• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قميص (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





قمیص:(وَ إِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ)
قمیص: به «پيراهن» و آن‌چه بدن را فراگيرد گفته شده است.
اين كلمه شش بار در قرآن مجید آمده است.
هر شش بار نيز در سوره یوسف به‌ كار رفته‌ است.



به موردی از کاربرد قمیص در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - قمیص (آیه ۲۷ سوره یوسف)

(وَ إِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَ هُوَ مِن الصَّادِقِينَ)
(و اگر پيراهنش از پشت پاره شده، آن زن دروغ مى‌گويد؛ و او از راستگويان است.»)

۱.۲ - قمیص در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: جمله‌ (إِنْ كانَ قَمِيصُهُ ...) نسبت به آن به منزله مقول قول است و ديگر حاجتى نيست كه قبل از جمله مذكور قول در تقدير گرفته شود. بعضى گفته‌اند كه مقام اقتضاء دارد كه ماده قول در آن به كار رود، ولى از آن‌جايى كه قول اهل زلیخا خاصيت شهادت را داشته از اين جهت از آن، تعبير به شهادت شده است.
اين شاهد، با گفتار خود به دليلى اشاره كرده كه مشكل اين اختلاف حل و گره آن باز مى‌شود و آن اين است كه اگر پيراهن يوسف از جلو دريده شده زليخا راست مى‌گويد و يوسف از دروغگويان است، چون در اين‌كه از يوسف و زليخا يكى راستگو و يكى دروغگو بوده‌ حرفى نيست، پاره شدن پيراهن يوسف از جلو دلالت مى‌كرد بر اين‌كه او و زليخا روبروى هم مشاجره كرده‌اند، قهرا تقصير به گردن يوسف مى‌بود، ولى اگر پيراهن وى از پشت سر پاره شده باشد قهرا زليخا او را تعقيب كرده و او در حال فرار بوده و او خواسته وى را به سوى خود بكشد، پيراهن او را دريده، پس تقصير به گردن زليخا مى‌افتد، و اين خود خيلى روشن است.
اما اين‌كه اين شاهد چه كسى بوده مفسرين درباره آن اختلاف كرده‌اند: بعضى‌ گفته‌اند كه وى مردى حكيم بوده كه در پاسخ عزيز كه مشكل خود را با او در ميان نهاده چنين حكم كرده است (نقل از حسن و قتاده و عكرمه). بعضى‌ ديگر گفته‌اند پسر عموى زليخا بوده كه با عزيز در پشت در قرار داشتند. بعضى‌ ديگر گفته‌اند او از جنس جن و بشر نبوده، بلكه خلقى از خلايق خدا بوده (نقل از مجاهد). ولى اين وجوه مردود است، براى اين‌كه قرآن صراحت دارد بر اين‌كه او از اهل زليخا بوده است.

۱.۳ - قمیص در تفسیر نمونه

از جمله در آيه مورد بحث، آن‌جا كه یوسف در ماجراى همسر عزيز مصر مورد تهمت قرار مى‌گيرد و پيراهن او در اين ماجرا پاره مى‌شود.
بديهى است در چنين ماجرا هركس در آغاز كار به زحمت مى‌تواند باور كند كه جوان نوخاسته و بدون همسر بى‌گناه باشد و زن شوهردار،گناهكار، بنابراين شعله اتهام بيشتر دامن يوسف را مى‌گيرد،ولى از آنجا كه خداوند حامى نيكان و پاكان است،اجازه نمى‌دهد اين جوان پارسا در شعله‌هاى تهمت بسوزد،لذا در آن هنگام شاهدى از خاندان آن زن گواهى مى‌دهد كه براى پيدا كردن مجرم اصلى از اين دليل روشن استفاده كنيد: اگر پيراهن يوسف از جلو پاره شده باشد، آن زن راست مى‌گويد و يوسف دروغگوست و اگر پيراهنش از پشت سر پاره شده است، آن زن دروغ مى‌گويد و يوسف راستگوست»
چه دليلى از اين زنده‌تر، چرا كه اگر تقاضا از طرف همسر عزيز بوده، او به پشت سر يوسف دويده است و يوسف در حال فرار بوده كه پيراهنش را چسبيده، مسلما از پشت سر پاره مى‌شود و اگر يوسف به همسر عزيز هجوم برده و او فرار كرده يا رودررو به دفاع از خويش برخاسته، مسلما پيراهن يوسف از جلو پاره خواهد شد و چه جالب است كه اين مسئله ساده پاره شدن پيراهنى، مسير زندگى بى‌گناهى را تغيير مى‌دهد و همين امر كوچک سندى بر پاكى او، دليلى بر رسوايى مجرمى مى‌شود.
اين درس بزرگى است كه اين بخش از داستان يوسف به ما مى‌دهد و آن حمايت وسيع پروردگار است كه در بحرانى‌ترين حالات به يارى انسان مى‌شتابد و به مقتضاى: (يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً و يَرْزُقهُ مِنْ حَيْثُ لاٰ يَحْتَسِبُ) از طرفى كه هيچ باور نمى‌كرد روزنه اميد براى او پيدا مى‌شود و شكاف پيراهنى، پاكى و برائت او را به اثبات مى‌رساند، همان پيراهن حادثه‌سازى كه يک روز،برادران يوسف را در پيشگاه پدر به خاطر پاره نبودن رسوا مى‌كند و روز ديگر همسر هوسران عزيز مصر را به خاطر پاره بودن،و روز ديگر نور آفرين ديدگان بى‌فروغ یعقوب است و بوى آشناى آن همراه نسيم صبحگاهى از مصر به کنعان سفر مى‌كند و پير كنعانى را بشارت به قدوم موكب بشير مى‌دهد.
به هر حال خدا الطاف خفيه‌اى دارد كه هيچ‌كس از عمق آن آگاه نيست، پيراهن با تمام كوچكى‌اش كه چيز مهمّى نيست، گاه مى‌شود چند تار عنكبوت مسير زندگى قوم و ملتى را براى هميشه عوض مى‌كند، آن‌چنان كه در داستان غار ثور و هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم) واقع شد.


۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۷.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۸۴.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۴، ص۱۸۱.    
۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۷.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۳۸.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۱۹۲.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۱۴۲.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۲۰۱.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۳۴۷.    
۱۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۷.    
۱۱. طلاق/سوره۶۵، آیه۳.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌ ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۹، ص۳۸۵- ۳۸۹.    



• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «قمیص»، ج۳، ص۷۵۳.


رده‌های این صفحه : لغات سوره یوسف | لغات قرآن




جعبه ابزار