محتوای سوره انعام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سوره انعام، نام ششمین
سوره قرآن کریم میباشد.
این
سوره به اتفاق
قرآن پژوهان
مکی و ششمین سوره در ترتیب
مصحف است که بین دو
سوره مائده و
اعراف قرار گرفته و پنجاه و پنجمین سوره در ترتیب نزول است که پس از
سوره حجر و پیش از
سوره صافّات شبانه در
مکه نازل شده است.
در روایات ترتیب نزول، ردیفهای ۴۳ تا ۶۹ را برای آن ذکر کردهاند
. برخی معاصران و
مستشرقان براساس
اجتهاد ، ردیفِ ۸۱، ۸۹، ۹۰ و ۱۱۳ را برای آن
حدس زدهاند
که سه قول اخیر ملازم
مدنی بودن سوره است و برخی مفسران بدان معتقدند.
(جمعی به اختلاف تا ۹
آیه این سوره را (آیات ۲۰، ۲۳، ۹۱ ۹۳، ۱۱۴، ۱۵۱ ،۱۵۳)
به اجتهاد یا با تکیه بر روایاتی ضعیف
استثنا کرده و آنها را مدنی دانستهاند .
لیکن هماهنگی موجود بین آیات این سوره
و نیز روایات فراوانی که نزول همه سوره را به یکباره در
مکه میداند این نظر را سست میکند
، افزون بر این وجود آیات مدنی در
سورههای مکی و عکس آن بر خلاف اصل است و تا
روایت صحیحی آن را تایید نکند پذیرفتنی نیست.
برخی معاصران با استناد به شواهدی ضعیف بخش عظیمی از این سوره را مدنی دانستهاند.
درباره زمان نزول این سوره برخی با توجه به اینکه این سوره پس از
سوره حجر نازل شده است و مشتمل بر
آیه «فَاصدَع بِما تُؤمَرُ = آنچه را بدان مأموری آشکارا بیان کن»
است که پس از علنی شدن دعوت
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) (پس از سه سال از
بعثت نازل شده، نزول سوره انعام را در سال چهارم یا پنجم بعثت به واقع نزدیکتر میدانند.
احتجاجات این سوره با مشرکان و مباحث عقیدتی و دیگر موضوعات مطرح شده در آن نیز بیشتر با این فضا سازگاری دارد.
برخی زمان نزول این سوره را پیش از سال دهم بعثت
و برخی دیگر با استناد به برخی روایاتِ ترتیب نزول، فرود آمدن آن را اندکی پیش از هجرت میدانند
؛ ولی با توجه به اختلاف روایات، تعیین زمان خاصّ برای نزول سوره دشوار است.
این سوره دارای ۱۶۵ آیه و ۳۰۵۵
کلمه است.
قاریان
بصره و
شام شمار آیاتش را ۱۶۶ دانستهاند، زیرا آنها هرچند آیه ۶۶:«لَستُ عَلَیکُم بِوَکیل» را آیهای مستقل به حساب نیاوردهاند؛ ولی بر خلاف کوفیها بر «کُن فَیَکون» در آیه ۷۳
و «اِلی صِراط مُستَقیم» در آیه ۱۶۱
ایستاده و آن را آیهای مستقل به شمار آوردهاند. قاریان
حجاز نیز «لَستُ عَلَیکُم بِوَکیل» در آیه ۶۶
را آیهای مستقل به شمار نیاوردهاند و مانند بصریان و شامیها دو مورد پیشین را آیه به حساب آوردهاند، افزون بر این بر «جَعَلَ الظُّلُمتِ والنُّور» در آیه اول سوره
وقف و آن را آیهای مستقل دانستهاند، ازاینرو آیات سوره را ۱۶۷ شمردهاند.
این سوره از زمان
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به سوره انعام (جمع «نَعَم» به معنای چارپایان) خوانده میشده و به احتمال این نامگذاری از زبان آن حضرت بوده است
، زیرا واژه «انعام» ۶ بار در آیات ۱۳۵ ۱۴۲ تکرار شده است
و نیز احکام مربوط به آنها در ضمن ۱۵ آیه این سوره (۱۳۶- ۱۵۰) بیان شده است.
در برخی منابع از آن به سوره «حجّت» نیز یاد شده است، زیرا در این سوره به
دلایل نبوّت پرداخته شده است.
واژه حجّت نیز در آیات ۸۳ و ۱۸۹ آن سه بار آمده است.
.
سوره انعام پنجمین سوره از
سبع طوال و دومین سوره از
سور حامدات (
سوره کهف ،
سوره سبأ و
سوره فاطر)که با «اَلحَمدُلِلّهِ» آغاز شده، اهداف کل سوره، است.
چنان که پیشتر اشاره شد به احتمال قوی سوره مبارکه انعام در سال چهارم یا پنجم بعثت، یعنی یک یا دو سال پس از آنکه
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مأمور به آشکار کردن دعوت خود شد فرود آمد.
مشرکان که با سخنان و تعالیم جدیدی مواجه شده بودند و تأثیر شگرف آن را بر مردم مشاهده میکردند تلاش گستردهای را برای تخریب
شخصیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و رویاروئی با تعالیم حیاتبخش
اسلام سامان دادند و با
شبههافکنی درباره آموزههای
قرآنی مانع از ایمان آوردن عموم مردم و گسترش
دین اسلام در جامعه خود شدند.
مشرکان
مکه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را به دروغگویی متهم و اعلام کردند که پیامبران باید از فرشتگان باشند؛ نه از نوع
انسان . آنان
معاد را انکار کرده، آن را به
سخره میگرفتند و
شرک و
بتپرستی را برتر از یگانهپرستی میدانستند. آیات
خدا را تکذیب میکردند،
اعجاز قرآن را زیر
سؤال برده و میگفتند:
قرآن چیزی جز سخنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیست و تقاضای معجزات دیگری میکردند. در چنین فضایی سوره مبارکه انعام نازل شد و ضمن ارائه پاسخهای منطقی و مستدل به شبهات مشرکان و ابطال عقاید نادرست آنها، اصول و بنیادهای دین اسلام را بیان کرد.
با توجه به
سیاق سوره بسیاری از مفسران معتقدند که
هدف اساسی این سوره بیان اصول یگانهپرستی و مبارزه با شرک و بتپرستی است.
، آیات نخست
سوره به
حمد و
ستایش پروردگار و
اثبات یگانگی خداوند از طریق یادآوری
خلقت آسمانها و
زمین و چگونگی
آفرینش انسان اختصاص دارد و میافزاید که دلایل روشن و غیر قابل انکاری بر برتری و حاکمیت
خداوند بر
جهان هستی دلالت میکند؛ اما کافران که جز بهانهجویی کاری ندارند از این نشانههای آشکار روی برتافته، پیامبران را
استهزا میکنند و از
عذاب الهی که پیشینیان آنها را در بر گرفت
غفلت میکنند، در حالی که آنان از قدرت و ثروتی بیش از مشرکان مکه برخوردار بودند؛ اما به سبب رفتار ناشایستشان به عذاب الهی دچار شدند.
پس از این مقدمه کوتاه سایر آیات این سوره به بیان انحرافات فکری و رفتاری مشرکان و
پاسخگویی به شبهات آنان میپردازد و به مناسبت، اصولی از
توحید و
هدایت را مطرح میکند، بر این اساس آیات ۸ ۱۳۵ انحرافات فکری و شبهات مطرح شده از سوی مشرکان را بررسی میکند و آیات ۱۳۶ ۱۵۲ رفتارهای ناشایست و بدعتهایی را که در آیین ابراهیم پدید آورده بودند بیان و احکام الهی را تشریح میکند و در انتها با جمعبندی این مطالب در آیات ۱۵۳ ۱۶۵ سوره به پایان میرسد.
آیات ۸ ۳۶
به بیان نخستین
شبهه کافران و پاسخ آن اختصاص دارد. مشرکان میگفتند:اگر به راستی
حضرتمحمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پیامبر خداست چرا
خداوند فرشتهای بر او نازل نمیکند تا پیامبر را
تصدیق کرده و ما با مشاهده فرشتگان به رسول خدا
ایمان آوریم. آنان با طرح این شبهه در صدد استهزای پیامبر، اثبات ناتوانی
خداوند و انکار
نبوت رسولاکرم بودند. در آیات مورد بحث بهطور منطقی و مستدل پاسخ آنان ارائه میشود و سپس اهداف سه گانه آنها را از طرح این شبهه تحلیل کرده و پاسخ میدهد.
آیات ۸-۹ در بررسی استدلالی این شبهه میفرمایند:این تقاضا برای کافران هیچ سودی ندارد، زیرا اگر فرشتهای بر آنان میفرستادیم و ایمان نمیآوردند به حیات آنان پایان داده میشد و نابود میشدند
، زیرا
سنّت الهی بر این است که پس از معجزات پیشنهادی و نپذیرفتن آن از سوی پیشنهاد دهندگان، عذاب نازل میشود
، افزون بر این اگر خدای متعالی تقاضای کافران را میپذیرفت و فرشتهای به عنوان رسول بر آنان نازل میکرد باز هم
حکمت الهی اقتضا میکرد که همان فرشته را نیز به صورت بشری مانند خودشان فرود آورد.
پس از پاسخگویی به اشکال آنها به بررسی انگیزه آنها از طرح این شبهه میپردازد و میفرماید:اگر قصد استهزای پیامبر را دارند بدانند که به عذاب استهزاکنندگان پیامبران پیشین دچار میشوند و سودی به حال آنان ندارد
و اگر میخواهند ناتوانی خدا را ثابت کنند به آنان بگو:چه کسی
مالک و آفریننده آسمانها و زمین است؟ اوست که تدبیر جهان را در دست دارد و روزی همگان را میرساند و هر خیری به هرکس میرسد از جانب اوست و در یک کلمه «هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِباده»
و اگر
قصد انکار پیامبر را دارند به آنها بگو:خداوند گواه میان من و شماست و دلیل آن نیز این است که
خداوند این
قرآن را بر من وحی کرده است،
افزون بر این اهل کتاب نیز پیامبر را همچون فرزندانشان میشناسند و به نبوت پیامبر گواهی میدهند.
پس از آنکه با دلایل منطقی و بررسی همه جوانب ادعای مشرکان را پاسخ گفت و
حجت را بر آنان تمام کرد، به فرجام دردناک کافران اشاره کرده و از پشیمانی
و حسرت آنها برگذشته خود
خبر میدهد.
در انتها خداوند، پیامبرش را در برابر مخالفتها و لجاجتهای مشرکان دلداری داده و به آن حضرت میگوید که از سخنان آنها غمگین مباش، زیرا کافران پیامبران پیشین را هم تکذیب کرده؛ اما پیامبران در برابر سخنان آنها
صبر پیشه کردند و
نصرت و پیروزی الهی فرارسید..
دومین شبهه مشرکان درباره
توحید و
نبوت در آیات ۳۷-۹۰
مطرح شده و به تفصیل پاسخ داده شده است. مشرکان میگفتند:چرا
پیامبر با معجزهای از ناحیه پروردگارش تأیید نمیشود. آنها این سخن را در حالی میگفتند که بهترین آیات و معجزات الهی یعنی
قرآن در دسترس آنان بود، ازاینرو معلوم میشود که غرض آنها از این سخن این است که نه تنها
قرآن را معجزهای قانعکننده نمیدانستند، بلکه میپنداشتند که خداوند نمیتواند معجزهای را که بر نفی
ربوبیت خدایان و بتها دلالت کند بر کسی نازل کند
و با این سخن در صدد نفی ربوبیت الهی و اثبات ربوبیت بتها بودند، ازاینرو خداوند در پاسخ آنان به آیات و نشانههایی چند اشاره میکند که همگی از توانایی خداوند در تدبیر و اداره جهان هستی حکایت دارد و در مقابل، دلایل ناتوانی بتها و خدایان پنداری را در صحنههای گوناگون زندگی و مرگ بیان میکند.
نخستین نشانه ربوبیت الهی و
قدرت و
حکمت این است که خداوند هر چیزی را که برای زندگی جنبندگان زمین در پرندگان
آسمان لازم است بهطور غریزی در اختیارشان قرار داده است، چنانکه برای انسانها نیز همین کار را کرده است
؛ اما کافران چشم و گوش خود را در برابر این واقعیت بسته، آن را انکار میکنند.
دومین نشانه ربوبیت الهی این است که عذاب و
رحمت در
دنیا و
آخرت تنها در دست قدرت اوست و هیچیک از بتها یا شریکانی که برای خدا قرار دادهاند نمیتواند عذاب الهی را دفع کنند و تنها اوست که میتواند درخواست عاجزانه اهل عذاب را اجابت کرده و عذاب را از آنها بر طرف کند. به همن دلیل در هنگام عذاب تنها او را میخوانید، چنانکه امتهای پیشین نیز چنین بودند.
در ادامه آیات درخواست معجزات رنگارنگ را از پیامبر نادرست میشمرد و به سومین جلوه ربوبیت الهی که همان هدایت تشریعی است اشاره کرده، از پیامبر میخواهد که به آنان بگوید:من صاحب خزاین الهی یا
فرشته یا عالم به
غیب نیستم، بلکه مأمور شدهام تا از آنچه به من وحی میشود پیروی کنم و به وسیله آن راه درست را به شما نشان دهم.
من برای شما
معجزه و
دلیل روشنی آوردهام؛ اما شما آن را نپذیرفتید و معجزه دیگری میخواهید که در اختیار من نیست
و ازاینرو داوری درباره شما بر عهده خدایی است که کلیدهای غیب در دست اوست و از هر چه در جهان میگذرد
ازجمله اعمال انسان در
روز و
شب آگاه است و بر بندگان خود سیطره دارد.
چهارمین نشانه ربوبیت خداوند این است که او تنها کسی است که مشکلات فردی و اجتماعی انسان را حل میکند و او را از بحرانها و مصائب زندگی نجات میدهد،
آنگاه رو به پیامبر کرده و میفرماید:کسانی را که
دین را به
بازی و
سرگرمی و
استهزا گرفتهاند و زندگی دنیا آنها را مغرور ساخته رها کن و به آنها هشدار ده تا گرفتار عواقب شوم اعمال خود نشوند.
ناتوانی بتها و زوالپذیری سایر معبودهای خیالی پنجمین نشانه بر عدم شایستگی آنها برای مشارکت با خداوند سبحان در ربوبیت است که در آیه ۷۱ به آن اشاره میشود و برای آنکه نشان دهد در ناتوانی معبودان خیالی تفاوتی بین
پرستش بت ،
ستاره ،
ماه و
خورشید نیست به داستان
حضرت ابراهیم و احتجاج او با مشرکان زمان خود از بتپرستان تا ستارهپرستان و ماه و خورشیدپرستان اشاره میکند که به آنها گفت:من به جای پرستش این خدایان زوالپذیر خدای آفریننده آسمان و زمین را میپرستم و از شریکانی که برای خدا قرار دادهاید هیچ هراسی ندارم.
خداوند ضمن تأیید سخنان وی میفرماید:اینها
حجت و برهانی بود که ما به او دادیم و بدینسان او را همانند سایر انبیا اسامی ۱۷ نفر از انبیای عظیمالشأن در این آیات ذکر میشود مورد
لطف و
هدایت خاصه خود قرار دادیم.
پس از آنکه دومین شبهه مشرکان پاسخ داده شد آیات ۹۱ ۱۰۸ به بررسی سومین شبهه و اشکال اساسی آنان میپردازد. مشرکان برای آنکه
رسالت پیامبر را بهطور کلی زیر سؤال برند ادعا کردند که
قرآن و سایر تعالیم پیامبر غیر وحیانی است و خداوند هیچ کتابی بر
انسان فرو نفرستاده:«اِذ قالوا ما اَنزَلَ اللّهُ عَلی بَشَر مِن شَیء»
و برای هدایت انسان کاری نکرده است، زیرا چنین کاری اصلاً وظیفه خدا نیست.
آنان با بیان این سخن به صراحت و بر خلاف شواهد فراوان به خداوند سبحان
افترا زده و
قرآن و کتب پیامبران پیشین را انکار کردهاند و افزون بر این معتقد شدند که موجود دیگری غیر از خداوند وظیفه تعلیم و تربیت انسان را بر عهده گرفته است، ازاینرو ابتدا خداوند در عبارتی کوتاه به سخنان آنان پاسخ میدهد و میفرماید:گویندگان چنین سخنی عظمت و شأن خدا را چنانکه شایسته اوست نشناختهاند:«ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدرِهِ» زیرا لازمه ربوبیت خدا این است که انسان را به سوی
صراط مستقیم هدایت کند و به همین منظور
وحی را بر بندگان برگزیده خود نازل میکند.
در ادامه، این شبهه را در دو بخش پاسخ میدهد:ابتدا شواهد و دلایلی را که نشان دهنده نزول کتاب الهی بر افرادی از بشر است ذکر میگردد و سپس گوشهای از عظمت مقام الهی را که به اقتضای آن
هدایت انسان را بر عهده گرفته است بیان میفرماید. در همین رابطه ناتوانی موجودات دیگر از جمله
جنّ را برای تعلیم و هدایت انسان ثابت میکند.
بر این اساس آیات ۹۱ ۹۴ به عنوان بخش نخست پاسخ، از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میخواهد تا از مشرکان بپرسد که چه کسی
تورات را بر
حضرت موسی (علیهالسلام) فروفرستاد و آنچه را که شما و پدرانتان نمیدانستید به شما آموخت و همچنین
قرآن را نازل کرد و به راستی کسانی که این کتب آسمانی را انکار کرده و بر خدا
افتراء زده و میگویند:
خداوند چیزی بر بشر نازل نکرده است، ستمکارترین افراد نیستند؟ آنگاه به عذاب ستمگران اشاره کرده و به آنان هشدار میدهد که مبادا به اتکای خدایان پنداری به
حق پشت کرده و مردم را گمراه کنید که همه شما به تنهایی در دادگاه حساب الهی حاضر خواهید شد.
در بخش دوم از پاسخ به این
شبهه به دلایلی که نشان انحصار شأن هدایتگری در خداوند سبحان است اشاره کرده و میفرماید:خداوند
تدبیر همه جهان را در دست دارد و همه لوازم زندگی انسان را فراهم کرده است. آیا ممکن است او از
هدایت و تعلیم غفلت کند؟ او خدایی است که دانه گیاهان را میشکافد، مرده را از زنده و زنده را از مرده خارج میکند و شب و
روز و
حرکت ماه و
خورشید را براساس
نظم و
حکمت تدبیر میکند، با ستارگان راه را در تاریکی شب به شما مینمایاند و
نسل انسان را در زمین مستقر کرده است و برای او از
آسمان باران فرو میفرستد تا به وسیله آن روزی او فراهم شود.
برای چنین خدایی چگونه ممکن است شریکی در آفرینش یا هدایت قرار داد؟ چنانکه برخی
جنّ را شریک
خدا دانسته یا برای او
دختر و پسری قائل شدند. او خدای آفریننده همه چیز است، پس او را
عبادت کرده و به نشانههای روشنی که برای
هدایت شما قرار داده است ایمان بیاورید، آنگاه به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرماید:با همه دلایل آشکاری که برای اثبات نبوت تو دادیم ممکن است بگویند:آنچه میگویی از دیگران آموختهای؛ اما تو از آنان روی برگردان و از آنچه به تو
وحی شده است پیروی کن.
چهارمین شبههای که سران
شرک و
کفر برای گمراه کردن مردم به آن دست مییازیدند این بود که میگفتند:نشانههایی که پیامبر بر
نبوت خود ارائه میدهد روشن و آشکار نیست و با
سوگند میگفتند:اگر
خداوند نشانهای بفرستد که بر صدق ادعای
رسول خدا و
نبوت وی به روشنی دلالت کند ایمان خواهند آورد.
پس از بیان این
شبهه پاسخ آنان را در آیات ۱۰۹ ۱۲۳ ذکر میکند و میفرماید:اولاً روحیات و سوابق آنان نشان میدهد که اگر نشانه کاملاً آشکاری را هم ببینند ایمان نخواهند آورد، حتی اگر فرشتگان بر آنان نازل شوند یا مردگان با آنها سخن بگویند باز هم ایمان نمیآورند، ثانیاً چه نشانهای محکمتر و گویاتر از این
قرآن که حتی اهل کتاب نیز آن را
تصدیق کرده و آیات آن را از سوی خدا میدانند. اگر واقعاً در پی آیهای میگردند پس به این کتاب ایمان آورده و به احکامش عمل کنند.
آیات ۱۲۴ ۱۳۵ به پنجمین و آخرین شبهه آنان در
توحید و
نبوت اشاره کرده و میفرماید:آنها وقتی این آیات روشن و غیر قابل انکار را میبینند بهانه دیگری میتراشند و میگویند:ما ایمان نمیآوریم، مگر اینکه ما نیز به مقام رسالت برسیم و آنچه بر پیامبران نازل میشود بر ما نیز نازل شود:«قالوا لَن نُؤمِنَ حَتّی نُؤتی مِثلَ ما اوتِیَ رُسُلُ اللّهِ» در ادامه ابتدا در پاسخی کوتاه به آنان میگوید:خداوند خود میداند چه کسی را به
رسالت برانگیزد و
امانت رسالت را به او بسپارد.
سپس با اشاره به سنت هدایت و گمراهی، پاسخ آنها را به تفصیل بیان میدارد و میفرماید:اگر خداوند بخواهد کسی را هدایت کند
قلب او را برای ادراک حق آماده میسازد و آن کس را که بخواهد گمراه کند
سینه او را از ادراک حقایق، تنگ و ناتوان میکند و کسانی که ایمان نمیآوردند افرادی پلید هستند.
البته در این گمراهی مقصر اصلی خود آنان هستند که شیاطین (
جن ) را پیشوای خود قرار داده و از آنها پیروی کردند
و در روز قیامت نیز به آن اعتراف خواهند کرد و به
فرجام شوم آنها نیز دچار خواهند شد،
خلاصه آنکه هرکس به سبب اعمال و رفتارش از درجه خاصی برخوردار است:«لِکُلّ دَرَجتٌ مِمّا عَمِلوا».
قرآن پس از آنکه در آیات گذشته به تفصیلْ انحرافات اعتقادی و بهانهجوییهای آنها را به صورت شبهات فکری مطرح کرد (آیات۱۳۶-۱۵۲) به بیان رفتارهای ناپسند و اعمال زشت آنان و تغییراتی که در
دین خدا و آیین
ابراهیم داده و
حلال آن را
حرام کردند پرداخته و
احکام الهی را در این رابطه بیان میکند.
به گزارش این آیات مشرکان برای خدا از روییدنیها و حیواناتی که خداوند آفریده نصیبی معین کرده و میگفتند:این
سهم برای خدا و این سهم برای بتها و اگر سهم بتها از بین میرفت سهم خدا را به جای آن قرار میدادند؛ اما عکس آن را مجاز نمیشمردند
یا برای بتها فرزندان خود را
قربانی میکردند و احکام ظالمانه و خرافی در دین خدا وضع میکردند و آنها را به خدا نسبت میدادند؛ مثلاً میگفتند:این قربانیها و صدقات مخصوص بتان است
و تنها افراد خاصی که ما مشخص میکنیم میتوانند از آنها استفاده کنند یا سوار شدن بر چهارپایان را حرام میکردند، چهارپایان را بدون بردن نام خدا
ذبح میکردند و زنانشان را از خوردن
گوشت بچه شترهای تازه به
دنیا آمده منع میکردند
، مگر اینکه
مرده به دنیا آیند.
خدای سبحان ضمن تقبیح رفتار زشت آنان، نسبت دادن این احکام را به خداوند
افترا دانسته و راه درست زندگی را تشریح کرده، میفرماید:خداوند نعمتهای فراوانی به شما داده است تا از آن استفاده کرده به فقیران دهید و
اسراف نکنید و نر و ماده حیواناتی همچون
گوسفند ،
بز ،
شتر و
گاو و بچههایی که در
شکم ماده این حیوانات است
حلال کرده است.
از سوی دیگر
حیوان مرده ،
خون ریخته،
گوشت خوک و گوشت حیوانی که بدون ذکر نام خدا ذبح شده باشد حرام است. اینها احکام خداست که مشرکان به پیروی از هوای نفس و بدون هیچ دلیل شرعی آنها را تغییر داده و حلال خدا را حرام کرده بودند، آنگاه در آیات ۱۵۱ ۱۵۲ خلاصهای از احکام الهی را که مورد تأکید همه پیامبران و مورد پذیرش همه شرایع و بیانگر راه صحیح هدایت است بیان میکند و آنها را راه مستقیم الهی مینامد که تنها راه نجات است. این احکام که در ۹ فرمان خلاصه شده عبارت است از شرک نورزیدن به خدا،
احسان به والدین ، نکشتن فرزندان، دوری از کارهای زشت در آشکار و نهان، نکشتن همدیگر مگر به
حکم حق و
قصاص ، تجاوز نکردن به
مال یتیم ، پرهیز از
گرانفروشی و
کم فروشی ، عادلانه سخن گفتن و وفای به
عهد الهی .
با بیان این احکام، آیات پایانی سوره (۱۵۳-۱۶۵) به جمعبندی معارف تبیین شده در سوره پرداخته، میفرماید:
سعادت و
خوشبختی انسان در پیروی از تعالیم پیامبران است که خداوند آنها را به صورت
کتاب بر رسولان حق نازل کرد و چنانکه
خداوند به
حضرت موسی کتاب کاملی برای تکمیل نفوس و بیان
احکام نازل کرد،
قرآن پر برکتی را نیز برای
هدایت شما فرو فرستاد:«هذا کِتبٌ اَنزَلنهُ مُبارَکٌ فَاتَّبِعوهُ»
تا نگویید چرا برای یهود و نصارا کتاب فرود آمده؛ اما برای ما هیچ کتابی نازل نشده و اگر ما هم کتاب داشتیم بیش از آنها به آن عمل کرده و هدایت میشدیم. اکنون
حجت و دلیلی روشنگر برای شما نازل شده است، پس شما نیز آیات آن را تکذیب نکرده و با بهانهجوییهای متعدد همچون درخواست نزول فرشتگان گمراهی خود را افزون نکنید که اگر خدا فرشتگان عذاب را بر شما نازل کند دیگر فرصتی برای
توبه و ایمان آوردن نخواهد ماند.
در آیات پایانی سوره مبارکه انعام
خداوند از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میخواهد تا
اصول اعتقادی و رفتاری خود را در چند جمله کوتاه برای مشرکان بیان کرده و با دعوت مجدد آنان به دین توحیدی آنها را از مخالفت بر حذر دارد و به آنان بگوید که من از راه مستقیم که همان آیین حضرت ابراهیم است پیروی میکنم و همه اعمالم را برای خدا انجام داده و هیچ شریکی برای او قائل نیستم، زیرا او پروردگار همه جهان است. منکران و کافران نیز باید بدانند که هر کس بار عمل خود را بر دوش میکشد و بازگشت همه به سوی خداست و او درباره آنچه انسانها درباره آن اختلاف دارند داوری میکند.
روایات پرشماری در فضیلت و آثار
تلاوت سوره انعام گزارش شده است.
علما
نزول دفعی و مشایعت فرشتگان در زمان نزولش را دو ویژگی این سوره دانستهاند.
از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل شده است که فرمودند:همه سوره انعام به یکباره بر من فرود آمده و ۷۰۰۰۰فرشته در حالی که با آواز بلند
حمد و
تسبیح پروردگار میگفتند، آن را همراهی میکردند.
همزمان با نزول آن، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در حالی که «سبحان الله العظیم و بحمده» را تکرار میکردند به
سجده افتادند و در همان
شب نزولش نویسندگان
وحی را فرا خواندند تا آن را بنویسند
؛ همچنین آن حضرت فرمودند:خداوند به وسیله این
سوره به من و مسلمانان عزّتی داد که هرگز پس از آن خوار نگردند.
امام صادق (علیهالسلام) فرمود:این سوره در حالی که۰۰۰ ۷۰ فرشته آن را
بدرقه میکردند فرود آمد، پس شما آن را تعظیم و تکریم کنید
، زیرا نام پروردگار در ۷۰ جای آن آمده است. اگر مردم فضلیت آن را بدانند
قرائت آن را ترک نکنند.
در روایات متعدد از
آمرزش ، ایمنی در
قیامت ، خشنودی پروردگار
، تسبیح
و
استغفار فرشتگان برای خواننده این سوره تا قیامت
، به عنوان ثواب قرائت یاد شده است. در برخی روایات به خواندن سه آیه نخست این
سوره پس از
نماز صبح سفارش شده و برای آن
ثواب و آثار فراوانی بیان شده است.
از
امام صادق (علیهالسلام) روایت شده:هر حاجتمندی ۴
رکعت نماز (با دو
سلام ) بگزارد و پس از حمدِ آن سوره انعام و پس از نماز دعای «یا کریم یا کریم...» را بخواند
سوگند به کسی که جانم در دست اوست خداوند حاجتش را برآورده سازد.
البته ثوابها و آثار یاد شده مشروط به اعتقاد و عمل به این آیات نورانی است و گرنه
قرائت بدون عمل ثوابهای موعود را ندارد.
الاتقان فی علوم
القرآن؛ اهداف کل سورة و مقاصدها فی
القرآن؛ بحارالانوار؛ البرهان فی تفسیر
القرآن؛ البرهان فی علوم
القرآن؛ بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز؛ البیان فی عد آی
القرآن؛ پژوهشی در تاریخ
قرآن کریم، حجتی؛ تاریخ
قرآن، رامیار؛ التبیان فی تفسیر
القرآن؛ تفسیر اثنی عشری؛ تفسیر احسن الحدیث؛ تفسیر اطیب البیان؛ تفسیر التحریر و التنویر؛ تفسیر الجلالین؛ التفسیر الحدیث؛ تفسیر سورة الانعام؛ تفسیر العیاشی؛ تفسیر
القرآن العظیم، ابن کثیر؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب؛ تفسیر المراغی؛ تفسیر المعین؛ تفسیر المنار؛ تفسیر منهج الصادقین؛ تفسیر نمونه؛ تفسیر نورالثقلین؛ التمهید فی علوم
القرآن؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال؛ الجامع لاحکام
القرآن، قرطبی؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی؛ درآمدی بر تاریخ
گذاری قرآن؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روح المعانی فی تفسیر
القرآن العظیم؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ فروغ ابدیت؛ فضائل
القرآن و معالمه؛ الکافی؛ لمحات الانوار و نفحات الازهار؛ مجمع البیان فی تفسیر
القرآن؛ المعجم الاحصائی لالفاظ
القرآن الکریم؛ مکارم الاخلاق؛ المکی و المدنی فی
القرآن الکریم؛ الموسوعة القرآنیة خصائص السور؛ المیزان فی تفسیر
القرآن؛ نظم
قرآن.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «انعام».