• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

محمدهاشم اشکوری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



واژه ی «اشکور» که در منابع قدیمی از آن به عنوان «شکور» سخن گفته شده، نام یکی از نواحی کوهستانی شمال ایران و در قلمرو شرقی گیلان است.
[۱] تاریخ گیلان و دیلمستان، سید ظهیرالدین مرعشی، ص۵۲۷.
اشکور، لفظی مرکب از دو کلمه «اشک» و «ور» است که در اصل، «اشک ورد» بوده است و آن را به معنای «قلعه ی اشک» یا «آبادی اشک» گرفته‌اند. دو وجه تسمیه را می‌توان برایش در نظر گرفت. قلمرویی که اشکانیان به عمران آن پرداخته‌اند. منطقه‌ای که آب‌های جاری آن همچون اشک چشم، صاف و عاری از هرگونه املاح و اضافات است.
[۲] نام‌ها و نامدارهای گیلان، جهانگیر سرتیپ پور، ص۴۸.


فهرست مندرجات

۱ - موقعیت جغرافیایی اشکور
۲ - نیاکان و نام و لقب
۳ - تحصیلات و استادان
       ۳.۱ - تاسیس مکتب فلسفی و عرفانی
۴ - میرزا هاشم در محفل انس
       ۴.۱ - رابطه ی میرزا هاشم با صهبای قمشهای
۵ - میرزا هاشم بر کرسی تدریس
۶ - اهتمامی با اهمیت
       ۶.۱ - ایجاد تحول عمیق فکری در ذهن فراگیران حوزوی
       ۶.۲ - تأسف میرزا هاشم به اکتفای حوزه نجف به علوم منقول
       ۶.۳ - میرزا هاشم مروج عرفان برمبنای برهان
۷ - تربیت یافتگان دانش ور
       ۷.۱ - میرزا احمد آشتیانی
       ۷.۲ - میرزا محمود آشتیانی
       ۷.۳ - میرزا مهدی آشتیانی
       ۷.۴ - علامه میرزا ابوالحسن شعرانی
       ۷.۵ - شیخ محمد حسین فاضل تونی
       ۷.۶ - آیت‌الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی
       ۷.۷ - آیت‌الله حاج آقا حسین قمی
       ۷.۸ - آیت‌الله شیخ عبدالحسین رشتی
       ۷.۹ - آقا بزرگ حکیم
       ۷.۱۰ - آیت‌الله سید حسین بادکوبه‌ای
       ۷.۱۱ - آیت‌الله حاجسید مرتضی مرتضوی لنگرودی
       ۷.۱۲ - علامه سید محمد کاظم عصار
       ۷.۱۳ - آیت‌الله حاج شیخ مهدی امامی مازندرانی
۸ - شاگردان دیگر
       ۸.۱ - آیت‌الله حاجشیخ محمد خندق آبادی
       ۸.۲ - فضل الله آشتیانی
       ۸.۳ - سید علی اکبر طباطبایی
       ۸.۴ - شریعت سنگلجی
       ۸.۵ - میرزا علی نقی مجتهد سلیمانی
       ۸.۶ - محمد باقر شریعتمدار
       ۸.۷ - حاج شیخ زین العابدین سرخه‌ای
       ۸.۸ - میرزا ابراهیم مسعودی قمی
       ۸.۹ - میر سید محمد فاطمی قمی
       ۸.۱۰ - علی نقی شکوهی
       ۸.۱۱ - حسن بن علی تهرانی
۹ - متخصص معارف ذوقی
       ۹.۱ - عرفان ترویجی میرزا هاشم
۱۰ - آثار و تالیفات
۱۱ - رحلت
۱۲ - پانویس
۱۳ - منبع


اشکور، از توابع رودسر شامل سه بخش علیا و وسطی و سفلی است که آبادی‌های متعددی را در برمی گیرد. برای منطقه ی رانکوه و لنگرود گیلان نیز بلوکات اشکور بالا و پایین را ذکر کرده‌اند، اما آبادی که میرزا هاشم بدان منسوب است از توابع شهرستان تنکابن و در جنوب غربی آن واقع است، که منطقه‌ای کوهستانی و سردسیر است و آب آن، از چشمه تامین می‌گردد. اهالی آن به کشاورزی و دامداری و باغداری مشغول‌اند.
این قلمرو را نباید با اشکور از توابع شهر بابک (مربوط به استان کرمان )، اشکوران از روستاهای اطراف اصفهان و نیز قریه ی اشکوری از آبادی‌های بخش مرکزی نطنز اشتباه کرد.
[۳] لغت نامه دهخدا، ج۲، ص۲۶۶۴.
[۴] لغت نامه دهخدا، ج۲، ص۲۶۶۳.
[۵] مرآة البلدان، محمد حسین خان اعتماد السلطنه، ص۸۵.
[۶] جغرافیای کامل ایران، جدوم، گروهی از نویسندگان، ص۱۱۴۰.
[۷] فرهنگ معین، ج۵، ص۱۵۳.



در نیمه ی قرن سیزدهم هجری در رحیم آباد اشکورگیلان، حسن فرزند محمدعلی گیلانی اشکوری، صاحب فرزندی گردید که او را محمدهاشم نامیدند.
برخی منابع، خاندانش را از سادات این منطقه معرفی کرده‌اند و به قرینه ی این که اغلب مردم اشکور، سادات صحیح النسب هستند، می‌توان این ادعا را پذیرفت و با این وصف، شرف سیادت به این حکیم عارف اختصاص یافته است.
[۸] تاریخ حکما و عرفانی متاخر صدرالمتالهین، منوچهر صدوقی سها، ص۳۴۹.
[۹] تاریخ علما و شعرای گیلان، شمس گیلانی، ص۵۵.
حرزالدین در اثر معروف خود از وی چنین یاد کرده است: «سید هاشم فرزند سید محمد فرزند سید محمدعلی اشکوری تهرانی».
[۱۰] معارف الرجال حرزالدین، ج۳، ص۲۷۱.

مدارک دیگری در معرفی شاگردانش نوشته‌اند: حوزه ی سیدالعرفاء آقا میرزا هاشم اشکوری را درک کرده است.
[۱۱] منتخب معجم الحکما، مرتضی مدرس گیلانی، ص۱۳۵.
و این که گفته‌اند احتمال دارد وی را با آقا سید هاشم تنکابنی (۱۲۰۵-۱۲۶۲ قمری) یکی گرفته باشند، مورد تامل است.
[۱۲] دانشمندان و مشاهیر حرم و شهر ری، ج۲، ص۴۵۸.
[۱۳] بزرگان رامسر، ص۱۹۸.
[۱۴] بزرگان رامسر، ص۱۹۷.

بعدها که میرزا هاشم در معرفت و حکمت به مقاماتی رسید، با لقب‌هایی در محافل علمی و عرفانی شهرت ویژه‌ای به دست آورد. برخی از این القاب که از توان فکری و فلسفی او حکایت دارند، عبارت است: «استاد محقق، حکیم الهی، حکیم رشتی، مدرس گیلانی، ...».
[۱۵] بزرگان تنکابن، محمد سمسامی حائری، ص۲۹۲.
[۱۶] نام‌ها و نامداران گیلان، ص۶۰۴.
[۱۷] مقدمه تمهید القواعد، سید جلال الدین آشتیانی، ص۸۸.



آقا میرزا هاشم بعد از پشت سر گذاشتن دوران و قدم نهادن به سنین رشد، مقدمات ادبیات فارسی و عرب را در اشکور و تنکابن و لاهیجان فرا گرفت. در حوزه ی رشت هم برخی مبانی علوم و معارف اسلامی را آموخت.
شوق دانش اندوزی در این عرصه، وی را وادار به مهاجرت ساخت و در شهر قزوین رحل اقامت افکند و تصمیم گرفت در حوزه ی این دیار تحصیلات را پی گیرد.
در آن موقع چندین شخصیت چراغ دانش را در قزوین روشن نگاه می‌داشتند که یکی از قله‌های آن، فقیه اصولی آقا سید علی قزوینی صاحب حواشی بر قوانین الاصول میرزای قمی بود.
حکیم اشکوری شیفته ی دقت‌ها و تتبعات این استادش در فقه و اصول گردید و مدت‌ها به درسش حاضر می‌گردید.
[۱۸] نخبگان علم و عمل، سید مصطفی محقق داماد، ص۳۴۶.
[۱۹] دانشمندان و مشاهیر حرم و شهر ری، ج۲، ص۶۸۲.

منابع رجالی و کتب تراجم در معرفی سید علی فرزند سید اسماعیل موسوی نوشته‌اند، او عالمی است فاضل، عابد زاهد، فقیه اصولی، محدث رجالی، مفسر معقول و منقول در اواخر قرن سیزدهم هجری که اغلب اوقات قوانین الاصول میرزای قمی را تدریس می‌کرد. حواشی متعددی بر کتب فقهی و اصولی دارد، ولی آن چه مورد توجه اهل فن و علما قرار گرفته و بسیار مطلوب بوده و از تبحر و پژوهش‌های پرمایه و ژرف نگری وی حکایت دارد، حاشیه بر قوانین میرزای قمی است که در تهران به طبع رسیده است. وی به سال ۱۲۹۸ قمری دار فانی را وداع گفت.
[۲۰] ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۴، ص۴۵۴.

آموخته‌های مزبور گر چه استعدادهای میرزا هاشم را شکوفا ساخت و بر توانایی علمی وی افزود و روزنه‌هایی را بر رویش گشود، نتوانست ذهن کنجکاو و روح پرتکاپوی او را قانع سازد. به همین دلیل چون تشنه‌ای که به دنبال آبی زلال و چشمه‌ای با صفا می‌گشت، با نوعی هیجان‌های درونی، قزوین را به قصد اقامت در تهران ترک گفت.

۳.۱ - تاسیس مکتب فلسفی و عرفانی

در آن زمان از تاسیس مکتب فلسفی و عرفانی پایتخت چند سالی بیش تر نمی‌گذشت، ولی با وجود نوبنیاد بودن، برکات ارزشمندی را به همراه آورد و توانست جمعی از طالبان حکمت و معرفت را از زلال اندوخته‌های علوم عقلی سیراب کند. یکی از این حکما، آقاعلی زنوزی معروف به آقاعلی حکیم و آقا علی مدرس بود که سال‌ها در مدرسه ی سپهسالار قدیم، مدرس رسمی بود و میرزا هاشم محضر پربارش را درک کرد.
[۲۱] بزرگان تنکابن، ص۲۹۲.
[۲۲] نام‌ها و نامداران گیلان، ص۶۰۴.
[۲۳] دانشمندان و مشاهیر حرم حضرت عبدالعظیم حسنی و شهر ری، ج۲، ص۶۰۴.

آقاعلی مدرس از آن جهت برای شاگردانی چون میرزا هاشم جاذبه داشت که هم حکمت متعالیه را به خوبی تدریس می‌کرد و هم فقه استدلالی را خیلی بهتر از اساتید هم ردیف خود بیان می‌کرد. او علاوه بر فضایل علمی، کرامت‌های اخلاقی و فضایل معنوی داشت. در صفای باطن و ارشاد مشتاقان و طالبان به سوی مسیری درست، اهتمام ویژه‌ای از خود بروز می‌داد.
آقاعلی مدرس در حکمت، اهل ابتکار و تاسیس در موضوعات فلسفی بود. و این را می‌توان از نوشته‌های وی به خوبی درک کرد. قدرت بیان و قلم وی در به کارگیری واژگان فارسی برای بیان مقاصد فلسفی، واقعا تحسین برانگیز است و وسعت احاطه اش به زبان و ادبیات فارسی در بازگو کردن تعابیر عرفانی و حکیمانه در نثر پخته اش هویدا است.
[۲۴] نخبگان علم و عمل، ص۲۴۷.
[۲۵] نخبگان علم و عمل، ص۱۸۷.
[۲۶] تاریخ حکما و عرفانی متاخرین صدرالمتالهین، ص۱۶۰.
[۲۷] تاریخ حکما و عرفانی متاخرین صدرالمتالهین، ص۱۵۵.
حکیم دیگری که در مدرسه ی دارالشفای تهران، حوزه ی درسی تشکیل داده بود و میرزا هاشم از پرتو اندیشه‌های او بهره برد، میرزا ابوالحسن جلوه ی زواره‌ای (۱۲۳۸-۱۳۱۴قمری) است. جلوه، درس را با نهایت فهم و دانایی و با نوعی فروتنی و مثال‌هایی در خور شاگردان بیان می‌کرد. با سعه ی صدر پیچیده‌ترین مسائل فلسفی را برای فراگیران تشریح می‌کرد و به سوالات شان پاسخ می‌داد.
[۲۸] خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مطهری، ص۶۰۸.
[۲۹] نشریه کنگره اندیشه‌های اخلاقی – عرفانی امام خمینی، خرداد ۱۳۸۲، ش ۳، ص۵۰.
[۳۰] کاروان علم و عرفان، جاول، ص۱۵۶_ ۱۵۵.
وی چنان بر اندیشه‌های حکیمان متقدم وقوف داشت که عین عبارت آنان را برای شاگردان به تناسب بحث و موضوع بیان می‌کرد، از دالان‌های تردید برانگیز به شدت عبور می‌کرد و شوارع سالم تر را برای طرح مباحث برمی گزید. اگر چه تخصص ویژه اش در حکمت مشاء و شهرتش در تشریح اندیشه‌های ابوعلی سینا است، ولی آثار ملاصدرا را به خوبی تدریس می‌کرد.
آشنایی حکیم جلوه با ریاضیات و تبحر در قواعد و قضایای برهانی در بنیان‌های فکری و علمی وی نوعی اعتدال را پدید آورد و کوشید عبارات و الفاظ حساب شده‌ای را بر زبان جاری سازد.
جنبه‌های ذوقی و ادبی جلوه نیز برای شاگرد خوش قریحه‌ای چون میرزا هاشم، جلوه‌ای جالبی را به نمایش گذاشت؛ زیرا، به خوبی مشاهده می‌کرد استادش شعر را در خدمت حکمت علمی و فضیلت‌های اخلاقی و مسایل اجتماعی قرار می‌دهد و در واقع می‌کوشد ذوقش را مرکب فکر و اعتقادش بکند.
آن قله ی حکمت و عرفان ، جویباری از ساده زیستی و قناعت و لطافت طبع و زهد و پارسایی جاری بود. او کوهی از فکر و معرفت بود که برای دنیا و جلوه هایش پشه‌ای ارزش قایل نبود. به دلیل کاستن از تمایلات نفسانی، خویش را از اسارت‌های ذلت آور رهانیده و بر بام عزت و اقتدار معنوی اوج گرفته بود. (مشروح زندگی و اندیشه حکیم جلوه را در کتاب گلشن جلوه، به اهتمام نگارنده و نیز کتاب میرزا ابوالحسن جلوه حکیم فروتن اثر مجموعه دیدار با ابرار مطالعه فرمائید.)
میرزا هاشم در تهران با عارف گمنامی به نام میرزا ربیع شیرازی ، محفل انس برقرار کرد و از این مرد وارسته، معارفی در سیر و سلوک و ریاضت آموخت. میرزا ربیع تاکیدش این بود که شعر ذیل را که خودش از هاتفی شنیده، میرزا هاشم در مسیر زهد و تقوا به کار بندد:
ز عقل و هوش بیرون نزد ما آی
که عقل و هوش را ره نیست آن جای
[۳۱] جرعه‌ای از اقیانوس، رمضان قلی زاده مازندرانی، ص۳۶۹.



حکیم اشکوری، مهم‌ترین شاگرد حوزه ی عرفان آقا محمدرضا قمشه ای معروف به صهبا است.
[۳۲] نخبگان علم و عمل ایران، ص۳۴۶.

استاد سید جلال الدین آشتیانی می نویسد:
«... آقا محمدرضامدتی در تهران تدریس کرده و حوزه ی گرمی در عرفان داشته است. عرفان اسلامی، به برکت وجود او رونق گرفت و شاگردان زیادی تربیت کرد که سرامد آنان، میرزا هاشم اشکوری است.» .
[۳۳] شرح مقدمه قیصری، سید جلال الدین آشتیانی، ص۱۴.

وی در جای دیگر می‌نویسد:
«... میرزا هاشم از تلامیذ درجه ی اول قمشه ایی بود. مرحوم میرزا در هنگام بیان قواعد عرفانی، اشعار عرفانی زیاد می‌خوانند و می‌فرمود: آقا محمدرضا نیز اشعار عرفانی زیادی قرائت می‌کرد که بعضی از آن‌ها را خود بداهه انشا می‌کرد و بعد از درس اغلب آن‌ها را فراموش می‌کرد.».
[۳۴] مقدمه تمهید القواعد، سید جلال الدین آشتیانی، ص۹۷.

قونوی از بزرگ‌ترین استادان در فنون عرفانی است که کتب زیادی در ترویج و تشریح افکار و عقاید استاد خود محیی الدین عربی تالیف کرد و از خود تحقیقات ارزنده‌ای دارد. مفتاح الغیب که با شرح ابن قناری به طبع رسیده، از کتب با ارزش او در عرفان است که آقا محمدرضا قمشهای آن را در تهران تدریس می‌کرد و حواشی مختصری بر آن نگاشت، میرزا هاشم که این کتاب را نزد استادش می‌خواند با تشویق وی آن را تصحیح و منقح کرد.
استاد منوچهر صدوقی گفته است:
«دکتر مهدی حائری در ۲۲ ربیع الاول ۱۴۰۱ قمری برای من بیان کرد که میرزا مهدی آشتیانی می گفت: میرزا هاشم اشکوری از استادش محمدرضا مهدوی قمشهای نقل کرده است که این کتاب مفتاح الغیب قونوی موی مرا سپید کرد.» .
[۳۵] منتخب معجم الحکماء، ص۹۶.

اشکوری شاگرد قدرشناسی نسبت به صهبا قمشهای بود و هر جا از وی یادی می‌کرد، او را به کمالات و علو درجات علمی و فضایل اخلاقی و عرفانی می‌ستود و می‌کوشیده آن چه استاد گفته، بدان عمل کند.
متاخران ضمن آن که این بزرگوار را در بین تمام شاگردان آقا محمدرضا، شاگرد رتبه اول دانسته‌اند، افزوده‌اند تنها کسی که بر مسند استاد تکیه زد و به درستی راهش را ادامه داد و موفق گردید از عهده ی این مهم برآید، همین میرزا هاشم است.
[۳۶] مجموعه آثار حکیم صهبا، تحقیق و تصحیح حامد ناجی اصفهانی و خلیل بهرامی قصر چمی، ص۹۲.

اصولا میرزای رشتی اشکوری این توان را به دست آورد که افکار محمدرضا قمشه ای را در عرفان نظری ، به طبقات بعدی انتقال دهد و آموزه‌ها و یافته‌ها و نوآوری‌های وی را با حفظ امانت برای علاقه مندان بیان کند و به نگارش درآورد.
[۳۷] خدمات متقابل اسلام، ایران، ص۶۰۹.

استاد دکتر محمدباقر کتابی خاطرنشان کرده است:
«حکیم و عارف قمشه ای به تدریس اسفار، مصباح حکمت و عرفان بودند. به خدمتش می‌شتافتند و از بیان و ذوق و حالاتش استفاده می‌کردند.» . آن گاه ایشان چند تن از مشاهیر تربیت یافتگان مکتب وی را معرفی می‌کند که میرزا هاشم اشکوری در صدر آنان است.
[۳۸] رجال اصفهان، محمدباقر کتابی، جاول، چاپ اول، اصفهان، انتشارات گل‌ها، ۱۳۷۵، ص۳۷۷_ ۳۷۶.

مهدی بامدادمی نویسد:
«میرزا هاشم از شاگردان معروف و مبرر میرزا محمدرضا قمشه ای بوده و مانند استاد خود از مدرسان کتب فلسفه و عرفان بوده است.».
[۳۹] شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج۶، ص۲۹۱.


۴.۱ - رابطه ی میرزا هاشم با صهبای قمشهای

رابطه ی میرزا هاشم با صهبای قمشهای از مناسبات استادی و شاگردی بسیار فراتر رفت و یک تعلق عاطفی و روحی نسبت به هم داشتند. اگر چه در هنگام بحث‌ها و مناظره‌ها، آن قدر برای میرزا هاشم موقعیت فراهم آمده بود که آزادانه دیدگاه‌های استادش را نقد کند و یا در برابر افکارش سؤالاتی را مطرح کنند که آقا محمدرضا را وادار به جواب‌های جدی سازد. تفاوت نقطه نظرات این دو ستاره ی حکمت و عرفان حتی تا آخرین لحظات زندگی مرحوم صهبا، ادامه داشت.».
علامه حسن زاده آملی از استادش حکیم متاله و عارف متبحر آقا محمدحسین فاضل تونی که از بزرگان شاگردان میرزا هاشم اشکوری بود، نقل کرده است:
«آقا محمدرضا و میرزای رشتی حتی در قرائت برخی عبارات و متون عرفانی از جمله بحث وحدت و کثرت در آخر مقدمه تمهیدالقواعد با هم اختلاف نظر داشتند. بعد از چند شب که از ارتحال میرزا محمدرضا گذشت، مرحوم اشکوری در رویایی راستین استادش را مشاهده کرد که خطاب به وی می‌گوید: آقا میرزا! حق با شما است و برداشتی که از آن متن عرفانی دارید، درست است.».
[۴۰] دومین یادنامه علامه طباطبایی، چاپ اول: تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ص۶۴_ ۶۳.

این دیدگاه‌های متفاوت که گاه استاد و شاگرد را به طور جدی روبه روی هم قرار می‌داد و جدال‌های لفظی آنان را علنی می‌ساخت، مانع از این نبود که میرزا هاشم از حالات معنوی و ملکوتی استادش سخن نگوید و در موقعیت‌های مقتضی به تکریم و تجلیل وی نپردازد. آن گاه که آقا محمدرضا را به صوفی گری و ترویج تصوف متهم کردند، یادآور گردید: استادم هرگز خود را در معرض قطب بودن و مرید بازی قرار نداد و از این قبیل امور سخت اجتناب می‌کرد. وی در عرفان عملی بدان مقام رسید که در مراعات آداب و سنن شرع، ادای واجبات و رعایت مستحبات و ترک مکروهات و مراقبت بر آموزه‌های قرآنی و روایی، چنان استوار بود که وجودش سیمای ابوذر و سلمان را در اذهان تداعی می‌کرد.
وقتی در برخی محافل صحبت از اهل سلوک و عرفان پیش می‌آمد، محمدرضا را در این عرصه به عنوان نمونه‌ای عینی و اسوه‌ای عالی معرفی می‌کرد و می‌افزود: آقا محمدرضا با وجود آن که در مشایی، حکمت اشراقی و فلسفه ی ملاصدرا را تدریس می‌کرد و در توضیح و تبیین مشکلات و دشواری‌های متون مهم عرفانی نظیر نداشت، با تواضع خاصی حتی ساده‌ترین سؤالات یک شاگرد مبتدی را پاسخ می‌داد.
با وجود جامعیت در علوم اسلامی در تخلق به اخلاق الهی، رعایت حال محرومان و رسیدگی به افراد کم بضاعت اهتمام ویژه‌ای داشت. می‌کوشید از شهرت به علم و معرفت بپرهیزد. از این روی هرگز جامه ی سنتی را از تن دور نکرد و در زی علما در نیامد. ادعای برتری در فضل و دانش نداشت. هر کس او را در محفلی می‌دید، تصور نمی‌کرد او دارای مقامات علمی و معنوی باشد.
هرگاه میرزا هاشم پیچیدگی‌های عرفانی را بر طرف می‌کرد و شاگردان بر این توانایی او آفرین می‌گفتند، خاطر نشان می‌ساخت: «ما، سر سفره ی آقا محمدرضا نشسته‌ایم. او عارفی محقق بود که در هنگام تدریس مقدمه قیصری، شواهد الربوبیه، اسفار ملاصدرا، دروس و افاضاتش را من به همراه شهاب الدین تبریزی و اقا حسین نجم آبادی به نگارش در می‌آوردم.».
[۴۱] نخبگان علم و عمل، ص۳۲۴_ ۳۲۱.
[۴۲] مجموعه آثار صهبا، ص۶۰_ ۵۸.

وی تاکید می‌کرد: «استادم آقا محمدرضا شعله ی تاب ناک و مشعل دار عرفان در عصر قاجاریه است که در ذوقیات از بزرگان اهل تاویل و در دین اهل فضل از عرفای شاگردان و شارحان اندیشه‌های ابن عربی هم پایه بزرگ‌ترین اساتید است و در مقام تدریس فصوص‌الحکم از قونوی، چیزی کم نمی‌آورد و افتخار می‌کنیم در محضرش زانو بر خاک سائیده‌ایم و امیدوار هستیم مشی و روش او را در حد توان دنبال کنیم.».
[۴۳] مقدمه رسایل قیصری، استاد سید جلال الدین آشتیانی، ص۸_۹.



میرزا هاشم بعد از آن که در محضر این استادان به کمالات علمی و عرفان نظری و عملی آراسته گردید، برای کاربردی کردن آموخته‌ها و دانسته‌ها به موطن خود بازگشت تا تهذیب و تزکیه نفس را پی گیرد، اما دانش ورانی که به مقامات فکری و معنوی او واقف بودند، از این که چنین متفکر و حکیم عارفی تهران را ترک کرده است، به شدت تاسف می‌خوردند. می‌گفتند: باید زمینه ی مراجعت وی را به حوزه ی این شهر فراهم کنند. در آن زمان حاج میرزا ابوالفضل تهرانی که از شاگردان میرزای شیرازی و میرزا حبیب الله رشتی بود، ضمن تشکیل مجالس درس و بحث در تهران، تولیت مدرسه ی سپهسالار جدید را نیز عهده دار بود.
[۴۴] گلشن ابرار، ج۴، ص۲۵۵_ ۲۵۲.
[۴۵] گلشن ابرار، ج۷، ص۱۷۵.
[۴۶] گلشن ابرار، ج۷، ص۱۵۷.
وی می‌کوشید کیفیت آموزش‌های مدرسه مزبور را ارتقا دهد. لذا از میرزا هاشم اشکوری خواست کرسی تدریس حکمت و عرفان را در این مکان بپذیرد.
در دائرة المعارف تشیع آمده است:
«در روزگار تولیت میرزا ابوالفضل تهرانی در مدرسه ی سپهسالار جدید(میرزا هاشم) به دعوت او به تهران بازگشت و تا آخر عمر در آن مدرسه تدریس معقول و بویژه معارف عرفانی اشتغال ورزید، و هر چند که مبتلا به سوء مزاج و امراض عدیده بود، هیچ گاه دست از تدریس نکشید و شاگردان بسیاری تربیت کرد.».
[۴۷] دائرة المعارف تشیع، ج۲، ص۲۰۴.
[۴۸] دو چوب و یک سنگ، آقا سید محمد تقی معصومی اشکوری، ص۱۷.

استاد سید جلال الدین آشتیانی می نویسد:
«در بین تلامیذ آقا محمدرضا، اقا میرزا هاشم، آقا میرزا محمود، آقا میرزا صفای کروندی اصفهانی ، آقا میرزا علی محمد کروندی، به کثرت ذوق، شهرت داشتند، ولی مرحوم آقا میرزا هاشم حوزه ی درس استاد را بعد از رحلت او اداره می‌کرد و شرایط تدریس در او بیش از دیگران بود و شاگردان زیادی تربیت کرد.
آقا میرزا محمود معاصر بود با مرحوم آقا میرشهاب حکیم شیرازی، آقا میرزا حسن کرمانشاهی ، آقا میرزا هاشم، میرزا علی محمد، بعضی دیگر از فضلای عصر، ولی حوزه ی آقا میرزا حسن و میرزا هاشم و آقا میرزا شیرازی، گرم تر از دیگر حوزه‌ها بود. در آن عصر، اساتید زیادی در حکمت در تهران و دیگر حوزه‌های علمی ایران وجود داشتند که بعضی از آنان در تهران و برخی در اصفهان و جمعی در سبزوار تحصیل کرده بودند....».
[۴۹] مقدمه تمهید القواعد، سید جلال الدین آشتیانی، ص۱۰.

اگر چه میرزا هاشم در فلسفه ، دقت‌های زیادی داشت و ژرف کاوی‌های وی در این عصر از اهل فن مخفی نمانده است، ولی تدریس عرفان نظری در تهران بدو منحصر بود. آقا میرشهاب الدین نیریزی با وجود آن که در مشرب عرفان صاحب ذوق بود و خود از پرورش یافتگان آقاعلی مدرس و جلوه و صهبای قمشه ای به شمار می‌رفت، طالبان این علم را به استاد آقا میرزا هاشم اشکوری ارجاع می‌داد.
[۵۰] سلسله مشایخ امام خمینی، قسمت دوم، محمد قنبری، نشریه اشراق، خرداد ۱۳۸۲، ص۵۱.

شهید آیت‌الله مطهری تصریح کرده است:
«... میرزا هاشم رشتی از اساتید مسلم فلسفه و عرفان زمان خود بود و شاگردان بسیاری از حوزه پربرکتش برخاسته‌اند... شهرتش و امتیازش از هم طبقه هایش به تخصص در عرفان نظری است....».
[۵۱] خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۰۹.

کتاب مصباح الانس ، شرح مفتاح الغیب ابوالمعالی محمد بن اسحاق معروف به صدرالدین قونوی (اهل قونیه ترکیه) است این تلاش به همت علامه محمد بن حمزه معروف به ابن فناری صورت گرفته است. این دو اثر گران بها از اصول مسلم عرفان استدلالی و برهانی است. او با تبحری فوق العاده آن را تدریس می‌کرد و معضلات آن را برای علاقه مندان تشریح می‌کرد.
[۵۲] دومین یادنامه علامه طباطبایی، ص۶۶_ ۶۴.

فصوص‌الحکم از برجسته‌ترین تالیفات محیی الدین ابن عربی است که بر آن شروح متعددی نگاشته شده است، اما در میان آن‌ها شرح علامه قیصری امتیاز ویژه‌ای دارد. آن شرح، کتاب درسی در حوزه های علوم عقلی و عرفانی گردید. میرزا هاشم در چندین دوره ی متوالی به تدریس این اثر همت گمارد و شاگردان متعددی را که خود از ستارگان آسمان علم و معرفت به شمار می‌روند، از مضامین ارزشمند این اثر بهره مند ساخت.
[۵۳] دومین یادنامه علامه طباطبایی، ص۴۲.
[۵۴] مقدمه اساس التوحید، میرزا مهدی آشتیانی، ص۷_ ۶.

کتاب دیگری که متن درسی و آموزشی میرزا هاشم به شمار می‌رفت و درباره ی آن پژوهش‌های گسترده‌ای صورت داد، تمهید القواعد نوشته ابن ترکه ملقب به صائن الدین است. تمهید، متنی بسیار ثقیل و سنگین و به قول حکما و عرفا بعید الغور به شمار می‌رود و علمای ذوفنون قادر بودند آن را تدریس کنند، اما میرزا هاشم به سهولت و با احاطه‌ای گسترده، مفاهیم عمیق آن را به فراگیران آموزش می‌داد و دشواری‌ها و ابهامات و پرسش‌های شاگردان را در این باره، با سعه ی صدر و آغوش باز، پاسخ می‌داد.
میرزا هاشم در تدریس فصوص صدرالدین قونوی ، مشاعر و اسفار ملاصدرا یگانه ی عصر خویش محسوب می‌گردید.
[۵۵] اشراق، ش ۳، ص۵۱.
[۵۶] مجموعه آثار صهبا، ص۹۲.
[۵۷] دانشمندان و مشاهیر حرم حضرت عبدالعظیم حسنی و شهر ری، ج۲، ص۶۸۴.

میرزا هاشم هنگام تدریس این آثار، در وهله ی اول می‌کوشید نسخه‌ای صحیح و کم غلط به دست آورد. سپس آن را ملاحظه و پس از برطرف کردن اغلاطی که بر اثر مرور زمان و اشتباهات استنساخ کنندگان به آن‌ها راه یافته بود، به تدریس آن‌ها همت می‌گماشت. با این وجود از شاگردان فاضلش می‌خواست در جهت منقح کردن این متون به وی یاری دهند و معمولا بعد از تصحیح اولیه، در حین تدریس آثار مزبور، برخی افتادگی‌ها و خطاهای فاحش و عبارات نامتناسب بر طرف می‌شوند و از این روی کلاس درس وی صرفا آموزشی نبود و میرزا هاشم به نوعی، فن تتبع و عمق نگری و پژوهش را به شاگردان آموزش می‌داد.


اوج فعالیت‌های آموزشی و علمی میرزا هاشم مربوط به اوایل قرن چهاردهم هجری تا زمان ارتحالش است. او اهل ابتکار مرد عمل بود. برخی خودی‌های نادان از در بی مهری وارد شدند. او با توجه به نیازهای زمان، امکانات موجود و نیز با کمک از شاگردان دانش ورش، در سه محور، کوشش‌های خود را در پی گرفت و از آن جا که انگیزه‌ای خالصانه و نیتی صادقانه داشت، خداوند به وی کمک کرد تا این راه صعب و پرپیچ و خم را به درستی بپیماید. محورهایی که در تدریس و تحقیق و سایر تلاش‌های علمی وی مد نظرش بود، در جنبه‌های ذیل خلاصه می‌کردند:

۶.۱ - ایجاد تحول عمیق فکری در ذهن فراگیران حوزوی

ایجاد تحول عمیق فکری و علمی در ذهن فراگیران حوزوی و علاقه مند کردن آنان به بحث‌های عرفانی و فلسفی. این، در حالی بود که در آن ایام، نه تنها مباحثی این گونه مورد توجه نبود و بسیاری از آن دوری می‌کردند، بلکه هر کس در این عرصه گام می‌نهاد، از او دل خوشی نداشتند. غبار زدایی از چنین جو آشفته کار آسانی نبود. بی اعتنایی به این وضع، پیامدهای نگران کننده‌ای را به وجود می‌آورد که قابل اغماض نبود. میرزا هاشم و تنی چند از مدرسان معاصرش مصمم گردیدند تنگناها را کنار بزنند و روزنه‌هایی به سوی معرفت و برهان و نیز حقایق عرفانی بگشایند.
تلاش مداوم این بزرگان چنان موثر واقع شد که نه تنها از آن وضع ملال آور قدری کاسته گردید، بلکه طلابی که از خانواده ی فقهای برجسته برخاسته بودند و تحت تعالیم مجتهدان بلند پایه و والامقام قرار داشتند، علاقه مند گردیدند به حوزه ی درسی میرزا هاشم حاضر گردند و از پرتو اندیشه‌های وی در عرفان و حکمت برخوردار گردند. اعتدال در بحث‌ها و برهانی گردیدن مضامین ذوقی و مهم تر از آن تکیه بر منابع قرآنی و روایی در تشریح مفاهیم معنوی، رغبت و انگیزه ی فراگیران را برای این منظور افزایش می‌داد. همچنین تاکید بر این واقعیت که حکمت و فلسفه و پیمودن راه برهان و عرفان با شرع و موازین فقهی، نه تنها مخالفتی ندارد، بلکه این دو قلمرو می‌توانند مکمل هم باشند، حوزه ی درس میرزا را پر رونق ساخت، آن هم با حضور شاگردانی که در فقه و اصول و حدیث و سایر علوم نقلی به درجاتی دست یافته بودند. در میان تربیت یافتگان مکتب وی، دانش ورانی دیده می‌شوند که به درجه ی اجتهاد دست یافتند.

۶.۲ - تأسف میرزا هاشم به اکتفای حوزه نجف به علوم منقول

میرزا هاشم بر این وضع تاسف می‌خورد که حوزه پربار نجف اشرف به علوم منقول اکتفا کرده و حکمت و عرفان، تقریبا از آن دیار مقدس رخت بر بسته بود. از این رو زمینه‌ای را فراهم آورد که برخی شاگردانش پس از به دست آوردن توانایی‌های لازم در علوم برهانی و عرفانی و مسلح گردیدن به معارف ذوقی، عازم عتبات عراق گردند و در محافل پر برکت این سرزمین به تدریس و ترویج و نشر حکمت نظری بپردازند.

۶.۳ - میرزا هاشم مروج عرفان برمبنای برهان

در آن ایام تصور بسیاری از افراد این بود که کلاس‌های حکمت و عرفان، همان جلسات خلسه و سماع و رقص صوفیان است. و افرادی که در این محافل تربیت می‌شوند، خود را از قرآن و حدیث و شریعت اسلامی جدا می‌کنند و با جامعه و مسایل اجتماعی کاری ندارند و خود را تافته‌ای جدا بافته از مردم تلقی می‌کنند، اما میرزا هاشم و اقران او، در صدد بودند عرفانی را ترویج کنند که اولا بر مبانی برهانی و استدلالی استوار است و محتوایی منظم و انسجام یافته را به وجود می‌آورد، ثانیا از مزایای این نوع آموزه‌ها، یک نوع عرفان آمیخته با جامعه و سیاست به دست می‌آید.
از دیدگاه چنین معرفت ذوقی، کسی که درون را از آلودگی‌ها پاک می‌کند و خود را از باتلاق رذائل می‌رهاند، به باوری متکی بر ایمان و تقوا مسلح می‌گردد و با این وارستگی و پارسایی به میان مردم می‌آید تا آنان را ارشاد و هدایت کند و امر به معروف و نهی از منکر را ترویج کند، علاوه، ستم و بی عدالتی و هرگونه عداوت و تجاوز و تهاجم را مانعی بزرگ برای رشد معنوی مردم می‌داند. بنابراین خود را از مسایل سیاسی و اجتماعی جدا نمی‌بیند.
به عبارت دیگر عارف، طالب حق است و انسان حق جو، طلایه دار فداکاران و مجاهدان و مبارزان در برابر هرگونه باطل و جور است. اگر به کارنامه ی سیاسی و اجتماعی بسیاری از شاگردان میرزا هاشم و نیز تربیت یافتگان شاگردان او توجه کنیم ملاحظه می‌گردد این بزرگان که قله‌های حکمت و عرفان را طی کرده‌اند، در برابر ستم گران و جفاکاران خاموش نبوده‌اند. این مشرب عرفانی از طریق حکمای اربعه به میرزا هاشم و نظایر او انتقال یافت و آنان به شخصیت‌های معاصر منتقل کردند.




۷.۱ - میرزا احمد آشتیانی

وی که در بیت فقاهت تربیت یافته بود، پس از درک محضر میرزا هاشم و میرزا حسن کرمانشاهی و شهاب نیریزی، به عتبات عراق رفت و در حوزه ی نجف به مقام اجتهاد نایل آمد و در همان جا تدریس حکمت و فلسفه همت گماشت. همان موقع علامه طباطبایی در درس او شرکت می‌کرد، او تدریس علوم عقلی را پس از بازگشت به ایران ادامه داد.
[۵۸] دانشمندان و مشاهیر حرم حضرت عبدالعظیم و شهر ری، جاول، ص۱۲۲.
وی الهیات اسفار، مفتاح الغیب قونوی، تمهید القواعد ابن ترکه را در خدمت میرزا هاشم خواند.
[۵۹] شرح مقدمه قیصری، ص۹۳.
سید جلال الدین آشتیانی گفته است:
«بهترین و کامل‌ترین نسخه‌های تمهید القواعد از آن استاد محقق و حکیم متاله میرزا احمد آشتیانی است که با خط عالی و کمال دقت، زمان قرائت رساله نزد استادش مرحوم اشکوری، از روی نسخه ی اصلی تصحیح کرده است.».
[۶۰] مقدمه تمهید القواعد، سید جلال الدین آشتیانی، ص۱۰.

میرزا احمد، کوچک‌ترین فرزند مرحوم آیت‌الله العظمی میرزا محمد حسن آشتیانی مجتهد نامدار عصر قاجار است.
[۶۱] مقدمه تمهید القواعد، سید جلال الدین آشتیانی، ص۴.


۷.۲ - میرزا محمود آشتیانی

این فقیه اصول و حکیم ربانی فرزند آیت الله شیخ مرتضی آشتیانی و نواده ی میرزای آشتیانی بزرگ است که پس از فراگیری فقه و اصول نزد والد بزرگوارش، به محضر میرزا هاشم اشکوری شتافت و حکمت و عرفان را نزدش آموخت. سپس به عتبات عراق رهسپار گردید و حوزه ی درسی میرزای نایینی و آقا ضیاء الدین عراقی را درک کرد و به مقام اجتهاد نایل گشت. میرزا محمود را اعلم بیت آشتیانی معرفی کرده‌اند.
[۶۲] شمیم روحانی، مهدی سلیمانی آشتیانی، ص۱۶۴_ ۱۶۳.
[۶۳] رسایل سبزواری، سید جلال الدین آشتیانی، ص۱۰۶.
[۶۴] نامواره ی امین، مقاله خاندان آشتیانی، ص۵۶۵.


۷.۳ - میرزا مهدی آشتیانی

وی از اساتید مسلم و متبحر معاصر است. پدرش میرزا جعفر از شاگردان صهبای قمشه ای و مادرش دختر میرزا محمد حسن آشتیانی بود. او پس از فراگیری حکمت و عرفان از محضر میرزا حسن کرمانشاهی و میرزا هاشم اشکوری، خود به تدریس فلسفه و معارف ذوقی روی آورد. مدتی کوتاه در قم نیز به تربیت طلاب مشغول بود. شهید مطهری از دانش وی در قم بهره مند شد.
این شخصیت نیز برای فراگیری علوم منقول در سطح عالی به عراق رفت و از درس میرزای نایینی و سید ابوالحسن اصفهانی و آقا سید محمد کاظم یزدی استفاده کرد و به مدت یک سال در نجف علوم عقلی و نقلی تدریس می‌کرد.
میرزا مهدی در مباحث توحیدی که آن‌ها را در کتاب اساس التوحید آورده است، با استاد خود میرزا هاشم اشکوری بحث‌های زیادی داشته است.
[۶۵] خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۱۸.
[۶۶] اختران فروزان ری و تهران، ص۱۷۸.
[۶۷] مقدمه تمهید القواعد، سید جلال الدین آشتیانی، ص۹۷.


۷.۴ - علامه میرزا ابوالحسن شعرانی

فرزند حاج شیخ محمد بود. کتب متداول حوزوی را نزد پدر و دیگر علمای تهران فرا گرفت. در سال ۱۳۴۶ قمری به نجف اشرف رفت. بیش از همه، در درس محدث فاضل و متقی سید ابوتراب خوانساری شرکت کرد. او، محضر میرزا محمود کهکی قمی ، میرزا طاهر تنکابنی ، میرزا هاشم اشکوری، میرزا مسیح طالقانی، حکیم هیدجی، میرزا علی اکبر یزدی را درک کرد و خود شاگردانی چون آیات محترم میرزا هاشم آملی، عبدالله جوادی آملی ، حسن زاده آملی، سید رضی شیرازی ، ... از پرتوهای پرفروغ خود برخوردار ساخت.
از او تالیفات متعددی در مسایل فقهی، روایات سیره، تاریخ، حکمت، عرفان، ریاضی ، هیئت و نجوم ، به یادگار مانده است.
[۶۸] نور علم، ش ۵۱_ ۵۰.
[۶۹] سید ابوالحسن مطلبی، منظومه معرفت از نگارنده، ص۵۴_ ۴۹.
[۷۰] چهره درخشان، دکتر قوامی، ص۸.
[۷۱] منتخب معجم الحکماء، ص۱۸۳.


۷.۵ - شیخ محمد حسین فاضل تونی

وی از مشاهیر مدرسان حکمت در عصر اخیر بود. رساله‌ای در الهیات دارد که در مقدمه اش می‌نویسد، شاگرد میرزا جهانگیرخان قشقایی و حکیم اشکوری بوده است. برخی منابع یادآور گردیده‌اند، مدت یازده سال در اصفهان مشغول دانش اندوزی بود و بعد به تهران مهاجرت کرد.
چون شنید میرزا هاشم مدرس معقول مدرسه ی سپهسالار جدید به تدریس شرح مفتاح الغیب شروع کرده است، به جلسه ی درسش حضور یافت، همین که مرحوم اشکوری به تدریس اسفار پرداخت، فاضل تونی با این که بخش اعظمش را نزد میرزا جهانگیرخان خوانده بود، مجددا به فراگیری آن نزد وی اهتمام ورزید. در درس فصوص‌الحکم این عارف زاهد هم حضور می‌یافت. بعد از ظهرها هم به طور خصوصی در خدمت ایشان به تحصیل تمهید القواعد می پرداخت. هوش و حافظه ی شگفت و اشتیاق کامل نسبت به علم و معارف، به همراه ملازمت اساتید طراز اول، همه، دست به دست هم داد و موجب شد وی استادی کامل و عالمی کارامد و مسلط گردد. استادانی مانند جوادی آملی، حسن زاده آملی ، محضر این حکیم عارف و ادیب فاضل را درک کرده‌اند.
فاضل تونی بعد از تاسیس دانشگاه، سال‌ها در دانشکده ی ادبیات و دانشکده معقول و منقول تدریس می‌کرد.
[۷۲] در آسمان معرفت، حسن حسن زاده آملی، چاپ ششم، قم، تشیع، ۱۳۸۱، ص۳۶۲.
[۷۳] در آسمان معرفت، حسن حسن زاده آملی، ص۳۶۸.
[۷۴] هزار و یک کلمه، ج۳، ص۳۲.
[۷۵] منظومه معرفت، ص۷۷_ ۷۶.
[۷۶] خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۲۰.


۷.۶ - آیت‌الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی

فرزند حجة الاسلام و المسلمین سید میرزا خلیل، مقدمات و بخشی از سطح حوزه را در قزوین فرا گرفت. در تهران فقه و اصول را از شیخ عبدالنبی نوری و سید محمد تنکابنی آموخت. در مقدمه ی کتاب رجعت و معراج آن فقیه حکیم آمده است که حکمت و عرفان را از میرزا هاشم اشکوری و میرزا حسن کرمانشاهی و حکیم هیدجی آموخت. در زمان مرجعیت آیت‌الله بروجردی به قم آمد و مدتی کوتاه، حوزه ی درس تشکیل داد، اما عمده ی تدریس وی در تهران بود. یک دوره درس فقه و اصول را در مسجد جامع آیت شهر دایر کرد و هم زمان برای اهل فضل به تدریس فلسفه و عرفان پرداخت:
امام خمینی ، سید جلال الدین آشتیانی، حاج میرزا محمد ثقفی (پدر همسر امام)، علامه حسن زاده آملی، دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی،... محضرش را درک کرده‌اند.
[۷۷] مجموعه رسایل و مقالات فلسفی علامه رفیعی قزوینی، مقدمه غلامحسین رضا نژاد.
[۷۸] استادان امام، محمد قاسم بهجت، ص۱۸۰.


۷.۷ - آیت‌الله حاج آقا حسین قمی

شرح زندگی این فقیه مجاهد در گلشن ابرار و مجموعه ی دیدار با ابرار آمده است.
[۷۹] گلشن ابرار، ج۲، ص۵۹۴_۶۰۵.

آیت‌الله میرزا محمد علی شاه آبادی .
[۸۰] زندگینامه وی در گلشن ابرار، ج۲، ص۶۰۶ – ۶۱۱.

میرزا محمد تقی آملی .
این فقیه محقق و عالم مفسر، فرزند فقیه فرزانه آیت‌الله شیخ محمد آملی از علمای همراه و همگام با شیخ فضل الله نوری و شیخ عبدالنبی نوری بود. وی در تهران ضمن تحصیل منقول از جمله فقه و اصول، به حکمت و عرفان علاقه مند گردید و در این عرصه، محضر حکمایی مانند میرزا حسن کرمانشاهی و میرزا هاشم رشتی (اشکوری) را درک کرد. آن گاه عازم نجف اشرف گردید و به مدت چهارده سال از محضر آیات عظام نایینی، فیروزآبادی، خوانساری، آقا ضیاءالدین عراقی ، میرزا محمد حسین اصفهانی ،... بهره مند بود. سپس به ایران بازگشت و مدت چهل سال در تهران به تبلیغ ، تدریس، تالیف، اقامه ی نماز جماعت پرداخت. علامه حسن زاده که از پرتو اندیشه وی استفاده کرد آملی را جامع معقول و منقول معرفی کرده است. استاد جوادی آملی می‌گوید: بسیاری از مشکلات شرح منظومه را در محضر ایشان حل می‌کردم.
[۸۱] فرزانگان مازندران، ص۲۳_ ۲۲.
[۸۲] رسایل سبزواری، ص۱۰۷.
[۸۳] در جست وجوی استاد، صادق حسن زاده، چاپ اول، قم، ۱۳۸۰، ص۲۱_ ۱۹.


۷.۸ - آیت‌الله شیخ عبدالحسین رشتی

فرزند آیت‌الله شیخ عیسی رشتی است. مقدمات و سطح علوم حوزوی را در رشت آموخت. در جوانی به تهران رفت. به مدت ده سال نزد مجتهدانی مانند میرزا محمد حسن آشتیانی و حکمای این شهر از جمله میرزا هاشم اشکوری، معقول و منقول را فرا گرفت و خود مدتی در مدرسه ی صدر تهران به تدریس پرداخت. آن گاه به نجف رفت و محضر بزرگانی مانند آخوند خراسانی و سید محمدکاظم یزدی و شیخ الشریعه اصفهانی، تحصیلات را پی گرفت و به اجتهاد دست یافت و در میان اقران به رژف نگری و دقت نظر شهرت یافت و بر کفایة الاصول آخوند خراسانی شرح نوشت.
وی در حوزه ی نجف کوشید حکمت و عرفان را از انزوا بیرون آورد. مدت ۲۰ سال به تدریس حکمت و سایر علوم اسلامی پرداخت. صدها جوینده دانش از کشورهای اسلامی در حوزه اش شرکت می‌کردند و اشخاصی در محضرش تربیت گردیدند که خود در آینده در زمره ی مراجع تقلید شیعیان گردیدند. او آثار علمی متعدد در فقه، اصول، فلسفه، عرفان حدیث، تاریخ، ادبیات دارد.
[۸۴] سیمای رشت، محمدرضا صدر سماک امانی، ص۱۳۰_۱۲۸.
[۸۵] جرعه‌ای از اقیانوس، ص۳۶۹.


۷.۹ - آقا بزرگ حکیم

محمدتقی میرزا عسگری معروف به آقا بزرگ حکیم فرزند حاج میرزا ذبیح الله و نواده ی میرزا مهدی شهید، دروس مقدماتی را نزد پدر و ملاغلامحسین شیخ الاسلام و آقا شیخ موسی منطقی در مدرسه ی سلیمان خان مشهد فرا گرفت. فقه و اصول را از حاج میرزا محمدباقر شفتی و میرزا محمد سروقدیرضوی استفاده کرد. بخش‌هایی از معقول را هم در محفل پربار میرزا محمدخادم باشی دوره دید.
برای ادامه ی تحصیل به تهران رفت. مدتی در حلقه درس حکیم نامور جلوه زواره‌ای و میرزا هاشم اشکوری گیلانی و نیز میرزا حسن کرمانشاهی شرکت کرد.
آقا بزرگ هم زمان با اوجگیری قیام مشروطه، به عراق هجرت کرد و در بیت آخوند خراسانی وارد گردید و مورد اکرام وی قرار گرفت و از روز بعد، در درس وی حضور یافت.
در سال ۱۲۹۲ شمسی به مشهد بازگشت و تا زمان رحلت یعنی حدود ۲۳ سال، در منزل خود، فلسفه، منطق، فقه ، کلام تدریس کرد. او برای ترویج حکمت و عرفان در حوزه ی این شهر مقدس اهتمام ورزید. شخصیت‌های مانند حاج آقا حسین قمی، آقا میرزا محمد آقازاده (فرزند آخوند خراسانی)، سید محمدتقی مدرس رضوی، حکیم الهی قمشهای، حاج شیخ مجتبی قزوینی، شیخ غلامحسین محامی بادکوبه‌ای، حاج شیخ سیف الله ایسی ، ... از شاگردان مشهور او هستند.
[۸۶] گنجینه ی دانشمندان، محمد شریف رازی، ج۷، ص۱۳۴_ ۱۳۵.
[۸۷] ضمیمه تاریخ علمای خراسان، ص۲۴۶.
[۸۸] دانشوران خراسان، مجله نگاه حوزه، ش ۳.


۷.۱۰ - آیت‌الله سید حسین بادکوبه‌ای

بادکوبه‌ای متولد ۱۲۹۳ قمری در آبادی خود دلاناز توابع بادکوبه است. پس از تحصیل مقدمات به تهران آمد و ریاضیات را نزد میرزای جلوه آموخت. حکمت و عرفان را از حوزه ی درسی میرزا هاشم اشکوری و میرزا حسن کرمانشاهی استفاده کرد. سپس راهی نجف اشرف گردید و در حوزه ی آخوند خراسانی و شیخ محمد حسن مامقانی، به تکمیل علوم عقلی اهتمام ورزید.
وی در آن دیار مقدس، در علوم عقلی و نقلی شهرت یافت و به همراه حاجشیخ محمد حسین غروی اصفهانی در حوزه ی این شهر به تدریس حکمت و عرفان اقدام کرد.
او را از مفاخر علمای معاصر، آراسته به خصال نیکو معرفی کرده‌اند.
آیت الله محمدتقی آملی و سید محمد حسن قاضی الهی طباطبایی از این استادشان به تجلیل و تعظیم نام برده‌اند. علامه طباطبایی گفته است، در فلسفه، به درس حکیم معروف آقا سید حسین بادکوبه ای راه یافتیم و مدت شش سال نزد وی منظومه ی سبزواری، اسفار و مشاعر ملاصدرا، دوره ی شفای ابوعلی سینا ، کتاب اثولوجیا، تمهید القواعد ابن ترکه و اخلاق ابن مسکویه را خواندم و از فرط عنایتی که به این جانب داشت، مرا با طرز تفکر برهانی و معارف ذوقی آشنا ساخت و تشویقم کرد که به فراگیری ریاضیات بپردازم که چنین کردم.
[۸۹] کاروان علوم و عرفان، ج۲، ص۷۲_ ۷۱.
[۹۰] خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۱۵.
[۹۱] در آسمان معرفت، ص۲۰_ ۸۵.


۷.۱۱ - آیت‌الله حاجسید مرتضی مرتضوی لنگرودی

سید مرتضی فرزند سید حسین است. مقدمات و سطح را در مدارس لنگرود و رشت و قزوین خواند. از آن جا به تهران رفت. فقه و اصول را از محضر سید محمد تنکابنی و شیخ محمدرضا نوری بهره برد. در حکمت و عرفان حوزه ی درسی میرزا هاشم اشکوری و میرزا حسن کرمانشاهی را غنیمت شمرد. در سال ۱۳۳۸ قمری به نجف اشرف عزیمت کرد. سال‌ها از خرمن دانش ورانی مانند آیات عظام نایینی، سید ابوالحسن اصفهانی ، ضیاء الدین عراقی (اراکی) خوشه چینی کرد تا به قله ی اجتهاد رسید و خود در حوزه ی نجف به تدریس پرداخت.
در سال ۱۳۶۱ به تهران بازگشت و مدت ده سال در تهران به ارشاد مردم و تربیت طلاب و فعالیت‌های تبلیغی و فرهنگی مشغول بود. سپس به قم مهاجرت کرد و در این شهر حوزه ی درسی تشکیل داد. عده‌ای از فضلا به محضرش شتافتند تا از پرتوهای اندیشه اش برخوردار گردند، با رحلت آیت‌الله بروجردی جمعی از مردم ایشان را مرجع تقلید خود قرار دادند. او تالیفاتی در اصول فقه و مباحث فقهی و کلامی به روش استدلالی و با تاثیر پذیری از حکمت و علوم عقلی دارد.
[۹۲] آثار الحجه، محمد شریف رازی، ج۲، ص۷۴.
[۹۳] گنجینه ی دانشمندان، ج۲، ص۲۴۸، بزرگان تنکابن، ص۳۳۳_ ۳۳۱.
[۹۴] سیمای لنگرود، ص۱۶۹_ ۱۶۸.
[۹۵] آشنای عرشیان، از نگارنده، ص۹۳.
[۹۶] مجله حوزه، ش ۵۵، ص۶۰.


۷.۱۲ - علامه سید محمد کاظم عصار

فرزند سید محمد خراسانی و مشهور به عصار است. شرح لمعه، قوانین، رسایل، مکاسب را نزد پدر دانشمند خود قرائت کرد. در هجده سالگی به اصفهان رفت. سه سال نزد آخوند کاشی و میرزا جهانگیرخان قشقایی به تحصیل حکمت پرداخت. بعد به تهران آمد و فراگیری فلسفه و عرفان را نزد حکمای وقت ادامه داد. او موفق گردید به دوره ی دوم و سوم درس عرفان استاد بزرگ عصر، میرزا هاشم اشکوری راه یابد. وی الهیات اسفار، شرح فصوص‌الحکم، تمهید القواعد ابن ترکه، الهیات و طبیعیات شفای شیخ الرئیس را نزد فیلسوف فرزانه آقا میرزا حسن کرمانشاهی و بخش‌های دیگری از اسفار را در محضر شهاب الدین نیریزی شاگردی کرد.
عصار به دلیل استعداد ذاتی، هوش سرشار، درک کم نظیر کوشش مداوم، اشتیاق به علوم، در زمره ی یکی از برجسته‌ترین مدرسان علوم عقلی به شمار آمد.
سطوح عالی حساب، هندسه، حکمت، عرفان اعم از فلسفه اشراق ، مشاء و حکمت متعالیه را تدریس می‌کرد. بعد از مدتی توقف در برخی کشورهای اروپایی، خصوص فرانسه، برای تکمیل علوم نقلی عازم عتبات عراق گردید.
مدت ۱۴ سال در حوزه نجف به تحصیل و تدریس مشغول بود. او هم کوشید علوم عقلی را در این سرزمین رواج دهد. سپس به تهران آمد و در علوم و فنون گوناگون تدریس کرد. گرم‌ترین حوزه‌های معقول و منقول را اداره می‌کرد. او در دانشگاه تهران، دانشکده ی معقول و منقول و ادبیات نیز علوم متداول را درس می‌داد.
[۹۷] اختران فروزان ری و تهران، ص۲۴۵_ ۲۴۴.
[۹۸] خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۲۰.
[۹۹] رسایل سبزواری، مقدمه مصحح، ص۲۰۴.
[۱۰۰] منتخب معجم الحکماء، ص۱۶۲.
[۱۰۱] مجموعه آثار عصار، مقدمه ی استاد سید جلال الدین آشتیانی.


۷.۱۳ - آیت‌الله حاج شیخ مهدی امامی مازندرانی

وی در ۱۳۰۲ قمری در امیر کلای بابلبه دنیا آمد، مقدمات را در حوزه ی بابل خواند. آن گاه راهی تهران گردید و در محضر بزرگانی مانند شیخ فضل الله نوری، آقا سید علی اکبر لاهیجانی، آخوند ملا محمد (صاحب شرح بر شمسیه) زانوی ادب بر زمین سایید و مقداری از سطوح عالی و چند سالی از درس خارج فقه و اصول آن بزرگواران استفاده کرد. این توفیق را به دست آورد که در حوزه ی تهران در علوم عقلی و ذوقی از محضر هاشم رشتی استفاده کند.
سپس راهی عتبات عراق گردید و از خرمن پرفیض بزرگانی مانند حضرات آیات آخوند خراسانی، آقا سید محمد کاظم یزدی، شیخ عبدالله مازندرانی، شیخ الشریعه اصفهانی، بهره‌های فراوان برد و به مقام رفیع اجتهاد دست یافت.
وی بعد از چند سال اقامت در وطن سال ۱۳۴۸ قمری به قم آمد و به تدریس دروس عالی در فقه و اصول، تفسیر قرآن ، حکمت عملی و نظری پرداخت. شاگردان زیادی در محفل علمی او گرد آمدند.
آیت الله امامی مازندرانی در ردیف مدرسین بلند پایه ی حوزه ی قم به شمار آمد. امام خمینی به وی ارادت ویژه‌ای داشت. بارها زهد، ساده زیستی، قناعت ، وارستگی او را ستوده است.
وی در بیان حقایق و دفاع از ارزش‌های اسلامی از هیچ کس و چیزی پروا نداشت. در برابر تهاجم فرهنگی و توطئه کشف حجاب رضا خان مقاومت کرد و حرکت این دیکتاتور را تقبیح کرد.
[۱۰۲] جرعه‌ای از اقیانوس، ص۷۴.
[۱۰۳] جرعه‌ای از اقیانوس، ص۲۲۷.
[۱۰۴] فرزانگان بابل، ص۲۴۰_ ۲۳۰.
[۱۰۵] منتخب معجم الحکماء، ص۱۰۵_ ۱۰۴.
[۱۰۶] شهاب شریعت، ص۱۷۱.
[۱۰۷] میراث ماندگار، ج۲، ص۹۸.
[۱۰۸] شرح مقدمه قیصری، ص۹۴.





۸.۱ - آیت‌الله حاجشیخ محمد خندق آبادی

فرزند حاج شیخ احمد است. از علمای برجسته و مهذب تهران بود. مقام علم وعمل و فضل و کمال بالایی داشت. وی معقول را نزد میرزا هاشم اشکوری و میرزا حسن کرمانشاهی آموخت. فقه و اصول را از محضر آیت‌الله حاج محمد آملی کسب کرد. خود به تدریس و تبلیغ و ترویج دین روی آورد تا آن که در صفر ۱۳۵۴ قمری به سرای جاوید شتافت و پیکرش در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی شهر ری دفن گردید.
سه فرزندش به نام‌های خلیل، محمد جواد، محمدحسین در زمره ی علما و روحانیت بودند.
[۱۰۹] اختران فروزان، ری و تهران، ص۳۷۸_ ۳۷۷.


۸.۲ - فضل الله آشتیانی

فضل الله صادقی مشهور به آشتیانی بعد از تحصیل مقدمات، به حوزه ی درس میرزا محمدحسن آشتیانی راه یافت و به کسب منقول پرداخت. او توفیق یافت در حکمت و عرفان محضر حکیم جلوه ی زواره‌ای، میرزا حسن کرمانشاهی، میرزا هاشم را درک کند. مقداری از تعلیقات استادش، اشکوری، در میان تعلقیات و حواشی او دیده می‌شود. گاه که میرزا مهدی آشتیانی به مسافرت می‌رفت و یا از تدریس به دلیل کسالت معذور بود، با اصرار آن حکیم به تدریس معقول در مدرسه ی سپهسالار قدیم می‌پرداخت.
[۱۱۰] دائرة المعارف تشیع، جاول، ص۱۱۶.
[۱۱۱] الشواهد الربوبیه، مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، ص۱۳۲.


۸.۳ - سید علی اکبر طباطبایی


سید علی اکبر طباطبایی فرزند آقا سید محمد صادق طباطبایی است. از شاگردان جلوه و آقا محمد رضا صهبای قمشه ای است. به درس آقا میرزا هاشم اشکوری در عرفان حاضر گردید. حواشی استادانش به انضمام رسایل متعدد در حکمت و مباحث عرفانی، به خط وی در کتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود است.
[۱۱۲] مقدمه تمهید القواعد، ص۲۹_ ۲۸.


۸.۴ - شریعت سنگلجی

فرزند شیخ محمد حسن است. پدرش عموی شیخ فضل الله نوری بود. مقدمات علوم دینی را نزد پدر و دیگر استادان در مدرسه ی میرزا زکی در کوی سنگلج خواند. دنباله ی علوم منقول را از محضر شیخ عبدالنبی نوری و شیخ علی نوری و شیخ فضل الله نوری استفاده کرد. در حکمت، حوزه ی درسی میرزا حسن کرمانشاهی و در عرفان، درس فقه میرزا هاشم اشکوری را درک کرد. آن گاه برای تکمیل آموخته‌ها به نجف اشرف رفت. از دروس فقه و اصول آقا ضیاء الدین عراقی و سید ابوالحسن اصفهانی بهره برد. از سال ۱۳۴۰ قمری که به ایران بازگشت، به وعظ و تبلیغ مشغول شد. وی نگرشی ویژه داشت. و به گمان خود، با خرافات مبارزه می‌کرد، ولی در برنامه هایش نوعی سلفی گری و وهابی زدگی دیده می‌شد. کتاب کلید فهم قرآن به قلم وی نمونه‌ای از سب و سلیقه تفسیری اوست.
او با شعائر شیعه به مبارزه برخاست و رجعت را انکار کرد، امام خمینی در کتاب کشف الاسرار بر افکار و اندیشه هایش انتقاداتی دارد. شریعت سنگلجی با رضاخان ارتباط خوبی داشت و در زمان اختناق شدیدی که این دیکتاتور برای علمای شیعه به وجود آورده بود، او به راحتی و آزادانه به فعالیت‌های تبلیغی مشغول بود.
[۱۱۳] هفتاد سال خاطره، سید حسین بدلا، ص۲۰۶_ ۲۰۵.
[۱۱۴] زندگی نامه رجال و مشاهیر ایران، ج۴.
[۱۱۵] دانشنامه قرآن و قرآن پژوهشی، به کوشش بهاء الدین خرمشاهی، ج۲، ص۱۳۰۱_ ۱۳۰۰.
[۱۱۶] جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی سیاسی ایران، رسول جعفریان، ص۸۸۵_ ۸۸۱.


۸.۵ - میرزا علی نقی مجتهد سلیمانی

فرزند میرزا محمد بن سلیمان تنکابنی، صاحب قصص‌العلماء است. این عالم فاضل و فقیه فرزانه، مقدمات را نزد پدر و ملاعلی فاضل مرجانی تحصیل کرد، سپس عازم تهران گردید و فقه و اصول را نزد ملا عبدالرسول، شیخ علی نوری، میرزا محمدحسن آشتیانی آموخت. مدارج عالی این رشته را در نجف تکمیل کرد.
او در حکمت و معرفت‌های ذوقی، از شاگردان مهم میرزا هاشم اشکوری است.
وی در تنکابن به فعالیت‌های تبلیغی و حل و فصل امور شرعی و مشکلات اجتماعی مردم پرداخت و در همین شهر وفات یافت و دفن گردید.
[۱۱۷] بزرگان تنکابن، ص۱۷۸_ ۱۷۷.
[۱۱۸] تربت پاکان قم، جسوم، ص۱۵۴۷_ ۱۵۴۶.


۸.۶ - محمد باقر شریعتمدار

در سلیمان آباد تنکابن متولد گردید. مقدمات را در مدرسه ی علمیه ی زادگاهش فرا گرفت. آن گاه برای ادامه ی تحصیل به تهران عزیمت کرد. منقول را از میرزای آشتیانی و شیخ علی نوری آموخت. در فلسفه و عرفان شاگرد میرزا هاشم اشکوری بود. در نجف اشرف از بحث‌های آخوند خراسانی استفاده کرد، سپس به ایران بازگشت و در قزوین و تنکابن، تلاش‌های ترویجی و آموزشی ارزنده‌ای انجام داد.
[۱۱۹] بزرگان تنکابن، ص۲۱۴.


۸.۷ - حاج شیخ زین العابدین سرخه‌ای

فرزند عالم جلیل حاج شیخ حسین سرخه ای است، از مشاهیر علما و مجتهدان تهران بود در ۱۴ ذی حجه ۱۳۰۷ در تهران به دنیا آمد. مقدمات و ادبیات و سطوح را خدمت مرحوم والد و حاج شیخ باقر معزالدوله ای و میرزا مسیح طالقانی خواند. در منطق و حکمت الهی نزد میرزا هاشم اشکوری شاگردی کرد. مدتی نیز در مشهد از دروس و بحث‌های آیت‌الله زاده کفایی و حاجی فاضل استفاده کرد. در شهر سامرا محضر آیت‌الله میرزا محمدتقی شیرازی را درک کرد.
آن گاه به تهران آمد و در محله ی امامزاده یحیی به ترویج مذهب و نشر معارف اسلامی همت گمارد. رضا خان محوطه ی امامزاده مذکور را ویران و به مدرسه‌ای دخترانه تبدیل کرد. وی به تجدید بنای این مکان زیارتی پرداخت. او در سال ۱۳۹۰ قمری رحلت کرد و در جوار امامزاده یحیی دفن گردید.
[۱۲۰] اختران فروزان ری و تهران، ص۴۳۸_ ۴۳۷.
[۱۲۱] منتخب معجم الحکماء، ص۱۹۳.


۸.۸ - میرزا ابراهیم مسعودی قمی

وی تا سن جوانی در قم مشغول تحصیل زبان و ادبیات عربی و فارسی بود. در بیست سالگی به تهران رفت و حکمت و عرفان را در خدمت میرزا هاشم اشکوری و میرزا محمود قمی و میرزا علی اکبر حکمی یزدی شاگردی کرد. در فقه اصول شاگرد سید عبدالکریم لاهیجی و سایر علمای منقول تهران بود. استادش در هیئت و نجوم حاج میرزا مهدی گلستانه بود. وی از سال ۱۳۱۸ قمری در مدارس علمیه ی تهران مشغول تدریس گردید.
او در زمره ی مشروطه ،،،،،،خواهان بود. در سال ۱۳۲۵ قمری بعد از آن که مجلس شورا ملی توسط محمدعلی شاه به توپ بسته شد، مرحوم مسعودی که مؤسس انجمن اتحادیه ی طلاب بود، تحت تعقیب سیاسی قرار گرفت.
او به فعالیت‌های آموزشی مشغول شد و هنگامی که جمهوری آذربایجان قیام کرد مسعودی با نوشتن مقالاتی، مردم را علیه استبداد برانگیخت. به همین دلیل دستگیر و به بادکوبه تبعید شد، ولی وی از آن جا به ترکیه گریخت و در استانبول مبارزات خویش را ادامه داد.
چون زمینه ی خلع محمدعلی شاه فراهم آمد، به رشت رفت و همراه مجاهدین آزادیخواه به قزوین آمد. آنان این شهر را فتح کردند. او به استانبول بازگشت و عده‌ای از دوستان خود را وادار ساخت به نجف بروند و تلگرافی از مراجع وقت مبنی بر عزل محمدعلی شاه قاجار به تهران مخابره کنند. بانفح تهران، به ایران آمد و دوره ی دوم مجلس شورای ملی از سوی مردم قم انتخاب گردید. او در سال ۱۳۶۵ قمری به سرای باقی کوچید.
[۱۲۲] گنجینه ی دانشوران، احمد رحیم، ص۲۰۹_ ۲۰۴.
[۱۲۳] منتخب معجم الحکماء، ص۱۸۳.


۸.۹ - میر سید محمد فاطمی قمی

وی حکمت و عرفان را از محضر میرزا حسن کرمانشاهی، میرزا هاشم اشکوری، آقاشیخ علی نوری آموخت. استاد ریاضی او میرزا ابراهیم حکمی زنجانی بود. او پس از رسیدن به کمالاتی در معقول و منقول در مدرسه ی سید نصرالدین تهران به تدریس روی آورد. شاگردانی دانش ور تربیت کرد. حاج میرزا ابوالفضل نجم آبادی (۱۳۱۷-۱۳۸۵ قمری) فرزند علامه شیخ محمد تقی و نوه ی آیت‌الله شیخ هادی نجم آبادی از شاگردان است که خود مدرس سطوح فقه و اصول و شرح منظومه در مدرسه ی شهید مطهری کنونی بود.
[۱۲۴] جرعه‌ای از اقیانوس، ص۳۶۹.
[۱۲۵] تاریخ حکما و عرفا، ص۷۴.
[۱۲۶] تربت پاکان قم، جاول، ص۲۵۴.


۸.۱۰ - علی نقی شکوهی

مشهور به شمس الدین، فرزند رضاقلی است. از مدرسان برجسته ی نهج البلاغه ، منطق، فلسفه، کلام اسلامی بود. متولد شکوه از توابع قفقاز در سال ۱۲۹۲ قمری است. وی پس از نشو و نما و تحصیل مقدمات، به مشهد رفت و در مدرسه ی میرزا جعفر نزد شیخ عبدالمجید انگجی، شیخ عبدالرحیم بادکوبی، سید جعفر شهرستانی، فاضل خراسانی، سید عباس شاهرودی، میرزا حبیب الله خراسانی درس خواند.
در تهران، محضر حکیم جلوه و میرزا هاشم اشکوری را درک کرد. آن گاه به نجف رفت و او حوزه ی درسی شیخ الشریعه اصفهانی و دیگر بزرگان این شهر مقدس بهره برد.
در سال ۱۳۶۸ قمری به سرای باقی شتافت. پیکرش در وادی السلام نجف دفن شد.
[۱۲۷] منتخب معجم الحکماء، ص۱۳۵_ ۱۳۴.


۸.۱۱ - حسن بن علی تهرانی

میرزا حسن شرف الملک فلسفی فرزند علی بن عبدالله زنوزی حکیم از شاگردان مشهور میرزا هاشم اشکوری، متوفای به سال ۱۳۲۰ شمسی و مدفون در امامزاده عبدالله شهر ری است.
[۱۲۸] منتخب معجم الحکماء، ص۱۳۲.



شهید آیت‌الله مطهری که حکمای اسلامی را از آغاز تا کنون به لحاظ تقدیم تاریخی به سی و سه طبقه تقسیم کرده است، میرزا هاشم را نخستین حکیم عارف در طبقه سی و یکم از فلاسفه معرفی کرده و افزوده است: «او موفق گردید میراث فکری و علمی حکیمان اربعه تهران را به طبقات بعدی انتقال دهد.» . پس آن شهید مهارت و احاطه اشکوری را در کاربردی کردن مبانی عرفان نظری مورد توجه قرار داده است.
[۱۲۹] خدمات، متقابل اسلام وایران، ص۶۰۹.

استاد محقق مرحوم سید جلال الدین آشتیانی در آثار خویش، هر کجا از این عارف زاهد به میان آورده است، او را شخصیتی برجسته و والا در نشر و ترویج و گسترش عرفان نظری و برهانی کردن معارف ذوقی دانسته است. او می‌نویسد: «مرحوم عارف نامدار آقا میرزا هاشم رشتی، از اکابر عرفا و حکمای ایران در عصر قاجار و یکی از اعلام فن حکمت و معرفت به شمار می‌رود. آقا میرزا هاشم از تلامیذ، درجه ی اول خاتم العرفاء و قدوة الاولیاء و افضل المتاخرین آقا محمدرضا قمشه ای است که از محضر حکیم نامدار آقا علی حکیم نیز استفاده کرده است. حواشی آقا میرزا هاشم بر مصباح الانس و فصوص، در استواری مطالب و متانت و استحکام کلمات، نظیر آثار محققان از عرفای اتباع و تلامیذ ابن عربی و غوث اعظم است.
[۱۳۰] مجموعه آثار عصار، ص۳.


۹.۱ - عرفان ترویجی میرزا هاشم

میرزا هاشم، مروج و مدرس عرفانی بود که منشا آن قرآن کریم ، سنت رسول اکرم و اخبار معتبر از ائمه هدا، علیهم السلام، است. تاکید می‌کرد از برکات تعالیم قرآنی و روایی، عرفای بزرگی به وجود آورند و پژوهش‌های ژرف در مباحث الهی و نظری و حکمت عملی از خود به یادگار نهادند. اهم اهتمام این حکیم عارف در برهانی کردن و تبویب و آموزشی کردن متون عرفانی به عنوان شاخه‌ای از معارف ناب اسلامی بود. او به جنبه‌های اجتماعی و فرقه‌ای و مشرب‌های صوفیان کاری نداشت. عرفان از دیدگاه وی دو بخش دارد: نظری و عملی، در بخش نخست عرفان شاخه‌ای از معارف ناب اسلامی است. در بخش نخست عرفان می‌کوشد هستی را به شیوه ی خاص خودش تفسیر کند. در دومین بخش روابط و وظایف انسان با خودش و خدا و جهان بیان می‌گردد. به سالک این مسیر آموزش داده می‌شود که برای رسیدن به کمال، از کجا باید آغاز کند و چه منازلی را به ترتیب طی کند. البته گذرانیدن این مسیر که با خطرات و آفت‌هایی توام است، باید با نظارت و اشراف یک انسان کامل صورت گیرد. در غیر این صورت خطر گمراهی وجود دارد. قبل از آن که عقل و اندیشه برای این رویش معنوی و شکوفایی ملکوتی کار ساز باشد، تهذیب نفس و تزکیه درون زودتر روندۀ این طریق را به مقصد می‌رساند.
[۱۳۱] رسایل سبزواری، مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، ص۴۸.
[۱۳۲] رسایل سبزواری، مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، ص۸۹.
[۱۳۳] رسایل سبزواری، مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، ص۱۸۹.
[۱۳۴] رسایل سبزواری، مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، ص۲۰۱.
[۱۳۵] خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۳۰_ ۶۳۱.

میرزا هاشم همچون علمای سلف جامع بین علوم عقلی و دانش‌های ذوقی و کشف و شهود بود. تلاش کرد بین ذوق و وجدان که اهل عرفان به آن مرزوق‌اند و بحث و برهان که حکیمان بدان متنعم‌اند، یک نوع انس و الفت و تجانس به وجود بیاورد.
[۱۳۶] دومین یادنامه علامه طباطبایی، مقاله عرفان و حکمت متعالیه، علامه حسن زاده آملی.
میرزا هاشم با وجود تبحر در علوم معقول و منقول، با نهایت فروتنی یک نوع روحیه ی آزادگی و نقادی و فضای مباحثه ی بین استاد و شاگرد را فراهم ساخته بود و آن چنان وسعت نظر و سعه ی صدری داشت که استفاده کنندگان از محضرش قادر بودند دیدگاه‌های او را مورد انتقاد قرار دهند.
استاد سید جلال الدین آشتیانی می گوید: میرزا هاشم در حواشی خود بر مصباح الانس بین حق و حقیقت فرق گذاشت، اما عارف محقق آقا میرزا محمدعلی شاه بادی و میرزا مهدی آشتیانی، این دو را یکی دانستند بر کلام استاد خود مناقشه کرده‌اند. مرحوم آشتیانی می‌افزاید، البته حق با مرحوم میرزا هاشم اشکوری است؛ چرا که انسان سالک با ایمان و توبه و ملازمت با اعمال صالح و برنامه‌های دیگر، طالب طریق کامل تر است. رسول اکرم، صلی الله علیه وآله، به حارثه فرمود: لکل حق حقیقة و چون حارثه گفت: عرفت نفسی. حضرت فرمود: عرفت فالزم.
[۱۳۷] شرح مقدمه قیصری، ص۵۷۰_ ۵۶۹.



۱. حواشی دقیق و عمیق بر کتاب مصباح الانس بین المعقول و المشهود فی شرح مفتاح الغیب الجمع و الوجود.
در سال ۱۳۲۳ به همراه متن اصلی در تهران به طبع رسیده است.
این حواشی که مهم‌ترین اثر حکیم اشکوری است، مجددا در حاشیه چاپ اخیر مصباحبا تحقیقات آقای محمد خواجوی در تهران توسط انتشارات مولی به سال ۱۳۷۴ شمسی به چاپ رسیده است.
سید جلال الدین آشتیانی درباره ی این تعلیقه گفته است: حواشی وی بر مصباح الانس، حاکی از تضلع نام و احاطه ی کامل اشکوری بر کلمات اهل عرفان است.
[۱۳۹] شرح حال و آرای فلسفی ملاصدرا، تهران، چاپ چهارم، ص۲۵۷.

علامه حسن زاده آملی این حواشی را اثری محققانه دانسته و افزوده چاپ سنگی آن را در قطع رحلی ملاحظه کرده است.
[۱۴۰] دومین یادنامه علامه طباطبایی، ص۶۶.

۲. تعلیقه بر رسالة النصوص صدرالدین قونوی.
این اثر از روی نسخه ی خطی آیت‌الله میرزا احمد آشتیانی که از نسخه ی استاد خود، مرحوم اشکوری، استنساخ کرده به اهتمام استاد سید جلال الدین آشتیانی در سال ۱۳۶۲ شمسی در مرکز نشر دانشگاهی به طبع رسیده است.
۳. حواشی بر تمهید القواعد ابن ترکه اصفهانی .
علامه حسن زاده آملی یادآور گردیده است، تمهید القواعد با تعلیقات آقا میرزا محمدرضا قمشه ای و حواشی آقا میرزا هاشم اشکوری و با ضمیمه رساله‌ای در تحقیق معنای وحدت وجود که متعلق به فصل اول شرح فصوص علامه قیصری است، به انضمام چند رساله دیگر، در تهران به سال ۱۳۱۶ قمری چاپ گردیده که به طبع شیخ احمد شیرازی موسوم است.
[۱۴۱] دومین یادنامه علامه طباطبایی، ص۶۲.

۴. تصحیح و تعلیقات بر مفتاح الغیب قونوی.
استاد سید جلال الدین آشتیانی می‌گوید: قونوی از بزرگ‌ترین استادان عرفان است. کتاب مفتاح الغیب او جزء متون درسی عرفانی است. آقا محمدرضا قمشه ای متوفی به سال ۱۳۰۶ قمری آن را در تهران تدریس می‌کرد. حواشی مختصری بر آن نگاشته است، ولی شاگردش میرزا هاشم اشکوری آن را تصحیح و بر اوایل کتاب تعلیقات تحقیقی و ارزنده‌ای نوشته که به سرمایه ی حاج شیخ احمد شیرازی در تهران چاپ سنگی شده است.
[۱۴۲] شرح مقدمه قیصری، ص۵۷.

۵. تعلیقه بر فصوص الحکم ابن عربی.
۶. تعلیقه بر کتاب مشاعرملاصدرا.
۷. تعلیقات بر اسفار ملاصدرا.
[۱۴۳] شرح مقدمه قیصری، ص۲۲.
[۱۴۴] دانشمندان و مشاهیر حرم حضرت عبدالعظیم و شهر ری، ج۲، ص۶۸۵.

۸. رساله‌ای در اثبات الواجب.
نسخه‌ای آن به کوشش مرحوم فاضل تونی تدوین گردیده است. (نسخه‌ای از آن در کتابخانه آیت‌الله مرعشی موجود می‌باشد.)
۹. لطائف السبع.
۱۰. رساله‌هایی در مراتب وجود.
[۱۴۵] نشریه اشراق، ج۳، ص۵۱.



حکیم اشکوریدر سال‌های واپسین زندگی از چندین بیماری و سوء مزاج بسیار رنج می برد. با این وجود از تدریس و مباحثه و تحقیق درمنابع فلسفی و عرفانی هیچ گاه روی برنمی گردانید و تا آخرین لحظات زندگی از این تلاش‌ها باز نماند.
سرانجام آن حکیم فرزانه و عارف محقق در سال ۱۳۳۲ ق مطابق ۱۲۹۳ ش رخ در نقاب خاک کشید و میهمان قدسیان گردید.
پیکرش بعد از تشیعی باشکوه توسط شاگردان و آشنایان و دوستانش در شهر ری و در جوار بارگاه سیدالکریم به خاک سپرده شد.
استاد منوچهر صدوقی سها نقل کرده است:
از شیخ الفقهاء المعمرین مرحوم مبرور آقای شیخ محمد علی لواسانی، طاب ثراه، شنیدم به روز شنبه ۱۳ صفر ۱۳۹۰ که پس از ارتحال میرزای بزرگوار را در عالم رؤیا دیده بود که دستی به دعا برآورده می‌گوید: «اللهم سکن هیبة قهرمان الجبروت». این عبارت به خاطر سپرد. از آن جا که فردی عامی و به دور از این معانی بود، رویایش صادقانه است.
[۱۴۶] شرح حال رجال ایران، ج۶، ص۲۹۱.
[۱۴۷] تاریخ حکماء عرفا، متاخر صدرالمتالهین، ص۶۰_ ۵۹.

از ازدواج فرزندان و احفاد این حکیم اطلاعاتی به دست نیامد.


۱. تاریخ گیلان و دیلمستان، سید ظهیرالدین مرعشی، ص۵۲۷.
۲. نام‌ها و نامدارهای گیلان، جهانگیر سرتیپ پور، ص۴۸.
۳. لغت نامه دهخدا، ج۲، ص۲۶۶۴.
۴. لغت نامه دهخدا، ج۲، ص۲۶۶۳.
۵. مرآة البلدان، محمد حسین خان اعتماد السلطنه، ص۸۵.
۶. جغرافیای کامل ایران، جدوم، گروهی از نویسندگان، ص۱۱۴۰.
۷. فرهنگ معین، ج۵، ص۱۵۳.
۸. تاریخ حکما و عرفانی متاخر صدرالمتالهین، منوچهر صدوقی سها، ص۳۴۹.
۹. تاریخ علما و شعرای گیلان، شمس گیلانی، ص۵۵.
۱۰. معارف الرجال حرزالدین، ج۳، ص۲۷۱.
۱۱. منتخب معجم الحکما، مرتضی مدرس گیلانی، ص۱۳۵.
۱۲. دانشمندان و مشاهیر حرم و شهر ری، ج۲، ص۴۵۸.
۱۳. بزرگان رامسر، ص۱۹۸.
۱۴. بزرگان رامسر، ص۱۹۷.
۱۵. بزرگان تنکابن، محمد سمسامی حائری، ص۲۹۲.
۱۶. نام‌ها و نامداران گیلان، ص۶۰۴.
۱۷. مقدمه تمهید القواعد، سید جلال الدین آشتیانی، ص۸۸.
۱۸. نخبگان علم و عمل، سید مصطفی محقق داماد، ص۳۴۶.
۱۹. دانشمندان و مشاهیر حرم و شهر ری، ج۲، ص۶۸۲.
۲۰. ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۴، ص۴۵۴.
۲۱. بزرگان تنکابن، ص۲۹۲.
۲۲. نام‌ها و نامداران گیلان، ص۶۰۴.
۲۳. دانشمندان و مشاهیر حرم حضرت عبدالعظیم حسنی و شهر ری، ج۲، ص۶۰۴.
۲۴. نخبگان علم و عمل، ص۲۴۷.
۲۵. نخبگان علم و عمل، ص۱۸۷.
۲۶. تاریخ حکما و عرفانی متاخرین صدرالمتالهین، ص۱۶۰.
۲۷. تاریخ حکما و عرفانی متاخرین صدرالمتالهین، ص۱۵۵.
۲۸. خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مطهری، ص۶۰۸.
۲۹. نشریه کنگره اندیشه‌های اخلاقی – عرفانی امام خمینی، خرداد ۱۳۸۲، ش ۳، ص۵۰.
۳۰. کاروان علم و عرفان، جاول، ص۱۵۶_ ۱۵۵.
۳۱. جرعه‌ای از اقیانوس، رمضان قلی زاده مازندرانی، ص۳۶۹.
۳۲. نخبگان علم و عمل ایران، ص۳۴۶.
۳۳. شرح مقدمه قیصری، سید جلال الدین آشتیانی، ص۱۴.
۳۴. مقدمه تمهید القواعد، سید جلال الدین آشتیانی، ص۹۷.
۳۵. منتخب معجم الحکماء، ص۹۶.
۳۶. مجموعه آثار حکیم صهبا، تحقیق و تصحیح حامد ناجی اصفهانی و خلیل بهرامی قصر چمی، ص۹۲.
۳۷. خدمات متقابل اسلام، ایران، ص۶۰۹.
۳۸. رجال اصفهان، محمدباقر کتابی، جاول، چاپ اول، اصفهان، انتشارات گل‌ها، ۱۳۷۵، ص۳۷۷_ ۳۷۶.
۳۹. شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج۶، ص۲۹۱.
۴۰. دومین یادنامه علامه طباطبایی، چاپ اول: تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ص۶۴_ ۶۳.
۴۱. نخبگان علم و عمل، ص۳۲۴_ ۳۲۱.
۴۲. مجموعه آثار صهبا، ص۶۰_ ۵۸.
۴۳. مقدمه رسایل قیصری، استاد سید جلال الدین آشتیانی، ص۸_۹.
۴۴. گلشن ابرار، ج۴، ص۲۵۵_ ۲۵۲.
۴۵. گلشن ابرار، ج۷، ص۱۷۵.
۴۶. گلشن ابرار، ج۷، ص۱۵۷.
۴۷. دائرة المعارف تشیع، ج۲، ص۲۰۴.
۴۸. دو چوب و یک سنگ، آقا سید محمد تقی معصومی اشکوری، ص۱۷.
۴۹. مقدمه تمهید القواعد، سید جلال الدین آشتیانی، ص۱۰.
۵۰. سلسله مشایخ امام خمینی، قسمت دوم، محمد قنبری، نشریه اشراق، خرداد ۱۳۸۲، ص۵۱.
۵۱. خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۰۹.
۵۲. دومین یادنامه علامه طباطبایی، ص۶۶_ ۶۴.
۵۳. دومین یادنامه علامه طباطبایی، ص۴۲.
۵۴. مقدمه اساس التوحید، میرزا مهدی آشتیانی، ص۷_ ۶.
۵۵. اشراق، ش ۳، ص۵۱.
۵۶. مجموعه آثار صهبا، ص۹۲.
۵۷. دانشمندان و مشاهیر حرم حضرت عبدالعظیم حسنی و شهر ری، ج۲، ص۶۸۴.
۵۸. دانشمندان و مشاهیر حرم حضرت عبدالعظیم و شهر ری، جاول، ص۱۲۲.
۵۹. شرح مقدمه قیصری، ص۹۳.
۶۰. مقدمه تمهید القواعد، سید جلال الدین آشتیانی، ص۱۰.
۶۱. مقدمه تمهید القواعد، سید جلال الدین آشتیانی، ص۴.
۶۲. شمیم روحانی، مهدی سلیمانی آشتیانی، ص۱۶۴_ ۱۶۳.
۶۳. رسایل سبزواری، سید جلال الدین آشتیانی، ص۱۰۶.
۶۴. نامواره ی امین، مقاله خاندان آشتیانی، ص۵۶۵.
۶۵. خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۱۸.
۶۶. اختران فروزان ری و تهران، ص۱۷۸.
۶۷. مقدمه تمهید القواعد، سید جلال الدین آشتیانی، ص۹۷.
۶۸. نور علم، ش ۵۱_ ۵۰.
۶۹. سید ابوالحسن مطلبی، منظومه معرفت از نگارنده، ص۵۴_ ۴۹.
۷۰. چهره درخشان، دکتر قوامی، ص۸.
۷۱. منتخب معجم الحکماء، ص۱۸۳.
۷۲. در آسمان معرفت، حسن حسن زاده آملی، چاپ ششم، قم، تشیع، ۱۳۸۱، ص۳۶۲.
۷۳. در آسمان معرفت، حسن حسن زاده آملی، ص۳۶۸.
۷۴. هزار و یک کلمه، ج۳، ص۳۲.
۷۵. منظومه معرفت، ص۷۷_ ۷۶.
۷۶. خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۲۰.
۷۷. مجموعه رسایل و مقالات فلسفی علامه رفیعی قزوینی، مقدمه غلامحسین رضا نژاد.
۷۸. استادان امام، محمد قاسم بهجت، ص۱۸۰.
۷۹. گلشن ابرار، ج۲، ص۵۹۴_۶۰۵.
۸۰. زندگینامه وی در گلشن ابرار، ج۲، ص۶۰۶ – ۶۱۱.
۸۱. فرزانگان مازندران، ص۲۳_ ۲۲.
۸۲. رسایل سبزواری، ص۱۰۷.
۸۳. در جست وجوی استاد، صادق حسن زاده، چاپ اول، قم، ۱۳۸۰، ص۲۱_ ۱۹.
۸۴. سیمای رشت، محمدرضا صدر سماک امانی، ص۱۳۰_۱۲۸.
۸۵. جرعه‌ای از اقیانوس، ص۳۶۹.
۸۶. گنجینه ی دانشمندان، محمد شریف رازی، ج۷، ص۱۳۴_ ۱۳۵.
۸۷. ضمیمه تاریخ علمای خراسان، ص۲۴۶.
۸۸. دانشوران خراسان، مجله نگاه حوزه، ش ۳.
۸۹. کاروان علوم و عرفان، ج۲، ص۷۲_ ۷۱.
۹۰. خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۱۵.
۹۱. در آسمان معرفت، ص۲۰_ ۸۵.
۹۲. آثار الحجه، محمد شریف رازی، ج۲، ص۷۴.
۹۳. گنجینه ی دانشمندان، ج۲، ص۲۴۸، بزرگان تنکابن، ص۳۳۳_ ۳۳۱.
۹۴. سیمای لنگرود، ص۱۶۹_ ۱۶۸.
۹۵. آشنای عرشیان، از نگارنده، ص۹۳.
۹۶. مجله حوزه، ش ۵۵، ص۶۰.
۹۷. اختران فروزان ری و تهران، ص۲۴۵_ ۲۴۴.
۹۸. خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۲۰.
۹۹. رسایل سبزواری، مقدمه مصحح، ص۲۰۴.
۱۰۰. منتخب معجم الحکماء، ص۱۶۲.
۱۰۱. مجموعه آثار عصار، مقدمه ی استاد سید جلال الدین آشتیانی.
۱۰۲. جرعه‌ای از اقیانوس، ص۷۴.
۱۰۳. جرعه‌ای از اقیانوس، ص۲۲۷.
۱۰۴. فرزانگان بابل، ص۲۴۰_ ۲۳۰.
۱۰۵. منتخب معجم الحکماء، ص۱۰۵_ ۱۰۴.
۱۰۶. شهاب شریعت، ص۱۷۱.
۱۰۷. میراث ماندگار، ج۲، ص۹۸.
۱۰۸. شرح مقدمه قیصری، ص۹۴.
۱۰۹. اختران فروزان، ری و تهران، ص۳۷۸_ ۳۷۷.
۱۱۰. دائرة المعارف تشیع، جاول، ص۱۱۶.
۱۱۱. الشواهد الربوبیه، مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، ص۱۳۲.
۱۱۲. مقدمه تمهید القواعد، ص۲۹_ ۲۸.
۱۱۳. هفتاد سال خاطره، سید حسین بدلا، ص۲۰۶_ ۲۰۵.
۱۱۴. زندگی نامه رجال و مشاهیر ایران، ج۴.
۱۱۵. دانشنامه قرآن و قرآن پژوهشی، به کوشش بهاء الدین خرمشاهی، ج۲، ص۱۳۰۱_ ۱۳۰۰.
۱۱۶. جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی سیاسی ایران، رسول جعفریان، ص۸۸۵_ ۸۸۱.
۱۱۷. بزرگان تنکابن، ص۱۷۸_ ۱۷۷.
۱۱۸. تربت پاکان قم، جسوم، ص۱۵۴۷_ ۱۵۴۶.
۱۱۹. بزرگان تنکابن، ص۲۱۴.
۱۲۰. اختران فروزان ری و تهران، ص۴۳۸_ ۴۳۷.
۱۲۱. منتخب معجم الحکماء، ص۱۹۳.
۱۲۲. گنجینه ی دانشوران، احمد رحیم، ص۲۰۹_ ۲۰۴.
۱۲۳. منتخب معجم الحکماء، ص۱۸۳.
۱۲۴. جرعه‌ای از اقیانوس، ص۳۶۹.
۱۲۵. تاریخ حکما و عرفا، ص۷۴.
۱۲۶. تربت پاکان قم، جاول، ص۲۵۴.
۱۲۷. منتخب معجم الحکماء، ص۱۳۵_ ۱۳۴.
۱۲۸. منتخب معجم الحکماء، ص۱۳۲.
۱۲۹. خدمات، متقابل اسلام وایران، ص۶۰۹.
۱۳۰. مجموعه آثار عصار، ص۳.
۱۳۱. رسایل سبزواری، مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، ص۴۸.
۱۳۲. رسایل سبزواری، مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، ص۸۹.
۱۳۳. رسایل سبزواری، مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، ص۱۸۹.
۱۳۴. رسایل سبزواری، مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، ص۲۰۱.
۱۳۵. خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۳۰_ ۶۳۱.
۱۳۶. دومین یادنامه علامه طباطبایی، مقاله عرفان و حکمت متعالیه، علامه حسن زاده آملی.
۱۳۷. شرح مقدمه قیصری، ص۵۷۰_ ۵۶۹.
۱۳۸. الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۶، ص۲۰۱.    
۱۳۹. شرح حال و آرای فلسفی ملاصدرا، تهران، چاپ چهارم، ص۲۵۷.
۱۴۰. دومین یادنامه علامه طباطبایی، ص۶۶.
۱۴۱. دومین یادنامه علامه طباطبایی، ص۶۲.
۱۴۲. شرح مقدمه قیصری، ص۵۷.
۱۴۳. شرح مقدمه قیصری، ص۲۲.
۱۴۴. دانشمندان و مشاهیر حرم حضرت عبدالعظیم و شهر ری، ج۲، ص۶۸۵.
۱۴۵. نشریه اشراق، ج۳، ص۵۱.
۱۴۶. شرح حال رجال ایران، ج۶، ص۲۹۱.
۱۴۷. تاریخ حکماء عرفا، متاخر صدرالمتالهین، ص۶۰_ ۵۹.



سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله«محمدهاشم اشکوری».    






جعبه ابزار