• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مشاهده خون پس از شهادت امام حسین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




واقعه عاشورا و شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) در راس مهم‌ترین حوادث تاریخ بشریت قرار دارد. یکی از نشانه‌های عظمت این حادثه، رخدادهای شگفتی است که غالباً آنها شکل خرق عادت داشته و در پی شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) به وقوع پیوست. یکی از این رخدادهای عجیب، مشاهده خون در نقاط گوناگون پس از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) است.



حادثه عاشورا از لحاظ ماهیت، اهداف و آثاری که بر جای نهاد، یکی از بزرگ‌ترین رویدادهای تاریخ بشر است؛ چراکه قهرمان حادثه، امامی معصوم اسـت کـه بـه منظـور حفظ کامل‌ترین و آخرین دین الهی، جان خود را فدا کرد. رخدادهای شگفتی که در پی شهادت آن حضرت، در جهان هستی پدید آمد، گواهی بر عظمت قیام او و شدت فاجعه شهادتش است. در یک نگاه گذرا بـه مـتـون تاریخی و روایی شیعه و اهل سنت، گزارش‌های بسیاری از این دست حوادث به چشم می‌خورد که در مجموع، گویای آن است که این حادثه، در میان حوادث رخ داده در تمام تاریخ بشر، اهمیت خاصی دارد و بدین لحاظ درخور دقت و بررسی ویژه است. یکی از حوادث عجیبی که در روز عاشورا و پس از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) رخ داد، مشاهده خون در مواضع متعدد و مختلف بود.


یکی از رویدادهای بسیار شگفت و شایان توجه پس از شهادت امام حسین، مشاهده خون در نقاط مختلف است. تنوع روایات حاکی از این حادثه، و اعتبار سندی برخی از این روایات، موجب حصول اطمینان از وقوع این رویداد می‌شـود. روایات یادشده را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد؛ بعضی از آنها، حاکی از مشاهده خون در زیر سنگها و کلوخ‌ها در نقاط مختلف است. برخی دیگر، وقوع این رویداد را در ناحیه شام و در بیت المقدس گزارش می‌کند. در برخی از این روایات، به خـونیـن شـدن آب چاه‌ها و نهرها اشاره شده، و بعضی دیگر، خبر از خونین شدن خاکی می‌دهد که پیامبر به‌ ام سلمه امانت داده بود. در روایت دیگری هـم، ریزش خون از دیوارهای دارالاماره کوفه، به هنگام ورود سر مطهر امام حسین (علیه‌السّلام) گزارش شده و سرانجام در روایتی دیگر، به ریزش خون از درخت‌ ام معبد اشاره شده است. افزون بر اینها، روایات دیگری نیز در این زمینه هست که در ادامه به بیان و بررسی آنها می‌پردازیم.

۲.۱ - خونین شدن خاک کربلا نزد‌ ام سلمه

تعدادی از منابع شیعی و غیر شیعی، روایتی را از‌ ام سلمه، همسر گرامی رسول خـدا نقل کرده‌اند که با توجه به تعدد منابعی که آن را نقل کرده‌اند و جایگاه والای‌ ام سلمه در میان همسران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، این روایت شایان توجه است. در کتاب تاریخ یعقوبی چنین آمده است: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، شیشه‌ای پُر از خاک به ام سلمه سپرده بود... و به او فرموده بود که: «جبرئیل به من خبر داده که امّت من، حسین را می‌کُشند». امّ سلمه گفت: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این خاک را به من داد و فرمود: «وقتی این خاک، خون تازه شد، بدان که حسین، کشته شده است». این، پیش امّ سلمه بود. هنگامی که زمانش فرا رسید، امّ سلمه، هر ساعت به آن شیشه نظر می‌انداخت و وقتی دید که آن خاک، خون شده است، فریادش به «وا حسینا! ‌ای پسر پیامبر خدا! » بلند شد. زنان، از هر سو شیون سر دادند، تا این که در مدینه چنان ولوِله‌ای شد که تا آن زمان، شنیده نشده بود.»
شیخ مفید در روایتی از امام صادق (علیه‌السّلام) چنین آورده است: «صبح روزی، امّ سلمه، گریان برخاست. به او گفتند: گریه ات برای چیست؟ گفت: پسرم حسین (علیه‌السّلام) امشب کشته شد. این از آن روست که از آن روزی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در گذشته، جز امشب، او را به خواب ندیده بودم، و دیدم که رنگ پریده و دلگیر است. گفتم: ‌ای پیامبر خدا! چه شده که تو را رنگ پریده و دلگیر می‌بینم؟ فرمود: «امشبی را تا صبح برای حسین و یارانش قبر می‌کَنْدم».»برخی از منابع اهل سنت مانند سنن ترمذی نیز گزارشی به همین مضمون نقل کرده‌اند.
بنا بر روایـت ابن قولویه از‌ امام صادق، در یک نوبت کـه رسـول خـدا در حجره‌ ام سلمه بود و جبرئیل نیز نزد آن حضرت حضور داشت، ناگاه حسین (علیه‌السّلام) وارد حجـره شـد. در این هنگام، جبرئیـل بـه رسـول خـدا گفت: «امـت تـو این فرزندت را خواهند کشت. آیا می‌خواهی خاک زمینی را که او در آن کشته خواهد شد، نشانت دهم؟» رسـول خـدا فـرمـود: آری. پس جبرئیـل دسـت بـرد و مشتی از خاک کربلا را به آن حضرت داد، که به رنگ سرخ بود. رسـول خـدا‌ ام سلمه را از این ماجرا باخبر کرد و فرمود: جبرئیل به من خبر داده که امتم حسین را خواهند کشت و این تربت را نیز به من داده است. هرگاه خون تازه در آن دیدی، بدان که حسین کشته شده است. ‌ام سلمه آن خاک را درون شیشه‌ای نهاد. آن شیشه نزد‌ ام سلمه بود تا زمانی که‌ امـام حسین آهنگ خروج از مدینه کرد. ام سلمه نزد ایشان رفت و با نگرانی، پیشگویی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را درباره شهادت آن حضرت و قضیه خاک را بازگو کرد. امام در پاسخش فرمود: اگر نروم نیز، کشته خواهم شد. سپس دستی بر چشمان‌ ام سلمه کشید، و او مکان شهادت امام و یارانش را در کربلا مشاهده کرد. در این هنگام امام مقداری از خاک کربلا را به‌ ام سلمه داد و فرمود: اگر این خاک، و خاکی که رسول خدا به تو داده است، خونین شد، بدان که من کشته شده‌ام. وی پس از عزیمت امام به کربلا، همواره به آن خاک می‌نگریست تا اینکـه عـصر روز عاشورا آن را خونین یافت؛ پس فریاد «واحسینا، وا ابـن رسـول الله» مدینه نیز همراه او گریستند و در مدینه چنان غوغایی برپا شد که هیچ گاه کسی مثل آن را ندیده بود.

۲.۲ - مشاهده خون تازه زیر سنگها و کلوخها

بنا بر نقل ابن قولویه از امام صادق، هنگامی که هشام بن عبدالملک‌ امام باقر را به شام فراخوانده بود، روزی از ایشان پرسید که مردم نواحی مختلف، چگونه از قتـل امیرالمؤمنین علی آگاه شدند. آن حضرت فرمود: در شب قتل امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) تا طلوع فجـر، هیچ سنگی از روی زمین برنداشتند، جز اینکه زیر آن خون تازه یافتند. این وضعیت در شب قتل‌ هارون (برادر حضرت موسی) و یوشع بن نون و شمعون بن حمون و در شـب بالا رفتن حضرت عیسی (علیه‌السّلام) به آسمان و شب پس از قتل حسین بن علی نیـز به وقوع پیوسته است. با شنیدن این سخنان، چهره هشام از خشم دگرگون شد و از امام باقر پیمان گرفت که تا او زنده است، این روایت را برای کسی بازگو نکند.
ابوبکر بیهقی از معروف روایت کرده که ولید بن عبدالملک از زهری پرسید سنگ‌های بیت المقدس در روز کشته شدن حسین بن علی چه حالتی به خود گرفتند، زهری گفت: به من خبر دادند که در روز شهادت حسین بن علی هر سنگی را که از زمین بر می‌داشتند در زیر او خون تازه می‌دیدند. در گزارش دیگری چنین آمده است: روز شهادت حسین آسمان سه شبانه روز تاریک شد و هر کس دست به زعفران می‌زد دستش می‌سوخت و زیر هر سنگی در بیت المقدس خون دیده می‌شد.
همچنین بنا بر نقل ابن عساکر، هنگامی که عبدالملک بن مروان از فرزند راس الجالوت رئیس یهودیان درباره نشانه قتل امام حسین (علیه‌السّلام) پرسید، او در پاسخ گفت: سنگی «هیچ در آن روز برنداشتند، جز اینکه زیر آن خون تازه یافتند». این مضمون که پس از شهادت امام حسین، زیر هر سنگی که برمی داشتند، خون تازه بود، در تعدادی دیگر از منابع شیعی و سنی هم به چشم می‌خورد.
چنان که پیش تر گفتیم، در بعضی از روایات، خبر از وقوع این رویداد در ناحیه بیت المقدس داده‌اند. برای نمونه، در روایت شیخ صدوق از فاطمه دختـر‌ امـام علـی آمده است: «پس از قتل امام حسین، هیچ سنگی در بیت المقدس از زمین برنداشتند، مگر آنکه زیر آن خون تازه یافتند». ابن قولویه نیز در روایتی، سخن فردی از اهالی شام را چنین گزارش کرده است: «به خدا سوگند ما اهالی بیت المقدس و اطراف و نواحی آن، شام قتل امام حسین (علیه‌السّلام) را چنین شناختیم که هـر سـنگ و کلوخی برمی داشتیم، زیر آن خـون تـازه و جوشان می‌یافتیم». همین مضمون از محمد بن مسلم بن شهاب زهری از وابستگان به دربار اموی، نیز نقل شده است. او پیش تر از آن، این حقیقت را برای عبدالملک بن مروان، خلیفه وقت اموی، بیان کرده بود و عبدالملک نیز ضمن تایید این مطلب، او را از بازگویی آن خبـر بـرای دیگران بازداشته بود. بنابراین زهری این خبر را پس از مرگ وی فاش کرد. شاید بتوان گفت تاکید روایات دسته دوم بر منطقه شام و نیـز بیت المقدس سبب حضور بیشتر دشمنان اهل بیت در این مناطق و غلبه خاندان اموی بر آن نواحی بوده است. به همین لحاظ، این رویداد در این مناطق، نمود بیشتری داشته است.

۲.۳ - خونین شدن آب چاه‌ها و نهرها

پیش تر به بارش خون از آسمان، در پی شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) اشاره کردیم. طبیعی است نهرها و زمین‌هایی که بر آنها خون باریده است، به رنگ خون درآمـده باشند؛ اما در روایات دیگری، بدون آنکه سخن از باران خون باشد، گزارش شده که با شهادت آن حضرت، آب چاه‌ها و برکه‌ها و نهرها نیز به رنگ خون درآمده است. برای نمونه، از فردی به نام قرظة بن عبیدالله نقل شده است: «روزی که امام حسین (علیه‌السّلام) بـه قـتـل رسـید، شترم به دره‌ای رفت تا آب بنوشد؛ اما آب وادی خونین بود». از فرد دیگری به نام عمر وبن زیاد نیز نقل کرده‌اند: «در روز قتل امام حسین (علیه‌السّلام) چاه‌های ما پر از خون شد». نضرة ازدیه، (چنانکه پیش تر گفتیم، وی را از اصحاب امیر مؤمنان علی (علیه‌السّلام) برشمرده‌اند.) از اهالی بصره، نیز گفته است: «پس از قتل امام حسین (علیه‌السّلام) آسمان خون بارید و همه چیزمان، از جمله چاه‌ها، ظرف‌ها و خمره‌هایمان، از خون پر شد». قریب به همین مضمون، از فردی به نام عمار بن ابی عمار نیـز نـقـل شـده است. در بعضی از گزارش‌ها نیز می‌خوانیم: «صبح روز پس از قتل امام حسین (علیه‌السّلام)، هر دیگی که در آن غذا پختند، و نیز همه ظروف آب، خونین شد». با تامل در روایات بالا، می‌توان گفت که این رخدادها بایستی در نقاط خاصی روی داده باشد. برای مثال، گزارش نضرة ازدیه، باید مربوط به ناحیه بصره باشد و می‌دانیم که مردم این منطقه در آن زمان، متمایل به امویان بوده‌اند و بیشتر دشمنان اهـل بیـت در آنجا می‌زیسته‌اند. خونین شدن ظروف آب یا محتویات دیگ غذا نیـز، بایستی برای کسانی روی داده باشد که در حادثه کربلا نقشی داشته‌اند؛ زیرا بر اساس روایاتی که پس از این خواهیم آورد، گوشت شتران به غارت رفته از حرم امام حسین به هنگام طبخ خونین شد، و نمی‌توان پذیرفت که ظرف‌ها و غذاها و آب شـرب مـردم هـمـه نواحی، خونین شده باشد.

۲.۴ - ریزش خون از درخت‌ ام معبد

‌ام معبد خزاعی، زنی بادیه نشین بود که در مسیر مکه به مدینه، در خیمه‌ای زندگی می‌کرد. رسول خدا در مسیر هجرت به مدینه، از نزدیک خیمه او گذشت و به برکت آن حضرت، گوسفند لاغر و بی شیر‌ ام معبد، دارای شیر فراوانی شد که همه حاضران از آن نوشیدند و سیراب شدند.در گزارشی، به شیرآوری آن گوسفند تا سال دوازدهم ق. به رغم خشکی بیابان‌ها اشاره شده است.
در کنار خیمه‌ ام معبد، یک درخت عوسجه (تمشک وحشی) نیز بود که آن هم به برکت آب وضوی آن حضرت، جان تازه‌ای گرفت و رشد کرد؛ خارهایش ریخت؛ ریشه اش قوی و شاخه‌هایش فراوان شد و برگ‌های سبز و و میوه‌های بزرگ و خوشبو یافت.آن درخت پس از این ماجرا، در دل آن بیابان خشکیده، برای خانواده‌ ام معبد و رهگذران مایه برکت، و برای بیماران موجـب شفا بود. حتی گوسفندان و شترانی که از برگ آن می‌خوردند، فربه و پرشیر می‌شدند. بدین لحاظ رفته رفتـه مردم آن نواحی، آن درخت را «مبارکه» خواندند. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه روزی مردم آن ناحیه، باشگفتی دیدنـد میـوه هـای درخت، فروریخته و برگ‌هایش زرد شده است. مدتی بعد، خبر رسید که رسول خدا در همان روز از دنیا رفته است. از آن پس، درخت‌ام معبد کمتر از پیش بار می‌داد و میـوه هـایش دیگر طعم و بو و‌ اندازه گذشته را نداشت. درخت تا سی سال به همان شکل ماند، تا آنکه روزی دیدند خارهای درخت دوباره روییده و همه میوه‌هایش فروریخته و از سرسبزی درخت نیز کاسته شده است. به دنبال آن، خبر شهادت امیرالمؤمنین علی به مردم آن ناحیه رسید. سـال هـا بـدیـن منـوال گذشت تا اینکه روزی مردم دیدند از ساقه درخت، خون تازه جاری شده و برگهای آن نیز، چون گوشتی که خونابه از آن جاری است، خونین شده است. از این رو مـردم ناحیه با خود گفتند که حتماً امر عظیمی رخ داده است. ناگاه در اوایـل شـب، صـدای ناله‌ای از سوی درخت شنیدند که این بیت را ترنم می‌کرد:
أ يَابنَ النَّبِيِّ ويَابنَ الوَصِيِّبَقِيَّةَ ساداتِنا الأَكرَمينا

«ای فرزند نبی وای فرزند وصی. وای کسی که باقی مانده سروران بزرگواری بود! » رفته رفته صدای ناله و گریه بیشتری به گوش می‌رسید. مضمون آن، چندان مفهـوم نبـود. پس از این واقعه، خبر شهادت امام حسین به آن ناحیه رسید، و آن درخـت نیـز کـاملاً خشکید و بادها و بارانهای بیابان، آن را در هم شکستند و دیگر هیچ اثری از آن باقی نماند. (خوارزمی این جریان را به صورت مسند و مفصل نقل کرده است.)
قطب الدین راوندی آن را با اختصار و‌ اندکی تغییر، نقل کرده است همچنین علامه مجلسی این خبر را به صورت مفصل و نیز به اختصار به نقل از برخی کتب مناقب معتبر، آورده است. عبدالله بن محمد انصاری، یکی از راویان این حادثه، می‌گوید: در مدینه، دعبل بن علی خزاعی را ملاقات، و این خبر را برایش بازگو کردم. او در تایید خبر، از طریق پدر و جد و سپس مادر جدش، سعدی بنت مالک الخزاعیه، نقل کرد که او آن درخت را دیده و در عصر امام علی (علیه‌السّلام) از میوه اش نیز خورده است.

۲.۵ - ریزش خون از دیوار دارالاماره کوفه

بنا بر نقلی از دربان ابن زیاد، هنگامی که سر مطهر امام حسین را به دارالاماره کوفه وارد کردند و مقابل ابن زیاد نهادند، نگاه این دربان به دیوارهای دارالامـاره مـی افـتـد و می‌بیند که از دیوارها خون جاری شده است. «حدثنی ابو یحیی مهدی بن میمون قال: سمعت مروان مولی هند بنت المهلب، قال: حدثنی بواب عبید الله بن زیاد انه لما جئ براس الحسین فوضع بین یدیه، رایت حیطان دار الامارة تسایل دما؛ هنگامی که سر مبارک امام حسین (علیه‌السّلام) را در برابر ابن‌زیاد نهادند، دیدم که از دیوارهای دارالاماره خون جاری می‌گشت.» برخی از منابع، ‌ایـن مـاجرا را از ایوب، پسر عبیدالله بن زیاد گزارش کرده‌اند. بعید نیست که وی نیز همچون دربـان پـدرش، شاهد این صحنه بوده باشد. روایات دیگری نیز در این باره، به ویژه در منابع اهل سنت، به چشم می‌خورد.

۲.۶ - بررسی روایات

در یک نگاه کلی به مجموع این روایات، با توجه به سند صحیح برخی از آنها، و نیز کثرت گزارش‌ها، نمی‌توان در اصل پیدایش خون در نقاط مختلف پس از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام)، تردید کرد؛ اما در خصوص برخی از روایات، همچون ریزش خون از دیوار دارالاماره کوفه، که راوی آن دربان یا فرزند ابن زیاد است، و یا روایت ریزش خون از درخت‌ ام معبد، که سند معتبری ندارد، و یا خونین شدن آب چاه‌ها و نهرها، که اخبار آحاد از راویانی بعضاً مجهول بر آن دلالت دارند، باید گفت با توجه به امکان وقوع این حوادث و محال نبودن آنها، و بلکه تایید آنها با روایات متعددی که حکایت از پیدایش خون در نقاط مختلف ـ همچون زیر سنگ‌ها و کلوخ هـا دارند، می‌توان نسبت به وقوع این حوادث اطمینان نسبی یافت؛ هرچند اگر این روایات به خودی خود، و بی توجه به شواهد و مؤیدات، بررسی شوند برای اثبات مطلـب کـافی نخواهند بود.


۱. ابن ابی شیبه، عبدالله، المصنف، ج۸، ص۴۷۷.    
۲. طبری شیعی، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص۱۸۰.    
۳. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص۹۳.    
۴. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۵۵.    
۵. ابن عساکر، علی بن حسن، ترجمة الامام الحسین (علیه‌السّلام) من تاریخ مدینة دمشق، ص۲۴۵.    
۶. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۱۰۸-۱۰۷.    
۷. طبری، احمد بن عبدالله، ذخائر العقبی، ص١٤٧.    
۸. زرندی حنفی، محمد بن یوسف، نظم درر السمطین، ص٢١٥.    
۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج٤٤، ص٢٤١، ح٣٤.    
۱۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۱۲.    
۱۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۱۳.    
۱۲. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵.    
۱۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۱۴.    
۱۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۱۵.    
۱۵. مفید، محمد بن محمد، الامالی، ص۳۱۹.    
۱۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۲۳۰.    
۱۷. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۹۰.    
۱۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۱۴.    
۱۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۱۵.    
۲۰. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، ج۶، ص۱۲۰.    
۲۱. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۱۷، ص۵۸، ح۲.    
۲۲. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج٤٤، ص٢٤١، ح۳۵.    
۲۳. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵.    
۲۴. عاملی، علی بن یونس، الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۷۹.    
۲۵. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۷۷.    
۲۶. ابن‌ حجر، احمد، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۳۵۴.    
۲۷. مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۳۴.    
۲۸. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۶۸.    
۲۹. ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۱۶.    
۳۰. ابن‌ عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۲۹.    
۳۱. مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۳۴.    
۳۲. ابن‌ عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۲۹.    
۳۳. ابن عساکر، علی بن حسن، ترجمة الامام الحسین (علیه‌السّلام) من تاریخ مدینة دمشق، ص۳۶۴.    
۳۴. ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۱۶.    
۳۵. ابن‌ عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۲۹ - ۲۳۰.    
۳۶. ابن عساکر، علی بن حسن، ترجمة الامام الحسین (علیه‌السّلام) من تاریخ مدینة دمشق، ص۳۵۵.    
۳۷. طبری شیعی، احمد بن جریر، دلائل الامامة، ص۱۷۸.    
۳۸. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج٤، ص۶۱.    
۳۹. ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة، ج۲، ص۵۶۹.    
۴۰. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۲۳۱.    
۴۱. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ٢٤، ص۷۹، ح٢.    
۴۲. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۸۲.    
۴۳. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص٢٦٨.    
۴۴. ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۱۶.    
۴۵. شیروانی، حیدر علی، مناقب اهل البیت، ص٢٤٩.    
۴۶. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۵۴.    
۴۷. تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۶۶.    
۴۸. طوسی، محمد بن علی، رجال الطوسی، ص۶۶.    
۴۹. ابن حبان، محمد، الثقات، ج۵، ص۴۸۷.    
۵۰. ابن حبان، محمد، الثقات، ج۵، ص۴۸۷.    
۵۱. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۵۴.    
۵۲. طبری، احمد بن عبدالله، ذخائر العقبی، ص١٤٥.    
۵۳. طوسی، محمد بن علی، الامالی، ص۳۳۰.    
۵۴. زرندی حنفی، محمد بن یوسف، نظم درر السمطین، ص۲۲۰.    
۵۵. ابن سعد بغدادی، محمد، طبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۰.    
۵۶. ابن سعد بغدادی، محمد، طبقات الکبری، ج۸، ص۲۹۰.    
۵۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۲.    
۵۸. ابن حمزه طوسی، محمد بن علی، الثاقب فی المناقب، ص۱۱۱.    
۵۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۰۹، ص۹۳.    
۶۰. ابن عماد، عبد الحی بن احمد، شذرات الذهب، ج۱، ص۱۸۳.    
۶۱. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۱۱۱.    
۶۲. ابن حمزه طوسی، محمد بن علی، الثاقب فی المناقب، ص۱۱۲.    
۶۳. ابن عماد، عبد الحی بن احمد، شذرات الذهب، ج۱، ص۱۸۳.    
۶۴. راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۴۶.    
۶۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۲۳۳.    
۶۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۹، ص۷۵.    
۶۷. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص١١٣-١١٤.    
۶۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۲۳۴.    
۶۹. ابن عساکر، علی بن حسن، ترجمة الامام الحسین (علیه‌السّلام) من تاریخ مدینة دمشق، ص۳۶۱.    
۷۰. طبری، احمد بن عبدالله، ذخائر العقبی، ص١٤٥.    
۷۱. مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۳۳ - ۴۳۴.    
۷۲. ابن‌ عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۲۹.    
۷۳. صالحی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، ج۱۱، ص۸۰.    
۷۴. ابن ابی‌شیبه، عبدالله، المصنف فی الاحادیث، ج۷، ص۴۷۸.    
۷۵. کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب الامام امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۲۶۵.    
۷۶. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۱۱.    
۷۷. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۲۴۰-۲۴۱.    
۷۸. ابن عساکر، علی بن حسن، ترجمة الامام الحسین (علیه‌السّلام) من تاریخ مدینة دمشق، ص۳۵۴.    
۷۹. ابن عساکر، علی بن حسن، ترجمة الامام الحسین (علیه‌السّلام) من تاریخ مدینة دمشق، ص۳۷۷.    
۸۰. راوندی، قطب الدین، قصص الانبیاء، ص۲۲۰.    



• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۱۹۳-۲۰۰.






جعبه ابزار