لشکرکشی کورش یا بازگشت ده هزار نفر (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
لشکرکشی
کورش یا بازگشت ده هزار نفر اثر گزنفون سردار و
مورخ یونانی
سده چهارم قبل از میلاد، در باره لشکرکشی کورش کوچک در سال ۴۰۱ پیش از میلاد علیه برادرش اردشیر دوم، به امید دست یابی به تاج و تخت
ایران است که در حدود صد و ده سال پیش به
فارسی در آمده است.
لشکرکشی
کورش یا بازگشت ده هزار نفر اثر گزنفون سردار و
مورخ یونانی
سده چهارم قبل از میلاد، در باره لشکرکشی کورش کوچک در سال ۴۰۱ پیش از میلاد علیه برادرش اردشیر دوم، به امید دست یابی به تاج و تخت
ایران است که در حدود صد و ده سال پیش به
فارسی در آمده است.
ترجمه عنوان اصلی کتاب از محلی بلند به مقصدی در دشت رفتن است که اصطلاحی شده در باره لشکرکشی کورش از قلب آسیای صغیر (ساردیس- نزدیک ازمیر فعلی در ترکیه) تا جلگه
دجله و
فرات. در
قرن نوزدهم یکی از مترجمان بنام انگلیسی عنوان بازگشت ده هزار نفر را بر این کتاب نهاده و چنین استناد کرده بود که چون مرحله بعدی این ماجرا از پیش درآمد آن مهم تر است، عنوان جدید بر نام سابق رجحان دارد.
تاریخ تحریر کتاب مورد اتفاق نظر نویسندگان نیست، بدون تردید مطالب آن مبتنی است بر یادداشتهایی که گزنفون ضمن بازگشت ده هزار نفر تهیه کرده بود و تالیف نهایی آن مربوط به زمانی است که خاطرات آن هنوز در ذهن نویسنده و هم وطنانش تازه بوده است.
پیش گفتار مترجم فارسی (
وحید مازندرانی) و مقدمه مترجم از یونانی به انگلیسی (لوب) آغازگر کتاب میباشند.
کتاب فاقد ابواب بوده و حوادث را به صورت داستان، از شرح حال کورش آغاز کرده و تا بازگشت سربازان یونانی به کشورشان ادامه داده است.
سادگی سبک، لطف کلام و لحن شور انگیز این اثر گزنفون، کتابش را از نظر داستان پردازی بسیار با اهمیت ساخته و از لحاظ
هنر و مهارت نظامی یونانیها، باعث شده است تا این کتاب اثر ممتازی به شمار آید.
پیش گفتار مازندرانی شرح مختصری از زندگی گزنفون و سابقه
ترجمه از اصل یونانی به انگلیسی است.
در مورد گزنفون مینویسد که وی از شاگردان ممتاز
سقراط حکیم بوده و تعالیم وی اثر عمیقی در فکر و جان مشتاق او گذاشته و از او وجودی خردمند و
پرهیزگار ساخته بود.
مقدمه مترجم یونانی بعد از شرح مختصر لشکرکشی کوروش به بیان اهمیت کتاب میپردازد.
مطالب به شرح داستان شگفت انگیز ده هزار تن سرباز یونانی پرداخته، که در سال ۳۹۹ قبل از میلاد، از آسیای صغیر در التزام رکاب کورش به قلب پادشاهی هخامنشیان حمله کرده و پس از رسیدن به دروازههای
بابل، در عین
یاس مجبور به مراجعت شدند. سرداری آنان را در بخش عمدهای از راه، گزنفون آتنی برعهده داشت که گزارش این لشکرکشی و عقب نشینی را به تفصیل نوشته است.
کشور یونان در آن زمان دست خوش جنگهای داخلی و رقابتهای شدید بین دو حکومت شهری آتن و اسپارت بود. علت آن نیز این بود که آتنیها خود را از سلطه
دولت هخامنشیان نجات داده و در آتن دولتی مقتدر تشکیل داده بودند. چون دولت اسپارت بر قدرت آتنیها
رشک میبرد، بالاخره میان این دو دولت جنگ سختی در گرفت که به پیروزی اسپارتها انجامید. پس از پایان این مبارزات و برقراری
صلح، سربازان یونانی در طلب
مال و نام به حادثه جویی برخاسته و دیری نپایید که خود را در پناه پر پاداش کورش دوم برادر کوچک شاه ایران و حاکم جاه طلب آسیای صغیر یافتند.
در این زمان تاج و تخت شاهنشاهی ایران بعد از داریوش دوم به اردشیر دوم رسیده و برادرش کورش حاکم آسیای صغیر بود. کورش به پادشاهی
برادر خود راضی نبوده و درصدد فرصتی بود تا علیه او قیام کند. با این اندیشه یونانیان رزم جو را برای جنگ
اجیر کرده و به طرف ایران حرکت کرد. در این سفر گزنفون نیز برای سیاحت و مطالعه همراه لشکریان گردید.
اردشیر آماده نبرد شده و در نزدیکیهای بابل در سوم سپتامبر سال ۴۰۱ قبل از میلاد، بین دو
سپاه، جنگی واقع شد. در مدت کوتاهی لشکریان اردشیر شکست خورده و وادار به هزیمت شدند. در این موقع کورش که در قلب سپاه جای داشت، متوجه اردشیر شده و فریاد زنان نیزه خود را به طرف او پرتاب کرد و اندک زخمی بر او وارد ساخت. اما در این هنگام خودش از نیزه یکی از سربازان اردشیر جراحتی برداشته که منجر به
مرگ وی شد و بدین سان کورش که فاتح و پیروز جنگ بود در نبرد با سرنوشت شکست خورده و از تاج و تخت پادشاهی ایران محروم شد.
مرگ کورش موجب دل سردی و سرگردانی سربازان یونانی شد. بنا به گفته کتاب حدود ۱۲۹۰۰ تن سرباز یونانی با کورش همراه بودند که عزیمت آنان به ایران فقط به منظور جمع آوری مال و غارت آبادیها و گرفتن
پاداش از کورش بود.
اردشیر تیسافرنس- یکی از صاحب منصبان ایران- را مامور قلع و قمع آنان کرد. او در ظاهر به یونانیان پیشنهاد دوستی داده و به آنان قول داد که آنها را صحیح و سالم به وطنشان باز گرداند ولی با
خدعه و
نیرنگ سران آنها را که برای مذاکره آمده بودند به
قتل رساند. سربازان از شنیدن این خبر بی نهایت اندوهگین و افسرده شدند، از یک طرف کلیه سرداران و فرمان دهان خود را از دست داده بودند و از طرف دیگر دشمن از هر سو آنان را محاصره کرده بود. نه
آذوقه داشتند و نه راه مراجعت میدانستند. خلاصه اینکه از شدت
ترس و ناامیدی، شب را بدون صرف شام سر بر بستر نهاده و به انتظار اتفاقات ناگوار فردا در اندیشه فرو رفتند.
در اینجاست که گزنفون بر روی صحنه داستان ظاهر میشود. وی نه در شمار سرداران است و نه حتی در زمره سربازان، فقط به صرف دوستی و دعوت یکی از سرداران و به منظور جهان گردی و سیاحت با سپاهیان همراه شده بود. در شب مذکور، او نیز از شدت ناراحتی نمیتوانست بخوابد. دائم در فکر چاره بود و بالاخره با خود اندیشید که چون صبح رسد، ایرانیان به آنها حمله کرده و یک تن از یونانیان را زنده نخواهند گذاشت. پس به این نتیجه رسید که نباید منتظر حوادث شد، بهتر است پیش از آنکه فرصت از دست برود، راه نجاتی پیدا کند. این بود که همان شب برخاست و سربازان را دور خود جمع کرد و گفت: «اگر ما گرفتار شویم، سرنوشت ما به دست اردشیر خواهد افتاد، همان کسی که برادرش را کشت و بدون شک با ما نیز همان
معامله را خواهد کرد. ما هم نباید انتظار دیگری از او داشته باشیم، چه ما نیز افرادی هستیم که میخواستیم او را از تخت شاهی پایین آورده و از میان ببریم. پس بهتر است که به خود آییم و نظم سپاه را دوباره بر قرار کنیم و سعی کنیم فاتحانه به
سرزمین خود مراجعت نماییم». پس همان شب یونانیان با عزمی راسخ و بدون تامل و تعلل، سرداران جدید خود را انتخاب کرده و جملگی تحت سرپرستی و فرمان دهی گزنفون از صبح بعد، عقب نشینی تاریخی خود را آغاز نمودند.
شیوههای نظامی و حملات آنها به شهرهای سر راه و جنگهایی که میان این گروه و لشکریان اردشیر اتفاق میافتد به همراه وقایع روزانه و اتفاقات دیگری که در زمستان و بهار آن سال برای این سربازان در کردستان و ارمنستان پیش میآید، همه جالب و نموداری از کیفیات مختلف این داستان مهیج است. جزئیاتی که گزنفون از مشاهده خود در ایالات شمالی ایران شرح میدهد به همراه طرز رفتار و سلوک یونانیان دربین خود و با مردم این ایالات- که گاهی مضحک و گاهی نیز وحشیانه است- خالی از لطف و سرگرمی نیست.
بالاخره پس از عبور از رودهای کردستان، کوههای ارمنستان و دشتها وجنگلها، سربازان یونانی خود را به دریای سیاه و مردم یونانی زبان میرسانند. اینجا دیگر خطری از طرف ایران متوجه آنها نیست، ولی به محض رفع این خطر، در میان خود اختلاف پیدا میکنند. اما به هر تقدیر از دریا نیز عبور کرده و به سرزمین اصلی خود مراجعت میکنند.
گزنفون با زبانی ساده، اوضاع اجتماعی آن زمان، حدود و ثغور شاهنشاهی عظیم هخامنشیان و زندگانی ملتهای متعددی را که حکام آنها خراج گزار
شاه ایران بودند بیان میکند.
از لحاظ
روان شناسی و نظامی نیز نوشتههای گزنفون جالب است. استراتژی که سرداران یونانی در مراجعت از نظر نظامی به کار میبرند، نمونهای از فنون جنگی در آن عصر میباشد.
با مطالعه کتاب، شهرت و اهمیت سواره نظام که گویا از خصوصیات قشون ایران بوده است، کاملا معلوم میشود و روش دفاعی سربازان یونانی علیه این سواران که بارهاشان را سبک کرده و دائم در حال حرکت بودند، هنوز هم برای علاقه مندان فنون نظامی بی ارزش نیست.
از نظر یک
روان شناس شاید روش فرمان دهی بر این سربازان و ایجاد نظم صحیح در میانشان حایز اهمیت باشد. لشکریانی که مزدور هستند و مذهبشان معجونی است از
پرستش خدایان و
رب النوعهای افسانهای و افکارشان پر از خرافات و موهومات، چگونه توانستند خود را صحیح و سالم از امپراطوریهای دور دست به وطنشان برسانند؟ چه عواملی در فرمان دهی سپاهی که اصول آزادی در آن حکم فرماست مؤثر واقع میشود؟ سرداران یونانی چطور توانستند انضباط لشکری را که همراهشان صدها رفیقه و زنان بدکار و پسران خوب روی در حرکت هستند، نگه دارند؟ اینها همه، مطالبی است که گزنفون با استادی تمام و بیانی
فصیح برای خواننده تشریح مینماید.
بازگشت ده هزار سرباز داستان یک عقب نشینی است و شاید بتوان گفت که تنها عقب نشینی مظفرانه در طی ادوار تاریخ باشد که گزنفون به تشریح آن میپردازد. هر کجا که میرفتند فاتحانه قتل و
غارت میکردند، به زور سرنیزه آذوقه و مکان تهیه کرده و راه بازگشت را برای خود باز مینمودند و در همه این احوال گزنفون مورخ، نویسنده و
روان شناس جزء به جزء وضع و موقعیت نفرات، اوضاع جغرافیایی و آداب و رسوم مردم سر راه را بیان مینماید، چنان که امروز پس از گذشت دو هزار و اندی سال هنوز این داستان برای ما جالب است و مانند یک
سفرنامه امروزی، آن را با شوق و علاقه زیاد مطالعه میکنیم.
ترجمه تازه این اثر که از اصل یونانی به زبان انگلیسی توسط پرفسور راوس امریکایی انجام شده و به وسیله دانشگاه میشیگان به طبع رسیده یکی از بهترین ترجمههای انگلیسی این متن است. قبلا نیز این درام تاریخی سه بار به زبان انگلیسی ترجمه شده است- البته ترجمههای دیگری به سایر زبانهای اروپایی موجود است-. در تاریخ ایران باستان، تالیف مشیر الدوله پیرنیا قسمتهایی از آن ترجمه شده. در مجله یغما نیز دکتر فیاض مقاله مفیدی در این باره نوشتهاند که محققانه است. ظاهرا کاملترین ترجمه، ترجمه
وحید مازندرانی است که بسیار
روان و
سلیس است.
فهرست مطالب در ابتدا و فهرست اعلام در انتهای کتاب آمده است.
پاورقیها از طرف مترجم
فارسی است و به توضیح کلمات و عبارات متن میپردازد.
مقدمه و متن کتاب.
فرمان فرمایان، حافظ، «راهنمای کتاب»، آذر ۱۳۳۸- شماره ۷.
روح بخشان، علی محمد، «آینه میراث»، پاییز و زمستان ۱۳۸۴- شماره ۳۰ و ۳۱.
نرم افزار تاریخ اسلامی ایران، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.