مجمع التواریخ (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«مجمع التواریخ»، اثر میرزا
محمدخلیل مرعشی صفوی، شرح وقایع و سوانحی است که در
ایران از تاریخ
شورش افاغنه غلزایی قندهار، در سال ۱۱۲۰ ق تا عصر مؤلف، سال ۱۲۰۷ ق، به وقوع پیوسته است.
کتاب به
زبان فارسی و در سال ۱۲۰۷ ق نوشته شده است.
نویسنده، جمع آوری بعضی از نسخ متفرقه را سبب نامیدن کتاب، به این نام دانسته و فقدان گزارشی از حوادث دوران فتور و
شورش افاغنه غلزه قندهار را، انگیزه نگارش بیان کرده است.
کتاب، علاوه بر ارائه گزارشهای مختصری از حوادث حضور فرنگیان در دریای هند و احوال ائمه عمان، نسبت به موضوعاتی که راه تفصیل در آنها را برگزیده، آگاهیهای مشیع و در خور توجهی را ارایه داده که در نوع خود بی نظیر بوده و این امر باعث اهمیت آن شده است.
کتاب با مقدمه مصحح آغاز و مطالب در سه محور، به روش موضوعی، تحرکات قزلباشان و نقش
خاندان صفوی در تحولات سیاسی مذهبی مربوط به دوران حاکیت
سلسله صفویه و انتقال آن به
دولت افشار را به تصویر کشیده است.
دوره زمانی کتاب، از تکاپوهای اولیه میرویس سردسته افغانان غلجایی تا حدود سالهای برآمدن
قاجاریان را در برمی گیرد.
نویسنده در تالیف کتاب، علاوه بر استفاده از کتابها «
جهانگشای نادری»، «
تذکره حزین»، «
حبیب السیر» و «
روضة الصفا» که با تاکید از آنها یاد کرده، از روایات کتبی و شفاهی و اسناد و مآخذ دیگر نیز بهره برده است.
علاوه بر این، یادداشتهای سلطان داود میرزا و نسخههایی از تالیفات میر محمد مشهور به فاضل؛ از
جمله منابع مورد استفاده او هستند. عباراتی نظیر «از بعضی ثقات مسموع شده»، «آن چه به خاطر فاتر میرسد» و «راقم حروف آن صحیفه را در
مشهد مقدس معاینه نمود»، گزارشهای او را تحکیم میبخشد.
سبک نگارش کتاب، هر چند ساده و به دور از تکلفهای منشیانه است؛ اما در عین حال
سستی،
تشتت، پراکندگی و عدم انسجام مفهومی در لابه لای
جملات نیز به چشم میخورد. همچنین حذف افعال ربطی،
جملات معترضه طولانی، استفاده از ترکیبات و جمعهای عربی غیرمتداول، از ویژگیهای نوشتاری کتاب است که با لحن پرخاشگر و بغض آلود وی نسبت به افاغنه همراه شده است.
او افغانان را با عباراتی نظیر قوم اشرار، محمود نامحمود، افساد جماعت افاغنه معرفی نموده که امکان دارد، اصل بی طرفی نوشته را مورد تردید قرار دهد.
با این حال، تاکید نویسنده بر جنبههای جغرافیایی و معرفی سران ایلات و دسته بندیهای آنان، از محاسن کتاب به شمار میرود.
مؤلف مدعی است که بعضی از حوادث کتاب را تا زمان او، هیچ کس چنانکه باید و شاید ننوشته است، جز میرزا مهدی خان استرآبادی، مؤلف تاریخ «جهانگشای نادری» که معتقد است، او هم بعضی از احوالات را بنا بر مصلحت و هوای وقت، در نهایت ناهمواری و اختصار ذکر کرده است.
مصحح در مقدمه، پس از شرحی کوتاه درباره مؤلف، به معرفی آثاری که از دوره مورد نظر گزارش میکنند، پرداخته و
زبور آل داود را، از
جمله آثار مربوط به این دوره دانسته است.
وی به موضوع شباهت این کتاب با «
مجمل التواریخ گلستانه» که توسط «ارنست بیر» مستشرق آلمانی چاپ شده، اشاره کرده و معاشرت و همنشینی مؤلف هر دو کتاب را دلیل مشابهت و استفاده از گزارشهای یکدیگر دانسته است.
اولین صفحات کتاب، با توضیح مختصر نویسنده درباره انگیزه نگارش و وجه تسمیه کتاب همراه است.
مؤلف در گزارش تاریخی خود، روش موضوعی را با تکیه بر سه محور حوادث دوران سقوط
صفویان و به ویژه شهر
اصفهان، تکاپوی سید احمدخان صفوی در کسب قدرت سیاسی و وقایع حکومت سید محمد صدر، ملقب به شاه سلیمان ثانی، برگزیده است؛ اما در ارایه آن، انسجام و پیوند موضوعات را رعایت ننموده و بدین ترتیب به نظر میرسد، نسبت «ناهمواری» را که به «جهانگشای نادری» داده است، بیشتر متوجه خود مینماید.
فروگذاری تحولات سیاسی دوران تسط افغانان و حکومت نادر و تفصیل بیش از حد حوادث سقوط صفویان و دوران حکومت سلیمان ثانی که حدود یک سوم کتاب را به خود اختصاص داده، موید این موضوع است.
نویسنده، گزارش حوادث مربوط به بازگردانیدن قدرت اجداد خود را در کانون توجه قرار داده و به همین جهت نگرشی مثبت به تکاپوی صفویان و حامیان پیشین آنان؛ یعنی قزلباشان ابراز داشته است؛ به همین دلیل، خروج سید احمدخان صفوی علیه تهماسب دوم را به صلاح وقت دانسته و از او با عنوان «سید احمدشاه» یاد کرده و
مرگ او را رسیدن به فیض
شهادت دانسته است.
سخن وی از سید محمد صدر نیز با
تکریم و
ستایش همراه است. او را شایسته تخت شاهنشهی و حکومتش را قرار گرفتن بر وسادت موروثی و اجدادی خود توصیف کرده است.
وی اظهارات حامیانه مکرر قزلباشان از سید محمد صدر را به تفصیل بیان کرده و از «جماعت بی عاقبت افغان» و «جلوس منحوس نادر» به سردی و با سرزنشهای فراوان یاد نموده و او را به
کفر و
زندیق بودن متهم کرده است.
طرفداری نویسنده از قزلباشان و تحرکات آنان، به گونهای است که نمیتواند بهبود شرایط نسبی آنها در زمان اشرف افغان را نادیده بگیرد و با عبارت «در زمان اشرف اکثر قزلباشان روی کار آمده بودند»، نیات مکنون خود را آشکار ساخته است.
قضاوت مؤلف از اقدامات سید احمدخان نیز مثبت بوده و معتقد است، اگر دیگران گذاشته بودند، او کارهای بسیاری کرده و دولت صفویه بدین نحو به باد فنا نمیرفت.
محور اصلی موضوعاتی که درباره حوادث بعد از مرگ نادر ارایه گردیده، شرح و تبیین نقش قزلباشان در تحولات سیاسی است.
نویسنده، نقش قزلباشان در از میان بردن نادر، همدستی احتمالی آنان با علی قلی میرزا و آزمون مجدد برای برکشیدن یکی از وابستگان، به
خاندان صفویه را به طور پیوسته دنبال کرده است؛ به گونهای که از لابه لای گزارشهای وی، میتوان به این استنباط رسید که اقدام علنی قزلباشان در برکشیدن سید محمد صدر، شکاف بازمانده از دروان نادر میان طوایف کرد، افغان و ازبک را فعال تر کرده و گروه اول را به مقابله با قزلباشان کشانیده و سرانجام توانسته است با برکشیدن مجدد شاهرخ کور، نوه نادر، تکاپوی قزلباشان را بار دیگر ناکام گذارد.
دقت نویسنده در تبیین نقش هر یک از ایلات، مانع از ابراز نظرات کلی گردیده است. برای مثال با طرح مخالفتهای ایلات افغانی و ازبکی در برابر قزلباشان و ارائه نمونههایی از رویارویی آنان، امکان شناخت نقش هر یک از ایلات تشکیل دهنده دو گروه ایلی فوق، در موضوع خلع شاه سلیمان ثانی را به خوبی روشن میکند.
سراسر کتاب و روح حاکم بر آن، مشحون از نگرش
قضا و قدری و تبیین نتایج تلخ حوادث، به
تقدیر الهی است که به دلیل تاکید مکرر در عناوین فرعی متن، میتوان آن را با معنا تلقی نمود.
فهرست اسامی اشخاص و طوایف، اعلام جغرافیای و اسامی کتبی که نام آنها در متن آمده، در انتهای کتاب آمده است.
پاورقیها توسط مصحح، عباس اقبال، به ذکر منابع، توضیح و ریشه یابی کلمات متن پرداخته است.
۱- مقدمه و متن کتاب.
۲- رازنهان، محمدحسن؛ «نقد و بررسی کتاب مجمع التواریخ» مجلات اطلاع رسانی و کتاب داری، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، آذر ۱۳۸۰ ش، شماره ۵۰.
نرم افزار تاریخ اسلامی ایران، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.