محمدتقی ملک الشعراء بهار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محمدتقی بهار از چهرههای ممتاز و بیبدیل فرهنگ و
ادب معاصر
ایران است. زندگی شصت و پنج ساله او به چهار دوره تقسیم میشود: ۱- دریافت
لقب «
ملک
الشعراء» از
آستان قدس رضوی تا
انقلاب مشروطیت (ش۱۲۸۶- ۱۲۸۲)؛ ۲- انقلاب مشروطیت تا پایان دوره
قاجار(ش۱۳۰۴- ۱۲۸۶)؛ ۳- آغاز
حکومت پهلوی تا پایان سلطنت
رضاشاه(ش۱۳۲۰- ۱۳۰۴)؛ ۴- آغاز سلطنت
محمدرضا پهلوی تا پایان
عمر بهار (ش۱۳۳۰- ۱۳۲۰). بهار در فرهنگ ایران تنها به عنوان
شاعر پارسیگوی اشتهار نیافته، بلکه وی با درک درست از شرایط اجتماعی خود را به عنوان شخصیتی تاثیرگذار در تاریخ سیاسی دوره خود مطرح کرده است.
مراحل زندگی
ملک
الشعرا از قرار زیر است.
محمدتقی
ملک
الشعراء بهار در ۱۸ آذرماه ۱۲۶۵ه. ش در محله سرشور
شهر مشهد به
دنیا آمد.
پدر او میرزاکاظم متخلص به صبوری،
ملک
الشعراء آستان قدس رضوی بود. خاندان پدری بهار خود را از
نسل میرزا احمد صبور کاشانی (متوفی به سال ۱۱۹۲ش)
شاعر و قصیدهسرای سرشناس عهد
فتحعلیشاه قاجار میدانند. انتخاب تخلص صبوری از سوی پدر بهار نیز به همین مناسبت است. در عین حال این خاندان خود را از تبار برمکیان به شمار میآورند و بهار در
شعری به این مورد اشاره میکند. شاید انتخاب نام «نوبهار» از سوی
شاعر برای روزنامهاش که در دوران جوانی تاسیس کرد، به همین علت باشد؛ چرا که برمکیان تولیت معبد بودایی «نوبهار» را در بلخ به عهده داشتهاند.
مادر بهار از یک خاندان اصیل تجارت پیشه و نیاکانش از معاریف گرجستان و
مسیحیان قفقاز بودند، که پس از جنگهای
ایران و
روس توسط عباسمیرزا به ایران آورده شده و
دین اسلام را پذیرفته بودند.
بهار مقدمات ادبیات را نزد
پدر آموخت و تحصیلات ادبی و عربی را نزد استاد ادیب نیشابوری که از ادباء و
شعرای مشهور بود، دنبال کرد و اصول
ادبیات فارسی و عربی را در مدرسه نواب در خدمت اساتید فن زمان تکمیل نمود. هنوز سنش به بیست نرسیده بود که پدر خود را از دست داد و به جای پدر به خدمت
آستان قدس رضوی درآمد. چون در
شعر و
شاعری با وجود کمی سن تبحر داشت، از طرف
مظفرالدین شاه لقب ملکالشعرایی آستان قدس رضوی به او داده شد.
بهار
ادبیات پارسی را نخست نزد پدرش آموخت و از هفت سالگی سرودن
شعر را آغاز کرد. وی علاوه بر پدر، از محضر ادیب نیشابوری نیز بهرهها برد و به تکمیل معلومات خود در دو قلمرو
عربی و پارسی توفیق یافت. در همان سالهای نوجوانی به محافل آزادیخواهی
خراسان راه یافت و از نزدیک با سیاست و مسائل روز مانوس گشت و اندیشهها و
اشعار آزادیخواهانهی خود را از طریق روزنامههای محلی خراسان انتشار داد.
در دوران استبداد صغیر، روزنامه خراسان و پس از آن، از سال ۱۳۲۸ه. ق. به بعد روزنامه بهار را در مشهد منتشر کرد که به دلیل خط مشی ضد روسی آن، پس از یک سال توقیف شد؛ بعد از آن بهار مجدداً روزنامه تازه بهار را تأسیس کرد و آن هم دیری نپائید و توقیف شد و وی درحالی که هنوز کمتر از سیسال داشت به
تهران تبعید شد.
یک سال بعد مردم خراسان او را به نمایندگی مجلس برگزیدند. بهار در مجلس و دیگر محافل سیاسی همه جا برای
آزادی،
عدالت اجتماعی و
تجدد، شور و اشتیاق نشان داد. با وجود
زندان و
تبعید، هرگز از کار
مطالعه و تحقیق دست برنداشت و آثار بسیار ارجمندی در نشر به وجود آورد.
پس از تأسیس
دانشگاه تهران، در دانشکده ادبیات به تدریس پرداخت و تا آخر
عمر در ستایش آزادی و
مبارزه با
جهل و
فساد قلم زد تا اینکه سرانجام در اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۰ه.ش.،
بیماری وی را از پای درآورد؛ درحالی که در ستایش
صلح و آزادی هنوز نغمهها بر لب داشت.
چنانکه گفتیم بهار در آغاز جوانی
ملکالشعرایی آستان قدس رضوی را داشت و به رسم زمان، در ستایش بزرگان خراسان و مدح وضعیت اولیای دین قصیده میساخت.
شعر اولیه او از این قبیل است، در رثای پدر، در
مدح امام هشتم، در مدح حضرت ختمی مرتبت، اندرزیه، خمریه و...؛ اما، پس از
مشروطیت و ورود به حلقه آزادیخواهان همان قصاید را با انواع تازهای از
شعر خود به امر
انقلاب و آزادی
وقف کرد.
شاعر در این
قصاید پر مغز با سیاستهای استعماری به پیکار برمیخیزد، با
خشم و
نفرت، از بیچارگی و رنجهای بیپایان
ملت ایران سخن میگوید، و انقلاب و قهرمانان آزادی را میستاید.
دو مضمون عمومی
شعر بهار «آزادی» و «وطن» است. بهار خود سرخیل نسلی بود که
حس و درد
وطندوستی در آنان به ناگاه بیدار شده بود، همان درد عاشقانهای که حس
شاعری وی را از شور و
حماسه سرشار میکرد.
شعر بهار به لحاظ مراعات اسلوبهای سنتی و ملاکها و موازین
تاریخ و پذیرفتهی سخن پارسی و همچنین
اندیشه فخیم و استوار خود، توانسته است نظر دشوارپسندان کلاسیک را تأمین کند و از جهت نزدیک شدن به نیازهای فرهنگی و عاطفی روز و تازهجوییهای عمومپسند، از چهارچوب پسند خواص فراتر رود و در بین مردم نفوذ کند.
به طورکلی او در اکثر قالبهای
شعری از جمله
قصیده،
قطعه،
رباعی،
مستزاد،
مثنوی، و...
طبعآزمایی کرده است و مضامین و اندیشههای اجتماعی جدید را در این قوا لب، با زبانی فصیح، محکم و استوار به پیروی از تکنیکهای شرعی سنتی، مطرح کرده است.
بهار علاوه بر
شعر گویی در مسائل سیاسی هم فعالیت داشت.
از ۱۳۲۳ه. ق که آوازه مشروطیت و آزادیخواهی در سراسر ایران طنینانداز شد، به سلک آزادیخواهان پیوست و برای برچیدن رژیم دیکتاتوری و
حکومت مشروطه با سایر آزادیخواهان همداستان شد و
اشعاری در این زمینه سرود که در جراید معتبر آن روز انتشار یافت.
بهار بعد از فوت مظفرالدین شاه، انجمنی به نام سعادت بوجود آورد که با انجمن سعادت
استانبول و آزادیخواهان باکو ارتباط داشت. این انجمن در دوره استبداد صغیر شناخته شد.
در ۱۳۲۸ه. ق بعد از خلع
محمدعلیشاه از سلطنت، با کمک سایر دوستان خود حزب دموکرات را در خراسان تاسیس کرد و خود عضو کمیته مرکزی آن شد و روزنامه نوبهار را با اعتبار و مسئولیت خویش به عنوان ناشر افکار حزب دموکرات در مشهد انتشار داد. به اقتضای جوانی و به
اعتقاد آزادیخواهی در روزنامه نوبهار مقالات تندی علیه بیگانگان و دخالت آنان در امور ایران انتشار میداد. مخصوصاً پس از اولتیماتوم روسیه تزاری و اخراج شوستر مستشار آمریکایی و خزانهدار کل ایران، لحن این مقالات شدیدتر شد و سرانجام منجر به توقیف روزنامه نوبهار گردید؛ ولی پس از مدت کوتاهی به جای آن تازهبهار انتشار یافت که جنبه انتقادی آن بیش از روزنامه قبلی بود. تازهبهار نیز توقیف شد و مدیر جوان و پرشور آن به کلات تبعید گردید. هشت ماه این تبعید به طول انجامید. پس از مدتی دوباره نوبهار منتشر گردید.
بهار در سال ۱۳۳۴ق با ایجاد جمعیتی به نام «دانشکده»
شعرا و نویسندگان جوان را پیرامون خود گرد آورد و «مجله دانشکده» را که ناشر افکار و آثار او و اعضای جمعیت بود دایر کرد.
امتیاز بزرگ بهار این است که با وجود انتصاب به مکتب
شعر قدیم توانسته است خود را با خواستههای ملت هماهنگ سازد و ندای خود را در مسایل روز بلند کند. از ترکیببندهای معروفش «آیینه عبرت» میباشد که از پادشاهی کیومرث تا آخر دوره مظفرالدینشاه، تاریخچه مختصری را (خطاب به محمدعلیشاه) به رشته تحریر درآورده است.
این ترکیببند که در چندین شماره روزنامه نوبهار منتشر شد، چنین آغاز میشود:
پاسبانا تا به چند این مستی و خواب گران
پاسبان را نیست خواب، از خواب سربردارهان!
گله خود را نگر بیپاسبان و بیشبان
یک طرف گرگ دمان و یک طرف شیر ژیان
آن زچنگ این رباید طعمه، این از چنگ آن
هریک آلوده به خون این گله، چنگ و دهان
همچنین بهار مسایل اجتماعی و سیاسی را به خوبی در اشعارش بیان میکرد. از جمله
اشعاری درباره شهرت یهودیالاصل بودن فروغیها دارد.
بعد از سقوط محمدعلیشاه،
ملک
الشعراء بهار از درگز و کلات و سرخس به نمایندگی مجلس سوم انتخاب شد و به
تهران آمد و روزنامه نوبهار را در تهران نیز منتشر کرد. بعضی از
عقاید او خطاب به
احمدشاه قاجار که بعد از تاجگذاری او سروده شده، توام با خوشبختی و امیدواری است؛ ولی سرانجام از وی قطع امید میکند و قصیدهای را در ۱۲۹۶ش میسراید. بعد از انتشار قصیده نوبهار توقیف گردید تا اینکه مجدداً وی در زمان حکومت وثوقالدوله دست به انتشار روزنامه زد.
به دنبال امضای قرارداد ۱۹۱۹ انگلستان با وثوقالدوله (نخستوزیر وقت ایران)، از طرف وثوقالدوله وجوهی بین عدهای از روزنامهنویسان تقسیم گردید تا در حمایت از قرارداد و وجوب آن شرح لازم را بنویسند. چندین روزنامه از جمله نوبهار به مدیریت بهار جلودار مطبوعات طرفدار قرارداد بودند.
در جریان این قرارداد رویه بهار در این طوفان سیاسی جالب است. در عرض نخستین روزهای پس از امضای قرارداد، سرمقالههای روزنامه ایران که اکثراً به قلم بهار نوشته میشد، غیرمستقیم به نفع قرارداد صحبت میکرد؛ امّا از لحظهای که احساسات حقیقی ملت ایران نسبت به قرارداد علنی شد و بهار و سایر نویسندگان روزنامه ایران فهمیدند که قافیه را باختهاند، رویه سیاسی روزنامهها به تدریج عوض شد و سرانجام به مخالفت آشکار با قرارداد کشید. البته بهار همه کاره روزنامه ایران نبود و فقط عنوان سردبیر را داشت. مدیر و صاحبامتیاز روزنامه مرحوم میرزامحمد
ملکزاده خراسانی (برادر ارشد بهار) بود و محمدتقی بهار فقط تا آن حد در
سیاست و خط مشی روزنامه تاثیر داشت که خواستهاش با خواسته برادر ارشدش سازگار باشد.
بعد از وثوقالدوله و در جریان کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، بهار مدتی مدیریت روزنامه نیمه دولتی ایران را بر عهده داشت. در همین زمان بود که وی به واسطه اختلاف با سیدضیاءالدین به همراه هشتاد تن از روزنامهنگاران و نویسندگان و روشنفکران و دانشجویان پایتخت که علیه سیدضیاء مطلبی نوشته یا تظاهرات کرده بودند، بازداشت شد. وی پس از خروج از زندان انتشار نوبهار را از سرگرفت و قصیده معروف
دماوند را در نوبهار جدید منتشر کرد. این
قصیده در واقع شکایت از روزگار و دعوت از دماوند است که آتشفشانی را از سر بگیرد و ریشه
فساد را بسوزاند.
بهار در یادداشتهای خود راجع به این قصیده چنین مینویسد: در سال ۱۳۰۱ش گفته شد، در این سال به تحریک بیگانگان هرج و مرج قلمی و اجتماعی و هتاکیها در مطبوعات و آزار وطنخواهان و سستی کار دولت مرکزی بروز کرده بود. این قصیده در زیر تاثیر آن معانی در تهران گفته شده و پایتخت هدف
شاعر قرار گرفته است. این قصیده چنین است:
ای دیـــو سپیـد پای در بنــــد ای گنبد گیتیای دماوند
ای سیم به سر یکی کلهخود زآهن به میان یکی کمربند
تا چشم بـــشر نبیندت روی بنهفته به ابر چهر دلبند
تا وارهی از دم ستـــــــــوران وین مردم نحس دیومانند
با شیـــر سپهر بسته پیمان با اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین زجور گردون سرد و سیه و خموش و آوند..
بهار همچنین درباره نقش سیدضیاء در کودتای ۱۲۹۹ و روابط او با سفارت
انگلیس شرح مفصلی در خاطرات خود نوشته است.
بهار ضمن روزنامهنگاری در دوره چهارم مجلس شورای ملی از
بجنورد و در دوره پنجم از ترشیز (کاشمر) به نمایندگی مجلس انتخاب شد.
تبلیغات علیه احمدشاه و سلسله قاجار در اواخر اسفند ۱۳۰۲ به اوج خود رسید؛ ولی در مجلس پنجم که تازه افتتاح شده بود یک اقلیت نیرومند به
رهبری مدرس به شدت در برابر نقشه رضاخان برای تغییر رژیم و اعلام جمهوری مقاومت میکردند؛ زیرا اینکار را مقدمه دیکتاتوری
رضاخان میدانستند.
بهار دوست و یار نزدیک مدرس بود. از اینرو بعد از کتک خوردن مدرس از احیاءالسلطنه در ۱۳۰۲ و بر اثر اهانت به مدرس، بهار کتباً استعفای خود را به مقام ریاست مجلس شورای ملی سپرد و از آنجا خارج شد؛ اما رییس مجلس از قبول استعفای او استنکاف کرد.
اکثریت وکلای مجلس پنجم طرفدار جدی سردار سپه (رضاخان) بودند. در مقابل این اکثریت اقلیت ده- پانزده نفر به رهبری مدرس و بهار بودند که خود را برای جلوگیری از خیالات جاهطلبانه سردارسپه مجهز کرده و طبعاً با دربار و ولیعهد هم روابط کمیداشتند.
بهار که به تبعیت مدرس در جلسه رای اعتماد حاضر نشد، مینویسد: از ۸۵ نفر عده حاضر در مجلس هنگام گرفتن رای اعتماد برای خلع قاجاریه، هشتاد نفر به این طرح رای موافق دادند. بهار اسامی کسانی را که از جلسه خارج شده بودند و یا «بودند و رای ندادند»، چنین ثبت کرده است: مدرس، مستوفی الممالک، مصدق، تقیزاده، بهار و...
استمرار حکومت نظامی در تهران و فشار فزاینده به مخالفان، سرانجام اقلیت مجلس را وادار به مقاومت و استیضاح از دولت نمود. متن استیضاح که در روز هفتم مردادماه ۱۳۰۳ تقدیم مجلس شد. رضاخان را به علل مختلف مورد استیضاح قرار داده بود. استیضاح توسط هفت نفر از نمایندگان منجمله بهار امضاء شد. توسط مدرس قرائت شد. بهار درباره علت و عواقب استیضاح مطالبی را در تاریخ احزاب سیاسی خود آورده است.
مقدمات طرح پیشنهاد خلع قاجاریه در مجلس در هفتم آبانماه ۱۳۰۴ فراهم گردید. نمایندگان اکثریت که از قبل خود را برای خلع قاجاریه آماده کرده بودند، پیشنهاداتی در این باره ارائه دادند. بهار که از طرف نمایندگان اقلیت صحبت میکرد بر خطرات متزلزل شدن قانون اساسی و «مقراض کردن» آن در آینده اشاره نمود. در همان روز افرادی اشتباهاً به جای بهار، واعظ قزوینی را به
قتل رساندند.
به این ترتیب در آخرین روزهای قاجاریه در آبان ۱۳۰۴ واعظ قزوینی در جلو بهارستان به ضرب گلوله کشته شد.
بعد از کشته شدن واعظقزوینی بهار کمتر در انظار ظاهر میشد و در جلسه تاریخی مجلس پنجم که رای به خلع قاجاریه داده شد، حضور نیافت.
بهار بعد از تصویب طرح خلع قاجاریه قصیدهای سرود که هر چند در آن تعریف و تملقی از رضاخان گفته نشده، ذم شاه مخلوع و خاندان قاجار خود گامی در جهت جلب
محبت رضاخان و نزدیکی به او به شمار میآمد. اندکی بعد هنگام جلوس رضاشاه بر تخت سلطنت بهار دیگر ملاحظات گذشته را کنار گذاشت و با سرودن چندین قصیده در مدح رضاشاه از متملقین دیگر پیشی گرفت. بهار با این ترفند در اولین انتخابات دوران سلطنت رضاشاه از تهران به نمایندگی مجلس ششم انتخاب شد.
مجالس رضاشاهی که هفت دوره ششم تا دوازدهم مجلس شورای ملی را شامل میشود، جز مجلس ششم که نمایندگان مستقلی مانند مدرس و مصدق در آن حضور داشتند، مجالس یکدستی بودند که در چارچوب معینی عمل میکردند و جرات انتقاد از دولتها و امور مربوط به شاه را نداشتند.
بهار پس از پایان دوره ششم مجلس از کارهای سیاسی کنار رفت و به خدمات فرهنگی پرداخت و در دارالمعلمین عالی به تدریس ادبیات ایران قبل از اسلام مشغول شد. تا شهریور ۱۳۲۰ دور از کارهای سیاسی به تالیف و تدریس پرداخت و مدتی نیز در
زندان و تبعید در
اصفهان بسر برد. از ۱۳۲۰ مجدداً کارهای سیاسی را از سر گرفت و روزنامه نوبهار را انتشار داد.
بهار از سال ۱۳۲۲ که آغاز فعالیت
حزب توده است، چپروی آغاز میکند و در سال ۱۳۲۳ به دنبال سفری به باکو به دعوت دولت شوروی، قصیدهای در ستایش از حکومت شوروی میسراید. وی در دوره چهاردهم کاندیدای نمایندگی مجلس میشود و چون توفیق نمییابد، قصیدهای در هجو آن مجلس میسراید.
یکی از اقدامات حزب توده ایران به مثابه نخستین قدم در تشکیل جبهه ملی ضد استعماری، دعوت جراید ملی و آزادیخواه و مخالف
دیکتاتوری به تشکیل «جبهه آزادی» بود. جبهه آزادی در مردادماه ۱۳۲۲ در تهران تشکیل شد و بهار در مقام یکی از مدافعین آن به مناسبت تشکیل این جبهه در کلوپ حزب توده ایران بیانات تحت عنوان «به دوستان عزیزم» ایراد نمود.
با معرفی کابینه قوام در ۲۵ بهمن ۱۳۲۴ بهار به سمت وزیر فرهنگ انتخاب شد.
بهار در تشکیل حزب دمکرات ایران که قوامالسلطنه آن را در ۸ تیر ۱۳۲۵ بنیان نهاد، نقش اساسی داشت و از اعضای مهم آن بود. این حزب به سرعت به جمعآوری نیرو و اعضاء جدید پرداخت.
تشکیل نخستین کنگره نویسندگان ایران در تیرماه ۱۳۲۵ آن هم در سایه انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی خود شاهدی برسلطه و نفوذ افکار چپ بر جامعه روشنفکران آن روز ایران است. بهار جزء کسانی بود که برای شرکت در این کنگره دعوت شده بود.
وی همچنین یکی از همکاران فرخی یزدی صاحب امتیاز روزنامه طوفان و از دمکراتهای یزد بود که برای این روزنامه نیز مطالبی را مینوشت.
قوام قریب بیست ماه بلامنازع حکومت کرد تا سرانجام در اثر فشار افکار عمومی انتخابات دوره پانزدهم را با دخالت کامل حزب دمکرات ایران انجام داد و ظاهراً تمام سرسپردگان خود را به مجلس فرستاد و در آن مجلس فراکسیونی به نام دمکرات ایران با اکثریت قاطع تشکیل شد. ریاست فراکسیون با
ملک
الشعرای بهار بود.
بعد از سقوط کابینه قوامالسلطنه و از هم پاشیده شدن حزب دمکرات او، (اواخر دوره پانزدهم) بهار که دچار
بیماری سل شده بود برای معالجه به
پاریس رفت. در سال ۱۳۲۸ با اندک بهبودی به تهران بازگشت. آخرین نقش سیاسی او ریاست «جمعیت هواداران صلح» (مرکز فعالیت گروههای چپ و حزب توده بود که در آن زمان اجازه فعالیت قانونی نداشتند.) در سال ۱۳۲۹ بود و قصیده «جغد جنگ» را که در این زمان سرود آخرین اثر اوست. سرانجام بهار در اول اردیبهشت ۱۳۳۰ در تهران درگذشت.
از مهمترین آثار اوست:
۱- تصحیح و تحشیه دو متن مهم تاریخ سیستان و مجمل التواریخ و القصص
۲- سبک شناسی نثر فارسی در سه جلد
۳- مجموعه
اشعار در دو جلد
۴- دستور زبان فارسی
۵- تاریخ احزاب سیاسی ایران در دوجلد
۶- دروس دانشکده ادبیات
۷- رساله در شرح حال مانی
۸- احوال فردوسی
۹- احوال محمد جریر طبری
۱۰- یادگار زریران و داستان نیرنگ سیاه یا کنیزان سفید
۱۱- تصحیح و تحشیه و مقدمه بر ترجمه رسالهالنفس ارسطو از منشات باباافضل
۱۲- تصحیح و ترجمه تاریخ طبری (تاریخ بلعمی) و جوامع الحکایات عوفی و التقاطات از جوامع الحکایات
۱۳- نامههای
ملک الشعرای بهار
۱۴- گزیده تذکرهالاولیاء
۱۵- فردوسینامه
۱۶- پند پدر و …
علاوه بر این آثار، بهار ترجمههایی نیز دارد. برخی از متون پهلوی و ادبیات باستان ایران را به فارسی امروزی ترجمه کرده است. از جمله: رساله مادیکان شرنگ و قصیده دوازده هجایی در متن شهو هرام ور جاوند، ترجمه منظوماندر آذرپدمارسفندان که به بحر متقارب سروده شده است. بسیاری از مقالات او نیز موجود است. مجموع صد مقاله را محمد گلبن در کتاب بهار و ادب فارسی در دو جلد آورده است.
در کنار اینها خطابههای ایشان در دوران وکالت مجلس در پنج دوره (سوم، چهارم، پنجم، ششم و پانزدهم) و بسیاری از مقالات و دیگر نطقهای او از آثار مهم وی به شمار میرود.
علاوه بر
شعر، وی در حوزه
نشر نیز کتابهای ارزشمند دارد. از جمله:
-
تاریخ تطور نشر فارسی – یا سبکشناسی نشر فارسی – در سه جلد.
-
تاریخ تطور نظم فارسی – یا سبکشناسی
شعر فارسی – در سه جلد (که از روی تقریرات استاد تدوین شده است).
-
تاریخ احزاب سیاسی.
-
تصحیح تاریخ بلعمی،
تاریخ سیستان،
مجمل التواریخ و القصص و جوامع الحکایات عوفی و...
آثار بهار در سبکشناسی، هنوز از معتبرترین کتابها در این زمینه است که پیوسته به عنوان مرجعی مهم در دسترس محققان ادب پارسی است.
۱.
چون سبوی تشنه، یاحقی، محمدجعفر؛ تهران، جامی، ۱۳۷۴، چاپ اول.
۲.
از صبا تا نیما (جلد دوم)، آرینپور، یحیی؛ تهران، موسسه انتشارات فرانکلین، ۱۳۵۰، چاپ اول.
۳.
بلند آفتاب خراسان (یادنامه استاد بهار)، گلبن، محمد؛ تهران، رسانس، ۱۳۸۰، چاپ اول.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ملکالشعرای بهار». سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «محمدتقی ملک الشعراء بهار» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۳/۲۶.