• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قتل انسان بی‌گناه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قتل انسان بیگناه، یکی از گناهان کبیره می‌باشد. وقتی انسان بیگناهی، به ناحق کشته می‌شود، حق حیات و زندگی از او گرفته می‌شود و او، از بزرگترین حقی که دارد، محروم می‌گردد. علاوه بر این، قتل انسان بیگناه، اطرافیان او، خصوصاً همسر و فرزندان و پدر و مادر و خواهر و برادر مقتول را در شوک روحی- روانی سهمگین قرار می‌دهد و شیرازه زندگی خانوادگی او را از هم می‌گسلد.



در این قسمت از مطلب، مباحث: قتل انسان بیگناه، انواع قتل، آثار کشتن انسان بیگناه، آیا قتل نفس مجازات جاودانی دارد؟ و آیا قتل نفس عمد توبه پذیر است؟ مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد.
یکی از گناهان کبیره، قتل نفس انسان بیگناه است.
وقتی انسان بیگناهی، به ناحق کشته می‌شود، حق حیات و زندگی از او گرفته می‌شود و او، از بزرگترین حقی که دارد، محروم می‌گردد. علاوه بر این، قتل انسان بیگناه، اطرافیان او، خصوصاً همسر و فرزندان و پدر و مادر و خواهر و برادر مقتول را در شوک روحی- روانی سهمگین قرار می‌دهد و شیرازه زندگی خانوادگی او را از هم می‌گسلد.
چه بسا ممکن است که همسر یا فرزندان مقتول در اثر بی‌سرپرست شدن مبتلا به انواع و اقسام گرفتاریها و مشکلات عدیده شوند و خدای ناخواسته از جاده درست زندگی، منحرف گردند و...
خلاصه مطلب این که، قتل انسان بیگناه، آثار مخرب فردی و اجتماعی فراوان دارد و به همین جهت اسلام با شدت هر‌چه تمام‌تر با آن مبارزه کرده است.


فقها در کتاب «قصاص» و «دیات» از کتابهای فقهی با الهامی که از آیات و روایات اسلامی گرفته‌اند، قتل را به سه نوع تقسیم کرده‌اند: «قتل عمد»، «قتل شبه عمد» و «قتل خطا».

۲.۱ - قتل عمد

قتلی است که با تصمیم قبلی و با استفاده از وسائل قتل، صورت گیرد، مثل این‌که: انسان به قصد کشتن دیگری از حربه یا چوب یا سنگ یا دست استفاده کند.
قتل اگر عمد محض باشد موجب قصاص‌ است. امام خمینی دراین‌رابطه در تحریرالوسیله می‌نویسد: «(قتل موجب قصاص‌) بیرون کردن روح معصوم (بیگناه و محترم) از بدن انسان است عمداً با شرایطی که می‌آید.» و «عمد محض، به قصد کشتن با آنچه که می‌کُشد ولو به‌ندرت؛ و به قصد فعلی که غالباً با آن کشته می‌شود، اگرچه قصد قتل را به آن ننماید، تحقق پیدا می‌کند.» و «اگر شخصی را با تیر یا گلوله بزند پس بمیرد این عمد است و قود بر او می‌باشد ولو اینکه قتل را به‌وسیله آن قصد ننماید. و همچنین است اگر طنابی را به گردن او بپیچد و از او باز نکند تا بمیرد، یا او را در آب و مانند آن فرو ببرد و مانع خروج او بشود تا بمیرد، یا سر او را در ظرف نوره قرار دهد تا بمیرد و غیر این از اسبابی که جانی در ایجاد سبب تلف‌کننده منفرد است، که این‌ها از عمد می‌باشد.» همچنین «در مثل پیچیدن طناب و ما بعد آن، اگر او را به‌صورت منقطع النفس بیرون بیاورد یا غیر منقطع لیکن نفسش متردد و بی‌نظم باشد پس از اثر آنچه که به او انجام شده بمیرد، این عمد است و بر او قود می‌باشد.»

۲.۱.۱ - مباشرت و تسبیب در قتل عمد

و «عمد گاهی با مباشرت است؛ مانند ذبح و خفه نمودن به‌وسیله دست و زدن با شمشیر و کارد و سنگ تیز و جرح در مقتل و مانند آن‌ها از آنچه که به فعل مباشری او عرفاً صادر می‌شود، پس در آن قود (قصاص) است. و گاهی به نحوی از تسبیب است.» و «منظور از مباشرت، اعم است از اینکه فعل از او بدون وسیله‌ای صادر شود، مانند خفه نمودن او با دستش یا زدن او با دست یا با پایش، پس به‌واسطه آن کشته شود، یا اینکه با وسیله‌ای باشد؛ مانند تیر زدن به او یا ذبح کردن او با چاقو، یا اینکه قتل بدون تاویلی عرفاً منتسب به او باشد؛ مانند‌انداختن او در آتش یا غرق نمودن او در دریا یا‌انداختن او از بلندی و غیر این‌ها از وسایطی که با آن‌ها صدق می‌کند که قتل منتسب به او باشد.» پس «اگر غذای مسموم را که غالباً مثل آن می‌کشد یا قصد قتل او را به آن داشته باشد جلوی او بگذارد پس اگر حال را نداند و بخورد و بمیرد بر او قود می‌باشد و مباشرت مجنی علیه (کسی که بر او جنایت شده) اثری ندارد. و همچنین است حال اگر مجنی علیه غیر ممیز باشد، خواه آن را با غذای خودش مخلوط کرده و نزد او گذاشته باشد یا به او هدیه کرده باشد یا آن را با غذای خود خورنده مخلوط کرده باشد.»

۲.۱.۲ - حکم قتل عمد

قتل عمد، به طور عینی موجب قصاص است و موجب دیه نمی‌باشد - نه به‌صورت عینی و نه تخییری - پس اگر ولیّ قود را عفو نماید، ساقط می‌شود و حق مطالبه دیه ندارد. و اگر جانی خودش را تسلیم نماید غیر آن برای ولیّ نمی‌باشد. و اگر ولیّ به شرط دیه عفو نماید، جانی حق دارد قبول کند و یا قبول ننماید. و دیه ثابت نمی‌شود مگر با رضایت او، پس اگر به دیه راضی شود قود ساقط می‌شود و دیه ثابت است. و اگر به شرط دیه عفو کند بنابر اصح صحیح است؛ اگرچه به طور تعلیق باشد، پس اگر قبول کند، قود ساقط می‌شود. و اگر شرط، دادن دیه باشد قود ساقط نمی‌شود مگر با اعطای آن. و اعطای دیه جهت خلاصی خود، بر جانی واجب نیست. و بعضی گفته‌اند که واجب است؛ زیرا حفظ نفس واجب است.

۲.۲ - قتل شبه عمد

آن است که: تصمیمی بر کشتن نباشد، اما تصمیم بر کاری در مورد مقتول داشته باشد، که بدون توجه منجر به قتل گردد، مثل این‌که: کسی را عمداً کتک می‌زند، بدون این‌که تصمیم کشتن او را داشته باشد، ولی این ضرب اتفاقاً منجر به قتل گردد.
امام خمینی در تعریف آن در تحریرالوسیله می‌نویسد: «شبیه عمد آن است که فعلی را قصد نماید که غالباً به آن کشته نمی‌شود و قتل او را قصد نکند، مانند اینکه او را جهت تادیب با تازیانه و مانند آن بزند پس قتل اتفاق افتد. و ازاین‌قبیل است معالجه پزشک درصورتی‌که در اثر معالجه، قتل اتفاق بیفتد درصورتی‌که او مباشر معالجه باشد. و ازاین‌قبیل است ختنه کردن درصورتی‌که از حدّ تجاوز کند. و ازاین‌قبیل است زدن عدوانی با چیزی که غالباً به آن کشته نمی‌شود بدون آنکه قتل را قصد نموده باشد.»

۲.۳ - قتل خطا

آن است که: هیچ‌گونه تصمیمی نه به قتل داشته باشد، نه انجام عملی در مورد مقتول، مثل این‌که می‌خواهد حیوانی را شکار کند اما تیر خطا می‌رود، به انسانی می‌خورد و او را به قتل می‌رساند.
امام خمینی در تعریف آن می‌نویسد: «خطای محض که از آن به خطایی که شبهه‌ای در آن نیست، تعبیر می‌شود، آن است که فعل و همچنین قتل را قصد ننماید، مانند کسی که شکاری را رمی نماید یا سنگی را بیندازد پس به انسانی بخورد و او را بکشد. و ازاین‌قبیل است جایی که انسان مهدور الدم را تیر بزند پس به انسان دیگر بخورد و او را به قتل برساند.»
هر یک از این سه نوع، احکام مشروحی دارد که در کتب فقهی آمده است.


همان‌طور که گفته شد قرآن کریم به حفظ و حرمت جان انسان‌های بیگناه اهمیت فراوان داده است. این اهمیت و ارزش، به‌ اندازه‌ای است که قتل یک انسان بیگناه را معادل قتل همه مردم دانسته و از این رهگذر، بشدت مؤمنان را از ارتکاب گناه کبیره قتل عمد انسان بیگناه منع فرموده است:
... هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین (انسان بیگناهی را) بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته است..
علامه طباطبایی در المیزان ذیل این آیه نوشته است:
مرحوم کلینی به سند خود از حمران روایت کرده است که گفته من به امام ابی جعفر (علیه‌السّلام) عرض کردم: معنای این کلام خدا چیست؟
امام (علیه‌السّلام) فرمود: معنایش این است که او (قاتل) را در جایی از جهنم قرار می‌دهند که در آنجا عذاب به منتها درجه است!
این موضوع یعنی دست نیالودن به خون بیگناهان بقدری حائز اهمیت است که خداوند متعال یکی از ویژگی‌های عبادالرحمن (بندگان خاص خود و اولیاءالله) را عدم قتل نفس ذکر فرموده است:
و (عبادالرحمن) کسانی هستند که... انسانی را که خداوند خونش را حرام شمرده (و بیگناه است) جز به حق (بخاطر قتل نفس یا موارد دیگری که براساس قوانین اسلام مستحق قتل شده) نمی‌کشند..
موضوع «حفظ جان انسان» آن‌قدر مهم و حیاتی است که خداوند به هیچ انسانی اجازه نمی‌دهد که در عرصه سختی‌ها حتی جان خودش را هم بگیرد و خودکشی کند زیرا خودکشی هم حرام و ممنوع است:
... و خودکشی نکنید!
مفسر تفسیر نور ذیل این آیه نوشته است: جان انسان محترم است لذا خودکشی و یا دیگرکشی حرام است.
انسان نه حق دارد خودکشی کند و نه باید فرزندان خود را بکشد. درست است که پدر و مادر به گردن فرزندان خود حقوق فراوان و بی‌مثل و مانندی دارند اما با وجود همه آنچه گفته شد، هیچ فردی حق کشتن فرزند را به بهانه‌های مختلف و واهی ندارد:
فرزندانتان را از ترس فقر نکشید! این ما هستیم که به آنها و شما روزی می‌دهیم. یقینا کشتن آنها، گناهی بزرگ است.
در تفسیر نور ذیل این آیه آمده است: کودک حق حیات دارد و والدین نباید این حق را از او بگیرند. اگر امنیت روانی و ایمان نباشد نه فقط فقر، که ترس از فقر هم سبب آدم‌کشی می‌شود. فرزندکشی و سقط جنین، گناه و جنایت است. چه پسر باشد چه دختر.
این موضوع یعنی نکشتن فرزندان آن‌قدر مهم بوده است که خداوند به پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید:
یکی از شرط‌های بیعت تو با زنان این باشد که: فرزندانشان را (به صورتهای مختلف) نکشند!


از سوی دیگر برای اینکه قتلی در جامعه و در بین مومنان اتفاق نیفتد خداوند به همه مومنان دستور داده است که:
و اگر دو گروه از مومنان به نزاع و جنگ پرداختند (و زمینه قتل مومنان از این طریق فراهم می‌شود) پس بین آنها صلح و آشتی برقرار کنید و اگر یکی از دو گروه (میانجی گری عادلانه شما را نپذیرفت و) به دیگری تجاوز کرد شما با متجاوز بجنگید تا به فرمان خدا (که صلح براساس عدالت است) بازگردد..
مفسر تفسیر نور ذیل این آیه نوشته است: برای برقراری امنیت و عدالت، حتی اگر لازم باشد باید مسلمانان یاغی کشته شوند، آری خون یاغی ارزش ندارد. (تا از هدر رفتن خون مسلمانان و مومنان بیگناه و محترم جلوگیری شود) با نگاهی به حوادث تاریخی می‌توان فهمید که ظالمان، ستمگران، سفاکان تاریخ دست خود را به خون بیگناهان آلوده می‌کردند و نمونه بارز آنها فرعون بود که بسیاری از پسران بیگناه بنی‌اسرائیل را کشت و... . همچنین قاتلان انبیاء و پیامبران و قاتلان آمران به معروف و ناهیان از منکر از جمله خونخواران سفاک و بیرحم تاریخ بوده و هستند.
اولین قاتل هم «قابیل» فرزند آدم (علیه‌السّلام) بود که برادرش‌ هابیل را بخاطر حسادت کشت.
بر این اساس خداوند متعال صریحاً فرموده است که از قتل و کشتار دیگران اجتناب کنید: و کسی که خداوند (قتل او را) حرام کرده است نکشید.. در تفسیر نور ذیل این آیه آمده است:
هر انسانی حق حیات دارد، حتی غیرمسلمانی که با مسلمانان سر جنگ نداشته باشد مصونیت جانی دارد. خودکشی حرام است.
براساس آیه ۱۵۱ سوره انعام کشتن انسان بیگناه در همه ادیان آسمانی ممنوع بوده است.

۴.۱ - آثار کشتن انسان بیگناه

باتوجه به آنچه مطرح شد می‌توان گفت که کشتن انسان بیگناه، گناه کبیره‌ای است که پیامدهای متعددی برای قاتل دارد که عبارتند از:
۱- قصاص قاتل، در این صورت قاتل به دست خود، خودش را از حق حیات محروم کرده است.
۲- در صورتی‌که اولیای دم قاتل قبول کنند که قصاص انجام نشود باید خونبهای او پرداخت شود که مبلغ زیادی است و قاتل را در شرایط سخت و دشوار اقتصادی قرار می‌دهد (هر چند بهای جان مقتول قابل مقایسه با پول نیست! )
۳- عذاب وجدان، کسی که فرد بیگناهی را به قتل برساند، در عرصه وجدان خویش دچار تناقض و تعارض می‌گردد و الی‌الابد ناراحت است.
۴- ملکوک شدن در اجتماع؛ وقتی کسی انسان بیگناهی را به قتل برساند وجهه اجتماعی و حرمت شخصیت خویش را از کف می‌دهد و دیگران همیشه به او به چشم یک قاتل نگاه می‌کنند.
۵- لطمه خوردن خانواده و افراد فامیل قاتل از گناه او. وقتی پدر یا مادر یا یکی از اعضای خانواده‌ای قاتل شود، حیثیت خانواده مورد تهدید جدی قرار می‌گیرد و آبروی سایر افراد این خانواده نیز دستخوش تغییر و تحول جدی می‌شود و بر روابط سالم اجتماعی آنها تاثیر نامناسب به جا می‌گذارد.
۶- عذاب ابدی، کسانی که اقدام به قتل انسانهای بیگناه می‌کنند و قصاص نمی‌شوند، دیه نمی‌پردازند و توبه نمی‌کنند هم گرفتار عذاب دائمی دوزخ می‌شوند! خداوند متعال در این‌باره فرموده‌اند: چنانچه کسی عمداً مومنی را بکشد، کیفرش دوزخ است که همیشه در آن خواهد بود و خداوند بر او غضب و لعنت کرده و برایش عذاب بزرگی آماده کرده است.
مفسر تفسیر نور ذیل این آیه نوشته است:
- قتل و خونریزی (بیگناهان) از گناهان کبیره است.
- در نظام اسلامی، هیچ مقامی حق قتل و اعدام بی‌جهت دیگران را ندارد.

۴.۲ - دیدگاه تفسیر نمونه

مفسر تفسیر نمونه هم درباره این آیه نوشته است:
قرآن بعد از بیان حکم قتل خطا در این آیه، به مجازات کسی که فرد با ایمانی را از روی عمد به قتل برساند پرداخته است.
از آنجا که آدم‌کشی یکی از بزرگ‌ترین جنایات و گناهان خطرناک است و اگر با آن مبارزه نشود، امنیت که یکی از مهم‌ترین شرایط یک اجتماع سالم است به کلی از بین می‌رود، قرآن در آیات مختلف آن را با اهمیت فوق‌العاده‌ای ذکر کرده است، تا آنجا که قتل بی‌دلیل یک انسان را همانند کشتن تمام مردم روی زمین معرفی می‌کند، می‌فرماید:
«من قتل نفساًبغیر نفس اوفساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعاً؛ آن کس که انسانی را بدون این که قاتل باشد و یا در زمین فساد کند بکشد، گویا همه مردم را کشته است.»


به همین دلیل، در آیه مورد بحث، نیز برای کسانی‌که فرد با ایمانی را عمداً به قتل برسانند، چهار مجازات و کیفر شدید اخروی (علاوه بر مساله قصاص که مجازات دنیوی است) ذکر شده است:
۱- خلود یعنی جاودانه در آتش دوزخ، می‌فرماید:
«و من یقتل مومناً متعمداً فجزاوه جهنم خالداً فیها؛ کسی که مومنی را از روی عمد بکشد مجازات او دوزخ است که در آن جاودانه می‌ماند»
۲- خشم و غضب الهی، می‌فرماید:
«و خداوند بر او خشم می‌گیرد.» «و غضب الله علیه»
۳- دوری از رحمت خدا، می‌فرماید: علاوه بر آن «خداوند او را از رحمتش دور می‌سازد» (والعنه).
۴- مهیا ساختن عذاب عظیم برای او، می‌فرماید: «و عذاب عظیمی برای او فراهم ساخته است» (و اعدله عذابا عظیما).
و به این ترتیب، از نظر مجازات اخروی حداکثر تشدید در مورد قتل عمد شده است، به طوری‌که در هیچ مورد از قرآن این چنین مجازات شدیدی بیان نگردیده است.
اما کیفر دنیوی قتل عمد، همان قصاص است که شرح آن درذیل آیه ۱۷۹ سوره بقره داده شده است.


در اینجا این سوال پیش می‌آید. که می‌دانیم: «خلود» یعنی مجازات جاودانی مخصوص کسانی است که بی‌ایمان از دنیا بروند درحالی‌که قاتل عمد ممکن است ایمان داشته باشد، حتی پشیمان گردد و از گناه بزرگی که انجام داده جدا توبه کند و گذشته را تا آنجا که قدرت دارد جبران نماید، پاسخ این سوال چه می‌تواند باشد؟
در پاسخ این سوال می‌توان گفت:
منظور از قتل مومن در آیه این است: انسانی را به خاطر ایمان داشتن به قتل برساند و یا کشتن او را مباح شمرد. روشن است چنین قتلی نشانه کفر قاتل است و لازمه آن خلود در عذاب می‌باشد.
حدیثی نیز از امام صادق (علیه‌السّلام) به این مضمون نقل شده است.
این احتمال نیز هست که قتل افراد با ایمان و بیگناه، سبب شود که انسان بی‌ایمان از دنیا برود و توفیق توبه نصیب او نگردد و به خاطر همین موضوع گرفتار عذاب جاودان شود.
این هم ممکن است که منظور از خلود، در این آیه عذاب بسیار طولانی باشد، نه عذاب جاویدان.


سوال دیگر این که: اصولا آیا در قتل عمد، توبه پذیرفته است؟!
جمعی از مفسران، صریحا به این سوال پاسخ منفی داده، می‌گویند: قتل نفس طبق آیه فوق اصلا قابل توبه نیست و در پاره‌ای از روایات که در ذیل آیه وارد شده است نیز اشاره به این معنی گردیده که: (لاتوبه له»)
ولی آنچه از روح تعلیمات اسلام، روایات پیشوایان بزرگ دینی و فلسفه توبه که پایه تربیت و حفظ از گناه در آینده زندگی است، استفاده می‌شود این است: هیچ گناهی نیست که قابل توبه نباشد، اگر چه توبه پاره‌ای از گناهان بسیار سخت و شرایط سنگینی دارد، قرآن مجید می‌فرماید:
«خداوند فقط گناه شرک را نمی‌بخشد اما غیر آن را برای هر کس بخواهد و صلاح ببیند خواهد بخشید.
حتی سابقا ذیل همین آیه اشاره کردیم که این آیه درباره آمرزش گناهان ازطریق شفاعت و مانند آن سخن می‌گوید و الا گناه شرک نیز با توبه کردن و بازگشت به سوی توحید و اسلام، قابل بخشش است. همانطور که بیشتر مسلمانان صدراسلام در آغاز مشرک بودند، سپس توبه کردند و خداوند گناه آنها را بخشید.
بنابراین، شرک تنها گناهی است که بدون توبه بخشیده نمی‌شود و اما با توبه کردن همه گناهان، حتی شرک قابل بخشش است چنان که در سوره «زمر» آیات ۵۳ و ۵۴ می‌خوانیم:
«.... خداوند همه گناهان را می‌بخشد؛ زیرا او بخشنده و مهربان است¤ و به سوی او بازگشت کنید، توبه نمایید و تسلیم فرمان او باشید.»
و این‌که بعضی از مفسرین گفته‌اند: آیات، مربوط به آمرزش همه گناهان در پرتو توبه، به اصطلاح از قبیل (عام) و قابل (تخصیص) می‌باشد، صحیح نیست زیرا زبان این آیات که درمقام امتنان بر گنهکاران می‌باشد و با تاکیدات مختلف همراه است قابل تخصیص نیست.
از این گذشته، اگر به راستی کسی که قتل عمدی از او سرزده به کلی از آمرزش خداوند مایوس گردد، و برای همیشه (حتی پس از توبه موکد و جبران عمل زشت خود، با اعمال نیک فراوان) در لعن و عذاب جاویدان بماند هیچگونه دلیلی ندارد که در باقیمانده عمر، اطاعت خدا کند و دست از اعمال خلاف و حتی قتل نفس‌های مکرر بردارد و این چگونه با روح تعلیمات انبیاء که برای تربیت بشر در هر مرحله آمده‌اند سازگار است؟!
- درتاریخ اسلام نیز می‌بینیم: پیغمبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از گنهکاران خطرناکی همچون «وحشی» قاتل «حمزه بن عبدالمطلب» گذشت و توبه او را پذیرفت و نمی‌توان گفت: «قتل نفس در حال شرک و ایمان آن‌قدر تفاوت دارد که در یک حال بخشوده شود و در حال دیگر به هیچ‌وجه قابل بخشش نباشد.
اصولا همانطور که گفتیم، هیچ گناهی بالاتر از شرک نیست و می‌دانیم که این گناه نیز با توبه و پذیرفتن اسلام بخشوده می‌شود چگونه می‌توان باور کرد گناه قتل، حتی با توبه واقعی قابل بخشش نباشد؟
ولی اشتباه نشود آنچه در بالا گفتیم به این معنی نیست که قتل عمد، کار کوچک و کم اهمیتی است و یا به این سادگی می‌توان از آن توبه کرد، بلکه به عکس، توبه واقعی از این گناه کبیره بسیار مشکل است، نیاز به جبران این عمل دارد و جبران آن هم کار آسانی نیست.
بنابراین، منظور فقط این است که راه توبه به روی چنین افرادی به طور کلی بسته نمی‌باشد.


۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۴۳، کتاب القصاص، القول فی الموجب، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۴۳، کتاب القصاص، القول فی الموجب، مسالة۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۴۴، کتاب القصاص، القول فی الموجب، مسالة۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۴۴، کتاب القصاص، القول فی الموجب، مسالة۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۴۳، کتاب القصاص، القول فی الموجب، مسالة۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۹۸، کتاب الدیات، القول فی موجبات الضمان، المبحث الاول فی المباشر، مسالة۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۴۶، کتاب القصاص، القول فی الموجب، مسالة۱۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۶۹، کتاب القصاص، القول فی کیفیة الاستیفاء، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۹۲، کتاب الدیات، القول فی اقسام القتل، مسالة۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۱۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۹۲، کتاب الدیات، القول فی اقسام القتل، مسالة۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۱۱. مائده/سوره۵، آیه۳۲.    
۱۲. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۸.    
۱۳. نساء/سوره۴، آیه۲۹.    
۱۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۳۱.    
۱۵. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱۲.    
۱۶. حجرات/سوره۴۹، آیه۹.    
۱۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۱.    
۱۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۲.    
۱۹. آل عمران/سوره۳، آیه۲۱.    
۲۰. مائده/سوره۵، آیه۳۰.    
۲۱. اسرا/سوره۱۷، آیه۳۳.    
۲۲. انعام/سوره۶، آیه۱۵۱.    
۲۳. نساء/سوره۴، آیه۹۳.    
۲۴. مائده/سوره۵، آیه۳۲.    
۲۵. نسا/سوره۴، آیه۹۳.    
۲۶. نساء/سوره۴، آیه۴۸.    
۲۷. زمر/سوره۳۹، آیه۵۳-۵۴.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «قتل انسان بی گناه- آثار اعمال در قرآن»، تاریخ بازیابی ۹۵/۱۱/۲۹.    
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)    ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    






جعبه ابزار