محمول ذاتی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محمول
ذاتی، یکی از
اصطلاحات بهکار رفته در
علم منطق بوده و بهمعنای
محمول دالّ بر
ذاتیات موضوع یا امور
غیر منفکّ از موضوع است.
واژه «
ذاتی» همچون کلمه «
ذات» در مباحث مختلف علم منطق در معانی متفاوتی استعمال میشود.
ذاتی در یک
تقسیم ثنائی به
ذاتی در باب
کلیات خمس و
ذاتی در
غیر آن باب منقسم میشود. قسم دوم، خود چهار قسم دارد: ۱. متعلق به محمول (با چهار کاربرد)؛ ۲. متعلق به حمل (با هشت کاربرد)؛ ۳. متعلق به سبب؛ ۴. متعلق به وجود. محمولِ در موارد
حمل ذاتی را «محمول
ذاتی»، و در موارد
حمل عَرَضی را «
محمول عَرَضی» گویند.
مراد از
ذاتی در این مقام،
اجزای ماهیت (چیزی که قوام ذات به آن بستگی دارد) است، و آن در
جنس و
فصل منحصر میشود، البته گاهی بر «آنچه خارج از ذات نیست» اطلاق میشود که در این صورت، خود ذات و
ماهیت را هم شامل است. مقابل
ذاتی به این معنا را «
عَرَضی» گویند. گاهی نیز بر مطلق جزء (اگرچه بر ماهیت
حمل نشود؛ مثل واحد نسبت به ثلاثه) اطلاق میشود.
ذاتی غیر باب کلیات خمس، شامل چهار مورد است:
کاربردهاى
ذاتی مرتبط با محمول ۴ قسم است:
۱. محمولی که انفکاک آن از موضوعش ممتنع است. این معنا شامل
ذاتیات ماهیت،
لازم بیّن ماهیت، لازم
غیر بیّن ماهیت و
لوازم وجود ماهیت میشود.
۲. محمولی که از ماهیت موضوع قابل انفکاک نیست. این معنا شامل ذاتیات ماهیت لازم بیّن ماهیت و لازم
غیر بیّن ماهیت میشود.
۳. محمولی که بعد از
تصور آن و تصور ماهیت (موضوع)، حکم به سلب آن از ماهیت ممتنع است. این معنا شامل ذاتیات ماهیت و لازم بیّنِ به معنای اعمِّ ماهیت میگردد؛
۴. محمولی که تصور ماهیت بدون تصور اتصاف ماهیت به آن محمول، ممکن نیست. این معنا شامل ذاتیات ماهیت و لازم بیّنِ به معنای اخصِّ ماهیت میشود.
کاربردهاى
ذاتی مرتبط با حمل عبارت است از:
۱. حملی که موضوع، استحقاق موضوعیت را داشته باشد؛ مثل: الانسان کاتبٌ. مقابل آن را «حمل عَرَضی» گویند.
۲. حملی که محمول، اعمّ از موضوع باشد. بر این اساس، حمل در قضیه: «الکاتب بالفعل انسانٌ»، حمل
ذاتی است، اما در کاربرد قبلی، حمل عَرَضی است، زیرا وصف، هر چند اخص باشد، استحقاق ندارد موضوع برای ذات واقع شود. مقابل این حمل را نیز حمل عَرَضی گویند.
۳. حملی که محمول، به حقیقت و نه به
مجاز برای موضوع حاصل باشد. در تعیین مراد از این معنا اختلاف شده است؛ بعضی گفتهاند: «مراد،
حمل مواطات در مقابل
حمل اشتقاق است» و بعضی دیگر گفتهاند: «مراد آن است که موضوع، به حقیقت و نه به مجاز، متصف به محمول باشد اعم از اینکه این اتصاف، به مقتضای طبع موضوع باشد یا به قسر قاسر»؛ مثل: «الحَجَرُ متحرِّکٌ الی الفوق او التحت» و مقابل آن، حمل عَرَضی است؛ مثل: «جالس السفینة متحرِّکٌ» که حرکت در واقع، مربوط به سفینه (کِشتی) است.
۴. حملی که حصول محمول برای موضوع به اقتضای طبع موضوع باشد؛ مثل: «الحَجَرُ متحرّکٌ الی الاسفل». عَرَضی آن است که حمل، به اقتضای طبع موضوع نباشد.
۵. حملی که ثبوت محمول برای موضوع، دائمی باشد و آنچه ثبوتش برای موضوع دائمی نیست حمل آن بر موضوع، عَرَضی است.
۶. حملی که ثبوت محمول برای موضوع، بدون واسطه باشد و آنچه ثبوتش برای موضوع با واسطه است حمل آن بر موضوع، عَرَضی است.
۷. حملی که محمول در آن، مقوّم موضوع باشد و مقابل آن را حمل عَرَضی گویند.
۸. حملی که ثبوت محمول برای موضوع به واسطه امری اعم یا اخص نباشد. در
صناعت برهان، محمولاتِ این قسم حمل را «
عَرَض ذاتی» میگویند. عَرَض
ذاتی (مقابل
عَرَض غریب) عبارت است از: محمولی که بدون واسطه در عروض، بر شیء عارض میشود و شامل محمولاتی میشود که یا بدون واسطه بر موضوع حمل میشود؛ مثل تعجب برای انسان، و یا به سبب امر مساوی موضوع؛ مثل ضحک که به واسطه تعجب به انسان نسبت داده میشود و آنچه به واسطه امر اعم یا اخص بر موضوع حمل شود، عَرَضی خواهد بود.
کاربرد
ذاتی در بحث علل و اسباب؛
ذاتی باب سبب در مقابل اتّفاقی به اسبابی گفته میشود که ترتّب مسبّب بر آن، دائمی یا اکثری باشد. ترتّب دائمی مثل
ذبح نسبت به
موت، و ترتّب اکثری مثل خوردن گیاه سُقمونیا نسبت به اسهال. به اسبابی که ترتّب مسبّب بر آن اقلّی باشد عَرَضی گفته میشود؛ مثل آذرخش (برق) نسبت به باران.
کاربرد
ذاتی در بحث اقسام وجود؛ اگر موجودی قائم به ذات خویش باشد؛ مثل
جوهر، آن را موجود بالذات خوانند و اگر قائم به
غیر باشد مثل
اعراض، آن را موجود بالعَرَض گویند.
مرحوم
مظفّر در
المنطق، اقسام
ذاتی را اینگونه میشمارد:
۱.
ذاتی باب کلیات خمس: محمولاتی که قوام ذات موضوع به سبب آنهاست و شامل
نوع و جنس و فصل میشود. مقابل این
ذاتی را عَرَضی گویند.
۲.
ذاتی باب عروض: عَرَض
ذاتی مقابل عَرَض غریب، عبارت است از: محمولی که بدون واسطه در عروض بر شیء عارض میشود و شامل محمولی است که موضوع یا یکی از مقوّمات موضوع (جنس موضوع، معروض موضوع و معروض جنس موضوع) در
تعریف آن اخذ شود؛ مثال: الانف افطس (در تعریف افطس، خود موضوع (انف) اخذ میشود)، الفاعل مرفوعٌ (در تعریف مرفوع، کلمه که معروض موضوع (فاعل) است اخذ میشود، الفعل الماضی مبنیٌ (در تعریف
مبنی، کلمه که جنس برای موضوع (فعل ماضی) است، اخذ میشود)؛ و المفعول المطلق منصوبٌ (در تعریف منصوب، کلمه که معروض جنس موضوع است اخذ میشود).
۳.
ذاتی باب حمل (مقابل
محمول بالضمیمه) یا
ذاتی باب وضع: محمولی است که از ذات انتزاع شده، بر خود ذات حمل میشود، بدون نیاز به ضمیمه و آن را «
محمول من صمیمه» مینامند؛ مانند البیاض ابیض و اما مانند: «الجسم ابیض» محمول بالضمیمه است.
۴.
ذاتی باب حمل (
حمل اولی) که در حمل ذات بر ذات و حمل تمام ذاتیات شیء (
حد تام) بر شیء منحصر است، در مقابل
حمل شایع صناعی که حمل برخی از ذاتیات یا امور خارج از ذات بر ذات است.
۵.
ذاتی (سبب) یا
ذاتی باب علل که درمقابل اتفاقی قرار دارد و آن چیزی است که سبب و علت امری شود. آن علت را نسبت به معلول،
ذاتی میگویند؛ مانند اشتعال نار نسبت به احتراق هیزم، و مانند ذبح که چون علت موت است
ذاتی موت به حساب میآید.
۶.
ذاتی باب برهان: این قسم
ذاتی، جامع دو قسم اوّل (
ذاتی باب کلیت خمس و
ذاتی باب عروض) است.
نگارنده
منطق نوین در توضیح
ذاتی باب برهان میگوید: «این قسم
ذاتی از
ذاتی باب ایساغوجی (کلیات خمس) عامتر است. در باب کلیات خمس، هر محمولی که از ذات و حقیقت موضوع خارج باشد عَرَضی و
غیر ذاتی نامیده میشود، اما در باب برهان به برخی از محمولات خارج از ذات هم «
ذاتی» اطلاق میشود و آنها محمولاتیاند که از خود ذات و بدون نیاز به واسطه، انتزاع میشوند؛ مانند امکان نسبت به
ماهیت، زوجیت نسبت به عدد دو و زوایای مثلث نسبت به مثلث. این نوع محمول نه
واسطه در ثبوت میخواهد و نه
واسطه در اثبات، زیرا خود موضوع منشا ظهور صفت و متصفشدن به این محمول است و از همان حیثیت ذات موضوع گرفته میشود و چون بین موضوع (معروض) و محمول (عارض) واسطهای وجود ندارد آن را «
لازم اوّل» میگویند.
مقصود از لازم اوّل، لازم اوّل ماهیت است که معلول ماهیت و از
سنخ خود ماهیت است و شامل
اعراض خارجی نمیشود؛ بنابراین مثلاً حرارت با اینکه معلول بلاواسطه آتش است از
ذاتی باب برهان خارج است، زیرا حرارت، معلول وجود آتش است، نه معلول ماهیت آن. محمولاتی که
ذاتی باب برهاناند، صفت انتزاعیاند و در خارج
ذهن وجود ندارند، هر چند موضوع در خارج به آنها متصف میشود و در مثل زوایای مثلث نسبت به مثلث، تصور نشود که زوایا امور خارجیاند، زیرا کلیه موضوعات ریاضی و معلولات آنها امور ذهنیاند.
لازم اوّل در دو ویژگی با
ذاتی باب کلیات خمس اشتراک دارد و در یک ویژگی با آن اختلاف دارد، اما دو ویژگی مشترک:
۱. یکی آنکه در اتصاف، محتاج علتی
غیر از خود موضوع نیست، همان طور که
ذاتی کلیات خمس در وجود، محتاج علتی
غیر از خود موضوع نیست.
۲. دوم آنکه تفکیک عارض از معروض در
فکر محال است، همان طور که
ذاتی کلیات خمس در وجود از ذات موضوع قابل انفکاک نیست،
اما تفاوت آن با
ذاتی کلیات خمس در این است که بعد از ذات موضوع به آن ملحق میشود، زیرا معلول ذات است، در حالی که
ذاتی کلیات خمس،
علت و مقوّم ماهیت است و علت ماهیت بر ماهیت
مقدّم است».
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:
• گرامی، محمدعلی، منطق مقارن.
• مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد.
• ابنسینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق).
•
مظفر، محمدرضا، المنطق. •
سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومة. • شهابالدین سهروردی، یحیی بن حبش، منطق التلویحات.
• خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی.
•
ابن سهلان ساوی، عمر بن سهلان، البصائر النصیریه. •
ابنسینا، حسین بن عبدالله، منطق المشرقیین. •
مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه.
پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «محمول ذاتی»، تاریخ بازیابی۱۳۹۶/۴/۱۱.