• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مصر (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: مصر (ابهام‌زدایی).


مصر: (خَيْرٌ اهْبِطُواْ مِصْرًا)
مصر: (من اعلام القرآن) به «شهر بزرگ» يا «كشور» و هر سرزمينى كه محدود به حدودى باشد.



به موردی از کاربرد مصر در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - مصر (آیه ۶۱ سوره بقره)

(وَ إِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَ قِثَّآئِهَا وَ فُومِهَا وَ عَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُواْ مِصْرًا فَإِنَّ لَكُم مَّا سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَ بَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَ قْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ)
(و نيز به ياد آوريد زمانى را كه گفتيد: «اى موسی! هرگز حاضر نيستيم به يک نوع غذا اكتفا كنيم از پروردگارت بخواه كه از آنچه زمین مى‌روياند، از سبزيجات و خيار و سير و عدس و پيازش، براى ما فراهم سازد.» موسى گفت: «آيا غذاى پست‌تر را به جاى غذاى بهتر انتخاب مى‌كنيد؟! اكنون كه چنين مى‌خواهيد در شهرى فرود آييد؛ زيرا هرچه خواستيد، در آن جا براى شما هست.» و مُهر ذلّت و نياز، بر آن‌ها زده شد و به خشم خداوند گرفتار شدند؛ چرا كه آنان نسبت به آيات خداوند، کفر مى‌ورزيدند و پيامبران را به ناحق مى‌كشتند. اين به خاطر آن بود كه نافرمانى كرده و تجاوز مى‌نموده‌اند.)

۱.۱.۱ - مصر در المیزان و مجمع‌ البیان

شیخ طبرسی در مجمع البیان می‌فرماید: در اين‌كه منظور از «مصر» در اين آيه چيست؟ حسن و ربيع می‌گويند، منظور، مصر فرعون است كه از آن بيرون آمده بودند.
ابو مسلم می‌گويد منظور بیت‌المقدس است و همين مطلب از «ابن زيد» نيز نقل‌ شده است. قتاده، سدى و مجاهد می‌گويند مقصود، مطلق شهر است در مقابل بيابان و موسى می‌گويد آن‌چه شما می‌خواهيد در بيابان نيست و اگر داخل شهرى بزرگ كه عرض و طولى دارد شويد آن‌چه كه خواستار آن هستيد خواهيد يافت.


۱.۲ - مصر (آیه ۵۱ سوره زخرف)

(وَ نَادَى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَ هَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِن تَحْتِي أَفَلَا تُبْصِرُونَ)
(فرعون در ميان قوم خود ندا داد و گفت: «اى قوم من! آيا حكومت مصر از آن من نيست و اين نهرها تحت فرمان من جريان ندارد؟! آيا نمى‌بينيد؟!)

۱.۱.۱ - مصر در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: يعنى فرعون قوم خود را ندا كرد كه اى قوم آيا ملک مصر از آن من نيست؟ و اين نهرها از دامنه ملكم جارى نيست؟ آيا نمى‌بينيد؟ و در اين جمله با آوردن كلمه قال جمله بعد را از ما قبل جدا كرد، چون جمله بعد به منزله جواب از سؤالى تقديرى است. بعد از آنكه فرمود فرعون در ميان قوم خود ندا كرد كانه كسى پرسيده: چه گفت؟ فرمود: (قالَ يا قَوْمِ...)
معناى اين‌كه فرمود (وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي) اين است كه اين نهرها از تحت قصرم و يا از زير و دامنه بستانم كه قصرم در آن است جارى است كه به احتمال دوم قصرش در آن باغ و در نقطه مرتفعى قرار داشته، بنايى بلند بوده است. جمله مذكور حال از ما قبل است، نيز عطف است بر ملک مصر و جمله‌ (تَجْرِي مِنْ تَحْتِي) حال است از انهار و منظور از انهار شعبه‌هاى رود نيل است.
جمله‌ (أَ فَلا تُبْصِرُونَ) در معناى تكرار كردن استفهام سابق است كه فرعون مى‌پرسيد (أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ ... أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَ لا يَكادُ يُبِينُ) كلمه مهین به معناى خوار و ضعيف است و از مصدر مهانت است كه معناى حقارت را مى‌دهد و منظور فرعون از مهين حضرت موسى (علیه‌السلام) است، چون او مردى فقير و تهى دست بود.


۱.۳ - مصر (آیه ۲۱ سوره يوسف)

(وَ قَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَ لَدًا وَ كَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَ اللّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ)
(و آن كس از مردم مصر كه او را خريد (عزيز مصر)، به همسرش گفت: «مقام وى را گرامى دار، شايد براى ما سودمند باشد و يا او را بعنوان فرزند انتخاب كنيم.» و اين چنين يوسف را درآن سرزمين، جايگاه ويژه‌اى داديم. ما اين كار را كرديم، تا او را بزرگ داريم و از علم تعبير خواب به او بياموزيم؛ خداوند بر كارش توانا و پيروز است، ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.)

۱.۱.۱ - مصر در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: از سياق آیات استفاده مى‌شود كه قافله نامبرده يوسف را با خود به مصر بردند و در آنجا به معرض فروش گذاشتند و مردى از اهل مصر او را خريدارى نموده به خانه‌اش برد.


۱.۳.۲ - مصر در تفسیر نمونه

اطلاق شده است مانند كلمه «مصرا» در آيه:
(اِهْبِطُوا مِصْراً)
«به شهرى وارد شويد»
در اين‌جا، تنوين «مصرا» دليل نكره بودن آن است، بنابراين نمى‌تواند اشاره به كشور معروف مصر باشد. گاهى به معنى همان شهر و كشور معروف مصر آمده است، چنان‌كه فرعون به قوم خود ندا داد و گفت اى قوم:
(أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ...)
«آيا پادشاهى مصر خاص من نيست‌؟»
كشور باستانى مصر كه فراعنه در آن حكومت مى‌كردند، اكنون كشورى است در شمال آفريقا، آن‌جا كه قرآن مى‌گويد:
«آن كس كه يوسف را از سرزمين مصر خريد به همسرش گفت مقام او را گرامى بدار...»
واژه مصر جمعا پنج بار در قرآن آمده است، چهار بار به شكل «مصر» و يکبار «مصرا».


۱. بقره/سوره۲، آیه۶۱.    
۲. زخرف/سوره۴۳، آیه۵۱.    
۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۱.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، دار القلم، ص۷۶۹.    
۵. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۳، ص۴۸۲.    
۶. بقره/سوره۲، آیه۶۱.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۹.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۹۴.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان،ج۱، ص۲۵۶.    
۱۰. زخرف/سوره۴۳، آیه۵۱.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۹۳.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۶۴.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۱۰.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۴۰.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۷۸.    
۱۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۱.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۳۷.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۱۴۶.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۱۰۸.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۱۸۶.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۳۳۸.    
۲۲. بقره/سوره۲، آیه۶۱.    
۲۳. زخرف/سوره۴۳، آیه۵۱.    
۲۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۱.    
۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ص۲۷۸.    



• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «مصر»، ج۴، ص۳۰۶.






جعبه ابزار