محمد بن عبدوس جهشیاری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جَهْشِیاری، ابوعبداللّه محمدبن عَبدوس، مورخ
اَخباری ،
کاتب و دولتمرد در اواسط دوره
عباسیان می باشد .(حک: ۱۳۲ـ۶۵۶).
به جهشیاری نسبت
کوفی دادهاند،
از این نسبت برمیآید که خاندان وی در اصل اهل
کوفه بودهاند.
به گفته
صفدی ، شهرت او به جهشیاری از آنروست که پدرش، در خدمت ابوالحسن علیبن جهشیار، سردار و
حاجب موفّق عباسی و از یاران خاص وی، بود
.
او به اعتبار پدرش، به ابن عبدوسنیز شهرت داشته است.
جهشیاری در
بغداد نشو و نما یافت.
پدرش با حکم علیبن عیسی (متوفی ۳۳۴)، وزیر عباسی، در دستگاه دولت ریاستی داشت و حاجب وزیر نیز بود.
بعدها جهشیاری جانشین
پدر و حاجب علیبن عیسی شد.
وقتی حامدبن عباس به وزارت مقتدر (از ۳۰۶ تا ۳۱۱) رسید و علیبن عیسی در مقام نایب و جانشین وی زمام امور را به دست گرفت، جهشیاری همچنان مقام حاجبی داشت و با حامدبن عباس، بهدلیل بد زبانی و هرزهگوییاش،
بیپروا سخن گفت.
در ۳۱۶ که مقتدر ابوعلی ابنمُقله را، به توصیه نصر حاجب، به وزارت برگزید
جهشیاری از یاران نزدیک ابنمقله بود
و گویا در تصدی
وزارت وی را یاری کرد در این زمان،
قرمطیان به شورش و فساد سر بر آورده بودند؛ از اینرو، در ۳۱۷ که جهشیاری امارت
حجاج عراقی را برعهده گرفت، بهسبب ناامن بودن مسیر معمول، از راه
شام به
مکه رفت.وی پوشش خانه
کعبه را با خود داشت.
با برکناری و تبعید و مصادره
اموال ابنمقله در
جمادیالاولی ۳۱۸،
ظاهراً جهشیاری نیز از مقام خود عزلشد. ابنمقله در ۳۲۰، در آغاز خلافت قاهر، بار دیگر به وزارت رسید.
وی در ۳۲۱ عزل و ابوجعفر محمدبن قاسم وزیر شد.جهشیاری نیز به اتهام ارسال یادداشتهای ابنمقله به برادر وی، ابوعبداللّه، دستگیر شد.از جهشیاری و ابوعبداللّه، که او نیز دستگیر شده بود، برای یافتن مخفیگاه ابنمقله بازجویی کردند، اما خبری نیافتند و آنان را، چون از بزرگان دستگاه خلافت بودند، با
تسامح آزاد کردند.
در
شوال ۳۲۲ که ابنمقله در نوبت سوم وزارتش، شَلمغانی، از مدعیان
نیابت خاصه امام عصر عجلاللّه فرجهالشریف، را دستگیر کرد، جهشیاری نیز، ظاهراً متهم به پیروی و جانبداری از شلمغانی گردید.
جهشیاری در
رجب ۳۲۴، به دستور
ابوجعفر کَرْخی ، وزیر خلیفه راضی، دستگیر و سرانجام با پرداخت هشتاد هزار
دینار آزاد گردید.
در اواخر ۳۲۸، در زمان وزارت سلیمانبن حسنبن مخلد، جهشیاری را دستگیر کردند، زیرا یکی از غلامانش در شمار یاران خاندان بریدیبود.
جهشیاری که در
بغداد مخفی شده بود، در ۳۳۱ در آنجا درگذشت و پس از آن، اولاد و اطرافیانش پنهان شدند.
به نظر میرسد که جهشیاری به امور
عمرانی توجه میکرده است.به نوشته رشاطی، وی در ۲۹۰ در تأسیس شهر وَهْران مشارکت کرد.
وی افزون بر آنکه در دستگاه دولتی صاحب مقام بود، مردی
فاضل بود و در
علوم و
فنون گوناگون دست داشت.
جهشیاری آثاری تألیف کرده است.
کتاب الوزراء و
الکُتّاب،
وی را به عنوان مشهورترین مؤلف تاریخ وزرا در
اسلام مطرح ساخته است.
نام این
کتاب را أَخبارالوزراء و
الکتاب،
اخبارالوزراء،
اخبارالوزراء ،
تاریخ الوزراء،
سیرالوزراء ،
، الوزراء
و تاریخ
نیز ضبط کردهاند.
الوزراء و الکتّاب در اصل چند مجلد بود
و به گفته صابی
با شرح حال عباسبن حسن جَرجَرائی (متوفی ۲۹۶)، نخستین وزیر المقتدر، پایان یافته است.آنچه از این
کتاب باقیمانده، بخش نخست آن است که تا اوایل خلافت
مأمون (حک: ۱۹۸ـ ۲۱۸) را در بر میگیرد.
کتاب با مقدمهای آغاز میشود که در باره این مطالب است: وضع کردن
کتابت، آغاز نگارش
عربی ، طبقات مردم و دبیران، تأسیس دیوانها، نامههای
پادشاهان ایران به کارگزاران خود، دیوانها و دبیران ایرانی و پایگاه دبیران، اختلاف طبقات بر اساس
پوشاک ،نظام
مالیاتی ساسانیان ، نمونهای از رهنمودهای
پادشاهان ایران به دبیران و وزیران خویش و سفارشهای
ارسطو به
اسکندر .
پس از آن، جهشیاری از
کاتبان پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآلهوسلم و خلفای نخست نام برده است.همچنین از تأسیس دیوانها و تعیین زمان
هجرت به عنوان مبدأ تاریخ اسلامی یاد کرده و در همان حال، ضمن روایتی که آن را شاذ دانسته، نقل نموده است که پیامبر اکرم پس از ورود به مدینه در ۱۲
ربیعالاولِ ۱۴
بعثت دستور به وضع
تاریخ داد.سپس به دوره خلفای
اموی (حک: ۴۱ـ۱۳۲) و شرح حال
کاتبان و مشاوران
خلفا به ترتیب تاریخی پرداخته است.مؤلف در ذکر خلفای عباسی از
سفّاح (حک: ۱۳۲ـ۱۳۶) تا
مأمون ، در کنار
کاتبان، از وزیران خلفا نیز یاد کرده است.این امر تأییدی بر این دیدگاه است که منصب وزارت در اسلام عملاً در عصر عباسیان پدید آمده است.الوزراء
والکُتّاب با ذکر رویدادهای دوران اقامت مأمون در مرو و وزارت فضلبن سهل خاتمه مییابد.
مفصّلترین فصل در باب خلفای اموی، به دوره عبدالملکبن مروان (حک: ۶۵ـ۸۶)، و در باب خلفای عباسی به دوره
هارونالرشید (حک: ۱۷۰ـ۱۹۳) اختصاص دارد.
این
کتاب، افزون بر یاد کرد دبیران و وزیران، مشتمل بر مطالب و نکتههای نایاب تاریخی و زندگی درباری است.
شاید سودمندترین بخش
کتاب پرده برداشتن از پارهای مظاهر تمدن ایرانی باشد، به ویژه سازمان اداری، جمعآوری خراج، تأسیس دیوانها و روشهای
سیاسی که خلفای عباسی، از سفّاح تا واثق (حک: ۲۲۷ـ۲۳۲)، آنها را از ایرانیان اقتباس کردند.الوزراء و
الکتّاب همچنین زمینه تازهای برای تحقیق بسیاری از مسائل ادبی فراهم ساخته است.
وی در الوزراء و
الکتّاب از پارهای منابع شفاهی و
مکتوب خود نام برده و به سبب حضور در دستگاه دیوانی، به مطالب ارزشمندی دسترسی داشته که برخی از آنها را از
کاتبانی چون محمدبن حسن انباری گرفته بوده است.
برخی از دیگر مؤلفان و راویانی که وی از آنها مطالبی نقل کرده است، عبارتاند از:
محمدبن عمر واقدی ،
عبدالواحدبن محمد ،
ابوالفرج محمدبن جعفربن حفص ،
علیبن ابیعَون ،
محمدبن مَخْلَد مدائنی ،
عبداللّهبن مُعَلَّیبن ایوب ،
حسینبن علی باقطائی ،
سلیمان برقی ،
علیبن عیسی وزیر ،
وَهْببن سلیمانبن وَهْب ،
ابن ابیالعلاء کاتب و
نصربن فتح .
برخی منابع
مکتوب نیز، که او از آنها نام برده، به این قرار است: عهد سابوربن اردشیر،
کتاب اردشیر، الخلفاء اثر
حارثبن ابیاُسامه ،
البیان و التبیین اثر
جاحظ ، طبقاتالشعراء و الوزراء اثر محمدبن داودبن الجرّاح،
کتاب فی اخبار خلفاء بنیالعباس اثر ابوالفضل محمدبن احمدبن عبدالحمید
کاتب و دفتر
شعر ابراهیمبن عباس صولی .
با مقایسه متن الوزراء و
الکتّاب با منابع دیگر، بعضی دیگر از مآخذ جهشیاری مشخص میشود، از جمله
کتاب الورقه ابنجراح ، که جهشیاری مطالب بسیاری از آن نقل کرده است.
از الوزراء و
الکتّاب، به مثابه متن کهن و معتبر تاریخی، از سده چهارم به بعد استفاده میشده است و مورخان و نویسندگان بسیاری از آن نقل کردهاند، از جمله
ابنندیم در الفهرست،
محسّنبن علی تَنوخی در الفرج بعدالشده
و نِشْوار المُحاضره
،
ثعالبی در
الکنایه و التعریض ،
ابنعساکر در تاریخ مدینه دمشق،
ابن ظافر اَزْدی در
بدائع البدائه ،
یاقوت حموی در
معجمالادباء و
معجمالبلدان ،
ابننجار در ذیل تاریخ بغداد،
ابنعَدیم در بغیهالطّلب فی تاریخ حلب،
ابنطاووس در
فرجالمهموم و
مهجالدعوات مُهَجالدعوات ،
ابنخلّکان در
وفیات الاعیان ،
ذهبی در
سیر اعلام النبلاء و
ابندمیاطی در
المُستَفاد من ذیل تاریخ بغداد. ۱۹۹۷.
ابن طقطقی' نیز در الفخری مطالب بسیاری از جهشیاری نقل کرده، اما نام وی را ذکر نکرده، در حالی که در تألیف و تدوین
کتاب خود از او پیروی و
اقتباس نموده است.
هلالبن مُحَسِّن صابی نیز هنگام تألیف
تحفهالامراء، کتاب الوزراء و
الکُتّاب جهشیاری را در اختیار داشته است.
از زمان وزارت
فضلبن سهل (که بخش باقیمانده
کتاب با آن پایان مییابد) تا مرگ عباس بن حسن جرجرائی (که الوزراء و
الکتّاب تا شرح حال وی را در برمیگرفته است)، حدود ۲۸ تن به وزارت رسیدند و به احتمال بسیار، جهشیاری تاریخ و شرح حال آنان و نیز
کاتبان بزرگی که عنوان وزیر نیافتند را نوشته است، خصوصاً که وی بیشتر رویدادهای این مدت را دیده و شنیده است؛ از این رو، گمان میرود که بخش از میان رفته الوزراء و
الکُتّاب، بیش از بخش باقیمانده یا دست کم با آن برابر بوده است.
بسیاری از نقلقولهای منابع پیشگفته، در چاپهای موجود دیده نمیشود، که در واقع پارههایی از بخش از میان رفته
کتاب است.میخائیل عوّاد در ۱۳۲۲ ش/۱۹۴۳، روایاتی از بخش مفقود الوزراء و
الکُتّاب را، که در
کتابهای گوناگون پراکنده است، استخراج و در مجله المجمع العلمی العربی دمشق
منتشر کرد.پس از آن نیز یافتههای جدید خود را بر آن افزود و در
کتابی با عنوان نصوص ضائعه من
کتاب الوزراء و
الکتّاب به چاپ رساند (بیروت ۱۳۴۳ ش/۱۹۶۴).
سوردل ،
مستشرق فرانسوی معاصر ، نیز قطعههایی از دو نسخه خطی گرد آورد و بر اساس آن مطالبی نو در باره بخش دوم
کتاب نوشت.
نخستینبار هانس فونمژیک، خاورشناس آلمانی، الوزراء و
الکتّاب را از روی تک
نسخه خطی آن در کتابخانه ملی وین، به صورت عکسی همراه با مقدمهای به
آلمانی در لایپزیگ (۱۳۰۵ ش/۱۹۲۶) به چاپ رساند.
بعدها، مصطفی سقا و ابراهیم اَبیاری و عبدالحفیظ شَلبی این
کتاب را تصحیح و با
زیرنویس هاو فهرستهای گوناگون منتشر کردند.کمی بعد، عبداللّه اسماعیل صاوی چاپ جدیدی از این
کتاب عرضه کرد و پارهای اشتباهات چاپ پیشین را
تصحیح نمود .سوردل، با توجه به فصل راجع به هارونالرشید، مقالهای در باره ارزش
ادبی و اَسنادی
کتاب نوشت.لاتس رساله
دانشگاهی خود را به الوزرا و
الکُتّاب اختصاص داد و بخش نخست
کتاب و فصلِ راجع به دوره
اموی را به
آلمانی ترجمه کرد
ابوالفضل طباطبائی این
کتاب را با عنوان
کتابالوزراء و
الکُتّاب به فارسی ترجمه و در ۱۳۴۸ ش در
تهران انتشار داد.
جهشیاری
کتابهای دیگری نیز تألیف کرده بوده است که از میان رفتهاند، از جمله میزان الشعر و الاشتمال علی انواعالعروض.
به نوشته محمدبن اسحاق، جهشیاری
کتابی تألیف کرده بوده که گزیده هزار
داستان از داستانهای
عربی و
ایرانی و
یونانی (
رومی ) و غیره، و هر جزء آن مستقل بوده است.جهشیاری داستانسرایان را نیز گرد آورده و بهترین داستانهایی که میدانستند از آنان برگرفته و از کتابهایی که در باره داستانها و افسانهها نوشته شده بود، مطالبی برگزیده بود و بدین ترتیب، ۴۸۰
قصه فراهم آورده بود که هر یک داستانی تمام و مجموعاً حدود پنجاه برگ بود.پیش از آنکه شماره داستانها به هزار برسد، وی درگذشت.ابناسحاق بخشهایی از این
کتاب را به خط ابوطیب، برادر
شافعی ، دیده بوده است.
جهشیاری اخبار مقتدر باللّه، خلیفه عباسی، را نیز در چند هزار برگ (به گفته برخی از آگاهان، در هزار برگ) نوشته بود که چند جزء کوچک آن به دست مسعودی رسید.
________________________________________
(۱) ابناثیر، الکامل فی التاریخ.
(۲) ابنتغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، قاهره (۱۳۸۳ (۱۳۹۲/) ۱۹۶۳ (۱۹۷۲.
(۳) ابنخلّکان،وفیات الاعیان .
(۴) ابندمیاطی، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، در احمدبن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، او، مدینه السلام، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، ج ۲۱ـ۲۲، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
(۵) ابنطاووس، فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم، نجف ۱۳۶۸، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
(۶) ابنطاووس، مهج الدعوات و منهج العبادات، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۷) ابنعدیم، بغیه الطلب فی تاریخ حلب، چاپ سهیل زکار، بیروت) ۱۴۰۸/۱۹۸۸ (.
(۸) ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، چاپ علی شیری ، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ۲۰۰۱.
(۹) ابننجار، ذیل تاریخ بغداد، در احمدبن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، او، مدینهالسلام، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، ج ۱۶ـ۲۰، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
(۱۰) ابنندیم ،الفهرست (تهران).
(۱۱) محسنبن علی تنوخی،
کتاب الفرج بعدالشده، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
(۱۲) محسنبن علی تنوخی، نشوار المحاضره و اخبار المذاکره، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۳۹۱ـ۱۳۹۳/ ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
(۱۳) عبدالملکبن ثعالبی، الکنایه و التعریض، چاپ عائشه حسین فرید،) قاهره (۱۹۹۸.
(۱۴) محمدبن عبدوس جهشیاری،
کتاب الوزراء و
الکتاب، چاپ عبداللّه اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
(۱۵) محمدبن عبدوس جهشیاری،
کتاب الوزراء و
الکتاب، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
(۱۶) محمدبن عبدوس جهشیاری، نصوص ضائعه من
کتاب الوزراء و
الکتاب، چاپ میخائیل عواد، بیروت ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
(۱۷) محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
(۱۸) محمدبن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، چاپ شعیب أرنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹/ ۱۹۸۱ـ۱۹۸۸.
(۱۹) خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۴.
(۲۰) یوسف الیان سرکیس، معجم المطبوعات العربیه و المعربه، قاهره ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
(۲۱) فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، ج ۱، جزء ۲، نقله الی العربیه محمود فهمی مجازی، ریاض ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲۲) هلالبن محسن صابی، الوزراء، او، تحفهالامراء فی تاریخ الوزراء، چاپ عبدالستار احمد فراج،) قاهره (۱۹۵۸.
(۲۳) صفدی،اعیان العصر.
(۲۴) محمدبن یحیی صولی، اخبار الراضی باللّه و المتقی لله، چاپ هیورشادن، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۲۵) طبری، تاریخ (بیروت).
(۲۶) عمررضا کحاله، معجمالمؤلفین، دمشق ۱۹۵۷ـ۱۹۶۱، چاپ افست بیروت) بیتا).
(۲۷) مسعودی، مروج الذهب (بیروت).
(۲۸) مسکویه.
(۲۹) محمدبن عبدالملک همدانی، تکمله تاریخالطبری، ج ۱، چاپ البرت یوسف کنعان، بیروت ۱۹۶۱.
(۳۰) یاقوت حموی،
کتاب معجمالبلدان، چاپ فردیناندو وستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
(۳۱) یاقوت حموی، معجمالادباء، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.
(۳۲)مجله المجمع العلمی العربی دمشق.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره.