• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

محمد بن ابی بکر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: محمد بن ابی بکر.

محمد بن ابی‌ بکر (۱۰-۳۸ق) ملقب به عابد قریش، فرزند خلیفه اول و اسماء بنت عمیس و از یاران و شیعیان خاص امام علی (علیه‌السلام) بود. پس از وفات ابوبکر و ازدواج امام علی (علیه‌السلام) با اسماء، وی به همراه مادرش در خانه آن حضرت پرورش یافت و بسیار مورد علاقه ایشان بود. او از فرماندهان سپاه امام علی (علیه‌السلام) در جنگ جمل و صفین بود. محمد از طرف آن حضرت به فرمانداری مصر منصوب شد. او تا آخر عمر جزء وفاداران آن حضرت بوده و در نهایت در جریان حمله لشکریان شام به مصر و جنگ نابرابر با سپاه محمد، به شهادت رسید.محمد بن ابی بکر



محمد بن ابوبکر (عبدالله) از قبیله بنی تمیم قریش، ملقب به «عابد قریش» در بیست و پنجم ذی القعده سال دهم هجرت در مسیر کاروان حجة الوداع پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از مدینه به مکه در مکانی به نام «بیداء» چشم به جهان گشود. حضرتش چندی قبل از تولد، نوید ولادتش را به عایشه داده بود
[۴] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۲، ص۵۸، نجف، مطبعة المرتضویه، ۱۳۵۲ق.
و پس از تولد، بر وی نام نهاد. (در عهد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسم بر این بود که اصحاب در هفتمین روز تولد فرزندان‌شان او را نزد آن حضرت می‌بردند و ایشان بر آن‌ها اسم می‌گذاشت.)
[۶] ابن شبه، عمر بن شبه، تاریخ مدینة المنوره، ج۴، ص۱۳۰۳، تحقیق فهیم محمد شلتوت، قم، انتشارات دارالفکر، قم، ۱۴۱۰ق.



پدر محمد ابوبکر، صحابه پیامبر و نخستین خلیفه، هنگامی درگذشت که محمد دو سال و چند ماه بیشتر نداشت. مادرش اسماء بنت عمیس از زنان بزرگ صدر اسلام است. وی ابتدا همسر جعفر بن ابی‌طالب و پس از شهادت جعفر، با ابوبکر ازدواج کرد. اسماء پس از مرگ ابوبکر به ازدواج حضرت علی (علیه‌السّلام) درآمد. بدین‌سبب محمد بن ابیبکر در خانه حضرت علی (علیه‌السّلام) رشد و پرورش یافت. فقه و معارف و اندیشه‌هایش برگرفته از تعالیم ناب امام علی (علیه‌السّلام) بود و برای هیچ کس _از جمله ابوبکر_ فضیلت علی (علیه‌السّلام) را قائل نبود. بلکه در هنگام بیعت با آن بزرگوار عرض کرد: «گواهی می‌دهم که تو امامی هستی که اطاعت تو واجب است».
حضرت علی (علیه‌السّلام) نیز او را دوست می‌داشت و وی را «فرزند خود از صلب ابیبکر» شمرد. در نهج البلاغه به نقل از آن حضرت آمده است: «او (محمد) دوست من بود و چون فرزندم او را پرورش داده بودم».


بیشتر منابع تاریخ صدر اسلام به صداقت، دیانت و نجابت محمد بن ابیبکر اعتراف دارند. او یکی از پنج نفر خواص حضرت علی (علیه‌السّلام) بود. (چهار نفر دیگر عبارت بودند از: هاشم بن عتبه، جعدة بن هبیره مخزومی، محمد بن ابی‌حذیفه و ابن ابی‌العاص)
احادیثی در منزلت محمد بن ابیبکر از ائمه اطهار (علیهم‌السّلام) نقل شده است؛ از جمله:
«عمار یاسر و محمد بن ابیبکر هرگز به گناه کردن و عصیان در پیشگاه پروردگار راضی نمی‌شدند».
«محمد بن ابیبکر در مقابل بیزاری جستن از پدرش ابوبکر با امام علی (علیه‌السّلام) بیعت کرد» «(محمد) اگرچه از اهل بیت (علیهم‌السّلام) نبود، ولی به مانند آن‌ها نجیب بود و میان خانواده خویش از همه پاک‌تر و نجیب‌تر بود» (به نقل از امام محمدباقر و امام صادق (علیهماالسلام)).
[۱۲] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۵۷.

محمد انسانی با ایمان و وظیفه‌شناس بود که حضرت علی (علیه‌السّلام) پس از شهادت او در مصر فرمود: «خدا محمد را بیامرزد که هرچه توانست کوشید و تکلیف خویش را انجام داد».
محمد بن ابیبکر خیرخواه مردم بود که تنها بر خدا توکل می‌کرد. او شخصی انتقادپذیر بود و به مردم سفارش می‌کرد چنان‌چه عملی خلاف از وی سر زند به وی تذکر دهند.
او درباره خلفای سه‌گانه معتقد بود که حق امام علی (علیه‌السّلام) را در احراز حکومت زیرپا گذاشته‌اند و درباره خصوص عثمان معتقد بود وی از احکام خدا و سنت پیامبر اکرم عدول کرده است.
[۱۹] ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۹۲.
[۲۰] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۱۵، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش.



آغاز حضور محمد بن ابیبکر در صحنه فعالیت‌های سیاسی و نظامی در عهد خلافت عثمان بود، اما برخی نویسندگان غربی از جمله مادلونگ،
[۲۱] ویلفرد مادلونگ، جانشینی حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۱۰۱، ترجمه احمد نهایی، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی، ۱۳۷۷ش.
محمد بن ابیبکر را از توطئه‌گران علیه قتل عمر، خلیفه دوم آورده‌اند که این سخن به اندک توجهی مردود است: زیرا وی در دوره عمر، نوجوانی سیزده ساله بیش نبود و منابع نخستین صدر اسلام چنین مطلبی را ندارند و احتمال چنین تصرفی در تاریخ با توجه به عداوت ایشان نسبت به حضرت علی و تابعان حضرتش که محمد هم از جملۀ آنان است، بسیار می‌باشد. خصوصا که خود مادلونگ این قتل را به حضرت علی (علیه‌السّلام) هم نسبت داده است.
محمد بن ابیبکر پس از طی دوره نوجوانی و رسیدن به سن بلوغ، به عنوان رزمنده در جنگ‌های دوره عثمان علیه غیر مسلمانان شرکت می‌کرد و یکی از مخالفت‌های او با عثمان در جنگ «صواری» بود که عثمان، عبدالله بن سعد بن ابی‌سرح را به فرماندهی دریایی مسلمانان منصوب کرد در حالی که وی به حکم قرآن کافر بود. و پیامبر اکرم خون او را مباح شمرد.

۴.۱ - مخالفت با حکومت عثمان

محمد بن ابیبکر به دلایل روشنی مخالف حکومت عثمان بود:
۱. عمل نکردن به کتاب خدا.
[۲۶] ابن شبه، عمر بن شبه، تاریخ مدینة المنورة، ج۴، ص۲۸۸.

۲. عمل نکردن به حق و رعایت نکردن عدالت در میان صحابه؛ زیرا عثمان بسیاری از اقوام خویش چون مروان بن حکم را بر مسند امور مهم قرار داده و صحابه بزرگ پیامبر را به کار نگرفته بود.
۳. کنار نهادن سنن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و بی‌تفاوتی نسبت به امرایی که در نقاط مختلف قلمرو اسلامی به دلخواه خود عمل می‌کردند.
۴. تاکید مورخان مختلف، چه از اهل سنت و چه شیعه، بر این نکته که محمد بن ابیبکر، عثمان را نکشت، بلکه در اثر سخنانی که بین آن‌ها رد و بدل شد محمد شرمگین شده از خانه عثمان بیرون رفت.

۴.۲ - شرکت در محاصره عثمان

محمد در مدت چهل روز محاصره عثمان _که از هفتم ذی القعده تا هجدهم ذی الحجه سی و پنجم هجری به طول انجامید_ از نزدیک امور را زیرنظر داشت و بر عقیده خود مبنی بر مخالفت با عثمان اصرار می‌ورزید. حتی خواهرش عایشه که به قصد حج از مدینه خارج می‌شد، از محمد خواست که او را در سفر مکه همراهی کند، ولی وی از این کار سر باز زد. هم‌چنین او به درخواست (خاله‌اش) لیلی بنت عمیس مبنی بر همراهی نکردن با محاصره‌کنندگان نیز پاسخ رد داد. البته این مخالفت باعث نشد وی را بکشد بلکه فقط کناره‌گیری عثمان را می‌خواست اما بعضی قتل عثمان را به او نسبت داده‌اند. مثلا گفته‌اند: او با چند نفر دیگر بر عثمان وارد شد و نخستین ضربه را وی بر عثمان وارد آورد. و پس از آن «سوران بن حمران» و «عمرو بن حمق» ضربات نهایی را زده، وی را کشتند، یا او همراه سیزده نفر دیگر بر عثمان وارد شد و پس از آن اعتراض بر حکمرانی که بر مناطق مختلف گماشته بود، به یکی از آن سیزده نفر اشاره کرد تا به عثمان حمله کند.

۴.۳ - نظریه حق درباره قتل عثمان

نظریه حق اینست که اگرچه محمد بن ابیبکر در تحریک مردم علیه عثمان نقش داشته، در جریان محاصره نیز به صورت فعال حاضر بود، ولی قاتل عثمان نیست، بلکه پس از بیرون رفتن محمد از نزد عثمان، قاتلان بر عثمان وارد شده، وی را به قتل رساندند. و بر این نظر دلایل متعددی وجود دارد:
اول اینکه: سخن غلام‌ ام حبیبه _همسر عثمان_ که اظهار کرده بود: عثمان پس از خروج محمد بن ابیبکر از نزد وی کشته شد، سپس در حالی که محمد از موضوع آگاهی نداشت، از آن غلام پرسید که چه اتفاقی افتاده است.
دوم: سخن عثمان مبنی بر رفتار مناسب محمد با وی به هنگام محاصره؛ ظاهرا هنگامی که عثمان در خانه خود محبوس بود، شورشیان و از جمله طلحه اجازه خروج از خانه را به وی نمی‌دادند، ولی محمد دستور داد که وی را آزاد به گذارند.
سوم قانع شدن حضرت علی (علیه‌السّلام) پس از سؤال حضرت در خصوص گفته‌های همسر عثمان مبنی بر دست داشتن محمد در قتل عثمان و پاسخ محمد که گفت: «بر عثمان وارد شدم، او برایم از پدرم گفت من با او برخاستم به خدا سوگند من او را نکشتم و به او چنگ نزدم». خصوصا که حضرتش مخالف قتل عثمان بود و محمد از ایشان تبعیت می‌شود.


محمد بن ابیبکر ناکثین را سودجویانی می‌دانست که به بهانه خون‌خواهی عثمان اهداف خویش را دنبال می‌کنند و در خصوص آن‌ها می‌گفت: «به خدا سوگند کسی جز آنان قاتل عثمان نیست».
پس از غارت بصره از سوی اصحاب جمل، حضرت علی (علیه‌السّلام) به جنگ با آنان مصمم شد و از مدینه به سمت عراق حرکت کرد حضرت از «ربذه» _منزلی بین راه مکه تا کوفه _ هاشم بن عتبه را نزد ابوموسی اشعری والی کوفه فرستاد تا کوفیان را برای جنگ با ناکثین بسیج کند، ولی هنگامی که ابوموسی از این کار سرباز زد و ایشان را تهدید نمود، محمد بن ابیبکر و عبدالله بن عباس را به کوفه فرستاد و طی نامه‌ای ابوموسی را از حکومت کوفه عزل کرد.
حضرت علی (علیه‌السّلام) پس از اینکه خبر موثقی درباره موفقیت یا عدم موفقیت محمد بن ابیبکر و ابن عباس در جلب حمایت مردم کوفه دریافت نکرد، از «ذی قار» امام حسن (علیه‌السّلام) و عمار یاسر را به کوفه گسیل کرد که اینان سرانجام موفق شدند مردم را بسیج کرده به کمک آن حضرت بفرستند.
در آستانه جنگ جمل که نیروهای دو طرف آماده نبرد می‌شدند، امام علی (علیه‌السّلام) محمد بن ابیبکر را به فرماندهی نیروی پیاده‌نظام انتخاب کرد. او در طول جنگ رشادت‌های فراوانی از خود نشان داد و ثور بن عدی یکی از فرماندهان سپاه جمل را از پای درآورد. وی به دستور آن حضرت، عایشه را با احترام فراوان همراه چندین زن دیگر از زنان بصره به مکه و از آنجا به مدینه برد.
[۵۲] سمرقندی، هندوشاه، تجارب السلف، ص۴۵، تهران، کتابخانه طهوری، ۱۳۵۷ش.



مهم‌ترین منصبی که به محمد واگذار شد، حکومت مصر از جانب امیرمؤمنان بود. او در اول رمضان سال ۳۶ هجری به حکومت مصر برگزیده شد.
حکومت مصر در ابتدای خلافت امام علی (علیه‌السّلام) به قیس بن سعد بن عباده و پس از وی به محمد بن ابیبکر رسید و هنگامی که کار مصر بر محمد مشکل شد و عزلت‌نشینان عثمانی بر وی شوریدند، حضرت بر آن شد که مالک اشتر را بر مصر بگمارد. خلوص نیت، دلیری، پارسایی و نجابت محمد عاملی در انتصاب وی بود، به‌طوری که حضرت علی (علیه‌السّلام) درباره او فرمود:
«او را فرزندی خیرخواه و کارگزاری کوشا و شمشیری برنده و ستونی بازدارنده می‌شماریم».
[۵۸] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۳.

از دیگر عوامل انتخاب وی تمایل مصریان به محمد بود. به‌طوری که آنان نسبت به وی کمال محبت را داشته، ولایت او را بر خود از هر کس دیگری بهتر می‌دانستد. آنان در سال سی و پنج هجری، هنگامی که عثمان را محاصره کرده بودند، از عثمان خواستند محمد را به جای عبدالله بن ابی‌سرح بر مصر بگمارد.
[۵۹] کندری، محمد بن یوسف، ولاة مصر، ص۵۱، تحقیق حسین نصار، بیروت، داربیروت للطباعة ۱۳۷۹.
ویژگی‌های پسندیده اخلاقی، مردم‌داری و انتقادپذیری محمد، عامل دیگر انتصاب وی بود، چنان‌که در سخنرانی خود برای مردم مصر به آنان حق داد که از وی انتقاد کنند و عیبش را به او اظهار دارند.


محمد بن ابیبکر در جنگ صفین که اندکی پس از انتصاب وی به حکومت مصر صورت گرفت،
[۶۰] منقری، نصر بن مزاحم، پنجم شوال سال ۳۶ هجری قمری، ص۱، ترجمه پرویز اتابکی، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ شمسی.
در سپاه امام علی علیه معاویه جنگید. او در جریان جنگ همراه حسنین (علیهماالسلام) در رکاب حضرت علی (علیه‌السّلام) قرار داشته و آن حضرت وی را فرمانده پیاده‌نظام، و به نقلی، فرمانده میسره سپاه خویش قرار داده بود. وجود محمد در سپاه امام علی (علیه‌السّلام) نقطه قوتی به شمار می‌آمد و سپاه امام علی (علیه‌السّلام) در اشعار خود علیه شامیان این شعر را می‌سرودند:
«هان پاک، پسر پاک محمد بن ابیبکر همراه ماست».


با توجه به وعده‌ای که معاویه به عمرو عاص برای حکومت مصر در قبال کمک وی در جنگ صفین داده بود، پس از پایان جنگ صفین و با قصد انتقام، خصوصا با مشکلاتی که محمد به علت شورش‌های پراکنده در مصر با آن‌ها مواجه بود، معاویه تصمیم گرفت تا مصر را به چنگ آورد و در پی این تصمیم با همکاری عده‌ای شورشی از جمله معاویة بن حدیج به او حمله کرد. برای این کار عمرو عاص را با شش هزار مرد جنگی در شمال مصر متوقف نمود و نامه‌ای به محمد نوشت و او را متهم به قتل عثمان و تهدید به مرگ کرد.
محمد هم نامه‌ای برای حضرت علی (علیه‌السّلام) فرستاد و از حضرت دستور مقاومت گرفت و برای معاویه هم جوابی در خور نگاشت. حضرت هم تلاش نمود تا سپاهی گرد آورد و در پی آن مالک اشتر را که بسیار خبره و قوی‌تر از محمد در امور جنگ بود برای حکومت معرفی فرستاد که وی هم به شهادت رسید. و در جنگی نابرابر میان لشکر ۶۰۰۰ نفری معاویه و ۲۰۰۰ نفری محمد به فرماندهی کنانة بن بشر در منطقه «المسناة» سپاه محمد شکست را تجربه نمود و فرمانده را رایت از دست داد.

۸.۱ - نحوه شهادت

بیشتر منابع بر این عقیده‌اند که پس از شکست سپاه محمد در مقابل شامیان، اطرافیانش او را تنها گذاشته، متواری شدند و محمد به تنهایی به خرابه‌ای پناه برد و در آن پناهگاه توسط معاویة بن حدیج به شهادت رسیده سوزانده شد.
[۶۴] ابن شبه، عمر بن شبه، تاریخ مدینة المنوره، ج۴، ص۱۲۸۵.

هم‌چنین گفته شده که او پس از متواری شدن اطرافیانش در خانه جبلة بن مسروق یا زنی از بنی غافق پنهان شد و پس از آن در جنگ با معاویة بن حدیج و در میدان جنگ به شهادت رسید. نیز نقل شده که عمرو عاص وی را اسیر کرد و سپس به شهادت رساند.

۸.۲ - تاریخ شهادت

تاریخ شهادت آن بزرگوار را ماه صفر سال ۳۸ هجری دانسته‌اند.


۱. ابن‌ قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۱۷۵، تحقیق دکتر ثروت عکاشه، قاهره، دارالمعارف.    
۲. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۶، ص۲۲۰، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۶م.    
۳. ابن‌ اثیر، علی بن ابی‌الکرم، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۳۲۶، قاهره، انتشارات المکتبة الاسلامیه.    
۴. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۲، ص۵۸، نجف، مطبعة المرتضویه، ۱۳۵۲ق.
۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۳۳، ص۵۶۳، تصحیح محمدباقر محمودی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.    
۶. ابن شبه، عمر بن شبه، تاریخ مدینة المنوره، ج۴، ص۱۳۰۳، تحقیق فهیم محمد شلتوت، قم، انتشارات دارالفکر، قم، ۱۴۱۰ق.
۷. ابن ‌سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۲۲۲، بیروت، دارالکتب، ۱۹۹۰م.    
۸. زبیری، عبدالله بن مصعب، نسب قریش، ص۲۷۷، تحقیق ا. لیفی برونسال، قاهره دارالمعارف للطباعة و النشر، ۱۹۵۳م.    
۹. سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۶۷، ترجمه محمد دشتی، قم، انتشارات مشهور، ۱۳۸۰ش.    
۱۰. طوسی، محمد بن حسن، رجال الکشی، ص۶۳، تصحیح حسن المصطفی.    
۱۱. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۱۴، ص۳۴۹.    
۱۲. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۵۷.
۱۳. طوسی، محمد بن حسن، رجال الکشی، ص۶۴.    
۱۴. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۳، ص۵۸۵.    
۱۵. شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۹، ص۱۹.    
۱۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۸۳، قاهره، مطبعة الدستقامه ۱۳۵۸ق.    
۱۷. ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۱، ص۲۲۶، تحقیق جلال الدین حسینی ارموی، تهران، انجمن آثار ملی ۱۳۸۳ش.    
۱۸. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۶۶.    
۱۹. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۹۲.
۲۰. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۱۵، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش.
۲۱. ویلفرد مادلونگ، جانشینی حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۱۰۱، ترجمه احمد نهایی، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی، ۱۳۷۷ش.
۲۲. ابن تغری بردی، یوسف بن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهره، ج۱، ص۸۱.    
۲۳. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۱۸، ترجمه عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی.    
۲۴. انعام/سوره۶، آیه۹۳.    
۲۵. ابن‌ قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۴۴، تحقیق طه محمد الزینی، بیروت، دارالمعرفة للطباعة و النشر.    
۲۶. ابن شبه، عمر بن شبه، تاریخ مدینة المنورة، ج۴، ص۲۸۸.
۲۷. ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۱، ص۲۸۴.    
۲۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۴۰۵.    
۲۹. ابن شبه، عمر بن شبه، تاریخ مدینة المنورة، ج۴، ص۱۲۹۸.    
۳۰. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۶۷.    
۳۱. ابن‌ اثیر، علی بن ابی‌الکرم، اسد الغابة، ج۴، ص۳۲۶.    
۳۲. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۷۸.    
۳۳. ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۱۵۰.    
۳۴. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۶، بیروت، داربیروت للطباعة، ۱۳۷۹ق.    
۳۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۴۱۷ ۴۱۸.    
۳۶. ابن ‌سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۷۳.    
۳۷. ابن شبه، عمر بن شبه، تاریخ مدینة المنوره، ج۴، ص۱۳۰۱.    
۳۸. ابن اعثم کوفی، احمد بن محمد، الفتوح، ص۳۸۲، ترجمه محمد بن احمد مستوفی، تصحیح طباطبایی مجد، تهران، ۱۳۷۷ش.    
۳۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۴۰۵.    
۴۰. ابن شبه، عمر بن شبه، تاریخ مدینة المنوره، ج۴، ص۱۳۰۰.    
۴۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۴۱۱.    
۴۲. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۴۷.    
۴۳. ابن‌قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۴۷.    
۴۴. ابن عبدربه، احمد بن محمد، عقد الفرید، ج۵، ص۴۳.    
۴۵. شیخ مفید، الجمل و النصرة سید العترة فی حرب البصره، ص۲۳۹.    
۴۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۴۹۴.    
۴۷. شیخ مفید، الجمل و النصرة سید العترة فی حرب البصره، ص۲۳۹.    
۴۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۴، تحقیق شیخ محمدباقر محمودی، موسسه اعلمی مطبوعات ۱۳۸۶ق.    
۴۹. ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۱۶۵.    
۵۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۴.    
۵۱. ابن اعثم کوفی، احمد بن محمد، الفتوح، ص۴۳۴.    
۵۲. سمرقندی، هندوشاه، تجارب السلف، ص۴۵، تهران، کتابخانه طهوری، ۱۳۵۷ش.
۵۳. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۵۸.    
۵۴. ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۱، ص۲۲۴.    
۵۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۵۵۶.    
۵۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۹۳.    
۵۷. ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، ص۷۶۴.    
۵۸. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۳.
۵۹. کندری، محمد بن یوسف، ولاة مصر، ص۵۱، تحقیق حسین نصار، بیروت، داربیروت للطباعة ۱۳۷۹.
۶۰. منقری، نصر بن مزاحم، پنجم شوال سال ۳۶ هجری قمری، ص۱، ترجمه پرویز اتابکی، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ شمسی.
۶۱. ابن‌ حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۹، ص۸۱.    
۶۲. منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۹۳، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم، موسسه العربیه الحدیثه، ۱۳۸۲ق.    
۶۳. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۲۳۰.    
۶۴. ابن شبه، عمر بن شبه، تاریخ مدینة المنوره، ج۴، ص۱۲۸۵.
۶۵. ابن‌ حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۹، ص۸۰.    
۶۶. ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۱۸۲.    
۶۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج۴، ص۸۰.    
۶۸. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۶۷.    
۶۹. ابن‌ حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۹، ص۸۱.    
۷۰. ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۱، ص۲۸۵.    
۷۱. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۶۶.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «محمد بن ابیبکر»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۶/۲۳.    






جعبه ابزار