مجریان امر الهی (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ملائکه مجریان و واسطه در اجرای اوامر تکوینی
خداوند هستند.
ملائکه، واسطه در اجرای اوامر تکوینی خداوند هستند:
قالوا یــلوط انا رسل ربک لن یصلوا الیک فاسر باهلک بقطع من الیل ولایلتفت منکم احد الا امراتک انه مصیبها مآ اصابهم ان موعدهم الصبح. . «(
فرشتگان عذاب) گفتند: «ای
لوط! ما فرستادگان
پروردگار توایم! آنها هرگز دسترسی به تو پیدا نخواهند کرد! در دل
شب، خانواده ات را (از این
شهر) حرکت ده! و هیچ یک از شما پشت سرش را نگاه نکند مگر همسرت، که او هم به همان بلایی که آنها گرفتار می شوند، گرفتار خواهد شد! موعد آنها
صبح است آیا صبح نزدیک نیست؟!»
فلما جـآء امرنا جعلنا عــلیها سافلها وامطرنا علیها حجارة من سجیل منضود. «و هنگامی که فرمان ما فرا رسید، آن (شهر و دیار) را زیر و رو کردیم و بارانی از
سنگ (گلهای متحجر) متراکم بر روی هم، بر آنها نازل نمودیم»
سر انجام هنگامی که رسولان پروردگار نگرانی شدید لوط را مشاهده کردند که در چه
عذاب و
شکنجه روحی گرفتار است، پرده از روی اسرار کار خود برداشتند و به او" گفتند: "ای لوط ما فرستادگان پروردگار توایم نگران مباش، و بدان که آنها هرگز دسترسی به تو پیدا نخواهند کرد"! (قالوا یا لوط انا رسل ربک لن یصلوا الیک). جالب اینکه فرشتگان خدا نمی گویند به ما آسیبی نمی رسد بلکه می گویند به توای لوط دست نمی یابند که آسیب برسانند. این تعبیر یا به خاطر آن است که آنها خود را از لوط جدا نمی دانستند چون به هر حال
میهمان او بودند و هتک حرمت آنها هتک حرمت لوط بود، و یا به خاطر این است که می خواهند به او بفهمانند، ما رسولان
خدا هستیم و عدم دسترسی به ما مسلم است، حتی به تو هم که انسانی همنوع آنان هستی به لطف پروردگار
دست نخواهند یافت.
این قوم منحرف هم بر خویش
ستم کردند و هم بر جامعه شان، هم سرنوشت ملتشان را ببازی گرفتند و هم
ایمان و
اخلاق انسانی را، و هر قدر
رهبر دلسوزشان فریاد زد،
گوش فرا ندادند و مسخره کردند، وقاحت و بی شرمی را به آنجا رساندند که حتی می خواستند به حریم میهمانهای رهبرشان نیز
تجاوز کنند.
اینها که همه چیز را وارونه کرده بودند! باید شهرشان هم واژگونه شود! نه فقط زیر و رو شود که بارانی از سنگ، آخرین آثار حیات را در آنجا در هم بکوبد و آنها را زیر پوشش خود
دفن کند، به گونهای که حتی اثری از آنها در آن سرزمین دیده نشود، تنها بیابانی وحشتناک و بهم ریخته و قبرستانی خاموش و مدفون زیر سنگ ریزه ها، از آنها باقی بماند.
آیا تنها
قوم لوط باید چنین مجازات شوند، مسلما نه، هر گروه منحرف و ملت ستم پیشهای چنین سرنوشتی در انتظار او است گاهی زیر باران سنگریزه ها، و گاهی زیر ضربات بمبهای آتش زا، و زمانی زیر فشارهای اختلافات کشنده اجتماعی، و بالآخره هر کدام به شکلی و به صورتی.
له معقبـت من بین یدیه ومن خلفه یحفظونه من امر الله... «برای
انسان، مامورانی است که پی در پی، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا (حوادث غیر حتمی) حفظ می کنند (اما)
خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتی) را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامی که خدا اراده سویی به قومی (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد و جز خدا، سرپرستی نخواهند داشت! »
برای اینکه کسی اشتباه نکند که این حفظ و نگاهبانی بی قید و شرط است و انسان می تواند خود را به پرتگاهها بیفکند و دست به هر ندانم کاری بزند و یا مرتکب هر گونه گناهی که مستوجب
مجازات و عذاب است بشود و باز انتظار داشته باشد که
خدا و ماموران او حافظ وی باشند اضافه می کند که: " خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی دهد مگر اینکه آنها تغییراتی در خود ایجاد کنند"! (ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم). و باز برای اینکه این اشتباه پیش نیاید که با وجود ماموران الهی که عهده دار حفظ انسان هستند، مساله مجازات و
بلاهای الهی چه معنی دارد، در پایان
آیه اضافه می کند که" هر گاه خداوند به قوم و جمعیتی اراده سوء و بدی کند هیچ راه
دفاع و بازگشت ندارد".
فالمدبرت امرا. «و آنها که امور را
تدبیر می کنند!»
در این باره نیز اقوالی است:
بعضی گفته اند: مراد از آن مطلق ملائکه اند، که امور را تدبیر می کنند، و این نظریه بیشتر
مفسران است، حتی بعضی ادعاء کرده اند که این قول همه
مفسرین است. و بعضی گفته اند: مراد از آن چهار
فرشته مامور تدبیر امر
دنیا، یعنی
جبرئیل و
میکائیل و
عزرائیل و
اسرافیل است، که جبرئیل امر بادها و لشکریان و
وحی را، و میکائیل امر
باران و
گیاهان را به عهده دارد، و عزرائیل موکل به قبض ارواح است، و اسرافیل مامور رساندن دستورات الهی به آن سه فرشته و نیز مامور دمیدن در
صور است. و بعضی گفته اند: مدبرات امر، افلاکند، که امر خدا در آنها واقع گشته، و به وسیله آن افلاک
قضای الهی در دنیا جاری می شود.
آفرینش خارق العاده
عیسی علیهالسّلام به واسطه ملائکه با فرمان خداوند:
اذ قالت الملـئکة یـمریم ان الله یبشرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسی ابن مریم. . «(به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: «ای
مریم! خداوند تو را به کلمه ای (وجود با عظمتی) از طرف خودش بشارت می دهد که نامش «
مسیح، عیسی
پسر مریم» است در حالی که در این
جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیت خواهد بود و از مقربان (الهی) است.»
قالت رب انی یکون لی ولد ولم یمسسنی بشر قال کذلک الله یخلق ما یشآء اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون. «(مریم) گفت: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد، در حالی که انسانی با من تماس نگرفته است؟! » فرمود: «خداوند، این گونه هر چه را بخواهد می آفریند! هنگامی که چیزی را مقرر دارد (و فرمان هستی آن را صادر کند)، فقط به آن می گوید: «موجود باش! » آن نیز فورا موجود می شود.»
ان مثل عیسی عند الله کمثل ءادم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون. «مثل عیسی در نزد خدا، همچون
آدم است که او را از
خاک آفرید، و سپس به او فرمود: «موجود باش! » او هم فورا موجود شد. (بنا بر این، ولادت مسیح بدون
پدر، هرگز دلیل بر
الوهیت او نیست.)»
از" مسیح" به عنوان" کلمه" یاد شده است این تعبیر در کتب عهد جدید نیز دیده می شود.
درباره اینکه چرا به عیسی" کلمه" گفته شده در میان مفسران سخن بسیار است اما بیشتر به نظر می رسد که علت آن همان تولد فوق العاده مسیح می باشد که مشمول" انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون" است و یا به خاطر این است که قبل از تولد، خداوند بشارت او را در کلامی به مادرش داده بود.
و نیز ممکن است علت این تعبیر این باشد که" کلمه" در اصطلاح
قرآن به معنی
مخلوق به کار میرود مانند: " قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربی و لو جئنا بمثله مددا" (بگو: اگر دریاها به صورت مرکب برای نوشتن کلمات پروردگار من شوند آنها تمام میشوند پیش از آنکه کلمات پروردگار من تمام گردد هر چند همانند دریاها را بر آن بیفزاییم).
در این
آیه منظور از (کلمات خدا) همان
مخلوقات او است از آنجا که مسیح ع یکی از مخلوقات بزرگ خدا بوده است اطلاق کلمه بر او شده که در ضمن پاسخی به مدعیان الوهیت عیسی نیز بوده باشد.
اطلاق" مسیح" به معنی" مسح کننده" یا" مسح شده" بر عیسی ع ممکن است از این نظر باشد که او با کشیدن دست بر
بدن بیماران غیر قابل
علاج آنها را به فرمان خدا
شفا می داد و چون این
افتخار از آغاز برای او پیش بینی شده بود خدا نام او را قبل از تولد مسیح گذاشت.
و یا به خاطر آن است که خداوند او را از ناپاکی و
گناه مسح کرد و
پاک گردانید.
برخی آیات الهی همه مخلوقات را «کلمه خداوند» دانستهاند؛ زیرا مخلوقات خداوند که کلمه الهی هستند عین وابستگی به حقتعالی میباشند در این میان کلمات تامات واسطه نوری هستند بین خداوند و
عالم ماده.
امام خمینی با بیان مقدمهای به تبیین کلمات تامات میپردازد و معتقد است تمامیت یک شیء خلوص آن از چیزهایی که مقابل و مخالف آن است نظیر عقل اول و عقول که کلمات تامه هستند هر چند بعضی از کلمات و وجودات ناقص و انقص میباشند.
بنابراین هر موجودی که در ارائه و دلالت و کشف اعراب از ما فیالغیباش کامل باشد دلالتش به عالم غیب بیشتر است نظیر
عقول که از ظلمت ماده و کدورت هیولی پاک و از غبار تعین ماهیت به دور میباشند اینها کلمات تامه الهی هستند.
به اعتقاد امام خمینی ازآنجاکه اسم «المتکلم» ظاهر و ساری در همه اشیاء است و نافذ در همه کلمات وجودی است و کلمات وجودی متقوم به اسم کلی سعی احاطی المتکلم است؛ لذا کلیه مراتب هستی کلام و کلمات الهی میباشند، اما اینکه به ذوات مقدسه انبیاء و اولیا و
ملائکه و عقول کلمات تامات اطلاق میشود از آن جهت است که آن ذوات از حقتعالی حکایت کاملتری دارند. امام خمینی با استناد به آیه
(یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ) کلمه تامه را پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میداند.
واذکر فی الکتـب مریم اذ انتبذت من اهلها مکانا شرقیا. «و در این کتاب (آسمانی)، مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانواده اش جدا شد، و در ناحیه شرقی (
بیت المقدس) قرار گرفت.».
.
فارسلنآ الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا. «و میان خود و آنان حجابی افکند (تا خلوتگاهش از هر نظر برای
عبادت آماده باشد). در این هنگام، ما
روح خود را بسوی او فرستادیم و او در شکل انسانی بی عیب و نقص، بر مریم ظاهر شد!»
قال انمآ انا رسول ربک لاهب لک غلـما زکیا. «گفت: «من فرستاده پروردگار توام (آمده ام) تا
پسر پاکیزه ای به تو ببخشم»
" فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا"- از ظاهر سیاق بر می آید که فاعل کلمه" تمثل" ضمیری است که به روح بر می گردد پس روحی که به سوی مریم فرستاده شده بود به صورت
بشر ممثل شد، و معنای تمثل و تجسم به صورت بشر این است که در حواس بینایی مریم به این صورت محسوس شود، و گر نه در واقع باز همان روح است نه بشر.
و چون از جنس بشر و
جن نبود، بلکه از جنس
ملک و نوع سوم مخلوقات
ذوی العقول بود که خدا او را در کتابش وصف نموده، و ملک نامیده، و آن فردی را که
مامور وحی است جبرئیل نامیده.
ذلک عیسی ابن مریم. . «این است عیسی پسر مریم گفتار حقی که در آن تردید می کنند! »
ما کان لله ان یتخذ من ولد سبحـنه اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون. «هرگز برای خدا شایسته نبود که فرزندی اختیار کند! منزه است او! هر گاه چیزی را فرمان دهد، می گوید: «موجود باش! » همان دم موجود می شود.»
بعد از آنکه
قرآن مجید در
آیات گذشته ترسیم بسیار زنده و روشنی از ماجرای تولد
حضرت مسیح ع کرد به نفی خرافات و سخنان شرک آمیزی که درباره عیسی گفته اند پرداخته چنین می گوید: " این است عیسی بن مریم" (ذلک عیسی ابن مریم).
مخصوصا در این عبارت روی
فرزند مریم بودن او تاکید می کند تا مقدمه ای باشد برای نفی فرزندی خدا.
و بعد اضافه می نماید: " این قول حقی است که آنها در آن
شک و
تردید کرده اند" و هر یک در جادهای انحرافی گام نهاده.
•
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۴، ص۳۶۳، برگرفته از مقاله «مجریان امر الهی». •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.