»، ترجمه شهید شهرابی، چاپ مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
ی) صیانت قرآن از استاد دکتر محمدی (تجار زادگان).
ک) الانتصار، مناظره‌های شیعه در اینترنت، ج۵ و... چاپ قم».
هر روزه نیز باید مقاله‌ها و کتاب‌هایی در دفاع از شیعه و امامت نوشته شود زیرا تا مسلمانان تسلیم اسراییل و آمریکا نشده‌اند، سهم بزرگی از بار سرکوبی مسلمانان مبارز بر دوش این گروه از نویسندگان دستگاه‌های تبلیغاتی آنان است!

۷.۲ - اصول عقیدتی

اصول عقیدتی، تقلیدی نیست و باید با منطق و برهان اثبات شود. ولی روش استدلال در باورهای کلامی دو گونه است: در بخش‌هایی نظیر توحید و اثبات نبوت، از برهان‌های عقلی بیشتر استفاده می‌شود و در بخش‌هایی نظیر برزخ و معاد که تجربه علمی در آن وادی قدمی ننهاده و اثباتا و نفیا سخنی ندارد، پس از اثبات اساس و واقعیت آن‌ها از طرق عقلی، در بیان کیفیات و ویژگی‌ها تنها راه، تمسک به وحی و سخنان پیامبران و امامان (علیهم‌السّلام) است. و به همین جهت در این مساله متافیزیکی به احادیث معصومان (علیهم‌صلوات‌الله‌تعالی) استدلال می‌شود.

۷.۳ - نقش ولایت در پذیرش اعمال

قرآن کریم انسان را از دو حال بیرون نمی‌داند؛ یا تحت سرپرستی خدا و پیامبران و امامان نوراند، همچنان که آیه شریفه می‌فرماید:
«الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور...» .
خداست سرپرست کسانی که ایمان آورده‌اند، آنان را از تاریکی‌ها به نور می‌برد...
و یا تحت نظارت و امام نار، چنان که می‌فرماید:
«والذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات».
و آنان که کافر شدند سرپرستان‌شان طاغوت است که آنان را از نور هدایت به ظلمات می‌برند.
همچنین رهبر و امام نیز یا امام نور است و یا امام نار، بنابراین، یا باید پیرو امام هدایت باشیم یا در چنگال امام ضلالت، و نمی‌توان بین دو متناقض و یا متنافی جمع کرد. قرآن درباره امامان نور می‌فرماید:
«و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا...»
«و آن پیامبران را امامانی قرار دادیم که هدایت می‌کنند به امرما».
و درباره فرعونیان می‌فرماید:
«وجعلناهم ائمة یدعون الی النار و یوم القیامة لاینصرون و اتبعناهم فی هذه الدنیا لعنة ویوم القیامة هم من المقبوحین»
«و آنان را امامانی که به سوی آتش می‌خوانند، گردانیدیم، و روز رستاخیز یاری نخواهند شد. و در این دنیا لعنتی بدرقه - نام - آنان کردیم و روز قیامت - نیز - ایشان از زشت رویانند».


چند مبحث بسیار مهم و طولانی با موضوع این مقاله مرتبط است که خود نیازمند مقالات گسترده‌ای است؛ نظیر این که رحمت الهی شامل هر کس که معاند نباشد، شده و او روزی نجات خواهد یافت، یا خداوند متعال تا اتمام حجت نکند، عذاب نمی‌کند و بنابراین جاهل قاصر معذور است.
مساله دیگر، آمرزش گناه به دلیل محبت اهل بیت (علیهم‌السّلام) بی‌قید و شرط و بی‌توبه و تصفیه نیست و گرنه لازمه‌اش آن است که گفته شود، مسلمان واقعی که همان پیرو اهل بیت (علیهم‌السّلام) است، هیچ تکلیفی ندارد و تمام شریعت اسلام لغو است بدیهی است که هیچ کس چنین سخنی نگفته است و نمی‌گوید.


چند دسته از روایات، به روشنی بیان می‌کند که تنها، عمل کسی پذیرفته است که در تمامی مراحل از جمله پیروی از امام حق، تسلیم فرمان پروردگار باشد، هوای خویش را بر خدای خود مقدم ندارد. در دیدگاه قرآن کسی مستحق آمرزش است که مصداق آیه زیر نباشد که می‌فرماید:
«نؤمن ببعض و نکفر ببعض»
به بخشی از دستورات خدا گرایش داریم و به بعضی (مثل امامت) گردن نمی‌نهیم.
حال پس از این مقدمه طولانی وارد اصل بحث شده و در هر باب، روایاتی را نقل می‌کنیم. در نقل روایات اولویت، با روایات اهل سنت است تا ایرادی بر مطالب وارد نشود.


ابن عباس در حدیثی طولانی از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، علی (علیه‌السّلام) صحنه قیامت را چنین ترسیم می‌نماید:
«... فردای قیامت من و... و برادرم و پسر عمم و دامادم علی بن ابی طالب که بر ناقه‌ای از ناقه‌های بهشت... سوار است و در دستش لوای حمد است، سواره وارد محشر می‌شویم، پس او از کنار هیچ جمعی از ملائکه نمی‌گذرد مگر این می‌گویند:
این شخص ملک مقرب است یا نبی مرسل یا حامل عرش پروردگار جهانیان.
آنگاه فریادگری از نزد عرش الهی ندا می‌دهد:
این شخص نه فرشته مقرب است و نه نبی مرسل و نه حامل عرش رب العالمین، «هذا علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین و امام المتقین و قائد الغرالمحجلین، الی جنان رب العالمین، افلح من صدقه و خاب من کذبه، ولو ان عابدا عبدالله بین الرکن والمقام الف عام و الف عام حتی یکون کالشن البالی ولقی الله مبغضا لآل محمداکبه الله علی منخره فی نار جهنم.»
[۱۶] حسینی فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسه من الصحاح الستة، ج۲، ص۳۴.
[۱۷] حسینی فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسه من الصحاح الستة، ج۲، ص۱۰۲.

«این علی بن ابی طالب است که امیر مؤمنان، پیشوای پرهیزکاران و رهبر رو سپیدان جهان به سوی بهشت‌های پروردگار جهانیان است. کسی که او را تصدیق کند رستگار و کسی که او را تکذیب کند، زیانکار است. اگر عابدی در مسجدالحرام بین رکن و مقام، هزار سال و هزار سال خدا را آنقدر عبادت کند که بسان مشک آب کهنه‌ای لاغر گردد ولی با بغض آل محمد در پیشگاه خدا حاضر شود خدا او را به رو در آتش جهنم اندازد».
نظیر این حدیث را شهید ثالث قاضی نورالله شوشتری و آیت‌الله نجفی مرعشی در کتاب گرانسنگ احقاق الحق و ملحقات الاحقاق
[۲۰] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۴۹۸.
[۲۱] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۱۹-۲۰.
[۲۲] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۲۰، ص۲۹۰.
آورده‌اند. این کتاب، پس از نقل روایتی از منابع اهل سنت به تعدادی دیگر از مصادر آنان ارجاع می‌دهد و ما نیز نام برخی از آن آثار را ذکر می‌کنیم.
ابن مسعود نیز می‌گوید: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از خانه زینب - بنت جحش، یکی از همسرانش - به خانه‌ ام سلمه آمد - و آن روز نوبت همسرداری‌ ام سلمه بود- پس از لحظه‌ای، علی آمد، پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود:
ای‌ ام سلمه! علی است، او را دوست بدار، گوشتش از گوشت من، و خونش از خون من، و او خزینه‌دار علم من است، و گوش فرا ده و شاهد باش و شهادت بده که واقعا قاتل ناکثین و قاسطین و مارقین، پس از من، او است، و او است که کمر دشمنانم را می‌شکند و سنت مرا زنده می‌کند. باز بشنو و شاهد و گواه باش که:
«لو ان عبدا عبدالله الف عام بعد الف عام بین الرکن و المقام ثم لقی الله مبغضا لعلی و - عترته - لاکبه الله یوم القیامة علی منخریه فی نار جهنم.
اگر بنده‌ای بین رکن و مقام مسجدالحرام هزار سال و هزار سال خدا را عبادت کند ولی با بغض علی و خاندانش به ملاقات الهی برسد، خدا او را در قیامت بر دو بینی‌اش در جهنم افکند.
[۲۳] مرعشی، شهاب الدین، ملحقات الاحقاق، ج۲۰، ص۲۸۹-۲۹۰.
[۲۴] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۲۴۴.
[۲۷] علامه شیخ ابراهیم بن محمدبن ابی بکر بن حمویه حموینی، فرائدالسمطین، ص۶۵.
[۲۸] جلال الدین سیوطی، ذیل اللئالی، ص۶۵، چاپ لکهنو.
[۲۹] قندوزی بلخی، ینابیع المودة، ص۵۵، چاپ اسلامبول.



پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید:
«ان الله جعل لاخی علی فضائل لاتحصی کثرة. فمن ذکر فضیلة من فضائله لم تزل الملائکة تستغفرله ما بقی لتلک الکتابة رسم، و من استمع الی فضیلة من فضائله غفرالله له الذنوب التی اکتسبها بالاستماع، و من نظر الی کتاب من فضائله غفرالله له الذنوب التی اکتسبها بالنظر. ثم قال: النظر الی اخی علی عبادة و ذکره عبادة، و لا یقبل الله ایمان عبد الا بولایته و البراءة من اعدائه.
«به راستی خدا برای برادرم علی فضایلی قرار داده که از بس زیاد است، قابل شمارش نیست. پس هر که یک فضیلت از فضایلش را - باایمان و پذیرش- یاد کند، خداوند گناهان نو و کهنه‌اش را بیامرزد و هر که فضیلتی از فضایلش را بنگارد، همواره ملائکه برایش استغفار می‌کنند، تا هنگامی که آن نوشته باقی باشد، و هر که به فضیلتی از فضایلش گوش فرا دهد، خداوند آن دسته از گناهانی را که از راه شنیدن مرتکب شده است، ببخشاید و هرکه نگاه کند به نوشته‌ای از فضایلش، خداوند آن گناهانی را که از راه نگاه مرتکب شده باشد بیامرزد». سپس فرمود:
نگاه به برادرم علی (علیه‌السّلام) عبادت است و ذکر و یادش عبادت است، و خدا نمی‌پذیرد ایمان هیچ بنده‌ای را مگر با ولایتش و با بیزاری از دشمنانش.
[۳۰] ایمانی، شیخ مهدی فقیه، الامام علی (علیه‌السّلام) فی آراءالخلفاء، ص۸.
[۳۲] گنجی، محمد بن یوسف، کفایة المطالب، ص۲۵۲، باب ۶۲.
[۳۳] جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائدالسمطین، ج۱، ص۱۹.
[۳۴] قنوجی، حسن بن علی، ارجح المطالب، ص۱۱.



در حدیثی طولانی - بیش از ده صفحه- به نقل از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمده است:
... الا یا معاشر الناس اعلمکم... و من احب ابنی علی (علیه‌السّلام) فهو معنا فی الجنة و من ابغضهما فهو فی النار...
‌ای مردم شما را آگاه کنم... و هرکه دو فرزند علی (علیه‌السّلام) را دوست بدارد، او با ما در بهشت است و هر که آن دو را دشمن بدارد پس او در آتش است. «علامه محدث، جمال الدین، محمدبن احمد حنفی موصلی مشهور به این حسنویه در بحرالمناقب
[۳۵] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۵، ص۱۸-۱۹.
[۳۶] خطیب خوارزمی، ابوالمؤید، موفق بن احمدبن احمد، المناقب، ص۱۹۱، چاپ تبریز.



روزی برخی از قریش در مسجدالنبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هنگامی که به علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) برخوردند با چشمک و گوشه زدن، او را مسخره کردند، خبر به پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رسید. آنگاه حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با حالتی غضبناک از خانه بیرون آمد و فرمود:
یا ایهاالناس! مالکم اذا ذکر ابراهیم و آل ابراهیم اشرقت وجوهکم و طابت نفوسکم و اذا ذکر محمد و آل محمد قست قلوبکم و عبست وجوهکم؟! والذی نفسی بیده لو عمل احدکم عمل سبعین نبیا من اعمال البر، ما دخل الجنة حتی یحب هذا و ولده و اشار الی علی (علیه‌السّلام) ثم قال - ان لله حقا لایعلمه الاالله و انا و علی و ان لی حقا لایعلمه الا الله و علی و ان لعلی حقا لایعلمه الا الله و انا.
«‌ای مردم! چه شده است شما را، هرگاه حضرت ابراهیم و خاندانش یاد شوند، چهره‌های شما می‌درخشد و خوشتان آید و هنگامی که محمد و ال محمد یاد می‌شوند، دل‌های شما سخت و سنگدل و چهر‌هایتان عبوس و درهم کشیده می‌شود؟
سوگند به خدایی که جانم به دست او است؛ اگر یکی از شما اعمال نیک هفتاد پیامبر را انجام دهد به بهشت وارد نشود مگر با محبت این و فرزندانش -و به علی (علیه‌السّلام) اشاره کرد- سپس فرمود: در حقیقت برای خدا حقی است که جز خدا و من و علی آن را نمی‌داند و واقعا برای من حقی است، که جز خدا و علی آن را نمی‌شناسد و به راستی که برای علی حقی هست که جز خدا و من آن را نداند.
[۳۷] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۵، ص۱۲۱، ح ۱۱۵.
«نقل از حافظ محمدبن ابوالفوارس درالاربعین و محدث ابن حسنویه در بحرالمناقب».


پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرمایند:
یا علی من فارقنی فقد فارق الله و من فارقک یا علی فقد فارقنی.
یا علی، هر که از من جدا گردد از خدا بریده است و هر که از تو جدا گردد از من جدا گشته است.
[۳۸] حسینی فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسه من الصحاح الستة، ج۲، ص۲۲۸.
[۳۹] حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۲۳.
[۴۱] متقی هندی، علاءالدین علی بن حسام، کنزالعمال، ج۶، ص۱۵۶.

روشن است که با جدایی از خدا و رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، عمل، ارزشی ندارد، برای این روایت بابی با اسناد و منابع متعدد تنظیم شده است، و در روایاتی چند، چنین تعبیر شده است:
«من فارق علیا فقد فارقنی و من فارقنی فقد فارق الله»
هر که از علی (علیه‌السّلام) مفارقت کند از من جدا گشته و هر کس از من مفارقت کند، از خدا جدا شده است.
[۴۲] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۵، ص۴۳.
[۴۳] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۱۶، ص۵۰۵-۶۰۰.



پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرمایند:
«عادی الله من عادی علیا».
با خدا به دشمنی برخاسته هر که با علی دشمنی ورزد.
[۴۴] حسینی فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج۲، ص۲۲۹.
[۴۷] متقی هندی، علاءالدین علی بن حسام، کنزالعمال، ج۶، ص۱۵۲.
[۴۸] سیوطی، کنوزالحقائق، ص۸۸.
[۴۹] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۱۶، ص۵۰۵-۶۰۰.

محمدبن عبدالله حمیری در مجلس معاویه سرود: یحل النار قوم ابغضوه و ان صلوا و صاموا الف عام فلا والله لاتزکو صلاة بغیر ولایة العدل الامام
[۵۰] حمویی، فرائدالسمطین، ج۱، ص۳۷۵، باب ۶۸.

عدویش کند در جهنم مقام اگر چه عبادت کند الف عام نه بالله نباشد نمازی قبول به جز با ولای قرین بتول نماز بی‌ولای او نماز بی‌ولای او عبادتی است بی‌وضو به منکر علی بگو نماز خود قضا کند
از روایات بسیار مشهور که آن را متواتر
[۵۱] مرعشی، شهاب الدین، ملحقات الاحقاق، ج۱۸، ص۳۱۱.
شمرده‌اند، حدیث پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که پیوسته می‌فرمود:
«مثل اهل بیتی فیکم کمثل سفینة نوح فی قوم نوح، من رکبها نجی و من تخلف عنها هلک و مثل باب حطة فی بنی اسرائیل».
«مثل اهل بیتم در میان شما همانند کشتی نوح‌اند در میان قوم نوح، هر که به آن کشتی سوار شد، نجات یافت و هر که از آن واماند نابود گشت و مثل اهل بیتم مثل باب حطة در بنی اسرائیل است
[۵۲] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۹، ص۲۷۰-۲۹۳.
[۵۳] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۱۸، ص۳۱۱-۳۲۲.
».


باب حطه که در قرآن کریم در قصه بنی اسرائیل آمده است، که مایه آمرزش گناهان بنی اسرائیل بوده است.
همچنین در احادیث فراوانی آمده است که؛ اهل بیت (علیهم‌السّلام) امان برای اهل زمینند. نظیر این حدیث از امام حسین (علیه‌السّلام) که می‌فرماید:
ماییم امامان مسلمانان و حجت‌های خدا بر جهانیان و سروران مؤمنان و پیشوایان رو سفیدان جهان و مولاهای مسلمانان و ما هستیم که سبب امن و امان اهل زمین هستیم. چنانکه نجوم، امان اهل آسمانند. و به برکت ما خدا آسمان را نگه می‌دارد که سقوط کند. مگر به اذن او و... و اگر یکی از ما حجت‌های خدا بر زمین نباشد، اهلش را فرو خواهد برد. سپس فرمود: از هنگامی که خدا آدم (علیه‌السّلام) را آفرید هیچ گاه زمین خالی از حجت خدا نبوده است، خواه ظاهر و مشهور یا غایب و مستور و خالی از حجت خدا نخواهد ماند زمین، تا قیام قیامت و اگر چنین نبود خدا پرستیده نمی‌شد...
راوی از امام صادق (علیه‌السّلام) پرسید: چگونه مردم از حجت غایب، بهره می‌برند؟ حضرت فرمود:
همچنان که مردم از خورشید غایب در پس ابر بهره می‌برند.
[۵۴] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۹، ص۳۱۵.
[۵۵] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۹، ص۲۹۴- ۳۰۸.
[۵۶] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۱۸، ص۳۲۳-۳۳۰.



عبدالله بن عمر از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت کرده که روزی آن حضرت بر فراز منبر بود، علی را کنار خود بپاداشت و دست راستش را در دستش انداخت و دست علی را آنقدر بالا برد که سفیدی زیر بغل هر دو پیدا شد و فرمود:
‌ای مردم! با خبر و هوشیار باشید، در حقیقت خدا پروردگارم است و محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پیامبر شما است و اسلام دین شما و علی (علیه‌السّلام) هادی شما است و تنها او است وصی و خلیفه پس از من.
آن گاه فرمود:
‌ای ابوذر علی بازوی من است و تنها او است امین من بر وحی پروردگارم.
و ما اعطانی ربی فضیلة الا و قد خص علیا بمثلها، یا اباذر لن یقبل الله فرضا الا بحب علی بن ابی طالب...
و پروردگارم هیچ فضیلتی به من عطا نکرد، مگر نظیر آن را به علی نیز داد، ‌ای ابوذر! خدا هیچ گاه فریضه‌ای را قبول نکند جز با محبت علی بن ابی طالب..
[۵۷] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۹۴.
[۵۸] ابن حسنویه، بحرالمناقب، ج۶، ص۱۰۴.



جابربن عبدالله از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) روایت می‌کند که فرمود:
«ان علیا ینفع حبه مع کل عمل صالح، ولا تنفع الاعمال الصالحة مع بغض علی»
به راستی که محبت علی (علیه‌السّلام) با هر کار شایسته سودمند است و اعمال شایسته و صالح، با دشمنی علی سودی ندارد.
[۵۹] مرعشی، شهاب الدین، ملحقات الاحقاق، ج۳۰، ص۲۹۱.
[۶۰] صفوری، عبد الرحمن، مختصرالمحاسن المجتمعة فی فضائل الخلفاء الاربعة، ص۱۶۲.
[۶۱] صفوری، عبد الرحمن، نزهة المجالس، ج۲ ص۱۸۶.
[۶۲] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۱۷، ص۲۳۲.



پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود:
«روز قیامت که برسد و بر وسط جهنم پل صراط نصب شود، جز کسی که همراهش جوازی با ولایت علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) باشد از آن نگذرد و آن را نپیماید»
[۶۵] ابن حنبل، احمد بن محمد، فضائل الصحابه، ج۲، ص۶۷۷، ح ۱۱۵۷.
[۶۶] طبرانی، حافظ ابی القاسم سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۵، ص۲۲۵، ح ۵۱۵۳.
[۶۷] انصاری شافعی، شهاب الدین ابوالعباس احمد بن محمد، الصواعق المحرقة، ص۱۲۶.
[۶۸] طبری، محب الدین، ذخائرالعقبی، ص۱۳۱.
[۷۰] اصفهانی، ابونعیم، تاریخ اصبهان، ج۱ ص۴۰۰، ح ۷۵۵.
[۷۴] علی بن یحیی، العمدة، ص۲۸۵، ح ۳۵.
[۷۵] ابن شهرآشوب، مناقب ابن شهرآشوب، ج۲، ص۱۵۶.
[۷۶] کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات، ص۲۸۷، ح ۳۸۷.



ابوذر در ضمن حدیثی گسترده، یک سال پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، در مسجدالحرام، دست به حلقه در بیت الله الحرام گرفته و می‌گفت: ... دقیقا پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را در سال گذشته دیدم که همین حلقه را به دست گرفته بود و می‌فرمود:
«ایها الناس لوصمتم حتی تکونوا کالاوتاد وصلیتم حتی تکونوا کالحنایا و دعوتم حتی تقطعوا اربا اربا، ثم بغضتم علی بن ابی طالب، اکبکم الله فی النار، قم یا اباالحسن فضع خمسک فی خمسی فان الله اختارنی و ایاک من شجرة، انا اصلها، و انت فرعها، فمن قطع فرعها اکبه الله علی وجهه فی النار»
«‌ای مردم" اگر آنقدر روزه بگیرید که بسان میخ‌ها - لاغر - شوید و اگر آنقدر نماز بخوانید که همانند کمان‌ها - خمیده - گردید اگر آنقدر و دعا بخوانید تا این که قطعه قطعه و بند بند گردید و در آن حال بغض علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) را به دل داشته باشید، خدا شما را به رو در آتش افکند».
‌ای ابوالحسن بپاخیز و دستت را در دستم بگذار، زیرا خدا، من و تو را از یک شجره گزینش کرد، که من تنه آنم و تو شاخسار آن، پس هر که شاخه آن را ببرد، خدا او را به صورتش در آتش افکند.


پیامبر اکرم می‌فرمود:
«من احب علیا محیاه و مماته کتب الله تعالی له الامن و الایمان ما طلعت الشمس و ما غربت و من ابغض علیا محیاه و مماته فمیتته جاهلیة و حوسب بما احدث فی الاسلام اخرجه ابو موسی»
[۸۰] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۲۲۸.
[۸۲] طبری، محب الدین، ذخائرالعقبی، ص۶۶.

«هر که علی را - چه در زندگانی و چه پس از رحلتش - دوست بدارد خدای تعالی برایش تا عالم برپاست و خورشید طلوع و غروب می‌کند، امن و ایمان برقرار کند. و هر که با علی دشمنی ورزد - چه در حیات و چه در مماتش - مردنش بسان مرگ جاهلیت است و برای هر بدعتی که در اسلام ایجاد کند، حسابرسی و مجازات می‌شود».


پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند:
«خلق الانبیاء من اشجار شتی، و خلقنی و علیا من شجرة واحدة؛ فانا اصلها، و علی فرعها، و فاطمة لقائها، و الحسن والحسین ثمرها، فمن تعلق بغصن من اغصانها نجی، و من زاغ هوی»
ولو ان عبدا عبدالله بین الصفا والمروة الف عام، ثم الف عام، ثم الف عام ثم لم یدرک محبتنا اکبه الله علی منخریه فی النار، ثم تلا:
[۸۴] حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۵۵۴، ح ۵۵۸.
[۸۸] گنجی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب، ص۳۱۷.
[۸۹] طبرسی، ابوعلی فضل بن الحسن، مجمع البیان، ج۹، ص۴۳.

«قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فی القربی»
انبیا از درختان گوناگون آفریده شده‌اند و خدا من و علی را از یک درخت آفرید؛ پس من تنه و علی (علیه‌السّلام) شاخه آن است و فاطمه جوانه و شکوفه آن و حسن و حسین (علیهم‌السلام) میوه آن است. پس هر که به شاخه‌ای از شاخه‌های آن در آویزد، نجات یابد و هر که از آن رو گرداند سرازیر آتش گردد.
و اگر بنده‌ای هزار سال و هزار سال و هزار سال بین صفا و مروه خدا را پرستش کند و محبت ما را درک نکند خدا او را به رو در آتش اندازد،
آن گاه این آیه شریفه را تلاوت فرمود:
«بگو‌ای پیامبر که از شما مزد رسالت نخواهم جز مودت این خاندان».
بی‌ولایت علی (علیه‌السلام)، ایمان نیست.
در منابع روایی اهل سنت درباره اختلاف دو نفر بادیه‌نشین نقل شده که خلیفه دوم، آن دو نفر را نزد امام علی (علیه‌السّلام) فرستاد... آنگاه در پاسخ اعتراض یکی از آن دو نفر، از قول خلیفه چنین روایت است:
«ویحک، ماتدری من هذا؟ هذا مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنة و من لم یکن مولاه فلیس بمؤمن»
وای بر تو می‌دانی این - علی (علیه‌السّلام) - کیست؟ این شخص مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمنی است و هر که او مولایش نباشد، اصلا مؤمن نیست.
[۹۱] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۶، ص۳۶۷.
[۹۲] خطیب خوارزمی، المناقب، ص۹۷.
[۹۳] طبری، محب الدین، ذخائرالعقبی، ص۶۷.
[۹۴] قنوجی، صدیق حسن بن علی، ارجح المطالب، ص۵۷۳.
[۹۵] قلندر، تقی علی، روض الازهر، ص۳۶۶.

حضرت رضا (علیه‌السلام) نیز در این باره فرموده‌اند:
مثل آنان که از پذیرش ولایت امیرالمؤمنین سرباز زدند، مانند شیطان است که از فرمان خداوند سرپیچی کرد و به آدم سجده نکرد.
[۹۶] بحرانی، عبدالله بن نورالله، عوالم، ج۱۵، ص۲۲۴.



روایات فراوان در این مضمون از سلمان و دیگران نقل شده که: دیدم پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دست به سینه علی (علیه‌السّلام) می‌گذاشت و می‌فرمود:
محبک محبی و محبی محب الله و مبغضک مبغضی و مبغضی مبغض الله»
دوستدار تو دوستدار من است و دوستدار من، دوستدار خدا است و دشمن تو دشمن من است و دشمن من دشمن خدا است.
[۹۷] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۶، ص۴۰۵.
[۹۸] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۱۶، ص۶۰۸-۶۱۹.
[۹۹] بحرانی، عبدالله بن نورالله، عوالم، ج۱۵، ۲۲۴.

در برخی روایات اضافاتی است، مانند:
هر که مرا دوست دارد باید علی را دوست بدارد و هر که با علی دشمنی کند واقعا با خدای عزوجل دشمنی کرده و هر که با خدا دشمنی کند، قطعا خدا او را در آتش اندازد.
[۱۰۱] ابن جوزی، التذکره، ص۳۲.

در برخی احادیث اضافه شده است:
«والویل لمن ابغضک والویل لمن ابغضه».
وای بر کسی که با تو -‌ای علی - دشمنی ورزد، و وای بر کسی که با خدا دشمنی کند.
[۱۰۳] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۳۴۹.
[۱۰۴] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۶، ص۴۰۷.



ابن عباس از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل می‌کند، که شنیدم، حضرت می‌فرمود:
«هر که بمیرد و خدا را در حالی ملاقات کند که منکر ولایت علی بن ابی طالب (علیه‌السلام)، باشد، خدا را در حالی ملاقات کرده که خدا بر او غضبناک و خشمگین است و هیچ چیز از اعمالش را قبول نمی‌کند و خدا هفتاد هزار فرشته را موظف می‌کند که به صورتش تف اندازند و او را رو سیاه و چشم زرد محشور کند».
از ابن عباس پرسیدم:
آیا محبت علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) در آخرت نفعی دارد؟ گفت:
قبلا اصحاب رسول خدا در همین موضوع بگومگو کردند، پس حضرت فرمود:
به من مهلت دهید تا از پروردگارم بپرسم.
هنگامی که جبرئیل آمد، به او فرمود:
حبیبم جبرئیل سلام مرا به پیشگاه پروردگارم برسان و از حب علی بن ابی طالب از او بپرس.
ابن عباس گوید: جبرئیل رفت و سپس نازل شد و چنین پیام آورد:
به راستی خدا سلامت می‌رساند و می‌فرماید: علی بن ابی طالب را دوست بدار، زیرا هر که او را دوست بدارد، در واقع مرا دوست داشته و هر که او را دشمن بدارد در واقع با من دشمنی کرده است، ‌ای محمد! هر جا علی (علیه‌السّلام) باشد دوستانش نیز هستند..
[۱۰۵] شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۶، ص۴۱۰.

حاکم حسکانی حنفی رحمه الله ذیل آیه ۸۹ سوره نمل چند روایت از امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) نقل کرده که خلاصه آن چنین است:
می‌خواهی به تو خبر دهم که چیست. مصداق عالی و کامل حسنه در آیه «من جاء بالحسنة فله خیر منها...»
هر که حسنه را بیاورد بهتر از آن - از طرف خدا - برای او هست.
و از مصداق کامل سیئه‌ای که هر که آن را داشته باشد، خدا او را به رو در آتش افکند و هیچ عملی را از او قبول نکند؟
گفتم: آری‌ ای امیر مؤمنان، فرمود:
«الحسنة حبنا و السیئة بغضنا».
- مصداق کامل - این حسنه محبت ما است و - مصداق روشن - این سیئه بغض ما است.
[۱۰۷] حاکم حسکانی، شواهدالتنزیل، ج۱، ص۴۸۵- ۵۵۲.
[۱۰۸] جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائدالسمطین، ج۲، ص۲۹۷.
[۱۰۹] الشافی، ثعلبی، ج۱، ص۱۰۲، طبع اول.
[۱۱۰] علی بن یحیی، العمدة، ص۳۷.
[۱۱۱] ابن بطریق، یحیی بن حسن، خصائص الوحی المبین، ص۱۲۸، چاپ اول.



شهید آیت‌الله دستغیب در این باره سخنان سودمندی دارد که با اندکی تغییر و تلخیص در عبارت ذکر می‌شود:
سر رد اعمال، اگر دوستی اهل بیت (علیهم‌السّلام) نباشد این است که پس از آگاهی از سفارش‌های فراوان حضرت محمد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و پس از فهمیدن این که اهل بیت (علیهم‌السّلام) محبوب خدا هستند، اگر باز انسان، آنان را دوست نداشته باشد معلوم می‌شود اعتقاد درست و گرایشی به خدا ندارد و در حقیقت هوای خود -و نه خدای خود- را می‌پرستد. نماز می‌خواند، روزه و حج دارد، اما نه خالصانه، و نه با تسلیم و تعبد کامل، بلکه هوای خودش نیز در کار است. اگر خدا را دوست می‌دارد پس چرا با علی (علیه‌السّلام) دشمنی دارد؟
اگر بزرگترین و سخت‌ترین عبادت‌ها باشد ولی در حقیقت، از روی حب نفس باشد، هیچ ارزشی نخواهد داشت. نظیر ریاکار.
کسی که در برابر علی (علیه‌السّلام) تکبر می‌کند، در برابر خدا تکبر کرده، هر چند با زبان، به توحید و لااله الاالله اقرار می‌کند ولی در کنارش هوای نفس خویش را نیز می‌پرستد و هوا پرستی با خداپرستی قابل جمع نیست...
ایمان که با محبت علی (علیه‌السّلام) است یعنی از قلب مؤمن، خودپرستی، خود دوستی رها شود و صددرصد الهی شود. پس در یک جمله؛ محال است که کسی برای حق تعالی خاضع باشد و برای علی (علیه‌السّلام) نباشد... هر که برای خدا، کوچکی کرد در برابر علی (علیه‌السّلام) نیز کوچکی می‌کند، بر عکس هر متکبر و هوا پرستی که با خدا سر و کاری ندارد، با علی (علیه‌السّلام) نیز مخالف است و کاری ندارد.
نکته اساسی در این است که نمی‌توان نه خدا پرست بود و نه هواپرست، زیرا راه سومی وجود ندارد، اگر هوی آمد، خداپرستی، خالص نیست و تعبد و توحید می‌رود. به راستی آنچه درباره دوستی حقیقی یعنی ولایت، در روایات فرموده‌اند عین حق و حقیقت است نه مبالغه، زیرا اگر حب علی نباشد، تمامش هوی و هوس و خیالات واهی است و دل خالی نمی‌ماند.
لازمه ایمان با معرفت، خشوع در برابر حق است، چنانکه در شیعیان علی (علیه‌السّلام) یافت می‌شود و در اوصافشان گفته‌اند:
«اذلاء خاشعون، خاضعون، هینون، لینون».
«آنان خاشع و خاضع و ذلیل برای حق بوده و رام و نرم هستند».
قساوت و غلظت و تندی و تیزی ضد ایمان است «کتاب قلب سلیم، نوشته آیت‌الله دستغیب، بخش نخست». و با محبت سازگار نیست. «اگر ایمان آمد دیگر «منیت و خودپرستی و به اصطلاح «من» در کار نیست. بلکه همه هستی خویش را تسلیم حق می‌کند و تکبر نمی‌ورزد.
با آگاهی از دستورات الهی، نپذیرفتن ولایت، ایمان منافقان است که «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» به برخی ایمان داریم و بعضی از دستورات الهی را نمی‌پذیریم.
[۱۱۲] آیت الله دستغیب، سیدالشهداء، ص۱۳۷-۱۴۸.

عدویش کند در جهنم مقام اگر چه عبادت کند الف عام نه بالله نباشد نمازی قبول بجز با ولای قرین بتول علی دامنت من گرفتم به دست
پس از تو به دامان نسل تو است همی این سخن دین و آیین ماست هم ایمان و هم راه دیرین ماست مرا تاکنون این سخن بوده یار بود تا به دیدار پروردگار
[۱۱۳] مرحوم سیدهاشم حسینی تهرانی، بوستان معرفت، ص۷۲۴.



۱. شیخ طوسی، امالی، ص۷۲۶، ح ۱۵۲۶.    
۲. شیخ طوسی، الجمل، ص۱۲۳.
۳. طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۲۸۰.    
۴. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۰ ص۲۸۶.    
۵. شیخ طوسی، الجمل، ص۱۲۴.
۶. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۰۶.    
۷. ابن شهر آشوب، المناقب، ج۲، ص۱۱۵.
۸. محمدی ری شهری، محمد، موسوعةالامام علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) ج۹، ص۴۱۶- ۴۱۷.    
۹. الرّاوندی، ابن هبة الله، الخرائج والجرائح، ج۱، ص۱۸۰، ح ۱۳.    
۱۰. العاملی، علی بن یونس، الصراط المستقیم، ج۳، ص۴۱.    
۱۱. بقره/سوره۲، آیه۲۵۷..    
۱۲. بقره/سوره۲، آیه۲۵۷..    
۱۳. انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۳..    
۱۴. قصص/سوره۲۸، آیه۴۱- ۴۲..    
۱۵. نساء/سوره۴، آیه۱۵۰..    
۱۶. حسینی فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسه من الصحاح الستة، ج۲، ص۳۴.
۱۷. حسینی فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسه من الصحاح الستة، ج۲، ص۱۰۲.
۱۸. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۱۲۴.    
۱۹. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۱۱۴.    
۲۰. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۴۹۸.
۲۱. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۱۹-۲۰.
۲۲. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۲۰، ص۲۹۰.
۲۳. مرعشی، شهاب الدین، ملحقات الاحقاق، ج۲۰، ص۲۸۹-۲۹۰.
۲۴. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۲۴۴.
۲۵. خطیب خوارزمی، ابوالمؤید، موفق بن احمدبن احمد، المناقب، ص۸۷.    
۲۶. خطیب خوارزمی، ابوالمؤید، موفق بن احمدبن احمد، المناقب، ص۸۵، چاپ تبریز.    
۲۷. علامه شیخ ابراهیم بن محمدبن ابی بکر بن حمویه حموینی، فرائدالسمطین، ص۶۵.
۲۸. جلال الدین سیوطی، ذیل اللئالی، ص۶۵، چاپ لکهنو.
۲۹. قندوزی بلخی، ینابیع المودة، ص۵۵، چاپ اسلامبول.
۳۰. ایمانی، شیخ مهدی فقیه، الامام علی (علیه‌السّلام) فی آراءالخلفاء، ص۸.
۳۱. خطیب خوارزمی، مناقب خوارزمی، ص۳۲، ح ۲.    
۳۲. گنجی، محمد بن یوسف، کفایة المطالب، ص۲۵۲، باب ۶۲.
۳۳. جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائدالسمطین، ج۱، ص۱۹.
۳۴. قنوجی، حسن بن علی، ارجح المطالب، ص۱۱.
۳۵. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۵، ص۱۸-۱۹.
۳۶. خطیب خوارزمی، ابوالمؤید، موفق بن احمدبن احمد، المناقب، ص۱۹۱، چاپ تبریز.
۳۷. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۵، ص۱۲۱، ح ۱۱۵.
۳۸. حسینی فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسه من الصحاح الستة، ج۲، ص۲۲۸.
۳۹. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۲۳.
۴۰. ذهبی، شمس الدین، میزان الاعتدال، ج۲، ص۴۹.    
۴۱. متقی هندی، علاءالدین علی بن حسام، کنزالعمال، ج۶، ص۱۵۶.
۴۲. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۵، ص۴۳.
۴۳. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۱۶، ص۵۰۵-۶۰۰.
۴۴. حسینی فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج۲، ص۲۲۹.
۴۵. ابن اثیر، اسدالغابة، ج۲، ص۱۵۴.    
۴۶. ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۲، ص۹۱، قسم ۱.    
۴۷. متقی هندی، علاءالدین علی بن حسام، کنزالعمال، ج۶، ص۱۵۲.
۴۸. سیوطی، کنوزالحقائق، ص۸۸.
۴۹. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۱۶، ص۵۰۵-۶۰۰.
۵۰. حمویی، فرائدالسمطین، ج۱، ص۳۷۵، باب ۶۸.
۵۱. مرعشی، شهاب الدین، ملحقات الاحقاق، ج۱۸، ص۳۱۱.
۵۲. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۹، ص۲۷۰-۲۹۳.
۵۳. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۱۸، ص۳۱۱-۳۲۲.
۵۴. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۹، ص۳۱۵.
۵۵. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۹، ص۲۹۴- ۳۰۸.
۵۶. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۱۸، ص۳۲۳-۳۳۰.
۵۷. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۹۴.
۵۸. ابن حسنویه، بحرالمناقب، ج۶، ص۱۰۴.
۵۹. مرعشی، شهاب الدین، ملحقات الاحقاق، ج۳۰، ص۲۹۱.
۶۰. صفوری، عبد الرحمن، مختصرالمحاسن المجتمعة فی فضائل الخلفاء الاربعة، ص۱۶۲.
۶۱. صفوری، عبد الرحمن، نزهة المجالس، ج۲ ص۱۸۶.
۶۲. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۱۷، ص۲۳۲.
۶۳. محمدی ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) ج۴، ص۴۹۰، حدیث ۳۵۱۳.    
۶۴. محمدی ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) ج۴، ص۴۹۰، ح ۳۵۱۱-۳۵۱۶.    
۶۵. ابن حنبل، احمد بن محمد، فضائل الصحابه، ج۲، ص۶۷۷، ح ۱۱۵۷.
۶۶. طبرانی، حافظ ابی القاسم سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۵، ص۲۲۵، ح ۵۱۵۳.
۶۷. انصاری شافعی، شهاب الدین ابوالعباس احمد بن محمد، الصواعق المحرقة، ص۱۲۶.
۶۸. طبری، محب الدین، ذخائرالعقبی، ص۱۳۱.
۶۹. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۳۵۵، ح ۵۵۱۱.    
۷۰. اصفهانی، ابونعیم، تاریخ اصبهان، ج۱ ص۴۰۰، ح ۷۵۵.
۷۱. طبری آملی، عماد الدین قاسم، بشارة المصطفی، ص۲۰۰.    
۷۲. خطیب خوارزمی، مناقب خوارزمی، ص۳۲۰، ح ۳۲۴.    
۷۳. ابن مغازلی، علی بن محمد، مناقب ابن مغازلی، ص۱۱۹، ح ۱۵۶.    
۷۴. علی بن یحیی، العمدة، ص۲۸۵، ح ۳۵.
۷۵. ابن شهرآشوب، مناقب ابن شهرآشوب، ج۲، ص۱۵۶.
۷۶. کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات، ص۲۸۷، ح ۳۸۷.
۷۷. کراجکی، محمد بن علی، کنزالفوائد، ج۲، ص۱۸۰.    
۷۸. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۳۲، ص۳۱۰، ح ۲۷۵.    
۷۹. محمدی ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب علیه السلام، ج۴، ص۴۱۱، ح ۳۱۷۴-۳۱۷۹.    
۸۰. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۲۲۸.
۸۱. ابن اثیر، علی بن محمد، اسدالغابه، ج۵، ص۱۰۱، چاپ مصر.    
۸۲. طبری، محب الدین، ذخائرالعقبی، ص۶۶.
۸۳. هیثمی شافعی، ابوالحسن نورالدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۱.    
۸۴. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۵۵۴، ح ۵۵۸.
۸۵. محمدی ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب فی الکتاب والسنة، ج۴، ص۴۱۱، ح ۳۱۷۶-۳۱۷۹.    
۸۶. ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۶۵.    
۸۷. ابن عساکر، تاریخ دمشق، ص۶۶.    
۸۸. گنجی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب، ص۳۱۷.
۸۹. طبرسی، ابوعلی فضل بن الحسن، مجمع البیان، ج۹، ص۴۳.
۹۰. شوری/سوره۴۲، آیه۲۳.    
۹۱. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۶، ص۳۶۷.
۹۲. خطیب خوارزمی، المناقب، ص۹۷.
۹۳. طبری، محب الدین، ذخائرالعقبی، ص۶۷.
۹۴. قنوجی، صدیق حسن بن علی، ارجح المطالب، ص۵۷۳.
۹۵. قلندر، تقی علی، روض الازهر، ص۳۶۶.
۹۶. بحرانی، عبدالله بن نورالله، عوالم، ج۱۵، ص۲۲۴.
۹۷. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۶، ص۴۰۵.
۹۸. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۱۶، ص۶۰۸-۶۱۹.
۹۹. بحرانی، عبدالله بن نورالله، عوالم، ج۱۵، ۲۲۴.
۱۰۰. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۴، چاپ السعاده مصر.    
۱۰۱. ابن جوزی، التذکره، ص۳۲.
۱۰۲. ذهبی، شمس الدین، میزان الاعتدال، ج۲، ص۱۲۸، چاپ السعاده مصر.    
۱۰۳. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۳۴۹.
۱۰۴. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۶، ص۴۰۷.
۱۰۵. شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۶، ص۴۱۰.
۱۰۶. نمل/سوره۲۷، آیه۸۹.    
۱۰۷. حاکم حسکانی، شواهدالتنزیل، ج۱، ص۴۸۵- ۵۵۲.
۱۰۸. جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائدالسمطین، ج۲، ص۲۹۷.
۱۰۹. الشافی، ثعلبی، ج۱، ص۱۰۲، طبع اول.
۱۱۰. علی بن یحیی، العمدة، ص۳۷.
۱۱۱. ابن بطریق، یحیی بن حسن، خصائص الوحی المبین، ص۱۲۸، چاپ اول.
۱۱۲. آیت الله دستغیب، سیدالشهداء، ص۱۳۷-۱۴۸.
۱۱۳. مرحوم سیدهاشم حسینی تهرانی، بوستان معرفت، ص۷۲۴.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «مظلومیت امام علی».    






جعبه ابزار