قیام (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قِیام (به کسر قاف) از
واژگان قرآن کریم به معنای برخاستن و ضدّ نشستن است. این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات
قرآن به کار رفته است؛ مانند:
اِقامَة (به کسر همزه و فتح قاف و میم) به معنای بر پا کردن و ادامه شیء،
اِسْتِقامَة (به کسر همزه و تاء و فتح قاف و میم) به معنای بر طریق راست و خطّ مستوی بودن،
قَوام (به فتح قاف و واو) به معنی اعتدال،
قَیِّم (به فتح قاف و کسر یاء) به معنی ما یقوم به الشّیء،
قَیُّوم (به فتح قاف و ضم یاء مشدده) از اسماء حسنی و به معنای قائم به تدبیر خلق،
قَوّام (به فتح قاف و واو مشدده) به معنای بهترین و کاملترین قیام کننده،
مُقام (به ضم میم و فتح قاف) و
مَقام (به فتح میم و قاف) به معنای جایگاه و محل اقامت،
تَقْویم (به فتح تاء و سکون قاف و کسر واو) به معنای تعدیل و
قِیامَة (به کسر قاف و فتح یاء و میم) به معنی برخاستن.
قِیام به معنای برخاستن و ضدّ نشستن است.
قیام در آیات قرآن به معانی مختلف بکار رفته که ذیلا بررسی میشود:
۱- برخاستن:
(اَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ اَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ) «پیش از آنکه از جایت برخیزی من تخت را پیش تو میآورم.»
۲- توقف:
(کُلَّما اَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ اِذا اَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا) «هر وقت روشن شد در نور آن میروند و چون تاریک گردید میایستند و توقف میکنند.»
۳- ثبوت و دوام:
(وَ مِنْ آیاتِهِ اَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَ الْاَرْضُ بِاَمْرِهِ) (و از آيات او اين است كه
آسمان و
زمین به فرمان او برپاست؛)
مراد از قیام آسمان و زمین پیوسته بودن نظم جاری در آنهاست در
مجمع فرموده: معنای قیام ثبات و دوام است. و آن ایستادنی است که تا خدا نخواسته نشستن ندارد.
۴- عزم و اراده:
راغب در آیه
(اِذا قُمْتُمْ اِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ اَیْدِیَکُمْ) (اى كسانى كه
ایمان آوردهايد! هنگامى كه به
نماز مىايستيد، صورت و دستها را تا آرنج بشوييد!)
آن را عزم و اراده گفته،
زمخشری در وجه آن گفته: چون فعل مسبّب از
اراده و قدرت است لذا مسبّب در
مقام سبب قرار گرفته است.
طبرسی فرموده: در اینجا اراده حذف شده و تقدیر چنین است «اِذَا اَرَدْتُمُ الْقِیامَ اِلَی الصَّلوةِ».
ایضا در آیه
(وَ اِذا کُنْتَ فِیهِمْ فَاَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ)(و هنگامى كه در ميان آنها باشى، و (در ميدان جنگ) براى آنها نماز را برپا كنى،)
نگارنده قول زمخشری را بهتر میدانم.
۵- وقوع امر: در آیات
(وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ) (آن روز كه
قیامت برپا مىشود، مجرمان در نوميدى و
غم و اندوه فرو مىروند!)
و
(وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ) (آن روز كه قيامت برپا مىگردد، (مردم) از هم جدا مىشوند؛)
ظهور و وقوع گفتهاند. طبرسی فرموده «تظهر القیامة» ظاهرا این از آن جهت است که وقوع و ظهور لازم قیام است.
۶- مشغول شدن به کاری:
(اِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ اَنَّکَ تَقُومُ اَدْنی مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ) (پروردگارت مىداند كه تو و گروهى از آنها كه با تو هستند نزديک دو سوم از
شب يا نصف يا ثلث آن را به پا مىخيزند؛)
که به معنی مشغول شدن به عبادت است و و شاید به معنی دوام باشد
(وَ اَنْ تَقُومُوا لِلْیَتامی بِالْقِسْطِ) «پیوسته در باره یتیمها به
عدالت رفتار کنید.»
۷- قیام همانطور که مصدر است جمع قائم نیز آمده مثل
(ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ اُخْری فَاِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ) ( سپس بار ديگر در «
صور» دميده مىشود، ناگهان همگى به پا مىخيزند و در انتظار (حساب و جزا) هستند.)
(الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً) (همانها كه
خدا را در حال ايستاده و نشسته، و آن گاه كه بر پهلو خوابيدهاند، ياد مىكنند؛)
قیام در هر دو آیه جمع قائم است چنانکه قعود جمع قاعد.
۸- قیام مثل قوام به معنی ما یقوم به الشیء است:
(وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ اَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً) (اموال خود را، كه خداوند وسيله قوام زندگى شما قرار داده، به دست سفيهان نسپاريد و از آن، به آنها روزى دهيد!)
اموال مایه قیام و قوام زندگی است اموال، انسان و زندگی انسان را برپا میدارد.
طبرسی از ابو الحسن نقل میکند که در قیام سه لغت هست: قیام و قوام و قیم و قیام چیزی است که باعث قیام تو است.
(جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ) (خداوند،
کعبه (بيت الحرام) را وسيلهاى براى استوارى و سامان بخشيدن به كار مردم قرار داده؛)
کعبه سبب قیام و قوام مردم است.
اِقامَة (به کسر همزه و فتح قاف و میم) به معنای بر پا کردن و ادامه شیء است. در
قاموس گفته: «اقام الشّیء اقامة: ادامه و اقام فلانا: ضدّ اجلسه».
طبرسی فرموده:
اقامه نماز آن ست که آن را با حدود و فرائض آن انجام دهند.
(یُقِیمُونَ الصَّلاةَ) (و
نماز را برپا مىدارند؛)
یعنی نماز را به نحو کامل و احسن به جا میاورند و از ابو مسلم نقل میکند که اقامه به معنی ادامه است و «یُقِیمُونَ الصَّلاةَ» یعنی
نمازهای واجبی را همیشه میخوانند.
راغب آن را ادامه میداند و
(یُقِیمُونَ الصَّلاةَ) را «یدیمون فعلها و یحافظون علیها» گفته است سپس مثل طبرسی و زمخشری گوید اقامه شیء ایفاء کردن حق آنست.
المنار آنرا
نماز با توجه و از روی
خلوص میداند و هر نماز که در آن توجّه نباشد صورت نماز است.
به نظر نگارنده همه این معانی در اقامه منظور است زیرا اقامه نماز که بدان ماموریم آن است که نماز کامل و پیوسته بجا آوریم لذا در آیات به همه آنها اشاره شده است مثل:
(الَّذِینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ) (آنها كه نمازها را پيوسته بجا مىآورند،)
(الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ) (آنها كه در نمازشان
خشوع دارند.)
(وَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ) (و بر نمازهاى خويش، مراقبت مى كنند!)
ادامه، خشوع، محافظت، همان اقامه نماز است.
در باره بعضی آمده
(وَ اِذا قامُوا اِلَی الصَّلاةِ قامُوا کُسالی) (و هنگامى كه به نماز برمىخيزند، با
کسالت برمىخيزند؛)
که مخالف
خشوع است و
(فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ) (پس واى بر نمازگزارانى كه،)
(الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ) (در نماز خود سهلانگارى مىكنند،)
که مخالف ادامه است.
(وَ اَنْ اَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً) «پیوسته توجّه به
دین کن و بدان ملازم باش.»
اقامه در اینگونه آیات ظاهرا به معنی دوام و ثبوت است.
اِسْتِقامَة (به کسر همزه و تاء و فتح قاف و میم)
راغب گوید استقامت طریق آن است که راست و بر خطّ مستوی باشد و طریق حقّ را به آن تشبیه میکنند مثل
(اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ) (ما را به راه راست هدايت كن.)
(وَ اَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً) (اين راه مستقيم من است، از آن پيروى كنيد!)
و
استقامة انسان آنست که ملازم طریق حق باشد:
(فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ) «تا مشرکان در پیمان خود نسبت به شما ثابت ماندند شما هم نسبت به آنها در پیمان خویش ثابت باشید.»
(قَدْ اُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقِیما) «دعای شما به اجابت رسید در کار خود و
تبلیغ دین ثابت و پا بر جا باشید.»
(اِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ) «آنان که گفتند: پروردگار ما خداست و سپس در آن قول ثابت ماندند
ملائکه بر آنها نازل شوند.»
قَیِّم (به فتح قاف و کسر یاء) از قیام به معنی ما یقوم به الشّیء است.
طبرسی آنرا مستقیم گفته:
(اَمَرَ اَلَّا تَعْبُدُوا اِلَّا اِیَّاهُ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ) «دستور داده که جز او را نپرستید آنست دین صحیح و راه راست.»
بعضی آن را از قیام به معنی ما یقوم به الشّیء گفتهاند و بعضی آن را ثابت معنی کردهاند نگارنده قول وسط را میپسندم.
(قُلْ اِنَّنِی هَدانِی رَبِّی اِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیَماً) (بگو: «پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده؛ آيينى پابرجا (و ضامن
سعادت دين و
دنیا)؛)
قَیِّمَة مؤنّث قیّم است:
(فِیها کُتُبٌ قَیِّمَةٌ) (و در آن نوشتههاى صحيح و پرارزشى باشد!)
(وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ) ( و اين است آيين مستقيم و پايدار!)
قَیُّوم (به فتح قاف و ضم یاء مشدده) از
اسماء حسنی است و سه بار در
قرآن مجید ذکر شده است. اصل قیّوم قیووم است و او اول بیاء قلب شده و ادغام گردیده است چنانکه اصل قیّام قیوام بوده است.
(اللَّهُ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ الْحَیُ الْقَیُّومُ) (هيچ معبودى نيست جز خداوند يگانه زنده، كه قائم به ذات خويش است،)
(وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِ الْقَیُّومِ) (و (در آن روز) همه چهرهها در برابر خداوند حىّ قيوم، خاضع مىشود؛)
لفظ قیّوم مبالغه و نماینده قیمومت تامّ خدا بر خلق است پس قیّوم یعنی قائم به تدبیر خلق.
صدوق در
توحید فرموده: آن از «قمت بالشّیء» یعنی باصلاح و بتدبیر و حفظ شیء برخاستم، میباشد چنان که آیه
(اَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلی کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ) (آيا كسى كه بالاى سر همه ايستاده، (و حافظ و نگهبان و مراقب همه است،) و اعمال همه را مىبيند (همچون كسى است كه هيچ يک از اين صفات را ندارد)؟!)
از قیمومت و تدبیر خدا نسبت به اعمال خبر میدهد. خداوند اعمال مردم را تدبیر میکند آنها را به صحائف اعمال وارد کرده و مبدّل به ثوابها و عقابهای دنیا و آخرت نموده و به صورت ضلالت، هدایت، بهشت، جهنّم، شادی و غصّه در میاورد.
قَوّام (به فتح قاف و واو مشدده) مبالغه قائم است و قوّام بالقسط کسی است که دائما قائم به
عدالت باشد:
(یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلی اَنْفُسِکُمْ) «ای اهل
ایمان پیوسته قیام به عدالت کنید و برای خدا و حق، ادای
شهادت دهید هر چند به ضرر خودتان باشد.»
بعضی قوّام را بهترین و کاملترین قیام کننده گفتهاند:
(الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما اَنْفَقُوا مِنْ اَمْوالِهِمْ) (مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتريهايى كه خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهايى كه از اموالشان (در مورد زنان) مىكنند.)
مراد از قوّام در آیه قیّم و قائم بامر و سرپرست است لذا در
اقرب الموارد امیر را از معانی آن شمرده
و در
مجمع گفته: گویند رجل قیّم و قیّام و قوّام و آن برای مبالغه و تکثیر است.
آیه فوق سه مطلب را روشن میکند:
۱- مردان بطور کلّی بر زنان قیّم و سرپرستاند و از جمله شوهران برای زنان خویش.
۲- علت این امر یکی برتری وجود
مرد است نسبت به زنان در باره اداره امور و سرپرستی. این حقیقت مسلّم است که مرد از حیث
تفکر و تدبّر و اداره امور و تحمّل کارهای سخت به
زن برتری دارد چنانکه زن از حیث عاطفه و ترحّم برتر از مرد است، این تفاوت ذاتی وظائف زن و مرد را نیز متفاوت کرده است.
۳- دیگری مسؤلیت مرد است نسبت به
مهریه و به تامین مخارج زن که زن از این جهت مسؤلیّتی ندارد.
مُقام (به ضم میم و فتح قاف) و
مَقام (به فتح میم و قاف)
مصدر میمی است به معنی اقامه و نیز
اسم زمان و
مکان است ایضا
مقام به فتح اول محل ایستادن است.
در آیه
(فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ اِبْراهِیمَ) (در آن، نشانههاى روشن، (از جمله)
مقام ابراهیم است؛)
مقام موضع ایستادن است و آن سنگی است که اثر قدمهای
ابراهیم (علیهالسّلام) در آن است و در آیه
(وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ اِبْراهِیمَ مُصَلًّی) (از
مقام ابراهيم، عبادتگاهى براى خود انتخاب كنيد!)
ظاهرا مراد
نماز طواف در کنار
مقام آن حضرت است و از جمله «وَ اتَّخِذُوا» به نظر میاید که باید آنجا را محل نماز انتخاب کرد و آن به نماز طواف منطبق میشود.
عیاشی در تفسیر از ابی الصباح نقل کرده از
حضرت صادق (علیهالسّلام) سؤال شد از مردی که فراموش کرده نماز طواف
حج یا
عمره را در
مقام ابراهیم بخواند فرمود:
«اِنْ کَانَ بِالْبَلَدِ صَلَّی رَکْعَتَیْنِ عِنْدَ مَقَامِ اِبْرَاهِیمَ فَاِنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ اِبْراهِیمَ مُصَلًّی وَ اِنْ کَانَ قَدِ ارْتَحَلَ وَ صَارَ فَلَا آمُرُهُ اَنْ یَرْجِعَ.»(وَ کُنُوزٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ) (و از گنجها و قصرهاى مجلّل!)
(اِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ اَمِینٍ) ((ولى) پرهيزگاران در جايگاه
امنى قرار دارند،)
جایگاه و محل اقامت است.
مقام به ضمّ اول در آیه
(یا اَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا) «ای اهل
یثرب با این کثرت کفّار وجهی برای اقامت شما در اینجا نیست برگردید.»
به معنی اقامت است و در آیه
(اِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً) (مسلّماً آن (
جهنم)، بد جايگاه و بد محلّ اقامتى است!»)
به معنی اقامتگاه میباشد و در
(الَّذِی اَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ) (همان كسى كه با فضل خود ما را در اين سراى اقامت (جاويدان) جاى داد!)
مقامة بمعنی اقامت است.
و در
(وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ) (و براى كسى كه از
مقام پروردگارش بترسد، دو باغ بهشتى است!)
مقام به معنی منزلت است.
مقام ربّ همان
علم و احاطه و تدبیر و حفظ و مجازات اوست نسبت به بندهاش چنانکه فرموده:
(اَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلی کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ) (آيا كسى كه بالاى سر همه ايستاده، (و حافظ و نگهبان و مراقب همه است،) و اعمال همه را مىبيند (همچون كسى است كه هيچ يک از اين صفات را ندارد)؟!)
(وَ ما مِنَّا اِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ) (و هيچ يک از ما نيست جز آنكه
مقام معلومى دارد؛)
تَقْویم (به فتح تاء و سکون قاف و کسر واو) به معنای تعدیل است. گویند «قوّم الشّیء: عدّله.»
در آیه
(لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ فِی اَحْسَنِ تَقْوِیمٍ) (كه ما
انسان را در بهترين صورت و نظام آفريديم،)
ظاهرا مراد اعتدال غرائز و تناسباندام ظاهری و باطنی انسان است مثل
(الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ) (همان خدايى كه تو را آفريد و سامان داد و منظّم ساخت.)
قَوام (به فتح قاف و واو) به معنی اعتدال است گویند «
قام الامر: اعتدل»
(وَ الَّذِینَ اِذا اَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً) «آنان که چون
انفاق کنند
اسراف و تقتیر نمیکنند و انفاقشان میان آندو معتدل است.»
ظاهرا مصدر از برای فاعل است.
قِیامَة (به کسر قاف و فتح یاء و میم) به معنی برخاستن و یوم القیامة به معنی روز برخاستن از قبرها و روز زنده شدن است. کلمه قیامت مصدر است در
مجمع گوید: «
قام یقوم قیاما و قیامة» مثل «عاد یعود عیادا و عیادة» پس قیامت به معنی برخاستن و یوم القیامة به معنی روز برخاستن از قبرها و روز زنده شدن است.
راغب گوید: تاء آن برای دفعه است و دلالت بر وقوع دفعی آن دارد.
این لفظ بنا بر شمارش المعجم المفهرس مجموعا هفتاد بار در قرآن مجید ذکر شده و همه توام با کلمه «یوم» اند.
(ثُمَّ اِنَّکُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ تُبۡعَثُونَ) (سپس در
روز قیامت برانگيخته مىشويد!)
(ثُمَّ اِنَّکُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ عِندَ رَبِّکُمۡ تَخۡتَصِمُونَ) (سپس شما روز قيامت نزد پروردگارتان مخاصمه مىكنيد.)
(لَآ اُقۡسِمُ بِیَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ) (
سوگند به روز قيامت،)
اعتقاد به معاد و قیامت یکی از ارکان اسلام و بنا بر تحقیق بعضی از محققین در حدود هزار و هفتصد آیه از قرآن مجید راجع به قیامت و
ثواب و
عقاب و بازگشت اعمال است، به دین طریق نزدیک به یک سوم قرآن در بیان قیامت میباشد.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «قیام»، ج۶، ص۴۷.