لام (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
لام:(نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادواْ) «لام» حرف بیست و سوّم از الفبای
عربی و حرف بیست و هفتم از الفبای
فارسی است.
به موردی از کاربرد «لام» در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرواْ أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادواْ إِثْمًا وَ لَهْمُ عَذابٌ مُّهينٌ) «آنها كه
کافر شدند، و راه
طغیان پيش گرفتند، گمان نكنند مهلتى كه به آنان مىدهيم، به سودشان است. ما به آنان مهلت مىدهيم فقط براى اينكه بر گناهان خود بيفزايند؛ و براى آنها،
عذاب خواركنندهاى آماده شده است.»
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرمایند:
در
تفسیر عیاشی از
امام باقر (علیهالسلام) روایت آورده كه شخصى از آن جناب درباره كافر پرسيد كه آيا
مرگ براى او
خیر است يا
حیات؟
فرمود: مرگ هم براى مؤمن خير است و هم براى كافر، براى اينكه خداى تعالى مىفرمايد:
(ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ) آنچه نزد خدا است براى نيكان خير است.
و نيز مىفرمايد:
(لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَروا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ ...) كه به حكم آيه اول هر چه خدا براى ابرار مقدر كند خوب است (چه مرگ و چه حيات) و به حكم آيه دوم زندگى دنيا به سود كافر نيست، و قهرا مرگ برايش بهتر است.
مؤلف قدس سره: ليكن استدلالى كه در اين روايت آمده با مذاق ائمه اهل بيت: آن طور كه بايد سازگار نيست، زيرا در مذاق آن حضرات ابرار طايفه خاصى از مؤمنيناند و از نظر آنان همه مؤمنين ابرار نيستند، مگر اينكه بگوئيم منظور امام باقر (علیهالسلام) از كلمه ابرار همه مؤمنين است، بدان جهت كه هر مؤمنى سهمى از بر را دارا است، و اين معنا در
الدر المنثور از
ابن مسعود نيز روايت شده است.
مکارم شیرازی در
تفسیر نمونه میفرمایند:
لام بر چند قسم است:
لام جرّ كه خود براى چند معنى است، از جمله:
• استحقاق مانند:
(فَلِلّهِ اَلْعِزَّةُ جَميعاً) «تمام عزّت براى خداست.»
• ملک حقيقى مانند:
(وَ لِلّهِ مُلْكُ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ) «و فرمانروايى آسمانها و
زمین از آن خداست.»
• تمليک مانند:
(جَعَلَ لَكُمُ) «خداوند براى شما آدميان (زنان را از
جنس خودتان، جفت شما) قرار داد.»
و همچنين اقسام ديگرى است كه در اينجا نياز به
شرح و
تفسیر هريک بهطور جداگانه نيست، ولى با توجه به آيۀ مورد بحث (آل عمران/ ۱۷۸) لازم است به يک نكته ادبى اشاره كنيم و آن اينكه «لام» در:
«ليزدادوا اثما»، «لام عاقبت» است نه «لام غايت»، توضيح اينكه: گاهى لام در
لغت عرب در موردى به كار مىرود كه محبوب و مطلوب انسان است، مانند:
(لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ اَلظُّلُماتِ إِلَى اَلنّورِ) «قرآن را براى اين به سوى تو فرستاديم كه مردم را از تاريكى به روشنايى دعوت كنى.»
بديهى است
هدایت مردم مطلوب و محبوب خداست؛ ولى گاهى كلمۀ «لام» در جايى به كار مىرود كه هدف شخص و محبوب او نيست، امّا نتيجۀ عمل اوست، مانند:
(لِيَكونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً) «فرعونيان
موسی را از
آب گرفتند تا سرانجام،
دشمن آنها شود.»
مسلما آنها براى اين هدف او را از آب نگرفتند، امّا اين موضوع نتيجۀ كارشان بود.
اين دو تعبير مختلف نه تنها در ادبيات عرب، بلكه در ادبيات ساير زبانها نيز ديده مىشود و از اينجا پاسخ سؤال ديگرى روشن مىشود كه چرا خداوند فرموده:
(لِيَزْدادوا إِثْماً) (ما مىخواهيم گناهان آنها زياد شود)، زيرا اين اشكال در صورتى است كه «لام» لام علت و هدف باشد، نه لام عاقبت و نتيجه، بنابراين معنى آيه چنين مىشود: ما به آنها مهلت مىدهيم كه سرانجام و عاقبت آنها اين است كه پشتشان از بار گناه، سنگين مىشود، پس آيۀ فوق، نه تنها دليل بر جبر نيست، بلكه دليل بر آزادى اراده است.
• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «لام»، ج۴، ص ۱۵۱.