• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فلسطین در دوره رضاشاه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دولت ایران در اواخر قرن ۱۹ اقدام به تاسیس دفتر کنسولی در فلسطین انگلستان که نگران مداخله در امور فلسطین بود مخالفت‌هایی را آغاز کرد و دولت ایران دچار سردرگمی گشته و مواضع شایسته‌ای در قبال مسئله‌ فلسطین اتخاذ نکرد.
به رغم اهمیت موضوع فلسطین در آن دوران و انتشار اعلامیه بالفور، از آنجا که جنگ اول جهانی و اشغال ایران در آن سالها صحنه سیاست خارجی و افکار عمومی ایرانیان را دست خوش بحران نموده بود، اینک اطلاعات و اسناد دقیقی در مورد موضوع یاد شده در آن دوران موجود نیست!
[۱] ولایتی، علی اکبر، ایران و مسئله فلسطین، ص۵۸، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶، چاپ اول.





دولت ایران از اواخر قرن ۱۹م و در پی مهاجرت جمعی از تجار به آن سرزمین، اقدام به تاسیس دفتر نمایندگی نمود. این کارپردازی نخست به مسائل اقتصادی و تجاری بازرگانان ایرانی رسیدگی می‌کرد و سپس به موضوعات دیگری از جمله کمک به کاروان‌های زیارتی، تبلیغات فرهنگی، تهیه اطلاعات و گزارش‌های منطقه‌ای و... می‌پرداخت.

۱.۱ - مخالفت انگلستان

تلاش انگلیس برای عدم مداخله کشورهای دیگر در امور فلسطین
دولت انگلستان بلافاصله پس از اشغال فلسطین و در دست گرفتن امور آن سامان، کوشید تا با وسایل مختلف از دخالت کشورهای خارجی در امور فلسطین ممانعت کند. انگلستان در همان آغاز کار دستور داد تا تمام نمایندگی‌های سیاسی خارجی پرچم خود را که بر فراز کنسولگری‌ها افراشته بودند، پایین بیاورند.
[۲] بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال ۱۳۳۷ ق، نامه شماره ۷۲۱، مورخ ۲۳ جمادی الاول ۱۳۳۶ ق، کارتن ۱۴، دوسیه ۵، سند شماره ۹.
مقامات وزارت خارجه ایران نسبت به این دستور واکنش سریعی نشان ندادند و تنها پس از یک سال، به کنسولگری ایران در مصر چنین ابلاغ کردند: «رابرت مورخ ۲۲ جمادی‌الاول نمره ۷۲۱ دایر به ممانعت مامورین دولت انگلیس در اینکه بیرق دولت ایران و سایر دول بی‌طرف در یافا افراشته شود، حاوی ترجمه مراسله ویس قونسولگری دولت علیه مقیم یافا واصل گردید. با سفارت انگلیس در این خصوص مذاکره شد، جواب اظهار داشتند که چون در یافا قونسولگریها متعدد است، اگر به قونسولگری دولت علیه اجازه افراشتن بیرق داده می‌شد، سایر قونسولگریها نیز همین تقاضا را می‌خواهند و اسباب زحمت می‌گردند. به این مناسبت، اولیای نظامی (انگلیس) نتوانسته‌اند این اجازه را بدهند. »
[۳] نامه شماره ۱۶/۴۳، مورخ ۲۰ محرم ۱۳۳۷ ق از اداره انگلیس وزارت امور خارجه به کنسولگری ایران در مصر، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، کارتن ۱۴، دوسیه ۵، سند شماره ۱۰.
چندی پس از این اقدام، دولت انگلستان به صورت رسمی طی یادداشتی به وزارت خارجه ایران اطلاع داد: «بر حسب دستورالعمل وزیر امور خارجه دولت اعلی حضرت پادشاه انگلستان، شرف دارم خاطر جنابعالی مستحضر سازم که تنظیمات انگلیس اجازه نمی‌دهد که در مدت امتداد تصرف نظامی انگلیس و وضع جنگ، کسی وارد سوریه و فلسطین شود، مگر اینکه مستقیماً قبل از وقت از مرکز نظامی، قوای اعظامیه مصر در قاهره توسط یکی از قونسولها یا در نقاطی که صاحب منصبان کنترل نظامی انگلیس هستند، توسط آنها تحصیل اجازه مسافرت کرده باشند. در این موقع احترامات فائقه را تجدید می‌نماید. سرپرسی سایکس».
[۴] بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال ۱۳۳۷ ق، یادداشت ۱۱ مارس ۱۹۱۹ م، کارتن ۱۴، دوسیه ۱۹، سند شماره ۱۱.



اوضاع آشفته ایران و سر در گمی در مسئله فلسطین:
مجموعه این اقدامات سبب گشت تا دولتمردان ایران که خود به صورت غیرمستقیم درگیر تحولات جنگ جهانی اول شده و بواسطه مشکلات مالی، بسیاری از نمایندگی‌های ایران در خارج را تعطیل ساخته بودند، نسبت به امور فلسطین، شام، شرق اردن، بیروت و جده بی‌اعتنا شوند. در این میان تنها سر کونسولگری ایران در مصر بود که گاه گزارش‌هایی را برای تهران می‌فرستاد. در چنین شرایطی، وضعیت سیاسی ایران نیز دچار نوعی بحران و سر درگمی شده بود. انتشار خبر پایان جنگ و تشکیل کنفرانس صلح، آشکار شدن موضوع قرارداد ۱۹۱۹م میان ایران و انگلیس و مخالفت همه جانبه مردم با آن، ناامنی و فقدان ثبات سیاسی، پریشانی امور مالی، عدم امنیت شغلی و فقر و بیماری سبب شده بود تا زعم‌های دولت ایران بیش از آنکه به فکر تحولات منطقه‌ای و جهانی باشند به معضلات داخلی خود بیندیشند. متاسفانه حتی در سال‌های پایانی جنگ نیز که دیپلمات‌های ایرانی تا حدی به شرایط جهانی خو گرفته بودند و صحنه درگیری‌های نظامی از سرزمین‌های خاورمیانه و شمال آفریقا به مناطق اروپایی محدود شده بود، باز هم گزارش‌های منظمی ارائه نمی‌کردند. یکی از علل این بی‌توجهی بویژه در مورد فلسطین را باید در نامشخص بودن وضعیت سیاسی آن سرزمین جستجو کرد. مدیران وزارت خارجه نمی‌دانستند که آیا امور مربوط به فلسطین را باید سفارت ایران در لندن بر عهده بگیرد یا همچون گذشته کارگزاری‌های ایران در شام و مصر؟ آشکار نیست که در این سالها سرکونسولگری ایران در فلسطین کاملاً تعطیل بوده و یا اینکه فعالیت محدودی را دنبال می‌کرده است.
[۵] ولایتی، علی اکبر، ایران و مسئله فلسطین، ص۶۶ - ۶۷، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶، چاپ اول.
در میان مهاجران یهودی، ۵۱ ایرانی نیز به چشم می‌خوردند افرادی که حتی سرکنسول ایران در مصر هم از عزیمت ایشان بی‌خبر بوده
[۶] بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال ۱۳۳۴، گزارش نمره ۱۹۱، کارتن ۱۴، دوسیه ۹، سند شماره ۱۲.
و چه بسا تحت تاثیر القائات مراکز وابسته به صهیونیسم بین الملل ایران (همچون آلیانس) و به امید نیل به سرزمین حاصلخیز و بهشت موعود دیار خود را ترک کرده و در نهایت تنگدستی راهی سرزمین غریب شدند.
[۷] ولایتی، علی اکبر، ایران و مسئله فلسطین، ص۶۹، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶، چاپ اول.



کنفرانس منطقه‌ای قاهره و بی‌توجهی دولت ایران به آن:
چرچیل در سال ۱۲۹۹م به مقام وزیر مستعمرات بریتانیا برگزیده شد و سلیس صدراعظم ویلسن بریتانیا درباره این انتساب می‌نویسد: «چرچیل در آنجا با کمک لورنس عربستان دو کشور پادشاهی عراق و اردن بزرگ را بوجود آورد و شرایط لازم را برای تاسیس کشور ملی یهود در فلسطین فراهم آورد و در تمام مدت عمر از آن حمایت کرد».
[۸] ویلسن، ‌هارولد، نخست وزیران انگلیس، ترجمه جلال رضایی راد، ص۴۱۷، تهران، نشر گفتار، ۱۳۶۶.
چرچیل از همان روزهای نخستین تصدیّش به این مقام کوشید تا امور سرزمین‌های تحت قیمومیت انگلستان در خاورمیانه را از وزارت امورخارجه بریتانیا به وزارت مستعمرات منتقل سازد. اقدام بعدی چرچیل تشکیل کنفرانس از کارگزاران سیاسی اطلاعاتی بریتانیا در خاورمیانه بود تا با همکاری آنها بتواند سیاست جدید لندن در خاورمیانه را اعمال کند. این گردهمایی که ۱۲ مارس ۱۹۲۱م با حضور قریب به چهل کارشناس سیاسی ـ اداری و نظامی انگلیس در قاهره کار خود را آغاز کرد،
[۹] هیئة الموسوعة الفلسطینیة، الموسوعه الفلسطینیه، ج۳، ص۴۹۶، دمشق، ۱۹۸۴.
مورد توجه دیپلماتهای ایرانی مقیم مصر نیز واقع شد. فتح‌الله پاکروان سرکونسول وقت ایران در مصر بود. متاسفانه دولت سید ضیاء‌الدین طباطبایی هیچ گونه واکنشی نسبت به کنفرانس قاهره از خود نشان نداد و حتی مصوبات یا شایعات حاصل از آنرا دخالت در امور کشوری بی‌طرف چون ایران قلمداد ننمود.



در ایران همچون بسیاری از کشورهای دیگر، طی این دوران وقایعی رخ داد که اگر چه هنوز به دقت مورد بررسی و ارزیابی واقع نشده است، لیکن می‌توان حدس زد که دستهایی در کار بوده تا بروز این حوادث به کمک سفارتخانه‌های خارجی، افکار عمومی جهانی را به نفع صهیونیسم برانگیزانند. از آن جمله، واقعه نزاع میان یهودی‌ها و مسلمانان تهران در محله کلیمی‌هاست. این حادثه که در ۲۰ فروردین سال ۱۳۰۱ش روی داد و با حضور قوای نظامی خاتمه یافت.
[۱۰] عاقلی، باقر، روز شمار تاریخ ایران، ج۱، ص۱۱۹، تهران، نشر گفتار، ۱۳۶۹.
سرآغازی شد بر مجموعه‌ای از درگیری‌های مذهبی میان اقلیت یهودی با مردم تهران که اخبار و آثار آن حتی در خارج از مرزهای ایران نیز انعکاس یافت. ظاهراً صهیونیست‌های یهودی در تهران طی آن سالها مرکزی را تحت عنوان (مجمع مرکزی تشکیلات صهیونیست ایران) ایجاد کرده بودند
[۱۱] سند شماره ۱۹، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه.
و با تحریک عامه اقلیت یهود، آنها را واداشته بودند تا با مجروح ساختن یکی از اعضای بیت مرحوم آقا شیخ عبدالنبی از مجتهدین بزرگ تهران، زمینه را برای بروز درگیری فراهم سازند.
[۱۲] بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال ۱۳۰۱ ش، کارتن ۲۸، دوسیه ۶.
سفارت ایران در مصر با درک این واقعیت در همان سالها طی گزارشی به مقامات مافوق در تهران به بیان این توطئه می‌پردازد: «حکومت فلسطین در نظر گرفته است احصائیه نفوس از اهالی مملکت نموده و گویا قانونی وضع نمودند که اتباع خارجه به مجرد تقاضا فوراً به تابعیت محلی قبول می‌شوند و تشکیلات صهیونیست‌ها هم عده‌ای از یهودی‌های اتباع ایران را به وسایل مختلفه وادار به قبول تبعیت حکومت فلسطین می‌نمایند. از این رو باعث می‌شود، عده معتنابهی از اتباع یهود ایران از تابعیت ایران خارج شوند و تحت تابعیت فلسطین درآیند. »
[۱۳] بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال ۱۳۰۲، گزارش نمره ۳۰۱، کارتن ۵۳، دوسیه ۳۹.
این مهاجرت‌ها پس از کوتاه زمانی با مسئله دیگری نیز مواجه شد و آن اینکه به دلیل آزادی عمل نمایندگی‌های سیاسی بریتانیا در ایران و تشویق و ترغیب دعاة صهیونیزم در کشورهای مجاور موجی از مهاجرین غیر ایرانی که بیشتر از نواحی شوروی، افغانستان و عراق وارد ایران می‌شدند، هم به جمع نخستین افزوده شدند.
[۱۴] ولایتی، علی اکبر، ایران و مسئله فلسطین، ص۱۱۸، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶، چاپ اول.
مجموعه این فشارهای پنهان و آشکار وارد بر دولت وقت، سرانجام نخست وزیر، احمد قوام را واداشت تا به رغم مصوبه مورد اشاره هیئت وزیران طی حکمی آنرا ملغی سازد: «وزارت جلیله امور خارجه، تصویب نامه راجع به منع مهاجرت کلیمیها را عجالتاً موقوف الاجرا بگذارید... قوام».
[۱۵] بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال ۱۳۰۱، نامه شماره ۱۱۴۹۱، کارتن ۱۶، دوسیه ۴۴، سند شماره ۲۲.



جامعه ملل نهادی بود که در پی پیشنهادهای چهارگانه ویلسون در ۱۹۱۸ پدیدار شد. وی در ماده ۱۴ پیشنهاد خود بیان نمود: «جامعه‌ای عمومی از ملل که هدفش تامین استقلال سیاسی و تضمین تمامیت ارضی همه کشورها اعم از کوچک و بزرگ در قبال یکدیگر باشد، باید بر اساس پیمان‌هایی رسمی بوجود آید. »
[۱۶] کلییار، آلبر، سازمان‌های بین المللی از آغاز تا امروز، ترجمه هدایت الله فلسفی، ص۷، تهران، نشر فاخته، ۱۳۷۱.
در چنین اوضاع و احوالی، موضوع فلسطین نیز در تقدم کار این سازمان قرار گرفت. به موجب ماده ۲۲ میثاق این سازمان، مسئولیت دائمی؛ ولی غیر مستقیم اداره صحیح عراق، اردن، فلسطین و سوریه که از تجزیه عثمانی سر بر آورده بودند؛ اما هنوز به اعتقاد اعضای دائم شورای جامعه ملل، صلاحیت احراز کسب استقلال را نداشتند به جامعه ملل محوّل شد. هیئت نمایندگی ایران نیز که به جهت دفاع از حقوق از دست رفته خود راهی کنفرانس صلح ۱۹۱۹ شده بود و بر اثر نظریات دولت انگلستان نتوانسته بود ادله خود را از تریبون کنفرانس به سمع جهانیان برساند، به ناگاه خود را با نهادی قانونگذار مواجه دید که برای استماع سخنان ایشان شرط عضویت را مطرح می‌ساخت. موضوع فلسطین نخستین بار به صورت جدی هنگامی در جامعه ملل مطرح شد که حادثه براق شریف در بیت‌المقدس روی داد. واقعه چنین آغاز شد که صهیونیست‌ها در اوائل سال ۱۹۲۸ با انتقال دهها صندلی و نیمکت به کنار این مکان شریف و انجام مراسم مذهبی کوشیدند تا مانع از انجام فرایض زوار مسلمان شده و بدین ترتیب با دست‌اندازی به یکی از اماکن مقدس، زمینه را برای اقدامات بعدی خود فراهم سازند.
[۱۷] ولایتی، علی اکبر، ایران و مسئله فلسطین، ص۱۳۱ - ۱۳۲، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶، چاپ اول.
دولت ایران ظاهراً به بهانه کمبود وقت از اعزام نماینده‌ای به فلسطین خودداری ورزید.
[۱۸] روزنامه الوطن (بغداد)، ش ۱۱۲ (۵ شعبان ۱۳۴۸) ص۳.
حاج امین‌الحسینی به ائتلاف با یکی از رهبران مسلمان مبارز هند، مولانا شوکت علی دست زد و دو طرف تصمیم گرفتند تا با برگزاری اجلاس فراگیر، از تمام کشورهای مسلمان دعوت نمایند از این رو حاج امین‌الحسینی با عزیمت به مصر و دیدار با سفیر ایران موضوع را گزارش داد. یکی از نمایندگان ایران در این اجلاس، حاج میرزا یحیی دولت آبادی بود که غالباً از طرف دولت علیّه در کنگره‌های مختلف نمایندگی داشته است.
[۱۹] بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، نامه شماره ۷۰۷، دوسیه ۱۳۴/۹.
نماینده دیگر ایران که در این اجلاس شرکت کرد، سید ضیاء‌الدین طباطبایی نخست وزیر سابق ایران بود. وی در این اجلاس به عضویت کمیته اجرایی کنفرانس درآمد و بعدها رئیس دبیرخانه کنگره اسلامی شد.
[۲۰] بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، گزارش نمره ۴۷۴، سال ۱۳۱۴، کارتن ۶۴، دوسیه ۱/ ۸۷.
اما این کنفرانس هیچ دست آوردی نداشت چرا که اعضای کمیته اجرایی آن دچار سهل‌انگاری و خودخواهی بودند که بیشتر از جنبه افتخاری و عنوان رسمی سود می‌بردند.
[۲۱] کیالی، عبدالوهاب، تاریخ نوین فلسطین، ترجمه محمد جواهر کلام، ص۲۶۷ و ۲۶۸، تهران، نشر امیر کبیر، ۱۳۶۶.
حسین علاء از سیاستگزاران ایران می‌خواهد تا موضع رسمی دولت ایران در این خصوص را برای اجرا به او ابلاغ نمایند. ذکاء‌الملک فروغی وزیر خارجه وقت ایران طی تلکسی به علاء یادآور می‌شود که باید طوری صحبت کرد که بدون ضدیت صریح با دولت یا جماعتی، طرفداری از مسلمین شود.
[۲۲] تلکس نمره ۵۸۲، سال ۱۳۰۹، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، کارتن ۸، دوسیه ۲/۶.

نماینده اجرایی صهیونیسم، دکتر ژاکوبس از علاء نماینده ایران در جامعه ملل می‌خواهد: «از امیر فیصل که عن قریب اینجا می‌آید استفسار کنم آیا حاضر است نفوذ خود را بین اعراب فلسطین برای تسکین آنها و مرافقت با یهود در زمینه مساوات اعمال کند؟»
[۲۳] تلگراف ۱۷ شهریور ۱۳۰۹، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه با کارتن ۸، دوسیه ۲/۶.
همزمان با این واقعه به خواسته یا ناخواسته تغییری در سیاست خارجی ایران نیز پدید آمد. محمدعلی فروغی وزیر خارجه وقت که دست علاء را در مذاکره با امیرفیصل جهت میانجیگری بین اعراب و صهیونیست‌ها باز گذاشته بود، مستعفی شد و از سوی نخست وزیر سید باقر کاظمی مهذب‌الدوله به وزارت خارجه منصوب شد. این انتصاب نشان داد که بزودی تغییری در سیاست خارجی ایران هویدا خواهد شد چرا که کاظمی دارای وجهه ملی ـ اسلامی خوبی بود. کاظمی با عزیمت به ژنو و ایراد نطقی در جامعه ملل از حقوق فلسطینی‌ها جانبداری کرد و به این گونه چرخش آشکاری را در سیاست خارجی ایران سبب شد.
[۲۴] ممتحن الدوله شقاقی، مهدی خان، رجال وزارت خارجه، ص۱۴۷، تهران، نشر اساطیر، ۱۳۶۵.
موضع ایران بار دیگر در اواخر دوره زمامداری رضاشاه، یعنی در زمانی که وی سیاست نزدیکی به آلمان را پی گرفت دچار تغییر شد و ایران مجدداً در جامعه ملل به دفاع از حقوق مردم فلسطین پرداخت که البته آن اقدام مقطعی نیز با واکنش مثبت جهان اسلام روبرو شد: «در دوره انعقاد اخیر جامعه ملل و جلسات کمیسیون ششم سیاسی فعلیه فلسطین از رئوس مسائلی بود که مورد مذاکره و مناقشه نمایندگان ممالک مختلفه دنیا مخصوصاً کشورهای شرقی گردید. چنانکه نطق نمایندگان مصر و عراق و خصوصاً ایران روح نوینی به کالبد افسرده اعراب فلسطین دمیده و باعث بسی امیدواری و دلداری آنان گردید. »
[۲۵] گزارش نمره ۱۳۶۴، کنسولگری ایران در فلسطین، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال ۱۳۱۶، کارتن ۱۲، دوسیه ۵/۱۸.
در یک جمع‌بندی کلی باید گفت که دولت ایران پس از تشکیل جامعه ملل به رغم نقش گسترده و فعالیتهای دامنه‌داری که در امر سامان دهی آن نهاد بین‌المللی ایفا کرد چنانکه انتظار می‌رفت در خصوص مسئله فلسطین به عنوان یک معضل جهان اسلام، حرکت سازنده‌ای نکرد. از سوی دیگر حضور عناصر وابسته و سر سپرده‌ای چون سید ضیاء‌الدین طباطبایی و یحیی دولت‌آبادی، این سؤال را مطرح می‌سازد که آیا اقدامات ایران در صحنه بین‌المللی در چارچوب سیاست بریتانیا نبود؟
[۲۶] موجانی، سید علی، ایران از جامعه ملل تا سازمان ملل متحد، ص۱۲۵۷، س ۹، ش ۳، ۱۳۷۴.
[۲۷] موجانی، سید علی، ایران از جامعه ملل تا سازمان ملل متحد، ص ۱۲۹۷، س ۹، ش ۳، ۱۳۷۴.



۱. ولایتی، علی اکبر، ایران و مسئله فلسطین، ص۵۸، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶، چاپ اول.
۲. بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال ۱۳۳۷ ق، نامه شماره ۷۲۱، مورخ ۲۳ جمادی الاول ۱۳۳۶ ق، کارتن ۱۴، دوسیه ۵، سند شماره ۹.
۳. نامه شماره ۱۶/۴۳، مورخ ۲۰ محرم ۱۳۳۷ ق از اداره انگلیس وزارت امور خارجه به کنسولگری ایران در مصر، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، کارتن ۱۴، دوسیه ۵، سند شماره ۱۰.
۴. بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال ۱۳۳۷ ق، یادداشت ۱۱ مارس ۱۹۱۹ م، کارتن ۱۴، دوسیه ۱۹، سند شماره ۱۱.
۵. ولایتی، علی اکبر، ایران و مسئله فلسطین، ص۶۶ - ۶۷، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶، چاپ اول.
۶. بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال ۱۳۳۴، گزارش نمره ۱۹۱، کارتن ۱۴، دوسیه ۹، سند شماره ۱۲.
۷. ولایتی، علی اکبر، ایران و مسئله فلسطین، ص۶۹، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶، چاپ اول.
۸. ویلسن، ‌هارولد، نخست وزیران انگلیس، ترجمه جلال رضایی راد، ص۴۱۷، تهران، نشر گفتار، ۱۳۶۶.
۹. هیئة الموسوعة الفلسطینیة، الموسوعه الفلسطینیه، ج۳، ص۴۹۶، دمشق، ۱۹۸۴.
۱۰. عاقلی، باقر، روز شمار تاریخ ایران، ج۱، ص۱۱۹، تهران، نشر گفتار، ۱۳۶۹.
۱۱. سند شماره ۱۹، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه.
۱۲. بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال ۱۳۰۱ ش، کارتن ۲۸، دوسیه ۶.
۱۳. بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال ۱۳۰۲، گزارش نمره ۳۰۱، کارتن ۵۳، دوسیه ۳۹.
۱۴. ولایتی، علی اکبر، ایران و مسئله فلسطین، ص۱۱۸، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶، چاپ اول.
۱۵. بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال ۱۳۰۱، نامه شماره ۱۱۴۹۱، کارتن ۱۶، دوسیه ۴۴، سند شماره ۲۲.
۱۶. کلییار، آلبر، سازمان‌های بین المللی از آغاز تا امروز، ترجمه هدایت الله فلسفی، ص۷، تهران، نشر فاخته، ۱۳۷۱.
۱۷. ولایتی، علی اکبر، ایران و مسئله فلسطین، ص۱۳۱ - ۱۳۲، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶، چاپ اول.
۱۸. روزنامه الوطن (بغداد)، ش ۱۱۲ (۵ شعبان ۱۳۴۸) ص۳.
۱۹. بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، نامه شماره ۷۰۷، دوسیه ۱۳۴/۹.
۲۰. بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، گزارش نمره ۴۷۴، سال ۱۳۱۴، کارتن ۶۴، دوسیه ۱/ ۸۷.
۲۱. کیالی، عبدالوهاب، تاریخ نوین فلسطین، ترجمه محمد جواهر کلام، ص۲۶۷ و ۲۶۸، تهران، نشر امیر کبیر، ۱۳۶۶.
۲۲. تلکس نمره ۵۸۲، سال ۱۳۰۹، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، کارتن ۸، دوسیه ۲/۶.
۲۳. تلگراف ۱۷ شهریور ۱۳۰۹، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه با کارتن ۸، دوسیه ۲/۶.
۲۴. ممتحن الدوله شقاقی، مهدی خان، رجال وزارت خارجه، ص۱۴۷، تهران، نشر اساطیر، ۱۳۶۵.
۲۵. گزارش نمره ۱۳۶۴، کنسولگری ایران در فلسطین، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال ۱۳۱۶، کارتن ۱۲، دوسیه ۵/۱۸.
۲۶. موجانی، سید علی، ایران از جامعه ملل تا سازمان ملل متحد، ص۱۲۵۷، س ۹، ش ۳، ۱۳۷۴.
۲۷. موجانی، سید علی، ایران از جامعه ملل تا سازمان ملل متحد، ص ۱۲۹۷، س ۹، ش ۳، ۱۳۷۴.



سایت‌ پژوهه، برگرفته از مقاله «ایران و مسئله فلسطین در دوره رضاشاه» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۶/۱    






جعبه ابزار