قبیله حمیر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حِمْیَر، نام قبیله بزرگ و کهن عرب قحطانی و نام دولتی در
یمن میباشد.
نسب آنان به حمیر بن سَبَأ بن یَشْجُب بن یَعْرُب بن قَحطان بن عابِر میرسد.
وی و برادرش کَهلان دو شاخه اصلی از
سبأ را تشکیل دادند که قبایل یمن از آنها منشعب شدهاند.
قبیله حمیر در گذشته دور در سیاست
عربستان جنوبی نقشی مهم بازی کرده است.
مورخان اسلامی نام اصلی حمیر بن سبأ را العَرَنْجَج یا العَرَنج
و زَید
ذکر کردهاند. درباره سبب نامگذاری او به حمیر گفته شدهاست که وی جامهای سرخ میپوشید.
نیز گفته شدهاست وی نخستین پادشاهی بود که
تاج طلا برسرگذاشت و این تاج
یاقوتی سرخ و درخشنده داشت. از اینرو، وی را الملکالاحمر و سپس حمیر خواندند.
شمار فرزندان حمیر را ــکه طوایف قبیله حمیر از آنها منشعب شدندــ به اختلاف نوشتهاند.
ابن قتیبه آنان را پنج تن به نامهای مالک، عامر، سعد، وائله و عَمرو دانسته و گفته است بیشترین جمعیت حمیر از وائله و از تیره سَکاسِک بن وائله بود. برخی مورخان فرزندان حمیر را نه تن دانستهاند، به نامهای هَمَیْسَع، مالک، زَید، عَریب، وائل، مَسروح، عمیکَرِب (عَمر کَرب)، اَوْس و مُرّه.
در کتیبهها، حمیر به سرزمینی که این قبیله در آنجا ساکن بود نیز اطلاق شده است.
حمیریان افزون بر تشکل قبیلهای، دولت نیز تأسیس کردند. گفته شده است پس از حمیر برادرش، کهلان بن سبأ، به پادشاهی رسید و پس از سلطنتی طولانی (سیصد سال) درگذشت و پادشاهی به اولاد حمیر بازگشت.
به گفته حمزه اصفهانی،
در میان همه تواریخ، تاریخ ملوک حمیر از همه مغشوشتر است.
مسعودی به نقل از
محمد بن موسی خوارزمی ، مدت پادشاهی آنان را ۱۹۳۸ سال ذکر کرده است.
سمعانی درباره نحوه انتخاب پادشاه در دولت حمیر سخن گفته است. در دوران اخیر، باستانشناسان با کاوش در جنوب جزیرةالعرب نقوش و کتیبههای بسیاری یافتهاند که در روشن ساختن تاریخ ملوک حمیر مفید بودهاست.
در اواخر سده چهارم میلادی
بتپرستی در حمیر جای خود را به آیین
یهود داد. ابوکَرِب تُبان اَسْعَد (یا اسعد تُبَّع، حک: ح ۳۸۵ـ۴۲۰ میلادی)، پادشاه حمیر، هنگام لشکرکشی به
یثرب و اقامت در آنجا، به دین یهود گروید. براساس این روایات، آغاز گرایش حمیر به دین یهود و کنار گذاشتن
بتپرستی، به دعوت اسعد تبّع و دو عالم یهودیای صورت گرفت که وی آنها را از یثرب به یمن برده بود. گفته شده است که اسعد قصد ویرانی
کعبه را داشت اما آن دو او را برحذر داشتند
هرچند دلیلی در دست نیست که حمیریها به یهودیت گرویده باشند و از پارهای کتیبهها برمیآید که آنان همچنان
بت میپرستیدند.
ذونواس واپسین پادشاه دولت دوم حمیر بود که به دین یهود گروید و گفته شده است پس از آن بیشتر حمیریان نیز به دین یهود گرویدند. ذونواس کسی است که در
نَجران گودالهایی کند و
مسیحیان را کشت و از اینرو، به صاحب الأُخدود معروف شد،
که در
قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است.
در منابع اسلامی، به رواج
یهودیت در میان حمیریان در روزگار پیش از
اسلام اشاره شده است
اما به نظر پارهای از نویسندگان، یهودیت در میان طایفهای از این قبیله رواج یافت.
در پی جنایت ذونواس،
نجاشی (پادشاه مسیحی
حبشه ) در ۵۲۵ میلادی سپاهی به
یمن فرستاد و یمن را تصرف کرد و بدینگونه پادشاهی حمیریها (دولت دوم) برافتاد و چندی بعد،
اَبْرَهه بر یمن حکومت یافت و اعلام فرمانبرداری از نجاشی کرد.
در ۵۷۰ میلادی، در پیاستمداد سَیف بن ذییَزَن (امیر یمنی) از
خسرو انوشروان ، ایرانیان به فرماندهی
وَهْرِز بر یمن مسلط شدند و حبشیان را بیرون راندند.
از ایرانیان هشت تن بر حمیر حکومت کردند،
اما پس از مرگ سیف بن ذییزن، فرمانروایی ایرانیان به
صنعا محدود گردید و ملوکالطوایفی حکمفرما شد و مردم هر ناحیه مردی از حمیر را به شاهی برگزیدند.
ملوکالطوایفی تا ظهور اسلام دوام یافت تا آنکه
پیامبر اسلام، باذام/
باذان (عامل
خسرو پرویز در یمن) را در سال ۱۰/۶۳۲ به عنوان عامل خود در یمن تعیین کرد.
حمیر و قبایل متحد آن، پیش از گرایش به ادیان توحیدی، در جایی به نام بَلْخَع،
بت نَسْر را پرستش میکردند.
بت نَسْر از آنِ ذوالکَلاع، از طوایف حمیر، بود.
حمیریان همچنین در صنعا عبادتکدهای به نام
رِئام داشتند که پس از گرویدن اسعد تبّع به دین یهود ویران شد. از اینرو، در میان نامها و در اشعار اعراب، نامی از نسر و
رئام نیست.
پس از گسترش دعوت اسلام در
جزیرة العرب ، در
رمضان سال نهم فرستاده ملوک حمیر با نامهای نزد پیامبر رفت و خبر اسلام آوردن حمیریان را داد. زُرعة ذویَزَن، از ملوک حمیر، نیز مالک بن مُرّه/ مُراره رَهاوی را فرستاد و مسلمانی خود و خاندانش را اعلام کرد. پس از آن، پیامبر نامهای خطاب به حارث بن عبد کُلال و برادرانش نُعَیم و شُرَیْح/ شَرح یا مَسْروح، نُعمان قَیْل ذیرُعَین، مَعافِر و هَمْدان، و نامهای جداگانه به زُرعة ذویَزَن که جزو نخستین مسلمانان حمیر بود، نوشت و خدا را به سبب هدایت یافتن آنان سپاس گفت
پیامبراکرم
مُعاذ بن جَبَل را برای تعلیم
احکام اسلام همراه مالک بن مراره نزد حمیریان فرستاد
همچنین نامهای به همراه جریر بن عبداللّه برای اَسْمَیْفَعِ/ سُمَیْفَعِ بن باکور/ ناکور، پادشاه حمیر، فرستاد و او بسیاری از غلامانش را آزاد کرد.
همچنین در سال نهم، هیئتی از حمیر به ریاست نافع بن زَید حمیری به نزد پیامبر رفتند
و از آن حضرت درباره احکام دین پرسش کردند.
احادیثی نیز منسوب به پیامبراکرم در ستایش حمیر روایت شدهاست.
گروههایی از حمیریان در فتوحات
شام در زمان
عمر (۱۳ـ۲۳) شرکت کردند.
عمر دیوانی برای اداره امور سپاهیان حمیر تشکیل داد
پس از فتوحات اسلامی، دستههایی از طوایف حمیر در شهرهای فتح شده،
در شام بهویژه در شهر
حمص ،
مصر ،
بصره ،
کوفه و شهرهای
اندلس سکنا گزیدند. در
جنگ صِفّین (سال ۳۷)، برخی از حمیریان جزو سپاه
علی علیهالسلام
و در مقابل، بسیاری از آنان با
معاویه همراه بودند. ذوالکَلاع، از امرای معاویه، گروهی بزرگ از حمیریان را فرماندهی کرد.
به گفته
سید مرتضی علم الهدی ،
مخالفت با حضرت علی در میان حمیریان شایع بود.
مؤلفان اسلامی کتابهایی درباره حمیر تألیف کردهاند، نظیر امثال حمیر از ابن کلبی هشام بن محمد
برخی از این آثار که باقیماندهاند، عبارتاند از: التیجان درباره ملوک حمیر، از عبدالملک بن هشام؛ الاکلیل درباره انساب و پادشاهان حمیر، از حسن بن هَمْدانی؛ و ملوک حمیر و اقیال الیمن از نَشوان بن سعید حمیری.
علما، ادبا، شعرا و امرای بسیاری به حمیر منسوباند، از جمله
کَعبالاحبار (متوفی ۳۲،
ثَور بن یزید کَلاعی (متوفی ۱۵۳)، یزید بن منصور (متوفی ۱۶۵)، اسماعیل بن محمد
متوفی ۱۷۳)،
مالک بن اَنس (متوفی ۱۷۹
)، عبداللّه بن یوسف کَلاعی دمشقی (متوفی ۲۱۸)، محمد بن وُهَیْب (متوفی ح۲۲۵)، مُفضَّل بن ابیالبرکات (متوفی ۵۰۴)، نَشوان بن سعید (متوفی ۵۷۳)، احمد بن محمد (متوفی ۶۱۰)،
سلیمان بن موسی کَلاعی (متوفی ۶۳۴
).
برخی قبایل در یمن همچنان به حمیر معروفاند، مانند آل الحِمْیَری، قبیلهای بزرگ ساکن وادی یَهَر؛ قبایل حِمْیَر ساکن وادی حَبّان در جنوب شَبْوَه؛ و آلحُمَیِّر، تیرهای از قبایل حمیر ساکن وادی یَشْبُم در شمال عَتَق.
زبان حمیری را که ویژه قبیله حمیر و از زبانهای رایج در عهد باستان بوده است،
اعراب
حجاز به دلیل اشتمال آن به واژههای نامأنوس و غریب، به زبان
عجم تشبیه کردهاند
و در مقایسه با زبان عربیِ
حضرت اسماعیل و فرزندان او (زبان عربی شمال) که
قرآن به آن نازل شده است، حمیری زبانی غیرفصیح به شمار آمدهاست.
در امثال عربی، ظفار به منزله مهد زبان حمیر شهرت داشته است.
حمیریها خطی به نام مُسْنَد داشتهاند
که مسعودی
آن را شبیه خط سریانی دانسته است. بسیاری از نقوش و نوشتههای حمیری به خط مسند باقیماندهاست که برخی محققان به شرح آنها پرداختهاند.
(۱) ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
(۲) ابن اثیر، النهایة فی غریبالحدیث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
(۳) ابن حائک، کتاب الأکلیل، ج ۱، چاپ محمدبن علی اکوع، بغداد ۱۳۹۷/۱۹۷۷، ج ۸، چاپ نبیه امین فارس، پرینستون ۱۹۴۰، چاپ افست (قاهره) ۱۹۹۹ـ۲۰۰۰.
(۴) ابن حبیب، کتاب المُحَبَّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ افست بیروت.
(۵) ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، چاپ خورشید احمد فارق، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۶) ابن حجر عسقلانی، فتحالباری: شرح صحیحالبخاری، بولاق ۱۳۰۰ـ۱۳۰۱، چاپ افست بیروت.
(۷) ابن حزم، جمهرة انسابالعرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۹۸۲).
(۸) ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر.
(۹) ابن خلدون.
(۱۰) ابن درید، کتاب الاشتقاق، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بغداد ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۱۱) ابنسعد، الطبقات الکبرى (بیروت).
(۱۲) ابن سعید مغربی، نشوةالطرب فی تاریخ جاهلیة العرب، چاپ نصرت عبدالرحمان، عَمّان ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۱۳) ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ۲۰۰۱.
(۱۴) ابن قتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
(۱۵) ابن کلبی، کتاب الاصنام، چاپ احمد زکیپاشا، قاهره ۱۳۳۲/۱۹۱۴.
(۱۶) ابن کلبی، نسب مَعَدّ والیمنالکبیر، چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۱۷) ابن منظور.
(۱۸) ابن ندیم (تهران).
(۱۹) ابن هشام، السیرةالنبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، (قاهره ۱۳۵۵/ ۱۹۳۶)، چاپ افست بیروت.
(۲۰) ابن هشام، کتاب التیجان فی ملوک حمیر، صنعا (۱۹۷۹) َ.
(۲۱) مطهرعلی اریانی، نقوش مسندیة و تعلیقات، (صنعا) ۱۹۹۰.
(۲۲) توفیق برّو، تاریخالعرب القدیم، دمشق ۱۹۸۸.
(۲۳) عبدالقادر بن عمر بغدادی، خزانة الادب و لب لباب لسانالعرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، ج ۹، قاهره ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۲۴) بلاذری (لیدن).
(۲۵) جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
(۲۶) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش.
(۲۷) محمد بن احمد حجری یمانی، مجموع بلدان الیمن و قبائلها، چاپ اسماعیلبن علی اکوع، صنعا ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
(۲۸) حمزة بن حسن حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوکالارض و الانبیاء علیهمالصلاة و السلام، بیروت: دار مکتبة الحیاة.
(۲۹) حمزة بن حسن حمزه اصفهانی، کتابالتنبیه علی حدوث التصحیف، چاپ محمد اسعد طلس، دمشق ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
(۳۰) خلیفة بن خیاط، کتاب الطبقات، روایة موسیبن زکریا تستری، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۳۱) احمد بن داوود دینوری، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش.
(۳۲) خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۴.
(۳۳) محمود بن عمر زمخشری، الفائق فی غریبالحدیث، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
(۳۴) سعد زغلول عبدالحمید، فی تاریخالعرب قبلالاسلام، بیروت ۱۹۷۶.
(۳۵) سمعانی.
(۳۶) سید عبدالعزیز سالم، تاریخالعرب فی عصر الجاهلیة، (اسکندریه) ۱۹۸۸.
(۳۷) محمد بن حسین شریفرضی، المجازات النبویة، چاپ طه محمد زینی، (قاهره ۱۹۶۸)، چاپ افست قم.
(۳۸) محمد بن یوسف شمسشامی، سبلالهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علیمحمد معوض، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۳۹) محمد شوکانی، نیلالاوطار من احادیث سیدالاخیار: شرح منتقی الاخبار، بیروت ۱۹۷۳.
(۴۰) صالح احمد علی، تاریخالعرب القدیم و البعثة النبویة، بیروت ۲۰۰۰.
(۴۱) طبری، تاریخ (بیروت).
(۴۲) طبری، جامع.
(۴۳) الطواف حولالبحر الاحمر، (تعریب) ابراهیم خوری، در التراثالعربی، ش ۳۲ (ذیقعده ۱۴۰۸).
(۴۴) طوسی.
(۴۵) حسن بن یوسف علامه حلّی، تذکرةالفقهاء، قم ۱۴۱۴.
(۴۶) علی بن حسین علمالهدی، رسائل الشریف المرتضی، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۵ـ۱۴۱۰.
(۴۷) نعیم بن حماد مروزی، کتاب الفتن، چاپ سهیل زکار، (بیروت) ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۴۸) مسعودی، تنبیه.
(۴۹) مسعودی، مروج (بیروت).
(۵۰) محمد نجیب مطیعی، التکملة الثانیة، المجموع: شرح المُهَذّب، در یحییبن شرف نووی، المجموع: شرحالمُهَذّب، ج ۱۳ـ۲۰، بیروت: دارالفکر.
(۵۱) ابراهیم احمد مقحفی، معجمالبلدان و القبائل الیمنیة، صنعا ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
(۵۲) الموسوعةالیمنیة، زیرنظر احمد جابر عفیف و دیگران، صنعا ۱۴۱۲/۱۹۹۲، ذیل «حمیر» (از یوسف محمد عبداللّه).
(۵۳) نصر بن مزاحم، وقعة صفّین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۵۴) یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المُهَذّب، بیروت: دارالفکر.
(۵۵) یاقوت حموی.
(۵۶) یعقوبی، تاریخ.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حمیر»، شماره۶۵۸۹.