قَرار (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قَرار (به فتح قاف) از
واژگان نهج البلاغه به معنای
ثبات و محل استقرار است.
این واژه دارای مشتقاتی است که در
نهج البلاغه بهکار رفته است، مانند:
اِقرار (به کسر الف) به معنای اثبات شیء است.
اِستِقرار (به کسر الف و تاء) به معنای ثابت شدن است.
مُستَقَّر (به ضم میم و فتح تاء و قاف) به معنای محلّ قرار گرفتن.
حضرت علی (علیهالسلام) درباره
زهد خودش،
خوارج و ... از این واژه استفاده نموده است.
قَرار به معنای
ثبات و محل استقرار آمده است.
راغب گوید: اصل آن از
قرّ (بر وزن قفل) به معنای سرماست، سرما مقتضی سکون است چنانکه حرارت مقتضی حرکت است.
اِقرار به معنای اثبات شیء است.
اِستِقرار به معنای
ثابت شدن است.
مُستَقَّر به صیغه فاعل به معنای محلّ قرار گرفتن آمده است.
به برخی از مواردی که در «نهجالبلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل میباشد:
امام (صلواتاللهعلیه) درباره زهد خودش فرموده است:
«وَ يَأْكُلُ عَلِيٌّ مِنْ زادِهِ فَيَهْجَعَ؟ قَرَّتْ إِذاً عَيْنُهُ إِذا اقْتَدَى بَعْدَ السِّنينَ الْمُتَطاوِلَةِ بِالْبَهيمَةِ الْهامِلَةِ.» «على هم بايد از اين زاد و توشه بخورد و به استراحت پردازد؟! در اين صورت چشمش روشن باد كه پس از سالها
عمر به چهارپايان رها شده و گوسفندانى كه در بيابان مىچرند اقتدا كرده است.»
«قرّت عینه» یعنی چشمش آرام گرفت
کنایه از
شادی و سرور است، آمدن این کلمه در اینجا به عنوان
استهزاء است: یعنی
علی بن ابیطالب از توشه خود بخورد تا سیر شده و آرام گیرد، در این صورت چشمش روشن که بعد از سالهای طولانی تازه به چهارپائی رها شده در چریدن، پیروی کرده است،
محمد عبده: «قرّت اذا عینه» را به سرد شدن چشم در اثر مردن معنا کرده است یعنی چشمش از سردی بمیرد و از
دنیا برود،
صبحی صالح نیز که اغلب عین کلمات
عبده را میآورد، چنان گفته است ولی
ابن میثم مانند ما معنا کرده و این قابل قبول است.
آنگاه که
ابن عباس خواهش کرد فرمایش خود را ادامه دهد فرمود:
«هَیهاتَ يابْنَ عَبّاس! تِلْكکَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ.» یعنی «هیهات که سخن را ادامه دهم آن شقشقهای بود که به
صدا درآمد و سپس آرام گرفت.»
آنگاه که
عمر بن الخطاب خواست زیورهای
کعبه را بفروشد، حضرت مخالفت کرده و فرمود:
«فَأَقِرَّهُ حَيْثُ أَقَرَّهُ اللهُ وَ رَسولُهُ. فقال له عمر: لولاك لافتضحنا. وترك الحَلْي بحاله.» یعنی «زیور کعبه را در جائی قرار بده که خدا و
رسول برقرار کرده است، عمر گفت: یا علی اگر تو نبودی ما رسوا میشدیم.»
در
خطبه شقشقیه فرموده است:
«وَ ما أَخَذَ اللهُ عَلَى العُلَماءِ أَلاّ يُقارّوا عَلَى كِظَّةِ ظالِم وَ لا سَغَبِ مَظْلوم.» یعنی «
خداوند از علماء
عهد گرفته که بر پرخوری ظالم و گرسنگی مظلوم آرام نگیرند و راضی نباشند.»
مقّاره بین الاثنین است و نیز به معنای آرام گرفتن. «قارّ مقارّة:
قرّ معه و وافقه، قارّ فی الصلاة: سکن فیها»
«قرار» آرام گرفتن و محل آن،
اسم و
مصدر آمده است، درباره
خوارج فرموده:
«كَلاّ وَ الله، إِنَّهُمْ نُطَفٌ في أَصْلابِ الرِّجالِ، وَ قَراراتِ النِّساءِ، كُلَّما نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ، حَتَّى يَكونَ آخِرُهُمْ لُصوصاً سَلاّبينَ.» «به خدا
قسم آنها تمام نمیشوند، بلکه نطفههایی هستند در
صلب مردان و
رحم زنان، هر
وقت شاخی از آنها بروید شکسته میشود، در
آخر به صورت دزدان و غارتگران در میآیند.»
«قرارات» جمع قرار به معنای «رحم» زنان است که
نطفه در آن استقرار مییابد همچنین است «مقرّ» به معنای قرارگاه.
موارد زیادی از این ماده در
نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «قرر»، ج۲، ص۸۵۱.