مبارزه وحیدبهبهانی با اخباریه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بهبهانی، آقامحمدباقر، مشهور به «
وحید بهبهانی » و مقلب به «
آقا »،
فقیه ،
اصولی و مؤلف
امامی قرن دوازدهم میباشد.
وحید بهبهانی در
اصفهان میان سالهای ۱۱۱۶، ۱۱۱۷ یا ۱۱۱۸ متولد شد.
مادّه تاریخی که درباره تولدش گفته شده سال ۱۱۱۸ را اثبات میکند،
لیکن نواده او در مرآت الاحوال
سال ۱۱۱۷ را ثبت کرده است.
پدرش ،
مولی محمد اکمل اصفهانی ، از شاگردان
علامه مجلسی بوده
و از حال و مقام وی چندان اطلاعی در دست نیست جز اینکه وحید بهبهانی در اجازه خود به
بحرالعلوم ، او را با عناوین «الاعلم الافضل الاکمل استاد الاساتید الفضلاء...» ستوده است.
مادر وحید بهبهانی، دختر آ
قا نورالدین بن ملاّ صالح مازندرانی بوده است و چون
همسر ملاّ صالح مازندرانی ،
آمنه بیگم ،
دختر ملاّ محمدتقی مجلسی و
خواهر ملاّ محمّدباقر مجلسی بوده، وحید در نوشتههای خود از
مجلسی اول و
ملاّ صالح با عنوان
جدّ و از
مجلسی دوم با عنوان
دایی (خان) یاد میکند.
اگرچه برخی نسبِ وحید را به
شیخ مفید (متوفی ۴۱۳) رساندهاند،
بر پایه مطلبی که از
سردار کابلی نقل شده، این انتساب ساختگی است
و در آثار وحید و فرزندان او نیز هیچ اشارهای به آن دیده نمیشود.
وحید بهبهانی دوران کودکی و نوجوانی را در اصفهان گذرانید و
علوم عقلی را نخست نزد پدرش آموخت
و به گفته زنوزی
جامع حدیث کافی را نیز نزد وی خواند و از او
اجازه روایت گرفت.
در پی
مرگ پدر و آشفتگی اوضاع اصفهان بر اثر هجوم و تسلط
محمود افغان در ۱۱۳۵، برای همیشه از اصفهان خارج و راهی
عراق شد و در محضر پدر همسرش،
سید محمد طباطبایی بروجردی ، به تحصیل علوم عقلی پرداخت؛ سپس در
نجف از محضر استادانی چون
سید صدرالدّین قمی همدانی ، شارح
وافیة الاصول ، بهره برد.
صدرالدین از علمای بزرگ عصر خود و جامع معقول و منقول بود و پس از تسلط محمود افغان بر
ایران به
نجف اشرف عزیمت کرده بود.
به گفته
نواده وحید بهبهانی،
آقا احمد وی به
طریقه اخباریه متمایل بوده است، ازینرو شاگردش وحید نیز در اوایل تحصیل به آن
طریقه گرایید، سپس از آن فاصله گرفت و روش
اجتهاد را پسندید (ادامه مقاله، بخش وحید و اخباریه).
وحید پس از تکمیل
تحصیل در عراق، راهی
بهبهان شد و به گفته آقا احمد
زیاده از سی سال در آن
شهر سکونت کرد و از اینرو به بهبهانی اشتهار یافت.
تاریخ رفتن او به بهبهان و مدت اقامتش در این شهر دقیقاً معلوم نیست، لیکن بر اساس قضیهای که شاگردش
زنوزی از او نقل میکند وی در زمانی که
کریم خان زند بهبهان را محاصره کرد در آنجا میزیسته است.
تاریخ این محاصره ۱۱۷۰ بوده است.
از سوی دیگر
عبدالنبی قزوینی در ۱۱۷۵ وحید را در
کربلا ملاقات کرده است و از گفته وی بر میآید که در زمان این ملاقات، مدتی از اقامت او در کربلا میگذشته است.
بر اساس این شواهد احتمالاً او در حدود ۱۱۴۰ به بهبهان رفته و تا پس از ۱۱۷۰ در آنجا بوده است.
دقیقاً معلوم نیست که چه انگیزه ای موجب عزیمت او به بهبهان شده، اما احتمالاً مهمترین عامل، موقعیت آرام بهبهان بوده است که پس از آشفتگی اوضاع اصفهان پناهگاه
اهل علم گردیده بود؛ عامل احتمالی دیگر مقابله با
مسلک اخباری بوده که در آن زمان عالم و مدافع بزرگ اخباری،
شیخ عبدالله سماهیجی بحرینی (متوفی ۱۱۳۵) در بهبهان رونق داده بوده و پس از او شاگردش
سید عبدالله بلادی (متوفی ۱۱۶۵) آن را دنبال میکرده است.
وحید پس از اقامتی طولانی و مقابله علمی پیگیر با
روش اخباری در بهبهان به اتفاق جمعی از بستگان و
عشایر محلی به کربلا رفت و در آنجا ساکن شد و در ۱۲۰۵ در همانجا از دنیا رفت.
معاصران وحید بهبهانی و دانشمندان پس از وی با اوصاف و عناوینی همچون علامه زمان، جامع علوم، علامه ثانی، محقّق ثالث، او را ستودهاند.
سیرهنویسان بر این نکته تأکید کردهاند که عالمان پس از وی، همگی از پرتو علوم او بهرهمند و پرورش یافته مکتب ویاند، ازینرو او با عنوان «استاد الکلّ فی الکلّ» (استاد همگان در همه علوم) شناخته شده است.
برخی از مشاهیری که از محضر وحید بهبهانی بهرهمند شدند عبارتاند از:
ملاّ مهدی نراقی (متوفی ۱۲۰۹)؛
سید محمد مهدی طباطبایی مشهور به بحرالعلوم (متوفی ۱۲۱۲)؛
(متوفی ۱۲۱۵)؛
سید محمد جواد عاملی ، مؤلف
مفتاح الکرامة (متوفی ۱۲۲۶)؛
شیخ جعفر نجفی ،
کاشف الغطاء (متوفی ۱۲۲۸)؛
میرزا ابوالقاسم قمی ، مؤلف
قوانین الاصول (متوفی ۱۲۳۱)؛
میرسیدعلی طباطبایی ،
خواهرزاده و
داماد وحید، مؤلف
ریاض المسائل (متوفی ۱۲۳۱)؛
شیخ اسدالله کاظمی ، مؤلف
مَقابِس الانوار (متوفی ۱۲۳۴)؛
ملاّ احمد نراقی (متوفی ۱۲۴۵)؛
شیخ محمدتقی اصفهانی ، مؤلف
هدایة المسترشدین (متوفی ۱۲۴۸)؛ حاج
محمدابراهیم کلباسی اصفهانی (متوفی ۱۲۶۱)؛ و
سیدمحمدحسن زنوزی خویی (متوفی ۱۲۴۶)
مؤلف ریاض الجنّة.
وحید بهبهانی نه تنها خود در میان
علمای امامیّه از جایگاهی ممتاز برخوردار است، بلکه از میان فرزندان و نوادگان او نیز شخصیتهای بزرگی برخاستهاند و
خاندان بهبهانی را به صورت یکی از بزرگترین
خاندانهای علمی شیعه درآوردهاند.
اولین فرزند وحید به نام
آقا محمد علی ، فقیهی مقتدر در
کرمانشاه بوده است (بهبهانی، آقامحمدعلی) که از فرزندان او نیز، آقا احمد معروف است (بهبهانی، آقااحمد).
فرزند دیگر وحید، آقا
عبدالحسین نام داشته و به گفته آقااحمد
اهل سلوک و
ریاضت و
مجاهده با نفس بوده، همچنین در دوران
مرجعیت پدرش امور مالی و بررسی
استفتائات بر عهده او بوده است.
وحید دختری نیز داشته که
همسر میرسیدعلی طباطبایی (صاحب ریاض) بوده است و از فرزندان او
سید محمد مجاهد (متوفی ۱۲۴۲)، صاحب مناهل است که
فتوای جهاد علیه
روسیه تزاری را در زمان
فتحعلی شاه قاجار صادر کرد (برای اطلاع بیشتر از خاندان بهبهانی به این منابع رجوع کنید
).
تألیفاتی که در زمینههای مختلف
علوم دینی از وحید بهبهانی بر جای مانده نشانه
تبحّر و احاطه علمی او است.
تحقیقات فقهی او در شرح بر ابواب عبادات کتاب
مفاتیح الشّرایع فیض کاشانی و در حواشی او بر
مدارک الاحکام سید محمد عاملی نمایان است.
وی در
علم رجال حدیث نیز تبحّر و تعمّق داشت و در تحقیقات رجالیاش که به صورت
تعلیقه بر
رجال استرآبادی ،
منهج المقال ، نوشته است با سعه نظر کوشیده تا راویانی را که دلیل روشنی بر
وثاقت آنان نیست به مدد
قرائن توثیق کند و از این جهت مورد نقد رجالشناسان متأخّر قرار گرفته است.
از
وحید بهبهانی ، ۱۱۹
رساله و
کتاب برجای مانده که شماری از آنها چاپ شده است.
(برای آگاهی از آثار وحید بهبهانی در ردّ اخباریگری به ادامه مقاله رجوع کنید).
امتیار برجسته وحید در مواجهه با اخباریگری و پایهگذاریِ روشِ نوینِ اصولی در
فقه امامیّه است.
مسلک اخباریگری که قریب به دو
قرن بر
حوزههای علمی شیعه سایه افکنده بود توسط
ملاّ محمد امین استرآبادی (متوفی ۱۰۳۳ یا ۱۰۳۶) به ظهور رسیده و سبب طرد اجتهادِ مبتنی بر
علم اصول شده بود.
اساس این مرام تأکید بر
روایات و قطعی الصّدور بودن روایات
کتابهای حدیثی ، خصوصاً کتابهای چهارگانه
حدیث امامیه بود، تا آنجا که برخی از آنان استدلال به
قرآن را نیز جز در موارد
بدیهی ، روا نمیدانستند.
بلاد
عراق خصوصاً
کربلا و
نجف به حدّی تحت سیطره علمی
اخباریان قرار گرفته بود که کتب فقهای اصولی متروک و مهجور مانده بود.
مبارزه وحید با اخباریگری از زمان توقّف طولانی او در بهبهان آغاز شد.
بهبهان به سبب
مهاجرت بسیاری از علمای
بحرین مرکز فعالیّت پیروان نظریة اخباریگری شده بود و وحید در آنجا به
تدریس ، اقامه
جماعت و تصّدی امور دینی و از همه مهمتر به تألیف در جهت تبیین و نقد آرای اخباریان پرداخت (سطور پیش).
وی
کتاب الاجتهاد و الاخبار را که نوعی
دفاعیّه از مسلک
اجتهاد است، در ۱۱۵۵ در بهبهان تألیف کرد و در آن
مبانی اخباریگری را به باد انتقاد گرفت.
وحید در این کتاب نمونههایی از سخنان بیپایه اخباریان و نیز مباحثات خود را با آنها نقل
و از برخورد توهینآمیز اخباریان با
علمای دین بشدت
انتقاد کرده است.
اقامت طولانی وحید در بهبهان، آمد و شد اهل علم نزد او و تربیت شاگردان و تألیف آثار ارجمند، آوازه وی را به نجف و کربلا رساند.
وحید در کربلا که آن زمان محل تجمّع اخباریان بود، چند روز به درس
شیخ یوسف بحرانی (متوفی ۱۱۸۶)، سرآمد فقهای عصر و آخرین نماینده مسلک اخباریگری، حاضر شد.
سپس اعلام کرد که مایل است اندک زمانی به جای بحرانی درس بگوید و از وی خواست تا شاگردانش را به حضور در درس وی سفارش کند.
بحرانی که اخباری معتدلی بود و به تعبیر خودش راه میانه
را برگزیده بود، خود به دسته بندی
علمای شیعه به
اخباری و
اصولی و بدگویی از مجتهدان بزرگ
شیعه انتقاد داشت.
ازینرو مجلس درس خود را که بزرگترین حلقه درسی در آن زمان بود به وحید واگذار کرد و وحید ظرف سه روز با تبیین
نظریّه اجتهاد و نقد نظریّات اخباریان، نزدیک به دو سوم شاگردان بحرانی را از مرام اخباری رویگردان ساخت.
وحید با بحرانی و علمای دیگر اخباری نیز به بحثهای طولانی پرداخت
و با انتقاد علنی از اخباریگری و
تحذیر شاگردان خود از پیوستن به حلقههای درسی آنان، این مرام را از رونق انداخت.
در این میان شیخ یوسف بحرانی با تقدیر از مقام علمی و فراهم آوردن نفوذ اجتماعیِ وحید، به شکل غیر مستقیم کمک شایانی در سست کردن پایههای اخباریگری و رشد
مکتب اجتهاد نمود (بحرانی، یوسف بن احمد).
وحید بیش از سی سال در کربلا ماند و سرانجام موفق شد تا جریان اخباریگری را کنار زده، حوزه اجتهادی خود را بر پا کند.
پس از الاجتهاد و الاخبار مهمترین اثر وحید در ردّ اخباریان
الفوائد الحائریّة است.
نگارش کتاب اخیر در دو مرحله انجام شد: مرحله اول در ۱۱۸۰ نوشته شد و شامل ۳۵ مطلب با عنوان فائده بود که به
الفوائد الحایریّة القدیمة مشهور است.
وحید مرحله دوم را در سالهای پایانی قرن دوازدهم تألیف کرد که به
الفوائد الجدیدة یا مُلحقات معروف است.
محمد حسن بن معصوم قزوینی (متوفی ۱۲۴۰) یکی از
شاگردان وحید ، مجموعهای از دو بخش را در هشتاد فائده
تلخیص کرد و آن را
الفوائد السنیّة نامید و خود شرحی به نام
تنقیح المقاصد بر آن نوشت.
به نظر وحید در آثار اصولیاش، بر خلاف قول استرآبادی و پیروان او،
استنباط و اجتهاد در عصر
امامان رایج بود و به همین دلیل در آن روزگار نیز
اصول فقه وجود داشت و کار
مجتهدان اصولی ، تنها گسترش و تعمیق مباحث و تدوین دانش اصول بود.
ازینرو قول استرآبادی که آغاز اجتهاد و اصول فقه را به
ابن جنید و
ابن ابی عقیل و پس از آن دو به
شیخ مفید و سپس به
علاّ مه حلّی (متوفی ۷۲۶) نسبت داده، اشتباه است.
برای نمونههایی از
مباحث اصولی در عصر ائمه، نقل دو حکم متعارض از یک
امام و روش حلّ
تعارض ، از آن امام یا امامان بعدی مقولهای اصولی است.
بحث
حجیّت خبر واحد یا
حجیّت ظواهر قرآنی نیز در عصر امامان مطرح بوده است.
از آن مهمتر، به کارگیری برخی روشهای اجتهادی چون
قیاس از سوی
فقهای اهل سنّت ـ که پیروان امامان نیز گاهی نادانسته آنها را میپذیرفتند ـ و اینکه امامان در شرایطی ناگزیر آن روشها را نفی میکردند همه مربوط به مباحث اصولی است.
وحید در آغاز
الاجتهاد و الاخبار اشاره میکند که فرد
مسلمان ناگزیر از پایبندی به
تکالیف دینی است و از آنجا که این تکالیف توقیفی است، باید درصدد جستجو و شناخت
تکالیف برآمد.
در فصل دوم کتاب به
حجیّت قول مجتهد پرداخته و قول اخباریان را که هر کس میتواند با رجوع به
کتب حدیث وظیفه شرعی خود را به دست آورد، ابطال میکند.
استرآبادی برای قول مجتهدان هیچگونه حجیتّی قائل نبود و فقط کسانی را
فقیه میدانست که با تأمّل و فحص در
احادیث توانستهاند
احکام را مطابق با احادیث به دیگران اطلاع دهند، در حالی که در نظریّه اجتهاد قولِ فقیه
حجیّت دارد و مکلّفان با عمل به آن وظیفه شرعی خود را به جای میآورند.
وحید با ذکر دلایل و مثالهای فراوان از پیامدِ نظر اخباریان در نفی اجتهاد و
تقلید سخن گفت و آشفتگی و
هرج و مرج ناشی از کنار گذاشتن تقلید را آشکار کرد.
وی اشاره میکند که امامان در بیان احکام از روش تدریج استفاده کردهاند و خصوصاً با توجه به محدودیتهای سیاسی و اجتماعی نتوانستهاند همه «
احکام واقعی » را به همگان بگویند.
گذشته از این همه آنچه با توجه به تناسب ظرفیت علمی شاگردان، به آنان گفتهاند به ما نرسیده است.
از سوی دیگر حوادث تاریخی و از بین رفتن دفاتر و یادداشتهای اصحاب و در بسیاری از موارد نقل از حافظه نشان میدهد که بسیاری از احادیث به دست تدوین کنندگانِ جوامع حدیثی نرسیده یا از سوی آنان به دلایل گوناگون نقل نشده است و چه بسا بسیاری از
اصول استنباط حکم ، در
اخبار مفقوده وجود داشته است.
همچنین گذشت زمان و پیدایش مباحث و پرسشهای جدید نیاز واقعی به اجتهاد و اصول فقه را آشکارتر میکند و فقها ناگزیر از کشف مبانی و
اصول استنباط احکام میباشند.
رأی دیگر وحید در مقابل اخباریان، ردّ ادعای قطعی الصّدور بودن احادیث بود.
وی ضمن تقدیر از مؤلفانِ آثار و بیانِ اعتبار آنها، بر ظنّی الصّدور بودن روایاتشان تأکید کرد، اهمیت پژوهشهای رجالی و
حدیثشناسی را یادآور شد و ادعای علم آفرین بودن مجموعه
روایات را گزاف دانست.
همچنین این ادّعای اخباریان را که در شرع از
عمل به ظن منع شده و از قول مجتهدان تنها میتوان به ظن رسید در حالی که با رجوع به
اخبار میتوان علم به احکام پیدا کرد
نقد کرد و توضیح داد که مجتهدان دلایل قطعی بر درستی عمل به
ظنون معتبر را ارائه کردهاند و با مراجعه به اخبار هیچکس به قطعیّت نرسیده و با تتبّع و تأمّل بیشتر امکان تغییر رأی وجود دارد.
گذشته از این، ما
یقین نداریم که همه احکام واقعی و مورد نیاز
مکلّفین در
جوامع حدیثی وجود داشته باشد.
وحید در تبیین جدیدی که از روش اجتهاد عرضه کرد، دو اصطلاح «
دلیل اجتهادی » و «
دلیل فقاهتی » را ابداع نمود.
منظور او از دلیل اجتهادی، دادههایی است که در
قرآن و حدیث عرضه شده و مجتهد از پژوهش در آنها به
حکم ظنّی دست مییابد.
مقصودش از دلیل فقاهتی مواردی است که حکم آنها مستقیماً از
منابع استنباط به دست نیامده و فقیه با به کارگیری اصول فقه مانند
اصل برائت و
استصحاب و
تخییر درباره آنها روش عملی پیشنهاد میکند.
اصطلاح اخیر را وحید از واژه «فُقَهایی» در شرح
زبدة الاصولِ جدّ خود
ملاّ صالح مازندرانی برگرفته بود که به رغم نادرستی از نظر قواعد
صرفی (درست آن فقاهی است) عیناً به آثار متأخّر مانند
فرائد الاصولِ شیخ انصاری (متوفی ۱۲۸۱) و
قوانین الاصولِ میرزای قمی (متوفی ۱۲۳۱) راه یافت و به احترام او به همان صورت به کار رفت.
موفقیت
وحید در براندازی مکتب اخباری به حدّی بود که فقهای پس از او در آثار اصولی خود نیاز چندانی به بازگویی و نقد آرای
اخباریان نیافتند و حداکثر به نقل قول اخباریان از جنبه تاریخی بسنده کردند.
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة، الکرام البررة، مشهد ۱۴۰۴.
(۳) محمد امین بن محمد شریف استرآبادی، الفوائد المدینة، (بی جا، بی تا).
(۴) محسن امین، اعیان الشیعة، چاپ حسن امین، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۵) مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، چاپ سنگی قم ۱۳۷۴.
(۶) یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش.
(۷) یوسف بن احمد بحرانی، لؤلؤة البحرین، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم (بی تا).
(۸) احمد بهبهانی، مرآت الاحوال جهان نما: سفرنامه، قم ۱۳۷۳ ش.
(۹) محمدباقر بن محمد اکمل بهبهانی، الرسائل الاصولیة، «رسالة الاجتهاد والاخبار»، قم ۱۴۱۶.
(۱۰) محمدباقر بن محمد اکمل بهبهانی، الفوائد الحائریة، قم ۱۴۱۵.
(۱۱) محمدباقر بن محمد اکمل بهبهانی، فوائد الوحید البهبهانی، در علی بن حسین خاقانی، رجال الخاقانی، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم ۱۴۰۴.
(۱۲) محمد بن سلیمان تنکابنی، کتاب قصص العلماء، تهران (بی تا).
(۱۳) محمد شفیع بن علی اکبر جاپلقی بروجردی شفیعا، روضة البهیة فی طرق الشفیعیة، چاپ سنگی، تهران ۱۲۸۰.
(۱۴) عبدالله بن نورالدین جزایری، الاجازة الکبیرة، چاپ محمد سمامی حائری، قم ۱۴۰۹.
(۱۵) محمدباقر بن زین العابدین خوانساری، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، چاپ اسدالله اسماعیلیان، قم ۱۳۹۰ـ۱۳۹۲.
(۱۶) ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ افست قم (بی تا).
(۱۸) علی دوانی، آقامحمدباقر بن محمد اکمل اصفهانی معروف به وحید بهبهانی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۱۹) محمد حسن بن عبدالرسول زنوزی، ریاض الجنة، نسخة خطی کتابخانة آیت الله العظمی مرعشی نجفی، ش ۷۷۲۳.
(۲۰) کیوان سمیعی، زندگانی سردار کابلی مشتمل بر حوادث افغانستان در قرن نوزدهم میلادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۲۱) علی علیاری، بهجة الا´مال فی شرح زبدة المقال، ج ۶، چاپ جعفر حائری، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۲۲) حسن بن حسن فسائی، فارسنامه ناصری، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۲۳)
عبدالنبی بن محمد تقی
قزوینی، تتمیم امل الا´مل، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۷.
(۲۴) عباس قمی، فوائد الرضویة: زندگانی علمای مذهب شیعه، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۲۷ ش).
(۲۵) عباس قمی، کتاب الکنی و الالقاب، صیدا ۱۳۵۷ـ۱۳۵۸، چاپ افست قم (بی تا).
(۲۶) محمد بن اسماعیل مازندرانی حائری، منتهی المقال فی احوال الرجال، قم ۱۴۱۶.
(۲۷) عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، چاپ سنگی، نجف ۱۳۴۹ـ۱۳۵۲.
(۲۸) محمد صادق نامی اصفهانی، تاریخ گیتی گشا، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۲۹) حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، چاپ سنگی تهران ۱۳۱۸ـ۱۳۲۱، چاپ افست تهران ۱۳۸۲ـ۱۳۸۳.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بهبهانی»، شماره۲۲۱۳.