• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مدح (ادبی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مدح به معنی ستایش کردن و ستودن خصلت‌ها و صفات نیک کسی است.



مدح به معنی ستایش کردن و ستودن خصلت‌ها و صفات نیک کسی است.
[۱] ده‌خدا، ذیل واژه مدح.



و شعر مدحی ستایشی است که شاعر از ممدوح خود می‌کند و ضمن آن سجایای اخلاقی وی را برمی‌شمرد و از رفتار و موفقیت‌های او تمجید می‌کند و زبان به بزرگ‌داشت او می‌گشاید.
[۲] انواع ادبی، رزمجو، حسین؛ تهران، آستان قدس، ۱۳۷۴، ص۳۹.



شاید یکی از قدیمی‌ترین موضوعاتی که در شعر فارسی دری مورد توجه شاعران واقع شده، موضوع مدح و مدیحه‌سرایی باشد و این بدان علت است که هنر شاعری ابتدا در دربار امیران و سلاطین ایران مورد توجه قرار گرفته و از شعر به عنوان مهم‌ترین ابزار برای تبلیغ سیاست و قدرت‌نمایی حکومت‌ها بهره‌برداری شده است. وضع محیط سیاسی و علاقه به اشتهار امیران و صاحبان قدرت از عوامل رواج و بالندگی شعر مدحی (درباری) در ادبیات فارسی است.
البته تملق شاعران از دیگران اختصاص به شعر فارسی ندارد و در آثار ادبی سایر ملل نیز دیده می‌شود؛ اما قسمت عمده‌ای از آثار قصیده‌گویان ادب فارسی عبارت است از همین مدایح و ملحقات آن‌ها در بین ممدوحان بوده‌اند. کسانی‌ که از خوش‌باوری یا از تلقین شعرا واقعا این مدایح پوچ را وسیله‌ای تلقی می‌کرده‌اند برای جاویدان کردن نام خویش. بدین جهت است که "نظامی ‌عروضی" در مقالات شاعری کتاب "چهار مقاله" چنین مدایحی را لازمه‌ی بقای اسم پادشاهان می‌داند: «پس پادشاه را از شاعر نیک، چاره نیست که بقای اسم او را ترتیب کند و ذکر او را در دواوین و دفاتر ثبت کند؛ زیرا که چون پادشاه به امری که ناگریز است مامور شود، از لشگر و گنج و خزانه او آثار نماند و نام او به سبب شعر شاعران جاوید بماند.»
[۳] انواع ادبی، رزمجو، حسین؛ تهران، آستان قدس، ۱۳۷۴، ص۴۰ تا ۴۵.



شعر مدحی تنها به امرا و محتشمان اختصاص ندارد؛ بلکه در ادب فارسی بسیار است مدیحه‌هایی که در حق پیامبر ـ صلي‌الله‌عليه‌وآله ـ یا درباره‌ی ائمه‌ی دین علیهم‌السلام به صورت نعت و منقبت به سلک نظم درآمده است. این دسته از اشعار در ردیف شعر تعلیمی و دینی مورد بحث قرار می‌گیرد؛ اما آن‌چه راجع به مدح محتشمان و نام‌آوران است، شرط عمده‌ی آن‌ها این است که آنچه شاعر در وصف و ستایش ممدوح می‌گوید، مناسب باشد با احوال و آرزوهای او.
[۴] شعر و ادب پارسی، موتمن، زین‌العابدین؛ تهران، زرین، ۱۳۶۴، ص۷۱.




در کتاب سیستان می‌خوانیم «محمد‌بن وصیف پس شعر پارسی گفتن گرفت و اول شعر پارسی اندر عجم او گفت و پیش از او کسی نگفته بود که تا پارسیان بودند سخن پیش ایشان باز گفتندی بر طریق خسروانی... چون یعقوب (لیث صفاری) رتبیل و عمار خارجی را بکشت محمدبن‌ وصیف این شعر بگفت:

ای امیری که امیران جهان خاصه و عام ••• بنده و چاکر و مولا و سگ‌بند و غلام
ازلی خطی در لوح که ملکی بدهید ••• به ابی‌یوسف یعقوب‌بن ‌اللیث همام
به لئام آمد زنبیل و لتی خورد به لنگ ••• لتره شد لشگر زنبیل و هبار گشکنام»
[۵] تاریخ سیستان، مولف نامعلوم؛ مصحح: ملک الشعرا بهار، تهران، زوار، ۱۳۱۴، صص۲۰۸ ـ ۲۱۲.


با توجه به آن‌چه مولف "تاریخ سیستان" گفته نخستین کاربرد کلام منظوم فارسی در حدود دوازده قرن پیش مدح یک پادشاه بوده است. مداحی و ستودن سلاطین که ظاهرا از سال ۲۵۱ هجری آغاز شد اندک اندک یکی از موضوعات اصلی و گسترده‌ی کلام منظوم فارسی شد رونق گرفت و قرن‌ها ادامه یافت.



شعر مدحی از قدیم‌ترین ازمنه‌ی تاریخ ادبیات فارسی وجود داشته است بعد از آن‌که دربارهای مشهور مشرق ایران مانند درباریان "صفاری" و "سامانی" و "زیاری" و "غزنوی" و "سلجوقی" هر یک به نحوی حمایت شاه پارسی‌گوی را بر عهده گرفتند، شعر به صورت کاملا رسمی در دربارها راه یافت و شاعران از اعضای لازم دربارها شمرده شدند، نه تنها شاهان بلکه شاهزادگان و امرای سپاه و حتی بیشتر حکام هر یک عده‌ای شاعر را در دستگاه‌های خود نگهداری می‌کردند و به آنان وظیفه و رتبه‌ی خاص می‌دادند و زندگی آنان را تامین می‌کردند و در مقابل شاعران موظف بودند در اعیاد و ایام رسمی و لشگرکشی‌ها قصایدی در تهنیت و مدح و گاه رثا بسازند و در مقابل، عطایایی به عنوان صله دریافت می‌کردند.



برای مدح غالبا از "قصیده" استفاده می‌شد؛ زیرا این نوع شعر با قوالب و تعبیرات آماده و با فخامت و زیبایی الفاظ و روش خاصی که در خواندن آن معمول است برای بیان مناقب و ذکر موارد فضیلت و برتری ممدوح از هر نوع دیگر مناسب‌تر است. شاعر معمولا قصیده را با تغزل آغاز می‌کرد و سپس وارد مدح ممدوح می‌شد و سرانجام آن‌ را با دعای ممدوح (تابید) ختم می‌کرد. گاه در این قصاید وصف جنگ‌های ممدوح نیز به چشم می‌خورد و در این صورت از قلعه‌های دشمن و چگونگی گشودن آن‌ها و میدان‌های جنگ و لشگرکشی‌های صعب و دشوار و وسایل نبرد و امثال آن نیز یاد می‌شد و در همین نوع شعر از مجالس بزم و سرور شاهان، باغ‌ها، کاخ‌های آنان و مجالس رسمی سلاطین نیز سخن می‌گویند و در ضمن به ذکر اوصافی از مظاهر مختلف طبیعت و اشیا گوناکون بپردازند.
[۶] مدح داغ ننگ در ادب فارسی، وزین‌پور، نادر؛ تهران، معین، ۱۳۷۴، ص۳۵.


شعر درباری یا مدحی از همان ابتدا در دربارهای طاهریان و صفاریان در قرن سوم پیدا شد و در عهد سامانیان و غزنویان که بر ماورالنهر و خراسان حکومت می‌کردند به کمال رسید. شاعران این دوره هم در دستگاه‌های مختلف امرای سامانی و چغانی، دربار سپهسالاران خراسان پراکنده بودند. شماره‌ی این شاعران بسیار زیاد است. اما در راس آنان شاعرانی همچون "رودکی" "دقیقی" و "کسایی‌ مروزی" قرار دارند. در دربار "سلطان محمود" (۳۸۷۴۲۱ هجری) و پسرانش گروهی از شاعران مدیحه‌سرا پرورده شدند که مشهورترین آن‌ها "فرخی‌ سیستانی" "عنصری ‌منوچهری" و در همین اوان در دربار "آل‌ بویه" شاعرانی مانند "بندار رازی" و "غضایری" سرگرم ادامه‌ی کار شاعران عهد سامانی بودند.



می‌توان شاعران ایرانی را از روزگاران قدیم تا امروز با موضوعات شعرهایشان به چهار گروه تقسیم کرد:

۸.۱ - گروه اول

گویندگانی که هرگز گرد مدیحه‌سرایی نگشته‌اند و شمارشان بسیار اندک است؛ مثل: "عطار"، "مولوی"، "سیف فرغانی".


۸.۱.۱ - بیتی از عطار

عطار می‌گوید:
به عمر خویش مدح کس نگفتم ••• دری از بهر دنیا من نسفتم

۸.۱.۲ - بیتی از مولوی

و مولوی می‌گوید:
می‌بلرزد عرش از مدح شقی ••• بدگمان گردد ز مدحش متقی


۸.۲ - گروه دوم

سخن‌سرایان بی‌شماری که درباری بوده‌اند و پیوسته به ستایش شاهان و امیران و ارباب قدرت می‌پرداختند که کم و بیش به آن‌ها اشاره کردیم.

۸.۳ - گروه سوم

شاعرانی که درباری نبوده‌اند، اما اشعاری در مدح و ثنای سلاطین سروده‌اند؛ مثل: "فردوسی"، "نظامی"، "سعدی" و "حافظ". البته باید توجه داشت که این اساتید بزرگ ادب هر یک با دلایل موجه و در بیشتر مواقع به مقتضای حال از شاهان و امیران به نیکی یاد کرده‌اند و یا مثلا "استاد فردوسی" از بیم نابودی اثر بزرگ و حماسی خود مجبور به راه‌یابی به دربار محمود شد؛ اگرچه اشتباه او همان سرانجامی را رقم زد که دانیم.

۸.۴ - گروه چهارم

سخنورانی که در نیمه‌ی راه زندگی از مدیحه‌سرایی و شعر فروشی باز ایستاده‌اند. این شاعران به دنبال آگاهی از عمل ناروای خود و یا دیدن ظلم و ستم شاهان یا تغییر مشرب و مکتب خود از مدیحه‌سرایی کناره گرفته‌اند و خدمت دربار را ناستوده و حتی گناه دانسته‌اند؛ مثل: "کسایی ‌مروزی"، "سنایی غزنوی"، "انوری ‌ابیوردی" و... .
[۷] شعر و ادب پارسی، موتمن، زین‌العابدین؛ تهران، زرین، ۱۳۶۴، ص۸۰.




۱. ده‌خدا، ذیل واژه مدح.
۲. انواع ادبی، رزمجو، حسین؛ تهران، آستان قدس، ۱۳۷۴، ص۳۹.
۳. انواع ادبی، رزمجو، حسین؛ تهران، آستان قدس، ۱۳۷۴، ص۴۰ تا ۴۵.
۴. شعر و ادب پارسی، موتمن، زین‌العابدین؛ تهران، زرین، ۱۳۶۴، ص۷۱.
۵. تاریخ سیستان، مولف نامعلوم؛ مصحح: ملک الشعرا بهار، تهران، زوار، ۱۳۱۴، صص۲۰۸ ـ ۲۱۲.
۶. مدح داغ ننگ در ادب فارسی، وزین‌پور، نادر؛ تهران، معین، ۱۳۷۴، ص۳۵.
۷. شعر و ادب پارسی، موتمن، زین‌العابدین؛ تهران، زرین، ۱۳۶۴، ص۸۰.



پژوهشکده باقرالعلوم.    




جعبه ابزار