فلسفه نبوت در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خداوند در یک
جهان بینی گسترده والا و شکوهمند، اهداف بلند و فواید متعددی را در ارسال پیام آوران برای شکوفا کردن بنیه
علمی و عملی
انسان در نظر گرفته است تا او را به «ملاقات خدا» ـ یعنی بالاترین مقام ممکن ـ ارتقا بخشد.
خداوند در یک
جهان بینی گسترده والا و شکوهمند، اهداف بلند و فواید متعددی را در ارسال پیام آوران برای شکوفا کردن بنیه
علمی و عملی
انسان در نظر گرفته است تا او را به «ملاقات خدا» ـ یعنی بالاترین مقام ممکن ـ ارتقا بخشد. برخی از اهداف و فواید
نبوت، عبارت است از:
قرآن کریم،
تعلیم و
تربیت را از اهداف فرستادن
پیامبران دانسته است «کما ارسلنا فیکم رسولا منکم یتلو علیکم آیاتنا ویزکیکم ویعلمکم
الکتاب والحکمة ویعلمکم ما لم تکونوا تعلمون؛
آن سان که در میان شما فرستادهای از خودتان روانه کردیم تا
آیات ما را بر شما بخواند و شما را پاک کند و به شما
کتاب و
حکمت آموزد و آنچه را نمیتوانستید بدانید به شما یاد دهد.
جمله «ویعلمکم ما لم تکونوا تعلمون؛ از
معارف و حقایقی خبر میدهد که
فکر و
اندیشه انسان، باهمه پیشرفت او در
علم و صنعت از دسترسی به آنها ناتوان است و تنها از طریق نبوت و دست آوردهای وحی میتوان بر آنها آگاه شد. اگر پیامبران الهی نباشند، خردهای اولین و آخرین، از ادراک دریای ژرف
توحید و
معاد بی بهرهاند.
عقل از کجا بفهمد که
قیامت، پنجاه ایستگاه و موقف دارد و.... عقل ودانش بشری، هر قدر که پیشرفت و تکامل یابد؛ حتی عقل
پیامبران اولو العزم یا عقل مهتر آنان،
حضرت محمد بن عبدالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که عقل کل است. از این رو ست که خدای سبحان خطاب به آن حضرت فرمود: «... وانزل الله علیک
الکتاب والحکمة
وعلمک ما لم تکن
تعلم وکان فضل الله علیک عظیما؛
خداوند،
کتاب و حکمت بر تو نازل فرمود و آنچه را تو، ای محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نمیتوانستی بفهمی (با صرف نظر از
وحی ) به تو آموخت و
تفضل خداوند بر تو همواره بزرگ بود. پس، اگر عنایت پروردگار نبود، پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) توان یادگیری برخی مسایل فرا طبیعی را نداشت.
قرآن در جای دیگر، خطاب به ایشان میفرماید: «وکذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ما کنت تدری ما
الکتاب ولا الایمان ولکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا وانک لتهدی الی صراط مستقیم؛
و به همین گونه، روحی از امر خودمان به سوی تو وحی کردیم. تو نمیتوانستی بدانی که
کتاب چیست و
ایمان کدام است؛ ولی آن را نوری قرار دادیم که هر یک از بندگان خود را بخواهیم، به وسیله آن راهنمایی میکنیم، و به راستی، تو به خوبی به راه راست
هدایت میکنی.
بدیهی است که فعل ماضی منفی (ما کنت تدری)، هر گونه توان فهمیدن را سلب میکند. بنا براین، تنها
فضل و وحی الهی است که سبب میشود تا دریچههایی از جهان
غیب به روی انسان باز شود و معارف ناب و حقایق نامنتهی به
بشر روی آورد و
خرد او را بارور کند.
وانگهی، اگر
عقل برهانی به تنهایی برای فهمیدن همه
احکام و
حکم کافی بود، خداوند نمیفرمود: «رسلا مبشرین ومنذرین لئلا یکون للناس علی الله حجة بعد الرسل وکان الله عزیزا حکیما؛
پیامبرانی را فرستاد که
بشارت گر و بیم دهنده بودند تا برای
مردم، پس از فرستادن پیامبران، در مقابل خدا حجتی نباشد و خداوند توانا و
حکیم است. اگر عقل و خرد، به تنهایی برای هدایت بشر کافی بود و به نبوت و وحی نیازی نبود، خداوند در
قیامت، تبهکاران را به
دوزخ میبرد و به آنان میفرمود: من با دادن عقل،
حجت را بر شما تمام کردم؛ در حالی که خداوند میفرماید: ما برای اتمام حجت پیامبران را فرستادیم تا کسی نتواند در صحنه معاد بر خداوند
احتجاج کند.
بنا براین،
تعقل (در عین لزوم) به تنهایی کافی نیست و در بسیاری از آموزهها راه به جایی نمیبرد؛ چنان که آموزههای وحیانی نیز بدون به کار گیری تعقل و آموزههای عقلانی نتیجه نمیدهد. از این رو، ایمان و تعقل، دو دست و بازوی توانمند، و دو بال تیز پرواز برای رسیدن به
سعادت دنیا و
آخرت به حساب میآید.
بر پایه این جهان بینی، هم خردورزان یک سویه نگر و بی مهران به
دین، در گمراهی میکوشند و هم دین باوران عقل ستیز یا بی مهرا ن به عقلانیت محض و تجزیه کنندگان تعقل و
تدین در اشتباه، و قشری نگرند.
قرآن کریم، آیات فراوانی دارد که اکتفای به عقل وبی نیازی ازوحی را نفی میکند: «یا اهل
الکتاب قد جاءکم رسولنا یبین لکم علی فترة من الرسل ان تقولوا ما جاءنا من بشیر ولا نذیر فقد جاءکم بشیر ونذیر والله علی کل شیء قدیر؛
ای
اهل کتاب!
پیامبر ما به سوی شما آمده است تادر دوران و روزگارانی که پیامبران نبودند، حقایق را برای شما بیان کند تا مبادا در
روز قیامت بگویید: برای ما بشارت گر و هشدار دهندهای نیامد. پس، قطعا برای شما بشارت گر و هشدار دهندهای آمده است و خدا برهر چیزی تواناست. پیداست که اگر عقلانیت و خرد ورزی کافی بود، خدای سبحان میبایستی میفرمود: مابه شما عقل دادیم و
حجت را بر شما تمام کردیم؛ نه آن که از ارسال پیامبران سخن بگوید.
در آیه دیگری میفرماید که اساسا قانون خداوند، چنین است که کسی را
عذاب و مؤاخذه نکند، مگر این که قبلا پیامبری بفرستد : «... وما کنا معذبین حتی نبعث رسولا؛
.
بنا براین برای رسیدن به هدایت و سعادت، صرف اتکا به عقل بشری و آرای عمومی و بی نیازی از وحی، پنداری خام و جاهلانه است: «افحکم الجاهلیة یبغون ومن احسن من الله حکما لقوم یوقنون؛
آیا خواستار حکم جاهلیتند؟ و برای مردمی که
یقین دارند، داوری چه کسی از خدا بهتر است؟ »
خدای سبحان، گروهی را که به دانش و خردورزیهای بشری بسنده کردند واز آموزههای وحیانی رخ برتافتند و جمود بر
علم مادی را بر دادههای الهی ترجیح دادند و ایستایی طبیعت را بر پویایی فرا طبیعی راجح دانستند، سخت
مذمت میکند: «فلما جاءتهم رسلهم بالبینات فرحوا بما عندهم من
العلم وحاق بهم ما کانوا به یستهزئون؛
و چون پیامبرانشان دلایل آشکار برایشان آوردند، به آن مقدار مختصری از دانش که نزدشان بود، خرسند شدند و سر انجام، آنچه به
استهزا و مسخره میگرفتند، آنان را فرو گرفت.»
آری، پیامبران به عنوان بهترین دل مایه و موهبتهای الهی، برای رهایی بشر از قلمرو طبیعت فرستاده شدند وکار آنان از مجال و محدوده عقل جزئی، بسی بزرگتر و فراخ تر و گسترده تر است، به ویژه که دست آوردهای عقلانی، خطا و اشتباه و تغییر و دگرگونی دارد و هماره فرضیههای جدید، جای گزین فرضیههای گذشته میشود. از این جاست که «
محقق طوسی» یکی از فواید برانگیخته شدن پیامبران را تایید
ادراکات عقلی دانسته است: «کمعاضدة العقل فیما یدل علیه».
شمارش اشتباهات عقل درهمین عصر و فضا، مثنوی هفتادمن کاغذ میشود.
هنوز در هندوستان،
بت پرستی وجود دارد وهنوز در آن سرزمین، گاوها مقدسند و... ازاین جا به این نکته میرسیم که بعثت پیامبران،
منت و نعمتی بزرگ است.
مهمترین هدف از آموزش و پرورش مردم به دست پیامبران، تکامل عقلانی آن هاست: «لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلو علیهم آیاته ویزکیهم ویعلمهم
الکتاب والحکمة وان کانوا من قبل لفی ضلال مبین؛
به یقین، خدا بر
مومنان منت نهادکه پیامبری از میان خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و
کتاب و حکمت به آنان بیاموزد؛ قطعا پیش از آن، در آشکارترین گمراهی بودند.»
پیامبراسلام نیز درحدیثی میفرماید: هدف از
بعثت، تکمیل عقول بشر است: «ولا بعث الله نبیا ورسولا حتی یستکمل العقل ویکون عقله افضل من جمیع عقول امته؛
خداوند، هیچ پیامبر و رسولی را جز بر تکمیل خرد، مبعوث نفرمود، و خرد او بالاتر از عقول
امت وی است؛ زیرا عقل جمعی، انباشته
علوم حصولی و
مفاهیم ذهنی است که از صیانت از
سهو و
نسیان و نزاهت از
مغالطه لفظی و معنوی برخوردار نیستند، وهرگز مفهوم حصولی ناقص، جای مشهود حضور کامل نمینشیند و هیچ گاه دانش ذهنی معیب، در جای بینش شهودی سالم قرار نمیگیرد؛ هرچند عقل جمعی از برکت مشورت متنغم است و از گزند
استبداد مصون، و به واقع بینی نزدیکتر از عقل فردی است.
خلاصه آن که جامعه بشری در بخش اندیشه و نظر، محتاج به وحی الهی است؛ زیرا آنچه را باید بداند، ولی نمیفهمد، به کمک وحی میفهمد و آنچه را باید به صورت سالم و کامل فراگیرد، ولی توان آن را ندارد، به مدد وحی تتمیم و تکمیل میکند.
برپایی
عدل و
قسط، از اهداف مهم بعثت است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم
الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط... ؛
ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان
کتاب و
میزان نازل کردیم تا مردم به قسط و عدل
قیام کنند.»
منظور از «
بینات» و دلایل روشن، ادراکات عقلی و خردورزیهای صحیح
علمی ونیز
معجزات و
کرامات عملی است. همچنین مراد از «
کتاب» برخی از معارف واحکام و عقاید و اخلاق و سایر
علوم است. «میزان» و
معیار صحیح نیز همراه
کتاب معصوم است و هیچ میزانی، دقیق تر از سیره و روش و راه کارهای معصومانه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و پیشوایان دین نیست.
خلاصه آن که جامعه بشری در بخش انگیزه (همانند بخش
اندیشه) نیازمند
سیرت و
سنت معصومانه انسان کامل صاحب سریره فرشته منش است تا صائنانه
علم را عین کند و مخزون نشاة عقل را به مثال تنزل دهد و حافظانه متمثل را مجسم و مجسد کند.
رهایی از ظلمات و رسیدن به وادی
نور، از اهداف نبوت است که درقرآن کریم، به آن تصریح شده است: «...
کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید؛
این
کتاب را برای تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکیها به سوی روشنایی، به فرمان پروردگارشان درآوری؛ به سوی خداوند شکست ناپذیر وستوده.»
جهل
علمی و جهالت عملی، هر دو تیره است؛ جاهل متهتک، چونان
عالم فاجر، گرفتار تاریکی متراکم است و مدعی ارشاد، بدون فلاح
علم و صلاح عمل، مغمور در ظلمات انباشته است. تنها کشتی نجات و مصباح هدایت، همانا مشکات نبوت است که از بارگاه تشریف به کارگاه تکلیف اعزام میشود تا تیره دلان را روشن ضمیر، و گمراهان را راهیان نور کند.
از اهداف زیر بنایی و بنیادین بعثت انبیا (علیهم اسلام) فرا خوانی مردم به پرستش خدای یگانه و دوری از طاغوت و مظاهر آن است: «ولقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت... ؛
ما در میان هر امتی، پیامبری را مبعوث کردیم تا به آنان بگوید: خداوند یکتا را پرستش و از مظاهر
طاغوت و
شرک پرهیز کنید.»
امیرالمومنین در این باره میفرماید: «لیعقل العباد من ربهم ما جهلوه، فیعرفوه بربوبیته بعد ما انکروا و یوحده بالالوهیه بعد ما عندوا»
خدا پیامبر را برانگیخت تا بندگان او آنچه از خدا شناسی نمیدانند فرا گیرند و به پروردگاری او، پس از
انکار و
عناد، ایمان بیاورند.
محور اصلی دعوت پیامبران، حفظ
توحید فطری و طرد هر گونه شرک است؛ چنان که معنای «لا اله الا الله» نیز به دو قضیه سلبی و ایجابی جدید برنمی گردد؛ زیرا معنای کلمه
توحید، این است: جز یکتایی خدا که معقول نظر و مقبول عمل است، دیگری منفی است. پس معنای پرستش خدا و پرهیز و اجتناب از طاغوت، این است که جز عبادت خدای یکتا که معقول عقل نظر و مقبول عقل عمل، است پرستش دیگری منفی و باطل است.
داوری و رفع اختلاف میان
مردم، از اهداف بعثت انبیاست: «کان الناس امة واحدة فبعث الله النبیین مبشرین ومنذرین وانزل معهم
الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه... ؛
مردم، امتی یگانه بودند، پس خداوند پیامبران را نوید آور و بیم دهنده برانگیخت و با آنان
کتاب خویش را به حق فرو فرستاد تا میان مردم درآنچه باهم اختلاف میورزند، داوری کند.»
آیه ی یاد شده، حاوی دو نکته اساسی است :
بشارت و
انذار که هر دو از اهداف بعثت است (چون تشویق و تنبیه) دو رکن عمده
تربیت نفوس و تامین کننده
سعادت آن هاست.
داوری به حق که بر اساس
تعالیم کتابهای آسمانی به ویژه قرآن حکیم است؛ زیرا داوری باید بر اساس قانون کامل صورت گیرد و تنها
کتابهای آسمانی، دارای قانون کامل است.
ازاین
آیه، استنباط میشود که دو سنخ اختلاف در جامعه پدید میآید؛ یکی اختلاف پیش از روشن شدن
حق که اختلاف طبیعی و محمود است و زمینه اصابه حق و نیل به واقع است، ودیگری اختلاف پس از روشن شدن حق که اختلافی شیطانی و مذموم است و وسیله
فتنه و
کتمان حق است، و توضیح آن در
تفسیر تربیتی مطرح است.
وحی و آموزههای وحیانی، تأمین کننده زندگی برتر انسان است: «یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله وللرسول اذا دعاکم لما یحییکم... ؛
ای کسانی که ایمان آورده اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید، هنگامی که شما را به چیزی میخواند (حیات برتر) که شما را زنده میکند.»
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «آنچه بشر را زنده میکند و
حیات جاودان میبخشد
ولایت است» و نیز
امام باقر (علیهالسّلام) میفرماید: «ولایت
امام امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) و پیروی از او اجتماع شما را از متلاشی شدن باز میدارد و
عدالت را در میان شما پایدار تر میکند».
مهمترین عامل حیات معنوی اعتقاد توحیدی است و چنین اعتقادی مشروط به ولایت مداری است؛ چنان که از
حدیث شریف «
سلسلة الذهب» بر میآید و اگر احادیثی در ذیل آیه مزبور و مانند آن نقل میشود، ناظر به همان اشتراط توحید به ولایت است که بازگو شد؛ البته بازگشت چنان اشتراطی، به پیروی از دستور خدای یکتاست که
اهل بیت عصمت و طهارت (علیهالسّلام) را مرجع هر گونه کارهای
علمی و عملی قرار داده است.
خدای سبحان در آیات متعددی یادآوری نعم الهی را جزو دستورهای
انبیا قرار داده است مانند :
یک «... واذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد قوم نوح وزادکم فی الخلق بسطة فاذکروا آلاء الله لعلکم تفلحون؛
به یاد آورید زمانی را که خداوند، شما را بعد از
قوم نوح، جانشینان آنان قرار داد و در
خلقت، بر قوت شما افزود. پس نعمتها ی خداوند را به یاد آورید باشد که
رستگار شوید.»
دو «فاذکروا آلاء الله ولا تعثوا فی الارض مفسدین؛
نعمتهای خدا رابه یادآورید و در زمین سر به فساد بر مدارید.»
بازگو کردن هدف بعثت، گاهی به این است که مستقیما مطلبی به عنوان غرض اساسی رسالت قرار گیرد، وزمانی به این است که ضمن بررسی برنامههای مبعوثان مطلبی به عنوان وظیفه اصیل و دستور رسمی آنان مطرح شود؛ و جریان یادآوری نعمتهای الهی از قبیل دوم است.
سفارش به خصلتهای ستوده اخلاقی و آداب اجتماعی از اهداف بعثت به شمار میآید. برخی از این سفارشها عبارت است از:
احسان به پدر و مادر، ادای حق وزن و پیمانه،
عدالت در شهادت و داوری،
وفا به عهد و
پیمان، دوری از شرک، کشتن فرزندان از روی
فقر و تنگ دستی، نزدیک شدن به کردار زشت و پلشت و ناشایست و آلاییدن دست به خون بی گناهان، نزدیک شدن به
مال یتیمان جز به قصد
اصلاح، دوری ازکم فروشی، برپاداری حق و عدالت و تقوا و پاکی....
اخلاق به عنوان رابط بین
عقیده و
عمل سهم موثری در
تهذیب روح دارد. هدف رسمی بعثت،
تزکیه نفس و تهذیب روح است واین غرض وزین، هماره با اصلاح اخلاق همراه است؛ به گونهای که بخش مهم از ره آورد وحی را توصیههای اخلاقی تشکیل میدهد؛ زیرا اخلاق ستوده هم پشتوانه قانون است وهم مکمل و متمم آن.
بهترین ره آورد پیامبران نشر
حریت و ترویج آزادی ـ به ویژه آزادی فرهنگی است ـ که ترقی جامعه در گرو آن است. قرآن کریم درباره ره آورد
آزادی میفرماید: «الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه
مکتوبا عندهم فی التوراة و الانجیل یامرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم... ؛
آنان که از این فرستاده
مکتب ندیده که نام او را در
تورات و
انجیل نوشته مییابند، پیروی میکنند؛ همان پیامبری که آنان را به کار پسندیده فرمان میدهد و از کارهای ناپسند باز میدارد و برای آنان چیزهای پاکیزه را
حلال، و چیزهای ناپاک را
حرام میکند و از دوش آنان قید و بندهایی را که برایشان بوده است بر میدارد. پس، آنان که به او
ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریاش کردند و از نوری که با او نازل شده است پیروی کردند، آنان همان رستگارانند.»
قرآن کریم هدف انبیاء (علیهمالسّلام) را بشارت و انذار و اقامه عدل و قسط در جامعه، تربیت و رشد و هدایت مردم معرفی میکند.
امام خمینی هدف انبیاء را بسط توحید و معارف الهی و قطع ریشه کفر و
شرک میداند که باقی وظایف مقدمه آن محسوب میشوند.
به اعتقاد ایشان انبیاء آمدهاند تا تربیت انسانها و ابعاد وجودی آنها را الهی کند.
امام خمینی نبوت را به این معنا میداند که خداوند فردی را برای نشاندادن راه
سعادت و
شقاوت به مردم یا تاسیس
شریعت و احکام و قانونگذاری میان آنان، انتخاب میکند و نبی جامعه را به سوی خیر و عدل سوق میدهد. از این رو مقصد انبیاء الهی تهذیب و تزکیه انسانها و تحصیل سعادت برای مردم است که از راه تقویت جهت عقلانی و تضعیف توجه به
عالم طبیعت و جهت نفسانی انسان حاصل میشود.
ایشان ضرورت نبوت را از طریق ذات وجود انسان کامل که تجلیگاه و مظهر اسم اعظم الهی است اثبات میکند به این بیان که اگر انسان کامل بهعنوان نبی یا ولی میان واجب و ممکن وجود نداشته باشد، هرگز
عالم هستی فیض الهی را به واسطه وجود او دریافت نمیکند. امام خمینی وجود همه انبیاء را به عنوان مظاهر خلافت کبرای محمدی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اسمای الهی ضروری دانسته،
معتقد است اگر انسان کامل در
عالم نباشد، هیچ موجود دیگری نمیتواند مقام خلافت باطنی و مقام نبوت مطلقه را برعهده بگیرد. ایشان لزوم بعثت نبی را معلول
لطف الهی به بندگان میشمارد و معتقد است گستره نبوت هر نبی به اندازه احاطه عین ثابت اوست و چون عین ثابت محمدی تابع اسم اعظم بوده، دایره نبوت به ایشان ختم شده است، چنانکه
کتاب او یعنی قرآن نیز قابل نسخ و انقطاع نیست، زیرا اسم اعظم و مظاهر او ازلی و ابدی هستند.
فلسفه نبوت
•
اندیشه قم، برگرفته از مقاله «فلسفه نبوت در قرآن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۲۹. •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.