• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قصص هدهد و سبأ (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





قصص هدد و سبأ از قصص قرآن و مرتبط با حضرت سلیمان (علیه‌السلام) است. سُلَيْمان‌ (به ضم سین و فتح لام و سکون یاء) از واژگان قرآن کریم و نام یکی از انبياء معروف بنی‌اسرائیل است. ایشان فرزند داود نبی هستند و حالات و قصه‌هايش در كلام اللّه مجيد بسيار است.



اين قصه دنباله جریان وادی نمل است كه در سوره نمل از آیه ۲۰ تا ۴۳ بيان شده است «سليمان جوياى مرغان شد و گفت: چرا شانه به سر را نمى‌بينم مگر او غائب است. وى را عذاب می‌كنم عذابى سخت، يا سرش را مى‌برم مگر آنكه دليل روشنى درباره غيبت خود بياورد. كمى بعد هدهد بيامد و گفت: چيزى ديده‌ام كه نديده‌اى و از قوم سباء برايت خبر درست آورده‌ام. زنى بديدم كه بر آنها سلطنت می‌كند. و همه چيز دارد و از جمله او را تخت بزرگى هست. او و قومش را ديدم كه سواى خدا به آفتاب‌ سجده می‌كردند، و شیطان اعمالشان را بر آنها آراسته و از راه حق منحرفشان كرده و هدايت نيافته‌اند. به همين جهت به خدائی كه در آسمان‌ها و زمین، نهان را آشكار می‌كند و آنچه پنهان می‌كنيد و آشكار مى‌نمائيد می‌داند، سجده نمی‌كنند. خدائی كه جز او معبودى نيست و پروردگار عرش عظيم است (اندازه فهم و شعور پرنده را به بينيد). سليمان فرمود: خواهيم ديد كه راست می‌گوئى يا از دروغ‌گويانى. اين نامه مرا ببر و نزد ايشان بيفكن سپس دور شو ببين چه می‌گويند. زن چون نامه سليمان را خواند گفت: اى بزرگان نامه گرامی‌ای به نزد من افكنده شده، آن از سليمان است بدين مضمون: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌ كه بر من تفوق مجوئيد و تسليمانه پيش من آئيد.» و اضافه كرد: اى بزرگان مرا در كارم نظر دهيد كه من در كارى بى‌حضور شما تصميم نگرفته‌ام. در جواب گفتند: ما نيرومند و جنگاوران سر سخت‌ايم و كار به اراده توست ببين چه فرمان می‌دهى. زن گفت: پادشاهان وقتى به شهرى در آيند آنرا فاسد و تباه می‌كنند و عزيزانش را ذليل گردانند و كارشان چنين است. من هديّه‌اى سوى سليمان و لشگريانش می‌فرستم تا به بينم فرستادگان چه خبر می‌آورند. چون فرستاده ملكه نزد سليمان آمد. سليمان به تندى گفت: مرا با مال مدد می‌دهيد آنچه خدا به من داده بهتر از آن است كه به شما داده؟ نه بلكه شما به هديه خويش خوشدل می‌شويد. نزد ايشان باز گرد حتما سپاهيانى به سوى آنها آريم كه طاقت مقابله با آنها را نداشته باشند و از شهر، ذليل و حقير بيرونشان می‌كنيم. (فرستاده به طرف سباء به راه افتاد). سليمان به حاضران گفت: كدامتان تخت ملكه را پيش از آن كه مطيعانه پيش من آيند، برايم می‌آوريد؟ عفريتى از جنيان گفت: من پيش از اينكه از مجلس خويش بر خيزى تخت را سوى تو می‌آورم كه در مورد آن توانا و امينم. مردی كه دانشى از كتاب نزد وى بود. گفت: من آن را پيش از آنكه چشم به هم بزنى نزد تو می‌آورم. به دنبال اين سخن سليمان ديد تخت ملكه در پيش او حاضر است. گفت: اين از احسان پروردگار من است. می‌خواهد امتحانم كند آيا شكرگزارم يا كفران می‌كنم ... گفت تخت را بر ملكه پس از آمدن ناشناس كنيد و نگوئيد: اين تخت توست به بينيم آيا به شناختن آن راه مى‌برد يا از آنان می‌شود كه راه نمى‌برند. چون ملكه بيامد گفتند: آيا تخت تو چنين است؟ گفت: گوئى همين است. ما پيش از اين به قدرت سليمان واقف بوده و تسليم بوده‌ايم و همان تسليم به خدا او را از آنچه جز خداى مى‌پرستيد باز داشت كه وى از زمره قوم كافر بود و از آنها تبعيت ميكرد. به دو گفته شد: به قصر سليمان داخل شو چون آن را ديد پنداشت آب عميقى است. ساق‌هاى خويش را عريان كرد. سليمان گفت: اين قصرى است صاف از شیشه. زن چون اين قدرت و عظمت و آن قصه هدهد و آمدن تخت را بديد دانست كه او پيامبر و مؤيد من عندالله است لذا گفت: پروردگارا من بر خويش ستم كردم و اينک با سليمان تسليم و مطيع پروردگار جهانيان ميشوم.»
در اين قصه بايد به چند مطلب توجه كرد:
۱- مرغان نيز از جمله لشكريان سليمان بودند. سليمان زبان هدهد را می‌دانست و به وى مأموريت می‌داد و با آن گفتگو می‌كرد و او بود كه خبر قوم سباء را به سليمان گزارش كرد و نامه او را پيش آنان انداخت.
از اين جريان روشن می‌شود كه پرندگان و يا قسمتى از آنها اگر در فهم درک بالاتر از انسان نباشند كمتر نيستند كه هدهد حكومت آنها و اينكه آفتاب‌پرستند و ملكه آنها را دانست بالاتر از همه گفت: (أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْ‌ءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...) (تا براى خداوندى سجده كنند كه آنچه را در آسمان‌ها و زمين پنهان است خارج و آشكار مى‌سازد، و آنچه را پنهان مى‌داريد يا آشكار مى‌كنيد مى‌داند؟! ) كه در «خب‌ء» گذشت.
۲- جريان آمدن تخت ملكه سباء از فاصله دور پيش سليمان. در «روح» زير عنوان «باد در طاعت سليمان بود» توضيحى درباره آن داده شد.
آن علم نكره و مرموز كه آصف وزير سليمان دارا بود دانسته نيست. ولى می‌توان گفت كه خدا به او چنان اراده قوى داده بود كه توانست با اراده خود كار خدائى كند البته با اراده و اذن خدا و در همان جا قضيه حضرت جواد (علیه‌السّلام) را نقل كرديم كه نظير كار آصف بن برخیا بود. و شايد در آينده بشر به نيروى علم، پرده از اسرار آن بر دارد.
در اصول کافی كتاب الحجة باب آنچه به ائمه از اسم اعظم داده شده سه روايت نقل شده از جمله جابر از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل می‌كند: اسم اعظم خداوند بر هفتاد و سه حرف است. در نزد آصف فقط يكح رف بود آن را بر زبان آورد، زمين ما بين او و تخت بلقيس فرو رفت تا تخت را با دستش گرفت سپس زمين در كمتر از يک چشم به هم زدن به حالت اول بر گشت. و ما امامان هفتاد دو حرف از آن نزد ماست و يک حرف ديگر (كه كسى به آن راه ندارد) در نزد خداست و آن مخصوص خداوند است در علم غیب كه پيش اوست و لا حول و لا قوة الا باللّه العلى العظيم.
از بعضى آيات و روايات روشن می‌شود كه در روز قیامت قسمتى يا همه افعال اهل بهشت با اراده خواهد بود نه با ابزار، شايد ان شاء اللّه اين مطلب را در «قيامة» توضيح بدهيم.
۳- سليمان كاخ آئينه‌بند داشته است‌ «قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِيرَ» (سليمان گفت: اين آب نيست، بلكه قصرى است از بلور شفاف.) و اگر جمله‌ «وَ أُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ كُنَّا مُسْلِمِينَ‌» (و ما پيش از اين هم آگاه بوديم واسلام آورده بوديم.) كلام ملكه باشد به نظر می‌دهد كه او پيش از آن قضيه به قدرت و پيامبرى سليمان دانا بوده و اسلام آورده بود ولى در عبادت آفتاب از از قوم خود كنار نمی‌شد، لشكركشى سليمان براى وى توفيق جبرى شد و شايد مرادش از «ظَلَمْتُ نَفْسِي» (من به خود ستم كردم.) همان باشد كه دانسته از قوم خويش تبعيّت‌ می‌كرد.


۱. نمل/سوره۲۷، آیه۲۰.    
۲. نمل/سوره۲۷، آیه۴۳.    
۳. نمل/سوره۲۷، آیه۲۵.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۹.    
۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۵۶.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۰۷.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۴۱.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۹۹.    
۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۳۰.    
۱۰. نمل/سوره۲۷، آیه۴۴.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۸۰.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۶۶.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۲۲.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۱.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۱۸.    
۱۶. نمل/سوره۲۷، آیه۴۲.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۸۰.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۶۵.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۲۱.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۰.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۱۷.    
۲۲. نمل/سوره۲۷، آیه۴۴.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۸۰.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۶۷.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۲۳.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۱.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۱۸.    



قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «سلیمان»، ج۳، ص۳۰۸.    






جعبه ابزار