محمد بن زکریای رازی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابوبکر محمد بن زکریای رازی (۲۵۱-۳۱۳ق)، طبیب، کیمیادان و فیلسوف مشهور ایرانی در
قرن سوم و چهارم هجری قمری بود.
طبق برخی گزارشها رازی در جوانی
شعر میگفت و عود نیز مینواخت و به زرگری و صرافی اشتغال داشت و به همین علت به کیمیاگری روی آورد، اما در سنین بالاتر به
طب پرداخت و از طبیبان بزرگی شد که امراء برای طبابت نزدش میآمدند، و چندی هم ریاست بیمارستان
بغداد و
ری را برعهده داشت. او در زمان حیات و پس از آن شهرت فراوان یافت و برخی او را ستودهاند، هرچند به خاطر آرای فلسفی و برخی از عقایدش مثل انکار
نبوت، مخالفان فراوان داشت و موجب تکفیر اهل مذهب و علماء قرار گرفته است، با اینحال برخی معتقدند اینها اتهاماتی است که به رازی نسبت داده شده. وی در موضوعات مختلف علوم و پزشکی تالیفات بسیاری دارد که نویسندگان، فهرستهایی از آثار او را در موضوعات پزشکی، طبیعی، منطق، ریاضی،
نجوم، تفاسیر،
فلسفه،
مابعدالطبیعه، الهیات،
کیمیا و آثار کفرآمیز جمعآوری کردهاند. آرای پزشکی رازی، چه در زمان خودش و چه پس از مرگ او، در سرزمینهای اسلامی و خارج از آن، بسیار تأثیرگذار بود بهگونهای که آثار او به زبانهای مختلف دنیا ترجمه و مورد استفاده است. رازی را پدر علم شیمی و بنیانگذار آن و یکی از شیمیدانان متنفذ
جهان اسلام خواندهاند.
در ابتدا به مختصری از زندگینامه محمد بن زکریای رازی اشاره میشود.
نام وی محمد و کنیهاش ابوبکر بود
از زندگی رازی اطلاع چندانی در دست نیست، اما به استناد گزارش
ابوریحان بیرونی،
او در
۲۵۱ در
ری به دنیا آمد.
ظاهراً از کودکی به
علوم عقلی و ادبی علاقهمند بود و بنابر منابع، در جوانی
شعر میگفت و عود نیز مینواخت، اما پس از چهل سالگی و روی آوردن به
فلسفه و
طب آنها را رها کرد
به گفته برخی، رازی در جوانی به زرگری و صرافی مشغول بود و لقب صیرفی او به همین شغل اشاره دارد
رازی از طریق همین شغل به
علم کیمیا گرایش یافت و بر اثر اشتغال به آن و نزدیکی با آتش و بوهای تند، به بیماری چشم دچار گردید؛ وقتی برای معالجه به طبیب مراجعه کرد، علم طب را اصیلتر از کیمیا یافت و به طب پرداخت و چنان در آن پیشرفت کرد که بسیاری از جمله امرا و بزرگان او را برای طبابت نزد خود میخواندند
به نظر میرسد، شهرت رازی در طب به بعد از چهل سالگی او برمی گردد، اما پیش از آن نیز در سی و چندسالگی به
بغداد رفته بود و در آنجا به آموختن طب و نیز طبابت در بیمارستان اشتغال داشت و پس از آن در بیمارستانهایی در
ری و بغداد عهدهدار ریاست شد.
درباره استادان رازی اختلافنظر هست.
ابن ندیم شخصی به نام بلخی را استاد رازی خوانده و در ادامه به شرح حال
شهید بلخی (متوفی
۳۲۵) پرداخته و نوشته، رازی با بلخی مناظراتی داشته است و آن دو کتابهایی در رد و نقض یکدیگر نوشتهاند.
جز شهید بلخی،
ابوالقاسم بلخی و
ابوزید احمد بن سهل بلخی (متوفی
۳۲۲) نیز معاصر رازی بودهاند و از عنوان برخی از آثار رازی بر میآید که وی با این دو تن نیز آشنا بوده است
به دلیل شهرت ابوزید احمد بلخی در فلسفه، برخی محققان احتمال میدهند که رازی به واسطه او با
فلسفه یونان آشنا شده باشد.
به نوشته
ناصرخسرو ابوالعباس ایرانشهری دیگر استاد رازی بوده و ظاهراً رازی از طریق او با افکار مانوی آشنا شده است
به گزارش برخی منابع، استاد رازی در طب
علی بن رَبَّن طبری، مؤلف
فردوس الحکمة فی الطب، بوده است. (
ابن ابی اصیبعه تردیدهای موجود درباره این موضوع را بررسی کرده است.)
درباره شاگردان رازی نیز اطلاع دقیقی در دست نیست. گفته شده است،
یحیی بن عَدی، فیلسوف و مترجم
قرن سوم و چهارم، روش فلسفی رازی را داشته
و طب و
منطق را نزد او خوانده است
به گزارش منابع،
ابوالقاسم مَغانِمی،
ابن قارِن رازی و
ابوغانم طبیب از دیگر شاگردان رازی در طب بودهاند.
رازی با امرای سامانی مناسبات خوبی داشت، چنانکه کتاب
المنصوری فی الطب را به نام منصور بن اسحاق بن احمد بن اسد، حاکم ری (ﺣﮑ: ۲۹۰ـ۲۹۶)، تألیف و به او تقدیم کرد و نیز کتابی با نام
الطب الملوکی نگاشت و آنرا به حاکم
طبرستان اهدا کرد.
محمد بن زکریا در بغداد نیز از حمایت حاکمان عباسی بهره میبرد و در دوران
مکتفی (ﺣﮑ: ۲۸۹ـ۲۹۵) ریاست بیمارستانی را در بغداد به عهده داشت.
رازی در دوران حیات خود و پس از آن شهرت فراوان یافت و شرححالنگاران از او با عناوینی چون یگانه عصر، جالینوس عرب، و طبیب مسلمانان یاد کردهاند.
هرچند، او به جهت آرای فلسفی و الهیاتیاش از همان ابتدا مخالفان فراوانی نیز داشت. به همین دلیل، ابوریحان بیرونی
از پیروی وی برائت جسته،
ابن سینا او را «متکلف فضولی» خوانده
و
ابن صاعد اندلسی نیز وی را به سبب مخالفت با آرای
ارسطو و گرایش به مذهب اهل شرک،
ثنویت،
براهمه و
صابئین تقبیح کرده است.
قفطی نیز اضطراب در رأی، تقلید آرای نادرست و انتحال مذاهب زشت را به وی نسبت داده است.
رازی در همه عمر، پیوسته به خواندن و نوشتن اشتغال داشت و در اواخر عمر نابینا شد. درباره سال و محل درگذشت او اختلاف هست، اما بنابر مشهور، رازی در
۳۱۱ یا
۳۱۳ در بغداد یا ری درگذشت
هرچند، گزارشهای دیگری مبنی بر زنده بودن او تا دوران
ابن عمید (متوفی
۳۶۰) وزیر آل بویه، وجود دارد و گفته میشود رازی کتاب الحاوی فی
الطب را به او تقدیم کرده است. بر این اساس، وفات وی را
۳۲۰ نیز گزارش کرده اند.
(قفطی
سال
۳۶۴ را نیز گزارش کردهاند.)
تألیف کتابهای متنوع در موضوعهای مختلف علوم، به همراه اشتهار رازی در پزشکی، که به آثار پزشکی او اعتبار خاصی میبخشیده است، و نیز بحثهای صورت گرفته درباره آرا و عقاید فلسفی رازی باعث شد تا مدت کوتاهی پس از درگذشت او (۳۱۱ یا ۳۱۳) فهرستی از آثارش تهیه شود.
ابن ندیم (متوفی
۳۸۵) نخستین فهرست موجود از آثار رازی را تقریباً ۶۴ سال پس از درگذشت او تهیه کرده است، اگرچه به گفته ابن ندیم
آنچه ذیل کتابهای تألیفی رازی آورده از فهرست خود رازی اخذ کرده است. بنا به قرائن نیز به نظر میرسد فهرست ابن ندیم از فهرستی نقل شده است که خود رازی در میانههای عمرش تهیه کرده بود، چنانکه در فهرست ابن ندیم از کتاب
بُرْء الساعَه، احتمالاً آخرین یا یکی از آخرین آثار رازی، نامی به میان نیامده است.
در این فهرست
ابن ندیم کتابهای رازی را در موضوعهای مختلفی چون پزشکی،
نجوم، احکام نجوم، الهیات و فلسفه، بدون تقسیمبندی خاص و مشتمل بر حدود ۱۵۰ عنوان کتاب و رساله برشمرده است. تنها تقسیمبندی موضوعی ابن ندیم درباره کتابهای رازی در زمینه کیمیاست که آنها را در جایی دیگر و در ذکر اخبار کیمیاگران
معرفی کرده و مشتمل بر دو مجموعه کتاب، یکی شامل یک کتاب
و دیگری شامل هفت کتاب است.
فهرست ابن ندیم را، حدود سه قرن پس از او، کمابیش قفطی (متوفی
۶۴۶)
نیز ذکر کرده است. در فهرست قفطی نیز هیچگونه ترتیب موضوعی برای کتابها وجود ندارد، صرفاً فهرست ابن ندیم قدری خلاصه شده است و همچنان نام برء الساعة در آن دیده نمیشود.
ابتکار تهیه فهرست موضوعی از آثار رازی، پیش از همه، از آنِ ابوریحان بیرونی (متوفی پس از
۴۴۲) است. ابوریحان بیرونی در این فهرست
۱۸۴ کتاب از رازی را در یازده موضوع مختلفِ پزشکی، طبیعی، منطق، ریاضی، نجوم، تفاسیر و خلاصههایی که رازی از آثار دیگران تهیه کرده است، فلسفه،
مابعدالطبیعه، الهیات، کیمیا، آثار کفرآمیز و سایر موضوعات دستهبندی و معرفی کرده است. تأثیر این دستهبندی ابوریحان بیرونی بیش از همه در فهرستهایی دیده میشود که نویسندگان معاصر از آثار رازی تهیه کردهاند، ازجمله فهرستی که
محمود نجم آبادی در کتابی مستقل با عنوان مؤلَّفات و مصنَّفات ابوبکر محمد بن زکریای رازی (تهران ۱۳۳۹ش) درباره آثار رازی تهیه کرده است. نجم آبادی در این فهرست ۲۶۶ اثر از رازی را
معرفی کرده است. با توجه به اینکه در فهرست ابوریحان بیرونی نیز نام کتاب برء الساعه نیامده، احتمالاً فهرست نجم آبادی نیز تحت تأثیر فهرست خود رازی بوده است.
جامعترین و مفصّلترین فهرست آثار رازی را ابن ابی اُصَیبعه (پزشک و تذکرهنویس متوفی
۶۶۸) تهیه کرده است. در فهرست ابن ابی اصیبعه
در مجموع ۲۳۲ اثر رازی معرفی شده و برای نخستینبار نام رساله برء الساعه در آن آمده است.
به نظر میرسد ابن ابی اصیبعه در تهیه این فهرست، علاوه بر استفاده از فهرستهای پیشین و به ویژه فهرست ابن ندیم، خود نیز نام آثار رازی را جمعآوری کرده است، چرا که اگرچه بخشهای نخست فهرست ابن ابی اصیبعه
تقریباً با فهرست ابن ندیم
برابر است و ابن ابی اصیبعه
کتابهای کیمیایی رازی را، به همان ترتیبی که ابن ندیم آورده، در انتهای این بخش از فهرست خود افزوده است، از پایان فهرست کتابهای کیمیایی تا آخر فهرست ابن ابی اصیبعه
دیگر ترتیب موضوعی خاصی دیده نمیشود.
گزارشهایی که برخی نویسندگان دیگر درباره آثار رازی دادهاند
بیش از آنکه معرف کتاب جدیدی از رازی باشد، نامهای مختلف کتابهای رازی است که ابن ابی اصیبعه یا ابن ندیم بیان کردهاند.
مهمترین ویژگی فهرستهای نو از آثار رازی آن است که این فهرستها بر معرفی آثار موجود از رازی مبتنی است.
در فهرست
بروکلمان گزارشی از آثار پزشکی و کیمیایی رازی، موجود در کتابخانههای مهم چند کشور، آمده است. در فهرست
سزگین آثار رازی بر اساس موضوعهای مختلف و سپس موجود بودن یا نبودن آنها معرفی شده است
(که ابتدا ۷۶ کتاب پزشکی موجود از رازی و سپس ۵۴ اثر او را، که تاکنون به دست نیامدهاند، معرفی کرده است) قره بلوط
به معرفی ۵۴ اثر از رازی در موضوعهای عموماً پزشکی و سپس کیمیا، فلسفه و
علوم غریبه، که در سراسر دنیا پراکندهاند، پرداخته است. درایتی
بر اساس آثار موجود رازی در کتابخانههای ایران، ۷۵ اثر را عمومآ در زمینه پزشکی و سپس کیمیا و فلسفه معرفی کرده است. در فهرست رمضان ششن و همکاران
۳۳ اثر پزشکی و کیمیایی رازی، موجود در کتابخانههای
ترکیه، ذکر شده است و بر همین اساس، در فهرستواره مشترک نسخههای خطی پزشکی
۵۱ اثر پزشکی رازی معرفی شده است که در کتابخانههای
ایران موجودند. فصل مشترک آثار رازی در فهرستهای ذکر شده در مجموع ۹۵ اثر از رازی را ــ عموماً در پزشکی، کیمیا و فلسفه و علوم غریبه ــ دربرمیگیرد.
با رواج
صنعت چاپ، دستکم ۲۵ اثر رازی به
زبان عربی به صورت سنگی و سربی، به صورت چاپ عکسی، یا به صورت تصحیح متن چاپ شدهاند (برای گزارشی از نخستین چاپهای آثار رازی
) در بین این آثار، مجموعه کتاب الحاوی فی
الطب، که در ۲۱ جزء در سالهای ۱۳۳۴ـ ۱۳۴۶ش/ ۱۹۵۵ـ ۱۹۶۷ در
هند و به سرپرستی محمد عبدالمجیدخان چاپ شد، از همه مشهورتر است (تجدید چاپ از همین چاپ توسط محمد محمد سعید در هشت مجلد،
بیروت ۲۰۰۰) از دیگر آثار چاپی او،
تقاسیم العلل (یا التقسیم و التشجیر، چاپ صبحی محمود حمامی،
حلب ۱۹۹۲) و المنصوری فی
الطب (چاپ رایسکه، هاله ۱۷۷۶) است.
رسائل الفلسفیه (چاپ کراوس،
قاهره ۱۹۳۹، تجدید چاپ سزگین، فرانکفورت ۱۹۹۹) و مجموعه رسائل طبی محمد بن زکریای رازی (چاپ فخرالدین نصیری،
تهران ۱۳۴۳ش، تجدید چاپ تهران ۱۳۸۴ش) از آثاری هستند که به صورت مجموعه چاپ شدهاند.
از آثار منفرد نیز به ویژه این کتاب قابل ذکر است:
الشکوک علی جالینوس للطبیب الفیلسوف، چاپ محقق، مهدی همراه با ترجمه فارسی (تهران ۱۳۷۲ش). پاول کراوس، خاورشناس اتریشی، در تصحیح خود مجموعاً یازده رساله رازی در زمینه فلسفه و الهیات را گردآوری کرده است. نکته مهم در تصحیح کراوس از آثار رازی آن است که او چهار رساله از رازی را براساس تحریر آنها
در کتاب
زاد المسافرین ناصرخسرو به چاپ رسانده است. در مجموعه فخرالدین نصیری نیز شش رساله پزشکی از رازی، همگی به عربی (شامل کتاب فی الفَصد، کتاب مایقدَّم مِن الفواکه و الاغذیة و مایؤخّر؛ منافع السکنجبین؛ مقالة فی اختلاف الدم؛ اتخاذ ماءالجبن و فی صفة المومیا و منافعه)، چاپ شده است (برای گزارشی از آثار چاپ شده رازی
) از جدیدترین نمونه چاپهای عکسی آثار رازی، کتاب
مفید الخاص فی علم الخواص (
مشهد ۱۳۸۵ش) است.
کراوس بخشهای مختلفی از نوشتههای ناصرخسرو در کتاب زاد المسافرین را نقل آرای رازی دانسته و از اینرو برای بازیابی گروهی از آثار رازی در موضوعهای فلسفه و الهیات این نوشتههای ناصرخسرو را جمعآوری کرده است،
بر این اساس، به نظر میرسد آثار رازی حدوداً از قرن پنجم به
زبان فارسی ترجمه میشده است.
در میان آثار پزشکی رازی، کتاب برء الساعه بیش از همه به فارسی ترجمه شده که در مجموع از آن هفت ترجمه از مترجمان معلوم و چند ترجمه از مترجمهای ناشناس دردست است. (برای آگاهی از این ترجمهها
و یکی از این ترجمهها بارها چاپ شده است (برای آگاهی درباره این چاپها
)
در بین آثار غیرپزشکی رازی نیز کتابهای
المدخل التعلیمی فی الکیمیاء و سرّ الاسرار (درباره این ترجمهها
و مقالة المومیایی و منافعه
) ترجمه شدهاند.
در دوره معاصر، رسالههای بیشتری از رازی به فارسی ترجمه و منتشر شدهاند، از جمله:
الاسرار، در کیمیا (ترجمه حسنعلی شیبانی، تهران ۱۳۴۶ش)؛ کتاب
السیرة الفلسفیه (با نام سیرت فلسفی، ترجمه
عباس اقبال، تهران ۱۳۱۵ش؛ بازچاپ آن به انضمام «شرح احوال و آثار و افکار» از مهدی محقق، ۱۳۷۱ش)؛ و
الجدری و الحصبه (با نام آبله و سرخک، ترجمه محمود نجم آبادی، تهران ۱۳۴۴ش؛ برای گزارشی از مجموعه آثار رازی که پس از ورود
صنعت چاپ به ایران به فارسی ترجمه و چاپ شدند
)
در دوره معاصر کوششهای بسیاری برای ترجمه کتاب الحاوی به فارسی صورت گرفته است (از جمله بخش بیماریهای مغز، ترجمه محمود طباطبایی، تهران ۱۳۶۹ش؛ بیماریهای چشم، ترجمه محمود طباطبایی، تهران ۱۳۷۷ش؛ مفردات دارویی، ترجمه محمود طباطبایی، تهران ۱۳۸۳ش؛ مفردات دارویی، ترجمه سلیمان افشاری پور، تهران ۱۳۸۴ش؛ بیماریهای ریه، ترجمه محمدابراهیم ذاکر، تهران ۱۳۸۹ش؛ بیماریهای مری و معده، ترجمه محمدابراهیم ذاکر، تهران ۱۳۹۰ش و کتاب استفراغات، ترجمه محمدابراهیم ذاکر، تهران ۱۳۹۱ش) در ۱۳۹۰ش، ترجمهای متعلق به قرن ششم از کتاب
من لایحضره الطبیب به صورت عکسی در تهران منتشر شده است.
برخی آثار رازی از جمله برء الساعه، بخشی از الحاوی و نیز کتاب المنصوری به ترکی ترجمه شده است
در
قرون وسطا، در
اروپا آثار متعدد رازی به لاتین ترجمه شده است، از جمله بخشهایی از الحاوی را
فرج بن سالم (طبیب و مترجم یهودی سیسیلی)، ترجمه کرده
و کتاب المنصوری را ژرار کرمونایی/ گراردوس کرمونایی، مترجم آثار عربی به لاتین (متوفی
۵۸۳/ ۱۱۸۷)، ترجمه کرده است
(برای مجموعهای از چاپهای لاتین از کتاب الجدری و الحصبه
) ژرار کرمونایی التقسیم و التشجیر را نیز به لاتین ترجمه کرده است
مجموعهای از آثار رازی به عبری نیز ترجمه شده است، از جمله کتابهای المنصوری، الاقراباذین، و التقسیم و التشجیر. در دوران معاصر همچنین تعدادی از آثار رازی به زبانهای اروپایی ترجمه شده است، از جمله بخشی از کتاب المنصوری،
الجدری و الحصبه،
برء الساعه،
و
ابدال الادویه رانکینگ فهرست آثار رازی را بر اساس گزارش ابن ابی اصیبعه به همراه ترجمه همین فهرست به زبان لاتین، که سلیمان نگری انجام داده در هفدهمین همایش بین المللی پزشکی (لندن ۱۹۱۳) به چاپ رسانده است. کتاب برء الساعه به زبان اردو نیز ترجمه شده است.
زکریای رازی از پزشکانی است که نوآوریهایی در پزشکی داشت.
رویکرد رازی به آثار پیشینیانش همواره توأم با استقلال فکری، و مبتنی بر آزمودن نظریات دیگران و تأکید بر مشاهدات شخصیاش بوده است. او خود را محق دانسته است که استنتاجهای پزشکان دیگر را تغییر دهد و تکمیل، رد یا ابقا کند. این تجربهگرایی به معنای بیتوجهی و فروگذاردن جنبه علمی و نظری مطالب نیست. از دیدگاه وی، تکیه صرف بر تجارب بدون قیاس و مطالعه کتابها مانع از رسیدن به موفقیت میشود.
البته رازی در رساله اخلاق الطبیب
پزشکان را از تجربه کردن بر روی بیماران برحذر داشته است.
رازی، در شناخت بیماریها، در بسیاری از موارد پیرو
جالینوس (متوفی ۱۹۹ یا ۲۰۰م) است. در الحاوی فی
الطب، در بیشتر موارد، نخست، نظر جالینوس و سپس، آرای پزشکان دیگر را نقل میکند، اما در درمان بیماریها بیشتر تابع اصول طب
بقراطی است: یعنی تا حد امکان، درمان با تدابیر بهداشتی و رژیم غذایی و مراقبت در سیر بیماری،
با این حال، رازی از آرای این دو پزشک یونانی انتقاد هم کرده است
علاوه بر کتاب الشکوک علی جالینوس، در برخی دیگر از تألیفات رازی مانند
منافع الاغذیة و دفع مضارها و الجُدَری و الحصبه
نیز از جالینوس انتقاد شده است.
شماری از تکنگاریها را رازی مبتکرانه و برای نخستینبار نوشته است و بسیاری از موضوعات آنها منحصربه فردند. اگرچه پیش از او نیز کسانی به شماری از موضوعات پرداخته بودند، اما دانش پزشکی رازی آثار او را متمایز کرده است. گاه متن اصلی عربی ازبین رفته، ولی ترجمه لاتین یا عبری آنها موجود است.
معروفترین تکنگاری رازی، که در پزشکی دوره اسلامی و اروپای قرون وسطا تأثیر بسزایی داشته، رساله الجدری و الحصبه (رسالهای در باب سرخک و آبله) است
که نخستینبار در ۹۰۳/۱۴۹۸ با نام درباره طاعون به لاتین ترجمه شد. جالب توجه است که در ترجمه عنوان این رساله نام یک بیماری آمده است و نه دو بیماری مجزا. ظاهراً یونانیان دو بیماری جداگانه حصبه و جدری را نمیشناختند و شاید این دو بیماری را دو مرحله یا دو تظاهر بالینی از یک بیماری تصور میکردند. از این اثر ترجمه لاتین دیگری با عنوان درباره آبله و سرخک در ۱۱۸۰/ ۱۷۶۶ انجام و به تدریج به زبانهای گوناگون ترجمه شد.
مهمترین نکته در مورد این تکنگاری وصف و تشخیص افتراقی دقیق و روشن دو بیماری حصبه و جدری است. در این اثر، تأثیر دانستههای کیمیایی رازی در تبیین علل این دو بیماری و درمان آنها مشهود است (جهت اطلاع بیشتر
)
از دیگر تألیفات جالب توجه رازی، رسالهای مستقل است با نام
علاجات الابنه در باب
همجنسگرایی در مردان (الابنة) و درمان آن. در ابتدای این رساله، رازی
از نوشتههای پیشینیان درباره همجنسگرایی مردان نام میبرد و ادعا میکند در این آثار، مطلب به خوبی بیان نشده است، ازاین رو تصمیم به نوشتن رسالهای مستقل در این باب گرفته است.
(سزگین به اشتباه آن را درباره «میخچه» دانسته است) ترجمه انگلیسی این رساله را در ۱۳۶۵ش/ ۱۹۸۷ فرانتس روزنتال در مجله تاریخ پزشکی
منتشر کرده است.
رساله بُرْء الساعه (درمان فوری) و رساله شمیه از دیگر تألیفات بدیع رازی به شمار میروند. رساله شمیه در باب
زکام، افزایش حساسیت و آبریزش بینی در زمان رویش گل سرخ است.
در طب اطفال، رساله فی تدبیر الصبیان از دیگر آثار رازی است که اصل عربی آن از بین رفته و ترجمه لاتین آن موجود است. برخی از نویسندگان متأخر، رازی را نخستین مؤلف رساله ای مستقل در این زمینه دانسته اند، (بخش ۴ کتاب مؤلّفات و مصنّفات ابوبکر محمد بن زکریای رازی
درباره تأثیر رازی در پزشکی قلمرو اسلامی و تمدنهای دیگر).
در میان سه کتاب شناخته شده درباره اَبدال (بدل) در پزشکی دوره اسلامی، یعنی آثار بَدیغورَس/ بادیغورس، ماسَرجویه، و رازی، کتاب ابدال الادویه رازی به جهت توضیحات و اضافات شخصی و ترتیب الفبایی در معرفی داروها منحصربه فرد است
این کتاب در اروپا شناخته شده و ترجمه لاتین آن موجود است.
قرابادین (داروهای ترکیبی) از دیگر آثار مهم رازی در زمینه داروست.
اَخَوینی بُخاری (سدة چهارم)، که با یک واسطه شاگرد رازی بوده، در مواضع مختلف از قرابادین رازی و داروهای پیشنهادی وی نام برده است
او در
هدایة المتعلمین فی الطب از ترکیبی دارویی به نام حَبّ زکریا یاد کرده است. در ۱۳۶۵ش/ ۱۹۸۶، الکساندر بکی قرابادین رازی را به عنوان موضوع رساله دکتری خویش انتخاب و آنرا به آلمانی ترجمه کرده است. رازی در رساله طب الفقراء به درمان بیماریها با داروهای ارزان و در دسترس همگان پرداخته است. همچنین او کتاب من لایحضره الطبیب را در ۳۷ فصل و در بیان بیماریها و معالجات آنها برای کسانی تألیف کرده است که به پزشک دسترسی ندارند. این کتاب براساس کتابهایی مشابه در
یونان باستان نامگذاری شده، چنانکه
ابن ماسه (قرن سوم) نیز پیش از رازی اثری با همین نام تألیف کرده است. همچنین در طب الملوکی
رازی تصریح کرده است به سبب بیمیلی برخی همچون کودکان و زنان حساس به خوردن دارو، کوشیده تا حتی المقدور روشهای درمانی براساس مواد غذایی را هم عرضه کند؛ تا آن زمان کسی بهطور جامع به این موضوع نپرداخته بود.
در مورد انتساب انجام دادن عملهای جراحی به رازی، به رغم وجود دستورهای متعدد جراحی در آثار او مانند الحاوی و المنصوری فی
الطب (به ویژه در بخش هفتم)، نمیتوان با قاطعیت سخن گفت، زیرا طبق سنّت مرسوم در نگارش متون پزشکی آن دوره، برخی از دستورهای یک عمل جراحی ــ که گاه بسیار مفصّل و دقیق است ــ در واقع نقل گفته و کارهای دیگران است نه تجربه نویسنده
در کتاب التجارب، روش درمانی رازی مبتنی بر پاکسازی بدن (از طریق
فصد،
حجامت و مُسْهِل)، پرهیز، تجویز دارو و موادغذایی است و
جراحی در درمان نقشی ندارد.
اما باتوجه به کتاب
الحصی فی الکلی و المثانه و روش جراحی پیشنهادی رازی برای درمان سنگ مثانه، به نظر میرسد رازی گاه خودش به عمل جراحی دست میزده است. از دیگر ویژگیهای رازی، به کارگیری دانستههای کیمیاییاش در آرای پزشکی و داروسازی است، از جمله اینکه او از تجربه شخصیاش در خوراندن
جیوه ــ از عناصر کلیدی و مهم در علم کیمیاــ به میمون سخن گفته است.
از خدمات رازی (ناخواسته یا غیرمستقیم) به تاریخ پزشکی، ثبت شرححال بیمارانی است که با آنها برخورد داشته است. به این شرححالها در گذشته و امروزه بسیار توجه شده است. در الحاوی شرححال بالینی ۳۳ بیمار و مشاهدات رازی ثبت شده است. ماکس مایرهوف (چشم پزشک و خاورشناس آلمانی، متوفی ۱۳۲۴ش/ ۱۹۴۵) این شرححالها را بر اساس نسخهای در کتابخانه بودلیان آکسفورد تصحیح و به انگلیسی ترجمه کرده است. این شرححالها در قرون وسطا به لاتین ترجمه شد و اوسی تمکین در ۱۳۲۱ش/۱۹۴۲ آنرا با عنوان «ترجمه قرون وسطایی از مشاهدات بالینی رازی» منتشر کرد. به علاوه، یکی از شاگردان رازی پس از مرگ او شرححال بسیاری از بیمارانی را که رازی دیده و ثبت کرده بود (در حدود نهصد مورد) جمعآوری و تنظیم کرد که با نام التجارب منتشر شده است.
این کتاب در ۳۱ فصل در درمان بیماریها از سر تا پا و بر اساس تجربیات و مشاهدات رازی تنظیم شده است. متن عربی این کتاب را در ۱۳۸۱ش/ ۲۰۰۲ خالد حربی در
اسکندریه منتشر کرده است. اینگونه شرحها در آثارپزشکی یونانی هم رواج داشته، اما سبک رازی در ثبت شرححال بیماران متفاوت است (برای مقایسه این شرححالها در آثار جالینوس و الگوی این شرححالها در این اثر رازی
)
از دیگر خدمات رازی به تاریخ پزشکی، آوردن نام افراد و کتابهایی است که از آنها استفاده کرده است. برخی از این کتابها اکنون از بین رفتهاند و دانستههای ما از این آثار و افراد صرفاً از طریق نقل قولهای (خلاصه شده) موجود، به ویژه در الحاوی، است. ازجمله نقلهای فراوان رازی در این کتاب از گروهی از پزشکان
جُندیشاپور است که او از آنها با عنوان خوز یاد میکند. این پزشکان تألیفاتی به زبان سریانی داشتهاند که اکنون اصل آنها از بین رفته است
در این شرححالها، رویکرد و روش گذشتگان و رازی در درمان بیماریها نشان داده شده است. همچنین برطبق آنها بخشهایی از زندگی رازی آشکار میشود، چنانکه بر اساس گزارش رازی در رساله علاجات الابنه
از مشاهده زنی ریشدار در زمان خلافت
معتضد عباسی (
۲۷۹-
۲۸۹)، به نظر میرسد رازی پرداختن به حرفه پزشکی را از جوانی آغاز کرده است.
در میان پزشکان دوره اسلامی، رازی از شاخصترین پزشکانی است که رسائلی مستقل در توضیح بخشهای مختلف بدن، همچون
قلب، اُنثیین (بیضهها)،
صماخ،
چشم، و
کبد تألیف کرده (برای نام رسالهها
) که ازبین رفتهاند.
بنابر شواهدی چون آزمودن آثار برخی داروها مانند جیوه بر میمون، به نظر میرسد اگر رازی جسد انسان را تشریح نکرده باشد، جسد حیوانات از جمله میمون را تشریح کرده است. به نوشته هیرشبرگ (چشم پزشک و تاریخنگار چشم پزشکی؛ متوفی ۱۳۰۴ش/ ۱۹۲۵)، جزء دوم الحاوی، در باب چشم و بیماریهای آن، بیشتر مشتمل بر مطالب دانش چشم پزشکی در دوره اسلامی است. او استفاده از داروهای بیحس کننده چشم برای جلوگیری از درد شدید ناشی از ورم آن، ذکر تجربیات شخصی و سودمند رازی در بیمارستان در باب بیماریهای چشمی و درمان آنها، تشخیص افتراقی اختلال دید ناشی از مغز و عصب بینایی و مردمک، استفاده از مرهم جیوه در درمان برخی بیماریهای چشمی، و ذکر چندین نوع عمل جراحی از جمله نوعی عمل آب مروارید را از موارد حائز اهمیت در الحاوی دانسته است. هیرشبرگ
اشاره به واکنش مردمک به نور را از موارد بسیار مهم در مقاله نهم المنصوری میداند. (برای جزئیات بیشتر و اطلاع از مباحث چشم پزشکی در تقاسیم العلل رازی) مایرهوف
بر اساس نام رسالهای مفقود از رازی، که در کتاب
عیون الاَنباء ذکر شده است، یعنی فی کیفیة الابصار یُبیِّن فیه اَنّ الابصار لیس یکون بالشعاع یَخرج من العین (درباره کیفیت بینایی که در آن روشن میشود بینایی بر اثر خروج نور از چشم به وجود نمیآید) نتیجه گرفته که رازی نظریه ابصار اقلیدس را مبنی بر اینکه خروج اشعه از چشم سبب دیدن اشیا میشود، رد کرده است
به نوشته نویبورگر،
رازی دندانهای پوسیده را با استفاده از مخلوط مَصطکی و زاج سفید پر میکرد.
رازی به رعایت موازین اخلاقی در پزشکی و پرهیز از حیلهگری برای جذب بیمار بسیار معتقد بود و در این باب، رساله فی الاسباب المُمَیِّلة لقلوب الناس عن افاضل
الاطباء الی اَخِسّائهم (دلایلی که مردم از طبیبان دانشمند روی میگردانند و به طبیبان متوسط متمایل میشوند) را نگاشته است.
اصل عربی این رساله از بین رفته، اما ترجمه عبری آن برجا مانده که اشتاین اشنایدر آنرا به آلمانی ترجمه و در ۱۲۸۳/۱۸۶۶ در
الطب الاسلامی
منتشر کرده است.
روش رازی در آموزش پزشکی به شاگردانش نیز درخور توجه است (گرچه ظاهراً در آن دوره شیوه معمولی بوده است
) شاگردان در چند گروه در اطراف او قرار میگرفتند، نخست شاگردان مبتدی بیمار را معاینه میکردند، در صورت وجود مشکل، درمان به شاگردان باتجربهتر و در صورت لزوم به رازی محول میشد و به این ترتیب، دانشجویان به صورت فعال و مسئولیتپذیر به درمان بیماران میپرداختند.
رازی (همچون جالینوس) رسالهای در امتحان کردن پزشکان و طریقه تشخیص پزشک ماهر، با نام محنة الطبیب و تعیینه تألیف کرده که بسیار مهم است. متن عربی آنرا در ۱۳۳۹ش/ ۱۹۶۰ البیر زکی اسکندر در مجله المشرق
چاپ کرده است.
رازی به درمان بیماریها و پیشگیری از آنها حتی المقدور بر اساس رژیم غذایی و پرهیز معتقد بوده است
او علاوه بر آنکه در الحاوی و المنصوری، در باب غذاها و خواص آنها و تمهیدات مناسب در مورد آنها سخن گفته است، چندین تألیف مستقل نیز در این باب دارد که رساله منافع الاغذیة از مهمترین آنهاست. رازی در ابتدای این رساله
از کاستیهای تألیفات جالینوس و
ابن ماسویه (متوفی
۲۴۳) در مورد دوری از مضار غذاها یاد و مقصودش را نوشتن رسالهای جامع در این باب بیان کرده است. رساله مایُقدَّم من الفواکه و الأغذیه و ما یؤخّر از رازی درباره خوردن میوه قبل یا بعد از غذاست. رزا کونه برابانت متن عربی رساله را به همراه ترجمه اسپانیایی آن در ۱۳۷۰ش/ ۱۹۹۱ و ترجمة انگلیسی آنرا در ۱۳۷۲ش/۱۹۹۳ منتشر کرده است. از دیگر تألیفات مهم و بدیع رازی کتاب
ما الفارق است که در آن بهطور مفصّل به تشخیص افتراقی بیماریها پرداخته است. متن عربی این کتاب را سلیمان قطایه در ۱۳۵۷ش/ ۱۹۷۸در
حلب منتشر کرده است
رازی به تقلید از بقراط رساله
الفصول یا المرشد را تألیف کرد، چون کتاب الفصول بقراط را نامنظم و متن آنرا برای شاگردان دشوار میدانست. متن عربی آن را البیر زکی اسکندر در ۱۳۴۰ش/۱۹۶۱ منتشر کرده، در ۱۳۷۵ش/ ۱۹۸۰ به فرانسه ترجمه شده و ترجمه فارسی آنرا محمدابراهیم ذاکر در ۱۳۸۴ش در تهران منتشر کرده است.
ابن ابی اصیبعه
حکایتی منسوب به رازی نقل کرده که نشان دهنده ابتکار وی در انتخاب محل احداث بیمارستان عضدی بغداد است؛ بر اساس این حکایت، به دستور رازی، قطعات گوشت را در نقاط مختلف شهر آویزان کردند و در محلی که گوشت سالم مانده بود بیمارستان عضدی را تأسیس کردند. الگود
بدون هرگونه توضیحی چندین نوآوری را به رازی نسبت داده است، از جمله کاربرد جیوه به عنوان مسهل، به کارگیری پماد سرب سفید در داروسازی، که در قرون وسطا در اروپا Album Rhasis نام داشت، نوعی شیاف چشمی به نام Arab soap یا Trochiscus Rhasis، و استفاده از روده حیوانات در جراحی.
تأثیر رازی در پزشکی قلمرو اسلامی و تمدنهای دیگر:
آرای پزشکی رازی، چه در زمان خودش و چه پس از مرگ او، در سرزمینهای اسلامی و خارج از آن، بسیار تأثیرگذار بود.
اخوینی بخاری (متوفی ﺣ
۳۷۱)، که با یک واسطه شاگرد رازی بود
در
هدایة المتعلمین فی الطب بارها از آرای رازی یاد کرده
و او را استاد خویش نامیده است.
علی بن عباس مجوسی (متوفی
۳۸۴) در مقدمة کامل
الصناعة، که حدود پنجاه سال پس از رازی نوشته شده، از المنصوری فی
الطب و الحاوی فی
الطب نام برده و گفته که دو نسخه از الحاوی را دیده است. ابن سینا در
القانون فی الطب از رازی نام نبرده است. درحالیکه او بخشی از قانون را در
شهر ری نوشته و به یادداشتهای رازی دسترسی داشته است و با مقایسه محتوایی بخشهایی از الحاوی و قانون معلوم میشود ابن سینا در تألیف کتابش، از الحاوی استفاده کرده است.
اسماعیل بن حسین جرجانی (متوفی
۵۳۱) در ذخیره خوارزمشاهی (برای نمونه
) نظرهای رازی در موضوعات مختلف را نقل کرده است.
نظامی عروضی (متوفی
۵۶۰) در چهار مقاله
الحاوی را از کتابهایی برشمرده که خواندنش برای هر پزشک ضروری است. ابوریحان بیرونی (متوفی
۴۴۰) نیز از آثار رازی بسیار سود برده است. او در صیدنه فراوان از رازی نام برده
و آثار رازی از منابع پربسامد این کتاب است.
در غرب قلمرو اسلامی نیز سنّت پزشکی رازی مؤثر بوده است، از جمله
ابن رشد (فیلسوف و پزشک اندلسی متوفی
۵۹۵) که در
الکلیات فی الطب در جاهای مختلف آرای رازی را نقل کرده
و در این کتاب
از کتابی از رازی با نام تجارب المارستانیة مطالبی ذکر کرده است. امروزه نسخهای از تجارب المارستانیه در دست نیست.
در دوره
بابریان (ﺣﮑ:
۹۳۲-
۱۲۷۴)، به سبب حضور ایرانیان و رسمیت داشتن زبان فارسی در دربار آنان، پزشکی اسلامی، در کنار دیگر علوم، در
شبه قاره هند نفوذ و تأثیر فراوان یافت. در دوره اکبرشاه (ﺣﮑ:
۹۶۳-
۱۰۱۴) و اورنگ زیب (ﺣﮑ:
۱۰۶۸-
۱۱۱۸)، آثار رازی از منابع تألیفات پزشکی هند بوده است، از جمله
عین الملکِ شیرازی که در ابتدای عِلاجات داراشکوهی،
آثار رازی را از منابع خود معرفی کرده است. تأثیر آثار رازی در طب اکبری، نوشته حکیم
اکبر شاه ارزانی (برای نمونه
) مشهود است. در ۱۳۰۸، بُرء السّاعَه در لکهنو
و در سالهای اخیر، المنصوری، الحاوی و کتاب الفاخر رازی به اردو ترجمه شدهاند.
در منابع لاتین، رازی شناخته شده و تاثیرگذار بوده و نام او به شکلهای مختلف ضبط شده است، از جمله Rhazes, Rasi/ Razi Rhasis, Rhases, Albubachar, Albubater.
پیش از ترجمه آثار رازی به لاتین، قسطنطین آفریقایی (متوفی ۴۸۰/۱۰۸۷)، کامل
الصناعة را به لاتین ترجمه کرد و به این ترتیب نام رازی به منابع لاتین راه یافت. شمار زیاد کتابهای رازی، که به لاتین و دیگر زبانهای اروپایی ترجمه شدهاند، نشانه توجه اروپاییان به آثارش و تأثیر این آثار بر پزشکی اروپاست.
از بین آثارش المنصوری با نامهای Liber Almansorios ,Liber medicinalis ad Almansorem
بسیار مورد توجه بوده است. ژرار کرمونایی/ گراردوس کرمونایی (متوفی ۵۸۳/۱۱۸۷) المنصوری را در
اسپانیا ترجمه کرده و در ۸۸۶/۱۴۸۱، این کتاب در میلان به چاپ رسیده است،
بخش نهم این کتاب (درباره بیماریهای بدن از سر تا پا)، در اروپای قرون وسطا، ترجمه و شرحهای گوناگونی بر آن نوشته شد و چند
قرن در مدارس پزشکی تدریس میشد.
ترجمه دیگری هم از المنصوری به لاتین انجام شد. در اروپا در قرون وسطا، این کتاب در قیاس با الحاوی از اقبال گستردهتری برخوردار بود. شاید از علل مهم مقبولیت این کتاب حجم کمتر و نظم و طبقهبندی مطالب آن باشد. نسخههای متعددی از این کتاب، به عربی و لاتین، در کتابخانههای اروپا وجود دارد (برای نسخههای عربی
(برای نسخههای لاتین در کتابخانه ملی فرانسه در پاریس) در سده هشتم/ چهاردهم، تسوکرو بنچیونی از روی ترجمه ژرار کرمونایی المنصوری را به زبان فلورانسی ترجمه کرد. از این ترجمه تاکنون پنج نسخه شناسایی شده و در ۱۳۹۰ش/۲۰۱۱ رزا پیرو آنرا منتشر کرده است.
)
در سده نهم/ پانزدهم، چهار بخش نخست المنصوری به فرانسه ترجمه شد که نسخهای از آن در کتابخانه ملی فرانسه نگهداری میشود المنصوری از سده هشتم/ چهاردهم جزو برنامه درسی دانشکدههای اروپا و بسیار تأثیرگذار بود
از جمله در دانشگاههای مونپلیه، بولونیا و پاریس همراه با دیگر آثار رازی و ابن سینا تدریس میشد.
در ۷۹۷/۱۳۹۵، الحاوی یکی از نه کتاب کتابخانه دانشکده پزشکی پاریس بود.
ترجمه لاتین و متن عربی المنصوری، پیش از چاپ در کشورهای اسلامی، در اروپا در ۱۱۹۰/۱۷۷۶ توسط یوهان یاکوب رایسکه، و در ۱۳۲۱/۱۹۰۳ در لیدن چاپ شد.
ترجمهای یونانی نیز از المنصوری وجود دارد که در مورد سال ترجمه یا نشر آن اطلاعی دردست نیست.
بر المنصوری، به ویژه کتاب نهم آن، شرحهای متعددی به لاتین و ایتالیایی نوشته شد.
سزگین
حدود سی شرح مختلف لاتین بر کتاب المنصوری را نام برده است که شارح حدود نیمی از آنها ناشناساند.
برخی از این شرحها عبارتاند از: شرح ژرار دوسولو (نیمه نخست قرن هشتم/ چهاردهم) و آندرئاس وسالیوس (متوفی ۹۷۱/ ۱۵۶۴ پدر کالبدشناسی جدید،
(برای تأثیر رازی بر دیگر آثار وسالیوس
) با وجود شرحهای متعدد به لاتین و عبری، تنها یک شرح به عربی بر المنصوری شناخته شده است، ابن الحشاء، پزشک تونسی (قرن هفتم)، الفاظ طبی این کتاب را شرح کرد و آن را مفید العلوم و مبید الهموم نام نهاد. این کتاب در ۱۳۲۰ش/۱۹۴۱ در
مغرب (مراکش) چاپ شد.
در ۶۷۸/ ۱۲۷۹، فرج بن سالم (پزشک یهودی سیسیلی) کتاب الحاوی را با عنوان Continens به لاتین ترجمه و آنرا به شارل آنژویی، پادشاه ناپل که نسخهای از آنرا از طریق خاندان حَفصیان تونس به دست آورده بود، اهدا کرد. این کتاب در پنج مجلد و مشتمل بر ۲۵ بخش است. این ترجمه نفیس اکنون در کتابخانه ملی فرانسه نگهداری میشود. نسخه دیگری در واتیکان وجود دارد که رونویسی از همین نسخه است
تاکنون نسخه عربی کاملی از الحاوی وجود ندارد که قدمتی بیش از این ترجمه لاتین داشته باشد. کیفیت این ترجمه بسیار مناسب است و نخستینبار در یک جلد با قطع بزرگ، پیشتر از متن عربی الحاوی (متن ناموثق منتشرشده در حیدرآباد دکن در ۱۳۳۴-۱۳۵۲ش/۱۹۵۵-۱۹۷۳) در ۸۷۲ ـ۸۷۳/ ۱۴۶۸ در برشا در ایتالیا چاپ شد. (برای اطلاع از تاریخ دیگر چاپها
)
از میان تکنگاریهای پزشکی رازی، رساله الجُدَری و الحَصبه در اروپا بسیار مورد توجه قرار گرفت و با عنوانهای De pestilentia و De variolis et morbilis به لاتین ترجمه شد. در ۷۵۰/۱۳۴۹، آبراهام کاسلاری ایتالیایی این رساله را به لاتین ترجمه کرد و در حدود چهار قرن، نزدیک به ۳۵ بار به زبانهای مختلف از جمله یونانی، فرانسه، ایتالیایی و انگلیسی ترجمه شد (برای اطلاع از محل چاپها
(نیز برای اطلاع از محتوای رساله و سیر تاریخی آن الجدری و الحصبه))
تقاسیم العلل با نام لاتین Liber divisionum (میلان ۸۸۶/۱۴۸۱)،
اوجاع المفاصل با نام لاتین iuncturarum De egritudinibus (میلان ۸۸۶/ ۱۴۸۱)، المدخل الی
الطب با نام لاتین Introductio in medicinam (و نیز ۹۰۲/۱۴۹۷)، و القرابادین با نام لاتین Antidotarium (و نیز ۹۰۲/۱۴۹۷) را ژرار کرمونایی و دیگر مترجمان ترجمه کردند
ژرار کرمونایی کتاب الحصی فی الکلی و المثانه، درباره تشکیل سنگ در کلیه و مثانه و درمان آنها، را به لاتین ترجمه کرد که در ۱۳۱۴/۱۸۹۶ پیتر دو کونینگ آن را با نام رساله درباره سنگ کلیه و مثانه به فرانسه ترجمه و چاپ کرد. ترجمه ای لاتین با نام Liber pretiosus هم از کتاب الفاخر موجود است
ژیل دو سنتاریین در سده هفتم/ سیزدهم، در پرتغال مقاله فی سر
الصناعة الطب رازی را با عنوان De secretis medicine و الفصول (مرشد) او را با عنوان Aphorismi Rasis به لاتین ترجمه کرد که این دو همراه با ترجمه لاتین رساله تدبیر الصبیان رازی، با عنوان Practica Puerorum، در ۸۸۶/۱۴۸۱ در میلان چاپ شدند.
رساله تدبیر الصبیان را، که ظاهراً اصل عربی آن ازبین رفته است، ساموئل رادبیل در ۱۳۵۰ش/۱۹۷۱ به عنوان نخستین رساله مستقل در باب طب اطفال به انگلیسی و در پی آن، پزشک عراقی، محمود حاج قاسم، به عربی ترجمه کردند. ترجمه فارسی این کتاب با نام رساله پزشکی کودکان در ۱۳۹۱ش در
تهران چاپ شد.
پزشکان یهودی قرون وسطا با آثار رازی آشنا بودند و ترجمههای فراوانی هم از آثار رازی به عبری، غالباً از روی ترجمههای لاتین، صورت گرفته است. در منابع، به ترجمه عبری الحاوی اشاره شده که برخی احتمال دادهاند همان متن عربی بوده که با رسم الخط عبری بازنویسی شده است
نسخه ای از ترجمه عبری المنصوری در کتابخانه ملی فرانسه نگهداری میشود که شرحهایی به عبری بر آن نوشته شده است. لئون جوزف (متوفی ۸۲۱/۱۴۱۸) شرح لاتین ژرار دوسولو بر المنصوری را به عبری ترجمه کرد (برای جزئیات ترجمهها و شرحها به عبری
) گزارشی از ترجمههای عبری و نسخههای موجود آنها شامل اوجاع المفاصل (دردهای مفاصل)، تدبیر الصبیان (در پزشکی کودکان)، الفصول، خواص الاشیاء، تقسیم و التشجیر (تقسیمها و علتهای بیماریها)، قرابادین، فی اسباب (الاغراض) الممیلة) ظاهراً درباره علت تمایل مردم به پزشکان غیرحاذق (و رساله فی الفصد را عرضه کرده است. از رساله فی الاسباب الممیلة نسخهای به عربی یا ترجمه لاتین آن گزارش نشده است.
نسخه ای از ترجمه عبری الکافی در کتابخانة بودلیان (ش ۴۲۷) دانشگاه آکسفورد نگهداری میشود.
بروکلمان
نیز به ترجمه عبری دو رساله العرق و سفر هپسوقوط اشاره کرده است. علاوه بر ترجمه آثار رازی به زبانهای مختلف اروپایی و وجود نسخههای متعدد از آنها، وجود تندیس رازی در دانشکده پزشکی پاریس دکارت، نقش برجسته رازی در میان ۴۵ شخصیت تأثیرگذار در تاریخ پزشکی بر دیوار بیرونی این دانشکده (ساخته مارسل گومون)، و تندیس او در خانه مشاهیر در شیکاگو از تأثیر عمیق او بر پزشکی غرب نشان دارد.
از مهمترین جنبههای علمی رازی و از موجبات اصلی شهرت رازی
کیمیا است. همچنین رویکرد وی به دانش شیمی (به معنای کنونی آن) ویژه و متفاوت بوده است. رازی را پیشتاز و پدر شیمی علمی و بنیانگذار آن
نیای پزشک ـ شیمیدانان
و به همراه
جابر بن حیّان یکی از دو شیمیدان متنفذ
جهان اسلام خواندهاند.
مهمترین فعالیت او را در علم شیمی تقسیم مواد و دستهبندی آنها و وصف دقیق آزمایشگاه شیمی دانستهاند.
حرفه رازی در جوانی و نیز پدرش زرگری و صیرفی بود
و احتمالاَ همین امر توجه و علاقه او به کیمیا را برانگیخت
حکایتهایی از پذیرایی رازی از
قاسم بن عبیداللّه (وزیر مکتفی، خلیفه عباسی) در ظرفهای طلا و اینکه وی به رومیان شمشهای زر میفروخته، در دست است.
در گزارشهایی، بیماری چشم رازی در جوانی به عوارض ناشی از تجربههای کیمیایی وی
و نابیناییاش در پایان عمر
(به مکافات)) و حتی مرگش هم به کیفر دعاوی اثبات نشدنیاش در کیمیا نسبت داده شده است.
این روایتها حتی در زمان حیات رازی نیز موجب نقد و طعن او شده بود، از جمله در مجادلهاش با کعبی، رازی به سبب عجز در پرداخت مهریه همسرش، با وجود ادعایش در کیمیا، تمسخر شده است.
به رغم افسانه انگاشتن چنین داستانی
اهمیت کیمیا در زندگی او بیشتر نمایان میشود.
اینکه رازی کیمیا را چگونه و نزد چه استاد یا استادانی آموخت دانسته نیست، اما سرچشمههای کیمیای او از آثارش هویدا یا دستکم حدسزدنی است.
اشتغال رازی به کیمیا را به آغاز فعالیتش، یعنی پیش از سی تا چهل سالگی و حتی پیش از روی آوردنش به طب، مرتبط دانستهاند.
با این حال به نظر میرسد او این مهارت و دانش را نزد پدر یا بر اساس متون و منابع موجود آموخته باشد.
میراث اندیشههای یونانی و اسکندرانی و مصری، در آثار کیمیایی رازی به چشم میخورد. به رغم ادعای کاملاً قابل تردید شیبانی
که رازی با زبان یونانی آشنا بود و مستقیماً از آثار کیمیایی یونانیان بهره میبرد، به نظر میرسد رازی از طریق جابر بن حیّان با این میراث آشنا شده باشد.
او در کتاب الشواهد از حدود ۲۴ دانشمند غیرمسلمان از تمدنهای
بین النهرین،
ایران،
یونان و
روم نام میبرد، ازجمله هرمس، آگاثاذیمون (عاذیمون)، ماریه، ارسطو و زوسیموس (
علاوه بر این، بخش عمدهای از منابع کیمیایی رازی در آثار آشوری، بابلی، کلدانی و صابئی یافت میشود. استیپلتون و همکاران
با استناد به پژوهشی درباره فلز خارصینی (آهن چینی) و وابستگی
علی بن ربّن طبری (استاد رازی در طب) و مدارس
طبرستان،
جندیشاپور و جبال به مکتب حَرّان، تأثیر منابع سریانی و بابلی بازمانده در
حرّان را نشان دادهاند. علاوه بر این،
سالم حرّانی دانشمندی که رازی در کتاب الشواهد از او فراوان نام برده است
یا خود یا نسبش به حرّان میرسد. بسامد چشمگیر نامهای فارسی، مشابهت بسیار تفکر مانوی و جهان شناسی رازی، در کنار تعلق او به تمدن و فرهنگ ایران و احتمالِ زیاد تأثیرپذیریاش از باقیمانده علوم پهلوی و ساسانی، آموزه های مدارس
بلخ و
مرو و
سمرقند، و کیمیای مغانی
نیز از آبشخورهای فارسی کیمیای رازی حکایت میکند.
همچنین با توجه به آشنایی رازی با دانشوران هندی، چون صنجهل
سوشروتا و چرکه و احتمالاً مطالبی از کیمیای هند
نباید تأثیر کیمیای هند را در آثار رازی نادیده گرفت.
به رغم برخی تفاوتهای بنیادی، اصلیترین منابع کیمیای رازی آثار جابر بن حیّان است
رازی جابر را پیش کسوت در این علم و استاد خود خوانده
هرچند شاگرد بلافصل او نبوده است
آثار کهنتر از افرادی چون مَریانوس (معلم
خالد بن یزید) و خالد بن
یزید بن معاویه رازآمیزتر و بسیار متفاوتتر از آن هستند که مأخذی برای کیمیای رازی شمرده شوند.
ارتباط سنّت علمی جابر و رازی، دو کیمیاگر برجسته و بانفوذ جهان اسلام
که تکامل کیمیاگری در غرب مرهون یا مرتبط با نام ایشان است
بحث برانگیز است.
به باور کراوس
از مجموعه آثار منسوب به جابر، رازی بهطور قطع کتاب الرحمه را میشناخت. او تأثیر جابر بر رازی را ناچیز و تقریباً هیچ دانسته است.
روسکا
ارجاعات رازی را در کتاب الاسرار به جابر، افزودهها و تحریفات پسینیان میداند
حتی به ادعای برخی، بخشی از آثار منسوب به جابر، در واقع نوشته رازی و متعلق به سنّت کیمیایی اوست که علوم حرّانیان کافرکیش و چه بسا آثارِ با منشأ ایران قدیم را برای در امان بودن از انتقاد، به شاگرد
امام صادق (علیهالسلام) نسبت داده است.
علاوه بر اینها، تفاوتهای دیگری نیز میان سنّت جابر و رازی وجود دارد که عبارتاند از: به کارنبردن تمثیلهای رمزی معمول در کیمیای جابر، از قبیل نظریه میزان، توسط رازی
اختلافنظر در نظریه تکوین فلزات از گوگرد و جیوه یا تأییدنکردن آن
(درباره همخوانی دیدگاه رازی با جابر در این مورد) توجه رازی به اهداف عملی و دستورالعملهای کوتاه و کاربردی در برابر مقاصد روحی مورد تأکید جابر؛ تفاوت در نظام فکری و عملی، تفاوت در سبک نگارش و پیروی نکردن رازی از روش بیان یک موضوع به شکلهای گوناگون.
برخی اشتراک جابر و رازی را در بسیاری از مبانی، آثار، و دستاوردها یا نتایج عملی بیش از آن دانستهاند که نادیده گرفته شود، برخی از اشتراکات جابر و رازی در مبانی عبارتاند از: تلقی مشابه از جوهر و جسم،
اعتقاد به نظام چهار عنصری
و امکان استحاله فلزات
تشابه پنج اصل جابر و قدمای خمسه رازی (به ترتیب جوهر اولیه، مادّه، صورت، زمان، و مکان
) و حتی نزدیکی مفهومی نظریه ذره گرایی رازی با عبارات جابر در کتاب التصریف
در کتاب رتبة الحکیم منسوب به
مَجریطی (متوفی
۳۹۸)، به پیوستگی و ارتباط این دو سنّت اشاره شده و
طُغرایی (متوفی
۵۱۵) رازی را در کتاب الحجر به سرقت یا رونویسی از کتاب المجردات جابر متهم کرده است.
رازی در کتاب الشواهد، اثر دیگر خودش با عنوان کتاب الترتیب (یا الراحة) را تفسیر نظر جابر در کتاب الرحمه بیان کرده است.
به علاوه، رازی کتاب الأس جابر را به نظم درآورده
و گزیدهای از العلم المخزون جابر در القوانین الطبیعیه، منسوب به رازی، نقل شده است.
دستکم چهارده اثر این دو عالم کیمیا، عنوانی یکسان یا کاملاً مشابه دارند
که حتی اگر در رویکرد و طرز بیان مطالب متفاوت باشند، نشان دهندة تأثیر جابر بر رازی است. حتی روسکا
به رغم همه تردیدهایش ارتباط آثار کیمیایی رازی (دوازده کتاب و سرّالاسرار) را با آرای جابر بسیار بیشتر از آنچه گمان میشد برآورد میکند.
در کیمیای عملی و راهکارها و تجربههای کیمیایی و آزمایشگاهی جابر و رازی نیز ارتباط و اشتراک وجود دارد؛ سرچشمه نظام طبقهبندی رازی به رساله ۳۱ (از مجموعه هفتاد رساله) و رساله اول (از مجموعه ۱۱۲ رساله جابر یعنی اُسطقس الاس الاول) بازمیگردد
و در فرایندهایی چون تقطیر
تهیه اسیدهای معدنی، ترکیبات قلیایی از قبیل نوشادر
نَطرون، و نمک قلیا
دستورالعملهای مشابه یا پیشینه مشترک دیده میشود. بر این اساس، رازی را باید تنظیم کننده و توسعه دهنده کیمیای جابر دانست، چنانکه به اعتقاد مجریطی
او بر مباحث جابری چیزی نیفزود، حتی آزمایشگاه مجهزش را بر همان بنیاد و سامانه بنا کرد،
و در دستهبندی مواد معدنی با جابر همنظر بود، اما دستهبندی و توضیحاتش بسامانتر
و گاه کاملتر
می نماید. رازی نیز چون جابر روحیi آزادپژوهشی داشت، و بسیاری از پشتوانههای فلسفیشان مشابه بود.
رازی بهطور کلی امکان استحاله فلزات را پذیرفته، اما در دو اثر کیمیاییاش (المدخل التعلیمی و الاسرار) در مورد نظریه شکلگیری فلزات از دو عنصر گوگرد و جیوه سکوت کرده است.
با وجود این، افزودن عنصر سوم نمک برای تعادل بخشیدن به ترکیب فلزی در نظریه پیش گفته، که در آثار کیمیایی سپسین و غربی به وفور آمده، به رازی نسبت داده شده است.
درک و تحلیل کیمیای رازی منوط به درنظرگرفتن آرای فلسفی اوست. او با توجه به جنبههای مادّی و خواص آزمودنی اشیا، از علوم خفیه و بیان رمزی و نمادگرایی مندرج در آن روی برمیتابد (
آرا و آثار فلسفی) زبان آثار کیمیایی رازی نیز واضح و بدون رمز و نماد است
بیان و کاربرد واژگان در آثار کیمیایی رازی چنان دقیق است، که اگر در ارزش محتوای علمیاش هم تردید شود، از زبان علمی و اصطلاح شناسی فاخر آن نمیتوان چشم پوشید.
رازی خرد را در شناخت همه علتهای پدیدهها، موجبات پیدایش خواص و کیفیتهای مواد ناتوان دانسته است
از اینرو، وجود قوای مکنون را نفی نکرده و به رغم آگاهی از امکان متهم شدنش به تناقض، کتاب الخواص را نگاشته و ضرورت ثبت و انتقال گزاره های اثبات نشده و مشکوک ــ و نه مردودــ را یادآوری کرده است.
کیمیای رازی با تکیه انتقادی بر دستاوردهای پیشینیان و با اعتماد به سیر تکاملی دانش در تقابل با واپسگرایی سنّتیِ ارسطوییان شکل گرفته و امتیاز دانش جدید را در شناخت میراث پیشین، پرهیز از دوباره کاری و نهایتاً دستیابی به افقهای نو دانسته است.
همین توجه خاص و شاید منحصربه فرد رازی به تجربه و آزمایش در شیمی از یک سو و ترک تأملات ذهنی و باطنی از سوی دیگر، سبب ساز انقلاب او در پایهریزی شیمیِ «علمی» شده است.
شمار و عناوین آثار کیمیایی رازی متفاوت
و افزون بر پنجاه اثر ــ همگی به عربی ــ گزارش شده است.
در دسترس نبودن نسخههای اصیل یا درخور اعتماد، احراز نکردن اصالت (صحت انتساب به رازی) تصحیف عنوان، انتساب چند عنوان به یک کتاب یا رساله، و تنوع تلقی از مضامین و موضوع آثار، موجب این گوناگونی یا تشتّت است. با این حال، بنیان آثار کیمیایی رازی بر نوشتههایی است که تقریباً بر وجود و اصالت آنها اتفاق نظر هست.
به نظر میرسد دوازده عنوان از آثار رازی، محور فراگیری کیمیا از دیدگاه رازی را شکل میدهند.
رازی در دیباچة الشواهد و در المدخل التعلیمی
ضمن نام بردن از این دوازده اثر و وصفی مختصر از محتوایشان، ترتیب نگارش
و نظم آموزشی آنها را برشمرده است.
ترتیب این کتابها به نقل از المدخل التعلیمی
عبارت است از:
المدخل التعلیمی؛
المدخل البُرهانی یا علل المعادن (یا «تکوّن الاحجار»)؛
اثبات الصنعه؛
الحجر؛
التدبیر؛
الإکسیر؛
شرف الصناعة (
الصنعة و فضلها)؛ الترتیب، که آن را الراحة هم خوانده است
التدابیر؛
المحن؛ الشواهد (نُکَت الرّموز)؛
سرّ الحکماء و حِیَلهم (الحیل).
از میان آثار دوازده گانه، فقط المدخل التعلیمی، به طور کامل، قسمتی از الشواهد و یک فصل از کتاب الإثبات چاپ شده است (برای مشخصات کامل
)
کتاب
الاسرار و کتاب
سرّ الاسرار را مهمترین آثار رازی در کیمیا دانسته اند. تصحیح، ترجمه و شرحهایی از این دو اثر منتشر شده است، از جمله: ترجمه انگلیسی (دو بخش نخست الاسرار در
ترجمه آلمانی از روسکا
ترجمه روسی سرّ الاسرار از کریم اف (۱۹۵۷) تصحیح متن الاسرار و نسخه برگردان سرّ الاسرار، همراه با ترجمه گزیده مانندی به فارسی کهن با نام تجارب شهریاری از شهریار بهمنیار پارسی، که به کوشش محمدتقی دانشپژوه چاپ شده است (تهران ۱۳۴۳ش) و ترجمه و شرح فارسی الاسرار از شیبانی.
به اعتقاد برخی، در سرّ الاسرار آزمایشهای فوری کیمیایی گردآوری شده و از الاسرار بیست باب کمتر است و به رغم برخی نظرها، این دو اثرْ در اصل مستقل از یکدیگر، و نه دو تحریر از یک اثر و نه گزیده یکی از دیگری، هستند.
(برای دیگر کتابهای او در کیمیا که هنوز بهطور جدّی بررسی نشدهاند.
)
علاوه بر استمرار سنّت رازی به همت
ابن سینا و
محمد بن عبدالمالک صالحی خوارزمی کاثی و دیگران، و نیز تألیف متون کیمیایی اصیل یا اقتباسی، همچون تجارب شهریاری به فارسی
برخی نوشتههای مؤثر در سنّت کیمیایی غرب نیز بر اساس ترجمه الاسرار یا سایر آثار کیمیایی، یا با انتساب به نام و مکتب کیمیایی رازی شکل گرفته است. کتاب
اسرار ابوبکری را، که ظاهراً بازنویسی کتاب ابوبکر رازی است و نسخههایی از آن در کتابخانههای ایتالیا (در پالرمو، و نیز، و فلورانس) و فرانسه (پاریس) وجود دارد، ترجمهای از کتاب الاسرار دانستهاند.
آثار لاتین متعددی برگرفته از الاسرار یا منسوب به سایر تألیفات کیمیایی رازی، با نامهای گوناگون و عموماً متفاوت از عنوانهای اصلی آنها، وجود دارد. سابقه ترجمه یا پیدایش این آثار به سدههای ششم و هفتم/ دوازدهم و سیزدهم بازمیگردد و ژرار کرمونایی/ گراردوس کرمونایی (متوفی ۵۸۳/ ۱۱۸۷)، مترجم آثار عربی به لاتین، و ونسان دوبووه (متوفی ۶۴۴/ ۱۲۴۶)، شارح و مؤلف فرانسوی، در این میان سهم عمدهای داشتهاند.
همچنین به ترجمههای کمتر شناخته شده کسانی چون تسوکّرو بنچیونی (مترجم فلورانسی، رونقَش حدود ۷۱۰ـ۷۱۳/ ۱۳۱۰ـ۱۳۱۳
) از آثار رازی از فرانسه به ایتالیایی و تأثیر مستقیم رازی بر کیمیاگرانی چون آلبرتوس کبیر (آلبرت کبیر، متوفی ۶۷۹/ ۱۲۸۰) آلمانی و بیکن (متوفی ۶۹۳/ ۱۲۹۴) انگلیسی نیز باید اشاره کرد. در اینکه نُه متن لاتین، ترجمه آثار رازی باشند تردید هست، تا آنجاکه حتی آنها را مجعول دانستهاند.
توجه به برخی دیگر از آثار رازی، برای درک بهتر دانش کیمیایی او ضروری است، از جمله کتابهای الرَّدُ علی الکندی فی ردِّه علی الکیمیا و فی الرَّد علی محمد بن اللَّیث الرسائلی فی رَدِّه علی الکیمیائیین که
ابوریحان بیرونی آنها را ضمن آثار کیمیایی رازی نام برده و اگرچه تاکنون نسخهای از آنها به دست نیامده است، آنها را میتوان دفاع رازی از دانش کیمیا دانست
که کتاب اول را جزو آثار کیمیایی رازی ذکر کرده است)؛ مجموعهای از آثار شامل کتاب الخواص، مفیدالخاص فی علم الخواص، فی خواص الاکسیر و اسرار علم الاکسیر که سزگین
از آنها نام برده است و واجد جنبههایی خاص از دانش «شیمی» رازی هستند. برای نمونه، در مفیدالخاص فی علم الخواص درباره چگونگی دورکردن حشرات موذی و جانوران گزنده از خانه
تهیه سرکه
روش نگهداری میوهها
چگونگی کاشت بعضی درختان
مطالبی ذکر شده که در مواردی طبقهبندی آنها در گروه خاصی از دانشها یا آثار دشوار است.
نظریه رازی درباره تشکیل مادّه از جزء لایتجزّا (جوهر فرد) تا هشت سده بعد، یعنی تا زمان پیدایش نظریه اتمی بویل (متوفی ۱۱۰۲/ ۱۶۹۲)، در بین کیمیاگران منحصر بهفرد است، با این تفاوت که رازی اصل همه مواد را هیولی و ازاین رو مواد را تبدیلپذیر به یکدیگر دانسته است.
او مواد شیمیایی (عقاقیر) را به طبیعی و ساختگی (عقاقیر المولِدة) تقسیم و عقاقیر طبیعی را، برحسب قلمرو، در سه رده خاکی (خود در شش دسته)، گیاهی و جانوری، و عقاقیر ساختگی را در دو دسته اجساد (فلزات) و غیراجساد بررسی میکند که کارهای پس از او بر همین اساس است.
روسکا
در رده عقاقیر طبیعی، دستهبندی سنگها و نمکها را اساساً ابتکاری میداند. بخش دیگر، معرفی ابزارهای کیمیاگری و شرح چگونگی ساخت یا تدارک آنهاست. ابزارهایی مانند حمام الحکماء
و مُبرِّد دستگاه تقطیر
شایسته توجه ویژه است. این بخش، اگر نوآورانه هم نباشد، به سبب توجه رازی به جزئیات و دقت در وصف، از تجربههای عملی او حکایت میکند.
انتساب تهیه و حتی کشف الکل و بعضی از اسیدهای معدنی (به ویژه اسیدسولفوریک) و مواد قلیایی به رازی بسیار مشهور است
با این حال، نشانه قابل اتکایی در تأیید کشف
الکل و کاربرد آن، نه از آثار موجود او و نه از نقل قولهای اخلافش، به دست نیامده است. به نظر میرسد خطای فردیناند هوفر (پزشک و فرهنگ نویس آلمانی، متوفی ۱۲۹۵/ ۱۸۷۸)
که تهیه جوهر گوگرد و تقطیر الکل را ابتکار رازی دانسته، سبب شهرتی تحقیق ناشده برای او از آن زمان (۱۲۵۸/ ۱۸۴۲) شده است
اگرچه صدور حکم قطعی در این زمینه نیازمند پژوهشهای مستقل و مفصّل است.
آشنایی رازی با اسیدها قطعی به نظر میرسد. اگرچه دستورالعملهایی برای تهیه جوهر شوره (اسیدنیتریک)
و تیزاب سلطانی
به سنّت جابر و رازی منسوب است، دلیلی بر نوآوری رازی در اختیار نمیگذارد.
مجموعهای از انواع آبها یا محلولهای غیرخنثی ــ یعنی
سرکه (اسیداستیک)، آبهای ترش لیمو یا نارنج (اسیدسیتریک) و ماست (حاوی جوهر شیر یا اسیدلاکتیک) ــ در کتاب الاسرار معرفی شده است که با مجموعه آبهای معرفی شده در کتاب الریاض جابر شباهتی چشمگیر دارد.
رازی با مواد قلیایی سود، پتاس، کربناتهای سدیم و پتاسیم و آمونیوم، و نیز با گلیسیرین و بوره آشنا بود و در موارد متعدد طرز تهیه آنها را شرح داده است
اما کار او در این حوزه بدیع به نظر نمیرسد.
یکی دیگر از جنبههای درخور توجه در کیمیای رازی، دستهبندی، نوع شناسی، شیوههای استحصال و کاربرد فلزات است. رازی، برخلاف پیشینیان و شاید به عنوان یک نوآوری، خارصینی را شناخت و جزو هفت فلز اصلی به شمار آورد.
بنیان مواد معدنی ساختنی (
مصنوع) نزد وی (از قبیل اُسرِنج و اِسفیداج و رُسختَج) نیز فلزی است
رازی دستکم ترکیبهایی از نقره (کلرور: «زنجار ابیض»، سولفید: «کِلْس اسود»، کربنات: «الفِضّة المشمّع»، و چه بسا نیترات و سولفات و ارسنات نقره) را میشناخته و تهیه میکرده است
جیوه در کیمیای رازی اهمیتی بسزا دارد. تهیه و وصف خواص کلرورها (کالومل و سوبلیمه) سولفات (شنگرف) و اکسید جیوه (ملکروج)
از نوآوریهای رازی یا، به تعبیری محتاطانه، دستاورد سنّت او و جابر است.
روسکا
آشنایی با آلیاژهای ارسنیک و به ویژه دستیابی به ارسنیک خالص، با عنوان «جوهر زرنیخ» به روش احیا، را از ابتکارات رازی دانسته است. برخی از دستاوردهای فلزشناختی کیمیایی رازی عبارتاند از: تهیه فلز منگنز از طریق احیای اکسید آن با نطرون (نیترات پتاسیم) و روغن، قرنها پیش از کشف آن توسط یوئان گوتلیب گان سوئدی در ۱۱۸۸/ ۱۷۷۴
احتمال به دست آوردن فلز روی از احیای توتیا
احیای نمکها با روغن یا نفت برای تهیه سدیم و پتاسیم
و دستورالعملهایی برای تهیه، ذوب و بهسازی
آهن و
مس با استفاده از نطرون.
در کیمیای رازی، مواد معدنی در تهیه اکسیر اهمیت ویژهای داشتند و برخلاف جابر، از مواد با منشأ گیاهی و جانوری سخن چندانی به میان نمیآید
اما کاربرد مواد حیوانی چون شیرزج/ شیرزق (شیر خفاش)، رنگ زدایی به کمک چربی حیوانی، و فرایندهای تقطیر مو و تهیه نوعی اکسیر از آن
دیده میشود.
توجه به درمان با داروهای شیمیایی پیش از رازی سابقه داشته است، اما به سبب مقام برجسته رازی در پزشکی، او را از نخستین کسانی دانستهاند که دانش یا مهارت کیمیایی خود را در پزشکی به کار برد و با کیمیای عملی و پژوهشهای کاربردیاش، راهی به داروشناسی پیشرفته گشود.
توجه به خاصیت سمّی جیوه و آزمودن اثر آن بر حیوان
که در
قرون وسطا در غرب، «سفید رازی» خوانده میشد
از نوآوریهای منسوب به رازی در کاربرد شیمی/ کیمیا در پزشکی است.
در کارنامه کیمیایی رازی، موارد مهم دیگری هست که فارغ از آنکه ابتکاری یا استمرار سنّت پیشینیان باشد، به لحاظ تاریخ علم و فنّاوری و نوع رویکرد و کاربرد، شایان ذکر است، از جمله شناخت نفت (سفید) به عنوان مایعی که آتش در آن شعلهور نمیشود
تقطیر نفت سیاه و اجرای روشهای آزمایشگاهی آن
کاربرد نفت برای اندودکردن
دستورالعمل تهیه گلیسیرین و صابون
توجه به مباحث رنگ کردن مواد
دستورالعمل ساخت سنگهای قیمتی بدل
و تهیه شیشههای رنگی (به ویژه آونتورین).
برخی از ویژگیهای کلی کار کیمیایی رازی، که باید به آنها توجه کرد، عبارتاند از: اهمیت قائل شدن به ذکر وزن واکنش دهندهها و اندازهگیری وزن مخصوص و چگالی سیالات و غیره؛ توجه به تأثیر حرارت در واکنشها و دستهبندی میزان و شدت آن در قالب مراتب ششگانه آتش؛ آشنایی اجمالی و عملی با تأثیر محیط واکنش (اُکسایش و احیا)؛ شناخت اهمیت اندازه اجزای واکنش دهنده (به لحاظ خردی و ساییده بودن)؛ دقت در نامگذاری مواد؛ شرح کامل و روشن ابزارها و آزمایشها به شیوهای نزدیک به موازین شیمی تجربی جدید؛ و داشتن آزمایشگاهی مجهز و تکیه بر آن در وصف و تبیین عملیات کیمیایی.
علم کیمیای رازی میراثی برای دانشمندان بعد از او شده است.
با استناد به مقدمة کتاب الاسرار رازی
محمد بن یونس یگانه شاگرد بیواسطه رازی در کیمیاست. مبانی طبیعیات و کیمیای رازی، در ابن سینا اثری دوگانه اما متضاد گذاشته است؛ از یک سو، به نظر میرسد ابن سینا جهان شناسی کیمیایی و نظریه تکوین فلزی رازی را بهطور کلی پذیرفته باشد و از سوی دیگر، امکان
استحاله را انکار نموده و حتی سخن رازی در کیمیا را یاوه پنداشته است
(برای تحلیل این مخالفت
)
درباره تأثیر رازی در
ابن اُمَیل (کیمیاگر سده چهارم) نظرهای متفاوتی بیان شده است
همچنین کاثی را از طریق استادش،
ابوزید احمد بن سهل بلخی (متوفی
۳۲۲) در حوزه کیمیا بسیار تحت تأثیر رازی دانستهاند.
و کتاب
عین الصنعة و عون الصنعه محمد کاثی (اهداشده در ۴۲۶) کاملا در سنّت رازی (و جابر) تعبیر میشود.
تأثیر تعلیمی و نظام طبقهبندی رازی در
مفاتیح العلوم ابوعبداللّه خوارزمی (متوفی
۳۸۷)
در قسمت کیمیا (باب نهم از مقاله دوم)، هویداست. این قسمت، تقریباً به طور کامل، رونوشت یا اقتباسی از المدخل التعلیمی و المدخل البرهانی رازی است.
با آنکه طغرایی پیرو سنّت جابری است، به احتمال زیاد بخشهایی از
الجوهر النضیر فی صناعة الاکسیر را تحت تأثیر سرّ الاسرار رازی نوشته است.
در سده پنجم، رتبة الحکیمِ
مَسلمه بن احمد مجریطی سرشار از اشارهها به رازی (همراه با جابر) و آثار اوست
کیمیاگران در مقایسه با جابر به رازی کمتر پرداخته اند؛ مثلا
جَلدکی (قرن هشتم) در نهایة الطلب ده بار صرفاً به یک اثر رازی اشاره کرده، اما در همان کتاب از ۴۲ اثر جابر، ۱۹۴ بار یاد کرده است.
کیمیاگری در غرب، در سدههای میانه، نیز کمابیش استمرار سنّت جابر و رازی و در پیوند با نام و آثار ایشان است
پس از ترجمه ژرار کرمونایی از آثار رازی، نخستین تأثیر در آثار ونسان دو بووه یافت میشود.
آلبرتوس کبیر فقط یک بار از جابر نام برده، اما بارها به دیدگاههای رازی، آنگونه که در ترجمههای لاتین آثار او آمده، اشاره کرده است
گستره نفوذ و اثرگذاری سنّت رازی را بر جواهرنامههای منسوب به هنریکهارپسترنگ (متوفی ۶۴۲/ ۱۲۴۴، پزشک اریک چهارم، پادشاه دانمارک)
و راجر بیکن
و کیمیاگرانی چون پیترو بونو ی ایتالیایی، جان داستین انگلیسی (هر دو سده هشتم/ چهاردهم)
نیکلاس فلامل فرانسوی (متوفی ۸۲۱/ ۱۴۱۸) و پاراسلسوس سویسی (متوفی ۹۴۸/ ۱۵۴۱)
می توان دید و تأیید یا رد آرای آنها را تا طلیعه دوره نوزایی (رنسانس) میتوان پی گرفت. اثر طبیعت شناسی و آرای رازی درباره فلزات با تأکید بر عنصر نمک، در نوشتهها و کار دو دانشمند نامدار کیمیا در سده چهاردهم/ بیستم، فولکانلی و شوالر (متوفی ۱۹۶۱/ ۱۳۴۰ش) نیز مشهود است.
به رغم مقام برجسته رازی در کیمیا (برای برخی وصفها دراین باره
) نباید در تحلیل آثار و وصف جایگاه او به عنوان «آغازگر استحاله کیمیا به علم شیمی»
راه اغراق پیمود و تأثیر انکارناشدنی میراث سنّتی کیمیاگران و به ویژه جابر بن حیّان را ــ با توجه به شواهد و مستندات تأمل برانگیز، حتی با درنظرگرفتن تردیدهای جدّی درباره شخصیت و آثار جابرــ نادیده گرفت (جابر بن حیان) بسیاری از نظریات، دستهبندیها و فرایندها در آثار رازی، در سنّت پیش از او ریشه دارد و در موارد متعدد، تکرار سخن یا شرح آرای پیشینیان است.
(با استناد به رتبة الحکیم))
به علاوه، بیشتر نتیجه گیریها درباره کیمیای رازی فقط بر اساس المدخل التعلیمی، الاسرار یا سرّ الاسرار شکل گرفته که ناکافی است. همچنین ابتکاری یا تقلیدی دانستن عملکرد کیمیایی رازی و تأثیرگذاریاش، بدون پژوهش و بررسی دقیق آثار پیشینیان و پسینیان ممکن نیست و قبل از آن فقط میتوان به گمانهزنی و طرح فرضیه پرداخت.
اشتغال رازی به کیمیا گویا امری جانبی و فرعی در مقایسه با اشتغالات طبی و حِکْمی او بوده است و آثار کیمیاییاش نیز حداکثر یک چهارم نوشتههایش را شامل میشود. همچنین به رغم باورمندی به
صنعت کیمیا و اثبات آن با دلایل منطقی و تجربی، رازی در چند اثرش
برای نیل به برترین مراتب
صنعت کیمیا و بهرهگیری کافی از آن، تا اندازهای آموختن
علم کلام را نیز توصیه کرده، اما جایگاهی برای ریاضیات در نظر نگرفته است.
رویکرد رازی به کیمیا، به لحاظ مفاهیم و روشها، بسیار متفاوت با شیمی تجربی نوین است
و برای دستیابی به درکی صحیح از کیمیای رازی و مواد، ابزارها و روشها، شروط و نتایج مورد استفاده او، بررسی و آزمون شیمیایی آنها ضرورت دارد،
بااین همه، همین تجربهگرایی مقدماتی، که تکمیل آن به گفته برخی منابع هفت سده به درازا کشید، سرچشمه منابعی مهم در شیمی غرب و شرق شد، چنانکه آن را نقطه عزیمت، تحول یا حتی انقلابی در شیمی شمردهاند.
بررسی و تحلیل آرا و عقاید رازی به سبب دردست نبودن برخی از آثار مهم و بحث انگیزش کار سادهای نیست. در این خصوص با دو دسته از منابع روبهرو هستیم: نخست، آثار موجود رازی که در انتساب آنها به وی تردیدی نیست، مانند
الطب الروحانی،
السیرة الفلسفیه و
الشکوک علی جالینوس؛ دوم، آثاری که اصل آنها موجود نیست و فقط گزارشها و مطالبی از آنها در منابع مختلف بعدی نقل شده است، مانند
العلم الالهی، کتاب
اللذة و
فی النبوات (نقض الادیان). این گزارشها و نقل قولها نیز بیشتر در آثار مخالفان رازی و به نیت رد و نقض اقوال وی آمده است. از این میان، منابعی که مشتمل بر گزارش مناظرات رازی با مخالفان معاصر اوست، مانند
اعلام النبوه ابوحاتِم رازی (متوفی
۳۲۲)، اهمیت ویژهای دارند. بخشی از این کتاب حاوی مناظرات ابوحاتم با زکریای رازی و بخش عمدهای از آن نیز در رد و ابطال آرای محمد بن زکریاست در کتابی که در انکار
نبوت نوشته بود. از برخی عبارات کتاب بر میآید که آن مناظرات در مجالس متعدد، از جمله در حضور امیر و قاضی
شهر ری، برگزار میشد و احتمالاً برخی از فیلسوفان و دانشمندان دیگر نیز در آن شرکت داشتند
چنانکه نام
ابوبکر ختن تمّار، نویسنده کتابی در
رد الطب الروحانی، ذکر شده است
(پل کراوس نام او را ابوبکر حسین تمار ضبط کرده است
)
الاقوال الذهبیه حمیدالدین کرمانی (متوفی
۴۱۱) و
زاد المسافر ناصرخسرو قبادیانی (متوفی
۴۸۱) نیز از دیگر منابع مهم برای دستیابی به قسمتهایی از آثار مفقود رازی است. با این حال، برای بررسی آرای فلسفی، کلامی و اخلاقی رازی، این گزارشها و نقل قولها را باید با ساختار تفکر رازی در دو اثر موجود و موثق او، یعنی
الطب الروحانی و السیرة الفلسفیه، سنجید.
رازی روش خود را آمیزهای از اقتباس و نقد معرفی کرده است. به نظر او در مطالعات علمی، به ویژه در
طب و
فلسفه، از آرای پیشینیان میتوان بهره برد، اما تقلید و تسلیم را باید کنار گذاشت و با تحقیق، تأمل، نقد، ارزیابی و اصلاحِ خطاهای ایشان از آنان فراتر رفت
به دلیل چنین دیدگاهی، تأثیر آرای متفاوت اندیشمندان و فیلسوفان پیشین را در شکلگیری تفکر رازی و گرایشهای فلسفی وی میتوان بازشناسی کرد. ویژگی عام و عمده فلسفه رازی دوری از فلسفه
ارسطو و تمایل به تفکر اندیشمندان ایرانی و متفکران پیش از ارسطو، مانند
افلاطون،
سقراط،
ذیمقراطیس و
فیثاغورس است. برخی نیز تبار فکری وی را به مانویت،
براهمه و
صابئین رساندهاند
او بیش از همه وامدار افلاطون و به ویژه رساله تیمائوس (
جوامع الطیمائوس فی العلم الطبیعی) اوست، تا آنجا که مفاد این رساله را اساس تفکر فلسفی رازی میتوان دانست. به نظر میرسد رازی به واسطه مطالعه آثار جالینوس با رساله تیمائوسِ افلاطون آشنا شده باشد
بنابراین، تفکر رازی خاستگاههای متفاوتی دارد، با این حال، به طور کامل بر هیچ مکتب فکری خاصی منطبق نیست.
رازی در فلسفه و
اخلاق، رویکردی طبیعت گرایانه داشت و علاقه او به طب در دیدگاه و روش فلسفیاش تأثیر نهاد
رازی بر جایگاه ویژه
عقل و برتری آن بسیار تأکید میکند و مراد او از آن، از یک سو عقل معاش و جزئی، و از سوی دیگر، عقل در مقابل
دین و
وحی است، نه عقل کلی و استدلالی که در معرفت شناسی مورد توجه است؛ در این مورد، رویکرد او جانب اصالت حس و تجربه است. بنابراین، او را به معنای دقیق فلسفی نمیتوان در زمره عقلگرایان به شمار آورد. شهرت محمد بن زکریای رازی، در فلسفه بیشتر به واسطه سه رأی عمده اوست: ۱) اعتقاد به قدمای خمسه؛ ۲) انکار نبوت؛ و ۳) نظریه او درباره
لذت. در این میان، آنچه از همان زمان حیاتش بیش از همه واکنشهایی را در مخالفت با وی برانگیخت نظریه او درباره دین و انکار ضرورت نبوت و
معجزات انبیا بود.
رازی،
خدا،
نفسِ (کل)،
هیولا،
مکان (خلأ) و
زمان را پنج موجود قدیم و ازلی میدانست
او این موضوع را در کتاب العلم الالهی و به قولی در فی القدماء الخمسه نوشت، اما چون اصل این اثر موجود نیست، به ناچار باید به نقلهای پراکنده از آن در منابع دیگر استناد کرد (کراوس
احتمال داده است این دو عنوان، نام یک اثر باشد) درباره منشأ اقتباس این نظریه اختلاف هست. برخی آن را برگرفته از عقاید صابئین، برخی برگرفته از آرای فلاسفه قدیم یونان و گروهی دیگر نیز آن را در اصل ساخته و پرداخته تفکر رازی پنداشتهاند.
رأی رازی درباره پنج قدیم، مخالف آرای مشهور نزد فلاسفه و متکلمان مسلمان است و به همین سبب ردیههای متعددی بر این رأی و کتاب او نوشته شده است
اعتقاد رازی به قدمای پنجگانه افزون بر اینکه با توحید، به ویژه با
توحید افعالی خدا در تقابل است، فروع و لوازم دیگری هم دارد که با قواعد و اصول فلسفی سازگار نیست. مثلاً از رأی رازی درباره جزء لایتجزا و خلأ انتقاد شده است، زیرا به عقیده او، هیولا متشکل از اجزای لایتجزاست که بین آنها را خلأ فرا گرفته است و خواص اشیا از قبیل سنگینی، سبکی و حرکت آنها، به وجود مقدار متفاوتی از خلأ بین اجزا و میان اشیا بستگی دارد.
رازی در آثاری چون فی النبوّات (نقض الادیان) و فی حِیَل المُتنبّیین (مَخاریق الانبیاء) که در فهرست آثار او ذکر شده یا آنچه معاصرانش در اینباره از وی گزارش کردهاند
به صراحت، نبوت را انکار و تعالیم ادیان را نقد کرده است. آن آثار رازی اکنون در دست نیست و به نظر میرسد به سبب داشتن مضامین الحادی از بین رفته باشند.
رازی در انکار نبوت بر کفایت عقل آدمی در هدایت انسانها برای شناخت امور سودمند یا زیانآور در زندگی دنیوی و اخروی تأکید میکرد و بر آن بود که فرستادن
انبیا و اختصاص اشخاصی برای فهم این امور ضرورت ندارد، به ویژه اینکه چون انسانها در برخورداری از عقل و تواناییهای آن یکسان اند، برگزیدن برخی به نبوت و
امامت در میان قومی خاص، به نظر او، همواره منشأ اختلاف و دشمنی و جنگ و خونریزی بوده که مخالف
حکمت و
رحمت خداوند است.
او نه فقط درباره ضرورت نبوت، بلکه درباره معجزات انبیا و به ویژه درباره
اعجاز قرآن تردید و اشکال کرده است. همچنین به نظر رازی، اهل شرایع دین را از روی تقلید پذیرفتهاند و همواره مانع از بحث و نظر و
تفکر در
اصول دین شدهاند.
از همان زمان حیات رازی، متکلمان و فیلسوفان مسلمان در صدد مخالفت و نقد آرای او برآمدند. ابوحاتم رازی در رد محمد بن زکریا با اشاره به تناقضهای موجود در سخنان و شیوه عملی وی، میگوید ادعای او درباره برتریِ فهم و دقت نظرش درباره آنچه بسیاری از فلاسفه پیشین درنیافتهاند واهی است زیرا او فلسفه را از تعمق در آثار و اقوال همان پیشینیان فرا گرفته است؛ همچنین اعتقاد رازی به اینکه فلسفه را با پیروی و فراگیری از اهل آن باید آموخت و آموزش آن نیز به هر کسی جایز نیست، نقض آشکار مدعای او درباره تساوی عقل و درک انسانهاست. پس اگر ادعای رازی درباره برتری فهم و اختصاص چنین فضیلتی به او جایز و صادق است، مدعای دیگرش درباره تساوی انسانها و نفی ضرورت ارسال پیامبران، باطل و مردود است. بنابراین، مراتب فهم و درک انسانها متفاوت است و بنا بر رحمت و حکمت الهی هدایت انسانها به وسیله پیامبران و پیشوایان دینی برای درک مصالح و منافع امور دنیوی و اخروی ضروری و واجب است.
ابوحاتم با تفکیک اهل بدعت و اهل حق از یکدیگر، بیشتر اشکالات رازی را برخاسته از بدعتها و انحرافاتی دانسته است که دیندارانِ فاقد تعمق و
تزکیه از روی
هوای نفس و
حرص و
طمع موجب آنها شدهاند و اختلافها و جنگها را به راه انداختهاند. ابوحاتم بر این نکته تأکید کرده است که
پیامبران و
امامان در علم و صفاتِ پسندیده سرآمدان روزگار خود و در باطن، همگی پیامآور
حق و امری واحد بودند. او در جواب رازی که هدایت انسانها را شبیه به هدایت حیوانات و از طریق غریزه و طبع دانسته، با تذکار این نکته که در میان خلایق فقط
انسان مکلف است و
ثواب و
عقاب و
معاد برای او مقرر است، بر ضرورت هدایت انسانها از طریق وحی و
شریعت تأکید کرده است. همچنین در پاسخ به ادعای تحدی محمد بن زکریا گفته سخن وی مانند آن است که کسی ادعا کند میتواند هزاران زمین و آسمان نظیر زمین و آسمانی که میبینیم خلق کند و این به جنون شباهت دارد.
البته در آثار برجامانده از رازی تصریحی بر انکار نبوت یا اشارهای دالّ بر اعتقاد به اصل نبوت نمیتوان یافت، جز اینکه او در عبارتی از کتاب الشکوک علی جالینوس
درباره کتاب البرهان گفته است: «إذکانَ أجلّ الکُتُب عندی و أنفعَها بعدَ کتب اللّه المُنزَلة»، که نشانه اعتقاد به انزال کتب از سوی پروردگار است. شاید تعبیر
ابن بابویه را که تقریباً از معاصران رازی است و در مقدمه کتابش
از او با عنوان «المتطیّب الرازی» یاد کرده است، نیز بتوان قرینهای دانست بر اینکه او درباره رازی قائل به
زندقه یا انکار نبوت نبوده است. برخلاف منتقدان رازی، بعضی انتساب انکار نبوت به رازی را اتهامی بیش ندانستهاند و بر آناند که شواهدی مبنی بر اعتقاد رازی به شریعت و معاد وجود دارد. صاحبان این رأی، به سخن
ابن ابی اصیبعه درباره ساختگی بودن کتابهای ملحدانه رازی و همچنین به اشاراتی در کتابهای طب الروحانی و السیرة الفلسفیه استناد میکنند که حاکی از اعتقاد رازی به خدا و حیات پس از مرگ و پایبندی او به شریعت و اصول اخلاقی است.
به نظر
شهید مطهری رازی با مدعیان دروغین نبوت سر ستیز داشت و حتی بعید نیست که او
شیعه امامی بوده باشد و به همین دلیل
اسماعیلیان بر او میتاختند.
اما به نظر بسیاری از محققان، انتساب انکار نبوت به رازی بیجهت نیست و با ساختار و مبانی فکری او و آنچه در آثار دیگرش مانند
الطب الروحانی
درباره عقل و برتری آن گفته، سازگار است.
افزون بر این، گزارش مناظرات معاصران رازی با او و آثاری که در رد آرای او با توجه به اقوالش نوشته شده، نشان دهنده صحت انتساب این آرا به رازی و اهمیت مقابله با آنها نزد معاصران و متأخران وی است. همچنین، ابوریحان بیرونی در مقدمه فهرست آثار رازی
درباره عقاید و آرای رازی در باب دیانت و نبوت، که در برخی از آثار وی خوانده، اظهار تأسف کرده و آنها را ناشی از هوا و تعصب شدید دانسته است. استدلال کسانی که در تبرئه رازی، انتساب این آرا را به وی نادرست پنداشتهاند و آنها را اتهاماتی دانستهاند که اندیشمندان اسماعیلی در مخالفت با او به وی وارد کردهاند، محکم به نظر نمیرسد. زیرا همه مخالفان وی از اسماعیلیه نبودند و به علاوه، عقایدی که رازی در انکار نبوت و در رد ضرورتِ آن و انتقاد از پیروی ــ یا به تعبیر خودش تقلید ــ از تعالیم انبیا و امامان اظهار کرده سبب مخالفت اسماعیلیه و دیگران با وی شده است نه اینکه آنها از سر دشمنی و مخالفت این اقوال را به
دروغ به وی نسبت داده باشند.
مفهوم لذت از مفاهیم اصلی و محوری در نظریه اخلاقی رازی است.
او در
الطب الروحانی و رساله فی مائیة اللذة (در چیستی لذت) که اکنون مفقود است، لذت را بررسی کرده است
قسمتهایی از این اثر گمشده را ناصرخسرو در زاد المسافر
نقل کرده است. چون گزارش ناصرخسرو با محتوای
الطب الروحانی سازگار است، بیشتر محققان به گزارش ناصرخسرو اعتماد کرده و آنرا مبنا قرار دادهاند. رازی در السیرة الفلسفیه نیز درباره لذت بحث کرده است، اما با رویکردی متفاوت. در تحلیل و توجیه رویکرد دوگانه وی در تعریف لذت، اقوال مختلفی اظهار شده است.
او در دو اثر نخست، لذت را بازگشت به حال طبیعی و راحتی از رنج وصف کرده است. به نظر رازی برای احساس لذت، بازگشت به حال طبیعی باید یکباره و دفعی باشد، نه تدریجی، مانند کسی که از گرمای زیاد رنج میبرد و با وزیدن نسیمی خنک ناگهان احساس لذت میکند.
ناهمگونی تلقی رازی از لذت در آثار یادشده از آنجاست که او در
الطب الروحانی با مسبوق دانستن لذت به وجود نوعی رنج، بر گذرا بودن لذت و ألم تأکید کرده است، درحالیکه در السیرة الفلسفیه، او از تشبّه به خدا و دستیابی به لذات بیپایان سخن گفته و فضیلت و سلامت اخلاقی را در ترک لذات زودگذر و اعتدال میان لذات دانسته است.
اندیشمندان معاصر رازی و پس از او به تعریف نخست او از لذت
توجه و از آن انتقاد کردهاند
نگاه رازی به مسئله لذت، نگاهی مابعدالطبیعی و از جنبه وجودشناختی نیست، بلکه او از موضع یک عالم علم اخلاق و با رویکردی طبیعی و روان شناختی به آن مینگرد و راههای درمان بیماریهای نفس را بررسی میکند. به همین سبب او به فضائل اخلاقی نفس توجه نکرده است و دلیل اصلی انتقادها توجه نکردن به موضع رازی در این مباحث است.
نظریه اخلاقی رازی همچون نظریات فلسفی او خاستگاه واحدی ندارد. او
در این خصوص از یک سو، وامدار فلاسفه طبیعی است و از سوی دیگر، به سخنان افلاطون استناد کرده است. به نظر مهدی محقق
رازی نظریه خود را به واسطة جالینوس از افلاطون اقتباس کرده است. گودمن
به ریشههای اپیکوری در آرای اخلاقی او توجه داشته و رویکرد طبیعی، لذتگرایی زاهدانه و معتدل در دیدگاه او را با ساختار اخلاق اپیکوری مقایسه کرده است. به نظر فرامرز قراملکی
رازی افزون بر استفاده از نظریات اخلاقی جالینوس و افلاطون و همچنین بهرهگیری از ساختار اندیشه اپیکوری، به منابع اسلامی نیز توجه داشته است و مجموع این عوامل به تشکیل نظام اخلاقی او کمک کرده است.
رازی در پزشکی و
علم کیمیا جایگاه برجستهای در حوزه علوم بشری کسب کرد، اما در حوزه فلسفه و علوم عقلی به دلیل دین ستیزی و داشتن افکار الحادی و همچنین رویکرد غیرارسطوییاش، و نیز به سبب غلبه تفکر مشائی، به ویژه فلسفه سینوی، بر آرای فلسفی و کلامیاش، نزد اندیشمندان مسلمان چندان اقبال نیافت. چنانکه آرای وی درباره نبوت و نقد ادیان و دوری از تفکر ارسطویی، از شاخصترین محورهای نقد آرای اوست.
مخالفت شدید و مقابله جدّی با رازی از همان زمان حیات وی آغاز شد.
ابوالقاسم بلخی کعبی، مِسمَعی (معروف به
زُرقان، متوفی
۲۹۸) و ابوالحسن شهید بلخی هر سه از معاصران رازی و از رهبران کلام معتزلی بودند که بر عقاید رازی رد و نقد نوشتهاند. رازی نیز، هم در پاسخ به ردیههای آنها و هم در اشکال بر سایر آرای ایشان رسالههایی نگاشت.
فارابی،
ابن هیثم بصری،
ابن حَزم اندلسی،
ابن رضوان طبیب مصری،
ابن میمون،
فخر رازی و
دبیرانِ کاتبی قزوینی از اندیشمندان پس از رازی بودند که در ضمن آثار خود یا به صورت مستقل رسالههایی در نقد و اشکال بر او نوشتهاند.
اندیشمندان اسماعیلی طیف دیگری از مخالفان رازی به شمار میآیند. از معروفترینِ آنان ابوحاتم رازی، ناصرخسرو و
حمیدالدین کرمانی را میتوان نام برد. به عقیدة کوربن
ریشه این اختلاف در تفاوت دیدگاه رازی و اسماعیلیان در جهان شناسی و تفسیر پدیدههای طبیعی بود. آرای رازی با تأویل و تفسیرهای باطنی و رمزی سازگار نبود و همین، خشم و انتقاد اسماعیلیان را بر میانگیخت.
رازی در السیرة الفلسفیه
تصریح میکند که نزدیک به دویست کتاب، مقاله و رساله نگاشته است. این آثار در
الفهرست ابن ندیم عیون الانباء ابن ابی اصیبعه
و
تاریخ الحکماء قفطی گزارش شده است. بیرونی نیز کتابی مستقل در فهرست کتابهای رازی نوشته و در آن به شرححال او پرداخته و ۱۸۴ اثر او را نام برده است. این اثر با عنوان رسالة للبیرونی فی فهرست کتب محمد بن زکریاء الرازی به اهتمام پل کراوس در ۱۳۱۵ش/۱۹۳۶ در پاریس منتشر شد.
این فهرستها نشان میدهد که افزون بر
طب،
نجوم و کیمیا، رازی صاحب آثاری در
طبیعیات،
منطق، فلسفه و
الهیات نیز بوده است. از آثار او در طبیعیات باید به
سمع الکیان، کتاب
الهیولی،
فی الخلأ و الملأ، کتاب
اللذة، و کتاب الشکوک علی جالینوس اشاره کرد.
آثار او در منطق عبارت است از:
المدخل الی المنطق،
البرهان،
شروط النظر،
جوامع قاطیغوریاس و باری ارمینیاس و آنالوطیقا الاولی،
کیفیة الاستدلال.
رازی در فلسفه و الهیات و کلام نیز این آثار را نوشته است:
العلم الالهی، تفسیر کتاب فلوطرخس فی تفسیر کتاب طیماوس،
میزان العقل،
فی الفلسفة القدیمه،
النفس الکبیر،
النفس الصغیر،
فی الجواهر الاجسام،
فی أن للانسان خالقاً حکیماً،
اثبات المعاد،
السیرة الفلسفیه،
فی الامامه، و
الطب الروحانی.
رازی ردیههایی نیز بر برخی معاصران و منتقدانش نوشته است، ازجمله: کتاب فی نقض
الطب الروحانی علی ابن الیمان، کتاب فی الرد علی المسمعی المتکلم فی رده علی اصحاب الهیولی، کتاب الی ابی القاسم البلخی فیما ناقض به فی المقالة الثانیة من کتابه فی العلم الالهی و کتاب فی نقضه علی علی بن شهید البلخی فیما ناقضه به فی أمر اللذة.
از این آثار فقط شمار اندکی در دست است.
پل کراوس در کتابی با عنوان رسائل فلسفیه، دو اثر
الطب الروحانی و السیرة الفلسفیه رازی و قطعات باقیمانده از کتابهای اللذة و العلم الالهی را که در آثار دیگران نقل شده، جمعآوری و در ۱۳۱۸ش/ ۱۹۳۹ در
قاهره چاپ و منتشر کرده است.
الطب الروحانی با ترجمه انگلیسی و مقدمه آرتور آربری در ۱۳۲۹ش/ ۱۹۵۰ در لندن و با مقدمه عربی، انگلیسی و فارسی مهدی محقق در ۱۳۷۸ش در
تهران منتشر شده است.
عباس اقبال نیز ترجمه فارسی السیرة الفلسفیه را در ۱۳۴۳ش در تهران منتشر کرده است. کتاب الشکوک علی جالینوس نیز با مقدمه مهدی محقق در ۱۳۷۲ش/ ۱۴۱۳ در تهران چاپ شده است.
(۱) ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات
الاطباء، چاپ امرؤالقیس بن طحّان (آوگوست مولر)، کونیگسبرگ و قاهره ۱۲۹۹/۱۸۸۲، چاپ افست انگلستان ۱۹۷۲.
(۲) ابن جلجل، طبقات
الاطباء و الحکماء، چاپ فؤاد سید، قاهره ۱۹۵۵.
(۳) ابن ندیم، الفهرست.
(۴) ابوریحان بیرونی، فهرست کتابهای رازی و نامهای کتابهای بیرونی، تصحیح و ترجمه و تعلیق از محقق، مهدی، تهران ۱۳۶۶ش.
(۵) ایرج افشار و محمدتقی دانش پژوه، فهرست نسخه های خطی کتابخانه ملی ملک، ج ۹، تهران ۱۳۷۱ش.
(۶) موسی الرضا باشتنی و دیگران، فهرست کتابهای فارسی شده چاپی از آغاز تا سال ۱۳۷۰، مشهد ۱۳۸۰ش.
(۷) حسینی اشکوری، احمد، فهرست نسخههای خطی کتابخانه عمومی حضرت آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی، ج ۱ـ۲۷، قم ۱۳۵۴ـ ۱۳۷۶ش.
(۸) درایتی، مصطفی، فهرستواره دستنوشتهای ایران (دنا)، تهران ۱۳۸۹ش.
(۹) ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام.
(۱۰) رازی، محمد بن زکریا، رسائل فلسفیة، ج ۱، چاپ پل کراوس، قاهره ۱۹۳۹، چاپ افست تهران (بی تا).
(۱۱) رمضان ششن، جمیل آقپنار، و جواد ایزگی، فهرس مخطوطات
الطب الاسلامی باللغات العربیة و الترکیة و الفارسیة فی مکتبات ترکیا، استانبول ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۱۲) محمدرضا شمس اردکانی، فرید قاسملو و علیاکبر وطنپرست، فهرستواره کتابهای چاپ سنگی پزشکی ایران، تهران ۱۳۹۰ش.
(۱۳) صالحیه، محمدعیسی، المعجم الشامل للتراث العربی المطبوع، ج ۳، قاهره ۱۹۹۳.
(۱۴) صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات.
(۱۵) فهرست کتابهای فارسی شده چاپی ۱۳۸۳ـ ۱۳۷۱، پژوهش و تدوین فرشته ناصری و دیگران، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۹۰ش ـ.
(۱۶) فهرستواره مشترک نسخههای خطی پزشکی و علوم وابسته در کتابخانههای ایران، به کوشش محمدرضا شمس اردکانی و دیگران، تهران: سبز آرنگ، ۱۳۸۷ش.
(۱۷) علی رضا قره بلوط و احمد طوران قره بلوط، معجم التاریخ التراث الاسلامی فی مکتبات العالم: المخطوطات و المطبوعات، قیصریه، ترکیه (۱۴۲۲/ ۲۰۰۱).
(۱۸) قفطی، علی بن یوسف، تاریخ الحکماء، و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من (br /) کتاب اخبارالعلماء باخبارالحکماء، چاپ یولیوس لیپرت، لایپزیک ۱۹۰۳.
(۱۹) کتابنامه تاریخ پزشکی اسلامی، به کوشش محمدرضا شمس اردکانی و دیگران، تهران: راه کمال، ۱۳۸۷ش.
(۲۰) منزوی، احمد، فهرستواره کتابهای فارسی، تهران ۱۳۷۴ش ـ.
(۲۱) ناصرخسرو، زادالمسافرین ناصرخسرو علوی، (چاپ محمد بذل الرحمان)، تهران (۱۳۴۱ش).
(۲۲) نجم آبادی، محمود، مؤلفات و مصنّفات ابوبکر محمدبن زکریای رازی، تهران ۱۳۳۹ش.
(۲۳) سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قاهره ۱۳۴۶/ ۱۹۲۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
(۲۴) ابن بیطار، الجامع المفردات الادوية و الاغذيه، .
(۲۵) ابوریحان بیرونی، الصیدنة فی
الطب، چاپ عباس زریاب، تهران ۱۳۷۰ش.
(۲۶) اخوینی بخاری، ربیع بن احمد، هدایة المتعلّمین فی
الطب، چاپ جلال متینی، مشهد ۱۳۴۴ش.
(۲۷) اسکندر، البیر زکی، تحقیق فی سنِّ الرازی عند بدء اشتغاله
بالطب، المشرق، سال ۵۴ (شباط ۱۹۶۰).
(۲۸) اسکندر، البیر زکی، الرازی الطبیب الإکلینیکی: نصوص من مخطوطات لم یسبق نشرها، در همان، سال ۵۶ (شباط ۱۹۶۲).
(۲۹) رازی، محمد بن زکریا، اخلاق الطبیب، چاپ عبداللطیف محمد عبد، قاهره ۱۳۹۷/۱۹۷۷.
(۳۰) رازی، محمد بن زکریا، ترجمة کتاب الجدری و الحصبه (آبله و سرخک)، با حواشی و ملحقات به سعی و اهتمام نجم آبادی، محمود، تهران ۱۳۷۱ش.
(۳۱) رازی، محمد بن زکریا،
الطب الملوکی، تحقیق و دراسة و تعلیق محمد یاسر زکّور، بیروت ۱۴۳۰/۲۰۰۹.
(۳۲) رازی، محمد بن زکریا، المرشد، او، الفصول، چاپ اسکندر، البیر زکی، برگرداننده: محمدابراهیم ذاکر، تهران ۱۳۸۴ش.
(۳۳) رازی، محمد بن زکریا، منافع الاغذیة و دفع مضارها، مصر ۱۳۰۵، چاپ افست تهران: مؤسسة مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و مکمل، ۱۳۸۲ش.
(۳۴) رازی، محمد بن زکریا، المنصوری فی
الطب، چاپ حازم بکری صدیقی، کویت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
(۳۵) ابن رشد، الکلیات فی
الطب، چاپ سعید شیبان و عمار طالبی، (قاهره) ۱۹۸۹.
(۳۶) جرجانی، اسماعیل بن حسین (حسن)، ذخیره خوارزمشاهی، چاپ عکسی از نسخة خطی، چاپ علی اکبر سعیدی سیرجانی، تهران ۱۳۵۵ش.
(۳۷) دایرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران ۱۳۶۷ش ـ، ذیل «الحاوی» (از مهرناز کاتوزیان).
(۳۸) ارزانی، محمداکبر بن محمد شاه، طب اکبری، قم ۱۳۸۷ش.
(۳۹) عینالملک شیرازی، محمد بن عبداللّه، علاجات داراشکوهی = طب داراشکوه، چاپ افست تهران: مؤسسة مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و مکمل، ۱۳۸۸ش.
(۴۰) مجوسی، علی بن عباس، کامل
الصناعة الطبیة، بولاق ۱۲۹۴.
(۴۱) نبوی، سیفالدین، استاد محمد زکریای رازی و برداشتهای دانشمندان علم پزشکی دهههای آخر قرن بیستم از او، تهران ۱۳۶۶ش.
(۴۲) نظامی عروضی، احمد بن عمر، چهار مقاله، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۴ش.
(۴۳) ابن خلّکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان.
(۴۴) ابن عبری، تاریخ مختصرالدول، چاپ انطون صالحانی، بیروت ۱۹۵۸.
(۴۵) اذکائی، پرویز، حکیم رازی: حکمت طبیعی و نظام فلسفی محمدبن زکریای صیرفی، تهران ۱۳۸۲ش.
(۴۶) بیهقی، علی بن زید، تاریخ حکماءالاسلام، چاپ محمد کردعلی، دمشق ۱۳۶۵/۱۹۴۶.
(۴۷) صالح حمارنه، الرازی فی مراسلات البیرونی و ابن سینا، مجلة المورخ العربی، ش ۴ (۱۹۷۷).
(۴۸) خوارزمی، محمد بن احمد، مفاتیح العلوم، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۴۹) رازی، محمد بن زکریا، الاسرار و سرّالاسرار، با تجارب شهریاری، چاپ محمدتقی دانشپژوه، تهران ۱۳۴۳ش.
(۵۰) رازی، محمد بن زکریا، الاسرار یا رازهای
صنعت کیمیا، ترجمه و چاپ حسنعلی شیبانی، تهران ۱۳۴۹ش.
(۵۱) رازی، محمد بن زکریا، المدخل التعلیمی یا راهنمای آموزش
صنعت کیمیا، چاپ حسنعلی شیبانی، تهران ۱۳۷۱ش.
(۵۲) رازی، محمد بن زکریا، مفید الخاص فی علم الخواص، چاپ عکسی از نسخة خطی کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی، ش ۵۱۳۵.
(۵۳) کالین رونان، تاریخ علم کمبریج، ترجمة حسن افشار، تهران ۱۳۶۶ش.
(۵۴) نجم آبادی، محمود، محمد زکریای رازی: طبیب، فیلسوف و شیمیدان ایرانی، (کرمانشاه) ۱۳۷۱ش.
(۵۵) نصر، حسین، معارف اسلامی در جهان معاصر، تهران ۱۳۷۱ش.
(۵۶) نصر، حسین، نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت، تهران ۱۳۷۷ش.
(۵۷) ابراهیمی دینانی، غلامحسین، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، تهران ۱۳۷۶ـ۱۳۷۹ش.
(۵۸) ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات
الاطباء، چاپ نزار رضا، بیروت (۱۹۶۵).
(۵۹) ابن بابویه، مَن لا یَحضُرُه الفقیه، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۴۱۴.
(۶۰) ابن سینا، رسائل، (قم) : بیدار، (۱۴۰۰).
(۶۱) ابوحاتم رازی، اعلام النبوة، چاپ صلاح صاوی و غلامرضا اعوانی، (تهران) ۱۳۸۱ش.
(۶۲) ابوریحان بیرونی، رسالة للبیرونی فی فهرست کتب محمد بن زکریاء الرازی، چاپ پل کراوس، پاریس ۱۹۳۶.
(۶۳) اقبال آشتیانی، عباس، مقام محمدبن زکریای رازی در فلسفه، مهر، سال ۳، ش ۷ (آذر ۱۳۱۴).
(۶۴) شلومو پینس، نظریه جوهر فرد از دیدگاه مسلمین، ترجمة فرشته آهنگری، تهران ۱۳۸۷ش.
(۶۵) رازی، محمد بن زکریا، الدراسة التحلیلیة لکتاب
الطب الروحانی، باللغة العربیة و الفارسیة و الانجلیزیة، چاپ محقق، مهدی، تهران ۱۳۷۸ش.
(۶۶) رازی، محمد بن زکریا، الشکوک علی جالینوس، چاپ محقق، مهدی، تهران ۱۳۷۲ش.
(۶۷) ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت ۱۹۸۱.
(۶۸) صفا، ذبیحاللّه، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تا اواسط قرن پنجم، ج ۱، تهران ۱۳۴۶ش.
(۶۹) صفا، ذبیحاللّه، عقاید حکمی محمدبن زکریای رازی، مهر، ش ۱۰۸ (زمستان ۱۳۴۳).
(۷۰) عبداللطیف محمد عبد، اصول الفکر الفلسفی عند ابی بکر الرازی، (قاهره) ۱۹۷۷.
(۷۱) عبداللطیف محمد عبد، دراسات فی الفلسفة الاسلامیة، قاهره ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۷۲) فخررازی، محمد بن عمر، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، چاپ محمد معتصم باللّه بغدادی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۷۳) قراملکی، احد فرامرز، نظریه اخلاقی محمدبن زکریای رازی، تهران ۱۳۹۱ش.
(۷۴) کرمانی، احمد بن عبداللّه، الاقوال الذهبیة، چاپ صلاح صاوی، تهران ۱۳۹۷.
(۷۵) هانری کوربن، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبائی، تهران ۱۳۷۳ش.
(۷۶) فخری، ماجد، سیر فلسفه در جهان اسلام، ترجمة فارسی زیرنظر نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۷۲ش.
(۷۷) محقق، مهدی، فیلسوف ری: محمدبن زکریای رازی، تهران ۱۳۵۲ش.
(۷۸) مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب (پاریس).
(۷۹) مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۱۴، تهران ۱۳۸۱ش.
(۸۰) ناصرخسرو، زادالمسافر، چاپ محمد عمادی حائری، تهران ۱۳۸۴ش.
(۸۱) ابن صاعد اندلسی، کتاب طبقات الامم، چاپ لویس شیخو، بیروت ۱۹۱۲، چاپ افست فرانکفورت ۱۴۱۹/۱۹۹۹.
(۸۲) ابن عبری، تاریخ مختصرالدول، چاپ انطون صالحانی، لبنان ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۸۳) ابوالفداء، اسماعیل بن علی، المختصر فی اخبارالبشر، ج ۲، چاپ محمد زینهم محمد عزب و یحیی سید حسین، قاهره (۱۹۹۸).
(۸۴) ابوحیان توحیدی، کتاب الامتاع و المؤانسة، چاپ احمد امین و احمد زین، بیروت (بی تا).
(۸۵) ابوریحان بیرونی، البیرونی فی تحقیق ماللهند، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
(۸۶) ابوریحان بیرونی و ابن سینا، ابوریحان بیرونی و ابن سینا: الاسئلة و الاجوبة، چاپ حسین نصر و مهدی محقق، تهران ۱۳۵۲ش.
(۸۷) اخوینی بخاری، ربیع بن احمد، هدایة المتعلمین فی
الطب، چاپ جلال متینی، مشهد ۱۳۷۱ش.
(۸۸) ماکس مایرهوف، من الاسکندریة الی بغداد: بحث فی تاریخ التعلیم الفلسفی و الطبی عندالعرب، در التراث الیونانی فی الحضارة الاسلامیة، الف بینها و ترجمها عبدالرحمان بدوی، قاهره: مکتبة النهضة المصریة، ۱۹۴۶.
(۸۹) مسعودی، على بن حسین، التنبیه والاشراف.
(۹۰) Nicholas Rescher, The development of Arabic logic, Pittsburgh ۱۹۶۴.
(۹۱) Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur, Leiden ۱۹۴۳-۱۹۴۹, Supplementband, ۱۹۳۷-۱۹۴۲.
(۹۲) Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums, Leiden ۱۹۶۷.
(۹۳) Moritz Steinschneider, Die hebräeischen Übersetzungen des Mittelalters und die Juden als Dolmetscher, Berlin ۱۸۹۳.
(۹۴) Cristina Alvarez Millan, "Graeco-Roman case histories and their influence on medieval Islamic clinical accounts", Social history medicine, vol۱۲, no۱ (Apr ۱۹۹۹).
(۹۵) Carl Brockelmann، GeschichtederarabischenLitterature، Leiden ۱۹۴۳-۱۹۴۹.
(۹۶) Cyril L Elgood, A medical historyof Persia andtheEasternCaliphate: from the earlieast times until the year AD ۱۹۳۲, Cambridge ۱۹۵۱.
(۹۷) Julius Hirschberg, "Geschichte der Augenheilkunde", in Augenheilkunde im Islam: Texte, Studien und übersetzungen, vol۳, ed Fuat Sezgin, Frankfurt am Main: Institute für Geschichte der Arabisch-Islamischen Wissenschaften, ۱۹۸۶.
(۹۸) Mehrnaz Katouzian-Safadi, "Une histoire des soins dans le monde arabe médiéval", in La contamination: lieux symboliques et espaces imaginaires, ed Véronique Adam and Lise Revol-Marzouk, Paris: Classiques Garnier, ۲۰۱۲.
(۹۹) Martin Levey, Substitute drugs in early Arabic medicine, with special reference to the texts of Ma¦ sarjawaih, al-Ra¦ z¦i, and Pythagoras, Stuttgart ۱۹۷۱.
(۱۰۰) Max Meyerhof, Die Optik der araber: ein sammelbericht, Berlin ۱۹۲۰.
(۱۰۱) Max Neuburger, GeschichtederMedizin، Stuttgart ۱۹۱۱.
(۱۰۲) Peter E Pormann and Emilie Savage-Smith, Medieval Islamic medicine, Washington DC ۲۰۰۷.
(۱۰۳) Muhammad b Zakariyy¦a’ R¦az¦â, "Ar-Râzî on the hidden illness", Bulletin of the history of medicine, ۵۲ (۱۹۷۸) , repr.
(۱۰۴) Antoine Laurent Bayle and M (Auguste) Thillaye, Biographie médicale par ordre chronologique, Paris ۱۸۵۵.
(۱۰۵) Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur, Leiden ۱۹۴۳-۱۹۴۹, Supplementband, ۱۹۳۷-۱۹۴۲.
(۱۰۶) Jacques - Charles Brunet, Manuel du libraire et de l’amateur de livres, Paris ۱۸۶۰-۱۸۶۵.
(۱۰۷) Jennifer S Bryson, "The k¦âtab al-H¤ ¦aw¦â of R¦az¦â (ca ۹۰۰ AD) : book one of the H¤ ¦aw¦â on brain, nerve, and mental disorders, studies in the transmission of medical texts from Greek into Arabic into Latin", doctoral thesis, Yale University ۲۰۰۰.
(۱۹۸) Donald Campbell, Arabian medicine and its influence on the Middle Ages, London ۱۹۲۶, repr ۲۰۰۰.
(۱۰۹) Francis J Carmody, Arabic astronomical and astrological science in Latin translation: a critical bibliography, Berkeley, Calif ۱۹۵۶.
(۱۱۰) Abdul Haq Compier, "Rhazes in the Renaissance of Andreas Vesalius", Medical history, no ۵۶ (۲۰۱۲).
(۱۱۱) Hartwing Derenbourg, Les manuscrits arabes de l’Escurial, vol۲, fasc۲, Paris ۱۹۴۱.
(۱۱۲) William E Gohlman, The life of Ibn Sina, Albany ۱۹۷۴.
(۱۱۳) Anne Sylvie Guenoun, "Le médicament chez Gérard de Solo, médecin montpelliérain du XIVe siècle", Revue d’histoire de la pharmacie, no ۳۲۴ (۱۹۹۹).
(۱۱۴) A Z Iskandar, A catalogue of Arabic manuscripts on medicine and science in the Wellcome Historical Medical Library, London ۱۹۶۷.
(۱۱۵) Danielle Jacquart, "The influence of Arabic medicine in the medieval West", in Encyclophedia of the history of Arabic science, ed Roshdi Rashed, vol۳, London: Routledge, ۱۹۹۶.
(۱۱۶) idem, "De l’arabe au moyen franais, en passant par le latin: le livre de Albubeth", in Sic itur ad astra: Studien zur Geschichte der Mathematik und Naturwissenschaften: Festschrift für den Arabisten Paul Kunitzsch zum ۷۰ Geburtstag, ed M Folkerts and Richard Lorch, Weisbaden: Harrassowitz, ۲۰۰۰.
(۱۱۷) Danielle Jacqurt and F Micheau, La médecine arabe et l’occident medieval, Paris ۱۹۹۰.
(۱۱۸) Patrice Le Floch-Prigent, Les ۴۵ médaillons de la faculté de médicine, ۴۵ rue des Saints Pères, Paris ۱۹۹۱.
(۱۱۹) Mu¤hammad b Zakar¦ây¦a’ R¦az¦â, L’Almansore: Volgarizzamento Fiorentino del XIV Secolo, Italian translation along with original Arabic text, ed Rosa Piro, Firenze ۲۰۱۱.
(۱۲۰) Lutz Richter-Bernburg, "Ab¦u Bakr Mu¤hammad al-R¦az¦â’s (Rhazes) Medical Works", Medicina nei secoli, vol۶ (۱۹۹۴).
(۱۲۱) Fuat Sezgin, Geschichte des arabichen Schrifttums, Leiden ۱۹۶۷.
(۱۲۲) Moritz Steinschneider, Die hebräischen Übersetzungen des Mittelalters und die Juden als Dolmetscher, Graz ۱۹۵۶.
(۱۲۳) Lynn Thorndike, "Latin manuscripts of works by Rasis at the Bibliothèque Nationale, Paris", Bulletin of the history of medicine, ۳۲, no۱ (۱۹۵۸).
(۱۲۴) Ahmad Yu¦ suf Hassan, Studies in al-kimya’: critical Issues in Latin and Arabic alchemy and chemistry, Hildesheim ۲۰۰۹.
(۱۲۵) Ahmad Yu¦ suf Hassan and Donald Routledge Hill, Islamic technology: an illustrated history, Cambridge ۱۹۹۲.
(۱۲۶) Marcellin Berthelot, Histoire des sciences: la chimie au moyenâge، ouvragepublié sous les auspices du Ministère de l’instructionpublique، Osnabrück ۱۹۶۷.
(۱۲۷) Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur, Leiden ۱۹۴۳-۱۹۴۹.
(۱۲۸) Dictionary of scientific biography, ed Charles Coulston Gillispie, New York: Charles Scribner’s Sons, ۱۹۸۱, sv "Al-R¦az¦â, Abu Bakr Mu¤hammad ibn Zakaryy¥a" (by Shlomo Pines).
(۱۲۹) John Eberly, Al-kimia: the mystical Islamic essence of the sacred art of alchemy, Hillsdale, NY ۲۰۰۴.
(۱۳۰) Lenn Evan Goodman, "Mu¤ hammad ibn Zakariyy¦a’ al-R¦az¦â", in History of Islamic phylosophy, ed HosseinNasrandOliverLeaman، pt۱، London: Routledge, ۱۹۹۶.
(۱۳۱) Gerard Heym, "Al-R¦az¦â and alchemy", Ambix, ۱ (۱۹۳۷-۱۹۳۸) , repr in Natural sciences in Islam, vol۷۳: Muh¤ ammad ibn Zakariy¦a’ ar-Ra¦ zi, collected and reprinted by Fuat Sezgin, Frankfurt am Main: Institude for History of Arabic-Islamic Science at the Johann Wolfgang Goethe University, ۲۰۰۲.
(۱۳۲) M Hoefer, Histoire de la chimie depuis les temps les plus reculés jusqu’à notre époque, Paris ۱۸۴۲-۱۸۴۳.
(۱۳۳) Eric John Holmyard, Alchemy, Middlesex, Engl ۱۹۵۷.
(۱۳۴) Eric John Holmyard, "Chemistry in Islam", Scientia, ۴۰ (۱۹۲۶) , repr in Natural sciences in Islam, vol۵۵: chemistry and alchemy, collected and reprinted by Fuat Sezgin, Frankfurt am Main: Institute for the HistoryofArabic-Islamic Science at the Johann Wolfgang Goethe University, ۲۰۰۱.
(۱۳۵) Eric John Holmyard, "Maslama al-Majrî¤tî and the Rutbatu’l-H¤ akîm", Isis, ۶ (۱۹۲۴) , repr in ibid, vol۶۰: Chemistry and alchemy, collected and reprinted by Fuat Sezgin, Frankfurt am Main: Institute for History of Arabic-Islamic Science at the Johann Wolfgang Goethe University, ۲۰۰۱.
(۱۳۶) Paul Kraus, J¦abir ibn H¤ ayy¦an: contribution ©a l’histoire des idées scientifiques dans l’Islam, Cairo ۱۹۴۲-۱۹۴۳.
(۱۳۷) Hossein Nasr, Science and civilization in Islam, Lahore ۱۹۸۷.
(۱۳۸) Syed Nomanul Haq, Name, natures and things: the alchemist Jâbir ibn Hayyân and his book of stones, Dordrecht ۱۹۹۴.
(۱۳۹) James Riddich Partington, "The chemitry of al-R¦az¦â", Ambix, ۱ (۱۹۳۷- ۱۹۳۸) , repr in Natural sciences in Islam, vol۷۳: Muh¤ ammad ibn Zakar¦iy¦a’ ar-Ra¦ zi, collected and reprinted by Fuat Sezgin, Frankfurt am Main: Institute for the History of Arabic-Islamic Science at the Johann Wolfgang Goethe University, ۲۰۰۲.
(۱۴۰) Julius Ruska, "Die Alchemie ar-R¦az¦â’s", Der Islam, ۲۲ (۱۹۳۵) , repr in ibid.
(۱۴۱) Julius Ruska, "Pseudepigraphische Rosis - Schriften", Osiris, ۷ (۱۹۳۹) , repr in ibid.
(۱۴۲) Julius Ruska, "Al-R¦az¦â als Bahnbrecher einer neuen Chemie", Deutsche Literaturzeitung, ۴۴ (۱۹۲۳) , repr in ibid.
(۱۴۳) Julius Ruska, "Al-R¦az¦â’s Buch Geheimins der Geheimmisse: Mit Einleitung und Erläuterungen in deutscher Übersetzung", Quellen und Studien zur Geschichte der Naturwissenschaften und der Medizin, vol۶ (۱۹۳۷) , repr in Natural sciences in Islam, vol۷۴: Muh¤ ammad ibn Zakar¦iy¦a’ ar-Ra¦ zi, ibid.
(۱۴۴) Julius Ruska, "Studien zu Mu¤hammad ibn Umail al-Tam¦âm¦â’s Kitab al-Ma¦ ’ al-Waraq¦i wa’l-ard¤ an-najm¦iyah", Isis, ۲۴ (۱۹۳۵-۱۹۳۶) , repr in Natural sciences in Islam, vol۷۵: Ibn Umayl Abu¦ ‘Abdall¦ah Muh¤ ammad (flc۳۰۰۱۹۱۲) , collected and reprinted by Fuat Sezgin, Frankfurt am Main: Institute for the History of Arabic-Islamic Science at the Johnann Wolfgang Goethe University, ۲۰۰۲.
(۱۴۵) George Sarton, Introduction to the history of sicence, Malabar, Fla ۱۹۷۵.
(۱۴۶) Henry E Stapleton and Rizkalla F Azo, "An alchemical compilation of the thirteenth century, AD", Memoirs of the Asiatic Society of Bengal, ۳ (۱۹۱۰-۱۹۱۴) , repr in Natural sciences in Islam, vol۶۱: Chemistry and alchemy, collected and reprinted by Fuat Sezgin, Frankfurt am Main: Institute for the History of Arabic-Islamic Science at the Johann Wolfgang Goethe University, ۲۰۰۱.
(۱۴۷) Henry E Stapleton, Rizkalla F Azo, and M Hida¦ yat Husain, "Chemistry in ‘Ira¦ q and Persia in the tenth century AD", Memoirs of Royal Asiatic Society of Bengal, ۸ (۱۹۲۹) , in Natural sciences in Islam, vol۷۳: Muh¤ ammad ibn Zakar¦iy¦a’ ar-Ra¦ zi, ibid.
(۱۴۸) Robert Steele, "Practical chemistry in the twelfth century: Rasis de aluminibus et salibus",tr Gerard of Cremona, Isis, ۱۲ (۱۹۲۹) , in ibid.
(۱۴۹) Manfred Ullmann, Islamic medicine, Edinburg ۱۹۷۸.
(۱۵۰) Abdurra¤hm¦an Badawi, "Mu¤ hammad ibn Zakariya al R¦azi", in A History of Muslim philosophy, vol۱, ed M M Sharif, Delhi: Low Price Publications, ۲۰۰۴.
(۱۵۱) Lenn Evan Goodman, "The Epicurean ethic of Mu¤hammad ibn Zakariyâ’ ar-Râzî", Studia Islamica, no۳۴ (۱۹۷۱).
(۱۵۲) Syed Nomanul Haq,"TheIndianand Persian background", in History of Islamic philosophy, ed Hossein Nasr and Oliver Leaman، pt۱، London: Routledge, ۱۹۹۶.
(۱۵۳) Routledge encyclopedia of philosophy, ed Edward Craig, London: Routledge, ۱۹۹۸, sv "Al-Razi, Abu Bakr Muhammad ibn Zakariyya’ (d۹۲۵) " (by Paul E Walker).
(۱۵۴) Paul Ernest Walker, "The political implications of al-R¦az¦â’s philosophy", in The Political aspects of Islamic philosophy: essays in honor of Muhsin S Mahdi, ed Charles E Butterworth, Cambridge, Mass: Harvard University Press, ۱۹۹۲.
(۱۵۵) in Franz Rosenthal, Science and medicine in Islam: a collection of essays, Aldershot, Engl ۲۰۰۱.
•
دانشنامه جهان اسلام، برگرفته از مقاله «رازی، محمد بن زکریا»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۰۳/۰۹.