• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قاعده القسر لایدوم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قسر در مقابل طبع و مرادف با جبر است و حرکت قسری حرکت بر خلاف میل را گویند و حرکتی است که از خارج بر اجسام تحمیل می‌شود و بالاخره محرک اجسام گاه میل و طبع آنها است و گاه عامل خارجی است که شق دوم را حرکت قسری گویند.
[۱] سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۴، ص۱۴۷۹، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، ۱۳۵۷.
بنابراین حرکت قسری از جانب جسمی از خارج است. در جواب این سؤال که چرا اشیاء سقوط می‌کنند، ارسطو و پیروانش نظریه‌ای دارند بر این اساس که، در این حرکت، طبق تمایل ذاتی هر چیز، به بازگشت به قرارگاه طبیعی اش تبیین می‌شود. قرارگاه یا "مقر طبیعی" آتش بالا است، و مقر طبیعی خاک پایین است. اشیاء سنگین تر گرایش نیرومند تری به سمت پایین تر دارند.
[۲] ماربور، ایان، علم و دین، ص۱۹، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۵.




فلاسفه پیشین دو نوع فعل و تاثیر را در جهان شناسایی کرده بودند یکی فعل ارادی که موجودات زنده و ذی شعور با اراده خودشان انجام می‌دهند و جهت حرکت و سایر ویژگی‌هایش تابع اراده فاعل است مانند افعال اختیاری انسان که بصورت‌های گوناگونی تحقق می‌یابد و دیگری فعل و تاثیری که از موجودات بی شعور و بی اراده سر می‌زند و همواره یک نواخت و بی اختلاف است. ایشان برای هر نوعی از موجودات جسمانی طبیعت خاصی قائل بودند که ذاتا اقتضاء ویژه‌ای دارد و از جمله هر یک از انواع عناصر چهارگانه خاک و آب و هوا و آتش را مقتضی مکان طبیعی و کیفیات طبیعی خاصی می‌دانستند به طوری که اگر مثلا بواسطه عامل خارجی در مکان دیگری قرار بگیرند در اثر میل طبیعی به سوی مکان اصلی خودشان حرکت می‌کنند و بدین ترتیب سقوط سنگ و ریزش باران و بالا رفتن شعله آتش را توجیه می‌کردند و طبیعت را بعنوان مبدا حرکت معرفی می‌نمودند.


سپس با توجه به اینکه گاهی حرکات و آثاری در اشیاء بر خلاف مقتضای طبیعت‌شان پدید می‌آید مثلا در اثر وزش باد گرد و غبار بسوی آسمان بلند می‌شود قسم سومی از افعال را بنام فعل قسری اثبات کردند و آن را به طبیعت مقسور نسبت دادند و معتقد شدند که گرد و غبار که از جنس خاک است با حرکت قسری بسوی آسمان می‌رود و با حرکت طبیعی به زمین برمی گردد و در مورد چنین حرکاتی معتقد بودند که هیچگاه دوام نخواهد یافت یعنی همان قاعده "القسر لا یدوم" در اینجا محقق شده است.
از سوی دیگر با توجه به اینکه ممکن است فاعل با اراده‌ای نیز در اثر تسلط فاعل قویتری مجبور شود که بر خلاف خواست خودش حرکت کند نوعی دیگر از فاعلیت را بنام فاعل جبری اثبات کردند که در مورد فاعل ارادی مانند فعل قسری نسبت به فاعل طبیعی است.
[۳] مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۸۷، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۴.



به عقیده حکماء این حرکت قسری که توسط جسمی از خارج بر جسم تحمیل می‌شود نیز ناشی از طبیعت خود جسم است ولی نه طبیعت اولی بلکه طبیعت ثانوی (یعنی طبیعت تحت تاثیر یک عامل خارجی)؛ یعنی همانطور که به هنگام حرکت سنگ از بالا به پایین، طبیعت خود اوست که او را به پایین می‌کشد، در وقتی که سنگ به بالا می‌رود باز طبیعت خود اوست که او را به بالا می‌کشد ولی در این حال، طبیعت در تحت تاثیری که ضربه بر او وارد کرده است کار دوم را انجام می‌دهد. پس چنین نیست که هنگامی که سنگ از پایین به بالا می‌رود طبیعت بی‌کار باشد و سنگ خود به خود حرکت کند، زیرا هیچ پدیده‌ای خود به خود نمی‌تواند حادث شود و خود به خود هم نمی‌تواند به وجود خود ادامه دهد؛ و نیز نمی‌توانیم بگوییم که عامل حرکت همان ضربه است، زیرا ضربه در یک "آن" حادث شد و از میان رفت، پس حتما باید حکم کنیم که در اثر ضربه یک حالت ثانوی در طبیعت پیدا شده و این خود طبیعت است که سنگ را رو به بالا می‌برد.


اما با اینکه این حرکت قسری باز هم به خود طبیعت جسم منتسب است، نمی‌تواند باعث شود تا جسم دائما در حالت قسر باشد؛ یعنی حرکت قسری نمی‌تواند دائمی باشد. علت عدم دوام حرکت قسری این است که هر حرکتی دائما با یک سری مانع برخورد می‌کند که می‌خواهند او را از حرکت باز دارند؛ اگر حرکت طبعی باشد و نیروی موانع پی در پی هر کدام کمتر از نیروی طبیعت باشد و هیچکدام نتواند در مقابل طبیعت مقاومت کند خواه نا خواه طبیعت به حرکت خود ادامه خواهد داد؛ اما اگر حرکت طبیعت قسری باشد، نظر به اینکه حرکت طبیعت به حکم اثری است که عامل خارجی روی طبیت گذاشته است و از طرف دیگر موانع در جهت مخالف آن قاسر اولی روی طبیعت اثر می‌گذارند، تدریجا اثر قاسر اولی خنثی می‌شود و طبیعت به حالت اول بازگشت می‌کند. بنابر این اگر حرکت قسری در خلا صورت بگیرد که هیچ گونه عایقی وجود نداشته باشد برای همیشه دوام خواهد داشت. اما سؤالی که در این مرحله پر اهمیت می‌نماید این است که آیا نظریه جدید فیزیک در باب حرکت که از آن با عنوان "قانون جبر" در حرکت یاد می‌کنند مناقض این قاعده و امثال این قاعده است که در ارتباط با منشا ایجاد حرکت -یعنی وجود طبیعت در اجسام- می‌باشد. به عبارت دیگر آیا اکنون که فیزیک جدید ثابت کرده است که مثلا منشا حرکت خاک به سوی محل پایین، جاذبه زمین است نه طبیعت آن خاک، آیا با چنین نقض‌هایی در باب منشا حرکت در اجسام این قاعده القسر لا یدوم نیز مورد انکار واقع می‌شود؟ و آیا چنین موارد نقضی می‌تواند کلیت وجود طبیعت در اجسام را مورد انکار قرار دهد و به تبع آن قاعده "القسر لا یدوم" مورد انکار واقع شود.


حقیقت اینست که اگر صرفا از دریچه چشم فیزیک نگاه کنیم صحت "قانون جبر" نیوتن ناقض قاعده فلسفی احتیاج معلول به علت و هیچ قاعده فلسفی دیگر نیست بلکه قرائن فلسفی آنرا تایید می‌کند. توهم مناقضت از آنجا پیدا می‌شود که احیانا در این مورد نیز مانند بسیاری از موارد دیگر استنباطات نظری غیر منطقی با نظریه فیزیکی فوق الذکر آمیخته می‌شود در نتیجه اینگونه توهمات پیدا می‌شود. این نظریه آنگاه ناقض قاعده فلسفی بقاء علت با بقاء معلول –و یا القسر لا یدوم- خواهد بود که ادامه حرکت را بدون وجود محرک مباشر ثابت کند و حال آنکه اگر صرفا از دریچه چشم فیزیک نگاه کنیم و استنباطات شخصی خود را دخالت ندهیم خواهیم دید که این قانون صرفا در مقام بیان رابطه حالت جسم است با نیروی خارجی یعنی این قانون رابطه سرعت را با نیروی خارجی که بر جسم کارگر می‌افتد بیان می‌کند و می‌گوید که تاثیر نیروی خارجی در تغییر سرعت جسم است نه در خود سرعت ولی این قانون از بیان علت مستقیم سرعت و به عبارت دیگر از بیان قوه مباشر حرکت (که قدما طبع را علت مباشر حرکت می‌دانستند) ساکت است و حتی این قانون نمی‌تواند بیان کند علت مستقیم و بلا واسطه تغییر سرعت چیست و آیا علت مستقیم و بلا واسطه تغییر سرعت همان نیروی خارجی است یا آنکه تاثیر نیروی خارجی از لحاظ تغییر سرعت نیز بطور غیر مستقیم است و بعبارت دیگر این قانون نه تنها علت ادامه حرکت را بیان نمی‌کند از بیان علت مستقیم و بلا واسطه حدوث حرکت نیز ساکت است.
[۶] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۶، ص۵۹۶-۵۹۷، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۷۶.
بنابر این اینگونه می‌توان گفت که اصلا اختلاف قدما با فیزیک جدید در قاعده "القسر لا یدوم" نیست، زیرا در نظرات جدید فرض حرکت قسری نمی‌شود نه اینکه فرض حرکت قسری می‌شود و معذلک ادعا می‌شود که دائمی است. زیرا اثبات قوای متحد با اجسام که فلاسفه آن را طبایع می‌خوانند، خارج از حوزه فیزیک است و با اصول فیزیکی هم هیچ گونه مناقضتی ندارد و تنها با اصول فلسفی قابل نفی و اثبات است.
[۸] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۵۹۸.



البته این قاعده منحصر در این موارد نیست به این ترتیب که اثبات این قاعده به نوعی جدای از مساله طبع است، زیرا یکی دیگر از معانی‌ای که برای این قاعده است مرتبط کردن این قاعده با غایت مندی موجودات است؛ بر این اساس که خداوندی که موجودات را خلق کرده است -بدون لحاظ مساله طبع- غایتی عاقلانه و هوشمندانه برای وجود آن قرار داده است و این موجود برای رسیدن به این غایت خلق گردیده است، بر همین اساس این موجوات نمی‌توانند دائما به گونه‌ای قرار بگیرند که دور از غایت خود باشند. ملا صدرا از این قاعده در مساله عدم خلود در آتش دوزخ استفاده کرده است، و با توسل به این قاعده این مطلب عدم خلود را به اثبات رسانده است. وی دلیل این مطلب را اینگونه بیان می‌کند که عدم قسر دائمی به این دلیل است که هر موجودی در افعال خویش غایت و نهایتی دارد که به جهت لطف باری تعالی بالاخره به آن می‌رسد و این غایت مندی او به جهت هدفی است که خدواند برای او معین کرده است و او را به گونه‌ای آفریده تا در مسیر حرکت به سوی آن مقصد باشد، بر همین اساس است که هیچ موجودی را نمی‌توان دائما در قسر نگه داشت، و در نهایت این موجود مقسور به آن جایگاهی که خداوند برای او تعیین کرده است خواهد رسید.
[۹] صدر الدین محمد، شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۹، ص۳۴۷، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، ۱۹۹۹.
آنچنان که در عبارات صدرا نیز مشاهده کردیم این نوعی تقریر متفاوت از قاعده القسر لا یدوم است که ربطی به علم تجربی ندارد، یعنی با تغییر یافته‌های دانشمندان تغییری در آن حاصل نمی‌شود. گر چه آن تقریر نخستین نیز با کشفیات جدید منسوخ نشد، چون گفته شد که در نظریات جدید اصلا تصوری از حرکت قسری داده نشده است تا در مرحله بعد مورد نقض یا قبول واقع شود.


۱. سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۴، ص۱۴۷۹، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، ۱۳۵۷.
۲. ماربور، ایان، علم و دین، ص۱۹، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۵.
۳. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۸۷، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۴.
۴. مطهری، مرتضی، شرح (مختصر) منظومه، ج۲، ص۵۱، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰.    
۵. مطهری، مرتضی، شرح (مختصر) منظومه، ج۲، ص۵۱.    
۶. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۶، ص۵۹۶-۵۹۷، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۷۶.
۷. مطهری، مرتضی، شرح (مختصر) منظومه، ج۲، ص۶۸.    
۸. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۵۹۸.
۹. صدر الدین محمد، شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۹، ص۳۴۷، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، ۱۹۹۹.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله«قاعده القسر لا یدوم».    




جعبه ابزار