• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

لَتَعودُنَّ (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





لَتَعودُنَّ: (لَتَعودُنَّ فی مِلَّتِنا)
لَتَعودُنَّ: از مادّه «عود» است و آن اگر با «الی» متعدی شود به معنی «بازگشت» است و اگر با «فی» متعدی شود به معنی «تغییر حالت و دگرگونی» است و معنی بازگشت را نمی‌رساند.
بنابراین جمله (لَتَعودُنَّ فی مِلَّتِنا) (در آیه مورد بحث) مفهومش این است که شما باید دگرگون شوید، آیین خود را رها کرده و آیین ما را بپذیرید.
این معنی را استاد علاّمه طباطبایی در المیزان انتخاب کرده‌اند، ولی مراجعه به آیاتی مانند: (... کُلَّما اَرادوا اَنْ یَخْرُجوا مِنْها اُعیدوا فیها... ) «و هرچه کوشند و خواهند که از آن آتش بیرون آیند (فرشتگان عذاب) به دوزخ برگردانندشان.» و بعضی دیگر از آیات قرآن نشان می‌دهد که «عود» حتی زمانی که با کلمه فی متعدی می‌شود به معنی بازگشت است.
کلمه «عائدون» از مادّه «عود» و به معنی «بازگردندگان» است که در آیه ۱۵ سوره دخان به کار رفته، آنجا که می‌گوید:


به مواردی از کاربرد لَتَعودُنَّ در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - لَتَعودُنَّ (آیه ۱۳ سوره ابراهیم)

(وَ قالَ الَّذینَ کَفَرواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُم مِّنْ اَرْضِنآ اَوْ لَتَعودُنَّ فی مِلَّتِنا فَاَوْحَی اِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظّالِمینَ)
(ولی کافران به پیامبران خود گفتند: «ما به یقین شما را از سرزمین خود بیرون خواهیم کرد، مگر این‌که به آیین ما بازگردید.» در این هنگام، پروردگارشان به آن‌ها وحی فرستاد که: ما ستمکاران را هلاک می‌کنیم.)

۱.۱.۱ - لَتَعودُنَّ در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید:
کلمه لتعودن از ماده عاد به معنای صار است و به همین جهت، جزء افعال ناقصه است و معنایش برگشتن از حالی به حال دیگر است، چه اینکه حال دوم را قبلا داشته و یا نداشته، خلاصه، می‌خواهیم بگوییم: کلمه عود در این آیه، دلیل بر این نیست که انبیاء قبلا در ملت کفر بوده‌اند و حال به حکم کفار، باید دوباره به آن آیین برگردند، چون اگر چنین معنایی در کلمه عود خوابیده بود بایستی می‌گفتند: لتعودن الی ملتنا باید به ملت ما برگردند ولی چنین نگفتند بلکه گفتند: باید در ملت ما درآیید و این خود، همانطور که دیگران نیز گفته‌اند دلیل بر این است که انبیاء، قبلا در ملت کفر نبوده‌اند.
از بیانی که کردیم فساد گفتار بعضی ظاهر می‌شود که گفته‌اند: ظاهر آیه این است که رسل، قبل از رسالت در ملت خود بوده‌اند، (بعد از رسالت هم) کفار، ایشان را مجبور کرده‌اند که دوباره به آنچه که قبلا در آن بوده‌اند برگردند.
به علاوه خطاب کفار و روی سخنشان، تنها به انبیاء نبوده، بلکه مؤمنین به ایشان را نیز مخاطب قرار داده‌اند و به خاطر این که مؤمنین قبلا در ملت کفر بوده‌اند، قرآن کریم هم تعبیر به عود برگشتن کرده، چون بیش‌تر و بلکه همه منهای یک نفر ایشان قبلا در کفر بوده‌اند.
از لطایف فصاحتی که در آیه به کار رفته، این است که یک لام قسم و یک نون تاکید بر یک طرف تردید یعنی لنخرجنکم و یک لام و یک نون تاکید هم بر طرف دیگر یعنی لتعودن، در آورده است، با این که کلمه او برای استدراک است که مفید استثناء می‌باشد و اگر کسی پیش خود فکر کند که معنا ندارد. بگوییم: به خدا قسم باید از شهر ما حتما بیرون شوید مگر این که به خدا قسم به ملت ما برگردید پس قرآن کریم چرا این طور تعبیر کرده است؟
جوابش این است که: با این عمل، خواسته است، بفهماند، از آنجایی که برگشتن ایشان به ملت کفر، به اختیار خودشان نبوده و بر حسب فرض، کفار ایشان را بر می‌گرداندند، پس در حقیقت طرف دیگر تردید: لتعودن شما را به خدا قسم بر می‌گردانیم می‌شود و وقتی معنا چنین شد، لام قسم و نون تاکید بر سرش در می‌آید و برگشت معنا به این می‌شود که: به خدا قسم یا از دیار خود بیرونتان می‌کنیم و یا آن که به خدا قسم شما را به ملت خود بر می‌گردانیم.

۱.۲ - عائِدون (آیه ۱۵ سوره دخان)

(اِنّا کاشِفو الْعَذابِ قَلیلًا اِنَّکُمْ عائِدونَ)
(ما عذاب را‌ اندکی برطرف می‌سازیم، ولی شما به کارهای خود باز می‌گردید.)

۱.۲.۱ - عائِدون در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید:
(اِنّا کاشِفوا الْعَذابِ قَلیلًا اِنَّکُمْ عائِدونَ) یعنی ما عذاب را برای مدتی برمی‌داریم و لیکن شما ایمان نخواهید آورد و دوباره به کفر خود برمی‌گردید و تکذیب خود را از سر می‌گیرید.

۱. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۳.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۹۳.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۳، ص۱۱۰.    
۴. سجده/سوره۳۲، آیه۲۰.    
۵. دخان/سوره۴۴، آیه۱۵.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۱۰، ص۳۰۱.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۲۱، ص۱۶۰.    
۸. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۳.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۵۷.    
۱۰. کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج۵، ص۱۲۷.    
۱۱. زمخشری، ابو القاسم، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۲، ص۵۴۴.    
۱۲. آلوسی، شهاب‌الدین، تفسیر روح المعانی، ط دار احیاء التراث، ج۱۳، ص۱۹۹.    
۱۳. رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، ج۱۹، ص۷۶.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۴۵-۴۶.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۳۴.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۱۳.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۶، ص۴۷۳.    
۱۸. دخان/سوره۴۴، آیه۱۵.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۹۶.    
۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۲۰۹.    
۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۱۳۸.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۹۵.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۹۵.    



• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «لَتَعودُنَّ»، ج۳، ص۲۶۰-۲۶۱.






جعبه ابزار